46 سال پیش در چنین روزهایی، شهر تهران با همین مصائبی دست و پنجه نرم میکرد که امروز پس از گذشت حدود نیم قرن همچنان از آنها عبور نکرده است؛ از قفل شدن شهر در یک روز برفی گرفته تا آسفالت ترکبرداشته خیابانها و صحنه ناخوشایند زبالههای پراکنده در برخی معابر. بررسی مشکلات شهر تهران آن روزها نیز همچون امروز در صدر عناوین خبری بسیاری از روزنامهها بود. از همین رو روزنامه اطلاعات، از غلامرضا نیکپی شهردار وقت پایتخت برای گفتوگوی رودررو با شهروندان تهرانی دعوت به عمل آورد و گزارش این دیدار را در روزهای 13، 16 و 17 بهمن 1350 منتشر کرد:
شهردار تهران برای اولین بار رودرروی پانصد نفر همشهری قرار گرفت و نود دقیقه تمام با خونسردی کوشید تا پاسخی مناسب برای پرسشهای پیاپی همشهریها بیابد و پرده از حقایق و امکانات شهرداری پایتخت برگیرد.
پانصد نفری که در تالار اجتماعات موسسه اطلاعات گرد آمدند، هر کدام یک سینه درد دل داشتند چنانکه به هنگام اعلام آمادگی شهردار برای پاسخگویی همه حاضرین به پا خاستند و رئیس جلسه به ناگزیر گفت: «مگر ممکن است که همه حاضرین در یک جلسه، ناطق باشند؟! من تاکنون هرگز یک چنین جلسهای ندیدهام! برای من کاملا تازگی دارد که همه حاضرین در یک جلسه، به سخن گفتن و سخنرانی، اظهار علاقه بنمایند!»
با همه این احوال، شهردار تهران که گاه با عینک خود بازی میکرد و گاه نیز که همه برگهای برنده را یکجا در اختیار داشت، مشت بر تریبون میکوبید؛ هرگز از میدان به در نرفت و حتی در جایی که از چهرهها ناباوری را میخواند، از سوگند یاری میجست تا آسانتر راهی به دلها بگشاید.
بنا به ابتکار روزنامه اطلاعات پانصد نفر از ساکنین گوشهوکنار تهران توانستند مشکلات خود را مستقیما با آقای غلامرضا نیکپی، شهردار پایتخت، در میان بگذارند. ریاست جلسه را محسن ویژه، رئیس شورای عالی شهر، بر عهده داشت و رستگار رازی، دبیر شورا نیز در جلسه حضور داشت. در این جلسه پرشور، شهردار پایتخت هم با پرسشهای گوناگون استادان دانشگاه، فرهنگیان، نمایندگان محلات، شخصیتهای صنفی و هنرمندان از جمله صادق بهرامی، فریدون فرخزاد و همایون، روبهرو بود و هم با درد دلهای بیشمار مردم کوچه و بازار.
در آغاز جلسه سناتور مسعودی به گرمی خیر مقدم گفت و اظهار داشت: «برای من و کارکنان موسسه اطلاعات، موجب نهایت خوشوقتی است که مردم محلات تهران و روسای اصناف، جملگی دعوت «اطلاعات» را اجابت کرده و به موسسه ما تشریف آوردهاند.
این موسسه همانطور که بارها اعلام کردهام، با کمک شما به وجود آمده و متعلق به همه مردم ایران است.» سناتور مسعودی آنگاه افزود: «امیدوارم نظایر یک چنین جلساتی هر چه بیشتر در موسسه اطلاعات تشکیل شود و مردم بتوانند ضمن تبادل نظر با مسئولان، برای حل مسائل شهری و اجتماعی اقدام کنند.»
در این اجتماع بنا بر توافقی که از طرف حاضران به عمل آمد، آقای محسن ویژه (رئیس شورای عالی انجمنهای محلی تهران) به سمت رئیس جلسه تعیین شدند.
پانصد نفر ناطق!
در پی گفتار سناتور مسعودی، آقای محسن ویژه از حاضران درخواست کرد تا برای دادن پیشنهادهای خود، ثبتنام کنند. فریدون فرخزاد یکی از هنرمندانی که برای دیدار با شهردار و طرح درد دلهای خود به این جلسه آمده بود، نظریه رئیس جلسه را رد کرد و گفت: «اگر قرار بر این باشد که ما پیشنهادهای خود را بدهیم و آقای شهردار به آنها پاسخ گویند، پس فلسفه اجتماع ما در این سالن چیست؟ اجازه بدهید هر کس نظری دارد، پشت تریبون بیاید و آن را ابراز کند.»
حاضران در جلسه با قیام خود این پیشنهاد را تایید کردند و قرار شد برای سخنرانی، ثبتنام شود. در اینجا آقای محمدحسین رستگار رازی ضمن بیان مطالبی از نمایندگان محلات درخواست کرد تا ضمن ثبتنام و رعایت نوبت، نیازمندیهای اجتماعی محلات خود را با شهردار در میان بگذارند.
انبوه پیشنهادها!
ساعت چهار و سه ربع بعدازظهر، انتظار به سر آمد و آقای نیکپی، شهردار پایتخت، وارد جلسه شد. حاضرین به احترام وی برخاستند... شهردار، نخست از تاخیر ورود خود به جلسه عذر خواست و گفت: «به سبب باریدن برف در شمال تهران، مسئولیت شهرداری ایجاب میکرد که بر این امر مهم شخصا نظارت کنم.» به دنبال این جمله، شهردار پایتخت لحظاتی چند در سکوت، چهره حاضرین در جلسه را از نگاه خود گذراند و سپس افزود: «برای بحث و پاسخگویی با همشهریان محترم، آمادهام.»
در پی اعلام آمادگی شهردار برای گفتوگو با همشهریان، همه حاضران در جلسه به پا خاستند و رئیس جلسه ناگزیر شد که آنان را به آرامش دعوت کند، زیرا بحث و تبادل نظریات در یک جلسه ناآرام، امکانپذیر نیست. پس از آنکه آرامش به جلسه بازگشت، انبوهی از پیشنهادها در برابر میز رئیس به چشم میخورد! با یک نگاه میشد دریافت که طرح همه آن پیشنهادها دستکم ساعتها وقت میخواهد!
فقط مسائل شهری
در اینجا سناتور مسعودی بار دیگر رشته کلام را به دست گرفت و یادآور شد: «بنده قبلا از ابراز لطف و محبتی که همه آقایان مبذول داشتهاند و در این هوای نامساعد و با این مشکلات رفتوآمد، در جلسه ما شرکت کردهاند، صمیمانه تشکر میکنم. همینطور از آقای شهردار، کمال امتنان و تشکر را دارم که با گرفتاریهای زیاد، به محض اینکه ما دعوت کردیم که تشریف بیاورند اینجا و با آقایان از نزدیک صحبت بفرمایند و مشکلات آقایان را مطالعه و بررسی کنند، با کمال علاقه و میل پذیرفتند.
دوستان عزیز همانطوری که قبلا عرض کردم، ما در گذشته نظیر این جلسات را زیاد داشتیم. جلساتی داشتیم که هر دفعه از یک صنف و طبقه دعوت میکردیم و مسائل مربوط به همان صنف و طبقه در اینجا مطرح میشد و مسئولان امور نیز در جلسات شرکت میکردند. این بار نیز اطمینان داریم که با همکاری شما از یک چنین برنامههایی نتایج مطلوب و به سود همه خواهیم گرفت...»
سناتور مسعودی افزود: «من دیدم که آقای فریدون فرخزاد در اینجا حاضرند و میخواهند صحبت کنند. شاید در آینده ما جلساتی داشته باشیم که ارتباط با کار خود ایشان نیز داشته باشد، ولی اگر ایشان مطلبی داشته باشند، راجع به امور شهر، البته سوالات خود را خواهند نوشت که به نوبه خود مطرح میشود و همانطوری که عرض کردم، جلسه امروز منحصرا مربوط به مسائل شهری خواهد بود و جلسات آینده مربوط به مسائل دیگر است. میخواهم این را عرض بکنم که ما در گذشته از اینگونه جلساتی که تشکیل میدادیم، نتایج بسیار مفیدی میگرفتیم.
در قسمت صنایع، در قسمت بازرگانی، در قسمت مسائل شهری و در قسمت اصناف همیشه بحثهای مختلف میشد و در روزنامه منعکس میگردید و مورد توجه قرار میگرفت و فوقالعاده مفید و موثر بود، من امیدوارم در این دوره جدیدی که روزنامه اطلاعات دوره تحولی را شروع کرده و فرزند من فرهاد مسعودی آن را اداره میکند و این از ابتکارات تازه اوست که فکر و ابتکار جالبی است، حتما اینگونه جلسات باز هم تشکیل خواهد شد و امیدوارم نتایج مفیدی بگیریم و همانطوری که قبلا هم عرض کردم اداره جلسه با آقای ویژه میباشد.»
گله شهردار از همشهریها!
پس از پایان گفتههای سناتور مسعودی، شهردار پایتخت گفتار خود را با سپاسگزاری از حضور همشهریها در جلسه و دعوت موسسه اطلاعات آغاز کرد و از آنجا که میدانست شاید در یک چنین جلسهای برای شهرداری فرصت درد دل پیش نیاید، رشته کلام را به گله از همشهریها کشید! در واقع شهردار به همشهریهای گلهمند یادآور شد که شهرداری هم متقابلا از آنها گلههایی دارد! آقای دکتر نیکپی گفت: «بنده از آقای مسعودی بسیار متشکرم که این فرصت را برای من فراهم آوردند تا خدمت خانمها و آقایان و همشهریهای بسیار عزیزم برسم و از نزدیک با آنها تبادل نظر بشود.
همچنین از خانمها و آقایان متشکرم که امروز با اینکه هوا سرد است و در شمیران برف بسیار سنگینی باریده تشریف آورده و منتی بر بنده گذاشتهاند و از اینکه بنده چند دقیقه دیر رسیدم معذرت میخواهم. من از ساعت دو بعدازظهر به اتفاق همکارانم مشغول بررسی وضع شمیران هستیم. برای آنکه برف امروز یکی از سنگینترین برفها در مقایسه با مدت زمان بارش است.
اکنون که میآمدم تقریبا برف تمام خیابانهای اصلی تا حوالی عباسآباد پاک شده بود و خیابانهای اصلی شمیران را هم ماموران پاک کردهاند؛ ولی یک نکته امروز به چشم دیدم و میخواهم از این فرصت استفاده بکنم و عرض بکنم و جای گفتن آن درست همین جاست.
ساعت 2 و 5 دقیقه بود که بنده از خیابان جردن عبور میکردم در نتیجه نزول برف، گریدرها هم کار میکردند، شن هم میریختیم، من دیدم شاید هفت دقیقه یا شش دقیقه اتومبیل من متوقف شد و چند اتومبیل دیگر هم متوقف شدند، پیاده شدم و دیدم که علت توقف فقط و فقط لیز خوردن اتومبیلهایی است که نه زنجیر چرخ دارند و نه لاستیک عاجدار، لاستیکهایشان کهنه بود، لیز میخوردند و اتومبیلهای پشت آنها نمیتوانستند عبور بکنند.
شاید هفت دقیقه طول کشید و مردم کمک کردند، اتومبیلهایی که لیز میخوردند به کنار جاده زده شد و در این فاصله من به چشم دیدم شاید بیشتر از 30 اتومبیل حوصله اینکه هفت دقیقه تامل کنند را ندارند و بدون اطلاع از اینکه آیا خیابانهای دیگر هم همین وضع را دارد یا نه گلکاری و چمنکاری وسط خیابان را که برای آنها کاشته شده زیر چرخهای اتومبیل خرد کردند و دور زدند، فقط برای اینکه با عجله بروند آن طرف خیابان و عبور کنند.»
چند سانتیمتر برف استمداد ندارد!
شهردار در دنباله سخنان خود، فرصت گرانبهایی را که به دست آورده بود به سادگی از دست نداد و سفره درد دل شهرداری را در مقابل آنان گشود و افزود که شهرداری حتی یک لحظه هم بیکار نمینشیند: «درست بیست دقیقه بعد از اینکه برف نشست 12 گریدر و نزدیک به 40 کامیون شروع کردند به کار و سریعتر از این نمیشد اقدام کرد، یعنی آتشنشانی هم به زحمت میتواند به این سرعت خودش را به محل برساند.
در هر جای دنیا فرصتی باید باشد تا ماشین برسد و عمل کند و در این موقع من از رادیو خواهش کردم تا مسئله را به اطلاع مردم برساند و نمیدانم این را گفت یا نه و شنیدم که رادیو اعلام کرده که شهردار از همشهریان استمداد طلبیده! من استمدادی نطلبیدم.
اگر زمان استمداد برسد مسلما بدانید خواهم خواست و مسلما فرد فرد مردم هم کمک خواهند کرد. چند سانتیمتر برف که استمداد ندارد. من تقاضا کردم که رانندگان بدون زنجیر و با تایر کهنه حرکت نکنند و در نتیجه خودشان و سایرین را هم در زحمت نیندازند.»
شهردار افزود: «مطلب دومی که امروز میخواهم از آقای ویژه رئیس جلسه و آقای سناتور مسعودی و خانمها و آقایان محترم خواهش کنم، این است که اگر موافقت بفرمایید مسائل مشابه را کلاسه کنند و من یک مرتبه جواب بگویم؛ چون اگر قرار بشود جواب به تقاضای فرد داده شود، شخص دیگری هم همان سوال را میکند. پس بهتر است بحث یکجا بشود و بنده جواب عرض کنم.»
شور و هیجان استاد!
در پایان سخنان شهردار، آقای رستگار رازی نیز در تایید گفتار ایشان، پیشنهاد کلاسه کردن تقاضاها و پرسشها را کرد و افزود برای آنکه مردم از برنامه آینده شهرداری آگاه شوند، بیمناسبت نخواهد بود اگر در این باره نیز توضیحاتی داده شود زیرا حل بعضی از مشکلات همشهریان در برنامه سال آینده شهرداری ممکن است گنجانیده شده باشد.
نمایندگان انجمنهای محلی، این پیشنهاد را رد کردند و یادآور شدند که این اجتماع برای شنیدن سخنرانی آقای شهردار، برپا نشده است. شهردار، اعتراض نمایندگان انجمنهای محلی شهر را همراهی کرد و پیشنهاد داد که هر کس پرسشی دارد، برپا بایستد. آقای شهردار هنوز فعل جمله را کاملا ادا نکرده بود که پنجاه نفر یکجا برپا خاستند و اجازه صحبت خواستند! رئیس جلسه در مقابل این همه خواستار گفتوگو، به راستی درمانده بود و نمیدانست برای رفع این مشکل چه چارهای بیندیشد!
در میان علاقهمندان به گفتوگو که همگی به پا خاسته بودند، یک نفر بیش از دیگران شور و هیجان به خرج میداد و با احساسات سخن میگفت. چهره این مرد برای همگان آشنا بود: آقای صادق بهرامی که در سریال تلویزیونی «اختاپوس» ریاست یک انجمن خیالی را بر عهده دارد و لقب استادی را به یدک میکشد.
آقای صادق بهرامی که در لباس استاد صادقالدوله نیز انجمن خیالپرورده «اختاپوس» را به شور و هیجان میکشد، میگفت: «آقای رئیس جلسه! ما هر یک ابتلائاتی داریم و برای بیان کردن مشکلات خود به اینجا آمدهایم! مشکلات ما یکی و دو تا نیست. مشکلات ما آب و برق و اتوبوس و دیگر مسائل شهری است! ما در تمام این موارد شهرداری را مسئول میدانیم.» آقای صادق بهرامی پا را از این هم فراتر نهاد و افزود: «به نظر من مسئول فرهنگ هم شهرداری است و ما باید همه چیز را از شهرداری بخواهیم!»
خواستهای مردم «کن»
آقای صادق بهرامی ناگهان به یاد آورد که باید خود را به عنوان نماینده ساکنان کوی کن معرفی کند! او پس از معرفی خود اضافه کرد: «ساکنان کوی کن از تمام مواهب شهری بیبهره و محروماند و در برابر خود تنها یک سازمان شهری را مسئول میدانند و به رسمیت میشناسند. این سازمان شهرداری است!»
عوارض کجا میرود؟
آقای شهردار در این فرصت طلایی آمار و ارقام عوارض را نیز به رخ کشید: «من یک رقم دست شما میدهم و میگویم برای نگاهداری بیست میلیون متر مربع آسفالت تهران در سال، شصت میلیون تومان پول لازم است؛ یعنی هیچ چیز دیگری اضافه نکنید، آسفالت وقتی ترک برداشت، روکش کنید، یک روکش بکنید لکههای آن را بگیرید، میشود شصت میلیون تومان! الباقی برای ما میماند چهل میلیون! به من بگویید با چهل میلیون چه کار کنم؟ نامردم اگر مانده را از امروز در طبق اخلاص در خدمت شما نگذارم و با هم تقسیم بکنیم.
درآمد شهرداری چهارصد میلیون تومان است! از این چهارصد میلیون، صد و خردهای میلیون تومان برای عمران است، تمام شهرداریهای دنیا بزرگترین کارشان نظافت شهر است، همه دنیا از نظر بهداشت شهری زباله را حمل میکنند که مدعی هستم در تهران امروز یکی از بهترین امکانات جمعآوری و حمل زباله به خارج از شهر فراهم شده و فراموش نفرمایید تا دو سال پیش زبالهها هفتهها کنار خیابانها در اتاقهای آهنی میماند و به شعاع هزار متر متعفن میشد.»
یکی از حاضران با صدای بلند فریاد زد: «حالا هم میماند!» آقای شهردار بدون تامل ادامه داد: «آنها زیر ماسه خاک میشود تا پنج ماه دیگر تبدیل میشود به کود. یک قسمت بزرگی از بودجه شهرداری صرف پرداخت حقوق رفتگران میشود؛ با اینکه ما 3500 رفتگر کم داریم یک تعدادی از اینها برای نگاهداری باغها و پارکهای موجود به کار گمارده میشوند و نزدیک به شانزده میلیون تومان از پول شما صرف نگاهداری پارکهایی که به وجود آمده و میدانهای سبز میشود. باید به چمنها آب داد به خصوص در تهران که آب به ما داده نمیشود.
حق هم دارند که میگویند آب کم داریم. ما باید تانکر بخریم و چهل تانکر هم خریداری شده، فقط برای اینکه بتوانیم (رفوژ) جانپناهها را نگهداری کنیم سابقا آب قنوات میآمد از کنار جویها میرفت و درختها را سبز نگه میداشت، حالا باید با دست به درختان آب داد.
یک قسمتی از بودجه شهرداری صرف بهشتزهرا میشود، یک قسمت از بودجه شهرداری صرف کانالسازی میشود و مسیلسازی میگردد که دیگر عکس سیلاب نیندازند! مردم میگویند چرا بایستی آب در میدان فردوسی بایستد. به خدا مسائل را میفهمم اما پول کم دارم! بنده اینها را قبول دارم و یک مطلب را باید عرض بکنم. ممکن است شکایتی از شهرداری باشد چه بسا که سه میلیون و هفتصد هزار سکنه تهران شکایت داشته باشند؛ ولی من نمیدانم به چه زبانی بگویم که از صبح ساعت شش و نیم تا دو بعدازظهر در دفترم آماده هستم.»
شهردار: معذرت میخواهم!
شهردار ادامه داد: «من چطوری باید بگویم، از رادیو بگویم، از این بلندگو بگویم دم در شهرداری نوشتهام! در اداره تفکیک اراضی و صدور پروانه شهرسازی درشت نوشتهام که اگر کسی 10 روز بیشتر در شهرداری معطل شد بیاید مرا ملاقات بکند.»
حاضران: آقا راه نمیدهند!
شهردار نگاهش را به جمعیت دوخت و پرسید: «میخواهید بیایم صندلی بگذارم و دم در شهرداری بنشینم؟... امکان دارد من گفته باشم به اداره امانی که آسفالت بکنید و امکان دارد که اداره امانی نرسیده باشد، آسفالت بکند؛ چون آسفالت باید روی نوبت باشد. باز باید به بنده بفرمایید و من تمام تقاضاها را خودم باز میکنم. من از مردم استدعا میکنم و تمنا میکنم این مسائل را به بنده بفرمایند!»
آقای نیکپی در حالی که به آقای رشیدپور نماینده محلی آیزنهاور اشاره میکرد، افزود: «ممکن است در 12 هزار خیابان و کوچه، کوچه 300 متری و کوچههای 300 متری دیگر حقشان بوده عقب افتاده، من در این مورد ادعایی ندارم و بنده بابت این قسمت 300 متری آسفالتنشده آیزنهاور معذرت میخواهم! دیگر از این بالاتر که چیزی نیست! دویست خیابان از قلم افتاده و ششصد خیابان از قلم افتاده، ما پنج میلیون متر مربع خیابان خاکی داریم. آیا با پولی که عرض کردم بیش از ششصد خیابان و شش میلیون متر مربع میشد آسفالت کرد؟ بگویید میشود؟
آقای فریدون فرخزاد اجازه صحبت خواست و از آخر سالن با صدای رسا گفت: «آقای شهردار! پس به ترتیبی که شما میفرمایید ما در اینجا کاری نداریم و اساسا مشکل به صورتی که گفته میشود وجود ندارد... آقای شهردار! مطالب شما درست نیست، در شهرداری ناحیه شما به مردم فحاشی میکنند میگویند برو بیرون... آسفالت و زباله و بهداشت و دیگر مسائل بماند کنار، این وضع را مردم چطور تحمل کنند؟! شما میگویید: زباله را میبرید و من عرض میکنم خیر نمیبرید. زباله در محلات میماند. بچههای من هر روز از توی این زبالههای مانده در امیرآباد رفتوآمد میکنند و وقتی شما در امیرآباد اینطور که من دیدهام زباله ببرید، در نقاط دیگر معلوم است چه وضعی برقرار است؛ چون ماشینهای زبالهکشی روباز است هنگام حرکت مجددا زبالهها در شهر پخش میشود.»
شمال و جنوب
شهردار گفت: «فرمودید شمال و جنوب، من اصرار دارم این مطالب در روزنامه اطلاعات چاپ شود. اینک از وضع شمال و جنوب برایتان میگویم تا مقایسه بفرمایید و بدانید من تنها شهرداری هستم که برای اولین بار عوارض شمال تهران را در جنوب شهر خرج کردهام. آقایان! عوارض شهر تهران را شمال شهر میدهد.
جنوب شهر هم میدهد ولی قسمت اعظم آن در شمال وصول میشود. من هیچ وقت گوش به این حرفها ندادهام که چه کسانی در تهران عوارض میدهند یا نمیدهند. عقیده من آن است که یک شهر است و گروهی کثیر از مردم عوارضی که میدهند باید عادلانه تقسیم شود و حالا ملاحظه بفرمایید در جنوب تهران در خیابانهای خراسان، آرامگاه، هزاران متر اراضی گودهای جنوب شهر که بیست سال همهاش حرف آبادی آنها را میگفتند، اکنون گریدرها در آنجا کار میکنند و من در اینجا به شما قول میدهم که در خرداد همین سال آینده، یعنی پنج ماه دیگر در این منطقه یکی از زیباترین پارکها و باغهای وحش جهان و دریاچه ساخته خواهد شد. این خیابان فرحآباد، 45 متری خواهد شد.
خیابان پهلوی تا راهآهن و خیابانهای عمود بر این خیابان، شوش و مسگرآباد آسفالت شده و خواهد شد. مسگرآباد به پارک مبدل گشت. بهشتزهرا ساخته شد، سردخانه بزرگ تهران در دست ساختمان است و کشتارگاه تهران خودکار شد، حالا ملاحظه بفرمایید آقایان! اینها کار است و کارهای بزرگی است که به وسیله شهرداری انجام شده است. در جنوب تهران شهرداری اقدام مهمی انجام داد و آن ساختمان، کانال سرپوشیده، نهر فیروزآباد و مسیلهای سیل بر شرق و غرب تهران است.»
در این موقع آقای فرخزاد یک بار دیگر به پا خاست و در مورد آسفالت خیابان سیمتری از شهرداری انتقاد کرد. فرخزاد گفت: «آقای شهردار! شما که در مورد آسفالت و برنامههای خودتان بیان مطلب میفرمایید پس این آسفالت خیابان سیمتری چرا شش ماه است معوق مانده و روزگار مردم سیاه شده است؟ آقای شهردار! بفرمایید تا به حال شما از این خیابان عبور کردهاید؟ از باغشاه تا دروازه قزوین وضع خیابان چنان است که از آن بدتر دیگر نمیشود.» شهردار در پاسخ اظهارات آقای فرخزاد مجددا به حرف آمد و با صورتی برافروخته به انتقادات در زمینه آسفالت، زباله و درآمد شهرداری پاسخ داد.
آسفالت سیمتری
شهردار گفت: «راجع به خیابان سیمتری فرمودید. اولا قسمت اعظم این خیابان تا باغشاه آسفالت شده است؛ یعنی در فصل تابستان عملیات آسفالتسازی از کوی دانشگاه تا میدان باغشاه انجام گردید و اما آقایان! ما در تهران دو نوع آسفالت روی خیابانها میریزیم: یکی آسفالت اساسی است و یکی هم آسفالت امانی.
آسفالت اساسی سه قشر زیرسازی میشود و سپس حدود هشت سانتیمتر آسفالت زیر میریزند و هفت سانتیمتر هم آسفالت روی آن است. این آسفالت را در زمستان نمیشود ریخت و به این دلیل یک قسمت کوچکی از آسفالت خیابان سیمتری معوق مانده است و اما مسئله زباله، در این مورد باید موضوع را تفکیک کرد و گفت که زباله تهران دو نوع است: یکی زباله منازل و دیگر زباله و نخاله و زائدهها که با کمال تاسف دسته بزرگی از مردم شهر آنها را در جلوی منازل توی نهرهای آب و یا اراضی ساختهنشده میریزند.
این از مشکلترین مراحل کار شهرداری است و جمعآوری این نوع زبالهها بسیار مشکل است و ماموران باید از نهرهای آب اراضی بایر بیخ درختان و جلوی منازل، روی برفها این زبالهها را جمعآوری بکنند و شهر را پاکیزه کنند.» شهردار گفت: «هر یک از آقایانی که منکر این حقیقت هستند، میتوانند طبق تعیین وقت قبلی با من به محلات تشریف بیاورند تا در آنجا آنها را هنگام ریختن زباله در معابر با مشکلات شهرداری آشنا کنیم.»
چهارصد تن
شهردار گفت: «در ناحیه شش تهران هر روز نزدیک چهارصد تن زباله، لجن، پوست پرتقال و پوست میوه جمعآوری میشود که این زبالهها را مردم شهر توی نهرها میریزند که به وسیله فاضلابها به جنوب و ناحیه شش آورده شده و در آنجا انباشته میگردد.
شهر تهران هشت هزار رفتگر دارد و مساحت شهر سه میلیون و هفتصد هزار متر است و به طور دقیق ما حدود سه هزار و پانصد رفتگر کم داریم. از کامیونهای شهرداری، هشتاد کامیون مخزن دارد؛ ولی چهل کامیون روباز است و تا آنجا که امکانات اجازه میداد ما وسایل لازم را خریداری کردهایم و در عین حال عرض میکنم که کامیونهای کهنه را تا زمانی که میشود بهرهبرداری کرد، در سرویس نگاه خواهیم داشت. من از آقای فرخزاد خواهش میکنم این نقاطی را که زباله در آنجا میماند بعدا به من بفرمایند تا فورا برای رفع ناراحتیشان اقدام کنم.»
نماینده شهرری
در این موقع آقای فرشاد رشادتجو، نماینده شهرری به پا خاست و در مورد آلودگی هوا در جنوب و دود کورهها در این منطقه از شهردار سوال کرد. آقای رشادتجو گفت: «در جنوب تهران هنوز کوره روشن است و دود این کورهها مردم را خفه میکند. آسمان جنوب تهران همیشه سیاه است. روی خانههای مردم دوده میبارد.»
وی از شهردار خواست تا در این مورد هر چه زودتر اقدام نمایند. شهردار به این پرسش جواب داد و گفت: «از مجموع کورهها آنچه مربوط به منطقه غیرمجاز است و در این ناحیه باقی است، فقط 29 کوره است و من بارها به سازمان مسکن نوشتهام که اگر میتوانند نیاز شهر را تامین کنند، اعلام دارند تا من فورا این کورهها را خراب کنم.»
انتقاد با هیجان
هنوز شهردار نفس تازه نکرده بود که آقای معصومی، یکی از حاضران، به پا خاست و با هیجان گفت: «شما آقای شهردار! خودتان میدانید که عملیات ساختمانی در تهران به کلی راکد است. در موقعی که طرح نقشه جامع را تدوین میکردند و بیست و چند میلیون تومان هم خرج این کار کردند، چطور متوجه نقایص کار نشدند و حالا شما شهرسازی عریض و طویل درست کردهاید تا آن کمبودها را برطرف کنید.»
ناطق در این موقع یادداشتی حاوی 23 سوال در زمینههای مختلف برای شهردار فرستاد و درخواست کرد تا آقای نیکپی به این پرسشها پاسخ گوید. این سوالات به شرح زیر است: 1. اثر ساختمانهای بلند در ترافیک؛ 2. اخذ عوارض پارکینگ از ساختمانهای بزرگ؛ 3. لغو مقررات موجود برای ایجاد پارکینگ؛ 4. رفع مزاحمت در صدور پروانه ساختمان؛ 5. حذف تشریفات در شهرداری؛ 6. ساختمان مترو؛ 7. راهروهای زیرزمینی؛ 8. پلیس ساختمان؛ 9. کنترل ارزاق؛ 10. سد معابر؛ 11. پارکسازی؛ 12. خیابانهای کمربندی؛ 13. حق مرغوبیت؛ 14. آسفالت؛ 15. پلسازی؛ 16. ساختمان سرپناه؛ 17. تلفن؛ 18. زنگ خطر و آژیر آتش؛ 19. نوسازی محلات؛ 20. حفاریها؛ 21. اتوبوس؛ 22. انجمنهای محلی؛ 23. آلودگی هوا.
اما آقای معصومی با انبانی پر از ایراد و سوال آمده بود و گذشته از 23 پرسش، بودجه شهرداری را مطرح کرد و گفت: «شما رسما در روزنامه اطلاعات اعلام کردهاید که بودجه شهرداری پانصد میلیون تومان است و حالا رقم کمتری عنوان میکنید. این اختلاف ناشی از چیست؟» شهردار به این پرسشها جواب داد و گفت: «سوالات متعددی فرمودید و مطالب جالب است و من جواب عرض میکنم برای آنکه همه سوالات اصولی است.»
شهردار گفت: «سوال فرمودید که بودجه شهرداری 500 میلیون تومان است. بودجهای که ما تقدیم کردیم به انجمن شهر، با توجه به اینکه سال اول وصول عوارض نوسازی بود، بر اساس برآورد وزارت کشور وقت، بودجه را تنظیم کرده بودیم؛ ولی در عمل اینطور نشد.
نه آنکه مردم استقبال نکردند بلکه اساسا میزان قابل وصول همین اندازه بود. وزیر کشور وقت در موقع محاسبه، سطح تهران را روی دویست کیلومتر مربع حساب کرده بود، در حالی که طرح عوارض روی دویست کیلومتر مربع از سطح تهران پیاده شد. مردم از این عوارض خوب استقبال کردند و پرداخت هم میکنند و در جمع سالی صد، صد و بیست میلیون تومان عایدات شهرداری از درآمد نوسازی است.
سوال فرمودید در مورد بودجه سنگین شهرداری؛ من ارقامی خدمت شما عرض میکنم و خیال میکنم امروز که دور هم جمع شدهایم باید حقایق را به همدیگر بگوییم و آن این است که بودجه شهرداری تهران باید ده برابر بودجه کنونی باشد؛ یعنی پنج هزار میلیون تومان.
بودجه شهرداریهای پاریس و سوئیس هر یک همین مقدار است در حالی که مساحت شهر پاریس و حومه صد کیلومتر هم کوچکتر از تهران و جمعیت آن یک میلیون نفر کمتر است ولی بودجه پاریس شش برابر بودجه تهران تعیین شده و تامین میگردد. شهر لسآنجلس با هفتصد هزار جمعیت کمتر از تهران، با بودجهای پنج برابر بودجه شهرداری تهران اداره میشود و من از توکیو و دیگر شهرها که بودجههایی بیست برابر تهران دارند حرفی نمیزنم. شما آقایانی که در اینجا تشریف دارید، هر یک روزانه سه ریال به شهرداری میدهید چه من شهردار باشم و چه آقا در جای من بنشیند، تا این سه قران سه تومان نشود نمیشود این توقعات و انتظارات را یکجا برآورده ساخت... اگر ما در آن موقع اعلام میکردیم که بودجه شهرداری 500 میلیون تومان است، نمیدانستیم که وزیر کشور در محاسبه دچار اشتباه شده و حالا باز هم توضیح میدهم صد و بیست میلیون تومان درآمد نوسازی، هفتاد میلیون عوارض احتمالی نوسازی است.
این بودجه را تقسیم کنید بر هزینههای آتشنشانی، خرید کامیون زباله، تانکر، شرکت واحد، پارکسازی، مسیلسازی، تونلسازی و هزار و یک مورد دیگر. راجع به نقشه جامع اشاره کردید و عرض میکنم تدوین نقشه جامع بزرگترین خدمت برای تهران است. این کار صحیح و اصولی بود و شهر چهار میلیونی را دیگر نمیشود بدون نقشه و طرح و سرخود اداره کرد.
یک زمان در تهران هر دو طرف خیابانها را مغازه میساختند و حالا دیگر نمیشود اینطور عمل کرد؛ زیرا که ترافیک و دیگر مسائل مطرح است و جایی که دو طرفش مغازه است نمیشود ترافیک آرام داشته باشد. باید مرکز دادوستد و صنایع و به طور مثال چوببری و آهنگری از مراکز سکنی جدا شود.
یکی از دوستان من که خیلی به وی علاقه دارم در اینجا نشسته و یادداشتی داده است. از فرصت استفاده کرده و جواب عرض میکنم که من تمام مشکلات مردم را درک میکنم نه اینکه تصور بفرمایید ادراک این کار را ندارم، به خدا تمام مسائل را میفهمم اما علاج ندارد.»
نسل آینده
شهردار سپس با حالتی آرام اظهار داشت: «اگر نسل آینده بخواهد ترافیک آرام داشته باشد و اگر بخواهید که آیندگان آسوده زندگی کنند باید شما افراد نسل حاضر فداکاری بکنید و حداقل تا پنج سال این مشکلات را تحمل بفرمایید. این آقای محترم و دوست بنده پرسید که چرا در محلاتی اجازه ساختمان بلند نمیدهید و در جای دیگر میگویید به جای خانههای یک طبقه ساختمان بلند بسازید.
جواب من این است که سیاست شهرداری را در زمینه ساختمان، مصوبه انجمن شهر و طرح نقشه جامع روشن میکند. من مجری نظرات و مصوبهای هستم که هفت وزیر کابینه آن را تصویب کردهاند. من این تصویبنامه را اجرا میکنم. اگر غیر از این عمل کنم خواهند گفت ماموران شهرداری پول گرفتهاند. من این طرح را اجرا میکنم و میگویند چرا ساختمان بلند نمیسازید و ساختمان بلند میسازیم میگویند چرا میسازید! پس بفرمایید با این عقاید ضدونقیض چه باید کرد؟»
اما پرسشها در سالن کنفرانس میجوشید. شهردار در میان صدها پرسش محاصره شده بود، اما نه تنها دستپاچه نبود بلکه حالتی داشت که میتوانست از پس همه سوالها برآید.
درست است
در جلسه کنفرانس، شهردار در پاسخ انتقادات یکی از ناطقین در زمینه معطلی مردم و مراجعان در اداره شهرسازی گفت: «مشکلات جواز ساختمان درست است و در این مورد باید بررسیهای لازم بشود؛ ولی مردم نباید از رسیدگیها ناراحت بشوند، چون این وظیفه شهرداری است؛ اما اگر کسی از صاحب ساختمان پول بخواهد آن را به ما بگویید. این قبیل افراد از شهرداری باید طرد شوند.»
شهردار خطاب به آقای معصومی یکی از منتقدین گفت: «آقای محترم! مشکلات با رشادت من حل شده و انجمن شهر هم از من حمایت کرده است. این را قبول بفرمایید که طرح نقشه جامع تهران به صورتی که تدوین شده بود قابل اجرا نبود. خوب تنظیم شده بود ولی اجراشدنی نبود و مهم آنکه چهارده هزار میلیون تومان هم برای اجرایش پول لازم داشت.» شهردار گفت: «ما که این پول را نداشتیم ناچار بودیم نقشه را مقدم و موخر بکنیم و این هم اساسیترین مشکل شهر است و هم قاطعترین جواب من به آقای معصومی.»
شهردار همچنین گفت: «من قسمت دستوپاگیر طرح نقشه جامع تهران را از دستور خارج کردهام. تقریبا به موجب نقشه، یکسوم شهر در غرب پیشبینی شده بود که همه را حذف کردیم و شهر در این منطقه محدود شده به همان اسکلت اصلی که لازم است. خیابانهای شمالی و جنوبی و دو خیابان 76 متری هر یک با 500 متر حریم از طرح حذف شد. با وجود خیابانهای قدیم و جدید شمیرانات، راه سوم طرح جامع ضرورت نداشت. ما جردن و پارکوی را ساختیم و جاده سوم هم میکشیم، با این ترتیب دیگر نیازی به خیابانهای تازه شمالی - جنوبی نداریم.»
شهردار گفت: «آقای معصومی نقشه جامع چه میگوید؟ چه حرف بیربطی زده که بزنیم توی دهانش؟! آقای محترم نقشه جامع گفته: در این خیابان ایرانشهر که ظرفیت حرکت و توقف این همه اتومبیل را ندارد، ساختمان مسکونی ساخته شود نه اداری. حالا در این خیابان، پیش از نقشه، خانههای بزرگی ساختهاند و به دولت و شهرداری اجاره دادهاند. آیا این کار صحیح است که شما و من هر روز در این خیابان گرفتار ترافیک کور بشویم؟»
شهردار تهران گفت: «آقای معصومی به این دلیل من از طرح نقشه جامع حمایت میکنم که میگوید در خیابان ایرانشهر دیگر اجازه ساختمان بزرگ و دولتی نباید داده شود. این منطقه را طرح، قسمت مسکونی اعلام کرده و شما بفرمایید که با توجه به وضع موجود شهر این نحوه عمل درست است یا نه. اگر درست است حرف خود را پس بگیرید و اگر نادرست است دلیل بیاورید.»
شهردار گفت: «شما سوال فرمودید که تغییرات نقشه جامع در چه زمینه است و من عرض کردم که این تغییرات را اعلام کردهایم. به این ترتیب جادههای اضافی حذف و فضاهای آموزشی - بهداشتی که دولت نمیتوانست طرح خود را در آن اراضی اجرا کند از حریم خارج گردیده است. حقیقت مطلب آن است که من نمیتوانم به مردم بگویم که شما مدت ده سال تامل کنید تا وزارتخانههای بهداری و آموزشی پول پیدا کنند و در این اراضی طرحهای خود را اجرا کنند.»
پیغمبر و نه پیامبرزاده
شهردار گفت: «من مطلب آخری را به شما عرض میکنم. نه پیغمبر هستم و نه پیامبرزاده! اگر حسننیت باشد و به اشتباهات خود اعتراف کنیم، میتوانیم در اصلاحات شهری هم موفق بشویم. این نقشه جامع برای اولین بار در تهران تدوین شد و ما نه شهرساز داشتیم و نه از نقشه چیزی میدانستیم. خود من در دو سال گذشته هر هفته هشت ساعت روی این نقشه کار کردهام و حالا مدعی هستم که مطلعترین آدم در مورد نقشهها هستم. به این علت در دیدار خود از پاریس، نیویورک، لسآنجلس از طرح جامع حرف زدم و گل کردم.»
شهردار اظهار داشت: «نقشه هنوز هم اشکالاتی دارد؛ در مورد انقلاب اداری در شهرداری خیلیها به من مطالبی گفتهاند. آقای نخستوزیر از افرادی است که در این مورد بارها به من تذکراتی داده و من هم تا آنجا که مقدور بوده کارکنان شهرداری را به تواضع و همکاری با مردم دعوت کردهام؛ ولی شهرداری 14 هزار نفر کارمند دارد، یکی خوب است و دیگری خلق تند دارد. آیا میشود کارمندی را که شب با خانمش دعوا کرده، با خلقی تند به اداره آمده و با مردم مرافعه میکند، مهار کرد.»
تعریف نکنید
در این موقع رئیس انجمن محلی خیابان آهنگ از جا برخاست و برای شهرداری شعار موافق داد. حاضران به وی تذکر دادند که این سالن جای حرف زدن است و انتقاد، خلاصه به وی مهلت ندادند صحبت کند. رئیس انجمن محلی خیابان سیمتری گلستان مطلب بسیار جالبی را عنوان کرد، او گفت: «خیابان سیمتری گلستان را شهرداری در برنامه گذاشته بود و آسفالت میکرد، یک روز آقای مهندس شمسایی مدیرکل آسفالت شهرداری به این خیابان آمده بود و بچهها توی خیابان فوتبال میکردند. از بخت بد توپ بچهها خورد به اتومبیل آقا و او رفت و به این سبب دستور تعطیل آسفالت را داد!» در پاسخ این شخص شهردار گفت: «دستور میدهم اول بهار آسفالت آن خیابان دوباره شروع شود.»
ما تضمین میکنیم
در این هنگام یکی از حاضران به پا خاست و گفت: «با تضمین ملکی و سپردن وثیقه حاضرم این اتوبوسرانی را بگیرم و اداره کنم.» وی خطاب به شهردار گفت: «من نمیدانم این چه اصراری است که این اتوبوسرانی را نه خودشان میتوانند اداره کنند و نه به دست مردم میدهند.» ناطق سپس گفت: این دریچههای آب و برق را به مردم گران حساب میکنند و سپس در مورد نرخ تلفن آب و برق مطالبی را مطرح کرد.
شهردار به این پرسشها پاسخ داد و اظهار داشت که آب و برق و تلفن به من مربوط نیست ولی در مورد اتوبوسرانی مشغول پیاده کردن طرح هستیم و در زمینه کارمندان شهرداری هم همینقدر میگویم که وضع فرد فرد افراد در این سازمان رسیدگی میشود و به زودی به دو کارمند عالیرتبه شهرداری خاتمه خدمت داده میشود و پرونده دو مدیرکل دیگر به دادگاه فرستاده خواهد شد. شهردار گفت: «ولی من به رفتگر خاتمه خدمت نمیدهم و تا برای آنان بازنشستگی درست نکنم قلم برای قطع نان کسی برنخواهم داشت.»
چرا تا حالا نگفتید
شهردار گفت: «چطور شما آقایان در مدت شانزده سالی که شرکت واحد به وجود آمده هیچ وقت هیچ نگفتید و حالا یک سال است آمده دست شهرداری ایراد میگیرید ولی من به شما حق میدهم و مسئله شرکت واحد با مردم در میان گذاشته میشود و اصلاح خواهد شد.»
سپس رئیس انجمن محلی وحیدیه صحبت کرد و گفت: «آقای شهردار! دستور بفرمایید به نامهها و شکایات ما رسیدگی کنند.» ناطق اظهار داشت که «در وحیدیه 8000 دانشآموز از سه خیابان که فقط 130 متر آنها خاکی است، عبور میکنند و از طرف مردم درخواست آسفالت این منطقه را دارم.» خانمی از ته سالن به پا خاست و فریاد زد: «آقای شهردار! ما در خارج از محدوده زندگی میکنیم و خدمات شهری به ما نمیدهند. بفرمایید تکلیف ما چیست و چه باید بکنیم؟»
نهر فیروزآباد
در پایان، آقای پیشرو رئیس انجمن محلی بریانک در مورد اقدامات شهرداری در غرب تهران و پوشش روی نهر فیروزآباد در شمال خیابان قزوین سخن گفت و اظهار داشت که در این منطقه یک باغبان و یک کارخانهدار مسیر خیابان را غصب و راه عبور مردم را بستهاند.
از آن پس شهردار به آخرین پرسشها جواب داد و گفت: «آقایان من با دادن آب و برق و تلفن در محلات خارج از محدوده موافق هستم و به صراحت عرض میکنم که بروید و از قول من به این سازمانها بفرمایید که شهرداری با دادن آب و برق و تلفن به مردم مخالفتی ندارد. در مورد مشکلات غرب و سخنان آقای پیشرو فورا اقدام میشود و دستور آسفالت خیابانهای وحیدیه نیز به محض مساعدت هوا داده خواهد شد.»
در این موقع وقت جلسه پایان یافت و پنجاه نفر از حاضران ضمن مراجعه به آقای ویژه سوالات خود را تسلیم کرده و در حالی که شهردار را در حلقه محاصره خود گرفته بودند جلسه را ترک گفتند.
منبع: تاریخ ایرانی