مقدمه
پژوهش حاضر درباره تعامل و چگونگی برخورد حضرت مهدی (عج) با یهود و نصاری در عصر ظهور است. این نوشتار درصدد اثبات این فرضیه است که همه ادیان در آغاز حکومت امام مهدی (عج) باقی خواهند ماند و با ارشاد و راهنمایی حضرت و یارانش و نیز امدادهای غیبی که در روایات آمده است، به اختیار خود اسلام می آورند.
درباره کیفیت برخورد حضرت مهدی (عج)، سه نظریه وجود دارد:
دیدگاه نخست بر این است که اگرچه همه ادیان در آن زمان وجود دارند، قدرت غالب برای اسلام است. از این رو، تمام ادیان زیر پرچم اسلام به زندگی مسالمت آمیز خود ادامه خواهند داد. بسیاری از طرفداران این نظریه، علمای شیعه هستند (جوادی آملی، 1391: ج22، 174؛ استرآبادی، 1409: 663؛ بحرانی، 1413: ج 5، 367، ح 10698؛ سیوطی، 1404: ج3، 231؛ ابن الصباغ، 1418: ج2، 1133 1135؛ بغدادی، 1415: ج2، 354؛ جمعی از نویسندگان، 1374: ج 4، 319).
دیدگاه دوم به بحث از جنگ و خون ریزی حضرت می پردازد و مسئله غلبه، همراه با قهر را مطرح می کند. بیشتر طرفداران این قول، علمای اهل سنت هستند[1] (عقدالدرر، 1416: 189؛ ابن کثیر، 1408: ج 7، 51)؛ اگرچه از طریق اهل بیت (ع) نیز روایاتی در کتاب های شیعه ذکر شده است که برخی از آنها صحیح و برخی دیگر از جهت سند یا متن اشکالاتی دارند و یا با روایاتی دیگر در تعارض اند (مجلسی، 1404: ج52، 348؛ مازندرانی، بی تا: ج2، 408؛ اردبیلی غروی، بی تا: ج1، 124 و ج2، 150؛ کشی: 1348: 229).
و اما دیدگاه سوم (نظر برگزیده ) این است که ادیان مدتی در عصر ظهور باقی می مانند و سپس پیروان آنها با دلایل روشنِ امام و یارانش، به اسلام خواهند گروید.
نظریه اول: بقای ادیان در کنار اسلام
طرفداران این نظریه به روایاتی از حضرات معصومین (ع) استناد می کنند. این روایات به دو دسته تقسیم می شوند:
دسته اول: روایاتی که به پرداخت جزیه اختصاص دارد.
در میان این روایات، تنها دو حدیث درباره آخرالزمان است. روایت اول را ابابصیر از امام صادق (ع) نقل کرده است که حضرت به وی فرمودند: «ای ابو محمد! گویا من فرود آمدن قائم را با کسان و بستگانش در مسجد سهله می بینم. »... عرض کردم: «با کافران ذمی چه می کند؟» فرمود: «مانند پیغمبر (ص) با آنها صلح می کند و آنها نیز با کمال ذلت به وی جزیه می دهند. » (ابن مشهدی، 1419: 135، ح7). سند این روایت که در کتاب المزار الکبیر نقل شده، مرسله است.
روایت دوم از امیرالمؤمنین (ع) است. حضرت در بیانی طولانی، به سیره و اقدامات حضرت مهدی (عج) می پردازد و می فرماید: ... پس پادشاه روم نماینده ای را به سوی امام مهدی (عج) می فرستد و از او درخواست صلح می کند و حضرت از او جزیه مطالبه می کند و پادشاه روم به ایشان جواب مثبت می دهد... (یزدی حایری، 1422: ج 2، 170). این روایت هم مانند روایت پیشین، مرسله است و از نظر سند، ضعیف است. از این رو، استناد به چنین روایتی محل تردید است.
در کتب روایی، روایت دیگری که پرداخت جزیه را در آخرالزمان ثابت کند، یافت نشده است. بنابراین، پرداخت جزیه در آخرالزمان ثابت نخواهد شد. افزون بر آن که روایات مشهور دیگری، بر برداشته شدن جزیه در دوران ظهور دلالت دارند (استرآبادی، 1409: 663؛ بحرانی، 1413: ج 5، 367، ح10698؛ سیوطی، 1404: ج 3، 231؛ ابن الصباغ، 1418: ج2، 1133 1135؛ بغدادی، 1415: ج2، 354 ).
مجلسی در بحار و کتب دیگرش ذیل روایت جزیه می گوید:
«قول امام که فرمود: "أو یؤدی الجزیة" شاید گرفتن جزیه مربوط به اوایل حکومت حضرت باشد که اگر چنین نباشد، با ظاهر اخبار مخالفت دارد و آن ظاهر این است که حضرت جزیه نمی پذیرد» (مجلسی، 1404: ج 26، 160).
صاحب ریاض الأبرار نیز به همین مضمون اشاره کرده است (جزایری، 1427: ج 3، 196).
بنابراین، روایات جزیه با ظاهر بسیاری از روایاتی که بر برداشته شدن جزیه با لفظ «یضعُ الجزیة»، دلالت دارد و نیز همه روایاتی که دال بر عدم حضور ادیان حتی یهودیت و مسیحیت در زمان برپایی حکومت عدل مهدوی است، مخالفت دارد ( استرآبادی، 1409: 663؛ بحرانی، 1413، ج 5، 367، ح 10698؛ سیوطی، 1404: ج3، 231؛ ابن الصباغ، 1418: ج2، 1133 1135؛ بغدادی، 1415: ج2، 354). پس اولاً، حکم جزیه نسخ نشده، بلکه موضوع آن منتفی است؛ و ثانیاً، جزیه مربوط به پیش از استقرار حکومت است و پس از آن فرقه ای وجود ندارند تا جزیه دریافت شود.
دسته دوم: روایاتی که به قضاوت حضرت با کتب ادیان اشاره دارد.
با این بیان که باید ادیانی در آن زمان باشد تا حضرت براساس دین شان قضاوت کند. در این میان به روایاتی برمی خوریم که وجود ادیان را با کنایه و قرینه ثابت می کند؛ مانند روایتی که بر حکم و قضاوت حضرت با کتب ادیان مختلف و براساس دین آنها دلالت دارد. این روایت را نعمانی در «الغیبة» و صدوق در «علل الشرایع» (صدوق: بی تا، ج 1، 161، ح129) با یک مضمون و با تفاوتی اندک بیان نموده اند. امام باقر (ع) می فرمایند: مهدی برای این «مهدی» نامیده شده که به امری پنهان هدایت شده است و تورات و سایر کتب (آسمانی ) خدای عزوجل را از غاری در انطاکیه بیرون می آورد و میان اهل تورات (یهود) با تورات و میان اهل انجیل با انجیل و بین اهل زبور با زبور و میان مسلمانان با قرآن حکم می کند ( نعمانی، 1397: 238 ).
اگرچه در سند این روایت شخص معروفی مانند حسن بن محبوب قرار دارد، اکثر راویان آن مثل محمد بن یحیی و حسان رازی و محمد بن علی صیرفی، ضعیف هستند. با چشم پوشی از ضعف سندی، این گونه فهمیده می شود که حضرت این کتاب ها را به عنوان معجزه و اثبات بیان حقانیت خویش از غار انطاکیه بیرون می آورد؛ در حالی که حضرت برای حکم نمودن، به بیرون آوردن کتب نیازی ندارد و از علم خود می تواند حکم کند. از این روست که در طول تاریخ، انبیا و اوصیا با بیان کتب تحریف نشده آنها، صاحبان ادیان را مسلمان و حقانیت خود را ثابت می کردند. بنابراین، در آخرالزمان که عقل ها تکمیل شده است، صاحبان ادیان با دیدن این حجت بزرگ، به اسلام روی می آورند.
صاحب ریاض الأبرار (جزایری، 1427: ج 3، 196) در تأیید این مسئله، به روش یهود و نصاری اشاره کرده است که پیامبر اکرم (ص) را با کتاب خودشان، امتحان می کردند؛ زیرا آنان می دانستند که پیامبر آخرالزمان باید به کتاب و آیین آنها مسلط باشد. لذا حضرت در مقام اثبات حقانیت خود، به این موارد از جمله حکم و قضاوت براساس دین و کتاب آنان استمساک می کند و معنا ندارد کتابی را از یهودیت و مسیحیت بیاورد و تجویز و تأیید نماید که آنان در دین خود ثابت قدم باشند! در قرآن کریم و کلام اسلامی نیز ثابت شده است که تمام پیامبران در یک مسیر حرکت می کردند و دینشان اسلام بوده است. بنابراین آن چه معقول به نظر می رسد، آوردن این نمادها برای اثبات حقانیت خویش است و حضرت برای مسلمان کردن یهود و نصاری این کرامات را انجام خواهد داد.
نظریه دوم: از بین رفتن ادیان با غلبه نظامی
براساس برخی دیدگاه ها، امام زمان (عج) اهل کتاب و آن هایی را که با تبلیغات و روشنگری نظام مهدوی هدایت نشده و همچنان بر اعتقاد باطل و منحرف خود پای فشاری می کنند، از بین می برد؛ زیرا انسان ها به خاطر دو عامل نادانی و تعصب، دائماً در مقابل حق می ایستند و با آن به مبارزه و مقابله برمی خیزند. عامل نادانی، با روشنگری و معرفت بخشی از بین می رود و با آمدن آگاهی، انسان در برابر حق تسلیم و متواضع می شود؛ ولی عامل تعصب، نه تنها با علم و آگاهی از بین نمی رود، هرچه روشنگری و هدایت گری بیشتر شود، فرد متعصب بیشتر در باورهای غلط و باطل خود غوطه ور شده و به آنها دل بستگی پیدا می کند؛ زیرا مشکل معرفتی ندارد، تا با آگاهی بخشی برطرف شود، بلکه مشکل او جمود است.
در این زمینه، چهار دسته روایت وجود دارد:
دسته اول: براساس برخی روایات، امام مهدی (عج) آنان را میان قتل و اسلام مخیر می کند.[2]به نظر می رسد این روایات _ بر فرض صحت سندی _ اولین برخورد امام با اهل کتاب نخواهد بود؛ چرا که:
اولاً، براساس حکم عقل و تعالیم اسلام، قتل اهل کتاب پس از عرضه اسلام و تمام شدن حجت بر آنهاست و تا زمانی که اسلام بر آنها عرضه نشده و حقانیت اسلام و امام برای ایشان آشکار نشده است، کشتن آنها جایز نخواهد بود؛ چراکه اصل اولیه اسلام در مواجهه با دیگران، تلاش برای هدایت آنهاست و جنگ و درگیری نیز برای اصلاح آدمیان است. قتل و جنگ، منحصر به مواردی است که امیدی به اصلاح نیست. امام علی (ع) در این باره می فرماید: رسول خدا (ص) مرا به سوی «یمن » اعزام داشت و فرمود: «ای علی! با کسی جنگ نکن مگر این که نخست او را به آیین اسلام دعوت کنی. به خدا سوگند، اگر خداوند به دست تو یک نفر را هدایت کند، برای تو بهتر است از آن چه آفتاب بر آن می تابد، و تو بر چنین کسی حق ولایت و سرپرستی داری (عاملی، 1409: ج 15، 43، ح19951).
انسان ها فطرتی خداجوی و حق طلب دارند؛ بنابراین، غالب انسان های منحرف، مشکل عدم آگاهی و معرفتی دارند. به بیان دیگر، عامل مهمی که سبب انحراف و گمراهی آنان از دین حق شده، نادانی و جهل است. هنگامی که نظام جهانی مهدوی با ابزار کارآمد، زمینه تعالی معرفت و شناخت مردم را فراهم کند و مردم به راحتی دین حق را از دین باطل بازشناسند، بدون تردید براساس فطرت حق طلبی به سوی دین حق گرایش پیدا کرده و آن را بر دین باطل ترجیح می دهند. در این میان، افراد کمی باقی می مانند که دارای شاخصه تعصب و جمود هستند. این افراد در مقابل هدایت ها و راهنمایی های نظام مهدوی، ایستاده و هیچ ابزار هدایتی نمی تواند آنها را هدایت کند. این جاست که امام زمان (عج) در مقابل چنین افرادی یک راه بیشتر ندارد و آن مبارزه است. حضرت نیز همین راه را انتخاب کرده و پس از اتمام حجت، به زندگی شان خاتمه می دهد (سعادت پرور، 1379: 193؛ صدر، 1384: 517).
دسته دوم: در این نوع روایات، ائمه (ع) بر عدم حضور یهود و نصارا در آخرالزمان تصریح می کنند. [3]بنابراین، در آخر الزمان و در عصر طلایی حکومت حضرت، هیچ دینی باقی نخواهد ماند، مگر اسلام.
دسته سوم: این دسته از روایات وجود مشرکین و کفار را در آخرالزمان نفی می کند. [4]در بعضی از این روایات آمده است که در آن دوره اگر کسی کافر یا مشرک باشد، کفر و شرک خود را از روی اکراه مخفی می کند و در مکانی پنهان می شود؛ در این حال اشیاء و موجودات عالم به کمک حضرت می آیند و مکان آن کافر و مشرک را بازگو می کنند. [5]
دسته چهارم: روایاتی که به صورت عام و مطلق از اعتلای اسلام در تمام کره زمین خبر می دهند و در متن روایت، نامی خاص از سایر ادیان و اهل کتاب به میان نیامده است؛ بلکه با الفاظی عام به ادیان دیگر اشاره شده است؛ مانند: «إِذَا خَرَجَ یُظْهِرُهُ الله عَلَی الدِّینِ کلِّهِ حَتَّی لَا یُعْبَدَ غَیْرُ اللَّهِ » (قمی، 1404: ج 2، 365؛ بحرانی، 1416: ج 5، 367، ح10701)؛ یا « لَا یَبْقَی قَرْیَةٌ إِلَّا وَ نُودِیَ فِیهَا بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَن محَمَّداً رَسُولُ اللَّه بُکرَةً وَ عَشِیّاً » (استرآبادی، 1409: 663؛ صدوق، 1378: ج1، 68، ح 36؛ طبرسی، 1372: ج9، 420)؛ و یا «لَا یَبْقَی أَحَدٌ إِلَّا أَقَرَّ بِمُحَمَّدٍ» (عیاشی، 1380: ج2، 87، ح50؛ طبرسی، 1372: ج 5، 38؛ بحرانی، 1416: ج2، 770، ح4520 )؛ و یا «لَا یَبْقَی أَرْض إِلَّا نُودِیَ فِیهَا شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» (عیاشی، 1380: ج1، 183، ح81؛ بحرانی، 1416: ج1، 650، ح1778). البته الفاظ عام دیگری هم مطرح شده است که مفسران در ذیل آیه (لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَ لَوْ کرِهَ الْمشْرِکونَ) آنها را مطرح نموده اند.
با بررسی این روایات، این طور فهمیده می شود که حضرت در ابتدای حکومت، با صاحبان ادیان مواجه خواهند شد و به دو صورت با آنها برخورد خواهند کرد: یا با برهان و بینه است، چنان چه پیروان ادیان، معاند نباشند؛ و یا به صورت قهر و غلبه است، در صورتی که با وجود برهان قاطع، باز به پیروی از آیین باطل خود و دشمنی با حضرت ادامه دهند.
نظریه سوم: از بین رفتن ادیان با غلبه فکری و عقیدتی
نفوذ عقیدتی و فرهنگی اگر با قهر و غلبه هم راه نباشد، زمان بر است و نیاز به مقدماتی دارد. ازاین رو، بایسته است فضای فرهنگی آخرالزمان، ترسیم و سیر پیشرفت اسلام و اقدامات امام مهدی (عج) در قانع کردن اهل ادیان بررسی شود:
دوره اول: فضای سیاسی _ فرهنگی آخرالزمان و نزدیک به ظهور
در این مرحله جهان پر از التهابات و مخاطرات و ظلم های فراوان است. دادگستر جهان در زمانی ظهور خواهد کرد که مردم در بیداد و ستم به سر می برند و منتظر عدالت گستر و دادرس مهربان هستند.
در روایات شیعه و اهل سنت، نشانه هایی بیان شده است که همه آنها پیش از قیام حضرت اتفاق خواهد افتاد؛ البته این نشانه ها امکان وقوع حتمی ندارند و مقید و مشروط هستند که در صورت تحقق شرط و قید آنها، پدید می آیند؛ نشانه هایی مانند: مرگ و میرها، جنگ و آشوب های فراگیر، زلزله، خسوف و کسوف غیرعادی و نابهنگام، بارش باران های فراوان و... (نعمانی، 1397: 250، ح5و 306، 173و235؛ طبرسی، 1403: ج1، 251؛ طوسی، 1411: 446).
این دوره، همان دوره طلایی پیش از ظهور است؛ دوره آماده شدن دل ها به ظهور منجی که عالم بشریت را از ظلم و بیداد نجات دهد. ازاین رو، مبحث جزیه و احکام اهل کتاب در صورت غلبه طبق سنوات قبل بر آنها حمل می شود؛ ولی این دوره به دلیل نیامدن حضرت مهدی (عج) موضوعاً از محل بحث خارج است.
دوره دوم: فضای سیاسی _ فرهنگی هنگام ظهور
بی شک حضور امام زمان (عج) که دل های منتظران در انتظار آمدن وجود مقدس او می تپد و چشم به راه قدوم مبارک او هستند، بدون مقدمه و نشانه نخواهد بود. برخی از این نشانه ها یقینی است که از آن، به «نشانه های حتمی» تعبیر می شود و ائمه معصومین (ع) در روایات شان آن را یادآوری کرده اند(نعمانی، 1397: 264). این نشانه ها، به گونه ها و بیانات مختلف در کلام حضرات معصومین (ع) وارد شده است.
روایت امام صادق (ع)، مهم ترین روایت در زمینه نشانه های حتمی ظهور است:
پنج امر پیش از قیام قائم (عج) از نشانه های حتمی ظهور به شمار می رود: صیحه، سفیانی، خسف در بیداء، خروج یمانی و قتل نفس زکیه (طوسی، 1411: 436، ح427). این روایت با اندکی تفاوت در کتاب کمال الدین نیز آمده است. (صدوق، 1395: ج 2، 649). البته این نشانه ها بعضی در هنگام ظهور حضرت و برخی، پس از آن رخ خواهد داد. امام در مرحله ابتدایی ظهور، با چالش هایی روبه رو می شود؛ گاهی معاندین و گاه اشخاص کم اطلاع با حضرت درگیر شده و باعث پراکندگی در آن دوره خواهند شد. طرح این مرحله از این جهت اهمیت دارد که حضرت مهدی (عج) باید فرصت مناسبی برای هدایت مردم پیدا کند؛ چراکه در این مرحله نیز بدون تردید تمام ادیان ابراهیمی در سراسر گیتی با افکار و آیین خاص خودشان وجود دارند و به فتنه گری ادامه می دهند.
از سویی، همان گونه که مردم صد سال قبل با انسان های امروز تفاوت دارند، مردان و زنان دوره ظهور نیز با مردم دوران غیبت از نظر فکری و عقلانیت بسیار متفاوت هستند. انسان های عصر ظهور، امامی را در کنار خود دارند که با کشیدن دستان محبت و هدایت برسر عباد خدا _ که کنایه از شمول لطف و عنایت امام است _ عقولشان به تکامل رسیده و فهم و درک آنها در پذیرش دین حق بالا می رود. امام در چنین جامعه ای، دین مبین اسلام و سنت پیامبر اکرم (ص) را به راحتی ابلاغ می کند. این مسئله مهم از بیانات ائمه معصومین (ع) برداشت می شود (مجلسی، 1404: ج52، 352، ح106 و 328، ح47؛ صدوق، 1395: ج 2، 653 و 675، ح31؛ راوندی، 1409 : ج2، 840؛ نعمانی، 1397: 310).
به بیان حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی، بزرگ ترین معجزه حضرت این است که انسان را عاقل می کند؛ و هنگامی که بشر عاقل شد، عادل و عدلخواه می شود. [6]در پرتو این رشد عقلی است که انسان حقیقت و باطن گناه را می بیند و دست از ظلم و ستم برمی دارد و هرگز حاضر نیست به گناه و معصیت روی آورد و از تمام مظاهر شرک، خود را رهایی می بخشد.
دوره سوم: فضای سیاسی _ فرهنگی هنگام استقرار حکومت
در این دوره، حکومت جهانی امام آغاز خواهد شد؛ همان حکومتی که وعده الهی است؛ دوره ای که امنیتش جهانی است و همه جهان به سوی یک قبله نماز گزارده و عبادت می کنند، تمام مردم به سنت و دین پیامبر خاتم (ص) نماز می گزارند، دنیایی که پر از نعمت های فراوان، ازجمله نعمت وجود امام، نعمت منابع اقتصادی، نعمت انصاف و یک دلی، نعمت نبودن ظلم و ستم و نعمت های دیگر که در وصف نمی گنجد. در این دوره، مسیحیان و یهودیان باقی مانده نیز با اختیار خود مسلمان خواهند شد و پس از این مرحله، دنیا به قیامت منتهی خواهد شد.
بنابراین، روایاتی که با الفاظ «لا نصرانیةَ و لا یهودیةَ» (حلی، 1404: 179-192) و یا با لفظ «الا دین » (حلی، 1370: 195-202؛ مجلسی، 1404: ج52، 291) بر عدم وجود ادیان در آخرالزمان تصریح می کنند، اشاره به این دوره زمانی است. برای روشن شدن مطلب، لازم است به شاخصه ها و ابزارهای حمایتی حضرت مهدی (عج) در اسلام آوردن مردم ممالک عالم، نگاهی گذرا بیندازیم:
1- نقش حضرت عیسی (ع) در قانع کردن اهل ادیان
خداوند حضرت عیسی (ع) را به یاری آخرین ذخیره اش می فرستد تا عده زیادی از مسیحیان را _ که شمارشان از تعداد همه ادیان بیشتر است _ مسلمان نماید. با آمدن حضرت عیسی (ع)، مسیحیان دور او حلقه می زنند و گوش به فرمان او هستند. ناگاه _ براساس لحن روایات اعم از شیعه و اهل سنت _ همه می بینند که ایشان به طرف امام مهدی (عج) می روند و در حالی که حضرت مهدی (عج) برای نماز آماده می شوند، با دیدن عیسی (ع) عقب می روند و از آین پیامبر الهی درخواست می کنند که امام جماعت شوند، ولی حضرت عیسی (ع) دست او را می گیرد و به طرف جلو هدایت می کند و می فرماید: «من در این جا به عنوان وزیر شما نازل شده ام، نه امیر. » در این زمان است که پیروان حضرت عیسی (ع) به همراه ایشان به دین پیامبر خاتم (ص) نماز می گزارند (ابن طاووس، 1416: 172 173 و 174 175 و 202؛ هندی، 1409: ج7، 187؛ مناوی، 1415: ج6، 17؛ شیبانی، بی تا: ج3، 345 و 367 و 384؛ فیروزآبادی، 1392: ج 3، 326). در این زمینه، روایات زیادی از هر دو طریق وارد شده است، که از نظر تعداد و مفهوم بسیار فراوان است.
یهودیان در کتاب آیینی خود، منکر وجود و نزول عیسی (ع) نیستند. از این رو، هنگام نزول حضرت، عده زیادی از آنها به ایشان می پیوندند. این مسئله، هم در کتب تفسیری و روایات اهل سنت (بیضاوی، 1418: ج1، 399؛ اندلسی، 1420: ج4، 129-131) و هم در منابع شیعه (ثمالی، 1420: 150 _ 151، ح71؛ قمی، 1404: ج1، 158) وجود دارد. مفسران ذیل آیه 159 سوره نساء «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکتَابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکونُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا» به این مسئله توجه داشته اند که اگر دو ضمیر «به » و «موته» به عیسی (ع) برگردد، از آیه چنین برداشت می شود که هنگام نزول حضرت از آسمان، تمام مسیحیان، مسلمان خواهند شد. پس خداوند حضرت عیسی (ع) را زنده نگه داشت، تا در زمان نزولش حجت را برای مسیحیان تمام کند که ای پیروان مسیح و یهودیان! بدانید که آن عیسی که شما منتظرش بودید، نازل و وعده خداوند محقق شده است. با وجود عیسی (ع)، که به همراه حجت و بینه نازل می شود، دیگر کسی نمی تواند عذری داشته باشد. از سوی دیگر، قرآن صراحت دارد در این که تمام اهل کتاب پیش از مرگ، به حضرت ایمان می آورند. بدون تردید، مراد از این موت، مرگِ زمان احتضار نیست؛ چراکه بر ایمان حین احتضار، فایده ای مترتب نیست. بنابراین، عده بسیاری از اهل کتاب در زمان نزول حضرت ایمان می آورند و تعداد باقی مانده، طی مدت زمان کوتاهی با دین حقیقی آشنا و با اختیار خود مسلمان می شوند.
2- اعجاز یا کرامات امام مهدی (عج)
با توجه به ناگهانی بودن ظهور حضرت مهدی (عج) و حیرت مردم در آن عصر، امام برای اثبات حقانیت خود همانند انبیای گذشته، معجرات و کراماتی را ارائه می کند؛ چراکه به شهادت امام صادق (ع)، ایشان عصاره همه انبیا و اوصیای پیش از خود است (مجلسی، 1404: ج53، 9، ح1). دراین باره احادیثی از معصومین (ع) روایت شده است. امام صادق (ع) می فرماید: هیچ یک از معجزات انبیا و اوصیا نیست، مگر این که خداوند مثل آن را در دست حضرت قائم ما قرار می دهد؛ برای اتمام حجت علیه دشمنان و فتنه انگیزانش (حر عاملی، 1425: ج3، 700، ح137).
رجعت، نمونه ای از کراماتی است که در آخرالزمان روی خواهد داد و مردم از روی حس و واقع، رجعت کنندگان را خواهند دید. در واقعه عظیم رجعت، مردم شاهد خواهند بود که دشمنان اهل بیت (ع) یکی پس از دیگری زنده خواهند شد و از سوی دیگر، یاران حضرت که از مؤمنین خاص و محض هستند نیز برای یاری آن حضرت رجعت می کنند. وقوع این معجزه یا کرامت، شک و تردیدی را که در دل برخی مردم و صاحبان ادیان وجود دارد از بین می برد؛ چراکه انبیا و اولیا (ع) برای اثبات حقانیت خود از قوی ترین وسیله یعنی معجزه استفاده می نمودند؛ و این سیره در وجود خلف صالح پیامبر (ص) نیز به ودیعه گذاشته شده است.
رجعت، ازجمله معجزاتی است که این قابلیت را دارد تا تردید را از دل عده زیادی بزداید و مردم با اختیار خود دور حضرت جمع شده و مسلمان گردند.
3- مواریث و کتاب های انبیای گذشته
حضرت مهدی (عج) به عنوان میراثدار پیامبران و اوصیا معرفی شده است. از روایات استفاده می شود که حضرت مهدی (عج) هنگام ظهور، برخی میراث های پیامبران گذشته را هم راه خواهد داشت (جوینی خراسانی، 1400: ج2، 335، ح587).
برخی میراث ها که در روایات اشاره شده، عبارت است از: پیراهن ( نعمانی، 1397: ج42، 350)، عمامه و زره (کلینی رازی، 1365: ج8، 224، ح285 )، سلاح (نعمانی، 1397: 349، ح40؛ کلینی رازی، 1365: ج8، 224، ح285؛ الهندی، 1409: ح39673)، و پرچم پیامبر گرامی اسلام (ص) ( نعمانی، 1397: 343، ح28 و 435، ح1)، سنگ (کلینی رازی، 1365: 231، ح3)، و عصای حضرت موسی(ع) (کلینی رازی، 1365: 231، ح1؛ نعمانی، 1397: 238، ح28؛ صدوق، 1395: ج2، 376، ح7)، طشتی که وی در آن قربانی می کرد (کلینی رازی، 1365: ج1، 232، ح1)، انگشتر حضرت سلیمان (ع) (کلینی رازی، 1365: ج1، 231، ح1؛ نعمانی، 1397: 343، ح27 )، کتاب معروف به کتاب علی (ع) (کلینی رازی، 1365: ج1، 240، ح2)، جامعه و مصحف فاطمه (س) ( کلینی رازی، 1365: ج1، 239، ح2)، پیراهن خونی امام حسین (ع) و انگشتری که دست به دست از تمام ائمه (ع) به دست حضرت مهدی (عج) رسیده است.
امام علی (ع) از رسول خدا (ص) چنین روایت می کند: مهدی از فرزندانم، غیبت و حیرتی دارد که امت ها [در آن] گم راه شوند. او با ذخیره پیغمبران آید و زمین را از عدل و داد پر کند، چنان که از جور و ستم پر شده باشد (صدوق، 1395: ج1، 287، ح5).
نکته مهم این که خداوند با توجه به اخلاق یهودیان که به راحتی تن به استدلال های امام نخواهند داد، مواریث خاصی را برای امام به ودیعه نهاد، تا جای تردید برای آن ها باقی نماند؛ مانند: تابوت سکینه (شافعی مصری، 1356: 135)، تورات و انجیل (ابن طاووس، 1416: 142 -145؛ طبری، بی تا: 249) که یهودیان زیادی با دیدن تورات واقعی، به حضرت مهدی (عج) ایمان می آورند.
4- نقش یاران حضرت مهدی (عج) در پیشبرد اهداف حکومت مهدوی
یاران حضرت مهدی (عج) بهترین و محکم ترین پشتوانه حکومت جهانی هستند؛ داشتن یاران باوفا و استوار می تواند سرنوشت یک جامعه را تغییر دهد؛ یکی از دلایل مهم خانه نشین شدن اهل بیت (ع)، کم بودن یاران با علم و درایت است. ازاین رو، نقش یاوران در حکومت و پیشرفت اهداف حضرت بسیار اهمیت دارد. ائمه معصوم (ع) به مسئله یاران در آخرالزمان توجه ویژه ای داشتند. از روایات به دست می آید که حضرت سیصد و سیزده نفر یار ویژه دارد که امورات مهم و سرنوشت ساز را به آنها واگذار می کند و دیگر یاوران، تحت فرمان این یاران خاص هستند که حضرت را در استقرار حکومت جهانی یاری می بخشند.
با توجه به مطالب یادشده، یاران خاص حضرت ویژگی های منحصر به فردی دارند (طَبرِسی، 1403: 449؛ نعمانی، 1397: 315؛ کلینی رازی، 1365: ج8، 294؛ راوندی، 1409: ج2، 839-840؛ صدوق، 1395: ج2، 673) و سایر بندگان مخلص و متقی خدا نیز هم راه حضرت انجام وظیفه می کنند؛ با این تفاوت که یاران خاص حضرت مهدی (عج) پیش از ظهور برگزیده شده اند و هنگام ظهور براساس روایات، آنها اولین کسانی هستند که به حضرت ملحق خواهند شد، برخلاف یاران عام حضرت که با پیشرفت دین اسلام، تعداد آنها افزایش می یابد. بدون تردید، چنین یارانی از نظر اعتقادی، روحی و جسمی می توانند در تبلیغ و پیشرفت دین کمک شایانی به حضرت نمایند و مردم را از انحراف در دین شان آگاه سازند.
نتیجه گیری
قرآن کریم همه پیامران الهی را از دین ساختگی مبرا می داند و به صراحت مطرح می کند که همه آنها مسلمان بوده اند (آل عمران: 1920 و 67 و 85). ازاین رو، در زمان استقرار حکومت حضرت مهدی (عج) تنها دین روی زمین اسلام است؛ چراکه امام مردم را به دین اصیل که مقبول همه پیامبران (ع) است، دعوت می نماید.
مهم ترین عوامل گرایش و رغبت مردم جهان به اسلام را می توان چنین برشمرد:
1- براساس تصریح روایات، اسلام بر سراسر جهان غلبه پیدا می کند؛ زیرا تمام وسایل ارتباط جمعی و تبلیغاتی در اختیار حضرت و یارانش قرار می گیرد و آن حضرت به صورت منطقی و گسترده، اسلام را در جهان تبلیغ خواهد کرد و مردم جهان با آگاهی و اختیار اسلام را خواهند پذیرفت. همچنین بنابر روایات ائمه (ع)، حضرت مهدی (عج) و پیروانش در ابتدای امر، پیروان سایر ادیان را به خدا، اسلام و اقرار به نبوت حضرت محمد (ص) دعوت می کنند و پیش از مقابله نظامی، اسلام را بر یهود، نصارا، صابئین، ملحدان، مرتدان و کافران شرق و غرب جهان عرضه خواهد نمود.
2- نفوذ کردار و رفتار حضرت، همانند سایر انبیا و اوصیاست. ازاین رو، صداقت در گفتار، منش، رفتار، نگاه محبت آمیز و رسیدگی به مردم، یکی دیگر از عوامل شیفتگی، ارادت و گرایش مردم به حضرت مهدی (عج) و اسلام است. ساده زیستی، کرامت، گذشت، رأفت، رحمت و عبادت فراوان، از دیگر ویژگی های ممتاز حضرت مهدی (عج) است که تأثیر زیادی در جذب انسان ها به اسلام خواهد داشت.
3- آن حضرت برای اثبات حقانیت خود و ابلاغ پیام و اتمام حجت، همانند پیامبران (ص) بر مردم دنیا معجزه ارائه خواهد کرد. این عمل، پرتأثیر ترین برنامه ای است که باعث گرایش عده بسیار زیادی از مردم و پیروان دیگر ادیان به اسلام خواهد بود؛ چراکه انجام این معجزات، در توان سایر افراد نیست.
4- روایات از طریق شیعه و اهل سنت بر نزول و ظهور عیسی بن مریم (ع) در آخرالزمان و هنگام نمازخواندن حضرت مهدی (عج) به قدری است که در حتمیت آن جای هیچ گونه شک و شبهه ای باقی نمی گذارد (ابن طاووس، 1416: 172-173 و 174-175 و 202؛ هندی، 1409: ج7، 187؛ مناوی، 1415: ج6، 17؛ شیبانی، بی تا: ج3، 345 و 367 و 384؛ فیروزآبادی، 1392: ج 3، 326). او همان موعود مسیحیان است و وجودش در کنار امام مهدی (عج) از مهم ترین عوامل گرایش آنها به حضرت مهدی (عج) است. عیسی (ع) زمانی به یاری حضرت می آید که اهل کتاب شمار بسیاری را به خود اختصاص داده اند. وجود ایشان همراه با بینه و خصوصاً نمازگزاردن پشت سر حضرت مهدی (عج)، افق تازه ای پیش روی اهل کتاب خواهد گذاشت؛ چراکه وقتی می بینند پیامبرشان پشت سر شخصی دیگر به شیوه مسلمانان نماز می گزارد، به حقانیت اسلام و حضرت مهدی (عج) باور پیدا می کنند و عده کثیری بلکه تمام یهودیان و مسیحیان غیرمتعصب به حضرت مهدی (عج) ایمان خواهند آورد.
5- علائم و سمبل های مقدس و محترم دین اسلام و سایر ادیان آسمانی، به عنوان میراث در دست حضرت مهدی (عج) است و با نشان دادن این علامت های مقدس، علاوه بر اثبات حقانیت خویش، ایمان مردم را راسخ تر و قوی تر می کند. این سمبل های مقدس مانند تابوت سکینه، خاتم سلیمان (ع)، عصا و حَجَر (سنگ) حضرت موسی(ع)، پرچم رسول اکرم (ص) و... از علامت های مهم ادیان در کتاب های آسمانی شان است که حضرت با آوردن این سمبل های مقدس، حقانیت خویش را اثبات خواهد کرد و دل های مردم را هم راه خود خواهد کرد.
6- از دیگر عوامل تأثیرگزار در گرویدن جامعه به مهدی موعود (عج)، علم سرشار و فراوان حضرت است؛ علمی که از جانب خداوند عطا شده و حضرت از پاسخ دادن به هیچ سؤال کننده ای عاجز نمی ماند. مردان و زنان جامعه آن روز دیگر شبهه و سؤال بی پاسخی نخواهند داشت و حضرت با تواضع و فروتنی، هم راه با روشنگری کامل، پاسخ آنها را خواهد داد.
7- یاران باوفای حضرت مهدی (عج) در سراسر جهان پخش شده و ندای اسلام و حقانیت دین را به گوش جهانیان خواهند رساند. به فرموده ائمه (ع)، آنها افرادی مخلص، جوان، دارای روحیه جوان مردی و با توانمندی زیاد هستند. به فرموده امام صادق و امام باقر (ع) «مردی از اصحاب او _ امام مهدی (عج) _ توانایی چهل مرد را دارد و قلب او از پاره آهن استوارتر است و اگر بر کوه های آهن بگذرند، آن را برکنَند. » این گروه در تمام مراحل با حضرت به تبلیغ دین می پردازند و مردم را از انحراف در دین شان آگاه می سازند.
8- فرضیه مسلمان نشدن انسان های غیرمعاند، منتفی است؛ زیرا با توجه به پویایی جامعه، نمی توان شخص یا اشخاصی را یافت که بلاتکلیف زندگی کند و از سویی این تصور، قدرت نفوذ حضرت را در قلب های مردم زیر سؤال می برد. بنابراین، بر فرض وجود چنین شخص یا تفکری، بدون تردید دچار تعصبات بی مورد شده و خود را در ورطه هلاکت قرار می دهد.
پس از بررسی نظریات یادشده و روایات مطرح شده، به این نتیجه می رسیم که هیچ تعارض و تقابلی بین روایات نظریه اول و دوم، با روایات دیدگاه سوم وجود ندارد و قابل جمع خواهند بود؛ به این صورت که روایات نظریه اول و دوم مربوط به اوایل ظهور حضرت بوده و روایات نظریه سوم، ناظر به زمان استقرار حکومت جهانی است. در این دوره، معرفت و آگاهی مردم و نیز عقل و عقلانیت آنها گسترش پیدا می کند و جهل و نادانی رخت برخواهد بست و وحدت عقیدتی و دینی با محوریت اسلام، محقق می شود. پس از استقرار حکومت جهانی و عدالت محور مهدوی، تمامی ادیان در مدت زمانی کوتاه مسلمان خواهند شد و به سوی یک قبله و به سنت نبی اکرم حضرت محمد(، خدای واحد را عبادت می کنند.
منابع
_ ابن صباغ، علی بن محمد احمد المالکی (1422ق)، الفصول المهمة فی معرفة الائمة (ع)، بی جا، دارالحدیث للطباعة و النشر.
_ ابن طاووس، رضی الدین علی بن موسی بن جعفر (1416ق)، التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن المعروف بالملاحم و الفتن، قم، مؤسسة صاحب الأمر(عج).
_ ابن عطیه اندلسی، عبد الحق بن غالب (1422ق)، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، بیروت، دارالکتب العلمیه.
_ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو (1408ق)، البدایه والنهایة، بی جا، نشر دار احیاء التراث العربی.
_ ابن مشهدی، محمد بن جعفر (1419ق)، المزار الکبیر (لابن المشهدی)، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
_ ابوالفرج، عبدالرحمن بن علی ابن جوزی (1422ق)، زاد المسیر فی علم التفسیر، بیروت، دار الکتاب العربی.
_ اردبیلی غروی، محمد بن علی، جامع الرواة، قم، مکتبه محمدی.
_ اندلسی، ابو حیان محمد بن یوسف (1420ق)، البحر المحیط فی التفسیر، بیروت، دار الفکر.
_ بحرانی، هاشم بن سلیمان (1416ق)، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بنیاد بعثت.
_ (1413ق)، مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة.
_ بغدادی، علاءالدین علی بن محمد (1415ق)، لباب التاویل فی معانی التنزیل، بیروت، دار الکتب العلمیة.
_ بیضاوی، عبدالله بن عمر (1418 ق)، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
_ ثمالی ثابت بن دینار، ابوحمزه (1420 ق)، تفسیر القرآن الکریم (ثمالی)، بیروت، دار المفید.
_ جزائری، نعمت الله بن عبد الله (1427ق)، ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار(ع)، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی.
_ جوادی آملی، عبدالله (1391ش)، تسنیم تفسیر قرآن کریم، تحقیق محمد فراهانی، قم، مرکز نشر اسراء.
_ جوینی، علی بن محمد (1400ق)، فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الائمة من ذریتهم، بیروت، مؤسسة المحمودی للطباعة و النشر.
_ حر عاملی، محمد بن حسن (1409ق)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، قم، نشر آل البیت.
_ (1425 ق)، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، بیروت، اعلمی.
_ (1418ق)، الفصول المهمة فی أصول الأئمة (ع)، تحقیق و إشراف: محمد بن محمد الحسین القائینی، قم، نگین.
_ راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1412ق)، المفردات فی غریب القرآن، ترجمه سید غلامرضا خسروی حسینی، بیروت، دار العلم الدار الشامیة.
_ راوندی، ابو الحسین قطب الدین (1409ق)، الخرائج و الجرائح ، قم، نشر مدرسه امام مهدی (عج).
_ طبری، ابی جعفر محمد بن جریر (بی تا)، دلائل الإمامة، قم، دار الذخائر للمطبوعات.
_ زمخشری، محمود (1407ق)، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دار الکتاب العربی.
_ سعادت پرور، علی (1379 ش)، ظهور نور - ترجمه الشموس المضیئه، تهران، نشر احیای کتاب.
_ سیوطی، جلال الدین (1416ق)، تفسیر الجلالین، بیروت، مؤسسه النور للمطبوعات.
_ (1404ق)، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.
_ شافعی المصری، محمد بن علی الصبان (1356ش)، اسعاف الراغبین فی سیرة المصطفی وفضائل أهل بیته الطاهرین، بی جا، المطبوع بهامش نور الأبصار.
_ شبر، عبد الله (1407ق)، الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین، کویت، مکتبة الألفین.
_ حسینی استرآبادی، شرف الدین (1409ق)، تأویل الآیات الظاهرة، قم، انتشارات جامعه مدرسین قم.
_ شیبانی، احمد بن حنبل (بی تا)، مسند احمد، بیروت، دار صادر.
_ صدر، محمد (1384ش)، تاریخ پس از ظهور(تاریخ ما بعد الظهور)، ترجمه حسن سجادی پور، تهران، نشر موعود عصر.
_ صدوق، محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی (بی تا)، علل الشرائع، قم، انتشارات مکتبة الداوری.
_ (1378 ق)، عیون أخبار الرضا (ع)، بی جا، انتشارات جهان.
_ (1395ق)، کمال الدین و تمام النعمة، قم، دار الکتب الإسلامیه.
_ صفار، محمد بن حسن بن فروخ (1404ق)، بصائر الدرجات، قم، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی.
_ طبرسی، ابو منصور احمد بن علی بن ابی طالب (1403ق)، الإحتجاج علی أهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضی.
_ طبرسی، فضل بن حسن (1372 ش)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصرخسرو.
_ طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن (1411ق)، کتاب الغیبة، محققین عبادالله الطهرانی و علی احمد ناصح، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة.
_ عیاشی سمرقندی، محمد بن مسعود (1380ق)، تفسیر العیّاشی، تهران، المطبعة العلمیة.
_ فیروزآبادی، مرتضی (1392ق)، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، تهران، اسلامیه.
_ کشی، محمد بن عمر (1348ق)، رجال الکشی، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه.
_ کلینی رازی، محمد بن یعقوب بن اسحاق (1365 ش )، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة.
_ لاهیجی، محمد بن علی شریف (1373ش)، تفسیر شریف لاهیجی، تهران، دفتر نشر داد.
_ مازندرانی، محمد بن اسماعیل (بی تا)، منتهی المقال، قم، آل البیت.
_ مجلسی، محمدباقر (بی تا )، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، تهران، دار الکتب الإسلامیة.
_ (1404ق)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار(، بیروت، مؤسسة الوفاء.
_ مقدسی الشافعی، یوسف بن یحیی علی بن عبدالعزیز (1416 ق)، عقد الدرر فی اخبار المنتظر، نشر نصایح، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران.
_ مکارم شیرازی، ناصر و جمعی از نویسندگان (1374ش)، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة.
_ مناوی، عبد الرؤوف (1415ق)، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، تصحیح أحمد عبد السلام، بیروت، نشر دار الکتب العلمیة.
_ حائری تهرانی، میر سید علی (1377ش)، مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
_ نجفی، سید بهاء الدین (1420ق)، منتخب الأنوار المضیئة، قم، اعتماد.
_ نعمانی، محمد بن ابراهیم (1397ق)، الغیبة للنعمانی، تهران، مکتبة الصدوق.
_ هندی، علاء الدین المتقی بن حسام الدین (1409ق)، کنز العمال، ضبط و تفسیر: الشیخ بکری حیانی / تصحیح وفهرسة: الشیخ صفوة السقا، بیروت، مؤسسة الرسالة.
_ یزدی حایری، علی (1422ق)، إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (، بیروت، مؤسسة الأعلمی.
پی نوشت ها
[1] بیشتر روایاتی که از طریق عامه نقل شده است، مشکل سندی دارد؛ به گونه ای که بعضی از آنها مرسل و برخی نیز از افرادی مانند کعب الاحبار _ که در زمان پیامبر (ص) مسلمان نبوده و مورد اعتماد نیستند _ نقل شده است. عمده این روایات از اسرائیلیات است که با غرض های مختلفی وارد کتب روایی شده اند.
[2] عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ ( قَالَ: . . . لَا یَأْتُونَ عَلَی أَهْلِ دِینٍ إِلَّا دَعَوْهُمْ إِلَی اللَّه وَ إِلَی الْإِسلَامِ وَ إِلَی الْإِقرَارِ بِمُحَمَّدٍ (ص) وَ مَنْ لَمْ یُسْلِمْ، قَتَلُوهُ حَتَّی لَا یَبْقَی بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَا دُونَ الْجَبَلِ أَحدٌ إِلَّا أَقرَّ (صفار، 1404: ج 1، 492). عن ابن بکیر قال سألت أباالحسن (ع) قال: أُنْزِلَتْ فِی الْقَائِمِ (عج) إِذَا خرَجَ بالْیَهُودِ وَ النصَارَی وَ الصَّابِئِینَ وَ الزَّنَادِقَةِ وَ أَهْلِ الرِّدَّةِ وَ الْکفَّارِ فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا فَعَرَضَ عَلَیْهِمُ الْإِسْلَامَ فَمَنْ أَسْلَمَ طوْعاً أَمرَهُ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّکاةِ وَ مَا یُؤْمَرُ بِهِ الْمُسْلِمُ وَ یَجِبُ لِلَّهِ عَلَیْهِ وَ مَنْ لَمْ یُسْلِمْ ضَرَبَ عنُقَهُ (عیاشی، 1380: ج 1، 183، ح82). فی الحدیث أن عیسی (علیه الصلاة و السلام) ینزل علی ثنیة بالأرض المقدّسة: یقال لها أفیق و علیه ممصرتان، . . . ثم یقتل الخنازیر و یکسر الصلیب و یخرب البیع و الکنائس، و یقتل النصاری إلا من آمن به (زمخشری، 1407: ج4، 261).
[3] عن أبی جعفر (ع) قال: . . . فعند ذلک خروج قائمُنا، فإذا خرج، أسند ظهره إلی الکعبة و اجتمع إلیه ثلاث مائة و ثلاثة عشر رجلا من أتباعه، . . . فإذا أجتمع عنده العقد عشرة آلاف رجل فلا یبقی یهودی و لا نصرانی و لا أحد ممن یعبد غیر الله إلا آمن به و صدقه و تکون الملة واحدةً ملةَ الإسلام (ابن الصباغ، 1422: ج2، 1133 1135). عن جابر رضی الله عنه [رسول الله (ص)] فی قوله: (لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ ) قال: «لا یکون ذلک حتی لا یبقی یهودی و لا نصرانی صاحب ملة- إلا الإسلام» (بغدادی، 1415: ج2، 354؛ سیوطی، 1404: ج3، 231).
[4] عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ: أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) سئِلَ أَبِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ ( قاتِلُوا الْمُشْرِکینَ کافَّةً کما یُقاتِلُونَکمْ کافَّةً)، ( حَتَّی لَا یَکونَ فِتْنَةٌ وَ یَکونَ الدِّینُ کلُّهُ لِلَّهِ) ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ لَمْ یَجِئْ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَةِ وَ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا سَیَرَی مَنْ یدْرِکهُ ما یَکونُ مِنْ تَأْوِیلِ هَذِهِ الْآیَةِ وَ لَیَبْلُغَنَّ دَیْنُ مُحَمَّدٍ(ص) مَا بَلَغَ اللَّیْلُ حَتَّی لَا یَکونَ شِرْک عَلَی ظَهْرِ الْأَرْضِ کمَا قَالَ اللَّهُ (عیاشی، 1380: ج2، 56، ح 48؛ طبرسی، 1372: ج 4، 834- عن سماعة عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّه (ع) قالَ إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ لَمْ یَبْقَ مُشْرِکٌ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ وَ لَا کافِرٌ إِلَّا کَرِهَ خُرُوجَهُ (عیاشی، 1380: ج2، 87، ح 52؛ بحرانی، 1416: ج2، 770، ح4522 ). مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جلَّ (ع) وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکونَ فِتْنَةٌ وَ یَکونَ الدِّینُ کلُّه لِلهِ) فَقَالَ لَمْ یَجِئْ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَةِ بَعْدُ إِنَّ رَسُولَ الله (ص) . . . یُقْتَلُونَ حَتَّی یُوَحَّدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حَتَّی لَا یَکونَ شِرْک (کلینی، 1365: ج8، 201، ح243).
[5] فَقَالَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع): وَ اللَّهِ مَا أُنزِلَ تأْوِیلُهَا بَعْدُ. قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاک وَ مَتَی یُنْزَلُ؟ قَالَ حَتَّی یَقُومَ الْقَائِمُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَإِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ لَمْ یَبْقَ کافِرٌ وَ لَا مُشْرِک إِلَّا کَرِهَ خُرُوجَهُ حَتَّی لَوْ کانَ کافِرٌ أَوْ مُشْرِک فِی بَطْنِ صخْرَةٍ لَقالَتِ الصَّخْرَةُ یَا مُؤْمِنُ! فِی بَطْنِی کافِرٌ أَوْ مُشْرِک فَاقْتُلْهُ. قَالَ فَیُنَحِّیهِ اللَّهُ فَیَقْتُلُه (استرآبادی، 1409: 663؛ بحرانی، 1416: ج 5، 366، ح 10696).
[6] ر. ک: نشریه انتظار، ش13، دیدار با آیت الله العظمی جوادی آملی.