ماهان شبکه ایرانیان

جستاری در مفهوم شناسی «زیغ» از منظر قرآن و سنّت (۲)

عوامل از بین بردن زیغ   ۱ـ عمل گرایی عالمانه   علم و عمل همزاد یکدیگرند. عمل و نوع آن همیشه مشخص کننده ی مسیر علم است

جستاری در مفهوم شناسی «زیغ» از منظر قرآن و سنّت (2)

عوامل از بین بردن زیغ
 

1ـ عمل گرایی عالمانه
 

علم و عمل همزاد یکدیگرند. عمل و نوع آن همیشه مشخص کننده ی مسیر علم است. اگر علم، الهی و خداگونه باشد، به مراتب نیکوی آن یعنی ایمان نایل خواهد شد و زمینه ساز هدایت به نیکوترین راه است: «ان الله یدخل الذین امنوا و عملوا اصالحات جنّات تجری من تحتها الانهار یحلّون فیها من اساور من ذهب و لولوا و لباسهم فیها حریر و هدوا الی الطیب من القول و هدوا الی صراط الحمید». (1) آری، آنان که ایمان و عمل صالح مداوم و پیوسته دارند، هدایت پذیرند: «و انی لغفار لمن تاب و امن و عمل صالحاً ثم اهتدی» (2) و چون هدایت پذیر شدند، خداوند نیز آنان را هدایتی همراه با ثبات قدم عطا می کند: «قل نزله روح القدس من ربّک بالحق لیثبت الذین امنوا و هدی و بشری للمسلمین». (3)
حال، این ایمان شامل ایمان به خدا، روز قیامت، نبوت رسول خدا (ص)، قرآن کریم و ... است و این ثبات قدم هم در دنیا و هم در آخرت است: «یثبت الله الذین امنوا بالقول الثابت فی الحیاه الدنیا و فی الاخره». (4)
اما اگر بر طبق علم خویش رفتار ننمود، در سراشیبی کفر و ناسپاسی فرو خواهد غلتید: «ان الله لا یهدی من هو کاذب کفار» (5) و لحظه به لحظه و ساعت به ساعت گمراهی از مسیر حق بیشتر خواهد شد: «فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم» (6)
کوتاه سخن این که، اگر آدمی خواهان دوری از انحراف و کژی است و می خواهد به والاترین هدایت ها که همان رضای خداوند و بقای اوست دست یازد، باید عمل را در نیکوترین شکل آن، یعنی عمل صالح «فمن کان یرجو لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحاً و لا یشرک بعباده ربّه احدا» (7) و علم را در زیباترین وجه آن، یعنی تسلیم، به کار بندد: «قل ان هدی الله هو الهدی و امرنا لنسلم لربّ العالمین». (8)
بی هیچ شایبه ای، سنت الهی، قانون و مشیت او نیز بر هدایت ما تعلق خواهد گرفت؛ چرا که تعلق مشیّت الهی مستلزم قانون او، یعنی ایمان و عمل صالح است: «لیس علیک هداهم و لکن الله یهدی من یشاء و ما تنفقوا من خیر فلأنفسکم و ما تنفقون الا ابتغاء وجه الله و ما تنفقوا من خیر یوف إلیکم و أنتم لا تظلمون». (9) و انسان در مشیّت الهی به اندازه ی سر سوزنی و ذره ای مورد ظلم واقع نمی شود.
سؤالی که ممکن است مطرح شود این است که چگونه می توان میان آیه ی بالا و آیاتی که هدایت را از آن خداوند دانسته است جمع کرد: «انک لا تهدی من احببت و لکن الله یهدی من یشاء و هو اعلم بالمهتدین» (10) و برخی از آیات دیگر، نظیر: «و علامات و بالنجم هم یهتدون». (11) که مراد از نجم، رسول خدا(ص) (12) است. شاید پاسخ این باشد که رسول خدا(ص) فقط وظیفه ی رسانیدن و تبلیغ احکام را بر دوش دارند: «فان اسلموا فقد اهتدوا و ان تولوا فإنّما علیک البلاغ و الله بصیر بالعباد». (13)
مطلب دیگر این که، اینان خود پشت کرده اند و ریشه های هدایت را در خود خشکانیده اند. اینان عقل، یعنی رسول باطنی و حتی ضعیف ترین شکل آن، یعنی فطرت را وانهاده اند، لذا رسول ظاهری در آنان هیچ اثری نمی گذارد، اگر چه رسول خدا(ص)، در هدایت آنان حریص باشد: «ان تخرص علی هداهم فان الله لا یهدی من یضل و ما لهم من ناصرین». (14) آنان، خود از راه خدا به دور شده اند. «ان ربک هو اعلم من یضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین».(15) این آیه، فعال مضارع «یضل» را آورده که نشان از ادامه دادن و استمرار در گمراهی است.
جان کلام این که، انسان هر چه علم خود را به کار بندد و عمل کند، هدایت پذیری در او تقویت شده و از درجات بالاتر هدایت، یعنی ایمان، تسلیم و رضای حق و لقای او، برخوردار می شود.

2ـ تهذیب نفس
 

اگرا نسان تمام کوشش خود را در تهذیب نفس و برای کسب رضای خدا به کار بندد، خداوند او را به سرمنزل مقصود خواهد رساند، و در نتیجه، از انحراف به دور خواهد بود: «و الذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین». (16) حال، اگر این مجاهده و کوشش به یاری بیش از پیش این خدا منجر گردد، ثبات قدم نیز به مراتب بیشتر خواهد شد: «یا ایها الذین امنوا ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم». (17)

3ـ حق پذیری
 

مراد از حق پذیری آن است که پس از عرضه ی بیّنات و روشن شدن حقیقت، انسان متواضعانه و با تمام وجود، حقیقت را پذیرا گردد، که هر چه این نیرو در انسان بیشتر گردد، به نور یقین متّصف خواهد شد. نمونه ی آشکار حق پذیری، ساحران زمان حضرت موسی(ع) هستند که پس از روشن شدن حقیقت، آن را به جان پذیرفتند و از چنان یقینی برخوردار شدند که حتی جان خود را در راه خدا از دست دادند. (18)
یکی از اصل هایی که در هر موقعی و برای هر انسانی راه گشاست، حق پذیری و سر تسلیم فرود آوردن در برابر حق است که از انحرافات دینی، دنیوی و اخروی انسان جلوگیری می کند: «فبشّر عبادالذین یستمعون القول فیتّبعون احسنه اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولوا الالباب». (19) گاه این حق پذیری دعوت انبیا و فرستادگان الهی است: «و قال الذی امن یا قوم اتبعون اهدکم سبیل الرشاد»، (20) و بالاتر از آن، تبعیت یعنی پیروی مو به مو و بی چون و چرا از هدایت الهی است که در قالب دستورات کتب آسمانی وارد شده است: «قال اهبطا منها جمیعا بعضکم لبغض عدوّ فإمّا یأتینکم منّی هدی فمن اتّبع هدای فلا یضل و لا یشقی». (21)
پس به صورت کلی، می توان گفت که هدایت پذیری، خود، نوعی از عمل است و در جلوگیری از انحراف انسان دخیل است: «و انّی لغفار لمن تاب و امن و عمل صالحا ثم اهتدی». (22) و زمانی که انسان هدایت پذیر شد، لزوماً از عمل صالح برخوردار شده و به روز و لحظه به لحظه هدایت او بیشتر خواهد گشت: «و یزید الله الذین اهتدوا هدی» (23) و در نهایت، تقوای الهی را هم از آن خود خواهد کرد: «و الذین اهتدوا زادهم هدی و آتاهم تقواهم». (24)

4ـ توبه
 

توبه، یعنی رجوع از گناه، امام علی(ع) در بیان مفهوم توبه، سخن جامعی دارند: «توبه، پشیمانی به دل، آمرزش طلبی به زبان، ترک گناه با جوارح، و تصمیم به عدم بازگشت به گناه است». در هدایت، اولین قدم توبه است: (25) «و انّی لغفار لمن تاب و امن و عمل صالحا ثم اهتدی». (26) یکی از ویژگی های ستودنی حضرت آدم (ع) آن است که پس از خطای خود اظهار پشیمانی کرد و به سوی حضرت حق بازگشت نمود: «و عصی ادم ربّه فغوی ثم اجتباه ربّه فتاب علیه و هدی». (27) خداوند هدایت توبه کنندگان را تضمین نموده است: «یضل من یشاء و یهدی الیه من أناب» (28) و به هر شکلی، به آن استمرار، بقا و دوام خواهد بخشید، اگر توبه کننده توبه اش مداوم و پیوسته باشد: «الله یجتبی الیه من یشاء و یهدی الیه من ینیب».(29)

5ـ دعا و توسل
 

در فرهنگ و معارف اسلامی، به خواهشی که از جانب بنده در برابر خداست، دعا گویند، و در علم بلاغت، به آن خواهشی که پایین دست از بالا دست می کند، دعا گفته می شود. (30) از جمله کلیدهای موفقیت و رشد در هر زمینه ای، نیاز دعا به درگاه بی نیاز است. (31) خداوند، خود، به دعا امر فرموده و وعده ی استجابت داده است. (32) در دعا انسان با سر منشأ خیر و هدایت یک سو و هم جهت می شود، لذا قلب او زمینه ی پذیرش هدایت و دوری از گمراهی را دارد: «ربّنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب». (33)
در دعاهای مأثور از ائمه معصومین (ع) نیز این مطلب وارد شده است: «اللهم ارزقهم ایمام المومنین الذین لیس بعده شک و زیغ...». (34) چرا که فتنه های منحرف کننده، انسان را دچار حیرانی و سرگردانی و سپس فرو رفتن در این فتنه ها می کند «اللهم و قد شملنا زیغ الفتن...» (35)
گذشته از این، دعا باعث می گردد که انسان در برخی از حوادث اجتماعی، نظیر جنگ و جهاد با دشمنان و کفار نلغزد و ثابت و استوار باشد. نمونه ی بارز در این مسأله حضرت طالوت (ع)، است که با تضرّع و خاکساری نسبت به حضرت حق و خواست و نیاز به درگاه او بر جالوت پیروز گشت: «و لما برزوا لجالوت و جنوده قالوا ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین». (36) آری، انبیای الهی همگی چنین بوده اند: «و ما کان قولهم الا ان قالوا ربنا اغفرلنا ذنوبنا و إسرافنا فی أمرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین». (37)

6ـ اطاعت از خدا و اولیای او
 

یکی از عوامل زمینه ساز هدایت در راه خدا، پیروی از خدا و اولیای اوست: «قل اطیعوا الله و اطیعوا الرسول فان تولوا فانما علیه ما حمل و علیکم ما حملتم و ان تطیعوه تهتدوا و ما علی الرسول الا البلاغ المبین». (38) و در اطاعت، ثبات قدم نیز وجود دارد: «ولو انهم فعلوا ما یوعظون به لکان خیرا لهم و اشد تثبیتا ذا لآتینا هم من لدنا اجرا عظیما و لهدینا هم صراطاً مستقیماً». (39)
پیامبران الهی و اوصیای آنان مردمان را به خدا می خواندند و پیروی و فرمانبرداری از خود را در جهت حق می خواستند و نه در جهت خود، سخن آنان این بود: «و ان ربکم الرحمن فاتبعونی و اطیعوا امری». (40)
همه ی آنان، پیش از آن که مردم را به فرمانبردای خود بخوانند، به خدا و تقوای الهی می خواندند. سیر دعوت انبیای الهی شاهدی گویا بر این واقعیت است. آنان خود را فرستاده ای «امین» معرفی می کردند، آن گاه به تقوا و فرمانبرداری از خود که فرمانبرداری از خداست، دعوت می نمودند. چون نوح (ع)، شریعت آورد، چنین گفت: «انی لکم رسول امین فاتقوا الله و اطیعون» (41) چون هود (ع) آمد، همین سخن را گفت (42) . و آن گاه که صالح (ع)، برای هدایت مردمان به پیامبری برانگیخته شد، باز همین سخن بود. (43) لوط (ع) نیز در در دعوت خود همین را گفت. (44) و چون شعیب (ع)، برای هدایت قوم خویش به پا خاست، این سخن تکرار شد. (46 و 45) در مورد رسول خدا(ص)، برگزیده ترین بنده ی خدا بر روی عالم خاکی، مسأله نیز بر همین منوال بوده است.
استاد دلشاد تهرانی، در ادامه ی مطالبی که از نظر گذشت، چنین اضافه نموده اند: «خدای متعال، اطاعت خودش را در اطاعت فرستاده ی گرامی اش قرار داده است؛ فرستاده ی که جان مؤمنان را از محبت خویش پر کرد و آنان را پیرو و فرمانبردار حق گردانید. خداوند آن وجود گرامی را به محبت خویش تربیت کرد. (47) و حقایق را به او تعلیم نمود و آن حضرت به مرتبه ای رسید که جز حق و صواب اختیار نمی کرد و در هیچ امری برخلاف خواست الهی چیزی به خاطرش خطور نمی کرد و خواهان چیزی نبود جز آن چه خدا می خواست. ابواسحاق نحوی (48) گوید: بر امام صادق(ع) وارد شدم و شنیدم می فرمود: «ان الله عز و جلّ أدّب نبیّه علی محبّته، فقال: «و انّک لعلی خلق عظیم» (49) ثم فوض إلیه، فقال عزوجل «و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا» (50) و قال عزوجل: «من یطع الرسول فقد اطاع و ما نهاکم عنه فانتهوا» (51) ثم قال: إنّ نبی الله فوّض الی علی و ائتمنه...»؛ (52) «خدای عزوجل پیامبرش را به محبت خویش تربیت کرد و سپس فرمود: «و هر آینه تو بر خویی بس بزرگ هستی». و آنگاه [امر دین و امت را] به او واگذار کرد و فرمود: «آن چه را پیامبر به شما داد بگیرید و از آن چه شما را بازداشت باز ایستید». و باز فرمود: هر که پیامبر را فرمان برد، هر آینه خدای را فرمان برده است». سپس امام فرمود: «پیامبر خدا(ص) کار را به علی(ع) و اگذار کرد و او را امین شمرد».(53)
بر طبق آنچه گذشت، به خوبی روشن شد که رسولان الهی(ص) به ویژه رسول خدا (ص) از آن جهت که فرستاده ی الهی هستند و امر او را به مردمان ابلاغ می نمایند، واجب الاطاعه هستند.

7ـ اعتصام به قرآن کریم
 

خداوند تبارک و تعالی، نظام هستی را طبق حرکت به سیر کمال مطلق که خود اوست، آفریده است. آدمیان برای رسیدن به این کمال مطلق و حرکت کردن در آن مسیر، چاره ای جز این ندارند که آن گونه حرکت نمایند که خود بدان امر فرموده است. خدای تبارک و تعالی نیز رسولان و فرستادگانش را همراه با تعالیم و آموزه های کتب آسمانی، بدین منظور فرستاده است: «و ما ارسلنا من قبلک الا رجالاً نوحی الیهم فاسالوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون بالبینات و الزبر و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلّهم یتفکرون».(54)
در این میان، قرآن کریم، تمایز ویژه و چشمگیری دارد و روشن کننده ی هر مسأله ی مبهم، پیچیده، فتنه انگیز، دیرفهم ، استراتژیک و در یک کلام، روشن کننده ی هر امری است: «و نزّلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیء و هدی و رحمه و بشری للمسلمین». (55) طبق دلالت پاره ای از آیات قرآن کریم، قلوب مستعد، با تلاوت و تدبّر در آیات قرآن، هدایت پذیر و هدایت می شوند: «انّ هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم و یبشر المومنین الذین یعملون الصالحات ان لهم اجراً کبیراً». (56) این قرآن سبب ثبات قلب در راه خدا می گردد: «و قال الذین کفروا لولا نزّل علیه القرآن جمله واحدهً کذلک لنثبت به فوادک و رتّلناه ترتیلاً». (57)

8ـ لطف خدا
 

هدایت انسان، در تمام اشکال آن، که بالاترینش هدایت در روز جزاست، و مدار لطف و عنایت الهی است: «و نزعنا ما فی صدورهم من غلّ تجری من تحتهم الانهار و قالوا الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله». (58) لطف الهی در قالب های مختلف، همانند فرستادن انبیا، و رسول باطنی، بر تمامی انسان ها در رسیدن به هدایت نهایی خلقت نقش دارد، اما جالب آن است که این لطف به مراتب در هدایت و هدایت دادن انبیا بیشتر است: «و لو لا ان ثبتناک لقد کدت ترکن الیهم شیئا قلیلاً» (59) و دشمنی معاندان با رسول خدا(ص) در گمراه کردن ایشان و معطوف داشتن از راه خویش، با الطاف الهی خداوند که آن نیز به سبب ویژگی های پیامبران (ص) و بندگی ایشان است، خنثی می گفت: «و لولا فضل الله علیک و رحمته لهمت طائفه منهم ان یضلوک و ما یضلون الا انفسهم و ما یضرونک من شی و انزل الله علیک الکتاب و الحکمه و علمک ما لم تکن تعلم و کان فضل الله علیک عظیما». (60)
باز باید بر این نکته کنم که الطاف الهی نیز بسته به میزان اطاعت و بندگی و اخلاص است: «و لقد همت به وهم بها لولا أن رأی برهان ربّه کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلصین». (61) و انسان، اگر لطف الهی نباشد، بی هیچ شک و شایبه ای، در برابر وسواس نفس و شیطان توان تحمل و رویارویی ندارد؛ چرا که نفس اماره بسیار به بدی امر می کند: «و ما أبرئُ نفسی ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی ان ربی غفور رحیم». (62)

پی آمدهای دوری از زیغ
 

پی آمد و بازتاب عمل (reflex-reaction)، همان نتیجه، انعکاس، واکنش، اثر عمل و در یک کلام، عکس العمل است. عالم هستی تابع قانون عمل و عکس العمل است و هر عمل نیکی عمل پسندیده ای را به دنبال دارد، (63) و به عکس، هر ناشایستی، خذلان و بدی برای انسان در پی دارد.
قرار گرفتن در مسیر هدایت الهی، و به تبع آن، دوری از انحرافات قلبی، خود، پی آمدهایی را به دنبال دارد. از آنجا که زیغ عملی نکوهیده و نهی شده از منظر قرآن و سنّت است، آثار و پی آمدهای آن نیز منفی است؛ لذا ابتدا پی آمدهای دوری از آن را ذکر می کنیم. این پی آمدها در قالب پی آمدهای دنیوی (فردی و اجتماعی) و اخروی ارایه گردیده است.

1ـ پی آمدهای دنیوی
 

مراد از این عنوان، پی آمدهایی است که آدمی در عالم دنیا با آن روبه رو می گردد و از فرد شروع می شود و رفته رفته به اجتماع های کوچک، نظیر خانواده و مدرسه رسیده، و در نهایت، یک جامعه را شامل می گردد، و در دو قالب کلی: الف ـ پی آمدهای فردی؛ ب ـ پی آمدهای اجتماعی، بیان می گردند.

الف ـ پی آمدهای فردی
 

مقصود پی آمدهایی است که فرد به آن مبتلا می گردد و اجتماع را اولاً و بالذّات در بر نمی گیرد، بلکه به طور عرضی و ثانوی بر اجتماع اثرگذار است.
تقوا: «تقوای الهی پوششی است که آدمی را مصون و محکم و استوار می سازد و او را از آسیب و سستی و ناراستی حفظ می کند. راغب اصفهانی می نویسد: تقوا، از «وقایه» است و وقایه به معنای حفظ و نگه داری چیزی است که از هر چه که به او ضرر و زیان و آسیب می رساند، و تقوا، یعنی نفس را در وقایه (محافظ) قرار دادن از آنچه بیم می رود [بدان آسیب و زیان رساند]. (64) پیامبر عزت(ص)، فرموده است: «من اراد ان یکون أعزّ الناس فلیتّق الله»؛ (65) هر که دوست دارد با عزت ترین مردمان باشد، پس تقوای الهی پیشه کند». (66)
«تقوا دارای سه مرتبه است: اول، نگه داشتن نفس از عذاب جاویدان که توسط تصحیح عقاید دینی میسّر است؛ دوم؛ پرهیز از ترک یا انجام هر چیزی که گناه محسوب می شود که متعارف متشرعان است و سوم، بازداری نفس از هر آن چیزی است که قلب را از یاد حق باز می دارد و این درجه ی خواص، بلکه فراتر ازآن مرتبه ی خاص الخاص است». (67)
اگر انسان خود را آن گونه اصلاح کند که قابلیت هدایت الهی را داشته باشد، و در یک کلام، هدایت پذیر باشد، خداوند پرهیز از گناهان (تقوا) را شامل حال وی خواهد گردانید: «و الذین اهتدوا زادهم هدی و آتاهم تقواهم». (68) و آنان که هدایت پذیر نیستند، فرافکنی می نمایند و هدایت پذیر نبودن خود را به خدا واگذاشته و اما و اگر می کنند: «او تقول لو ان الله هدانی لکنت من المتقین». (69)
خردورزی: طریحی، درباره ی معنای عقل، چنین می نویسد: «عاقل کسی است که جلوی نفس خود را می گیرد و آن را از تمایلات نفسانی باز می دارد و این از عبارت «إعتقل لسان فلان» [= زبان فلانی را کوتاه کن]. یعنی زمانی که از گفتار بازداشته شود، گرفته شده است و از همین قبیل است: «عقلت البعیر» [= آن شتر را [از حرکت] باز داشتم].» (70)
یکی از پی آمدهای فردی هدایت الهی آن است که عقل آدمی رشد پیدا می کند؛ چرا که عقل، گرچه موهبت الهی است که خداوند به همه داده است، قابلیت تربیت تا بی نهایت (عقل کل رسول خدا(ص)) را دارد. یکی از مهمترین ویژگی های عقل، خردورزی است: «فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولوا الالباب». (71)
شجاعت: توکّل، انجام وظیفه و وانهادن عاقبت عمل به خدا و نهراسیدن از خطرها و مشکلات احتمالی است. توکّل، در لغت، به معنای «تسلیم» و در عرف اهل حقیقت، یعنی اعتماد به آنچه نزد خداست و نا امید گشتن از آنچه نزد مردم است. (72) آنان که در راه خدا هدایت شده اند از هیچ حرکتی در این راه دریغ نمی ورزند و از هیچ چیز نیز باک و واهمه ای به خود راه نمی دهند: «و حاجه قومه قال اتحاجونی فی الله و قد هدان و لا اخاف ما تشرکون به الا ان یشاء ربی شیئاً وسع ربی کل شیء علما افلا تتذکرون». (73)
رحمت خاص خدا: رحمت الهی زاییده تقوا و تقوا ثمره ی هدایت الهی است: «و اکتب لنا فی هذه الدنیا حسنه و فی الاخره انا هدانا الیک قال عذابی اصیب به من أشاء و رحمتی وسعت کل شیء فسأکتبها للذین یتقون و یؤتون الزکاه والذین هم بآیاتنا یومنون». (74)
رحمتی که در فرستادن رسولان الهی برای امت های مختلف شکل گرفته است و در امت رسول خدا(ص) به توسط ایشان و ائمه ی طاهرین (ع)، چنین امری محقق گشته است.
مصونیت از گمراهی و شقاوت: در این عالم دو راه بیشتر نیست. یا حق است و یا باطل. اگر در راه حق باشیم، دیگر در باطل نیستیم و بالعکس. هر دو راه تشکیک پذیر هستند، ولی این اصل کلی، حاکم است. حال، اگر انسان هدایت الهی را مو به مو در تمام شؤون زندگی به کار بست، دیگر جایی برای گمراهی و تیره بختی و نگون سازی نخواهد بود: «قال اهبطا منها جمیعاً بعضکم لبعض عدو فإما یاتینکم منی هدی فمن اتبع هدای فلا یضل و لا یشقی». (75)
آرامش قلب: یاد خدا در تمام حالات، آرامش بخش دل هاست. یاد خدا اطمینان و قوّت قلب را به دنبال دارد. از صفات برجسته ی مؤمنان، یاد خدا در همه ی حالات است: «الذین امنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن القلوب». (76) آنان که در هدایت خدا قرار دارند، هیچ غم و غصه ای ندارند: «قلنا اهبطوا منها جمیعاً فاما یاتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون». (77) نه از آنچه در گذشته برایشان گذشته بیمناکند و نه از آنچه آینده رخ می دهد دل نگرانند.

ب ـ پی آمدهای اجتماعی
 

انسان موجودی اجتماعی است و ناگزیر به رابطه و تعامل با محیط اطراف خود است. از طرف دیگر، پس از وراثت و اراده ی انسانی (خود)، سومین عامل دخیل در امر تربیت، محیط است که قسمت اعظم آن اجتماع است. حال، تمام رفتارهایی که از آدمی سر می زند، یک اثر مثبت یا منفی در اجتماع خواهد گذاشت. اگر این عمل شایسته و پسندیده باشد، اثر مثبت و اگر ناشایست و نکوهیده باشد اثر منفی خواهد داشت. در ذیل یکی از پی آمدهای دوری از زیغ ذکر می گردد:
رفع اختلاف: یکی از آفات هر جامعه ای اختلاف است که منجر به جنگ و ... می شود. اختلاف اگر ریشه پیدا کند، موجب انحرافات دینی می گردد. هدایت پذیر بودن، موجب از میان رفتن اختلافات است. «کان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه و ما اختلف فیه الا الذین اوتوه من بعد ما جاءتهم البینات بغیاً بینهم فهدی الله الذین امنوا لما اختلفوا فیه من الحق باذنه و الله یهدی من یشاء الی صراط مستقیم». (78)

2ـ پی آمدهای اخروی
 

کسانی که عمل نیک همراه با اخلاص داشته اند، وارد بهشت می شوند، و در مراتب بالاتر، به لقای حضرت حق نایل می گردند و کسانی که کردار ناشایست و انکار و تکذیب و تصویر و ... داشته اند، آتش دوزخ الهی، که بی شک خشم و قهر الهی نیز به دنبال آن است در انتظارشان خواهد بود. پی آمد اخروی هدایت بهشت برین است. حال، به اندازه ی برخورداری از هدایت، میزان پی آمد متفاوت است: «و الذین امنوا و عملوا الصالحات لا نکلف نفسا الا وسعها اولئک اصحاب الجنه هم فیها خالدون و نزغنا ما فی صدورهم من غل تجری من تحتهم الانهار و قالوا الحمد لله الذی هدانا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله». (79) و نهایت خیر و صلاح نیز در اینجاست «سیهدیهم و یصلح بالهم». (80)

پی آمدهای زیغ
 

انسان اگر در مقابل انحرافات عکس العمل مثبت از خود نشان ندهد و به صورت فردی منفعل ظاهر شود، بی شک، دچار پی آمدهای ناگواری می گردد. در ذیل دو مورد از این پی آمدها ذکر می شود.

1ـ پیروی از متشابهات
 

تشابه درباره ی برخی مطالب، یک امر نسبی است، و حتی برای پیامبرانی چون حضرت موسی(ع)، نیز رخ داده است. (81) اما آن چه نکوهش شده است، سوق دادن جریان به سوی مطالب باطل است؛ چرا که مطلب متشابه دارای دو وجه است، همانند بسیاری از مطالب قرآن: «هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن ام الکتاب و اخر متشابهات فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تاویله و ما یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم یقولون امنا به کل من عند ربنا و ما یذکر الا اولوا الالباب». (82)
در تفسیر قمی، مراد از زیغ «شک و تردید» (83)برشمرده شده است؛ چه، امر متشابه آن است که بر جاهل به آن متشبه شده است (84) و همچنین افرادی روز به روز در گمراهی پیش خواهند رفت. (85)

2ـ گمراه ساختن دیگران
 

پاره ای از کسانی که منحرف می گردند و در راه نفس و شیطان گریبان چاک می کنند، این عمل را آگاهانه، با رضایت کامل، بدون هیچ گونه ناراحتی انجام داده و باعث گمراه شدن دیگران نیز می گردند: «قال الذین حق علیهم القول ربّنا هولاء الذین اغوینا اغویناهم کما غوینا تبرأنا الیک ما کانوا ایانا یعبدون». (86)

جمع بندی و نتیجه گیری
 

نتایج کلی جستار حاضر عبارتند از:
1ـ بررسی مفهوم زیغ در قرآن و سنت باید مبتنی بر مقدمات علمی باشد.
2ـ زیغ، انحراف از راه درست و صحیح است، چه توسط قلب و چه توسط دیگر جوارح برای انسان رخ دهد. ولی اگر انسان هر لحظه خود را در پناه خداوند و چهارده معصوم (ع) قرار دهد، یعنی قرآن و سنت را سرلوحه ی اعمال و کردار خود قرار دهد و تمایلات نفسانی را وانهد، همیشه از انحراف به دور خواهد بود.
3ـ زیغ دارای دو دسته مفاهیم مرتبط است که عبارتند از:
الف) مفاهیم مرادف زیغ: ضلالت، غوایت و میل؛ ب) مفاهیم مقابل زیغ: هدایت، رشد، قصد و ثبات.
4ـ عوامل ایجاد زیغ و انحراف، شامل: ظلم: تبعیت از هوای نفس، تکبر، کذب و تکذیب، فسق، عصیان، تبعیت شیطان، پیروی از شهوات می شود.
5ـ قرآن کریم حاوی بهترین و دقیق ترین رهنمون ها جهت دوری از زیغ است. این عوامل عبارتند از: عمل گرایی عالمانه، تهذیب نفس، حق پذیری، توبه، دعا و توسل، اطاعت از خدا و اولیای او، اعتصام به قرآن کریم و لطف خدا.
6ـ دوری از زیغ دارای دو دسته پی آمدهای دنیوی (فردی و اجتماعی) و اخروی است.
7ـ پی آمدهای فردی دوری از زیغ عبارتند از: تقوا، خردورزی، شجاعت، رحمت خاص خدا، مصونیّت از گمراهی و شقاوت و آرامش قلب.
8ـ رفع اختلاف، پی آمد اجتماعی دوری از زیغ است.
9ـ پی آمدهای زیغ عبارتند از: پیروی از متشابهات، گمراه ساختن دیگران.

پی نوشت ها :
 

1- حج/ 23 ـ 24.ترجمه: «خدا کسانی را که ایمان آورده اند، و کارهای شایسته کرده اند در باغ هایی که از زیر [درختان] آنها نهرها روان است در می آورد، در آنجا با دستبندهایی از طلا و مروارید آراسته می شوند و لباسشان در آنجا از پرنیان است. و به گفتار پاک هدایت می شوند و به سوی راه [خدای] ستوده هدایت می گردند.»
2- طه/ 82.
3- نحل/ 102. ترجمه: «بگو: آن را روح القدس از طرف پروردگارت به حق فرود آورده، تا کسانی را که ایمان آورده اند استوار گرداند، و برای مسلمانان هدایت و بشارتی است.
4- ابرهیم/ 27. ترجمه: «خدا کسانی را که ایمان آورده اند، در زندگی و در آخرت با سخن استوار ثابت می گرداند.»
5- زمر/3. ترجمه: «خدا آن کسی را که دروغ پرداز ناسپاس است هدایت نمی کند.»
6- صف/ 5. ترجمه: «پس چون [از حق] برگشتند، خدا دلهایشان را برگردانید، و خدا مردم نافرمان را هدایت نمی کند.»
7- کهف/ 110. ترجمه: «پس هر کس به لقای پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد، و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد.»
8- انعام/ 71. ترجمه: «بگو: هدایت خداست که هدایت [واقعی] است، و دستور یافته ایم که تسلیم پروردگار جهانیان باشیم.»
9- بقره/ 272. ترجمه: «هدایت آنان بر عهده ی تو نیست، بلکه خدا هر که را بخواهد هدایت می کند و هر مالی که انفاق کنید، به سود خود شماست، و[لی] جز برای طلب خشنودی خدا انفاق مکنید، و هر مالی را که انفاق کنید [پاداش آن] به طور کامل به شما داده خواهد شد و ستمی بر شما نخواهد رفت.»
10- قصص/ 56. ترجمه: «در حقیقت، تو هر که را دوست داری نمی توان راهنمایی کنی، لیکن خداست که هر که را بخواهد راهنمایی می کند، و او به راه یافتگان داناتر است.»
11- نحل/ 16.
12- حسینی استرآبادی، تأویل الآیات الظاهره، ص 257.
13- آل عمران/ 20. ترجمه: «... پس اگر اسلام آوردند، قطعاً هدایت یافته اند، و اگر روی برتافتند، فقط رساندن پیام بر عهده ی توست و خداوند به [امور] بندگان بیناست.
14- نحل/ 37. ترجمه: «اگر [چه] بر هدایت آنان حرص ورزی، ولی خدا کسی را که فرو گذاشته است هدایت نمی کند، و برای ایشان یاری کنندگانی نیست.»
15- انعام/ 17 و نیز ر.ک قلم / 7. ترجمه: «باری، پروردگار تو به حال کسی که از راه او منحرف می شود داناتر است و او به حال راه یافتگان نیز داناتر است.»
16- عنکبوت/ 69. ترجمه:« و کسانی که در راه ما کوشیده اند، به یقین راه های خود را بر آنان می نماییم، و در حقیقت خدا با نیکوکاران است.»
17- محمد/ 7. ترجمه: «ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر خدا را یاری کنید یاریتان می کند و گام هایتان را استوار می دارد.»
18- ر.ک: شعرا/ 46 ـ 51.
19- زمر/ 17ـ 18. ترجمه: «پس بشارت ده به آن بندگان من آنان که به سخن گوش فرا میدهند و بهترین آن را پیروی می کنند. اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان.»
20- غافر/ 38. ترجمه: «و آن کس که ایمان آورده بود گفت: ای قوم من، مرا پیروی کنید تا شما را به راه درست هدایت کنم.»
21- طه/ 123. ترجمه: «فرمود: همگی از آن مقام فرود آیید، در حالی که بعضی از شما دشمن بعضی دیگر است، پس اگر برای شما از جانب من رهنمودی رسد، هر کس از هدایتم پیروی کند نه گمراه می شود و نه تیره بخت.»
22- طه/ 82. ترجمه: «و به یقین، من آمرزنده ی کسی هستم که توبه کند و ایمان بیاورد و کار شایسته نماید و به راه راست راهسپر شود»
23- مریم/ 76. ترجمه: «و خداوند کسانی را که هدایت یافته اند بر هدایتشان می افزاید...»
24- محمد/ 17. ترجمه: «و [لی] آنان که به هدایت گراییدند [خدا] آنان را هر چه بیشتر هدایت و توفیق پرهیزگاری شان داد.
25- بهشتی، سعید، آیین خرد پروری، ص 281.
26- طه/ 82. ترجمه: «و به یقین من آمرزنده ی کسی هستم که توبه کند و ایمان بیاورد و کار شایسته نماید و به راه راست راهسپار شود.»
27- طه/ 121 ـ 122. ترجمه: «و [این گونه] آدم به پروردگار خود عصیان ورزید و بیراهه رفت. سپس پروردگارش او را برگزید و بر او بخشود و [وی را] هدایت کرد.»
28- رعد/ 27. ترجمه: «بگو: در حقیقت خداست که هر کس را بخواهد بی راه می گذارد و هر کس را که [به سوی او] بازگردد، به سوی خود راه می نماید.»
29- شوری/ 13. ترجمه: «خدا هر که را بخواهد، به سوی خود بر می گزیند، و هر که را که از در توبه درآید، به سوی خود راه می نماید.»
30- ر.ک: الهاشمی، السید احمد، جواهر البلاغه فی المعانی و البیان و البدیع، صص 631 ـ 666.
31- غافر/ 60.
32- بقره/ 186.
33- آل عمران/ 8. ترجمه: «[می گویند] پروردگارا، پس از آن که ما را هدایت کردی، دل هایمان را دستخوش انحراف مگردان، و از جانب خود، رحمتی بر ما ارزانی دار که تو خود بخشایشگری.»
34- «بارالها، ایمان مؤمنین را که پس از آن هیچ شک و انحراف از راه درست در آن نیست را روزی ایشان گردان...» (مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 74، ص 26).
35- همان، ج 82، ص 228.
36- بقره/ 250. ترجمه: «و هنگامی که با جالوت و سپاهیانش رو به رو شدند، گفتند: پروردگارا، بر دل های ما شکیبایی فرو ریز، و گام های ما را استوار دار، و ما را بر گروه کافران پیروز فرمای.»
37- آل عمران/ 147. ترجمه: «و سخن آنان جز این نبود که گفتند: پروردگارا، گناهان ما و زیاده روی ما، در کارمان را بر ما ببخش، و گام های ما را استوار دار و ما را بر گروه کافران یاری ده.»
38- نور/ 54. ترجمه: «بگو: خدا و پیامبر را اطاعت کنید. پس اگر پشت نمودید، [بدانید که] بر عهده ای اوست آنچه تکلیف شده و برعهده ی شماست آنچه موظف هستید. و اگر اطاعتش کنید راه خواهید یافت، و بر فرستاده ی [خدا] جز ابلاغ آشکار [ماموریتی] نیست.»
39- نسا 66 ـ 68. ترجمه: «و اگر آنان آنچه را بدان پند داده می شوند به کار می بستند، قطعاً برایشان بهتر و در ثبات قدم ایشان موثر بود، و در آن صورت ما هم از نزد خویش یقیناً پاداشی بزرگ به آنان می دادیم و قطعاً آنان را به راهی راست هدایت می کردیم.»
40- طه/ 90. ترجمه: «و پروردگار شما [خدای] رحمان است، پس مرا پیروی کنید و فرمان مرا پذیرا باشید.
41- شعرا/ 107 ـ 107 ترجمه: «من برای شما فرستاده ای در خور اعتمادم، از خدا پروا کنید و فرمانم ببرید.»
42- شعراء/ 125 ـ 126.
43- شعراء/ 143 ـ 144.
44- شعرا/ 162 ـ 163.
45- شعرا/ 178 ـ 179.
46- دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره ی نبوی «منطق عملی»، دفتر سوم، «سیره ی مدیریتی»، ص 261.
47- برای اطلاع بیشتر نک: مجلسی، محمدباقر، مراه العقول، ج 3، ص 141.
48- او ثعلبه بن میمون اسدی کوفی، معروف به ابواسحاق فقیه، قاری، فقیه نحوی، لغوی و راوی حدیث از امام صادق (ع)، و امام کاظم (ع)، است. الرجال ص 85، الکشی، ابوعمر محمدبن عبدالعزیز، الرجال، صص 375 و 412، الحلی، تقی الدین الحسن بن علی بن داود، کتاب الرجال، ص 60، الخوئی، سیدابوالقاسم ، معجم رجال الحدیث، ج 3، صص 408 ـ 410.
49- قلم/ 4.
50- حشر 7.
51- نساء/ 80.
52- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج1، ص 265، مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 17، ص 3ـ 4.
53- دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره ی نبوی، «منطق عملی»، دفتر سوم، «سیره ی مدیریتی»، صص 262 ـ 263.
54- نحل/ 43 ـ 44. ترجمه:«و پیش از تو [هم] جز مردانی که بدیشان وحی می کردیم گسیل نداشتیم. پس اگر نمی دانید، از پژوهندگان کتاب های آسمانی جویا شوید. [زیرا آنان را] با دلایل آشکار و نوشته ها [فرستادیم]، و این قرآن را به سوی تو فرود آوردیم. تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است توضیح دهی، و امید که آنان بیندیشند.»
55- نحل/ 89. ترجمه: «و این کتاب را که روشنگر هر چیز است و برای مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارت گری است، بر تو نازل کردیم.»
56- اسراء/ 9. ترجمه: «قطعاً این قرآن به [آیینی] که خود پایدارتر است راه می نماید، و به آن مومنانی که کارهای شایسته می کنند، مژده می دهد که پاداشی بزرگ بر ایشان خواهد بود.»
57- فرقان/ 32. ترجمه: «و کسانی که کافر شدند، گفتند: چرا قرآن یک جا بر او نازل نشده است؟ این گونه [ما آن را به تدریج نازل کردیم] تا قلبت را به وسیله ی آن استوار گردانیم، و آن را به آرامی [بر تو] خواندیم.»
58- اعراف/ 43. ترجمه: «و هر گونه کینه ای را از سینه هایشان می زداییم. از زیر [قصرهای] شان نهرها جاری است، و می گویند: «ستایش خدایی را که ما را بدین [راه] هدایت نمود، و اگر خدا ما را رهبری نمی کرد ما خود هدایت نمی یافتیم. در حقیقت، فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند. و به آنان ندا داده می شود که این همان بهشتی است که آن را به [پاداش] آنچه انجام می دادید میراث یافته اید.»
59- اسرا/ 74. ترجمه: «و اگر تو را استوار نمی داشتیم، قطعاً نزدیک بود کمی به سوی آنان متمایل شوی.»
60- نساء/ 113. ترجمه: «و اگر فضل خدا و رحمت او بر تو نبود، طایفه ای از ایشان آهنگ آن داشتند که تو را از راه به در کنند و [لی] جز خودشان [کسی] را گمراه نمی سازند، و هیچ گونه زیانی به تو نمی رسانند. و خدا کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمی دانستی به تو آموخت، و تفضل خدا بر تو همواره بزرگ بود.»
61- یوسف/ 24. ترجمه: «و در حقیقت، [آن زن] آهنگ وی کرد، و [یوسف نیز] اگر برهان پروردگارش را ندیده بود، آهنگ او می کرد، چنین کردیم، تا بدی و زشتکاری را از او باز گردانیم؛ چرا که از بندگان مخلص ما بود.»
62- یوسف/ 53. ترجمه: «و من نفس خود را تبرئه نمی کنم؛ چرا که نفس قطعاً به بدی امر می کند، مگر کسی که خدا رحم کند؛ زیرا پروردگار من آمرزنده ی مهربان است.»
63- جودوی، امیر، «پی آمد اعمال زندگانی با الهام از آیات قرآن»، مقالات و بررسی ها، دفتر 71، ص 96.
64- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 67، ص 136.
65- همان، ج 74، ص 293.
66- نقل از: راغب اصفهانی، الحسین بن محمد، پیشین، ص 520، نقل از مجلسی، محمدباقر، پیشین، ج 70، ص 285.
67- دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره ی نبوی، «سیره ی فردی»، ص 554.
68- محمد/17. ترجمه: «و [لی] آنان که به هدایت گراییدند [خدا] آنان را هر چه بیشتر هدایت بخشید و [توفیق] پرهیزگاری شان داد.»
69- زمر/ 57. ترجمه: «اگر خدایم هدایت می کرد، مسلماً از پرهیزگاران بودم.»
70- طریحی، مجمع البحرین، ج5، ص 425.
71- زمر/ 17 ـ 18. ترجمه: «پس بشارت ده به آن بندگان من که به سخن گوش فرا می دهند و بهترین آن را پیروی می کنند. اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان.»
72- کلینی/ الکافی، ج 2، ص 593؛ مجلسی، بحارالانوار، ج86، ص 298؛ سیدبن طاووس، و اقبال الأعمال، ص 236.
73- انعام/ 80. و نیز ر.ک: بقره/38: ترجمه: «و قومش با او به ستیزه پرداختند. گفت: آیا با من در باره ی خدا محاجه می کنید و حال آن که او مرا راهنمایی کرده است؟ و من از آنچه شریک او می سازید بیمی ندارم، مگر آن که پروردگارم چیزی بخواهد. علم پروردگارم به هر چیزی احاطه یافته است. پس آیا متذکر نمی شوید؟»
74- اعراف/ 156. ترجمه: «و برای ما در این دنیا نیکی مقرر فرما و در آخرت [نیز]، زیرا که ما به سوی تو باز گشته ایم. فرمود: غذاب خود ار به هر کسی بخواهم می رسانم، و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است و به زودی آن را برای کسانی که پرهیزگاری می کنند و زکات می دهند و آنان که به آیات ما ایمان می آورند، مقرر می دارم.»
75- طه/ 123. ترجمه: «فرمود: همگی از آن [مقام] فرود آیید، در حالی که بعضی از شما دشمن بعضی دیگر است، پس اگر برای شما از جانب من رهنمودی رسد، هر کس از هدایتم پیروی کند نه گمراه می شد و نه تیره بخت.»
76- رعد/ 28. ترجمه: «همان کسانی که ایمان آورده اند و دل هایشان به یاد خدا آرام می گیرد. آگاه باش که با یاد خدا دل ها آرامش می یابد.»
77- بقره/ 38. ترجمه: «فرمودیم: جملگی از آن فرود آیید. پس اگر از جانب من شما را هدایتی رسد، آنان که هدایتم را پیروی کنند بر ایشان بیمی نیست و غمگین نخواهند شد.»
78- بقره/ 213. ترجمه «مردم، امتی یگانه بودند. پس خدا، پیامبران را نوید آور و بیم دهنده برانگیخت، و با آنان، کتاب [خود] را بحق فرود فرستاد، تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داوری کند. و جز کسانی که [کتاب] به آنان داده شد ـ پس از آن که دلایل روشن برای آنان آمد ـ به خاطر ستم [و حسدی] که میانشان بود، [هیچ کس] در آن اختلاف نکرد. پس خداوند آنان را که ایمان آورده بودند، به توفیق خویش، به حقیقت آنچه که در آن اختلاف داشتند، هدایت کرد. و خدا هر که را بخواهد به راه راست هدایت می کند.»
79- اعراف/ 42ـ 43. ترجمه: «و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند ـ هیچ کسی را جز به قدر توانش تکلیف نمی کنیم ـ آنان همدم بهشتند [که] در آن جاودانند. و هر گونه کینه ای را از سینه هایشان می زداییم. از زیر [قصرهای] شان نهرها جاری است، و می گویند: ستایش خدایی را که ما را بدین [راه] هدایت نمود، و اگر خدا ما را رهبری نمی کرد ما خود هدایت نمی یافتیم.»
80- محمد/ 5. ترجمه: «به زودی آنان را راه می نماید و حالشان را نیکو می گرداند.»
81- کهف/ 58ـ 62.
82- آل عمران/ 7. ترجمه: «اوست کسی که این کتاب [قرآن] را بر تو فرو فرستاد. پاره ای از آن، آیات محکم [صریح و روشن] است، آنها اساس کتابند، و [پاره ای] دیگر متشابهاتند [که تأویل پذیرند]. اما کسانی که در دل هایشان انحراف است برای فته جویی و طلب تأویل آن [به دلخواه خود،] از متشابه آن پیروی می کنند، با آن که تأویلش را جز خدا و ریشه داران در دانش کسی نمی داند. [آنان که] می گویند: «ما بدان ایمان آوردیم همه [چه محکم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست:، و جز خردمندان کسی متذکر نمی شود.»
83- القمی، تفسیر القمی، ج 1، ص 96.
84- قال الصادق(ع) »المتشابه ما اشتبه علی جاهله» (مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 66، ص 93).
85- ر.ک: کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ص 414.
86- قصص/ 63. ترجمه: «آنان که حکم [عذاب] بر ایشان واجب آمده، می گویند: پروردگارا، اینانند کسانی که گمراهشان کردیم هم چنان که خود گمراه شدیم، [از آنان] به سوی تو بیزاری می جوییم، ما را نمی پرستیدند [بلکه پندار خود را دنبال می کرند].»
 

منابع:
الف ـ منابع فارسی
I ـ کتاب ها
1ـ قرآن کریم، ترجمه: فولادوند، مهدی، محمد، چاپ یازدهم، قم: سازمان تبلیغات اسلامی، 1373 هـ.ش.
2ـ ایزوتسو، توشیهیکو، مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن مجید، ترجمه: بدره ای، فریدون، چاپ اول، تهران: نشر و پژوهش فرزان روز، 1378هـ.ش.
3ـ بهشتی، سعید، آیین خردپروری؛ پژوهشی در نظام تربیت عقلانی بر مبنای سخنان امام علی(ع)، چاپ اول، تهران: مؤسسه ی فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1381هـ.ش.
4ـ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره ی نبوی «سیره ی فردی»، چاپ دوم، تهران: انتشارات دریا، 1383هـ.ش.
5ـ همو، سیره ی نبوی «سیره ی مدیریتی»، چاپ دوم، تهران: انتشارات دریا، 1383هـ.ش.
6ـ سید رضی، ابوالحسن محمد بن ابی الاحمد، نهج البلاغه، ترجمه: آیتی، عبدالمحمد، چاپ هفتم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی؛ بنیاد نهج البلاغه، 1379 هـ.ش.
7ـ همو، نهج البلاغه، ترجمه: دشتی، محمد، چاپ بیستم، قم: مؤسسه ی فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین، 1382هـ.ش.
8ـ همو، نهج البلاغه، ترجمه: شیروانی، علی، چاپ اول، قم: مؤسسه ی انتشارات دارالعلم، 1383هـ.ش.
9ـ طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیرالمیزان، ترجمه: موسوی همدانی، سیدمحمدباقر قم: انتشارات جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیّه ی قم، 1377هـ.ش.
10ـ محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ترجمه: شیخی، حمید رضا، چاپ سوم، قم: دارالحدیث، 1377هـ.ش.
II ـ مقالات
11ـ جودوی، امیر، «پی آمد اعمال در زندگانی با الهام از قرآن، مقالات و بررسی ها، دفتر 71، 1381هـ.ش.
ب ـ منابع عربی
Iـ کتاب ها
12ـ ابن الأثیر، النهایه فی غریب الحدیث، الطبعه الرابعه، قم: مؤسسه ی اسماعیلیان، 1364 هـ.ش.
13ـ ابن طاووس، علی بن موسی بن جعفر، إقبال الاعمال، الطبعه الثانیه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1367 هـ.ش.
14ـ همو، جمال الأسبوع، الطبعه الاولی، قم: انتشارات رضی، بی تا.
15ـ همو، فلاح السائل، الطبعه الاولی، قم: انتشارات جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه ی قم، بی تا.
16ـ همو، مهج الدعوات، الطبعه الاولی، قم: دارالذخائر، 1411هـ.ق.
17ـ ابن منظور، جمال الدین ابوالفضل، لسان العرب، مجلدات، الطبعه الاولی، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، 1405هـ.ق.
18ـ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، بیروت: دارالعلم للملایین، 1376هـ.ق.
19ـ حسینی استرآبادی، سیدشرف الدین، تأویل الآیات الظاهره، الطبعه الاولی، قم: انتشارات جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه ی قم، 1409هـ.ق.
20ـ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، الطبعه الاولی، قم: مکتبه نشر الکتب، 1404 هـ.ق.
21ـ زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت: المکتبه الحیاه، بی تا.
22ـ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، بیروت: دارمکتبه الهلال، 1985م.
23ـ الطوسی، أبی جعفر محمدبن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق: احمد حبیب قصیر، الطبعه الاولی، بیروت: مکتبه الاعلام الاسلامی، 1409هـ.ق.
24ـ همو، مصباح المتهجد، الطبعه الاولی، بیروت: مؤسسه ی فقه الشیعه، 1411هـ.ق.
25ـ العاملی، حسین بن عبدالصمد، مفتاح الفلاح، الطبعه الاولی، بیروت: دارالأضواء، 1405هـ.ق.
26ـ العسکری، أبوهلال، الفروق اللغویّه، قم: انتشارات جامعه ی مدرسین وابسته به حوزه ی علمیه قم، 1412هـ.ق.
27ـ فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، تحقیق: دکتر مهدی المخزومی و دکتر ابراهیم السّامرایی، قم: مؤسسه دارالهجره، 1409هـ.ق.
28ـ القمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، الطبعه الثالثه، قم: مؤسسه دارالکتاب، 1404هـ.ق.
29ـ الکشی، ابوعمر و محمدبن مسعود، اختیار معرفه الرجال (رجال الکشی)، مشهد: دانشگاه فردوسی، 1348هـ.ش.
30ـ الکفعمی، علی بن ابراهیم، البلد الأمین، بی جا، بی نا، بی تا.
31ـ همو، المصباح، الطبعه الثانیه، قم: انتشارات رضی، 1405هـ.ق.
32ـ الکلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، تحقیق: غفاری، علی اکبر، الطبعه الثالثه، طهران: دارالکتب الاسلامیه، 1388هـ.ق.
33ـ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الائّمه (ع)، بیروت: مؤسسه الوفاء، 1403هـ.ق.
34ـ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، الطبعه الاولی، طهران: وزراه الثقافه و الارشاد الاسلامی، 1368هـ.ش.
35ـ مظفّر، محمدرضا، اصول الفقه، الطبعه السادسه، قم: دارالفکر، 1380هـ.ش.
36ـ النحّاس، أبو جعفر، معانی القرآن، تحقیق: الصابونی، محمدعلی، الطبعه الاولی، مکه المکرمه: معهدالبحوث العلمیه و إحیاء التراث الإسلامی، 1409هـ .ق.
37ـ الهاشمی، احمد، جواهر البلاغه فی المعانی و البیان و البدیع، الطبعه الاولی، بیروت: دارالفکر، 1414هـ .ق.
38ـ الهویزی فیروز آبادی، شیخ نصر، القاموس المحیط، بی جا، بی نا، بی تا.
فصلنامه اخلاق 13-14

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان