ماهان شبکه ایرانیان

نیازبه زمینه سازی ظهورموعود؛ فراگفتمان انسان مدرن

چکیده   «انسان »و مسائل مرتبط با او، از نخستین مباحث مهمی است که در هرجهان بینی و ایدئولوژی، به آن توجه می شود؛ مسائلی هم چون آینده تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی جهانی که در آن زندگی می کند و این که آیا به راستی خواهان چیست

نیازبه زمینه سازی ظهورموعود؛ فراگفتمان انسان مدرن

چکیده
 

«انسان »و مسائل مرتبط با او، از نخستین مباحث مهمی است که در هرجهان بینی و ایدئولوژی، به آن توجه می شود؛ مسائلی هم چون آینده تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی جهانی که در آن زندگی می کند و این که آیا به راستی خواهان چیست . لذا فلسفه ها و روی کردهای گوناگون و ادیان متعدد، هر یک به نحوی سعی داشته اند تا این سؤال را پاسخ گویند. مقاله حاضر نیز در پس پاسخ به این سؤال است و این که آیا جدای از نظریات ایدئولوژیک، می توان در میان روی کردهای موجود در غرب، طرح و تئوری تازه ای در این باره یافت و نظریات روان شناسی، جامعه شنای و یا نظریه ای هم چون فوتوریسم یا موعودگرایی (1)، تا چه اندازه به موعود مطلوب انسان دست یافته است ؟مقاله ضمن بیان خواسته های انسان مدرن، از آینده و دولت موعود دین ذکر دلایلی در فراگفتمانی این نیاز، در نهایت بر این نکته تأکید می کند که موعود دین اسلام، بهترین مصداق در تحقق تمام این خواسته ها به نحو مطلوب است . به عبارت دیگر، اسلام عقیده به غیب را به عقیده به واقعیت تبدیل می کند و انسان ها را از پی جویی منجی موهوم درآینده، به ایمان به منجی زنده و معاصر سوق می دهد.

واژگان کلیدی
 

موعود، فراگفتمان، انسان مدرن، فطرت، تجربه های علمی و عملی .

مقدمه
 

گشودن افق های زمان و مکان به نحو بسیار گسترده و پهناور، از بزرگ ترین و دیرینه ترین آرزوها و بلند پروازی هایی به شمار می آید که عصر مدرنیته برای انسان مدرن به تحقق رسانیده است. دراین راه، به ناچار آینده بینی و آینده شناسی، ضرورتی حیاتی برای سرمایه گذاری های مادی و معنوی و ابزاری انسان خواهد بود؛ به طوری که حتی کسانی که معتقدند، عصر ایدئولوژی به پایان رسیده و انسان دیگر روی کردی به ایدئولوِژی و مکتب نخواهد داشت نیز درباره آینده جهان، تئوری تازه ای را عرضه کردند؛ به ویژه در سده بیستم میلادی در غرب، اندیشه ورانی به ظهور رسیدند که در مورد فرجام تاریخ، سخن گفتند و تأکید نمودند که امروزه این جریان، با عنوان آینده گرایی یا موعودگرایی تحقق یافته و نام «علم آینده »یا «علم استقراء آینده »(futurology)را بر آن نهادند. این علم، به طرح و تدارک ابزارها و روش های علمی و فنی، به منظور برآورد احتمالات آینده و پیش بینی ها و پیش گویی هایی درمورد روی دادهای آینده پرداخت، به نحوی که مانع تصمیم های غلط و اقدامات باری به هر جهت گردید .(2)
البته باید توجه داشت که آینده نگری محض نیز ذهن انسان را تا حدودی از واقعیات جدا می سازد و اسیر آرزوهای طولانی می گرداند، بدون این که تحولی در ذهن و رفتار انسان پدید آورد. ایده الیسم استعلایی کانتی،(3)ایده آلیسم دیالیکتیک هگلی(4) و آرمان شهرافلاطونی،(5)ازآثارآینده نگری محض به شمار می رود که اگر چه در نوع خود مثبت است، امکان دارد ناخوش آیندی افراط گونه انسان را از گذشته و حال به دنبال داشته باشد .(6)
از سوی دیگر، اسلام نیز همین نیاز و خواسته انسان از آینده را از نخستین آغازه های طلوع خویش ندا داد و آن را کلید گشایش افق های مادی و معنوی انسان در تمام دوران ها دانست؛ به طوری که طبق ره آورد دکترین مهدویت و دولت موعودی که بشارت می دهد، استعداد ترقی و کمال انسان از تمام انواع موجودات ممکن، بیشتر است. حضرت صادق (ع) می فرمایند:
الصّورة الإنسانیة هی أکبر حجج الله علی خلقه و هی الکتاب الّذی بیده و هی الهیکل الّذی بناه بحکمة و هی مجموع صور العالمین ....؛ (7)
صورت انسانی، بزرگ ترین حجت های خدا بر خلق او و کتابی است که خدا با دست توانای خود آن را نوشته و هیکلی است که به حکمت خود آن را بنا کرده و مجموع صور عوالم است .
بر اساس همین شرافت و شأن و استعداد، انسان نیازش به تربیت الهی و بارش باران رحمت و فیض ربوبی از همه بیشتراست و موعود حقیقی، واسطه این فیض و رحمت به انسان به شمار می آید. و آن گاه که خواهد آمد نیز دولت کریمه او، جایگاه کرامت انسان ها خواهد بود. اما این توجه به مقام و منزلت انسانی که در اسلام و دکترین مهدویت مطرح است، چه گستره ای از انسان را در بر می گیرد؟آیا زمینه سازی برای ظهور او می تواند نیازی اساسی برای همگان باشد؛ نیازی که انگیزه تلاش و ساختن و ساخته شدن گردد؛ نیازی که توجه به آن خواسته های انسانی را به هم پیوند دهد؟مصداق واقعی چنین موعودی کیست ؟

موعود، فراگفتمان، انسان مدرن
 

عقیده به ظهور موعود و زمینه سازی در جهت تحقق آن، علاوه بر آن که در کتاب و سنت به طورصحیح و متواتر وجود دارد و از نظر مبانی فکری و ایدئولوژیک، اندیشه ای مستقل از جریان مدرن و فلسفه مدرن است، موعود خواهی و موعود طلبی، فکر و عقیده ای است که از خواسته های درونی و باطنی هر انسان درد کشیده و متوجهی در عصر مدرن به شمار می رود. به عبارت دیگر، موضوعی فراگفتمان و جهان شمول است. فراگفتمان بنابر تعریف، گفتمانی جهان شمول، عام گرا و حقیقت محور است؛ چارچوب مفهومی که در درون آن، معنای غایی و اساسی سؤالات وجواب های ناظر به آن طرح می گردد و پاسخ گرفته می شود. تصریحات زیادی نیز از نوابغ مغرب زمین و متفکران آن بیان شده، مبنی بر این که تمام انسان ها و از جمله انسان عصر مدرن نیز در انتظار مصلح کبیری است که سررشته امور را به دست خواهد گرفت و جامعه بشری را زیر یک پرچم و به دنبال یک هدف، گرد هم خواهد آورد. فیلسوف مشهور انگلیسی، برتراند راسل می گوید :
دنیا چشم به راه مصلحی است که همگان را در سایه یک پرچم ویک شعار متحد سازد .(8)
وی درجایی دیگر می نویسد:
اگر گرفتاری های امروزی را بتوان مغلوب ساخت، بشر می تواند در آرزوی آینده ای باشد که از گذشته اش بی نهایت طولانی تر است...و نهال امید دیر پایش از سرچشمه کام یابی های پی در پی آبیاری می شود .(9)
انسان مدرن با ویژگی هایی هم چون:عقل گرایی، انسان گرایی، علم گرایی و آزادی خواهی، تعریف شده و محصول مدرنیته ای(10) است که طبق تعریف آنتونی گیدنز،(11)شیوه زندگی اجتماعی و تشکیلات و سازمان های اجتماعی، در حوالی قرن هفدهم به این طرف در اروپا بود و به تدریج دامنه نفوذ آن در دیگر نقاط جهان نیز بسط یافت و بر ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، اداری و دینی جامعه اثر گذاشت.(12)و(13) حال نیاز به زمینه سازی ظهور موعود، چگونه می تواند در مورد چنین انسانی تحقق داشته باشد ؟

زمینه سازی ظهور موعود و انسان مدرن
 

این نکته می تواند سد راه انسان در تلاش برای کشف آینده باشد که وی به جای این که آینده را پی آمد امروز خود بداند و نشانه های آینده و دورنمای آن را مشخص سازد .به عکس، امروز را متعلق به آینده نماید . حال آن که هر انسان خواهان تثبیت آینده ای مطلوب، باید امروز زمینه ایجاد تحول فردا را فراهم نماید. اما موعود فردا در پس این زمینه سازی ها، چه ره آوردی برای انسان مدرن خواهد داشت؟آیا ویژگی های جهانی این دولت موعود، با خواسته های فطری انسان امروز سازگاری دارد؟
یوآخیم واخ،(14)جامعه شناس دین معتقد است، هنگامی می توان یک دین و آیین را جهانی دانست که ابتدا بدانیم اصول و آموزه های آن چه ویژگی هایی دارد. به اعتقاد وی، دراین میان، تعداد پیروان آن گر چه از شاخص های مهم است، تعیین کننده نیست .(15)
بنابراین، ابتدا به برخی از مهم ترین شاخص های دولت موعودی اشاره می کنیم. که می تواند انگیزه انسان عصر کنونی برای زمینه سازی باشد :
الف)آرامش و امنیت
تأمین و تضمین آرامش و امنیت خاطر در تمامی جهات اعم از امنیت فردی، اجتماعی، سیاسی واقتصادی، مهم ترین خواسته هر انسانی در تمامی دوران هاست، گزارش کمیسیون اداره مسائل جهانی نیزمی گوید :
مفهوم امنیت جهانی باید چنان توسعه یابد که افزون بر ملاحظات سنتی امنیت که ناظر بر امنیت دولت هاست، امنیت مردم و زمین را نیز در بر گیرد .(16)
و در جایی دیگر آمده است :
ما به دنبال جهانی شدن با ابعاد اجتماعی هستیم که ارزش های انسانی را پاس بدارد و رفاه مردم را ازحیث آزادی، آسایش و امنیت ارتقا دهد .(17)
متفکر بزرگ، پروفسور آلبرت اینشتاین، تئوری پرداز «نظریه نسبیت»نیز (البته با اشاره ناآگاهانه به یکی از ره آوردهای دولت کریمه منجی موعود این گونه اظهار نظر می کند :
فرارسیدن آن روزی که در جای جای جهان، صلح و صفا حکومت کند و همه اعضای جامعه بشری با یک دیگر دوست و برادر باشند، دیری نخواهد پایید .(18)
با این حال، تأمین امنیت از پس میله ها و با ابزار شکنجه، هرگز آن امنیت ایده آل نیست، بلکه امنیت مطلوب، وقتی ازرش مند است که در نهاد افراد جامعه ودراثر تربیت خاص، به وجود آید، نه این که اگر سایه قدرت قاهر از سر جامعه برداشته شد، هرج ومرج هم چنان رواج یابد. امنیت اجتماعی آن گاه تأمین می شود که امن و امان، در بشر تربیت گردد و نهادینه شود و به هیچ گونه جبر خارجی، نیازمند نباشد و خود به خود، طبیعت امن مردم، تشکلی صالح را به وجود آورد و اجتماع و مردم را در امن و امان مطلوب قرار دهد. موعود جامعه جهانی باید چنین امنیتی را فراهم نماید .
ب)عدالت
عدالت، از دیگر خواسته های انسان در هر دورانی است؛ به طوری که حتی کسانی که به نظر، ظالم و مستبدند نیز خود را مظهر عدالت می دانند بی دلیل نیست که اندیشه ورانی در غرب هم چون هابز(19) آن را نه فقط نتیجه اجتماع، بلکه حق طبیعی انسان ها می داند و با ریچارد رورتی (20)علاقه به عدالت را وجدان عمومی انسان ها می خواند. ملکم همیلتون،(21) جامعه شناس معاصر در حیطه دین نیز هنگامی که جنبش های هزاره ای معاصر و تلاش های جهانی سازی را توصیف می کند، به نقل ازتالمون و کوهن، آنها را جنبش هایی مذهبی می داند که رستگاری قریب الوقوع، همه جانبه، غایی و این جهانی و همگانی را انتظار می کشند و نتیجه این جنبش ها را جهان کاملی می داند که در آن مردان و زنان، از همه رنج ها و دشواری ها رهایی خواهند یافت و از آن پس جهان، از صلح و عدالت و فراوانی سرشار خواهد شد. طبق این دیدگاه، ویژگی مشترک این جنبش ها، عواطف شدیدی است که بر می انگیزانند و تمام وجود معتقدان به آن را تحت تأثیر قرار می دهند و سراسر زندگی آنها را وابسته به انتظار موعود می سازند.(22)و(23)
ج)آزادی
انسان مدرن، خواهان آزادی در تمام ابعاد زندگی است. جان استوارت میل (24)می گوید :
جامعه ای که به صورتی آزادی را محدود کند، افرادی کم عقل و کم جرئت و به طور خلاصه کم استعداد به بار می آورد.(25)
روسو نیز می گوید:
کسی که از آزادی صرف نظر کند، از مقام آدمیت و از حقوق و وظایف بشریت صرف نظر نموده است و هیچ چیزی نمی تواند این خسارت را جبران کند.(26)
با این حال، بی شک آزادی کامل، تنها رهایی از قید و بندهای بیرونی نیست؛ زیرا چنین برداشتی خود به نسبی شدن این مفهوم متعالی می انجامد؛ چنان که رابرت بورک(27) می نویسد :
این طبیعی است که انسان ها برای آزاد شدن از نزدیک ترین قید و بند تلاش می کنند، ولی زمانی که از آن قید و یا فشار نجات یافتند، به سراغ قید و بند بعدی می روند. این مهم ترین دلیل برای تغییر دایمی برنامه های لیبرالیستی است و درست به همین دلیل است که لیبرال های هر دوره و عصری، غالباً با لیبرال های دوران های دیگر کاملاً بیگانه اند و غالباً لقب لیبرال را شایسته یک دیگر نمی دانند؛ زیرا شناخت درستی از هم ندارند .(28)و(29)
بنابراین، آزادی زمانی ارزش مند است که به زنده شدن ارزش های انسانی نیز بینجامد. نوستراداموس نیز در پیش گویی های خود درباره موعودی که آزادی را به انسان خواهد بخشید، چنین می نویسد :
بعد از آن که نژادهای بشریت از وضعیت طبیعی خود خارج شد، گرداننده بزرگ، قرن ها را احیا خواهد کرد.
و در جایی دیگر می گوید :
فردی با اراده ملکوت، ناگهان وارد می شود و شیطان را به بند می کشد و از آن پس بین افراد بشر، صلح جهانی برقرارخواهد شد و کلیسای حضرت مسیح، یک پارچه شده و از فرقه های خود آزاد خواهد شد .
د)پیش رفت علمی و عملی
آرزوی ترقی علم و پیش رفت عملی در هر تفکر و فرهنگی، ارزش و قداست خاصی دارد و انسان مدرن نیز معتقد است که علم می تواند همه مسائل مربوط به ارزش و اعمال ارزش ها را در زندگی انسانی حل کند و بر مبنای مشاهدات تجبی، رفتار انسان را پیش بینی و حمایت نماید.(30) انسان امروزی نیز می داند که علم و پیش رفت را باید در سیری صعودی و به تدریج به دست آورد تا در نهایت به رشد نهایی مطلوب دست یابد؛ چنان که کانت معتقد بود، ترقی عبارت است از توسعه آرام و ممتد پاره ای از حالات عمده طبیعت، اگر چه سیر آن بطیء باشد. به اعتقاد او، تاریخ نوع بشر را به طور کلی می توان ایضاح یک طرح مکتوم طبیعت دانست که هدفش ایجاد یک بنیان مدنی کامل برای جامعه است...و این تنها وضعیتی است درجامعه که در آن طبع بشری به طور کامل می شکفد . برتراند راسل نیز می نویسد :
من در دیده اندیشه خود، جهانی سرشار از افتخار و شادمانی می بینم؛ جهانی که در آن اندیشه وسعت می پذیرد، امید به ناامیدی نمی انجامد و فضیلت به بهانه آن که به فلان و بهمان هدف بی مقدار آسیب وارد می کند، به عنوان عملی خیانت کار محکوم نمی شود .(31)

دلایل فراگفتمانی بودن نیاز به زمینه سازی ظهور موعود
 

اموری هم چون عدالت، آزادی و علم، شاخصه های دولت موعود و جامعه جهانی فرداست که هرانسانی به ویژه انسان عصر مدرن، به آن توجه دارد و از نیازهای جامعه بشری به شمار می رود. اما چه دلیلی می توان برای فراگفتمان بودن این نیازها و خواسته ها بیان نمود؟و یا چه دلیلی وجود دارد که نیاز به این دولت موعود که این خواسته ها را نوید می دهد، نیازی همگانی و خواسته ای جهانی است؟
برخی از این دلایل عبارتند از :
1.فطرت
فطرت بشری، یکی از مهم ترین پایگاه های اندیشه ای دولت جهانی و تکیه گاه آن به شمار می آید که ازآغاز تا انجام تاریخ، ثابت و پایداراست؛ زیرا ربوبیت تکوینی و تشریعی ذات احدیت، اساس آن را شکل می دهد.(32) فوکویاما(33) دراین باره معتقد است که بسیاری از جنبه های عام جهان شمولی، بیشتر از طبیعت انسان ناشی می شود نه فرهنگ او. برای مثال، شیوه های اعمال خویشاوندی در بین فرهنگ ها بسیار متفاوت است، اما کارکرد تکاملی آنها فرقی با هم ندارند .(34)
آن چه از ابعاد و شاخصه های دولت موعود بیان شد نیز از جمله فطریات مشترک بشری است . برای اثبات این موضوغ، دو ساحت جداگانه را در فطرت بیان می کنیم :
1-1فطرت گرایشی
بسیاری از روان شناسان مدرن را می توان نام برد که هر یک به گونه ای، به گرایش های فطری همگانی انسان از جمله امنیت، عدالت و کمال اشاره نموده اند. ویکتور ای . فرانکل (35)بنیان گذار «مکتب سوم روان درمانی وین»(بعد از فروید و آدلر )، معتقد است که جوهر وجود انسان را سه عامل تشکیل می دهد: معنویت، آزادی و مسئولیت .(36)
راجرز(37)نیز که به نام «پدر جنبش استعداد های بالقوه بشر»شناخته می شود، اعتقاد دارد که اساسی ترین سائق فرد این است که استعدادهای بالقوه خود را به فعلیت درآورد و به خویشتن خود تحقق بخشد.(38)روان شناسان راجرز، بیشترین تأکید را بر ویژگی های مثبت و ایده آل انسانی دارد. دین اسلام نیز به این نکته تأکید می کند . لذا شاید بتوان دیدگاه راجرز را با همان میل به کمال نامتناهی و مطلق در دین اسلام منطبق نمود که انسان همواره در پی رسیدن به این کمال است وتا رسیدن به خدا و یافتن او آرام نمی گیرد.
آلفرد آدلر(39)نیزمعتقد بود، مردم برای حصول مراحل بالاتر و عالی تر کمال و سازنده و خلاق بودن و تعامل و هم کنشی سالم با دیگران تلاش می کنند .(40)
بنابراین، نیاز به دولت موعود زمینه سازی برای تحقق آن، تنها تجسم یک عقیده اسلامی با برچسب دینی نیست، بلکه حس عقلانیت خواهی و والاگرایی بشر با ادیان و مذاهب گوناگون را نشان می دهد و خود شکلی از یک الهام طبیعی -فطری است که مردم از میان آن، با همه تفاوت هایی که در عقیده و مسائل ارتباط با غیب دارند، می فهمند که برای بشر، روزگار موعودی در همین کره خاکی وجود دارد که رسالت های آسمانی با محتوای بزرگش و هدف نهایی اش در پرتو آن تحقق خواهد یافت . این سفر پررنج انسانی در طول تاریخ، پس از تب و تاب بسیار، به آرامش و سکون تبدیل خواهد گردید؛ چنان که روژه گارودی (41)فیلسوف فرانسوی معتقد است :
قدرت برهان و روشنی حقایق اسلام و هم سویی آن با فطرت، این آیین را به عنوان آیین جهانی بشر مطرح خواهد ساخت، به ویژه پس از شکست و ناکامی ایدئولوژی های سوسیالیستی و امثال آنها که مدعی ضمانت و سعادت بشر بودند.(42)
1-2فطرت بینشی
علاوه بر گرایش های فطری، بعد ادراکی و معرفت شناسی فطرت انسان نیز او را به جست و جوی حقیقت کمال عقلانی و معرفت والا سوق می دهد. تمامی تلاش های انسان در پدید آوردن تمدن، فرهنگ و رشد تکنولوژی، از آثار و نتایج این خواسته فطری است . دولت موعود براساس این خواسته درونی و همگانی، باید نشان عقلانیت برتر و مظهرتام و تمام علم و پیش رفت باشد. رئیس دولت موعودی که باید حس حقیقت جویی فطری هر انسانی را سیراب نماید، ناچارخود نیز باید مظهر کامل عقلانیت با بالاترین درجه شناخت باشد؛ چنان که فارابی، فیلسوف بزرگ نیز کسی را شایسته مربی و رئیس بودن جامعه می داند که «عقل بالفعل»باشد؛ یعنی انسانی که همه امکانات عقلی، طبعی و کسبی در وجود او، در مرتبه کمال نهایی به فعلیت رسیده و دائم الاتصال به عقل فعال است. درنظر او، این گونه رئیسی در جامعه به منزله قلب در بدن انسان است.(43) به اعتقاد رنه گنون(44) نیز مدینه فاضله، وقتی تشکیل می شود که افراد جامعه مانند اعضا و قوای انسان واحد که تحت اراده و مدیریت عقل قرار دارند، وحدتشان با یک نیروی مرکزی که هر عضو و قوه ای را به کار مناسب مأمور می سازد، تحت مدیریت مطمئن و عاقل و عادل اداره شود که جریان امور را بر سیر منطقی و متناسب قرار دهد و بین اعضا، هم کاری ایجاد کند، بدون این که خودش را بر دیگران تحمیل نماید یا آنها را در مسیر نامناسب و خارج از صلاحیتشان وارد کند .(45)
2.تجربه های علمی و عملی
علاوه بردلیل محکم فطرت بشری، دلیل دیگری نیزکه از تجربه انسانی در حوزه های گوناگون نشئت می گیرد، می تواند مؤیدی برفراگفتمانی نیاز به زمینه سازی ظهور موعود باشد. تجربیات انسانی عبارتند از :
2-1تجربه جامعه شناسی
بشر همواره به این مسئله آگاه بوده است که اگر هر جامعه و حتی عائله چند نفری، بخواهند با داشتن حقوق متقابل و تبادل دست رنج ها و هم کاری های سالم و سازنده و روابط متعادل و آسایش بخش، زندگی کنند وازنظم و ترتیب و امنیت و رفاه لازم برخوردار باشند، به دو عامل نیاز دارند :
-قانون جامع و برنامه های کافی؛
-مدیریت و زمام داری و مرکز تصمیم گیری و اجرایی مورد اعتماد.
بنابراین نیازانسان به جامعه، قانون و مدیر، خطوط اصیل سعادت او را در هم آهنگی با دیگران ترسیم می کند. انسان موجودی عینی و تکوینی است، نه ذهنی و اعتباری؛ پیوند او با دیگران نیز بر محورهای عینی و تکوینی است نه اعتباری . لذا مصوبات جهانی و آیین نامه های نژادی و قومی و ملی که اموری قرار دادی به شمار می آید، توان تأمین سعادت تکوینی جوامع بشری را ندارد و همراه با پیش رفت جهانی شدن، ناکارآمدی ساختارها و مدل های سیاسی موجود برای اداره دنیای آکنده از مخاطره ها، نابرابری ها و چالش هایی که مرزهای ملی را در می نوردند، روشن می گردد.(46)
بشر، هم طعم تلخ بی نظمی را چشیده و هم اثر موافق و مساعد نظم را دیده است . لذا مدیریتی را که حافظ نظم، مجری عدالت، نگهبان مصالح و پاسدار حقوق عموم باشد، لازم می داند و از آن استقبال می کند؛ البته به شرطی که باور داشته باشد که آخر الزمان، آخر عمر دنیا نیست، بلکه آغاز عمر اصلی و مفید آن یعنی دوران تربیت انسان ها و به معنای پایان انحرافات و جهالت های بشری است. به همین دلیل رنه گنون، پس از آن که قرون معاصر رامرحله نهایی افول و دور شدن شتاب آلود از سنت معنویت می داند و چنین عالمی را در سراشیبی سقوط و انحلال می بیند، به مکتب تشیع نزدیک شده، این نابه سامانی و هرج و مرج فکری واجتماعی را قابل ترمیم می داند (47)و آخرزمان را با ظهوری مقارن می شمارد که ظلمات را به نور و نابه سامانی را به سامان تبدیل خواهد کرد .(48)
2-2.تجربه دین پژوهی
ایده ظهور منجی بزرگ که با خروج خود، عدل و گشایش و آسایش را در مقطع پایانی تاریخ حیات انسان به ارمغان خواهد آورد و به ستم و تجاوز ظالمان در پهنه کره خاکی پایان خواهد بخشید، عقیده ای است که پیروان ادیان سه گانه ابراهیمی و بخش چشم گیری از سایر ملل بدان ایمان دارند. یهودیان مانند مسیحیان که به بازگشت حضرت عیسی (ع) معتقدند، به ظهور منجی می اندیشند و همان گونه که زرتشتیان رجعت «بهرام شاه »را انتظار می کشند، نصرانیان حبشی نیز چشم به راه ظهور پادشاه خود «تئودور»موعود هستند و هندوها نیز به خروج «ویشنو»دل بسته اند و مجوسی ها به زنده بودن «هوشیدر»اعتقاد راسخ دارند و بودایی ها منتظر باز آمدن «بودا»و اسپانیایی ها در انتظار بزرگ خود «رودریک»هستند و اقوام مغول هم رهبر خود «چنگیز »را منجی بزرگ بر می شمارند . هم چنین ایده «ظهور منجی»در مصر باستان هم رواج داشته، همان گونه که در متون کهن چینی نیز دیده می شود .(49)و(50)
2-3.فلسفه تاریخ
درباره هدف تاریخ و پایان آن نظریاتی وجود دارد؛ (51)هم چون نگاه مادی گری تاریخی، نظریه نژادی و یا حرکت تاریخ براساس منافع فردی و یا بهبود وضعیت اجتماعی . الهی بودن حرکت تاریخ نیز یکی از این نظریه هاست، به طوری که از آگوستین(52) در قرن پنجم تا بوسوئه(53) در قرن هفدهم، کوشیدند تا به تفصیل، به بیان این مفهوم بپردازند که فرآیند تاریخی، با نوعی نظم و طرح ناشی از مشیت الهی انطباق دارد.(54) آگوستین در این باره معتقد است که تاریخ براساس طرح و برنامه ای الهی سامان یافته و اراده قاهر خداوند آن را به سوی هدف و غایت خود پیش می برد... .(55)وی در بیان کمال تاریخ بشر، به ظهور مسیح اشاره می کند و ظهور آن حضرت را به عنوان منجی و بشارت دهنده نجات انسان، موضوعی قطعی می شمارد .(56)
بنابراین، سیر تکاملی جامعه ها نیز دلیل دیگری بر آینده روشن جهان بشریت است؛ (57) زیرا هیچ گاه نمی توان این حقیقت را انکار کرد که جامعه بشری از روزی که خود را شناخته، پیوسته رو به کمال و ترقی حرکت نموده و هیچ گاه در یک مرحله توقف نکرده است. بنابراین این قانون، تکامل، سرانجام جنبه های اخلاقی، معنوی و اجتماعی را نیز شامل خواهد شد و انسانیت را به سوی یک قانون عادلانه، وضع عدالت پایدار، و فضایل اخلاقی و معنوی به پیش خواهد برد. حتی اگر فساد از حدّ خود نیز بگذرد، بی شک عکس العمل آن یک انقلاب تکاملی معنوی خواهد بود که بشریت را به جهان انسانیت باز واهد گرداند.
2-4.تجربه های باطنی
ادراک روز موعود و انتظار آینده بهتر، تنها به آنان که از راه دین به غیب اعتقاد دارند محدود نمی گردد، بلکه تا جایی می رسد که سرسخت ترین ایدئولوژی ها و گرایش های عقیدتی هم چون ماتریالیسم دیالتیک که تاریخ را بر اساس تناقضات محو می شود وصلح و آرامش و رفاه و آسایش حاکم می گردد . این تجربه روانی و این شعورباطنی که بشر آن را در گذشت قرون و اعصار به تدریج کسب کرده، از گسترده ترین تجربیات روانی و عمومی ترین آنهاست که تنها تسلی خاطرو آسودگی خیال نیست، بلکه منبع زاینده ای از نیروهاست . هانری کربن می نویسد :
...مفهوم «امام غایب»را با روح غربی خودم به گونه ای نو و بکر احساس و درک می کنم و چنین به تفکر و دلم الهام می شود که رابطه حقیقی آن را با حیات معنوی بشر وابسته می دانم .(58)
دین نیز این شعور درونی و روانی را تأیید نموده و تأکید می کند که جهان در انتهای عمرش، پس ازآن که با ستم و نابرابری پر شد، از عدل و انصاف آکنده می گردد و به این شعور، ارزش واقعی اش را می بخشد و آن را به صورت ایمان قاطع آینده مسیر انسانی در می آورد .
علامه تهرانی نیز دلیل دیگری را در تأیید این شعور باطنی از موعود در قلب و جان انسان ها بیان می کند:
...به عبارت دیگر، بشر هنگامی که در عالم طبیعت قدم گذارد و از نسیم عالم قدسی دور افتاد و ازنفحات ربانیه و جلوه های ملکوتیه محروم ماند، در خود نگرانی و اضطراب مشاهده کرد -خواه متمدن باشد یا نه؛ خواه در اجتماع زیست کند یا نه؛ و لذا هر چند از همه مواهب مادیه متمتع شود، باز این نگرانی و اضطراب دراو هست؛ خاطرات پریشان او را رنج می دهد و هر لحظه که به یاد نقاط ضعف ونقصان خود می افتد، در پریشانی واقع می شود؛ حس درونی از امن و امان الهی که منزل گه واقعی اوست، او را رنج می دهد و تا به خدا ربط پیدا نکند، آرام نمی گیرد(59) و آرامش و سکون نیز در دل جای نمی گیرد، مگر به تعلیم مربی کامل که همه راه های آخرت را طی کرده و به سلونی قبل دن تفقدونی(60) گویاست؛ ولذا بشر یا باید به این مرحله برسد و یا باید تحت تعلیم و تربیت چنین فردی قرار گیرد.(61)و(62)

موعود حقیقتی کیست؟
 

حال که نیاز به موعود و نیاز به آماده سازی فضای تحقق دولت صلح جهانی، خواسته همگانی بشراست، این سؤال پیش می آید که مصداق واقعی این موعود کیست؟
در استبدادهای بزرگ و یا نظام های بشری که به خصوص در عصر مدرن ایجاد شده، همواره مردی از طریق کودتا نو انقلاب داخلی، حاکم قبلی را کنار می زند و خود جای آن می نشیند و یا از راه غلبه و در پوشش قدرت نظامی خارجی، بر اجتماعی مسلط می گردد و پایه گذار حکومتی می شود که درآن جز رأی شخص حاکم، عامل دیگری نمی تواند نقش مؤثری داشته باشد و در تعیین حاکم بعدی حز تصمیم وی، عامل دیگری درکار نخواهد بود. لذا بخشی از جامعه در نتیجه خودکامی های چنین حاکمی به استضعاف کشیده خواهد شد؛ حال آن که در دکترین مهدویت، حاکم جامعه جهانی باید انسان مافوق (نه مافوق انسان )و ممکن مافوق(نه مافوق ممکن)باشد که تمام هویتش فقط فقر و احساس نیاز به خدای بی نیاز است نه هیچ کس دیگر، چنین حاکمی بیشترین استعدادها را دارد و به کسب بیشترین عنایات و عطیات وافاضات الهی به حکم «العطیات بقدر القابلیات»نیز نایل می گردد .(63)
موعود در دکترین مهدویت، از انواع بدی ها و زشتی های جسمی و روحی و آلودگی ها و لغزش ها پیراسته است. چنین فردی پس از انتخاب، حق هیچ گونه تشریع و قانون گذاری ازجانب خود ندارد، از آن جا که خداوند به حکم آفرینش و به طور طبیعی بر همه حق حکومت دارد، شخص حاکم نیز براساس همان قوانین، حکومت خواهد کرد و مهم تر از همه این که چنین حاکم جهانی، باید از خطا و سرپیچی و عصیان به درجه مصونیت برسد. به عبارت دیگر، به واسطه داشتن قوه عصمت، از تعدی و تجاوز و سهو مصون باشد .(64) دکترین مهدویت، چنین حاکمی را همان امام معصوم، حجة بن الحسن العسکری (عج)می داند که از جانب خداوند که به حکم خالق و آفریدگار بودن، بر همه مردم حق اولویت و حاکمیت دارد، شایسته ترین فرد در سرپرستی و حکومت جهانی خواهد بود .
امام در دکترین مهدویت، در حقیقت تریاق قاطعی است که بنیان اصیل امنیت فردای خود را حتی از همان دوران غیبت و منش انتظار و پایگاه معنوی امامت بنا نهاده؛ زیرا امام زمان (عج) نزد شیعه، مفهوم اعلایی به شمار می آید که مکمل مفهوم «غیبت »است، امامی که اگر چه در غیبت قرار دارد، وعده آمدن او، آرامش را به قلب ها هدیه می کند؛ امام زنده ای که عدالت خواهی او نه فقط یک شعار سیاسی، بلکه یک جریان و یک مذهب عینی است که تا هنگام ظهور مفاهیم انسانی در زندگی تمام انسان ها و نیل به تکامل اخلاقی و عقلانی، باقی خواهد ماند و آن چه در بعثت ها مطرح بود و بیش و کم امکان دست رسی بدان پدیدار می گشت، درعصر او جامه عمل خواهد پوشید.(65)
در دولت موعود این امام و حاکم، بنای توسعه بر اساس عقل و علم استوار است و در آن عقل، برهمه شئون زندگی اشراف دارد. شیخ صدوق (رحمه) از امام سجاد (ع) نقل می کند که درباره منتظران و پیروان حضرت مهدی (عج)می فرمایند :
إنَّ أهلَ زمانِ غیبَتهِ، القائلین بإمامته و المنتَظرین لظُهوره أفضلُ من أهل کلَّ زمانٍ، لأنّ الله تبارک و تعالی أعطاهم من العقول و الافهامِ ما صارت به الغیبةُ عندهم بمنزلةِ المشاهده ...؛ (66)
همانا مردم زمان غیبت آن حضرت که به امامت او معتقد و منتظر ظهوراو هستند، از مردم تمام زمان ها برترند؛ زیرا خداوند متعال، عقل و اندیشه ای به آنان داده که غیبت در نظر آنها هم چون مشاهده و ظهور است و آنان را در چنین وضعیتی، هم چون مجاهدان پیکارگر درحضور رسول خدا (ص) قرار داده است. آنان مخلصانی راستینند و همانها هستند که در پنهانی و آشکار، مردم را به دین خدا دعوت می کنند.
امام صادق (ع) نیز می فرماید:
العمل سبعة و عشرون حرفاً فجمیع ما جاءت به الرّسل حرفان فلم یعرف النّاس حتّی الیوم غیر الحرفین فإذا قام قائمنا أخرج الخمسه و العشرین حرفاً فبثّهما فی النّاس و ضمّ إلیها الحرفین حتّی یبثّها سبعة و عشرین حرفاً؛ (67)
علم و دانش 27حرف است و همه آن چه پیامبران آورده اند، تنها دو حرف آن است و مردم تاکنون، جز با آن دوحرف آشنایی ندارند و هنگامی که قائم ما قیام کند 25حرف دیگر را بیرون آورده، آن را بین مردم نشر و گسترش می دهد و آن دو حرف را نیز ضمیمه می کند و مجموع 27حرف را در میان مردم منتشر می سازد .
فارابی نیز بعد از تشبیه جامعه به بدن و ضروری دانستن وجود رهبر به منزله قلب جامعه، نتیجه می گیرد که رهبر جامعه سالم، نزدیک ترین فرد به خداست و باید توان پذیرش رابطه ای مبنی بر وحی و الهام را داشته و یا به عبارت دیگر، باید امام یا نبی باشد .(68)
برنارد شاو(69) نیز می نویسد:
من همیشه نسبت به دین [حضرت]محمد (ص) به سبب خاصیت زنده بودن شگفت آورش، نهایت احترام را داشته ام. به نظر من اسلام، تنها مذهبی است که استعداد توافق برحالات گوناگون و صور متغیر زندگی و مواجهه با قرون مختلف را دارد . من چنین پیش بینی می کنم و از هم اکنون هم آثار آن پدیدار شده است که ایمان [حضرت ]محمد (ص)، مورد قبول اروپای فردا خواهد بود.(70)و(71)
و در جای دیگر می گوید :
به عقیده من اگر مردی چون او، صاحب اختیار دنیای جدید شود، طوری در حل مسائل و مشکلات دنیا توفیق خواهد یافت که صلح و سعادت آرزوی بشر تأمین خواهد شد .(72)
هم چنین به اعتقاد ماربین، فیلسوف و شرق شناس آلمانی، اعتقاد به وجود حجت عصر (عج) و انتظارظهور او، از جمله مسائل اجتماعی بسیار مهم است که همیشه امیدواری و رستگاری شیعه را موجب می گردد . وی معتقد است، مذهبی در ملل مشرق زمین تا دو قرن دیگر کاملاً آثار خود را خواهد گذاشت و حتی اگر آثار معتقدات مذهبی از بین برود، شیعه دارای آن سرمایه ای است که ماورای قوای طبیعیه و عارضیه، مذهب و شوکت واقتدار و قوت و حکومت خود را در عالم نگه خواهد داشت.(73)
ابن خلدون مغربی، تاریخ نگار و جامعه شناس معروف اسلامی می نویسد :
آن چه در میان عموم مسلمانان و در تمام قرون معروف بوده است، این است که ناچار باید در آخرالزمان، مردی از خاندان پیغمبر ظهور کند و دین را تأیید بخشد و عدل و داد را آشکار سازد و او را مهدی می نامند .(74)
فان فلوتن فیلسوف مشهور آلمانی می نویسد :
اما مسیح نامی، در نزد شیعیان ملقب به مهدی است .(75)
ابوعلی سینا، در کتاب شفا در فصلی که راجع به امام و خلیفه گفت و گو می کند و مقامات و مراتب باطنی و اخلاقی و علمی انسان کامل را گزارش می دهد، می نویسد:
و مَن فازَ، مَعَ ذلک، بالخَواصَ النَّبَویَّة، کادَ یَصیرُ ربّاً اِنسانیاً ...و کادَ أن تُفَوَّضَ الیهِ اُمُورُ عباد الله، و هُوَ سلطانُ العالَم الأرضیّ، و خلیفة الله فیه؛ (76)
هر کس، علاوه بر آن چه (درباره امام و خلیفه )گفته شد، دارای خواص پیامبری باشد، چنین کسی رب النوع انسان تواند بود...و امور بندگان خدا به دست او سپرده تواند شد و اوست فرمان روای جهان خاکی، و او خلیفة الله است در زمین .
براساس حکمت الهی نیز ولی و نماینده خداوند، در تصدی امر حکومت جهانی با ویژگی ها و برجستگی های منحصر به فردش، کسی خواهد بود که به او نزدیک تر است و بنابراین در زمان خودش، اکمل آحاد انسانی از جنبه های گوناگون است؛ کسی که خداوند به برکت ظهور او دین، انسان و زمان را آباد و اصلاح می گرداند.(77) بنابراین، در حالی که عقیده به موعود، دیرین ترین و وسیع تر از اسلام است، مشخصاتی که اسلام برای این موعود ذکر می کند، بهتر می تواند آن آرزویی را برآورده سازد که در طول تاریخ ادیان موجد این عقیده بوده است. به عبارت دیگر اسلام، عقیده به غیب را به عقیده به واقعیت تبدیل کرده و افکار را از آینده به حال، گرایش داده و آنها را از پی جویی یک منجی موهوم در آینده به ایمان به یک منجی زنده و معاصر سوق می دهد .

نتیجه
 

عقیده به ظهور «موعود»و زمینه سازی در جهت تحقق آن، علاوه بر آن که در کتاب و سنت به طور صحیح و متواتر قرار دارد و از نظر مبانی فکری و ایدئولوژیک، اندیشه ای مستقل از جریان مدرن و فلسفه مدرن به شمار می آید، با این حال، فکر و عقیده ای است که در خواسته های درونی و باطنی هر انسان درد کشیده و متوجهی در عصر مدرن نیز وجود دارد. چنین انسانی دنبال دولت موعود و جامعه ای جهانی با شاخصه هایی هم چون عدالت، آزادی، علم و پیش رفت است و آن را از نیازهای جامعه بشری می داند. علاوه براین، دلایلی هم چون فطرت (چه در بعد گرایشی و یا بینشی)و نیز تجربه های علمی و عملی هم چون تجربه جامعه شناسی، تاریخی، دین پژوهی و تجربه های باطنی نیز این گفتار را تأیید می کند. اما با مراجعه به گفتار کسانی که برای شیعه، جایگاه امام را دارند و در حکم عالمانی هستند که هیچ گاه سخن خطایی از آن سرنزده و با توجه به کلام بزرگانی در علوم عقلی شرق و غرب، به این نکته ارزش مند می توان دست یافت که آن موعود و آن شخصیت واقعی و نه ساخته ذهن بشر، کسی جز امام معصوم حضرت حجة بن الحسن العسکری (عج) نیست.

پی نوشت ها :
 

*مدرس حوزه علمیه خواهران مشهد، پژوهش گرگروه فلسفه و کلام اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی .
1.Futurism.
2.علی اکبر کسمایی، جهان امروز و فردا، ص 305، تهران :اطلاعات چاپ دوم، 1374ش.
3.Transcendental idealism.
4.Dialectic idealism.
5.Ethiopia.
6.سید احمد رهنمایی، حکومت جهانی واحد، ص137، قم :مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه)، چاپ اول، 1386ش.
7.نک:ملا حسن فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ترجمه :عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، ذیل آیه 2سوره بقره، نشر نوید اسلام، چاپ اول، 1386ش.
8.نک :ثامر هاشم العمیدی، در انتظار ققنوس، ترجمه و تحقیق :مهدی علی زاده، ص45، قم :مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه)، 1379ش.
9.نک :برتراند راسل، آیا بشرآینده ای هم دارد؟، ترجمه :م، منصور، ص252، تهران:انتشارات مروارید، چاپ دوم، 1344ش.
10.Modernity.
11.Anthony Giddens.
12.نک :کریستوفر پیرسون، معنای مدرنیت، ترجمه :علی اصغر سعیدی، ص163، تهران :بی نا، چاپ اول، 1380ش.
13.نک :آنتونی گیدنز، پی آمدهای مدرنیت، ترجمه :محسن ثلاثی، ص4، تهران :انتشارات مرکز ، 1377ش.
14.Joachim Wach.
15.نک :یو آخیم واخ، جامعه شناسی دین، ترجمه :جمشید آزادگان، ص297، انتشارات سمت، چاپ اول، 1380ش.
16.نک :مجید تهرانیان و دیگران، جهانی شدن، چالش ها و ناامنی ها، ص58، تهران :انتشارات پژوهشکده مطالعات راه بردی، چاپ اول، 1380ش.
17.کمیسیون جهانی بررسی ابعاد جهانی شدن، جهانی شدن منصفانه، ترجمه :عبدالاحد علی قلیان، ص6، تهران :شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، 1384ش.
18.همان، ص7.
19.Thomas Hobbes.
20.Richard Rorty.
21.Melcam Hemilton.
22.البته همیلتون، جنبش هزاره ای مسیحیت را به تصویر کشیده است که در عین برخی تشابهات، وجوه افتراق زیادی نیز با اسلام دارد. برای مثال، قهرمان موعودی او در این جنبش، قهرمانی فرهنگی از جهان مردگان به شمار می آید و وجه مشترک همه معتقدان به آن نیز احساس عمیق گناه است. (نک:ملکم همیلتون، جامعه شناسی دین، ترجمه :محسن ثلاثی، ص153، تهران :مؤسسه فرهنگی انتشاراتی تبیان، چاپ اول، 1377ش).
23.همان، ص152.
24.John Stuart Mill
25.نک:مهدی هادوی تهرانی، مهدی، ولایت و دیانت، ص131، قم :مؤسسه فرهنگی خانه خرد، چاپ اول، 1378ش.
26.نک:ژان ژاک روسو، قرار داد اجتماعی، ترجمه :عنایت الله بخشی، ص13، تهران :بنگاه مطبوعاتی فرخی، چاپ سوم، 1345ش.
27.Robert. H. Bork
28.رابرت اچ . بورک . لیبرالیسم مدرن، ترجمه :الهه هاشمی حائری، ص160، تهران :انتشارات حکمت، چاپ اول، 1379ش.
29.همان، ص160.
30.نک :جولیوس گولد، ویلیام ل. کوب، فرهنگ علوم اجتماعی، ویراستار :محمد جواد زاهدی مازندرانی، ص597، تهران :انتشارات مازیار، چاپ اول، 1376ش.
31.آیا بشرآینده ای هم دارد ؟، ص252.
32.نک :امام خمینی (رحمه)، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص98،تهران :مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (رحمه)، چاپ سوم، 1377ش.
33. Francise Fukoyama .
34.نک :فرانسیس فوکویاما، پایان نظم، ترجمه :غلام عباس توسلی، ص40، تهران :انتشارات جامعه ایرانیان، چاپ اول، 1379ش.
35.Viktor E. Frankl.
36.نک :محمود ساعتچی، نظریه پردازان و نظریه ها در روان شناسی، ص246، انتشارات سخن، چاپ اول، 1377ش.
37.Carl Ransom Rogers
38.نک :کارل راجرز، هنر انسان شدن، ترجمه :مهین میلانی، ص12، نشر فاخته، چاپ اول، 1376ش.
39.Alfred Adler.
40.نک :ویکتور فرانکل، خدا در ناخودآگاه، ترجمه :ابراهیم یزدی، ص262، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ اول، 1375ش.
41.Roger Garaudy
42.نک:مهدی نکویی سامانی، دین در فرایند جهانی شدن، ص251، قم:بوستان کتاب، چاپ اول، 1386ش.
43.نک:ابونصر فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة، ص129، بیروت :دارالمشرق، چاپ دوم، 1991م .
44.Rene Guenon.
45.نک :رنه گنون، سیطره کمیت و علائم آخر زمان، ترجمه :علی محمد کاروان، ص222، تهران :مرکز نشر دانشگاهی، 1361ش.
46.آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ترجمه :حسن چاوشیان، ص108، تهران :نشر نی، چاپ اول، 1386ش.
47.Redressement.
48.سیطره کمیت و علائم آخر زمان، ص222.
49.فکره قائم القیامة أو المهدی المنتظر اعتقاد رافق أغلب الدیانات و المذاهب التی ظهرت فی الشرق ...و فی المذاهب و الآراءالدینیة الغیرالسماویة افکاروعقاید لا تختلف عن العقیدة الاسلامیة المتعلقة بقائم القیامة.
هم چنین نک :فان فلوتن، تاریخ شیعه و علل سقوط بنی امیه، ترجمه :مرتضی هاشمی حائری، ص149، تهران :انتشارات کتاب خانه و چاپ خانه اقبال، 1325ش.
50.نک :مصطفی غالب، الامامة و قائم القیامة، ص270، بیروت :مکتبة الهلال، 1981م .
51.نک :پل ادواردز، فلسفه تاریخ (مجموعه مقالات )، ترجمه بهزاد سالکی، ص3و ص 69، تهران :پژوهش گاه علوم انسانی، چاپ اول، 1375ش.
52.Saint Augustinus.
53.Bossuet.
54.نک :فلسفه تاریخ(مجموعه مقالات )، ص92.
55.آگوستین اعترافات، ترجمه :سایه میثمی، ویرایش :مصطفی ملکیان، ص446، تهران :دفترپژوهشی و نشر سهروردی، 1380ش.
56.همان .
57.نک :مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج15، ص200، تهران :انتشارات صدرا، چاپ دوم، 1384ش.
58.درانتظار ققنوس، ص306.
59.أَلا بِذِکرِاللهِِ تَطمَئِنَّ القُلوُب (سوره رعد، آیه 28).
60.عن الاصبغ بن نباته، ان علیاً قال علی المنبرسلونی قبل أن تفقدونی ...».(نک :محمد باقرمجلسی، بحار الانوار، ج3، ص224، بیروت:بی نا، چاپ سوم، 1403ق؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج15، ص128، قم»مؤسسه آل البیت، چاپ اول، 1409ق).
61.قرآن حکایت زبان جهنمی ها را چنین نقل می کند :«اگر ما خود به مقامی رسیده بودیم که مستقلاً درک می کردیم و به هیچ گونه مربی احتیاج نداشتیم و یا از شخصی پیروی می نمودیم که او به مقام عقل و ادراک حقایق رسیده بود، امروز از مردم جهنم نبودیم.»(سوره ملک، آیه 10-11).
62.نک:محمد حسین تهرانی، امام شناسی، ص215، بی جا، انتشارات حکمت، چاپ اول، 1405ق.
63.نک :لطف الله صافی گلپایگانی، امامت و مهدویت، ص36، قم:دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، 1372ش.
64.نک:جعفر سبحانی، رهبری امت، ص63، تهران، انتشارات کتاب خانه صدرا، چاپ دوم، 1366ق.
65.«اما و لله لیدخلن علیهم عدله جوف بیوتهم کما یدخل الحر و القر».(نک :منتخب الاثر،ص292).
66.شیخ صدوق، کمال الدین، تحقیق و تصحیح :علی اکبرغفاری، ج1، ص320، قم :انتشارات دارالحدیث، چاپ اول، 1380ش.
67.نک :بحارالانوار، ج52، ص326.
68.نک :آراء اهل المدینة الفاضلة، ص129.
69.George Bernard Shaw.
70.نک :جان ر.ایورت. مذهب در آزمایش ها و روی دادهای زندگی بشر، ترجمه :مهدی قائنی، ص190، قم :انتشارات دارالفکر، 1348ش.
71.درانتظار ققنوس، ص45.
72.همان، ص47.
73.نک :سید هادی خسروشاهی، مصلح جهانی و مهدی موعود (عج) از دیدگاه اهل سنت، ص77، تهران : انتشارات اطلاعات چا دوم، 1374 ش.
74. عبدالرحمن بن خلدون، مقدمه ، ترجمه :محمد پروین گنابادی ، ج1،ص381، تهران،بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1345ش.
75.تاریخ شیعه و علل سقوط بنی امیه، ص150.
76.نک :ابوعلی سینا، الهیات شفا، تحقیق :دکترابراهیم مذکور، ص451، بی جا، بی تا .
77.نک :بحارالانوار، ج51، ص66.
 

منبع :نشریه مشرق، شماره 10.
ae
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان