ظاهرش مثل بقیه بیماران بیمارستان سوختگی مطهری نیست؛ آثار کمی از سوختگی روی بدنش دیده میشود و شاید اگر روی تخت بیمارستان نبود فکر نمیکردید بهشدت سوخته باشد، اما داخل بدنش بهشدت با برق سوخته است و نزدیک به ١٦ روز است در بیمارستان بستری شده.
به گزارش ، شرق نوشت: پرستار پانسمان کف پای افشین ٤٦ساله را عوض میکند، دندانهایش را محکم روی هم میگذارد، چشمهایش را محکم میبندد و ابروهایش در هم گره میخورد. درد زیادی دارد، اما مجبور است تحمل کند. «هر روز پرستارها پانسمانهایمان را عوض میکنند، خیلی درد دارد، انگار ١٠ تا فولاد ٢٥ یا ٣٠ رو یکدفعه ذوب میکنن میریزن روت». وقتی حرف میزند لبهای خشکش که رنگش به سفیدی میزند میلزرد «در یک کارگاه بهصورت روزمزد کار میکنم. داشتم کار میکردم که این اتفاق افتاد. داشتم آهنها رو جا به جا میکردم که یهو آخریش به سیم برق گیر کرد. یک نبشی پنج متری بود که میخواستم به قلاب وصلش کنم تا از پشت بوم بفرستیم پایین، اما بیش از اندازه بردمش جلو و خورد به تیر برق اصلی و بدنم بهشدت شروع به لرزیدن کرد، انگار بدنم رو گذاشته بودن رو ویبره، میخواستم خودمو نجات بدم، هیچجوره نتونستم. شانس آوردم مهندس (صاحب کار) دو هفته قبل از این حادثه فیوز مینیاتور برق اصلی کارخونه رو عوض کرده بود که وقتی اتصالی ایجاد بشه یا برق کسی رو بگیره، برقش قطع بشه، اگر این کار رو انجام نمیداد حتما مرده بودم، چون وقتی این اتفاق افتاد خازن پرید و برق قطع شد».
پرستار با آمپول مورفین وارد اتاق میشود و آن را به سرمی که به دست افشین وصل است تزریق میکند تا کمتر درد بکشد. افشین کف دست راستش را که بخشی از پوست آن کنده شده و گوشت صورتیرنگ آن پیداست، نشان میدهد و میگوید: «برق از دستم وارد شد و از پاهام خارج شد. پوست و گوشت کف پاهام بهشدت از بین رفته و یکی از انگشتهای پای چپم رو قطع کردن. کف پام و بخشی از زیر سینهم گود شده. چند بار عمل جراحی روم انجام دادن و پوستگذاری کردن. داخل کارگاه چند بار برقگرفتگی شده بود، اما من از نزدیک ندیدمشون چون ما رو داخل راه نمیدادن». کمی مکث میکند و میگوید: «البته سهلانگاری از خودم بود، همه آدمایی که در کارگاه ما کار میکنند انسانهای باتجربهای هستند، من خودم باید رعایت میکردم، مهندس اونجا بود و چند بار به من هشدار داد. نزدیک ١٥ سال است که مهندس را میشناسم، او خیلی آدم خوبی است و از نظر مالی خیلی به من کمک کرده، لطفا حرفی ننویسید که مهندس از من ناراحت بشود». گویی افشین هم مثلی همه کارگرانی که بهدلیل بیتوجهی صاحب کارانشان دچار مشکل شدهاند، از ترس بیکاری ترجیح میدهد چیزی نگوید و خودش را مقصر نشان دهد که مبادا بیکار شود و نتواند خرج خانوادهاش را بدهد.
افشین تنها یکی از صدها کارگری است که سالانه بهدلیل برقگرفتگی در حین کار در ایران دچار حادثه میشوند، تعدادی از آنها از بین میروند و تعدادی شانس زندهماندن دارند. دکتر محمدجواد فاطمی، رئیس مرکز تحقیقات سوختگی دانشگاه علوم پزشکی ایران، درباره آمار سوختگی و قطع عضو بیماران سوختگی به «شرق» میگوید: «در مطالعهای که چندیپیش انجام دادیم دریافتیم ٦٥ درصد افراد برقگرفته دچار حداقل یک قطع اندام میشوند، این در حالی است که بیمارانی داشتهایم که حتی چهار دست و پایشان قطع شده بود. براساس این مطالعه هرساله بهدلیل سوختگی الکتریکی هزارو ٣٥٠ معلول تحویل جامعه میدهیم که علاوه بر شرایطی که برای بیمار به وجود میآورد، ١٧ هزار میلیارد تومان برای بودجه درازمدت کشور هزینه دارد. این افراد اغلب جوان هستند که پس از قطع عضو حقوق ازکارافتادگی دریافت میکنند. علاوه بر این هر مریض برقگرفته بین ٥٠ تا ٢٠٠ میلیون تومان هزینه درمانش است این در حالی است که ما در سال دو هزار بیمار برقگرفته داریم. آمار برقگرفتگی در کشورهای پیشرفته بسیار پایین و نزدیک به صفر است، بهدلیل اینکه پاورلاین را عایق کردهاند یا زیر زمین بردهاند، داخل خانهها کد ایمنی تعریف کردهاند و برق ١١٠ ولت استفاده میکنند».
فاطمی ادامه میدهد: «سوختگی بیشتر در کشورهای فقیر اتفاق میافتد و در همان کشورها نیز در قشر ضعیفتر شایعتر است. در کشور ما آمار سوختگی در استانهای مرزی مانند ایلام، کرمانشاه، کردستان، خوزستان و زاهدان بالاتر است، این در حالی است که اغلب درمانهای سوختگی مانند کاردرمانی، پانسمانهای جدید که برای بیماران مفید است، لباس سوختگی و پمادها که برای جلوگیری از گوشت اضافه استفاده میشود، تحت پوشش بیمه نیست. بهتازگی طرح تحول سلامت مقداری از هزینههای آن را پرداخت میکند که آنهم بهدلیل بدهی دچار مشکل شده است. وقتی برق از بدن بیمار عبور میکند با ایجاد گرما داخل بدن بیمار را میسوزاند، بههمیندلیل برقگرفتگی بدترین نوع سوختگی است. بیماران سوختگی از نظر مالی در قشر ضعیف جامعه قرار دارند و بیشتر فقر عامل سوختگی آنهاست، بهدلیل اینکه در بیشتر موارد نمیتوانند از وسایل استاندارد یا هشداردهندهها استفاده کنند همچنین برقگرفتگی در کارگاههای ساختمانی بسیار شایع است، بهدلیل اینکه مسائل ایمنی رعایت نمیشود».
دو دست و سر داوود ٢٩ساله با بانداژهای قهوهایرنگ مخصوص سوختگی پانسمان شده، نصف صورتش نیز زیر کرم سوختگی زردرنگی پنهان شده است، چشم چپش بهقدری ورم دارد که نمیتواند آن را باز کند، خواهر ٢٤سالهاش کنار تخت ایستاده و با قاشق به او سوپ میدهد. داوود که مهندس برق است میگوید: «در تالار عروسی بودم، برق دچار مشکل شده بود، برای همین دوستام ازم خواستن بهشون کمک کنم، چون میخواستن شام بدن، منم به کمکشون رفتم، سری اول که مشغول شدم هیچ اتفاقی نیفتاد، اما سری دوم برق قطع نبود، اشتباه کردم که خودم تست نگرفتم و به حرف بقیه اعتماد کردم، برای همین در ارتفاع ششمتری تابلویی که جلوی صورتم بود منفجر شد و سوختم».
خواهرش ظرف غذا را کنار میگذارد و میگوید: «وقتی این اتفاق افتاد، سریع داوود را به بیمارستان مدنی کرج بردیم که هیچ کاری براش انجام ندادن، فقط بانداژش کردن و گفتن برو دو روز دیگه بیا بانداژ رو برات عوض کنیم. وقتی به بیمارستان مطهری آمدیم، به ما گفتند اگر دو روز صبر میکردید ممکن بود دست برادرت قطع شود و باید دستاش جراحی بشه، درحالیکه بیمارستان مدنی کرج برادرم را مرخص کرده بودند و گفتند هیچ مشکلی نیست». لیوان آب را از روی میز برمیدارد و روی لبهای برادرش میگذارد و میگوید: «بهخاطر وضعیت چشم برادرم به بیمارستان مطهری آمدیم که گفتن باید بستری بشه، اگر ما به حرف اونا اعتماد میکردیم و به اینجا نمیآمدیم چه؟ اگر بیماران دیگری به آنجا مراجعه کنند و مانند برادر من خوششانس نباشند چه؟ برای همین بعد از اینکه برادرم مرخص شد، حتما از آنها شکایت میکنیم».
به گفته رئیس مرکز تحقیقات سوختگی دانشگاه علوم پزشکی ایران، کشور ما بهلحاظ درمان سوختگی ٤٠ سال عقب است و مرگومیر ناشی از سوختگی در کشور ما معادل سال ١٩٧٥ در آمریکاست.
دکتر فاطمی درباره آمار سوختگی الکتریکی در ایران ادامه میدهد: «در مورد سوختگی الکتریکی آمار دقیقی در ایران وجود ندارد، اما به صورت تقریبی میتوان گفت در سال حدود ٨٠٠ نفر در اثر سوختگی در صحنه فوت میکنند و حدود دوهزار نفر به بیمارستانها منتقل میشوند که معمولا زنده میمانند. تعدادی از افردی که سر صحنه کشته میشوند افغانستانی هستند که بدون مجوز کار میکنند، به همین دلیل کارفرماها برای اینکه جریمه نشوند، جسد آنها را در بیابانهای اطراف تهران دفن میکنند، بدون اینکه کسی متوجه شود. سوختگیهای الکتریکی بیشتر به دلیل رعایتنکردن استانداردهای ایمنی، بیبرقی، استفاده از وسایل فرسوده، سهلانگاری و دخالت افرادی که تخصصی ندارند در تعمیر وسایل الکتریکی اتفاق میافتد».
کمی آنطرفتر از داوود و خواهرش، پسر ١٩ساله افغانستانی روی تخت بیمارستان خوابیده است که کسی به ملاقاتش نمیآید. هر دو دستش تا آرنج پانسمان شده است، برای همین سرم را به گردنش وصل کردهاند چشمهایش بسته است و دهانش نیمهباز. پرستار میگوید: «بهخاطر اینکه بهشون مورفین میزنن، زیاد میخوابن». صدایش میزنیم، چشمهایش را آرام باز میکند. از اینکه ملاقاتی دارد، تعجب میکند. وقتی بقیه بیمارها ملاقاتی دارند، کسی به دیدن او نمیرود. او که کاور آبیرنگی به تن دارد، میگوید: «١٧ سالم بود برای کار قاچاقی وارد ایران شدم. خانوادهام افغانستان هستند و از اینکه من دچار برقگرفتگی شدم، خبر ندارند. کارگر هستم. صاحبکارم من را برای نصب تابلو جلوی مغازه فرستاد. با چندتا از کارگرای دیگه داشتیم تابلوی مغازه رو نصب میکردیم که برق من رو گرفت و پرتم کرد روی درخت، بعد هم افتادم تو جوب آب». وقتی از امید میپرسم چرا کفش ایمنی و دستکش نداشتی، میگوید: «من که کارگر دائم ساختمان نبودم قرار بود نیمساعته کار تموم بشه، اما نشد». امید هم مثل خیلیهای دیگر نمیداند برق ساعت و زمان نمیشناسد؛ دائم و حتی یک ثانیه هم برای او کافی است تا درونت را بسوزاند.
فاطمی با بیان اینکه سوختگی در ایران هشتبرابر متوسط جهانی است، میگوید: «سوختگی قابل پیشگیری است و باید به راهکارهای آن بیندیشیم، چون پیشگیری تنها راهحل است. ما هرچقدر هم بیمارستان سوختگی بسازیم، تخت سوختگی داشته باشیم و هزینه کنیم، وقتی به پیشگیری فکر نکنیم، هیچ فایدهای ندارد. دو کار برای پیشگیری میتوان انجام داد؛ یکی روشهای فعال و دیگری روشهای غیرفعال. روشهای فعال یعنی آموزش دهیم چگونه از سوختگی جلوگیری کرده و رفتارهای اشتباهمان را تغییر دهیم. روش دوم اصلا نیاز به تغییر رفتار ندارد، اما از شما محافظت میکند؛ مثلا سنسور دود نصب کنیم. سنسور دود آلارم میدهد و شما متوجه آتش میشوید، به همین خاطر روشهای فعال اهمیت و ارزش بالاتری دارند. به همین خاطر انجمن حمایت از بیماران سوخته که نامش ققنوس است، پیشنهاد داده روز اول دی را روز ملی پیشگیری از سوختگی اعلام کنند تا به مردم آموزش دهیم سوختگی قابل پیشگیری است». فاطمی ادامه میدهد: «بیش از سه سال است که انجمن ققنوس پیگیر این مسئله است قانونی تصویب شود که لاینهای انتقال نیرو در پروژههای ساختمانی عایق یا به زیر زمین منتقل شود. برای این کار بارها به شهرداری، وزارت نیرو، وزارت کشور و سازمان نظام مهندسی مراجعه کردیم، اما متأسفانه هیچ کاری در این زمینه انجام نشد». جلوی در آیسییو بیمارستان مطهری پیرمردی با دستهای پینهبسته و کمری خمیده در حال پوشیدن لباس مخصوص آبیرنگی است که بتواند وارد آیسییو شود. پشت در کمی میایستد و به زن میانسالی که صورتش از اشک تر شده نگاه میکند. گویی برای ورود به اتاق آیسییو و صحنهای که قرار است ببیند تردید دارد.