این داستاننویس در گفتوگو با ایسنا درباره اهمیت و ضرورت ژانرنویسی خاطرنشان کرد: تمام مکاتب ادبی و ژانرها در دنیا بعد از آفرینش ادبی به وجود آمدهاند و اینگونه نبوده که نویسنده قالبها را بخواند و بعد بگوید من میخواهم رمانتیک باشم و رمانتیک بنویسم و یا از فردا پلیسینویس بشوم. فکر میکنم ژانرنویسی نیز مانند چیزیهای دیگری که در ادبیات مد میشود، مد شده است و ما هم که همیشه احساس میکنیم از قافله عقبیم میخواهیم بتازیم تا به آن قافله برسیم.
او با تأکید بر اینکه ژانرنویسی در کشور ما از درون نجوشیده است، گفت: ما هیچگاه منتقد و نقد قوی نداشتهایم تا از دل نوشتههایمان و نوشتههایی که وجود دارد اصولی بیرون بیاید؛ ما همیشه از اصولهایی که آماده بوده و دیگران استخراج کردهاند، استفاده کردهایم که این خودجوش نیست. تا جایی که خواندهام تمام موضوعاتی که در ادبیات غرب بوده، پالایش شده، اصولی از آنها استخراج شده است و ما از آنها استفاده میکنیم.
بیروتی افزود: به نظرم ژانرنویسی محقق نمیشود، یا حداقل من این را که یک نویسنده با چند فرمول در یک ژانر خاص بنویسد و خود را به آن محدود کند و بگوید فلان ژانر تخصص من است، متوجه نمیشوم.
نویسنده رمان «چهار درد» متذکر شد: نویسندهای که میگوید در ژانر خاصی مینویسد یا باید نابغه باشد و یا مقلد؛ از نظر من نگاه سومی وجود ندارد زیرا زمانی که شما مولد ژانر نباشید و بگویید میخواهم رمانتیک بنویسم، قطعا باید یکسری اصول را که پیشینیان تعیین کردهاند بخوانید و از آنها استفاده کنید. به نظرم ژانر این است که شما باید اصولی را که دیگران کشف و پایهریزی کردهاند، بشناسید و در آن قالب بنویسید. من قبول نمیکنم و نمیتوانم باور کنم نویسندهای به صورت خودجوش و ذاتی در یک ژانر بنویسد؛ بنابراین به نظرم تقلید است.
بیروتی سپس اظهار کرد: یکی دو هفته پیش شنیدم مجموعهای با نام «رمان ژانر» منتشر شده است و چند نویسنده ظاهرا ژانرنویس خاص پیدا شدهاند و دارند مینویسند، من متوجه نشدم آنها دنبال چه هستند و هدفشان چیست. معتقدم ادبیات قابل مرزبندی نیست و این را که بخواهید از قبل یکسری مرزبندی و خطکشی داشته باشید و بگویید من میخواهم در این مرز بنویسم، متوجه نمیشوم.
او درباره اینکه آیا مسائل اجتماعی میتواند دستمایهای برای نوشتن در یک ژانر خاص باشد، گفت: در کشورمان به قدری مسئله برای نوشتن داریم که حد ندارد، اگر یک نویسنده درباره مسائل روز ما چیزی بنویسد، 20 سال بنشیند در یک اتاق، نیازی به بیرون آمدن ندارد، مشروط بر اینکه زندگی کرده باشد. هر رویدادی که در جامعه اتفاق میافتد ادبیات نیست؛ ادبیات زمانبر است، نه یکشبه اتفاق میافتد و نه دهساله تولید میشود. نویسنده دست کم 30، 40 سال باید زندگی کند، عصاره اتفاقات اجتماع خود را فهمیده باشد، ریشه آنها را بداند و حس خود را رمان کند تا رمان چیزی برای اندیشیدن باشد نه اینکه مثل توتونی که در سیگار بگذارند و دود شود برود هوا.
منیرالدین بیروتی همچنین درباره اینکه آیا ژانر میتواند ظرفیتهایی را در بازار کتاب ایجاد کند، اظهار کرد: اگر بخواهید با این دید به ژانر نگاه کنید باید بگوییم ما قبلا چنین چیزی را در ادبیات عامهپسند خود داشتهایم و مخاطبان از آن استقبال کردند؛ نویسندگانی مانند ر. اعتمادی، فهمیه رحیمی و م. مودبپور. اگر نویسندههای دیگر نیز بخواهند مانند آنها کار کنند نمیتوانند چیزی به ادبیات اضافه کنند. اگر نویسندگان چیزی را به ادبیات اضافه میکردند وضعیت تیراژ و کتاب بهتر از این بود.
او در پاسخ به اینکه آیا ژانر به خاطر تنوعی که دارد نمیتواند تجربههای جدیدی را به ادبیات ما اضافه کند، نیز گفت: این موضوع درست است و قبول دارم تجربه و نوآوریهایی را به دنبال دارد اما به شرطی که ضرورت درونی داشته باشد، و این ضرورت از بیرون به نویسنده تحمیل نشده باشد. نویسنده باید حس کند که نیاز جامعه است، در واقع از درون بجوشد نه اینکه از بیرون به او تزریق کنند.
این داستاننویس در ادامه افزود: نباید ببینیم بازار تشنه چیست و بخواهیم بیزینسمان یا فروش کتاب را بالا ببریم؛ نیاز مصنوعی ایجاد و آن را بُلدش کنیم و بعد به نویسنده بگوییم که در این چارچوب بنویس. ادبیات نه جبرپذیر است و نه کالا است. درحالیکه خیلیها آن را کالا میدانند، اگر ادبیات کالا شود دقیقا میشود مانند بساز بفروشی که دامنگیر بازار مسکن شده است. زمانی که بازار بساز بفروش شود دیگر کسی به فکر کیفیت نیست، فقط کمیت را بالا میبرد و برای اینکه بفروشد مجبور است نیاز مصنوعی ایجاد کند. اگر این موضوع در دامن ادبیات بیفتد که افتاده است ادبیات به کالای مصرفی تبدیل میشود، و بعد از مصرف تفالهاش میماند که باید فکری برای جمع کردن زبالهها شود.
بیروتی خاطرنشان کرد: ژانرنویسی در غرب از دلِ اجتماعشان بیرون آمده است، تمام مکاتب و ژانرها ضرورت اجتماعی پشتشان بوده و بدون ضرورت چیزی به وجود نیامده است. اما این نیاز برای ما درونی نیست.