شناسه : ۵۵۵۰۱۲ - پنجشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۴۸
چرا امامان خودشان در مورد خود اعتقادی به "مفترض الطاعه بودن" نداشتند؟
اینجا هم روایاتی از کتب شیعه آورده اید که دلالت دارد خود امامان شیعه هم به "امام واجب الاطاعه" بودن خود ، معتقد نبوده اند و خود را حجت خدا نمی شمرده اند...
[ اعتراف به لزوم تقیه: و اگر راست باشد هم دلیلش ترس آنها از چماق شماست!]
نه تنها راویان بلکه خود ائمه نیز به امامت خودشان معترف نبوده اند!! لف: «عن سعید الأعرج أنه قال:کنا عند أبی عبد الله فاستأذن رجلان، فأذن لهما فقال أحدهما: أفیکم إمام مفترض الطاعة ؟ قال جعفر: ما أعرف ذلک فینا !قال: بالکوفة قوم یزعمون أن فیکم إماماً مفترض الطاعة، وهم لا یکذبون أصحاب ورع واجتهاد.. منهم عبد الله بن یعفور وفلان وفلان، فقال أبو عبد الله: ما أمرتهم بذلک، ولا قلت لهم أن یقولوه ! ثم قال: فما ذنبی ! واحمر وجهه وغضب غضباً شدیداً، قال: فلما رأیا الغضب فی وجهه قاما فخرجا .. » (رجال الکشی: ص427 سعید بن الاعرج می گوید:«ما نزد ابی عبدالله بودیم که دو مردی اجازه دخول خواستند به آنها اجازه ورود داده شده .یکی از آنها سوال کرد آیا بین شما امام واجب الاطاعه ای هست» امام صادق می گوید: «خیر من کسی را در بینمان نمی شناسم.» مرد گفت:« در کوفه اقوامی هستند که می گویند در بین شما امام واجب الاطاعه وجود دارد وآنها دروغ نمی گویند اهل رای واجتهادند و از آنها عبدالله بن یعفور وفلان وفلان هستند.» امام صادق می گوید: «ما آنها را به این چیز امر نکردیم و چنین چیزی به آنها نگفته ایم که بگویند.سپس می گوید گناه من چیست؟ واز غضب شدید صورتش سرخ شده بود وقتی دیدند که غضبناک شده بلند شده ورفتند ب: فضیل بن مرزوق میگوید: از عمر بن علی و حسین بن علی دو عموی امام جعفر صادق پرسیدم آیا در میان شما اهل بیت کسی وجود داردکه اطاعت او واجب باشد و این امر را بدانید؟ و چنانکه کسی این امر را درباره او بداند و بمیرد(در حالی که آن را نپذیرفته باشد)به مرگ جاهلیت بمیرد؟ گفتند: (لا والله ما هذا فینا من قال هذا فینا فهو کذاب)= نه به خدا،چنین فردی در میان ما نیست و هر کس درباره ما چنین سخنی بگوید دروغگوست میگوید: به عمر بن علی گفتم: «خداوند تو را رحمت کند. این جایگاه [والایی] است. آنها گمان میکنند که پیامبر صلی الله علیه وسلّم به علی وصیت کرد و علی به حسن و حسن به حسین و حسین به پسرش علی [سجاد] و علی به پسرش محمد بن علی [امام باقر] وصیت کردهاند گفت: «به خدا قسم پدرم از دنیا رفت در حالی که حتی دو حرف هم برایم وصیت نکرد. آنها را چه شده است؟ خداوند آنها را بکشد! اینها از مال و نام ما روزی میخورند. این خنیس است. خنیس حر! این خنیس عجب آدمی است! گفت: به او گفتم: «منظورت معلّی بن خنیس است؟» گفت: «آری. معلی بن خنیس. به خدا قسم در بسترم بسیار فکر کردم. از مردمی که خداوند عقلهایشان را پوشیده است، تعجب میکنم تا جایی که معلی بن خنیس آنها را گمراه کرده است (جزء ابن عاصم اصفهانی ص 124 با سند صحیح
پاسخ:
اینجا هم روایاتی از کتب شیعه آورده اید که دلالت دارد خود امامان شیعه هم به "امام واجب الاطاعه" بودن خود ، معتقد نبوده اند و خود را حجت خدا نمی شمرده اند. علاوه بر جوابی که در مورد قبل دادیم که روایات مختلف در این موضوع و آیات و ادله عقلی باید جمع شده و با توجه به همه آن ها و با جمع بندی دقیق ، حکم نهایی صادر شود و به جرح و تعدیل روایات پرداخته گردد و معلوم شود کدام روایت معتبر و کدام غیر معتبر و کدام معتبرتر و و به ترجیح اولی است.
علاوه بر آن می گوییم که بنا بر روایات فراوان و عیان تاریخ در زمان پیامبر و امامان و بعد از آن تا به حال افراد زیادی در لباس دوست و دشمن به جعل حدیث در تایید اعتقادات خود و در نفی اعتقادات طرف های مقابل از زبان افراد مورد اعتماد از شخص پیامبر و امامان گرفته تا اصحاب و ... ، پرداخته و با سند های به ظاهر معتبر و قابل قبول به خورد جامعه داده اند. این جعل حدیث متاسفانه فقط مربوط به یک گروه یا یک حوزه نیست؛ بلکه از همه گروه ها و در همه حوزه ها افرادی بوده اند که به اغراض مختلف جعل حدیث کرده و می کنند از این رو پیامبر و اهل بیت ایشان با اعلام این که سخنان فراوانی به دروغ به ایشان نسبت داده شده و خواهد شد، از امت خواستند تا احادیثی که به آنان نسبت داده می شود را در صورت معتبر بودن سند به قرآن عرضه کنند و اگر با قرآن و برهان قطعی عقلی و مبانی یقینی روایی مخالف نبود، بپذیرند و گر نه با وجود معتبر بودن سند، بدان توجه نکنند.
بنا بر این صحیح نیست که با ارائه چند روایت از کتب شیعه ، مطلبی را به امامان یا به شیعیان نسبت دهیم همچنان که خود شما قبول ندارید صرفا به جهت وجود روایاتی در بعض موضوعات در کتب شما ، اهل سنت و امامانشان را معتقد به مضمون آن روایات بدانیم.
این روایات بر فرض درست بودن سند، یا جعلی اند یا در شرایط تقیه صادر شده اند و به مضمون چند روایت ضعیف نمی توان معتقد شد و ادله فراوان و معتبر و صریح عقلی و نقلی را وانهاد.