در روزهای
گذشته حضور حاج حسن آقای خمینی در مراسمی که به مناسبت تجلیل از آقای
قالیباف برگزار شده بود و نیز نامهای که آیتالله موسویخویینیها خطاب به
شهردار منتخب تهران آقای دکتر نجفی نوشتند، میان برخی افراد سوءتعبیر شد و
حتی نسبت به آن انتقاد کردند. به ویژه در نامه آقای خویینیها، آنجا که
آمده است: «مایلم، با عرض پوزش، مطلبی را یادآور شوم و آن این است که لطف بفرمایید و
برخلاف آنچه در ماههای گذشته در برخی محافل و در بعضی رسانهها رواج داشته
است، جنابعالی سنت حسنهای را که درخورِ شأن و شخصیت شماست در پیش بگیرید.
در ماههای گذشته، اینجا و آنجا، همه سخنها بر سر این بوده است که شهرداری
در گذشته چه مشکلاتی به وجود آورده است و چه گرفتاریهایی را به ارث
گذاشته است و... درخواستِ بنده این است که به جای آنکه، در گزارشهای خود
به همشهریانِ تهرانی، فهرستی از مشکلاتِ بهجامانده از گذشته ارایه
بفرمایید، به مردم نوید دهید که شهر شما را آبادتر خواهیم کرد، شهر تهران
سامانیافتهتر خواهد شد و مردم را به کارهای مهمی که به خواست خدا انجام
خواهید داد امیدوار کنید... آرزو میکنم و از خداوند میخواهم که جنابعالی
یکی از مدیران شایستهای باشید که سنتِ خوب قدردانی از کارهای خوب گذشته را
با عملِ خود در جامعه رواج دهید و مشکلات بهجامانده را پس از رفع آنها در
کارنامه ماهانه و سالانه خود به مردم گزارش بفرمایید.»
متاسفانه برخی فعالان و کنشگران سیاسی و رسانهای نهتنها کوشش چندانی را
برای درک پیامهای دیگران نمیکنند، بلکه برعکس شاذترین تعابیر را از آن به
دست میدهند. در این مورد این توصیه درست را به منزله نفی نقد و ارزیابی
کارنامه دیگران گرفتهاند و به طور مفصل در محاسن نقد و ضرورت درسآموزی از
گذشته و... نوشتهاند و به قول معروف زیره به کرمان بردهاند. هنگامی که
برخی از این دوستان اصلاحطلب سخنان و مواضع اصلاحطلبان شاخص را تا این حد
وارونه میفهمند، معلوم نیست که چگونه قادر هستند که مواضع مخالفان
اصلاحطلبان را به نحو درستی درک و فهم کرده و با آنان گفتوگو کنند؟ آنان
که دم از ضرورت ارزیابی و نقد کارنامه قالیباف یا هر کس دیگری میزنند،
شایسته است که پیش از هر اقدامی نظرات و دیدگاههای موجود میان خود را به
صورت منصفانه درک و ارزیابی کنند.
با این مقدمه باید پرسید که رفتار و مواضع این دو نفر چه معنایی دارد؟ پیش
از هر چیز، تردیدی در این نیست که مواضع هر دو نفر آقایان خویینیها و حسن
آقای خمینی در موضوع انتخابات ریاستجمهوری و شوراها بسیار شفاف بود،
همچنان که در تعریف و تمجید انجام شده نسبت به شورای انتخابی و شخص آقای
شهردار جدید، این مواضع دیده میشود. اصولا مساله اصلی آن نامه تبریک به
ایشان است و توصیه مذکور در کنار آن است که معنادار میشود.
اتخاذ این
مواضع از سوی این دو نفر است که اهمیت دارد والا اگر یک اصولگرا و طرفدار
قالیباف چنین چیزی را میگفت طبعا تعبیر دیگری از آن میشد. حضور حسن آقای
خمینی در چنان مراسمی نشان میدهد که اصلاحطلبان نهتنها سر جنگ با هیچ
نیرویی ندارند، چه بسا برعکس، رقابت سیاسی را به خوبی میفهمند و آن را
محدود به حوزه سیاست میدانند. در این حوزه نقد و حتی تخطئه هم هست ولی این
مساله در دوره انتخابات است. هنگامی که انتخابات تمام شد آن رقابتها نیز
به تاریخ سپرده میشود. حضور شخصیتهای اصولگرا در این مراسم معنای خاصی
ندارد بلکه حضور حسن آقای خمینی است که معنادار است. همچنان که تبریک آنان
به آقای دکتر نجفی نیز امری معمولی است، آنچه میتواند اهمیت داشته باشد
تبریک اصولگرایان به ایشان است. فرق اصلاحطلبان با برخی اصولگرایان در
همین است که آنان هنوز هم به آقای روحانی تبریک نگفتهاند ولی اینها در
مراسم تجلیل آنان نیز شرکت میکنند.
در حالی که مواضع خود را دارند. توصیه آقای خویینیها نفی از یک رفتار
ناپسند است که هر مدیری هنگامی که به سر کار میآید محور بیشتر سخنانش نقد
مدیران و عملکرد گذشته آنان است.
گویی که هیچ نکته مثبتی در آن نبوده است و از آن مهمتر اینکه چنین
افرادی نقد پیشینیان را توجیهگر ضعفهای خود میکنند. انجام این کار از
سوی مدیران پسندیده نیست، بلکه مذموم هم هست. ولی آیا این به معنای نفی نقد
است؟
قطعا خیر. زیرا این توصیه فقط به مدیران جانشین است. در حالی که نهادهای
رسمی و غیررسمی مدنی و افراد میتوانند و حتی وظیفه دارند که سیاستهای
شهری گذشته را نقد و تحلیل و نقاط ضعف و قوت و نیز تخلفات قانونی آن را
برملا کنند. شورای شهر وظیفه حسابرسی شهرداری را دارد. نهادهای مدنی
عهدهدار بررسی سیاستهای شهری در امور گوناگون هستند. این نوع اقدامات هیچ
ربطی به توصیههای مذکور ندارد. ولی نگاه تخطئهآمیز به گذشته ایراد دارد.
اتفاقا تخطئه کامل گذشته ممکن است در کوتاهمدت اثرات مثبتی برای
تخطئهکننده داشته باشد، ولی در میانمدت و بلندمدت اثرات منفی خواهد داشت،
زیرا این انتقادها فقط برای مدتی خریدار دارد. این توصیه به درستی تاکید
میکند که نگاه را در درجه اول باید معطوف به آینده و برنامههای پیشرو
کرد. به طور قطع هر دو بزرگوار به سیاستهای شهری دوره قالیباف نقدهایی
داشتهاند، والا چه معنایی داشت که در جناح اصلاحطلب باشند و درصدد تغییر
شورای شهر و شهردار عمل کنند. این توصیهها را باید در پرتو این فرض ساده
دید و درک کرد.
نکته پایانی اینکه برخی اصلاحطلبان هنوز متوجه منطق رفتارهای مردم
نشدهاند. گمان دارند با تیز کردن شعارها و دو قطبی کردن امور و سیاه و
سفید جلوه دادن عملکردهای دیگران که میتوان پیش رفت؛ غافل از اینکه این
رفتارها شاید جالب باشد و برای از میدان به در کردن رقیب موثر است ولی دیری
نخواهد پایید که نتیجه معکوس آن ظاهر خواهد شد.
45302