راهکارهاى قرآنى عفّت و پاکدامنی

یکی از سجایای بسیار مهم اخلاقی و از ارکان آن «عفّت» است؛ زیرا نتیجه آن کنترل قوه شهوت است

یکی از سجایای بسیار مهم اخلاقی و از ارکان آن «عفّت» است؛ زیرا نتیجه آن کنترل قوه شهوت است. عالمان اخلاق قوای انسان را چهار نوع می دانند: عقلیه، وهمیه، غضبیه و شهویه. لذّت هایی که برای انسان متصور است نیز یکی از این قوا یا ذیل یکی از آنهاست. هر یک از این قوای چهارگانه نیازمند تهذیب و تربیت اند و با تهذیب هر یک، فضیلتی برای انسان حاصل می شود؛ از تهذیب قوه عاقله، صفت حکمت، از تهذیب قوه واهمه، صفت عدالت، از تهذیب قوه غضبیه، صفت شجاعت و از تهذیب قوه شهویه، صفت عفت حاصل می گردد.[1] ازاین رو، عفّت یکی از ارکان صفات اخلاقی به شمار می رود و زمینه ساز تحقق برخی صفات اخلاقی دیگر نیز می شود و بالاخره وجود و عدم یا ضعف و قوتش، در سعادت و شقاوت انسان نقش مهمی ایفا می کند.

عفّت و پاکدامنی در لغت و اصطلاح

 «عفّت» در لغت به «خودداری» معنا شده است؛ خودداری از حرام،[2] چیزی که حلال نیست،[3] چیزی که شایسته نیست[4] و خودداری از سؤال و درخواست از مردم.[5] صاحبان تاج العروس و لسان العرب می نویسند: «عفّت یعنی خودنگه داری از چیزی که حلال و زیبا نیست و پست است».[6]با توجه به معانی لغوی، عفّت، روی گردانی از خواهش های نفسانی، پاکی تن، پاکدامنی و خودنگه داری از تمام افعال حرام و زشت و ناپسند است.

معنای اصطلاحی عفّت

در علم اخلاق، معنای عفّت، به وسعت معنای لغوی نیست و بیشتر به خویشتن داری از شهوت جنسی و نیز خودنگه داری از مال حرام اطلاق شده است. مرحوم نراقی عفّت را این گونه معنا می کند: عفّت، ملکه انقیاد و رام شدن قوه شهوت در پیشگاه عقل است به گونه ای که تحت امر و نهی آن قرار گیرد؛ یعنی آن جا که عقل مصلحت می داند اقدام کند و آن جا که عقل در آن مفسده می بیند پرهیز کند و هیچ گاه با اوامر و نواهی عقل مخالفت نکند.[7] وی در بخش دیگری به «رام ساختن قوه شهوت در موضوع خوردن و شهوت جنسی، چه از نظر کمیت و چه از نظر کیفیت» تصریح و اشاره می کند «مقصود از تابع عقل بودن، نگه داشتن جانب اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط است». در کتاب اخلاق اهل بیت (علیهم السلام) نیز آمده است: «عفّت، پرهیز و چشم پوشی از هر میل حرام و ناپسند مربوط به شکم و عورت، و رهایی از بندگی خوارکننده برابر شکم و شهوت جنسی است».[8] مؤلف این کتاب معتقد است عفّت از برترین خصایص انسانی است که به کمال ایمان و شرافت انسان برخوردار از آن دلالت می کند و عزّتمندی و کرامت او را آشکار می سازد. صاحب جامع السعادات با تصریح به این که معنای عفّت، اعتدال و میانه روی در قوه شهوت است، دو صفت «شره» و «خمود» را جانب افراط و تفریط قوه شهوت می داند و سپس مصداق اعتدال و میانه روی را در خوردن و غریزه جنسی به اختصار تبیین می کند. وی در خوردن، به دو اصل «رعایت لقمه پاک و حلال» و «پرهیز از پرخوری»، تأکید می کند و در غریزه جنسی رعایت دو اصل «فرو نشاندن میل جنسی از راه حلال» و «تکثیر نسل» را لازم می داند.[9]

کاربردشناسى عفّت در قرآن و حدیث‏

عفّت در قرآن کریم و احادیث نیز همانند علم اخلاق، در دو بُعد جنسى و مالى مطرح شده است. از امام على (ع) نقل شده است: «هر گاه خداوند خوبى بنده‏اى را بخواهد، شکم و شرمگاه او را پاک نگه مى‏دارد».[10] از امام باقر (ع) روایت است: «خداوند به چیزى برتر از عفّت شکم و شرمگاه، عبادت نشده است».[11] این دو روایت و روایات مشابه که عفّت را به شکم و شهوت جنسى مرتبط کرده است، حاکى از آن است که خویشتندارى و پاکدامنى در این دو حوزه، عفّت خوانده مى‏شود. در ادامه، بر اساس کلام خداوند، عفّت در دو حوزه جنسى و مالى بررسى مى‏شود.

عفّت جنسى‏

یکى از ابعاد پاکدامنى، پاکدامنى در شهوت است. قرآن کریم در این خصوص مى‏فرماید: وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى‏ مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ الَّذِینَ یَبْتَغُونَ‏ الْکِتابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِی آتاکُمْ وَ لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَنْ یُکْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِکْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِیمٌ.[12] پسران و دختران بى‏همسر و نیز بردگان و کنیزان شایسته و درستکار را همسر دهید و اگر تنگدست باشند خداوند از فضل خود آنها را بى‏نیاز مى‏کند. خداوند گشایش‏دهنده آگاه است. آنان که امکان ازدواج ندارند باید عفیف باشند تا خداوند آنان را از فضل خود بى‏نیاز کند و بردگانى را که خواهان بازخریدن خویشند اگر خیر و صلاح آنها را احساس مى‏کنید بپذیرید و چیزى از مالى که خدا به شما داده است به آنها بدهید. و کنیزان خود را که مى‏خواهند عفیف بمانند براى به دست آوردن مال دنیا به خودفروشى مجبور نکنید. هر کس آنان را به زنا مجبور کند، خداوند براى آنان که به اکراه وادار شده‏اند آمرزنده مهربان است.

راهکارهاى قرآنى عفّت از شهوت جنسى‏

فراهم نبودن لذّت‏جویى از غیر همسر براى مردان، باعث مى‏شود زنان به کامیابى از همسران خود خشنود و به آنان حریص باشند. این امر میل به خودنمایى را در زنان مى‏کاهد و چون ارتباط با مردان بیگانه در سطح وسیع فراهم نیست، جسارت خودنمایى در برابر آنها نیز از او سلب مى‏شود. نتیجه این دو نوع پیامد، دلبستگى بیشتر زن و شوهر به یکدیگر، و محفوظ و مستحکم و گرم ماندن کانون خانواده است.

قرآن کریم این راهکار را در جهان آخرت و بهشت نیز سارى و جارى دانسته است؛ یعنى على‏رغم توصیف بسیار حیرت‏انگیز قرآن از زیبایى زنان بهشتى، محصور بودن در قلمرو همسر خویش و نیز مستور بودن از نگاه دیگران را شاخصه آنها مى‏داند. قرآن کریم در آیات مختلف، راهکارهایى را براى پاسدارى از پاکدامنى افراد از حیث شهوت جنسى ارائه مى‏کند. این راهکارها عبارت است از:

1.چشم فرو بستن از نامحرم‏

قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ.[13]به مردان باایمان بگو چشم‏هاى خود را از نامحرمان ببندند، و دامن‏هاى خود را از آلودگى حفظ کنند. این براى پاکیزه ماندن شما بهتر است؛ زیرا که خداوند به آنچه انجام مى‏دهید، آگاه است.

راهکار اول براى حفظ عفّت فرد و جامعه، فروبستن چشم از نامحرم است. انسان، لذّت‏جو و تنوّع‏طلب است. اگر بهره‏مندى از نعمت‏هاى مختلف و متنوع براى انسان فراهم باشد، تا جایى که این تنوع‏طلبى با مصالح دیگرى در تنافى نباشد، آموزه‏هاى دینى با آن مخالفتى ندارد، اما اگر تنوع‏طلبى، مخاطره‏آمیز باشد و با مصالح بزرگ‏ترى سازگارى نداشته باشد، عقل سلیم آن را تجویز نمى‏کند. ازاین‏رو باید بکوشد ضمن دستیابى به لذّت بیشتر اما پاک، از مفسده‏ها و زیان‏ها در امان بماند. در این مسئله، پوشیده بودن زنان و مردان از یکدیگر، امکان بهره‏مندى را تا حدودى فراهم مى‏کند و مانع ابتلاى فرد و جامعه به مفاسدى همچون ناپاکى و بى‏عفتى مى‏شود. فرو بستن چشم از نامحرمان از راهکارهاى در امان ماندن از ناپاکى و بى‏عفتى، و از مصادیق حجاب و تفکیک زن و مرد بیگانه از یکدیگر است.

«غَضّ» روى هم نهادن پلک‏هاى چشم، و «أبصار» جمع «بصر» به معناى چشم یا عضوى است که کار دیدن را بر عهده دارد. بنابراین معناى آیه این است که به مؤمنان امر کن چشم خود را از نگاه به اجنبى‏ بپوشانند. این آیه به جاى نهى از چشم‏چرانى، به پوشیدن و فروبستن چشم فرمان مى‏دهد و سپس به مؤمنان مى‏فرماید عورت خودتان را هم از نگاه نامحرم بپوشانید؛ یعنى به عورت یا اندامى که نگاه کردن به آن حرام است نظر نیفکنید. از سوى دیگر در آیه بعد نیز همین دو تکلیف را بر عهده زنان مؤمن مى‏گذارد.[14] بنابراین در این دو آیه، محافظت از فروج به معناى پوشاندن عورت است تا دیگرى به آن نظر نکند. این معنا از حدیث امام صادق (ع) روشن مى‏شود که فرمود: «حفظ فروج در تمام آیات قرآن، به معناى خوددارى از زناست، مگر در این آیه که به معناى پوشش است تا هیچ کس به عورت دیگرى نگاه نکند؛ براى مرد حلال نیست که به عورت مرد دیگرى نگاه کند و بر زن نیز جایز نیست که به عورت زن دیگرى نظر کند».[15] پس اگر نگاه کردن به عورت همجنس، بر مردان و زنان حرام باشد، نگاه به عورت جنس مخالف به طریق اولى حرمت دارد. این مسئله را علامه طباطبایى این گونه بیان کرده است:

و چون این فرمان مطلق است، نگاه به زن اجنبى را بر مردان، و نگاه به مرد اجنبى را بر زنان حرام کرده است.[16] و اما این که در آیه 31 فرمود: وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها کلمه «ابداء» به معناى آشکار ساختن است و مراد از «زینت زنان» مواضع زینت است؛ زیرا اظهار خود زینت از قبیل گوشواره و دست‏بند حرام‏ نیست، پس مراد از اظهار زینت، اظهار محل آنها است؛ یعنى عضوى که به زینت آراسته مى‏شود نباید براى نامحرمان آشکار شود. البته خداوند متعال از این حکم آنچه را که به طور عادى آشکار است استثناء کرده است و در روایت است که مقصود از «آنچه ظاهر است» صورت، دو کف دست و قدم‏هاست.[17]

در ادامه آیه آمده است: وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُیُوبِهِنَّ. مقصود از این جمله نیز پوشاندن سینه‏ها با آن جامه‏اى است که زنان سر خود را با آن مى‏پوشانند. به هر روى، پوشاندن بدن از نگاه نامحرم و فرو بستن چشم از نگاه به نامحرم، راهى مهم براى حفظ عفت و پاکدامنى افراد جامعه است که مردان و زنان مسلمان بدان مکلف شده‏اند.

2.ازدواج‏

دو آیه از سوره نور، ازدواج را یکى از مهم‏ترین راهکارهاى عفّت و پاکدامنى به شمار آورده است. بر اساس این آیات، غریزه جنسى تأیید و نادیده انگاشتن یا سرکوب آن نفى شده است. در آیه نخست، از توصیه خدا به همسر دادن دختران و پسران یا مردان و زنان مجرد،[18] خواه آزاد یا برده، استفاده مى‏شود[19] که بزرگ‏ترها و متمکنان جامعه[20] براى ازدواج کسانى که بدون همسرند، مى‏بایست پیش‏قدم شوند و آنان را یارى کنند. در این آیه بدان رو پسران و دختران مخاطب خدا نیستند که این گروه‏ غالباً تمکن مالى بالایى ندارند و براى امور مهمى مانند ازدواج نیازمند کمک بزرگ‏ترها هستند.

همچنین مخاطب آیه که فرمود «و اگر تنگدست باشند خداوند از فضل خود آنها را بى‏نیاز مى‏کند»[21] نیز دختران و پسران نیستند بلکه والدین آنان و یا ثروتمندان جامعه‏اند. با این عبارت، بزرگترها به‏ویژه پدران خطاب قرار گرفته‏اند و مکلف شده‏اند که نباید تنگدستى خواستگار موجب ترس و واهمه آنان شود و به دنبال آن از ازدواج جوانانشان جلوگیرى کنند یا براى تحقق آن مانع ایجاد کنند؛[22] چرا که خداوند در آینده آنان را بى‏نیاز خواهد کرد. ازاین‏رو در این آیه، والدین هم در جهت یارى رساندن به جوانان براى ازدواج و هم براى سخت‏گیرى نکردن و نیز نترسیدن از فقر آنان در آینده، سفارش شده‏اند. بنابراین خداوند وعده بى‏نیاز ساختن جوانان را پس از ازدواج مى‏دهد، اما این وعده مسئولیت بزرگ‏ترها را در کمک و یارى جوانان در امر ازدواج سلب نمى‏کند. توجه به دیانت جوان و سخت‏گیرى نکردن در موضوع مالى براى ازدواج، در کلام پیامبر خدا اینگونه بازتاب یافته است (ص) این گونه آمده است: «هرگاه کسى به خواستگارى نزد شما آمد و دیندارى و امانتدارى او را پسندیدید، با ازدواج او با فرزندتان موافقت کنید؛ که اگر چنین نکنید، در روى زمین تبهکارى و فساد بسیار پدید خواهد آمد».[23] و نیز فرمود:[24] «هر کس از ترس فقیر شدن ازدواج نکند، به خدا بدبین است؛ در حالى که خداوند مى‏فرماید:" و اگر تنگدست باشند خداوند از فضل خود آنها را بى‏نیاز مى‏کند».[25]

به هر حال تأثیر فراوان ازدواج در حفظ عفت و پاکدامنى فرد و به دنبال آن جامعه، دلیل سفارش خداوند به ازدواج و تأکید زیاد پیشوایان دینى به این سنّت حسنه است. از جمله، سخن پیامبر (ص) که ازدواج را معادل نصف ایمان[26]  و کلام امام صادق (ع) که دو رکعت نماز متأهل را از هفتاد رکعت نماز مجرّد برتر مى‏داند.[27] همچنین پیامبر خدا (ص) فرمود: «بدترین مردگان شما آنهایى هستند که مجرّد مرده‏اند».[28] این احادیث و نیز احادیث فراوانى که در باره اهمیت ازدواج، ازدواج در عنفوان جوانى، آثار مادى و معنوى ازدواج، ثواب یارى رساندن به ازدواج دو جوان، فضیلت کم بودن مهریه و مذمّت تارکان ازدواج (جوانان عَزَب)، همگى از اهمیت این موضوع و تأثیر آن در پاسدارى از عفت عمومى جامعه حکایت مى‏کنند.[29]

و در آیه بعد، روى سخن پروردگار ابتدا به جوانان، به‏ویژه مردان بى‏همسر است و به آنها توصیه مى‏کند اگر توان مالى بالایى ندارند پاکدامنى بگزینند و ناتوانایى مالى را براى فحشا و پاره کردن پرده عفت و پاکدامنى، بهانه نکنند تا خدا آنان را از فضل خود بهره‏مند سازد و توان مالى ازدواج و پرداخت مهریه و بر عهده گرفتن خرجى و نفقه برایشان حاصل گردد.[30] لذا پیامبر خدا (ص) جوانان را مورد خطاب قرار داده مى‏فرماید: اى جوانان! هر یک از شما استطاعت ازدواج دارد همسر بگیرد و هر کس از این کار ناتوان است روزه بگیرد. همانا روزه میل به نیاز جنسى را کم مى‏کند.[31]

بر اساس آنچه گذشت، آیه نخست، شانه خالى کردن از ازدواج را از ترس فقیر شدن در آینده، رد مى‏کند و آنانى را که از ترس فقیر شدن در آینده ازدواج نمى‏کنند با وعده بى‏نیازى تسلّى مى‏دهد. سپس کسانى را که در حال حاضر فقیر و در امر ازدواج ناتوانند، تا زمان تمکّن مالى به صبر توصیه مى‏کند؛ زیرا ازدواج مسئولیت‏آفرین است و ازدواج بى آن که مقدمات و زمینه مناسب آن فراهم باشد خردمندى نیست.[32] پس این آیه شریفه اشاره دارد که فقیر بودن مجوّز منکرات و فحشا نیست و در هر شرایطى حدود الهى باید رعایت شود. اما رعایت حدود الهى و مراقبت از عفّت و پاکدامنى با روزه، دشوار است و خداوند به دشوارى آن آگاه است، لذا از آن با وَ لْیَسْتَعْفِفِ که به معناى تلاش و مجاهده براى عفیف ماندن است، تعبیر فرمود.[33]

بدیهى است مجاهده براى پاسدارى از پاکدامنى تا زمانى که تمکّن مالى براى ازدواج فراهم شود باید ادامه داشته باشد؛ اما مقصود از تمکّن مالى، توان بالاى مالى نیست، بلکه توان مالى در سطح پایین نیز کافى‏ است. بنابراین، همان گونه که در آیه قبل بیان شد، باید از سخت‏گیرى در امور مالى مربوط به ازدواج، مانند مهریه سنگین و مخارج بالا پرهیز کرد تا جوانان زودتر سامان یابند و از فحشا و منکرات در امان و پاکدامن بمانند.[34]

در ادامه آیه، موضوع ازدواج بردگان آمده است. امروز دوره برده‏دارى گذشته است و اشاره به آن چندان سودمند به نظر نمى‏رسد ولى به دلیل ارتباط با موضوع عفّت و اهمیت آن در جامعه، به اختصار توضیح مى‏دهیم. در این بخش از آیه، دو نکته درباره برده‏دارى بیان شده است. نکته اول، توصیه به مکاتبه با برده‏هاست. مکاتبه، روشى براى آزادسازى برده‏ها بوده است. در این روش، قراردادى با برده بسته مى‏شد و در مدّت قرارداد، آن برده کار مى‏کرد و پول خودش را به صاحبش مى‏پرداخت و سپس آزاد مى‏شد. البته در آیه شریفه توصیه به مکاتبه با بردگان با عبارت إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً مشروط شده است؛ یعنى اگر در آنها خیرى مى‏بینید با آنان قرارداد آزادى ببندید. مقصود از خیر در این آیه، چندان آشکار نیست. بعضى گفته‏اند مراد کارى مفید است، نه کسب درآمد از هر راه ممکن مانند سرقت، تکدى‏گرى یا فحشا. برخى نیز گفته‏اند مقصود باقى ماندن بر ایمان است؛ یعنى اگر بخواهد پس از آزادى، به کفار و مشرکان بپیوندد چنین کارى روا نیست.[35] البته با توجه به موضوع دو آیه که پاکدامنى است، شاید این شرط بیشتر ناظر به رعایت عفّت جامعه و کسب درآمد از راه مشروع‏ باشد؛[36] یعنى اگر آنان پس از آزادى، فساد و فحشا نمى‏کنند، مى‏توانید با آنان قرارداد آزادى ببندید.

نکته دوم، دستور به پرهیز از وادار کردن کنیزکان به فساد و فحشاست. در این فراز آمده است: «کنیزان یا فرزندان آنها را براى دستیابى به مال دنیا، به فحشا و زنا وادار نکنید». کسى که کنیز خود را به فحشا وادار مى‏کند در حقیقت زمینه را براى فحشا در جامعه فراهم مى‏آورد و این کار با عفیف ماندن جامعه در تعارض است. البته نهى از اکراه به زنا، مشروط شده است به این که «اگر خودشان خواستند عفیف بمانند»، زیرا در غیر این صورت اکراه تحقق پیدا نمى‏کند؛ یعنى وقتى خودشان مایل به زنا باشند، دیگر اکراه صدق نمى‏کند.[37] نتیجه آن که شرط مذکور به معناى آن نیست که اگر خودشان مایل به فحشا بودند اشکالى ندارد و مجازند که تن به فحشا دهند.

در پایان، آیه، کنیزانى را که پیش از تشریع این حکم، به زنا وادار شده بودند، به عفو و بخشش خداوند بشارت داده است. این بشارت نیز در راستاى حفظ عفّت جامعه است؛ زیرا اگر چنین بشارتى به آنها که پیش از تشریع حکم، به این عمل ناپسند تن داده بودند، داده نمى‏شد، امید به بخشش در آنها شکل نمى‏گرفت و در نتیجه به روش پیشین خود ادامه مى‏دادند و خود را از لذّت شهوت‏رانى محروم نمى‏کردند. بدیهى است تداوم این روش با عفّت جامعه سازگار نبود. بنابراین یکى از راه‏هاى مراقبت از سلامت جامعه در امر غریزه جنسى، ازدواج در صورت تمکن مالى است و براى ازدواج، تعاون و همکارى جامعه، اعتماد به خداوند براى آینده، پایین آوردن توقعات و تسهیل امر ازدواج، و صبر و شکیبایى در صورت عدم تمکّن مالى تا زمان دستیابى به آن، ضرورى است. البته باید توجه داشت که به دلیل تقدم مسئولیت والدین و متمکنان جامعه، مسئولیت آنان سنگین‏تر است و در صورت رواج بى‏عفتى در جامعه، ابتدا ایشان از سوى خداوند بازخواست مى‏شوند.

پی نوشت ها

[1] ر. ک: جامع السعادات، ج 1، ص 93 و 94؛ المحجة البیضاء، ج 8، ص 196.

[2] الصحاح، ج 4، ص 1406.

[3] العین، ج 1، ص 92.

[4] معجم مقاییس اللغة، ج 4، ص 3 و ج 6، ص 104.

[5] النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج 3، ص 264.

[6] تاج العروس، ج 12، ص 393؛ لسان العرب، ج 9، ص 253. جامع السعادات، ج 1، ص 88.

[7] جامع السعادات، ج 2، ص 12: «قد عرفت أن ضد الجنسین (العفّة)، و هو انقیاد قوة الشهوة للعقل فی الإقدام علی ما یأمرها به من المأکل و المنکح کمّاً و کیفاً، و الاجتناب عما ینهاها عنه، و هو الاعتدال الممدوح عقلًا و شرعاً، و طرفاه من الإفراط و التفریط مذمومان».

[8] اخلاق اهل بیت (علیهم السلام)، ص 60 «العفّة هی الامتناع و الترفع عمّا لا یحل أو لا یجمل، من شهوات البطن و الجنس، و التحرر من استرقاقها المُذِل».

[9] جامع السعادات، ج 2، ص 12. نیز، ر. ک: جامع السعادات، ترجمه: کریم فیضی، ج 1، ص 528. نیز، ر. ک: اخلاق اهل بیت (علیهم السلام)، ص 61: «لیس المراد بالعفّة حرمان النفس من أشواقها و رغائبها المشروعة فی المطعم و الجنس. و إنما الغرض منها هو القصد و الاعتدال فی تعاطیها و ممارستها، إذ کل إفراط أو تفریط مضر بالانسان، و داع إلی شقائه و بؤسه».

[10] میزان الحکمة، ح 13266: «إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَیرا أعَفَّ بَطنَهُ و فَرجَهُ».

[11] همان، ح 13267: «ما عُبِدَ اللّهُ بِشَى‏ءٍ أفضَلَ مِن عِفَّةِ بَطنٍ و فَرجٍ».

[12] نور: 32 و 33.

[13] نور: 30.

[14] نور: 31: وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُیُوبِهِنَّ؛ و به زنان مؤمن بگو نگاه خویش را پائین آورند و عورت خویش را بپوشانند و زینت خود را آشکار نکنند مگر آنچه ظاهر است و مقنعه‏هاى خود را بر روى سینه‏هاى خود پایین بیاورند.

[15] ر. ک: تفسیر الصافى، ج 3، ص 429؛ ترجمه مجمع البیان، ج 17، ص 127.

[16] ر. ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 15، ص 155 و 156.

[17] همان، ص 156.

[18] ر. ک: التبیان فى تفسیر القرآن، ج 7، ص 432؛ تفسیر الکاشف، ج 5، ص 420؛ ترجمه تفسیر المیزان، ج 15، ص 157.

[19] ترجمه جوامع الجامع: ج 4، ص 309.

[20] ر. ک: تفسیر الکاشف، ج 5، ص 420: «الخطاب للمسلمین جمیعاً، و الأمر هنا للاستحباب».

[21] نور: 32: إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ.

[22] ر. ک: التبیان فى تفسیر القرآن، ج 7، ص 432: «معناه لا تمتنعوا من إنکاح المرأة أو الرجل إذا کانوا صالحین، لأجل فقرهما، و قلة ذات أیدیهما».

[23] میزان الحکمة، ح 8035: «إذا جاءَکم مَن تَرضَونَ دِینَهُ و أمانَتَهُ یخطُبُ (إلَیکم) فَزَوِّجُوهُ، إن لا تَفعَلُوهُ تَکن فِتنَةٌ فى الأرضِ و فَسادٌ کبیرٌ».

[24] تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 595، ح 131. إسحاق بن عمار قال: قلت لأبی عبد الله: الحدیث الذی یرویه الناس ان رجلا أتى النبی فشکا الیه الحاجة فأمره بالتزویج ففعل، ثم أتاه فشکا الیه الحاجة فأمره بالتزویج حتى أمره ثلاث مرات؟ فقال ابو عبد الله: هو حق ثم قال: الرزق مع النساء و العیال.

[25] همان، ح 132.

[26] همان، ح 137: «من تزوج أحرز نصف دینه، و فى حدیث آخر: فلیتق الله فى النصف الاخر أو الباقى».

[27] همان، ح 136: «رکعتان یصلیهما المتزوج أفضل من سبعین رکعة یصلیها الأعزب».

[28] همان، ح 138: «رذال موتاکم العزاب».

[29] ر. ک: میزان الحکمة: احادیث 7994- 8044، باب «ازدواج».

[30] التبیان فى تفسیر القرآن، ج 7، ص 433؛ ترجمه تفسیر المیزان، ج 15، ص 157.

[31] تفسیر الصافى، ج 3، ص 433: «قال النبى (ص): یا معشر الشبان من استطاع منکم الباءة فلیتزوّج و من لم یستطع فعلیه بالصوم فانّ له وجاء».

[32] ر. ک: تفسیر الصافى، ج 3، ص 433.

[33] ر. ک: تفسیر القرآن الکریم، شبّر، ص 341.

[34] ر. ک: اطیب البیان فى تفسیر القرآن، ج 9، ص 526.

[35] همان.

[36] البرهان فى تفسیر القرآن، ج 4، ص 65، ح 7623: «امام صادق (ع) در باره قول خداوند که فرموده است فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً یعنى: الخیر أن یشهد أن لا إله إلا الله، و أن محمدا رسول الله (ص)، و یکون بیده عمل یکتسب به، أو یکون له حرفة».

[37] ر. ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 15، ص 158.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر