خبرگزاری مهر - گروه استانها: 20 مهرماه یادروز حافظ شیرازی است. شاعری که همواره آثارش مورد مطالعه نخبگان ادبیات فارسی قرار داشته و همچنان نیز ادامه دارد.
امسال نیز یادروز حافظ با عنوان «شاهد قدسی» برگزار می شود و در عین حال محور نشست های علمی حافظ نیز بر پایه عنوان « حافظ و اخلاق» تعریف شده است.
در این رهگذر کاووس حسنلی در گفتگو با مهر به جنبه های اخلاقی در شعر حافظ پرداخته است و مهگان فرهنگ از جمله هنرمندان و مدرسان هنرهای تجسمی نیز در گفتگو با مهر حافظ را در این حوزه هنری مورد بررسی قرار داد.
مدیر مرکز حافظ شناسی در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: حافظ در جایگاه یک هنرمندِ حساس و هوشیار، هرگز از رخدادهای رنگارنگ زمانِ خویش غافل نبوده است و این رویدادهای رنگارنگ به شیوههای گوناگون در سرودههای حافظ بازتابیده است.
کاووس حسنلی بیان کرد: فریاد همیشگی حافظ در سراسر دیوانش، علیه واعظ، زاهد، شیخ، شحنه، محتسب، صوفی و... نشاندهنده هوشیاری اجتماعی اوست.
وی ادامه داد: باآنکه به گواهی برخی از سرودههای حافظ، فریادهای اجتماعی او، در دورههایی از زندگیاش آرامتر شده و به نظر میرسد که در آن دورهها دامن فراهم چیده و به درون خویش، فرو رفته بوده، امّا هیچگاه این کنارهروی و حاشیهگزینی دائمی نبوده است.
این استاد ادبیات فارسی دانشگاه شیراز عنوان کرد: حافظ نمیتوانسته برای مدتِ زیادی، ریاکاریهای عوامفریبانه و ستمهای آشکار متظاهران زمان خود را ببیند و خاموش بنشیند. او به دلیل جایگاه بلندی که رندانه و اندیشهورزانه، بدان دست یافته بوده، همه آن ترفندهای فریبکارانه را به سادگی میدیده و به همهی آنها پشت پا میزده است تا راهی دیگر برای خویش برگزیند. راهی راست و درست که پُر از سختیهاست، امّا در پایان، به فرزانگی میرسد. راهی که رهروش نه آنگونه به دنیا چسبیده که آخرت را به کلی فراموش کند و نه آنقدر در آخرت غرق شده که از شیرینیهای دنیا بیبهره بماند:
فردا شراب کوثر و حور از برای ماست
وامروز نیز ساقی مهروی و جام می
وی گفت: دنیا در نظر حافظ زیباست، امّا آنقدر ارزش ندارد که به قیمت فروختن یار به دست آید.
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود
حسنلی عنوان کرد: در سراسر دیوان حافظ، صدای خشم و خروش و فریاد و فغان او از همه جا به گوش میرسد. همین خروش بیوقفه است که خوابِ بسیاری از معاصرانش را بر میآشوبد و آنها را به دشمنی با حافظ وامیدارد، امّا او بیباکانه همهی اسباب و لوازمِ آن گروه؛ همچون: دلق و خرقه و تسبیح و نذر و فتوح و... را به شوخی و بازی میگیرد:
نذر و فتوحِ صومعه در وجه مینهیم
دلق ریا به آب خرابات برکشیم
زیرا که آشکارا میبیند:
صوفی نهاد دام و سرِ حقه باز کرد
بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
حافظ که خود نیز خرقهپوش است، به دلیل حقیقتجوییهایی که دارد نیک میداند
خدا زآن خرقه بیزار است صد بار
که صد بُت باشدش در آستینی
وی با اشاره به اینکه حافظ اهلِ چون و چراست، اهل پرسش است. اندیشهای جستوجوگر دارد و اهل گستاخیست، افزود: نگاه او ریزبین و ژرفکاو است و چشمی همهسو نگر دارد. دنبال رهایی است. خود را به زندان اندیشههای بسته زمان نمیافکند. دیوارها را میشکند و از چارچوبِ تنگ آنها میگریزد. همین هنجارشکنیها و رهاییهاست که اجازه نمیدهد او را به سادگی بازشناخت.
وی بیان کرد: اندیشهورزی و ژرفنگری حافظ، او را از سادهپنداریهای صوفیانه دور داشته و آزادگی درونی، او را از پذیرشِ بیچون و چرای پندارهای خانقاهی باز داشته است. در دیدگاه حافظ، اگر خانقاه از فریبِ ریاکاران پاک بود، میتوانست جایگاه عشق باشد. آنگاه تفاوتی میان خانقاه و خرابات نبود و پرتو روی حبیب در آنجا نیز دیده میشد:
در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست
هر جا که هست پرتو روی حبیب هست
مدیر مرکز حافظ شناسی اضافه کرد: آنچه گفته شد، هرگز بدان معنا نیست که حافظ معمای پیچیده عالم هستی را بازگشوده و رازهای مبهم وجود را دریافته و بازشناخته است. بلکه از سرودههای حافظ میتوان آشکارا دریافت که او هرچند با سرمایهی گرانقدر اندیشه، بسیاری از سرزمینهای هموار را درنوردیده و از مرزهای آن درگذشته است. امّا همه گردنهها و گریوههای مهآلود و تاریک شک و تردید را پشت سر نگذاشته و در بسیاری اوقات حیرتزده باز مانده است:
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
یا
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان واین راه بینهایت
و
حافظ اسرار الهی کس نمیداند خموش
از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد
و نیز
ز سرِّ غیب کس آگاه نیست قصه مخوان
کدام محرم دل ره در این حرم دارد
وی بیان کرد: بسیاری از واعظانِ ریاکار مسجدنشین دوره حافظ نیز همان شیوههای دلآزارِ صوفیانِی را دارند که اشاره شد. و آزاده وارسته و پاکاعتقادی همچون حافظ، نمیتواند آن همه پلیدی و پلشتی و آن همه ناراستی را ببیند و دم در کشد و خاموش بنشیند.
این نویسنده بیان کرد: یکی از شیوههای ستیز حافظ با مخالفان خود، واکنشهای وارونه در برابر آنها و به بازی گرفتنِ ادعاهای آنان است. تا به کلی راهِ خود را از راهِ آنها جدا کند و هرگونه همانندی را از میان بردارد. رویگردانی حافظ از مسجد و صومعه و خانقاه و گرایش او به دیر مغان و میکده و میخانه از همین روست؛ چرا که به نظر او:
بیا به میکده و چهره ارغوانی کن
مرو به صومعه کآنجا سیاهکارانند
یا
عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس
که وعظ بیعملان واجب است نشنیدن
یا
اگر به بادهی مشکین دلم کشد شاید
که بوی خیر ز زهدِ ریا نمیآید
و
سر ز حیرت به درِ میکدهها برکردم
چون شناسای تو در صومعه یک پیر نبود
حسنلی اضافه کرد: از همینروست که او روشی دیگر برمیگزیند و آن را «طریقه رندی» میخواند و در این روشِ رندانه، هیچ تردیدی ندارد و ناخرسندیِ زاهد را از خود، همچون ناخشنودیِ دیوِ پلید از قرآنِ پاک میداند:
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
وی گفت: در نگرش حافظ، نتیجه دنیاترسی زاهد و رویگردانی او از زیباییهای جهان، ترشرویی، تندخویی، بدخُلقی و گرانجانیست و حافظ تابِ تحمّلِ چنین رفتارهای ناخوشایندی را ندارد، از همینجاست که میبینیم حافظ نه تنها با زاهدانِ ریاکار سر ستیز دارد، بلکه با زهدی که ریاورزانه نیست امّا ترشرویی و کجخلقی به بار میآورد، نیز میستیزد:
پشمینهپوش تندخو از عشق نشنیدهست بو
از مستیاش رمزی بگو تا ترک هشیاری کند
و
یارب آن زاهد خودبین که بجز عیب ندید
دود آهیش در آیینهی ادراک انداز
یا
عبوس زهد به وجه خمار ننشیند
مرید خرقهی دردیکشان خوشخویم
رویکردهای تجسمی در باب تاثیر حافظ نیست/در کتاب آرایی تعداد نسخه ها بسیار کم است
فرهنگ با این سوال بسیار مهم، مطرح می سازد که چرا برای حافظ هزار نسخه و مقاله و تفسیر ارایه شده عنوان کرد: از تاثیر حافظ بر ادبیات ازبک و حافظ در غرب و هزاران مورد درون متنی و برون متنی و در گام های دیگر تعداد زیادی نگاره و خط و خوشنویسی است، اما خبری از رویکردهای دیگر تجسمی در باب آن نیست؛ به جز عکاسانی که از محیط آرامگاهش عکس می گیرند آیا در تصویر گری ها ما از حافظ تعداد آثار بالا مانند آثاری که از سعدی و مولوی و نظامی و .... تصویرگری شده چیزی دیده ایم؟
این فیلمساز هنرمند همچنین درخصوص تعدد پوستر در رابطه با حافظ، این را مطرح می سازد که حتی عنوان حافظ می بینیم در حالیکه اساتید دانشگاهی در دانشگاه کمتر به این مهم می پردازند.
او درباره دلیل این موضوع گفت: در طول تاریخ مکتوب و کتاب آرایی ایران نسخه های زیادی از شاعران زیاد بر جای مانده اما از حافظ تعداد نسخه ها بسیار کم است؛ این به روشنی مشخص است و ما مثل شاهنامه نمی توانیم نسخه های بسیار زیادی چون بایسنقری، طهماسبی ، توپقاپی سرای و ....مثال بزنیم، حال آنکه اقبال شعر حافظ و ارتباط مردم با کتاب حافظ بیشتر از شاهنامه است.
فرهنگ راز این کمبود های تصویری از حافظ در قالب آثار تجسمی را برشمرد و گفت: به راحتی تفال می زنیم و بیشتر ایرانیان در خانه شان دیوان حافظ دارند اما در رویکردها و اتفاق های هنری با محوریت حافظ ، تاکید می کنم حتی عنوانش، کمتر کتابی یا رویدادی را می بینیم؛ این صحبت های من دلیل بر عدم کار نیست، بلکه به این دلیل است که ما باید بتوانیم چنین شاعری را به گونه های مختلف تصویری به رخ بکشیم، چراکه هنرمندان تصویرگر، طراحان گرافیک ، فیلمنامه نویس، انیماتور و هنرهای معاصر و جدید با دقت به این اشعار و با وجود این همه مفهوم و لایه های متنی به استخراج متن نمی پردازند.
مترجم کتاب تخصصی «لی اوت» در ادامه با اشاره به اینکه تصویرگری یک بیت از اشعار حافظ وقت و انرژی بیشتری از هنرمند و ایده پرداز می گیرد، ادامه داد: آن وقت است که گفته می شود در جایی از تاریخ و این سرزمین هنرمندان به مفاهیم تصویری شاعرشان پرداختند.
فرهنگ که پایان نامه کارشناسی خویش را بر مبنای پوسترها و عکسهای حافظ تدوین کرده با نمونه آوردن از این شعر خواجه اهل راز که «شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است/آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش» عنوان کرد: گاهی فقط یک مصرع از اشعار این شاعر جا برای تعداد زیادی کار دارد، حیف نیست که در حد نقاشی ظاهری و همانطور که گفتم نگاره و خط با حافظ ارتباط گرفت؛ آیا نمی شود یک رویداد عمیق برای این شاعر در نظر گرفت و همه هنرمندان شهر و کشور به این فکر کنند که حافظ از کودکی تا حافظ شدنش می تواند بستری مناسب و پر محتوا برای ارایه اثر باشد؛ آیا برای کودکان و نوجوانان می شود حتی زندگی نامه اش در قالب کتاب یا انیمیشن ارایه شود؟
فرهنگ با این باور که اهالی فرهنگ و هنر باید نگاه مفهومی و حوصله بیشتری داشته باشند و به قول حافظ «توکل بایدش» افزود: به نظرم کمی فکر کنیم و ببینیم این همه هنرمند و اهل فن و هنرساز و جریان ساز آیا به جز وادی ادبیات که اصل است، حتی توانسته اند به صورت یک جریان تصویری به حافظ نگاه کنند.
او در ادامه گفت: سال 1379 در رابطه با تصویرگری اشعار حافظ با محسن خدام محمدی، استاد شریف عکاسی صحبت میکردم، ایشان گفتند: حافظ خیلی رویکردها و دیدگاه های نوین و پر محتوا دارد؛ نباید که فقط اهالی هنرهای سنتی به سراغ این شخص و شعرهایش بروند، بلکه معاصرترین هنرها می توانند با کمی تمرکز و دقت به حافظ بپردازند.
یادروز حافظ برای اندیشیدن به او اختصاص یابد/سالهاست که مشتاق روی چون مه ماست
فرهنگ با این وجود گفت: وقتی خود حافظ معتقد است که «طرحی نو در اندازیم»، چرا از این همه واژه، مصرع، بیت، غزل، عرفان، آیین، جامعه شناسی، زندگی اش، رشد، تحول، مطالعات وابسته و ... غافل باشیم؛ فکر می کنم در رابطه با یک جریان و کمبود داشتن آثار بصری در قبال حافظ با این شعر از کلیه هنرمندان و اهالی هنر و فن بخواهیم یاد روزش را برای فکر کردن به خودش اختصاص دهیم و با همت والا قدم برداریم.
او با اشاره به این شعر «ذره را تا نبود همت عالی حافظ/طالب چشمه خورشید درخشان نشود» عنوان کرد: از کلیه کسانی که در طول تاریخ این کشور و شهر برای حفظ و اشاعه نام این شاعر تلاش کرده اند، سپاسگزارم و بدانیم که سال هاست حافظ پر اشتیاق منتظر است و خواهد ماند چراکه او می سراید: «اگر به سالی حافظ دری زند بگشای/که سالهاست که مشتاق روی چون مه ماست».
بنابر این در پیوند با آنچه امروزه مسایل را به شیوه بین رشته ای می توان بسط و گسترش داد یکی از رشته هایی که در تبیین اندیشه ها و آثار حافظ و سعدی و امثال این شاعران جای بسی کار دارد ارتباط تصویری یا گرافیک است که با بهره جستن از هنرهای تجسمی از جمله عکاسی، تصویرسازی، ویدئوآرت، فتوآرت، هنر مفهومی و... کارکردی بین رشته ای می یابد و می تواند در به روزرسانی آثار وابسته به شعر حافظ از آن بهره جست.