رجعت ویژگی های مختلفی دارد که در روایات به آنها تصریح شده است و ما در اینجا آنها را مورد بحث و بررسی قرار می دهیم.
1- قطعیت
امور آینده بر دو دسته اند: برخی از آنها وعده است و برخی دیگر نشانه. نشانه ها قابل تغییرند و احتمال عدم تحقق آنها وجود دارد، امّا وعده های الهی تخلف ناپذیرند و قطعاً تحقق می یابند چه اینکه قرآن می فرماید: (إِنَّ اللَّهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ ).(1) حال اگر وعده ای مقدمه لازمی داشته باشد که بدون آن نتواند تحقق یابد، آن مقدمه هم قطعی خواهد بود. نظیر اینکه مقدمه قیامت، تعلق روح انسان ها به جسم آنان است تا در پرتو این تعلق به پا خیزند.
اکنون باید به این موضوع بپردازیم که آیارجعت مانند قیامت و ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) یک وعده الهی می باشد و یا مقدمه یک وعده الهی است که تخلف ناپذیر باشد و یا نشانه ای از نشانه های عصر ظهور و قیامت می باشد که تغییر پذیرباشد؟
و پاسخ آن این است که رجعت هم وعده الهی و هم مقدمه لازم برای یکی از وعده های خداوند است. امّا درباره ی وعده بودن آن به یک آیه و روایت اشاره می کنیم. قرآن کریم می فرماید:
و روزی که ما از هر امتی گروهی از کسانی که آیات ما را تکذیب کردند بر می انگیزیم و آنها نگهداشته می شوند.(2)
و امام صادق (علیه السلام) فرمود:
وَاللهِ لا تَذهَبُ الأیَامُ و اللّیالیُ حتّی یُحیِیَ اللهُ المَوتی و یُمیتَ الأحیاءَ، و یَرُدَّ اللهُ الحَقَّ إلی أهلِهِ و یُقِیمَ دینَهُ الّذِی ارتَضاهُ لِنَفسِه و نَبِیِّهِ، فَأَبشِروا، ثُمَّ أبشِرُوا. فَوَ اللهِ ما الحَقُّ إلاّ فی أیدِیکُم.(3)
به خدا قسم روزها و شب ها به پایان نمی رسد تا اینکه خداوند مردگان را زنده کند و زنده ها را بمیراند و خداوند حقّ را به اهلش بازگرداند و دینی را که مورد رضایت خود و رسولش می باشد به پا دارد. پس بشارت باد بر شما و بشارت باد بر شما. به خدا قسم که حقّ جز در دست های شما نمی باشد.
رجعت مقدمه لازم حاکمیت جهانی مؤمنان و پیروزی انبیاء (علیه السلام) نیز می باشد. قرآن کریم می فرماید:
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده وعده داده است که آنان را به طور قطع حاکم روی زمین قرار دهد.(4)
و در آیه دیگری می فرماید:
همانا ما فرستادگان خود و کسانی که ایمان آورده اند را در زندگی دنیا و روزی که شاهدان به پا می خیزند یاری می کنیم.(5)
تحقق وعده حاکمیت مؤمنان و پیروزی انبیاء (علیه السلام) نیازمند بازگشت آنها به دنیاست؛ بنابراین رجعت مقدمه قطعی این دو وعده الهی است و مقدمه وعده های قطعی هم قطعی خواهد بود.
2- محدودیت
ویژگی دیگر رجعت، محدودیت رجعت کنندگان است. تنها کسانی باز می گردند که به ایمان خالص و یا شرک خالص رسیده باشند. بنابراین مؤمنان و کفار متوسط که اکثریت اهل کفر و ایمان را تشکیل می دهند باز نخواهند گشت. البته همان گونه که در فصل دوم گذشت کافرانی که با عذاب الهی از دنیا رفتند اگر چه کفر آنها خالص بوده است چون طعم تلخ عذاب را در دنیا چشیده اند آنها هم باز نخواهند گشت. امّا دلیل محدودیت بازگشت کنندگان روایاتی است که در این باره وارد شده است.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
إنَّ الرَّجعَةَ لَیسَت بِعامَّةٍ وَ هِیَ خاصَّةُ لایَرجِعُ إلاّ مَن مَحَضَ الایمانَ مَحضاً او مَحَضَ الشِّرکَ مَحضاً.(6)
رجعت عمومیت ندارد و خاص می باشد. کسی به دنیا باز نمی گردد مگر اینکه ایمان یا شرک خود را خالص کرده باشد.
شیخ مفید در تفسیر ایمان و کفر خالص رجعت کنندگان آورده است:
«رجعت کنندگان به دنیا دو دسته اند: یک گروه، کسانی هستند که از درجه ی بالای ایمان برخوردارند و اعمال خیر آنها بسیار است و با پرهیز از گناهان بزرگ از دنیا رفته اند. پس خداوند دولت حقّ را به آنها نشان می دهد و با آن عزیزشان می گرداند و آنچه از دنیا آرزو می کردند به آنها عطا می کند. گروه دیگر کسانی هستند که به نهایت فساد رسیدند و تا آخرین حدّ، با اهل حقّ مخالفت کردند و ستم آنان به دوستان خدا زیاد بود و مرتکب گناهان می گردیدند.»(7)
3- اختیار
بازگشت مؤمنان به دنیا یک امر اختیاری است؛ زیرا رجعت یک لطف الهی می باشد که خداوند به دارندگان ایمان های خالص اختصاص می دهد و پذیرش لطف، اجباری نیست. از این رو رجعت با پیشنهاد فرشتگان صورت می گیرد و مؤمن در اجابت این دعوت مختار است.
مفضل بن عمر گوید:
ذَکَرنَا القائمَ (علیه السلام) وَ مَن ماتَ مِن أصحابِنا یَنتَظِرُهُ. فقالَ لَنا ابوعبدالله (علیه السلام): اذا قامَ اُتِیَ المُؤمِنُ فی قَبرِهِ فَیُقالُ لَهُ: یا هذا إنَّه قد ظَهَرَ صاحِبُک؛ فَإن تَشَأ اَن تَلحَقَ بِهِ فَالحَق، وَ إن تَشَأ أن تُقِیمَ فِی کَرامَةِ رَبَّکَ فَأ َقِم.(8)
(درمحضر امام صادق (علیه السلام) درباره ی قائم (علیه السلام) و کسی که در انتظار او می باشد و از دنیا می رود سخن به میان می آوردیم، حضرت فرمود: وقتی قائم قیام کند در قبر مؤمن به او گفته می شود: سرور تو ظهور کرده است اگر می خواهی به او بپیوندی، بپیوند و اگر هم میخواهی در کرامت پروردگارت بمانی بمان.
اگر چه رجعت اختیاری است امّا به نظر می رسد کسی نباشد که به این دعوت کریمانه پاسخ مثبت ندهد و برای مشارکت در حاکمیت بر زمین و بر پایی دین خدا در جهان، لبیک اجابت سر ندهد، چرا که این دعوت بر اساس یک وعده الهی دیرینه است که یکی از بزرگ ترین و مقدّس ترین آرزوهای مؤمنان را تشکیل می دهد. از این رو تمام انبیاء رجعت می کنند چنان که بحث آن خواهد آمد و مؤمنان هم می آیند امّا آمدنی که بر سه اصل: لطف، عزّت و اختیار استوار است.
امّا آمدن کفار بر سه اصل تعذیب، ذلت و اجبار است. آنها خود نمی آیند بلکه آنان را از سر اکراه می آورند تا به برخی از عواقب اعمال دنیوی خود برسانند و کسی توان سرپیچی ندارد. آنها می آیند تا به خاطر حقوقی که از خدا و مردم ضایع کرده اند مؤاخذه شوند و این آمدن اجباری است.
4- فراگیری
یکی از مسائل اختلافی رجعت به محدودیت مؤمنان به امّت اسلامی یا فراگیری آنها در همه امّت ها مربوط می گردد.
شیخ مفید رجعت را تنها به امّت اسلامی مربوط دانسته و می نویسد: ان الله تعالی یحیی قوما من امة محمّد بعد موتهم قبل یوم القیامة.(9)
همانا خداوند گروهی از امّت محمّد (صلی الله علیه و آله) را پس از مرگشان و پیش از روز قیامت بر می انگیزد.
و در جای دیگر می نویسد:
ألرَّجعَةُ إنَّما لمُمحِضِی الإیمانِ من اهلِ المِلَّةِ، و لِمُمحِضی النَّفاقِ مِنهُم دونَ مَن سَلَفَ مِنَ الاُمَمِ الخالِیَةِ.(10)
رجعت همانا برای مؤمنان خالص و منافقان خالص از ملّت اسلام خواهد بود نه کسانی که از امّت های گذشته بودند.
امّا شیخ طوسی رجعت را شامل همه امّت ها دانسته و می نویسد:
یرجع نبینا و ائمتنا المعصومون فی زمان المهدی (علیه السلام) مع جماعة من الامم السابقة و اللاحقة.(11)
پیامبر و امامان معصوم ما با گروهی از امّت های گذشته و آینده در زمان مهدی (علیه السلام) بازخواهند گشت.
اکنون باید بررسی کنیم که آیا دلیل قابل قبولی وجود دارد که رجعت به امّت اسلامی محدود گردد؟ بدون شک دلیل معتبر و روشنی نداریم که چنین دلالتی داشته باشد. آنچه می تواند به اثبات این محدودیت مربوط گردد روایاتی است که به امّت اسلامی یا شخصیت های مسلمانان اشاره دارند. امّا این روایات هم محدودیت در رجعت را اثبات نمی کنند و ما برای روشن شدن میزان دلالت آنها دو روایت را مورد بررسی قرار می دهیم.
از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است که فرمود:
ما فِی هذِهِ الاُمَّةِ أحَدُ بَرُّ وَ لا فاجِرُ إلاّ وَ یَنشَرُ.(12)
هیچ فرد خوب و تبهکاری از این امّت نیست مگر اینکه زنده می شود.
و امام صادق (علیه السلام) به مفضل فرمود: ای مفضل تو و چهل و چهار مرد، همراه قائم بر انگیخته می شوید.(13)
امّا این گونه روایات تنها به دنبال بیان رجعت عدّه ای از امّت اسلامی و برخی از شخصیت های مسلمان می باشد و هرگز بازگشتِ چهره های امّت های گذشته را که دارای ایمان یا کفرخالص بوده اند نفی نمی کنند و به تعبیر مشهور «اثبات شیء نفی ما عدی نمی کند». این روایات نسبت به بازگشت امّت های پیشین ساکتند و بنابراین ما دلیلی بر محدودیت رجعت به امّت اسلامی نداریم و قید «من اهل الملة» را که شیخ مفید بیان فرموده است وجهی ندارد. از این رو اگر دلیلی بر رجعت امّت های پیشین اقامه شود رجعت آنها به اثبات می رسد.
امّا دلایل بازگشت امّت های گذشته سه دسته از آیات و روایات هستند: 1- روایات بازگشت پیامبران 2- روایات بازگشت مؤمنان امّت های پیشین 3- آیات و روایات مطلقی که همه امّت ها را در بر می گیرند.
امّا به گروه اوّل روایات یعنی بازگشت انبیاء که در فصل های مختلف از جمله فصل نهم و دهم این کتاب نقل شده اند استدلال نمی کنیم؛ زیرا این نکته مطرح است که شاید بازگشت پیامبران به خاطر پیامبری آنها باشد و نه اینکه از امّت های پیشین هستند.
امّا آنچه به بازگشت مؤمنان امّت های گذشته مربوط می شود تنها روایت مشهور مفضل بن عمر از امام صادق (علیه السلام) است که می فرماید:
یَخرُجُ مَعَ القائِم (علیه السلام) مِن ظَهرِ الکُوفَةِ سَبعَ و عِشرونَ رَجُلاً: خَمسَةَ عَشَرَ مِن قَومِ مُوسی (علیه السلام) الَّذینَ کانُوا یَهدُونَ بِالحَقّ ِ وَ بِهِ یَعدِلُونَ.(14)
وَسَبعَةُ مِن أهلِ الکَهفِ وَ یوشَعُ بنُ نونٍ وَ سلمانُ و ابودجّانَةِ الاَنصاری و المِقدادُ و مالِکُ الاشترِ، فیکُونونَ بَینَ یَدَیهِ أنصاراً و حُکَاماً.(15)
بیست و هفت نفر از پشت کوفه با قائم (علیه السلام) خروج می کنند: پانزده نفر از قوم موسی (علیه السلام) هستند، آنان که به حقّ هدایت می کردند و به حقّ و عدالت حکم می کردند.
و هفت نفر از اصحاب کهف می باشند و یوشع بن نون و سلمان و ابودجانه و مقداد و مالک اشتر؛ آنها نزد او حضور دارند و همگی از یاران و حاکمانند.
امّا گروه سوم روایات، گسترده ترین دلیل رجعت برای امّت های پیشین اند که بهترین دلایل آن نیز به شمار می روند و برخی از آیات قرآن که اصل رجعت را به وسیله آنها اثبات کردیم از چنین اطلاقی برخوردارند و ما در این بحث به یک آیه و دو روایت اشاره می کنیم.
قرآن کریم می فرماید:
(وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ) (16)
و روزی که ما از هر امتی گروهی از کسانی که آیات ما را تکذیب می کردند بر می انگیزیم و آن ها (برای سؤال) نگهداشته می شوند.
علامه طباطبایی در ذیل این آیه آورده است.
الحشر لیس مقصوراً علی الامة الاسلامیة بل افواج من امم شتی.(17)
رجعت به امّت اسلامی محدود نیست بلکه گروه هایی از امّت های مختلف باز می گردند.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
کُلُّ قَریَةٍ أهلَکَ الله ُ أَهلَها بِالعَذابِ لایَرجِعُونَ فِی الرَّجعةِ وَ امّا فِی القیامَةِ فَیَرجِعُونَ. أمَا غَیرُهُم مِمَّن لَم یَهلِکُوا بِالعَذابِ و مَحَضُوا الکُفرَ مَحضاً یَرجعُونَ.(18)
هر شهر و آبادی که خداوند ساکنان آن را با عذاب به هلاکت رساند در رجعت باز نمی گردند امّا در قیامت باز خواهند گشت ولی کسانی که با عذاب الهی به هلاکت نرسیده باشند و کفر خود را خالص کرده باشند بازمی گردند.
و در حدیث دیگری فرمود:
إنَّ الرَّجعَةَ لَیسَت بِعامَّةٍ وَ هِیَ خاصَّةُ، لایَرجِعُ إلاّ مَن مَحَضَ الایمانَ مَحضاً أو مَحَضَ الشّرِکَ مَحضاً.(19)
رجعت عمومیت ندارد و خاص می باشد. کسی به دنیا بازنمی گردد مگر اینکه ایمان یا شرک خود را خالص کرده باشد.
آیه و روایاتی که بیان گردید مطلقند و دلیلی نداریم که اطلاقِ آنها را قید زند؛ بنابراین، رجعت به همه امّت ها تعلق دارد و تفاوتی نیست که از امّت اسلامی بوده و یا از امّت های پیشین باشند.
زمان رجعت
زمان رجعت از اسرار الهی است و جز خدای متعال کسی از آن آگاهی ندارد؛ همان گونه که زمان ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) و روز پایانی عالم و برپایی قیامت از اسرار خداوند هستند و تا تحقق نیابند زمان آنها برای ما معلوم نخواهد شد. شاید سِرّ مجهول بودن آن هم این باشد که رجعت از علایم قیامت است و میان آن و بر پایی قیامت چندان فاصله ای نیست و از آنجا که زمان برپایی قیامت نامعلوم است حوادث مقدماتی آن هم باید مجهول بمانند تا این سر الهی محفوظ بماند. علی بن ابراهیم قمی می نویسد: فَلَمّا أخبَرَهُم رَسُولُ اللهِ ما یکُونُ مِنَ الرَّجعَةِ قالوا: مَتی یَکُونُ هذا؟ قالَ اللهُ: «قُل - یا مُحَمَّدُ - إن اَدری أقَریبٌ ما تُوعَدونَ أم یَجعَلُ لَهُ رَبّی أمَداً».(20)(21)
وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مردم را از رجعت آگاه کرد پرسیدند در چه زمانی رخ می دهد؟ خداوند به رسولش فرمود: بگو -ای محمّد- نمی دانم آنچه به شما وعده داده شده نزدیک است یا آنکه پروردگارم مدتی برای آن قرار داده است.
ظرف زمانی رجعت
رجعت در عصر ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) و یا کمی زودتر از آن خواهد بود. شیخ مفید رجعت را از علایمی دانسته است که پیش از ظهور تحقیق می یابد چنان که می نویسد:
«اخباری درباره علایم زمان قیام مهدی (علیه السلام) و حوادثی که پیش از قیام او و نشانه ها و دلالت های ظهورش می باشد وارد شده است. از جمله ی آنها خروج سفیانی... و مردگانی است که در قبرها زنده می شوند و به دنیا باز می گردند و یکدیگر را شناخته و زیارت می کنند... در این هنگام، از ظهور او در مکّه آگاه می شوند، پس برای یاری آن حضرت به سوی او حرکت می کنند، چنان که اخباری در این باره وارد شده است و ما بنابر آنچه در اصول (معتبر شیعه) آمده است آنها را بیان کردیم.»(22)
علائمی را که شیخ مفید بیان کرده است بزرگان دیگری نظیر فتال نیشابوری،(23) علامه حلی، (24) ابوالحسن اربلی، (25) و شیخ طبرسی(26) به همان صورت بیان کرده اند.
آنچه را شیخ مفید بیان کرده است برگرفته از روایاتی می باشد که نزد او و در اصول معتبر (27) شیعه بوده است و اکنون برخی از آنها در دست ما نیست از این رو با اعتماد بر شیخ مفید، روایت بودن آنها را می پذیریم. اگر چه این نکته هم مطرح است که سیّد مرتضی که معاصر شیخ مفید بوده است تحقق رجعت را در عصر ظهور دانسته و آن را از علایم ظهور معرفی نکرده است. چنان که می نویسد:
اعلم أنّ الّذی تذهب الشیعة الامامیة الیه أنّ الله تعالی یعید عند ظهور امام الزمان، المهدی عجل الله تعالی فرجه قوماً ممن کان قد تقدم موته من شیعته...(28)
بدان آنچه را که شیعه به آن اعتقاد دارد این است که خدای تعالی به هنگام ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه گروهی از شیعیان را که پیش از ظهور او مرده اند به دنیا باز می گرداند...
اگرچه تفاوت چشمگیری در فاصله زمانی پیش از ظهور و عصر ظهور برای تحقق رجعت وجود دارند امّا آنچه از روایات به ذهن تبادر می کند وقوع آن همزمان با عصر ظهور است و روایاتی هم در این باره وارد شده است.
مفضل بن عمر گوید: (در محضر امام صادق (علیه السلام)) درباره ی قائم (علیه السلام) و کسی که در انتظار او می باشد و از دنیا می رود سخن به میان آوردیم، حضرت فرمود: وقتی قائم قیام کند در قبر مؤمن به او گفته می شود: سرور تو ظهور کرده است اگر می خواهی به او بپیوندی بپیوند و اگر هم می خواهی در کرامت پروردگارت بمانی بمان.(29)
و امام باقر (علیه السلام) فرمود:
لَو قَد خَرَجَ قائم اَلِ مُحمّدٍ لَنصَرَهُ اللهُ بالملائکَةِ وَ أوَلُ مَن یَتبَعُهُ محمّدٌ و عَلِیُّ الثّانی.(30)
اگر قائم آل محمّد قیام کند خداوند او را با فرشته ها یاری می کند و اولین کسی که از پی او می آید محمّد و دومین نفر علی است.
مدت رجعت
آنچه از ادله ی رجعت به ذهن تبادر می کند بازگشت همزمان همه رجعت کنندگان است؛ و همچنین آنچه از آیات و روایات و اجماع به ذهن سبقت می جوید یک بار رجعت کردن است چه اینکه در معنای لغوی رجعت هم بیان گردید که رجعت به معنای یک بار بازگشتن است. بنابراین اصل رجعت در همان اوایل عصر ظهور به اتمام می رسد و استمراری نخواهد داشت. البته امام حسین و امیرالمؤمنین (علیه السلام) و احتمالاً انبیایی که آن حضرت را یاری می دهند رجعت دوباره ای دارند امّا این موارد، استثنایی و نادر است و استمرار رجعت مردگان به دنیا به شمار نمی آیند. البته روایتی به رجعت امام حسین (علیه السلام) با یارانش و هفتاد پیامبر در اواخر عمر حضرت مهدی (علیه السلام) اشاره دارد(31) که سند آن ضعیف است؛ زیرا این روایت مرفوعه است و احمد بن عقبه و پدرش که از روایان آن هستند مجهولند.
در کتاب رجعت یا حیات دوباره صفحه 155 و 156 برداشت هایی از روایات درباره ی زمان و مدت رجعت مطرح شده است که چهار نکته آن را مورد بررسی قرار می دهیم.
1- رجعت همزمان با ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) شروع می شود و تا عصر حکومت دوم آن حضرت ادامه می یابد.
2- آخرین رجعت کننده ی معصوم، حضرت مهدی (علیه السلام) است.
3- عدّه ای از رجعت کنندگان جزء یاران اولیه آن حضرت هستند که با او باز می گردند.
4- رجعت کنندگان بر اساس درجات سعادت و شقاوت و مقدار نقش آنان در تشکیل و گسترش حکومت جهانی و... به تدریج رجعت می کنند.
همان گونه که در فصل آخر این کتاب اثبات خواهیم کرد امام زمان (علیه السلام) رجعتی نخواهد داشت؛ زیرا فلسفه رجعت که حاکمیت بر جهان و انتقام از ستمکاران است درعصر ظهور به دست او و یارانش انجام می گیرد و دیگر دلیلی بر رجعت آن حضرت و اصحابش نخواهد بود؛ ضمن این که دلیل روشن و معتبری هم درباره ی رجعت او و یارانش وجود ندارد. بنابراین، حضرت مهدی (علیه السلام) آخرین رجعت کننده معصوم نخواهد بود، حکومت دومی هم نخواهد داشت و استمرار رجعت هم تا زمان حکومت دوم او که پذیرفته نشد منتفی می باشد.
اگر گفته شود بنابر عموم روایاتِ رجعتِ ائمه (علیه السلام)، امام زمان (علیه السلام) هم رجعت می کند، پاسخ می دهیم به فرض اثبات رجعت او، حکومت آن حضرت اثبات نمی شود؛ زیرا حکومت او نیازمند دلیلِ مستقل می باشد. آنگاه چنین رجعتی پس از تحقق کامل رجعت و اهداف و برنامه های آن، که در عصر ظهور صورت گرفته است چه فلسفه ای از رجعت را با خود به همراه دارد؟ ضمن اینکه عموم روایات، شامل رجعت حضرت مهدی (علیه السلام) نمی شود و ما این بحث را در اواخر فصل آخر این کتاب به طور کامل مورد بررسی قرار خواهیم داد.
امّا اینکه برخی از رجعت کنندگان از یاران امام زمان (علیه السلام) باشند و یا بازگشت کنندگان بر اساس سعادت و شقاوت و مقدار نقش آنها در تشکیل حکومت جهانی آن حضرت به تدریج باز می گردند اموری است که نظیر دو نکته قبلی، دلیلی در روایات برای اثبات آنها وجود ندارد تا چه رسد مدرک معتبری آنها را تأیید کند.
چگونه زنده می شوند؟
رجعت یک قیامت کوچک است و مهم ترین وجه مشترک آن با قیامت، زنده شدن مردگان می باشد. در آستانه ی روز قیامت برای احیاء مردگان، اسرافیل در صور می دمد و مرده ها زنده می شوند امّا آیا رجعت هم این گونه است که صوت فرشته ای دارای این اثر تکوینی باشد که حیات را در مردگان بدمد؟
ما دلیل روشنی برای زنده شدن مردگان در عصر رجعت، آن گونه که درباره ی قیامت به آن تصریح شده است نداریم امّا بدون شک باید عامل حیات بخشی وجود داشته باشد تا این احیاء عملی گردد؛ حال این عامل می تواند صوت اسرافیل یا صوت دیگری باشد. ثعلبی از مفسران اهل سنت درباره ی زنده شدن اصحاب کهف که از رجعت کنندگان می باشند نکته ای را بیان کرده است که اگرچه این نکته، حدیث نمی باشد امّا یک عامل حیات بخش است که می تواند برای همه ی رجعت کنندگان مطرح باشد.
او می نویسد:
یقال: ان المهدی یسلّم علیهم، فیحییهم الله عزّوجلّ.(32)
گفته می شود: همانا مهدی بر آنان (اصحاب کهف) سلام می کند پس خداوند آنها را زنده می کند.
آنچه از احیاء مردگان بیان شد همان تعلق روح به جسم آنان می باشد امّا این تعلق بدون مقدمه انجام نخواهد گرفت و مقدمه آن آماده شدن بدن برای این تعلق است. امام صادق (علیه السلام) درباره ی آماده سازی بدن های رجعت کنندگان می فرماید:
إذا آنَ قِیامُهُ مُطِرَ الناسُ جُمادَی الآخِرةِ و عَشَرَةَ ایامٍ مِن رَجَبٍ مَطَراً لَم یَرَ الخَلائقُ مِثلَهُ، فَیُنبِتُ اللهُ بِهِ لُحومَ المؤمنینَ و أبدانَهم فی قُبورِهم، فَکَأنّی أَنظُرُ إلَیهِم مُقبِلینَ من قِبَلِ جُهَینَةَ (33) یَنفُضُون شُعورَهم مِنَ التُّرابِ.(34)
وقتی زمان قیام قائم (علیه السلام) فرا رسد در ماه جمادی الاخرة و ده روز از ماه رجب بارانی بر مردم می بارد که نظیر آن را ندیده بودند و خداوند با آن باران، گوشت و بدن های مؤمنان را در قبرهایشان می رویاند. گویی آنها را می بینیم که از طرف جهینه می آیند درحالی که خاکِ موهای سرشان را می تکانند.
تشرف به محضر امام زمان (علیه السلام)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
...فَإذا قامَ قائِمُنا بَعَثَهُمُ اللهُ فَأقبَلُوا مَعَهُ یَلُبُّون زُمَراً زُمَراً.(35)
وقتی قائم ما قیام کند خداوند آنها را بر می انگیزد و آنان دسته دسته لبیک گویان به او رو می آورند.
و درحدیث دیگری فرمود: ای ابابصیر! وقتی قائم ما قیام کند خداوند گروهی از شیعیان ما را زنده می کند در حالی که شمشیرهای آنها بر دوششان می باشد. خبر زنده شدن این مردگان به گروهی از شیعیان ما که نمرده اند می رسد، می گویند: فلانی و فلانی و فلانی از قبرهایشان برانگیخته شدند و همراه قائم هستند.(36)
از این روایت استفاده می شود که رجعت کنندگان به همان شکلی که در دنیا شناخته می شدند باز می گردند امّا با چه مقطعی از عمر گذشته خواهند بود معلوم نیست. و در دعای عهد به نقل از امام صادق (علیه السلام) آمده است:
أللّهمّ فَأن حالَ بَینی و بَینَهُ المَوتُ الّذی جَعَلتَه علی عِبادِک حَتماً مَقضیّاً فَأَخرِجنی مِن قَبری مؤتَزِراً کَفَنی شاهِراً سَیفی مُجَرّداً قَناتی مُلَبّیاً دَعوةَ الدّاعی فی الحاضِرِ وَ البادی.(37)
خدایا اگر مرگی که بر همه بندگانت به طور قطع مقرر کردی بین من و مولایم فاصله اندازد، مرا از قبرم بیرون آورد در حالی که کفنم را به خود پیچیده، شمشیرم را کشیده و نیزه ام را بر آورده ام و ندای دعوت کننده ای را که در شهر و بیابان مردم را فرا می خواند اجابت می کنم.
و امیرالمؤمنین (علیه السلام) در روایتی فرمود: و چه شگفتی، شگفت انگیزتر از مردگانی که هرکس با خدا، رسولش و اهل بیت او دشمن است را می زنند.(38)
طول عمر رجعت کنندگان
اکنون این سؤال مطرح است که عمر رجعت کنندگان چه اندازه است؟ آیا طول عمر آنها متفاوت است یا همه به یک اندازه زندگی می کنند؟ تنها روایتی که به این مسأله اشاره کرده است روایت امام کاظم (علیه السلام) می باشد که فرمود:
لَتَرجِعَنَّ نُفوسٌ ذَهَبت و لَیَقتَصَّنَّ یَومَ یَقُومُ و مَن عَذِّبَ یَقتَصُّ بِعذابهِ و مَن اُغِیظَ اَغاظَ بغَیظِهِ و مَن قُتِلَ إقتَصَّ بِقَتلِهِ و یُرَدُّ لَهُم أعدائُهُم مَعَهُم حتّی یَأخُذُوا بِثأرِهِم، ثُمَ یُعَمِّرونَ بَعدَهُم ثَلاثینَ شَهراً ثُمَ یَموتون فِی لَیلَةٍ واحِدَةٍ.(39)
همانا عدّه ای ازانسان ها که مرده اند باز می گردند و در روزی که قائم قیام می کند دشمنان خود را مورد قصاص قرار می دهند. کسی که عذاب شده است، عذاب کننده ی خود را، کسی که مورد خشم قرار گرفته است به خشم آورنده خود را و کسی که کشته شده است قاتل خود را قصاص می کند و دشمنان آنها بازگردانده می شوند تا مؤمنان انتقام خون خود را بگیرند، آنگاه پس از آنها سی ماه زندگی می کنند و در یک شب می میرند.
بدون شک در این مدت مسائل مختلف زندگی برای آنها مطرح است امّا از آنجایی که این مسائل نقش خاصی ندارند در روایات هم به آنها اشاره نشده است. آنچه مهم می باشد مبارزات و حاکمیت آنها در دستگاه حکومت مهدوی است که به صورت کلی بیان شده است و ما در اینجا به مبارزات برخی از شخصیت های شناخته شده ای که در ایام رجعت جهاد می کنند اشاره می کنیم.
امام صادق (علیه السلام) به مفضل فرمود: ای مفضل! تو و چهل و چهار مرد، همراه قائم برانگیخته می شوید و تو در سمت راست قائم قرار داری و مردم را امر و نهی می کنی، آنها در آن روز، بیش از امروز تو را اطاعت می کنند.(40)
داود رقی گوید به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: من پیر و فرتوت شده ام و دوست دارم در راه شما کشته شوم. فرمود: شهادت تو حتمی است اگر اکنون نباشد در آینده خواهد بود.(41)
امام صادق (علیه السلام) درباره ی نجم بن اعین فرمود: او از کسانی است که در زمان رجعت جهاد می کند.(42)
همچنین آن حضرت فرمود: من از خدا خواستم که فرزندم اسماعیل را پس از من زنده نگه دارد امّا نپذیرفت و به جای آن منزلت دیگری به من داد. اسماعیل کسی است که در جمع ده نفر از یارانش رجعت می کند و از جمله این ده نفر عبدالله بن شریک است که علمدار او می باشد.(43)
مفضل بن عمر گوید: شنیدم که امام صادق (علیه السلام) می فرماید: سیزده زن با قائم (علیه السلام) رجعت می کنند. عرض کردم: آنها را بر چه کاری می گمارد؟
فرمود: مجروحان را مداوا و بیماران را پرستاری می کنند همان گونه که با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بودند و چنین می کردند.
عرض کردم: آنها را برای من نام ببر.
فرمود: قنواء دختر رشید، امّ ایمن، حبابه والبیه، سمیه مادر عمار بن یاسر، زبیده، امّ خالد احمسیه، امّ سعید حنفیه، صبانه ماشطه و امّ خالد جهنیه.(44)
ظاهراً اسامی چهار نفر از آنها از روایت افتاده است.
تکلیف در عصر رجعت
یکی از مباحث مربوط به رجعت کنندگان تکالیف دینی آنهاست. آیا رجعت کنندگان مانند دیگران دارای تکلیف اند؟
تکالیف بر دو گونه است: انجام واجبات و ترک محرمات. بدون شک ترک محرمات یک وظیفه برای آنها به شمار می رود؛ زیرا مخالفت با پروردگار عالم موجب هتک حدود الهی است و در هر حال حرام می باشد امّا در برابر واجبات وظیفه ای ندارند؛ زیرا زمان رجعت پس از عالم برزخ است و از مراتب عالم آخرت به شمار می رود و پس از مرگ تکلیف منتفی خواهد بود.
اگر گفته شود دنیا دار تکلیف است پس رجعت کنندگان باید به واجبات دینی عمل کنند پاسخ می دهیم: دنیا دار تکلیف است امّا برای کسانی که برای اولین بار وارد آن می شوند و آنچه را ادله تکلیف به ذهن تبادر می کند همین معناست.
حال اگر در داشتن تکلیف برای رجعت کنندگان شک داشته باشیم تکلیفی نخواهند داشت؛ زیرا با مرگ انسان، تکلیف از او برداشته می شود و در زمان بازگشت به دنیا که شک می کنیم تکلیفی دارند یا ندارند وضعیت پس از مرگ را که نداشتن تکلیف بود استصحاب می کنیم.
اگرگفته شود چنانچه تکلیفی برای مؤمنان نباشد کارهای خیر رجعت کنندگان بدون امر الهی است و در نتیجه پاداشی ندارد خواهیم گفت: انسان پیش از بلوغ هم تکلیفی ندارد امّا ازکارهای خیر خود اجر می برد و در زمان رجعت هم همین گونه است و مؤمنان از انجام کارهای صالح خود پاداش می برند. البته اگرچه رجعت کنندگان تکلیفی ندارند امّا با آن ایمان خالص و تدینی که دارند بر آنچه خداوند بر مسلمانان واجب کرده است اهتمام می ورزند؛ زیرا چگونه می شود بهترین های عالم، اعمالی را که مطلوب خداوند است و همه مؤمنان آن ها را انجام می دهند ترک کنند!
مشرکین هم که رجعت می کنند تکلیفی ندارند و اگر کار خوبی هم انجام دهند مورد قبول نخواهد بود؛ زیرا شرط پذیرش اعمال، ایمان است و کسانی که در بالاترین درجه کفر و شرک قرار دارند از شرط قبولی اعمال محرومند و ایمان آوردن آنها هم، چنان که در فصل پاسخ به اشکال ها بحث آن گذشت مورد قبول نمی باشد.
اگر گفته شود مشرکین در دنیا مکلف به فروع اند همان گونه که مکلف به اصول می باشند خواهیم گفت: تفاوت مشرکین قبل از مرگ و پس از آن در عصر رجعت این است که پیش از مرگ راه پذیرش اعمال آنها باز است، می توانند ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند و مورد قبول خواهد بود امّا ایمان آوردن آنها پس از مشاهده ی مرگ چه در عالم برزخ یا روزگار رجعت و یا روز قیامت پذیرفته نیست و عمل بدون ایمان هم فاقد شرایط قبول است.
پی نوشت ها :
1- سوره آل عمران، آیه 9.
2- سوره ی نمل، آیه 83.
3- الکافی، ج 3، ص 538.
4- سوره ی نور، آیه 55.
5- سوره غافر، آیه 51.
6- مختصر بصائر الدرجات، ص 34.
7- اوائل المقالات، ص 78و 79.
8- کتاب الغیبة للشیخ الطوسی، ص 459.
9- المسائل السرویة، ص 32.
10- المسائل السرویة، ص 35.
11- جواهر الفقه، ص 250. قاضی بن برّاج مسائل اعتقادی را که شیخ طوسی نوشته است در این کتاب خود آورده است.
12- مختصر بصائر الدرجات، ص 17.
13- دلائل الامامة، ص 464.
14- این بخش از روایت اشاره به آیه 159 سوره ی اعراف دارد که می فرماید: (وَ مِن قَومِ مُوسی اُمَّةُ یَهدُونَ بِالحَقِّ وَ بِهِ یَعدِلُونَ).
15- الارشاد، ج 2، ص 386 - دلائل الامامة، ص 463 با کمی تفاوت.
16- سوره ی نمل، آیه 83.
17- المیزان، ج 5، ص 397.
18- تفسیر القمی، ج 1، ص 25.
19- مختصر بصائر الدرجات، ص 24.
20- سوره سجده، آیه 25.
21- تفسیر القمی، ج 2، ص 391.
22- الارشاد، ج 2، ص 370.
23- روضة الواعظین، ص 263.
24- المستجاد من الارشاد، ص 256.
25- کشف الغمة ، ج3، ص 256.
26- تاج الموالید، ص 74.
27- در فصل دوم معارفی پیرامون اصول معتبر شیعه بیان گردید.
28- رسائل المرتضی ، ج 1، ص 125.
29- کتاب الغیبة للشیخ الطوسی، ص 459.
30- کتاب الغیبة للنعمانی، ص 239.
31- مختصر بصائر الدرجات، ص 48.
32- تفسیر الثعلبی، ج 6، ص 157.
33- جهینة از نواحی مدینه است.
34- الارشاد، ج 2، ص 381.
35- الکافی، ج 3، ص 132.
36- الکافی، ج 8، ص 51.
37- المصباح ، ص 551.
38- تأویل الایات، ج 2، ص 684.
39- مختصر بصائر الدرجات، ص 28.
40- دلائل الامامة، ص 464.
41- اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 708.
42- وسائل الشیعه، ج 20، ص 356.
43- بحار الأنوار، ج 53، ص 76.
44- دلائل الامامة، ص 484.
منبع مقاله :
اکبری، محمد رضا، (1390)، عصر شکوهمند رجعت، قم: انتشارات مسجد مقدّس جمکران، چاپ دوم