آرامش خیابانها و فضای سیاسی ایران، پنجشنبه دوهفته پیش به ناگاه از بین رفت و میدان شهدای مشهد و میادین مهم چندین شهر خراسانرضوی شاهد حضور مردم معترضی بود که علیه بیکاری و گرانی شعار میدادند و خواهان تغییر در شرایط زندگی خود بودند.
به گزارش ، شهروند نوشت: خلاف انتظار مردم و تحلیلگران، اعتراضی که از خراسان شروع شد در روزهای بعد به شهرهای کمتر شناختهای از شمال تا جنوب ایران هم سرایت کرد و بخشی از مردم در خیابانها خواستههای خود را فریاد زدند. واکنش مقامات قوهمجریه، مقننه و قضائیه در روزهای اول به این اعتراضات تا اندازهای مشابه بود و همه همچنان که نسبت به سوءاستفاده برخی دشمنان هشدار میدادند، از لزوم شنیدن حرف مردم سخن میگفتند هرچند که این روند در روزهای بعد ادامه پیدا نکرد. ریشه این اعتراض که برای بسیاری از تحلیلگران فضای سیاسی- اجتماعی ایران غیرمنتظره بود، چیست و کدام عوام جامعهشناختی، روانشناختی، رسانهای و حقوقی زمینهساز چنین اعتراضی شدند؟ اینها سوالاتی بود که در نشست عصر دیروز کمیسیون حقوق بشر اسلامی ایران مطرح شد و چهار کارشناس تلاش کردند از زوایای مختلف به بررسی ریشههای اعتراضات روزهای گذشته در شهرهای ایران بپردازند و از راهکارهای ارتقای حقوق مردم سخن بگویند.
نارضایتی از به حاشیهراندن و نادیدهگرفتن
در ابتدای این نشست «علیاکبر گرجی»، حقوقدان و عضو هیأت علمی دانشگاه شهیدبهشتی از ریشههای حقوقی که منجر به چنین اعتراضی در شهرهای ایران شد، سخن گفت. او با اشاره به ناکارآمدی برخی نهادهای سیاسی و اقتصادی در شرایط کنونی گفت: «عمدهترین عامل نارضایتیها، ساختارهاست و این موارد بهگونهای است که منجر به تولید بحران میشود. نظام سیاسی باید به ویژگیها و شاخصهای دولت قانونمدار و دموکرات نزدیک شود تا شاهد چنین مواردی در دوره کنونی که عصر گسترش و انتشار اطلاعات است، نباشیم.
در عصر ارتباطات با شیوههایی امنیتی نمیتوان دل تودهها را به دست آورد. من معتقدم ریشه مشکلات اقتصادی و غم نان به ناکارآمدی برخی نهادهای سیاسی و اقتصادی در جمهوری اسلامی برمیگردد.» این حقوقدان در ادامه به انتقاد از عملکرد برخی نهادهای حقوقی در سالهای گذشته پرداخت و همین موارد را زمینهساز نارضایتی مردم دانست: «به عنوان مثال نحوه عملکرد شورای نگهبان در انتخابات 88، بهعنوان نهاد بالادستی چگونه بود؟ در آن انتخابات این نهاد نتوانست بیطرفی خود را حفط کند، درحالی که فلسفه تأسیس این نهاد تبدیل منازعات به صلح مدنی است اما متاسفانه گاهی اوقات موضعگیری اعضای شاخص این نهاد منشأ بحران در کشور میشود یا مثلا در همین چند ماه اخیر شورای نگهبان حاضر نشد در مسأله شورای شهر یزد کوچکترین همراهی و همدلی با خواست مردم و اصول دموکراتیک نشان دهد.» گرجی در جمعبندی این مثال و موضوع شورای شهر یزد، گفت: «این موارد به تدریج دلهای بسیاری از جوانان فهیم را از نظام برمیگرداند. جوانان از خود میپرسند که چگونه سپنتا نیکنام که در دوره قبل عضو شورا بود و به نفع نظام عمل کرده، یکمرتبه باید حذف شود و به رأی مردم بیتوجهی شود. این به حاشیهراندنهای سیاسی و فرهنگی مثل ستارهدارکردن دانشجویان باعث میشود تا همه منتظر یک جرقه برای ورود به خیابان شوند.»
تأکید بر لزوم رعایت حقوق شهروندی بهعنوان عاملی که میتواند حقوق مدنی مردم را لحاظ کند، بخش دیگری از مباحث مورد تأکید این مدرس دانشکده حقوق دانشگاه شهیدبهشتی بود: «بهطور خلاصه، ماجرا داستان حقوق شهروندی و قانون اساسی است. اگر کسی دوستدار نظام است، باید تلاش کند که حقوق شهروندی و قانون اساسی اجرا شود. در همین دولت که ما به آن رأی دادیم، میخواهند حقوق شهروندی را با یک دستیار پیش ببرند که عملا امکانپذیر نیست. بنابراین تا یک بازنگری اساسی در قانون اساسی و ساختارهای سیاسی صورت نگیرد، شاهد تغییر بنیادین نخواهیم بود.» اما درس اعتراضهای اخیر برای جامعه ایران چیست و از لحاظ حقوقی چه اصلاحاتی باید مدنظر قرار گیرد؟ گرجی در توضیح این موضوع هم گفت: «من اعتقادم این است که باید بدون تردید روی به بازنگری در نهادهای سیاسی و اداری کشور بیاوریم.
باید به سمت حقوق اساسی آزادیگرا برویم. همه علوم انسانی در یک کلمه خلاصه میشود و آن حقوق بشر است. هر چقدر ما حقوق و آزادیها را نادیده بگیریم، نارضایتیها بیشتر میشود. ما ایرانیان درحال حاضر بیش از هر زمانی نیازمند آن هستیم که حق کرامت انسانیمان دیده شود. امروز ما بنا به دلیل عدیده با پدیدهای به نام نقض کرامت انسانی روبهرو هستیم و به هرقشری که برخورد کنیم، نارضایتی از این نادیدهشدن قابل لمس و درک است.» این حقوقدان در ادامه به دشمنان منطقهای و بینالمللی ایران و علاقه آنها به ناامنی در داخل کشور هم اشاره کرد اما سویه اصلی اصلاحات مدنظر خود را داخلی دانست: «نمیشود انکار کرد که بالاخره نظام سیاسی کنونی دشمنان منطقهای و بینالمللی تاریخی دارد، آنها از این وضع خرسند هستند و شاید تحریک هم بکنند اما پرسش اصلی این است که منشأ این عوامل کجاست؟ جای پرداختن به این مسأله باید به درون و دلایل نارضایتیها در داخل بپردازیم.»
احساس امنیت زندگی بهتری میسازد
عوامل روانشناختی زمینهساز اعتراضات روزهای گذشته در ایران، موضوع سخنان «علیاصغر نژادفرید»، روانشناس و عضو هیأتعلمی دانشگاه علوم پزشکی ایران در این نشست بود که از نبود یا کمبود حس امنیت در شرایط کنونی به واسطه تبعیضها سخن گفت. او با تأکید بر لزوم شنیدن حرف مردم گفت: «برتری انسان نسبت به حیوان در قدرت حرفزدن و قدرت دیالوگ است. اصلیترین نقد نسبت به صداوسیما، مونولوگبودن است و در این صداوسیما گفتوگو و دیالوگ دیده نمیشود که اگر بود، قطعا وضع کشور متفاوت از این بود.»
این روانشناس با اشاره به اینکه دیالوگ و حرفزدن با هم حلقه مفقوده جامعه ایران است، نبود گوش شنوا در حاکمیت را نادرست دانست: «اینکه گمان شود گوش حاکمیت سنگین است، درست نیست. درون حاکمیت یکسری نهادهای نظارتی وجود دارد که خیلی ریز و جزیی مسائل را بررسی میکند؛ در زمان نخستوزیری آقای موسوی، نخستوزیری بخش نظارتی و پژوهشی داشت که مثلا کامل مشخص میکرد گوشتی که مردم خریداری میکنند، چقدر آشغال و استخوان دارد و چقدر قابل استفاده است. در مورد دیگر اقلام همچنین پژوهشی وجود داشت و نخستوزیر وقت، میدانست که وضع مردم چگونه است. الان هم نهادهایی برای این کار وجود دارد و اگر حرف مردم بیان شود، گوش شنوا برای رسیدگی به آن وجود دارد.» اصغر نژادفرید از آسیبهای روانی مردم ایران هم سخن گفت: «درصدی از مردم مشکلات جدی دارند، 10درصد مشکل دارند که خیلی جدی نیست. 35درصد تا 50درصد مردم نیازمند مشاوره فرهنگی، روانی و شغلیاند و 100درصد مردم نیازمند آموزش هستند.»
او در ادامه با تأکید بر لزوم ایجاد حس امنیت روانی برای افراد جامعه، نبود چنین حسی را ریشه تنشها دانست: «انسانها وقتی احساس امنیت کنند، زندگی بهتر و آرامتری خواهند داشت. نهاد خانواده وقتی ضعیف شد و آمار طلاق تا این اندازه بالا رفت، معنای آن ناامنی افراد در جامعه است. نزدیک به 33درصد از مراجعات به پزشکان، دلیل مشخصی ندارد و به تعارض در بدن برمیگردد که دلیل آن تنش و استرس افراد است. تبعیض، بیعدالتی و ظلم زمانی که وارد جامعه شود، طبیعی است که نارضایتی را در جامعه ایجاد میکند و این موضوع تبدیل به خشم خواهد شد که درنهایت به شکلی بروز پیدا خواهد کرد.» این روانشناس و مدرس دانشگاه در جمعبندی سخنان خود، بکارگیری عملی گفتوگو را اصلیترین نیاز جامعه ایران دانست: «در جمعبندی باید بگویم که همه باید توان گفتوگو داشته باشیم و این توان را به مرحله عمل برسانیم. ما بیش از هر چیز نیاز به شنیدن حرفهای مردم داریم و اگر این حرفها شنیده نشود، تبدیل به خشونت خواهد شد.»
شاید یکی از عجیبترین جنبههای رسانهای اعتراضاتی که روزهای گذشته از مشهد شروع شد و در بسیاری از شهرهای ایران هم ادامه پیدا کرد، نبود حتی یک گزارش میدانی از خواستههای مردم در رسانههای رسمی ایران است؛ موضوعی که در روزهای گذشته بارها مطرح شد و در نشست دیروز هم «حبیبالله معظمی» فعال رسانهای و مدرس علوم ارتباطات به آن اشاره کرد و از ضعف عملکرد رسانهها و سیاستهای کلی کشور در برخورد با رسانهها سخن گفت. او در ابتدا به بررسی رفتار چهار دسته از رسانهها در برخورد با اعتراضهای اخیر پرداخت و در اینباره گفت: «رسانههای اعتراضی، رسانههای رسمی و سیاست حذفی، رسانههای اجتماعی و رسانههای خارج از کشور چهار محوری است که ابتدا باید نسبت آنها را با اعتراضات اخیر بررسی کنیم. پیش از این اعتراضات، شورش اسلامشهر، قزوین و حاشیهنشینان مشهد را داشتیم اما اتفاقاتی که از مشهد شروع شد، بهسرعت رسانهای شد.
این اعتراض اولین واقعهای است که معترضان رسانه داشتند و یکهتاز عرصه رسانهای بودند. این موضوع عمدتا مبتنی بر تکنولوژی نوین بود و کسانی همراه با حضور اعتراضی خود، عکس و خبر هم منتشر میکردند.» او در توضیح مورد دوم یعنی برخورد حذفی با رسانههای رسمی در اعتراضات اخیر هم گفت: «بخش بعدی مربوط به رسانههای رسمی است. وقتی رسانههای رسمی مثل صداوسیما، خبرگزاریهای داخلی و روزنامهها گزارشی از اعتراضات نداشته باشند یا امکان تهیه و انتشار گزارش برای آنها وجود نداشته باشد، خودبهخود میدان برای رسانههای معترضان و رسانههای غیرمعتبر و غلوآمیز ایجاد خواهد شد.» معظمی در ادامه این موضوع گفت: «بحث سوم به رسانههای اجتماعی برمیگردد که نزدیک به 10سال از عمر آنها میگذرد. این رسانهها را نمیتوان نادیده گرفت و همه ما بخشی از زمان روزانهمان را با این رسانهها میگذرانیم. زمان ما با این رسانهها میگذرد بدون اینکه رسانههای اجتماعی اطلاعات زیادی درباره خودشان بدهند. واحد پیامی در رسانههای اجتماعی ناشناخته است.
سردبیر روزنامه گاردین که پربینندهترین سایت خبری دنیا را هم دارد، چند روز پیش درباره شبکههای اجتماعی گفته بود که این شبکههای اجتماعی نهتنها روزنامهنگاری ما را بلکه اقتصاد، بورس و... را بلعیده است.» این پژوهشگر علوم ارتباطات، موضوع چهارم را رابطه رسانههای برونمرزی با حوادث اخیر تعریف کرد و در اینباره گفت: «بخش چهارم به بررسی من به رسانههای خارجی برمیگردد. برخی از رسانههای خارجی، بسیار قوی و غیر عادی وارد این ماجرا شدند و ما میدیدیم که این رسانهها با آمادگی وارد شدند و این جدا از برخی مطالبات بحق مردم بود.» معظمی با اشاره به اینکه در حوادث اخیر عملا رسانههای رسمی را که میتوانستند به عقلانیشدن فضای رسانهای کمک کنند، حذف کردند، ادامه داد: «ما اگر میخواهیم جامعهمان کمتر آسیب ببیند، ضمن احترامی که برای معترضان قایلیم و احترام به حقوق مدنی جامعه، نیازمند رسانه به عنوان امین اطلاعات هستیم. در شرایط کنونی که شبکههای اجتماعی یکهتازی میکنند ما رسانههای خود را محدود و محدودتر میکنیم که نتیجه آن ایجاد فضا برای انتشار اخبار سریع ولی نادرست شبکههای اجتماعی و رسانههای برونمرزی است. اگر بخواهیم از این اعتراضات به یک جمعبندی رسانهای برسیم باید عبرت ارتباطی بگیریم و این عبرت باید با تکیه بر آزادی بیان به طور کامل و همچنین تقویت رسانهها باشد.»
خدشهدارشدن سرمایهای به نام اعتماد
از منظر جامعهشناختی عوامل و ریشههای اعتراضات اخیر ایران چه بوده است؟ تلاش برای پاسخ به این سوال محور اصلی سخنان «مهرداد ناظری» جامعهشناس و عضو هیأتعلمی دانشگاه بود که از دیدگاه تفسیرگرایی به تحلیل این حوادث پرداخت. این جامعهشناس حادثه پلاسکو را یکی از ریشههای مهم اعتراضات دانست و در اینباره گفت: «اول باید ببینیم یک مسأله اجتماعی چطور اتفاق میافتد، وقتی حرکتی شکل میگیرد باید آن را از زاویه درونی بررسی کرد. چند اتفاق در جامعه ما رخ داد که این جریان را به یک حرکت اجتماعی تبدیل کرد. این جریان به نظر من از حادثه پلاسکو شروع شد که در ذهن مردم و افکار عمومی یک سوال مطرح کرد که سیستم مدیریت بحران در کشور ما چگونه عمل میکند؟
و اگر برای یک برج با چنین بحرانی روبهرو هستیم، موقع بحرانهای بزرگتر مثل زلزله یا... چطور عمل خواهد شد.» ناظری درباره دیگر موارد و ریشههای این اعتراض هم گفت:«ریشه عمده دیگر، مربوط به موسسات مالی و مالباختگان است. در این ماجرا، سرمایهای به نام اعتماد دچار خدشه و آسیب میشود که از طرف سیستم هم هیچ پاسخی دریافت نمیشود. اتفاق دیگر زلزله کرمانشاه بود که باز بیاعتمادی مردم به نهادهای دولتی بیشتر شد و فردی مثل دکتر زیباکلام بالاتر از بسیاری نهادهای دولتی و خدماترسانی توانست کمکهای مالی از مردم دریافت کند و به سمت مناطق زلزلهزده ببرد. در کنار این موارد، بحث آلودگی هوا و اعتصابهای کارگری و... هم وجود داشت.» این جامعهشناس چنین اتفاقاتی را زمینهساز تبدیلشدن اعتراضهای فردی و درونی به یک حرکت اجتماعی دانست. ناظری در ادامه و بهعنوان یک پیشنهاد برای حاکمیت هم گفت: »دولت باید به این جمعبندی برسد و از این اتفاقات به بیشترین دستاورد برسد؛ این یعنی دولت از حالت در خود به دولت برای خود برسد و مردم این موارد را در زندگی ببینند و احساس کنند که این دولت در خدمت مردم است و اثر فعالیتهای آن را در زندگی خود میبینند.»