خبرگزاری مهر-گروه هنر-اشکان مزیدی: همانطور که در قسمت قبل مرور کردیم، جشنواره برلین پس از دو دوره مهم تاریخی در آلمان، یعنی سال های اوج و شکوه صنعت فیلمسازی در اوایل قرن بیستم و سپس سال های خانمانسوز جنگ جهانی اول و دوم ظهور کرد.
برلیناله اول در میانه سال 1951 به همت اسکار مارتای، افسر بخش فیلمسازی ارتش آمریکا و به پشتیبانی مالی ارتش ایالات متحده برگزار شد. این فستیوال با اکران ربهکا(1940) اثر آلفرد هیچکاک آغاز شد و به مدت 10 روز میزبان خیل عظیمی از سینمادوستان آلمانی بود؛ بازخوردی که نظر مثبت کارشناسان و منتقدان جهانی را به همراه داشت و فراتر ازحد انتظار بود.
رییس جشنواره، آلفرد بوئر که در سال های قبل از جنگ به عنوان مورخ فیلم در دفتر رایش سوم مشغول به کار بود، با موفقیتی که جشنواره اول به همراه آورد در سمت خود ابقا شد.
اقبال جهانی به برلیناله خونی تازه در رگهای انواع گروه ها و دستهجات فرهنگی و سیاسی جاری کرد. اعضای کمیته برگزاری به 25 نفر افزایش یافت و نقش اعضا از حد مشاوره فراتر رفت. حالا همه می خواستند با راه اندازی فستیوالی بزرگتر و باشکوه تر از فرصت پیش آمده نهایت استفاده را ببرند. در همین راستا و در اولین اقدام کاخ جشنواره که به عقیده بسیاری از شرکت کنندگان زیادی دور و در حاشیه بود به سینمایی در مرکز شهر منتقل شد. مکانی که امروزه مرکز تئاتر معروف Schaubühne است.
اما همه تغییرات هم دلخواه و مطلوب برگزارکنندگان نبود و اولین سنگ را FIAPF یا «فدراسیون جهانی انجمن تهیه کنندگان» جلوی پای برلیناله قرار داد. این فدراسیون، نهادی جهانی با مرکزیت پاریس است که از تجمیع چند ده انجمن و موسسه پرنفوذ و قدرتمند رسانه ای در نقاط گوناگون جهان تشکیل شده و در کنار فعالیت ها و سیاستگذاری های مختلف فرهنگی، جشنواره های سینمایی و تلویزیونی را از لحاظ اهمیت درجه بندی می کند.
طبق نظر این نهاد، جشنواره برلین اگر می خواست با عنوان «جهانی» به فعالیت خود ادامه دهد باید جوایز هیات داوران را از برنامه های خود حذف می کرد و اعطای جوایز باید به نظر تماشاچیان محدود می شد چراکه داوری های رسمی و حرفه ای تنها در انحصار جشنواره های سطح «الف» بود؛ عنوانی که در آن زمان تنها به جشنواره های ونیز و کن اطلاق می شد!
این تصمیم برلیناله را چند گام به عقب راند، ولی در عین حال آینده جشنواره به این نهاد وابسته بود و امکان نداشت که بتوان دستورات آن را نادیده گرفت. برلین به این درخواست واکنشی سیاستمدارانه نشان داد و از مجراهای گوناگون دیپلماتیک و دیدارهای غیر رسمی سعی در حل مشکل کرد. تلاشی که چندین سال طول کشید تا به ثمر بنشیند و جشنواره برلین تا سال 1956 از داشتن هیات داوران محروم بود.
در حقیقت جشنواره فیلم برلین در سال های اولیه عمر خود بیش از آن که محل تضارب آرای هنری باشد محل زورآزمایی های سیاسی بود و به جای آن که رویدادی هنری محسوب شود به یک نهاد سیاسی در سایه می مانستدر حقیقت جشنواره فیلم برلین در سال های اولیه عمر خود بیش از آن که محل تضارب آرای هنری باشد محل زورآزمایی های سیاسی بود و به جای آن که رویدادی هنری محسوب شود به یک نهاد سیاسی در سایه می مانست و جریانات سیاسی، تاثیری قدرتمند بر آن داشت. موقعیت خاص شهر برلین و دوپارگی شرق و غرب آن، نقش آلفرد بوئر را از کارگردانی هنری و به شخصیتی دیپلمات تغییر داده بود.
با تمام این تفاسیر جشنواره دوم نیز در موعد مقرر برگزار شد و مورد توجه سینمادوستان قرار گرفت. بیلی وایلدر کارگردان و تهیه کننده بزرگ اتریشی – آمریکایی از شخصیت های مورد توجه این دور جشنواره برلین بود و او از هیچ فرصتی برای ابراز خوشبینی خود نسبت به آینده روشن سینمای آلمان فروگذار نکرد.
البته در آن دوران رسانه ها و عموم تماشاچیان نظری غیر از این داشتند زیرا در این دوره و دوره قبل بسیاری از فیلم های آلمانی شکستی مفتضحانه داشتند و جالب آن که تماشاگران و رسانه ها نیز با بیرحمی تمام از خجالت فیلم های کسالت بار در می آمدند و نمایش بسیاری از این فیلم های ضعیف با سوت و اعتراض حاضران در سالن متوقف می شد. تغییر رفتاری جالب از ملتی که تنها چند سال قبل نژاد خود را در همه امور سر تر از مابقی جهان میدانستند!
سال های افتان و خیزان
جشنواره برلین در طول سال ها و دهه های بعدی به حرکت رو به جلوی خود ادامه داد و در عرض چند سال به نامی آشنا در صنعت سینما تبدیل شد، گرچه در پس این سال ها لحظات و دوران سختی را از سر گذراند. رویدادهای سیاسی و بعد تنگناهای های مالی بیشترین تاثیرات را در حیات این جشنواره داشتند ولی چه آن اوایل دهه 60 که برلین رسما با دیوار و خندق از میان به دو نیم تقسیم شد، چه بحران های مالی دهه 70 و چه تحریم کشورهای سوسیالست باعث نشد جشنواره برلین از هم فرو بپاشد.
ماجرای تحریم به سال 1979 بر می گردد زمانی که همه کشورهای سوسیالیست فیلم های خود را از فستیوال بیرون کشیدند. دلیل این اعتراض گسترده، نمایش فیلم آمریکایی شکارچی گوزن(1978) با بازی رابرت دنیرو در بیست و نهمین دوره جشنواره بود. این درامای جنگی که سکانس بازی «رولت روسی» آن در اذهان سینمادوستان جاودانه شده است، روایتگر داستان سه کارگر آمریکایی و روسی کارخانه ذوب آهن است که زندگی آنها با شرکت در جنگ ویتنام برای همیشه دستخوش تغییر می شود.
اتحاد جماهیر شوروی با بیان اینکه این فیلم توهینی آشکار به مردم ویتنام است جرقه اعتراضات را زد و به دنبال آن دیگر کشورهای سوسیالیست با اعلام همبستگی با «مردم قهرمان ویتنام» این فیلم را نمونه ای از تخطی جشنواره برلین از هدف اولیه اش یعنی «ارتقای درک مشترک بین مردم جهان» نامیدند و بدینسان دومینویی از تحریم جشنواره شکل گرفت که از شوروی آغاز و به کوبا، آلمان شرقی، بلغارستان، لهستان و چکسلواکی کشیده شد. حتی دو نفر از اعضای هیات داوران نیز از مقام خود کناره گیری کردند.
اما روزهای سخت هم دوامی نداشت و سرانجام دیوارها فرو ریختند و آلمان و برلین دوپاره بار دیگر متحد شدند. در طول 28 سالی که از این همبستگی می گذرد برلین دگردیسی های بزرگی داشته و نقش خود را به عنوان قطب فرهنگ و هنر آلمان باز پس گرفته است. برنامه های چون «دانشکده استعداد برلین» که نوعی مدرسه فیلم زمستانی به حساب میآید، در طول برگزاری جشنواره صدها جوان علاقه مند را از سراسر جهان گرد هم جمع می کند و با برگزاری کارگاه ها و کنفرانس های آموزشی با افراد شاخص صنعت فیلمسازی و سینماگران نامدار، برلین را به شهر فیلمسازی مستقل جهان - با تنوع قومی، نژادی و مذهبی بی نظیر - تبدیل می کند.
برلین؛ شهر هزار رنگ
این تجمع انرژی های خلاق را به راحتی می توان از روی آمار و ارقام ریاضی نیز تشخیص داد. هر ساله بیش از 300 فیلم سینمایی در این شهر به تصویر کشیده می شود و بیش از 40 گروه تولید سینمایی، تلویزیونی و تبلیغاتی در این شهر حضور دایم دارند؛ رقمی که یک چهارم کل تولیدات رسانه ای آلمان را شامل می شود.
برلین همچنین خاستگاه جهش نوین صنعت فیلمسازی آلمان بوده است. نقطه عطفی که در سال 1998 با نمایش فیلم «بدو لولا بدو» به کارگردانی تام تیکور Tom Tykwer به وقوع پیوست. این فیلم با نوع روایت جدید و تکرارگونه خود که در خیابان های برلین به تصویر کشیده شده است، مورد توجه منتقدان سراسر جهان قرار گرفت و جوایز معتبر سینمایی بسیاری از جمله Bafta را از آن خود کرد. از آن به بعد بود که فیلم های آلمانی در عرصه های جهانی توفیق بیشتری یافتند.
سال 2010 همزمان با شصتمین دوره برگزاری برلیناله، شهر برلین، پرده از بلوار مشاهیر خود برداشت و 40 ستاره به فیلمسازان و بازیگران فیلم های آلمانی زبان اهدا شد؛ ستاره هایی که اولین آن متعلق به مارلنه دیتریش Marlene Dietrich، ستاره آلمانی فیلم های هالیوود بود.
هم اکنون جشنواره فیلم برلین در بخش های مختلفی چون مسابقه اصلی، پانوراما (شامل فیلم های مستقل و هنری با موضوعات حساسیت برانگیز)، مستند و تجربی، نسل (شامل فیلم های کوتاه و بلند در رابطه با نوجوانان)، پرسپکتیو آلمان (شامل فیلم های آلمانی با موضوعات روز)، برلیناله کوتاه و مرور آثار برگزار می شود. بازار فیلم برلین نیز یکی از بزرگترین رویدادهایی از این دست است.
جایزه اصلی جشنواره برلین خرس طلایی است که نماد شهر محسوب می شود و در سه شاخه بهترین فیلم، بهترین فیلم کوتاه و یک عمر دستاورد هنری اهدا می شود.
جایزه خرس نقره ای نیز در رشته های گوناگونی چون بهترین کارگردان، بهترین بازیگر مرد و زن، بهترین فیلمنامه و بهترین موسیقی فیلم توزیع می شود.
ایران، همواره حضوری پر رنگ در این جشنواره داشته است و می توان گفت از حدود 40 سال پیش همواره در یکی از بخش های جشنواره نماینده ای داشته است. جعفر پناهی با هشت فیلم که البته شماری از آنها در چارچوب برنامه بزرگداشت وی در برلیناله 2011 به نمایش درآمد، بیشترین حضور را در برلین داشته است. بعد از او سهراب شهید ثالث با 6 فیلم، داریوش مهرجویی و محمدعلی طالبی هر یک با 4 فیلم و هژیر داریوش با 3 فیلم از فیلمسازان پرحضور در برلیناله محسوب میشوند.
در بعد جهانی نیز، ایالات متحده آمریکا با 17، فرانسه با 12 و آلمان با 10 خرس طلایی رکوردداران این جشنواره هستند. سینمای ایران نیز به جز جایزه خرس نقره ای که در رشته های مختلف در سال های گوناگون بدست آورده است، 2 بار با فیلم های درباره الی(2010) و تاکسی(2015) برنده خرس طلایی یا همان جایزه اصلی جشنواره شده است.
جشنواره ای که ابتدا قرار بود رویدادی تابستانه باشد اما دهه هاست که با نظم دیوانه وار آلمانی ها در ماه فوریه برگزار می شود و به گواه برخی آمارها، شلوغ ترین رویداد سینمایی جهان است. همه این ها ممکن نبود جز با اراده مردمی سخت کوش که از پس بزرگترین بحران های نسل بشر معاصر عبور کردند و از تل ویرانه های شهر، رویدادی هزار رنگ با شهره جهانی ساختند؛ آنها تجلی قدرت اراده انسان هستند.
Ashkan.Mazidi@gmail.com