«سقف ذهنی خود را بردارید، شما لایق بهترین ها هستید»
به گزارش ، قانون نوشت: اگر گذرتان به فعالیت های هرمی از نوع قانونی یا همان «NETWORK MARKETING» افتاده باشد، این جمله را به خوبی می شناسید. جامعه ایران این روزها به یکی از کلاس های نتورک مارکتینگ شبیه شده که در آن مردم به برداشتن سقف ذهنی و خیال پروری در خصوص زندگیهای مجلل ترغیب می شوند اما راههای تحقق آن بسته است. یک شبه راه 100 ساله رفتن، آرزوی بسیاری از ایرانیهاست، به خصوص این روزها که تب زندگی لاکچری بین مردم بالا گرفته اما راه رسیدن به آن تنها برای قشری خاص فراهم است. در این شرایط مردم با چنگ و دندان به شانس و اقبال می چسبند و سعی می کنند از هر موقعیتی که آن ها را در آستانه رسیدن به ثروت قرار می دهد، عقب نمانند.
در مسابقات برنامههای تلویزیونی شرکت میکنند. برای انواع قرعه کشیها پیش پرداخت میدهند، پیامکهایی که آنها را با جوایزی نظیر خودروهای لوکس ترغیب می کند، جدی می گیرند و در خیابان حواسشان جمع است که نکند یک کیف پر از پول گوشه ای افتاده باشد و آن را نبینند! اعتقاد مردم به شانس و برنده شدن در قرعه کشی تا جایی بالا رفته که به یکی از راه های کسب درآمد برای عده ای دیگر تبدیل شده است
خیلی از ما برای تماشای سریالهای شبکه نمایش خانگی پول نمی دهیم و حجم دانلودهای غیرقانونی سرسامآور است اما یکی از همین سریال ها با قرعه کشیهایی که جوایز آن آپارتمان و خودرو بود، توانست خرید قانونی سریالش را تا حد زیادی تامین کند. برخی از اپلیکیشن ها این روزها جوایز 500 میلیونی و یک میلیاردی دارند. برنامه هایی نظیر خندوانه و دورهمی، مسابقات جذابی با جوایز متعدد برگزار می کنند و در این بین بسیاری از ایرانیان، هر شب قبل از خواب رویای برنده شدن در یکی از این مسابقات را در ذهن مرور می کنند؛ در حالی که در نقطه ای دیگر، ذهنی درگیر چگونه سوءاستفاده کردن از شانس گرایی مردم است و خبرهای مربوط به کلاهبرداری ها وقتی منتشر می شود که دیر شده و عده زیادی به جای رسیدن به ثروت، مالباخته شده اند.
قرعه کشیها، پای ثابت زندگی مردم
پولدار شدن این روزها یکی از دلمشغولیهای اصلی بیشتر ایرانیان است؛ به گونه ای که عده ای برای تظاهر به ثروت، حاضرند تمام دارایی خود را سپرده کرده و مثلا خودرویی لوکس تحویل بگیرند. مهم نیست که سالها با سختی و استرس قسط بدهند، اینکه مردم او را سوار بر چنین خودرویی ببینند بر هر چیز ارجحیت دارد! این عده کم نیستند، در کنار آن خیلی از افراد چنین پولی برای پیش پرداخت یا پرداخت قسط ندارند و در عین حال از پشت پرده به دست آمدن چنین خودروهایی برای دیگران نیز بیخبرند. فکر می کنند که دارایی آن شخص از پارو بالا رفته و تصمیم می گیرند به هر قیمتی شده قبل از اینکه جوانی شان از دست برود، آن ها نیز آرزوهای خود را محقق کنند. در این بین قرعه کشیها و بخت آزمایی ها تبدیل به پای ثابت زندگی مردم می شوند. سال گذشته تنها در یکی از مسابقات خندوانه به نام «بخون و ببر» نوید جایزه یک میلیارد تومانی به مردم داده شد یا در مجموعه دورهمی موضوع پیامک های 10 هزار تومانی، نارضایتی بخش زیادی از شرکت کنندگان را به دنبال داشت.
تبلیغات قرعهکشی محصولات با زمانی طولانیتر از آگهی بازرگانی معمولی روی آنتن می روند و به گفته کارشناسان صدا و سیما، در یکی از همین تبلیغات تلویزیونی برای یک نوع برنج، هفته ای 240 میلیون تومان قرعه کشی میشود! قرعهکشی هایی که گاه ارقام فریبنده ای را پیش چشم مخاطب قرار می دهند. «علیرضا شریفی یزدی» جامعه شناس در اینخصوص در گفت و گو با «قانون» میگوید:«هرگاه جامعه ای دچار فشار اقتصادی شده و روال متعارف فعالیتهای اقتصادی برای اکثریت جامعه پاسخگوی نیازها نباشد، افراد به راه میانبر پناه می برند که یکی از آن ها همان شرط بندی یا مسابقه همراه با جوایز است و به چشم راهی سریع برای تحقق آرزوها به آن نگاه می شود».
الماسها!
کلاهبرداری و سوء استفاده از شانس گرایی مردم، انواع و اقسام دارد. یکی از این فعالیتها که برای افراد، ثروت ماهی 10 میلیون یا بیشتر را تنها در سه ماه پیش بینی می کند، فعالیت های نتورک مارکتینگ است . اگر پرزنت شده باشید، این جمله را شنیدهاید: «اگر خوب کار کنی و شانس هم بیاوری، سال بعد در همین لحظه تو الماس شرکت هستی و بازنشست میشوی!» الماس از نظر آنها کسی است که شانس رسیدن به درآمدی نظیر سالی 100 میلیون را داشته باشد.
بعد چنین شخصی را به شما نشان می دهند و می گویند: «فلانی را ببین. وقتی آمد، هیچ نداشت. حالا یکی از سالن های کنسرت در خارج از ایران را برای خودش به تنهایی رزرو می کند و خواننده مورد علاقه اش تنها برای او برنامه اجرا می کند!» و شانس، این کلمه جادویی در کنار تلاشی که برای به دست آوردن چنین ثروتی ناچیز بهنظر می رسد، این روزها بسیاری از ایرانیان را به نتورکرهایی تبدیل کرده که حتی در اتوبوس و مترو ذهنشما را برای داشتن زندگی لاکچری و یک شبه پولدارشدن شستو شو می دهند.
اولین حرفی که ضمن معرفی این کار به شما می گویند، این است: «دوست داری زود پولدار بشی؟ دوست داری پورشه سوار شوی؟ می دونی یکی از بچه های دبیرستان از همین راه میلیاردر شد؟» و از این دست ترغیبها. شریفی یزدی معتقد است که چشم و همچشمی از دلایل دیگر شانس گرایی بین مردم است و این قیاس ها باعث می شود افراد به جای دنبال کردن فعالیت اقتصادی مناسب، بخواهند که یک شبه به چنین زندگی برسند.
اخباری هم که در این زمینه وجود دارد و به افرادی می پردازد که در چنین مسابقاتی نظیر فوتبال و والیبال و جایزه برنامه و اپلیکیشن، اتومبیلرانی و اسب دوانی، یا فعالیت هایی نظیر همین نتورک مارکتینگ برنده شده اند، موجب جذب بیشتر افراد می شود.
از شانس تا بدشانسی
اما نتیجه برداشتن سقف ذهنی، پروراندن آرزوهای محال و دستیابی به آن از راه های آسان و به اصطلاح پول های باد آورده، در حالی که هرگز محقق نمی شوند، چیست؟ ناکامی ، سرخوردگی، افسردگی و اضطراب، عادی ترین چنین نوع نگاهی است. توانمندیهای این افراد برای خودشان کوچک به نظر می آید و برای بقیه شاید هرگز شناخته نشود. وقتی در راه شانس و اقبال بارها شکست می خورند، به این نتیجه می رسند که بدشانس هستند و در نهایت تبدیل به انسانی می شوند که هیچ نوع فعالیتی را به درستی نمی تواند انجام دهد. توانمندی ها در وجود فرد رفته رفته از بین می روند و منفیگرایی در بین این افراد به شدت رشد می کند و در آینده نه تنها فعالیتی انجام نمیدهندبلکه به شانس نیز اعتقادی ندارند.
شانس پرست ها، زرنگ نیستند
عدم آموزش صحیح به افراد در خانواده های ایرانی، یکی از دلایل اعتقاد زیاد به شانس است. خانوادهها از کودکی فرزندان را ترغیب میکنند که اگر فرصتی سر راهت بود، بچسب و اغلب نه واژه فرصت که شانس و زرنگی کردن را به کار میبرند. کودک یا حتی بزرگسالی که شانس را از دست بدهد با القابی نظیر بیعرضه و خنگ از سوی نزدیک ترینهایش خطاب خواهد شد. «مهناز شمس» جامعه شناس در این خصوص معتقد است که به لحاظ علمی و قانون احتمالات آماری و ریاضی اینکه ما یک شبه بتوانیم راه 100ساله را طی کنیم، بسیار نادر است اما این دیدگاه به شکل افراطی و فرصتطلبانه آن، که ناشی از فقدان توجه و آگاهی لازم است، بین مردم وجود دارد.
به گفته این جامعه شناس، ساختار اجتماعی جامعه بیمار است. افرادی هستند که واقعا راه 100 ساله را یک شبه رفتهاند اما دلایل بسیاری وجود دارد. رانت اقتصادی و اطلاعاتی، یکی از این دلایل است. زندگی افراد به دلیل وصل بودن به برخی منابع مهم یا انواع رانتها نظیر گرفتن یک مجوز، زیر و رو می شود و دیگران آن را به شانس و اقبال تلقی میکنند. اما در نهایت در مسیر ثروت اندوزی یک شبه، دچار سرخوردگی می شوند و هزینه سنگین روانی و مادی و اجتماعی می پردازند تا بفهمند که راهش این نیست.
آنچه مسلم است، مسابقه و بختآزمایی در تمام جوامع وجود دارد و میتوان از آن به عنوان یک جریان معمول جهانی نام برد اما شکل افراطی آن در ایران، زمینه کلاهبرداری و غیره را فراهم کرده است. در سایر جوامع این بخت آزماییها برای بسیاری از مردم حکم تفریح را دارد، نه اینکه اساس زندگی خود را بر آن قرار داده باشند. بهعنوان مثال یک هیجان عمومی مانند جریان فوتبال، که افراد خود فوتبالیست نیستند اما آن مسابقه را با هیجان دنبال می کنند. تب سرمایه داری در کنار بیکاری ما را به جنون شانس پرستی کشیده است.