از دیدگاه شیعه، مربیّان واقعی انسانها، پیامبران و امامان هستند و دیگران درصورتی در امر تعلیم و تربیت قدسی موفّق خواهند شد که از سیره و روش آنان، بهره بگیرند و آموزه ها و رهنمودهای آنان را چراغ راهنمای خود قرار دهند و از عنایات و توجّهات آنان برخوردار باشند. یکی از علّت های اصلی هدایت و تربیت بشر در عصر ظهور، این است که مردم تحت تربیت خاص و مستقیم امام مهدی(عج) قرار خواهند گرفت و به دست الهی او، استعدادها و ظرفیت های اخلاقی و معنویشان شکوفا خواهد شد؛ همچنان که مردم صدر اسلام، به دست پیامبراکرم(ص) و عترت پاک او، تحت تعلیم و تربیت قدسی قرار گرفتند. در واقع، تعلیم و تربیتی که از مدار امامت و ولایت خارج باشد و از الگوها و چهارچوب های فکری و اخلاقی آن دور گردد، نمی تواند تأثیرات ماندگار و گران سنگی داشته باشد و در مدار و محور درست و الهی خود قرار گیرد. تربیت الهی و انسانی، آن است که از سرچشمه عصمت و حکمت سیراب گردد و منجر به بصیرت و معنویّت انسانها شود و این تنها در پرتو وجود انسان کامل و امامی عادل امکان پذیر است. امام خمینی(ره) در این باره می گوید:
«راجع به رسول خدا(ص) در قرآن کریم است که: «هوالَّذی بعث فی الأمِّیِّین رسولاً منهم یتلو علیهم آیاته و یزکِّیهم و یعلِّمهم الکتاب والحکمه»؛ انگیزه بعث را در این آیه شریف ذکر می فرماید که: «خدای تبارک و تعالی است که در بین این امیین و بی سوادها و کسانی که تربیت و تعلیم الهی نداشته اند، رسول فرستاده است تا اینکه آیات خدا را بر آنها قرائت کند و آنها را با قرائت قرآن و تربیت هایی که خود او شده است، در تعلیمات الهی، آنها را به مردم عرضه کند و تزکیه کند آنها را و تعلیم کند، بر آنها کتاب و حکمت را»، در این آیه نکات زیادی هست راجع به اهمیّت تربیت معلّم و اهمیّت تعلیم و تعلّم. با تعبیر «هوالَّذی» اوست که این کار را کرده است، کأنَّه یک مطلب با اهمیتی است که می فرماید: «هوالَّذی بعث» آن است که فرستاده است بین مردم، و همه عالم امّی هستند، حتی آنهایی که به حسب ظاهر درس هایی خوانده اند و به حسب ظاهر صنایعی را می دانند و مسائلی را اطلاع بر آن دارند؛ لکن همه آنها نسبت به آن تربیتی که از جانب خدا به وسیله انبیاء به آنها می شود، همه امّی هستند، همه در ضلال مبین هستند. تنها راه تربیت و تعلیم، راهی است که از ناحیه وحی و مربی همه عالم، ربّ العالمین، تنها راه، آن راهی است که از ناحیه حق تعالی ارائه می شود و آن تهذیبی است که با تربیت الهی به وسیله انبیاء، مردم آن تربیت را می شوند و آن علمی است که به وسیله انبیاء بر بشر عرضه می شود و آن علمی است که انسان را به کمال مطلوب خودش می رساند»(1).
گفتنی است حدّ اعلای تربیت انسانها در عصر ظهور وجود خواهد داشت؛ اما در عصر غیبت و در جامعه ای که پیرو تابع ولی و حجّت خدا است، این نوع تربیت تاحدودی امکانپذیر بوده و بعضی از ابعاد آن قابل تحقّق است.
ابتدا باید بدانیم که در عصر غیبت کبری، امام معصوم دارای زندگی پنهانی هستند؛ ولی عنایت ها و توجّهات خاصی به افراد- بخصوص صالحان و منتظران واقعی- دارند. براین اساس تربیت نفوس مستعدّ، یکی از کارکردها و فواید امام غایب در این دوران است. امام رضا(ع) در توصیف «امام» می فرماید:
«الإمام الماء العذب علی الظماء والدالّ علی الهدی»؛ «امام آب گوارا درحال تشنگی و دلالت کننده بر هدایت است».
هدایت گری و تربیت امام، هم ظاهری است و هم باطنی؛ چنان که علامه طباطبایی می گوید:
«امام قافله سالار کاروان انسانیّت است که از راه باطن به سوی خدا سیر می کند. وظیفه امام تنها بیان صوری معارف و راهنمایی ظاهری مردم نیست و امام، همانگونه که وظیفه راهنمایی صوری مردم را برعهده دارد؛ همچنان نیز ولایت و رهبری باطنی اعمال را برعهده دارد و او است که حیات معنوی مردم را تنظیم می کند و حقایق اعمال را به سوی خدا سوق می دهد. بدیهی است حضور و غیبت جسمانی امام در این باب تأثیری ندارد و او از راه باطن، به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد؛ اگرچه از چشم جسمانی ایشان مستور است، ولی وجودش پیوسته لازم است»(2).
آیت الله جوادی آملی می نویسد:
«امام اگر خانه نشین یا در پس پرده غیبت باشد، رهبری ملکوتی انسانها و جوامع بشری حقیقی است که از وجود آنان جدا نمی شود. لذا وجود مقدّس حضرت مهدی(عج) رهبری ملکوتی تمام انسانها را و هرچه دارای ضرورت و تحوّل است، برعهده دارد»(3).
براین اساس، هدایت و راهنمایی معصومین به دو طریق است: هدایت تشریعی و هدایت تکوینی. چنانچه هدایت ازطریق گفتار و رفتار و تعلیم و تربیت عادی صورت گیرد، هدایت تشریعی است و اگر هدایت و تربیت خارج از چهارچوب الفاظ و کلمات باشد، هدایت تکوینی نام دارد. وجود امام زمان از پشت ابرهای غیبت نیز این اثر را دارد که ازطریق اشعه نیرومند و پردامنه نفوذ شخصیت خود، دلهای آماده را در نزدیک و دور، تحت تأثیر جذبه مخصوص قرار داده، به تربیت و تکامل آنها می پردازد و از آنها انسانهای کاملتری می سازد. امام صادق(ع) می فرماید:
«لا تخل الأرض- منذ کانت- من حجّه عالم یحیی فیها ما یمیتون من الحقّ...»(4)؛ «زمین از همان زمانی که پدید آمده، از حجّتی عالم- که هر حقّی را که مردم به دست فراموشی می سپارند، زنده می کند- تهی نبوده است...».
براین اساس است که می گوییم تعلیم و تربیت مهدوی، آن است که مربیّان و معلّمان، هم از ره توشه های علمی و معرفتی امامان معصوم، بهره کامل بگیرند و هم مربّی و معلّم واقعی را خود امام زمان(عج) بدانند و از الطاف و توجّهات خاص او در هدایت و تربیت نفوس، یاری بگیرند.
و چه زیبا گفته است حافظ شیرین سخن که:
آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
چشم میگون، لب خندان، رخ خرّم با اوست
گرچه شیرین دهنان پادشهانند ولی
او سلیمان زمان است، که خاتم با اوست
خال شیرین که بر آن عارض گندمگون است
سرّ آن دانه که شد، رهزن آدم با اوست
دلبرم عزم سفر کرد، خدا را یاران
چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست
روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک
لاجرم همّت پاکان دو عالم، با اوست
با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل
کشت ما را و دم عیسی مریم با اوست
حافظ از معتقدان است، گرامی دارش
زانکه بخشایش بس روح مکرّم با اوست
مؤلّفه های تربیت ولایی
تعلیم و تربیت در جامعه مهدوی، باتوجّه به این معیار اساسی و مهم، صورت می گیرد و دارای مؤلّفه ها و ویژگی های خاص است؛ ازجمله:
1. نگاه شفقّت آمیز و مهرورزانه به انسانها؛
2. پیوند تعلیم و تربیت با هدایت و راهیابی انسانها به سرمنزل مقصود؛
3. بهره وری از نیروها و عنایات غیبی و معنوی بزرگان دین؛
4. داشتن الگوها و اسوه های روشن و کامل برای تربیت و تعالی انسانها؛
5. امکان رشد و بالندگی مداوم و پویا در پرتو تربیت های الهی و ایمانی؛
6. کم کردن اشتباهات، خطاها و نارسایی های تربیتی و رفع موانع و بن بست های احتمالی؛
7. اعتماد بالای تربیت شوندگان به راه و روش های تربیتی و نتایج و دستاوردهای آن؛
8. بهره گیری از رهنمودها و توصیه های اخلاقی- تربیتی راسخان و دانایان در علوم دینی(امامان)؛
9. درونی و پرمایه کردن آموزه های تربیتی و توجّه ویژه به تأثیرگذاری و سازندگی برنامه ها و ایده های انسان ساز؛
10. ارائه شاخص ها و ملاک های رشد و تکامل همه جانبه باتوجّه به سیره و رفتار اسوه های دینی؛
11. بهره گیری کامل از آموزه «انتظار» و تربیت نسل منتظر در راستای تحقّق آرمان های مهدوی و قرار گرفتن در مسیر جامعه آرمانی؛
12. ایجاد امید و سرزندگی در فرد و اجتماع، با تعمیق و گسترش انتظار پویا و سازنده و آینده اندیشی مثبت؛
13. برقراری اُنس و ارتباط قلبی با امام عصر و ایجاد پیوند و همسویی تربیت شوندگان با ایشان؛
14. توسّل به امام زمان(عج) و استمداد از او درجهت تربیت نفوس رحمانی و... .
در پایان بیان این نکته، بایسته است که «جامعه مهدوی»، حیات و بالندگی خود را مدیون «نظام امّت»- بخصوص اندیشه مهدویّت- می داند و به همین جهت آموزه های آن را چراغ راهنمای خود قرار می دهد و به جهت اینکه امام و حجّت خدا را زنده و حاضر و ناظر می داند، می کوشد تمامی برنامه ها و ایده های خود را براساس آن سامان دهد و شکل ببخشد.
پس وقتی بحث از «تربیت ولایی و امامت محور» مطرح است؛ یعنی اینکه، زیربنا و شالوده تعلیم و تربیت، «ولایت مداری»، «امام شناسی»، «موعود باوری» و توجّه به ولایت باطنی ائمه(ع) و حاکمیّت الگوهای اعتقادی است.
اهمیّت و جایگاه این بحث را با کلام زیبایی از امام خمینی(ره) به پایان می بریم:
«انسان اگر به همین حدّ طبیعت بود و بیشتر از این چیزی نبود، دیگر احتیاج به اینکه یک چیزی از عالم غیب برای انسان فرستاده بشود تا انسان را تربیت بکند، تربیت آن ورق را بکند، چون آن ورق نبود احتیاج هم نبود؛ لکن چون انسان مجرد از این عالم طبیعت یک حقیقتی است، همین خود خصوصیاتی که در انسان هست، دال بر این است که یک ماورایی از برای این طبیعت هست. چون انسان یک ماورایی دارد و به حسب براهینی که در فلسفه ثابت است، ماورای این طبیعت در انسان هست و انسان دارای یک عقل بالإمکان مجرد و بعد هم مجرد تام خواهد شد، تربیت آن ورق که ورق معنوی انسان باشد، باید کسی این تربیت را بکند که علم به آن طرف، علم حقیقی به آن طرف طبیعت و آن طرف هست، آن روابط را بتواند ادراک بکند و آن بشر نیست، بشر ندارد. همین قدر مورد طبیعت را او می تواند ادراک بکند، هرچه ذرّه بین بیندازند، ماورای طبیعت با ذرّه بین دیده نمی شود. آن محتاج به آن است که یک معنای دیگری در کار باشد و چون این روابط بر بشر مخفی است و خدای تبارک و تعالی که خالق همه چیز است، این روابط را می داند؛ از این جهت به وحی الهی برای یک عدّه ای از اشخاصی که کمال پیدا کرده اند و کمالات معنویه را دنبالش کردند و فهمیدند، روابطی حاصل می شود ما بین انسان و عالم وحی. به او وحی می شود و برای تربیت آن ورق دوّم انسان بعث می شوند. اینها، می آیند در بین مردم و مردم را تربیت می خواهند بکنند»(5).
پینوشتها:
1- صحیفه نور، ج13، ص265.
2- شیعه در اسلام، ص192.
3- تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج16، ص97 و98.
4- بحارالأنوار، ج23، ص37، ح65،
5- صحیفه نور، ج2، ص227.
منبع:کارگر، رحیم؛ (1389)، تعلیم و تربیت در عصر ظهور، قم: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)چاپ دوم 1389.