خورشید و ماه باحرکت حساب شده خود و نظم بخشیدن به سایر سیّارات و تأثیر در همه موجودات، نشانی از آفریننده حکیم و قادر مطلق هستند.
در شماره گذشته با یکی دیگر از آیاتی که با تعبیر «و من آیاته» شروع شده، آشنا شدیم و آن، آیه 37 سوره فصّلت بود که در آن به چهار پدیده مهم و حیاتی در منظومه خاکی ما اشاره شده است.
وَمِنْ آیَاتِهِ اللَّیْلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلَا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَهُنَّ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ (فصلت/ 37)
«و ازجمله آیات قدرت الهی خلقت شب و روز و خورشید و ماه است و نباید هرگز پیش خورشید و ماه سجد برید (که مخلوقاتی مانند شما هستند) بلکه اگر به حقیقت خدا پرستید خدایی که خورشید و ماه را آفریده است سجده و پرستش کنید (اینجا سجده واجب است.)»
و آنها عبارتند از روز و شب و خورشید و ماه. درباره دوتای اوّلی مطالبی بیان شد و اینک ادامه مطلب:
خورشید منبع انرژی و برکات بیشمار برای سیّاره خاکی ما به شمار میرود نور و حرارت و روشنایی روز و رویش گیاهان و حتی زندگی بشر بدون پرتو حیاتبخش خورشید نمیتواند وجود داشته باشد.
به عبارت دیگر، انرژی های گوناگونی که بشر امروزه مورد استفاده خود قرار میدهد ازجمله نیروگاههای اتمی و انرژی الکتریکی که در اکثر موارد زندگی، ما شاهد آن هستیم و با زندگی روزمره ما عجین گشته، و جهان را به سوی تمدن پیش میبرد، درواقع نشأت گرفته از خورشید است. دانشمند روسی «تیمیر یازف» معتقد است:
«غذا از آن جهت منبع نیروی حیات است که کنسروی ازاشعه خورشید میباشد».
خورشید و ماه چیست؟
خورشید یکی از ثوابت است که زمین و سیارات دیگر دور آن میگردند و از آن کسب نور میکنند. حجم آن 1310000برابر حجم زمین و فاصلهاش تا زمین 149میلیون کیلومتر و نزدیکترین ثوابتِ به زمین میباشد.
خورشید کرهای بزرگ و شکل مرکب از گازهایی ملتهب است که اشعه نورانی و گرما، به سراسر جهان گسیل میدارد و قطرش یک میلیون وچهارصد هزارکیلومتر است. قرص خورشید و ماه گرچه درنظر ما یکسان مینماید، ولی خورشید 109برابر بزرگتر از کرهزمین است.
ماه نیز یکی از کرات آسمانی است که به دور زمین برمی گردد و روشنیبخش شبهای تار و ظلمانی و چراغ راهنمای مسافران و فواید دیگری نیز دارد که با جزر و مد خود میآفریند. البته میدانیم که نور ماه، انعکاس نور خورشید در نیمهای از این کره است.
اهمیّت خورشید و ماه
میلیونها سال است انسان مشاهده میکند که کره زمین به دور خورشید و ماه به دور زمین میچرخد و لحظهای از مسیر خود تخلّف نکرده، و اوقات شب و روز و ماه و سال را تنظیم کرده، و پس و پیش نمیشود، لذا انسان برنامه زندگی خود را براساس گردش این دو، تحت نظم و حساب درآورده و برای خود مبدأـ تاریخ قرار داده و براساس همان نظم و ترتیب روز و شب و ماه و سال، کارهای فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی را تنظیم میکند. چنانکه خداوند متعال در آیه 96 سوره انعام میفرماید:
فَالِقُ الإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّیْلَ سَکَنًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَانًا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ (انعام/ 96)
«خداست شکافنده پرده صبحگاهان و شب را برای آسایش خلق او مقرر داشته و خورشید و ماه را به نظمی معین او به گردش آورده این خدای مقتدر و داناست.»
«خورشید و ماه را وسیله حساب قرار داد».
«او است که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید و هرکدام از اینها در مداری در حرکتند».
«نه خورشید را سزا است که به ماه رسد، نه شب بر روز پیشی میگیرد، و هرکدام در مسیرخود شناورند».
خورشید و ماه در زندگی منظومه ما، از چنان اهمیتی برخوردار است که اگر روزی سیّارات از نور خورشید محروم گردند و همه جا تاریک و ظلمانی شده، همه گیاهان از رویش بازخواهند ایستاد.
«آماسویچ» مینویسد:
«آب دریاها و اقیانوسها که در اثر حرارت خورشید تبخیر شده و رودخانهها و آبشارهای زیبا را به وجود میآورد، اگر روزی خورشید نباشد و دیگر تولید انرژی تعطیل شود، بشر از تمامی این نعمتها محروم مانده و زندگی او فلج خواهد شد. حتی انرژی الکتریکی که همگان با آن سروکار دارند، صورت دیگری از انرژی خورشید است».
همچنین وزش باد، چیزی جز گرم شدن ناموزون قسمتهای مختلف سطح زمین به وسیله اشعه خورشید نمیباشد.
آماسویچ باز در اهمیّت خورشید مینویسد:
«آدمیان از قدیمالایام به اهمیت خورشید پی برده بودند و شگفتانگیز نیست که پیشینیان خورشید را یکی از خدایان میشمردند و معابد باشکوه برای نیایش او برپا میساختند و به درگاهش راز و نیاز میکردند و آن را خدای خدایان میدانستند ولی بعدها آدمی به نیروی دانش و خرد دریافت که نیرویی مافوقالطبیعه در خورشید وجود ندارد، بلکه آن نیز در زمره اختران عادی است که در کیهان نظیر آن بسیار یافت میشود و نیروبخش آن یک نیروی مافوقالطبیعه میباشد».
چنانکه گفته شد، به خاطر این همه فواید بیشماری که خورشید و ماه در سیّارات ازجمله منظومه خاکی ما دارد، در روزگار قدیم، گروهی درمقابل این دو پدیده مهم و حیاتی و پرفروغ آسمانی سر فرود آورده و آنها را پرستش مینمودند از اینرو آفریننده هستهی پس از اشاره به تسخیر درآوردن خورشید و ماه و قرار دادن آنها و منافعشان دراختیاربشر، و بیان آن در آیات متعدد قرآن، انسان را راهنمایی کرده و میفرماید با مشاهده این همه فایده از اینها نباید از آفریننده آنها غافل باشید و به دنبال مخلوق بروید، بلکه خالق آنها را ستایش کنید. لذا قرآن مجید درمقابل افراد غافل از خالق این پدیدهها میفرماید:
«برای خورشید و ماه سجده نکنید، بلکه برای آفریننده آنها سجده کنید».
یعنی چرا به موجوداتی سجده میکنید که اسیر قوانین آفرینش اند و دستخوش انواع تغییرات. اگر میخواهید سجده کنید به کسی سجده کنید که آنها را مسخّر شما گردانیده و منافع آنها را در اختیار شما گذاشته است. چنانکه میفرماید:
«نظمی که خورشید و ماه دارد، به خودی خود نیست، بلکه خداوند آنها را به تسخیر و خدمت بشر درآورده است».
چنان که قهرمان توحید، حضرت ابراهیم علیهالسّلام نیز هنگام دعوت مردم به توحید، وقتی که جمع شدن پردههای تاریک شب و سربرآوردن خورشید از افق و گستردن نور خود برکوه و دشت را با چشم حقیقتبین خود دید، صدا زد این خدای من است ولی با غروب و پنهان شدن قرص خورشید، فرمود:
«من ازهمه این معبودهای ساختگی که شریک خدا قرار دادهاند، بیزارم».
خداوند متعال درواقع با مطرح کردن این چهار پدیده و فواید آنها میخواهد به بشر بفهماند که پدیدههای به این مهمی که شما خیال میکنید معبود شماست، نظم و حرکت آنها به فرمان آفریننده آنها و حاکی از وحدت و قدرت خالق مدیر و مدبّر میباشد که هیچ کدام نمیتوانند از فرمان آفریننده خود سرپیچی نمایند، چرا که جهان از یک مشیّت حکیمانه پدید آمده است و باعنایت و مشیّت الهی نگهداری میشود و اگر لحظهای عنایت الهی از جهان گرفته شود، نیست و نابود میگردد. کلّ جهان هستی به صورت مجموعه ای هماهنگ است و هدفهای حکیمانه در خلقت جهان و انسان در کار است و تحت تدبیر و مدیریت عالیه الهی قرار دارد و سنتهای ربوبی بر آن حاکم است. نقش علّتالعلل را آفریدگار (خالق) و پروردگار (رب) دارد که پس از خلقت نیز، به عنوان مدبّرالأمور، به تدبیر امور میپردازد اگر خلقت از آنِ اوست، هدایت جهان نیز پس از خلقت به عهده اوست.
حرکات خورشید و اعجاز علمی قرآن
1. مقدمه
اعجاز علمی قرآن به مطالب و اسرار علمی گفته میشود که در قرآن بیان شده و در عصر نزول قرآن برای بشر ناشناخته بوده و پس از پیشرفت علوم در سدههای اخیر کشف شده است. هرچند تفسیر علمی قرآنکریم سابقهای هزارساله دارد، ولی ادعای اعجاز علمی قرآن در دو قرن اخیر مطرح شده است. در این دوره برخی از کشفیات علوم تجربی توسط دانشمندان بر آیات قرآن منطبق شده و صحّت و انفاق این کتاب الهی بیش از پیش به اثبات رسیده است.
با تحقیق به عمل آمده توسط نگارنده معلوم شد که مفسران و صاحبنظران درمورد اعجازعملی قرآن بیش از 300 آیه را مورد استناد قرار داده و آنها را با علوم تجربی منطبق ساختهاند. با نقد و بررسی مطالب ارائه شده در تفسیرها و کتابهای مربوطه به این نتیجه رسیدیم که تنها شش مورد را میتوان از دلیل های اعجاز علمی قرآن برشمرد. این شش مورد عبارتند از: حرکت خورشید، نیروی جاذبه، لقاح ابرها، زوجیت اشیاء، ترتیب مراحل خلقت انسان و ممنوع بودن شرابخواری.
در اینجا، به اعجازعلمی قرآن دربیان حرکات خورشید میپردازیم.
2. خورشید و حرکات آن در آیات قرآن
خورشید یکی ازنشانههای الهی است که خداوند در قرآن ازآن و حرکتهای آن یاد کرده و به آن قسم خورده است. ازاینرو، بسیاری از مفسران و صاحبنظران و متخصصان کیهانشناسی در این مورد اظهارنظر کرده اند. آیاتی که در این مورد به آنها استناد شده عبارتند از:
وَآیَهٌ لَّهُمْ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ - وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِالْعَلِیمِ (یس/ 37-38)
«و برهان دیگر برای خلق در اثبات قدرت حق وجود شب است که ما چون (پرده) روز را ازآن برمیگیریم ناگهان همه را تاریکی فرا گیرد – و نیز خورشید (تابان) که بر مدار معین خود دائم بیهیچ اختلاف به گردش است برهان دیگر بر قدرت خدای دانای مقتدراست.»
نشانهای [دیگر] برای آنها شب است که روز را [مانند پوست] از آن برمیکنیم و به ناگاه آنان در تاریکی فرو میروند و خورشید به [سوی] قرارگاه ویژه خود روان است. تقدیرآن عزیز دانا این است.
لَا الشَّمْسُ یَنبَغِی لَهَا أَن تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ (یس/40)
«نه خورشید را سزد که به ما رسد، و نه شب به روز پیشی جوید و هرکدام در (سپهری) شناورند.»
وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ (انبیاء/ 33)
«اوست آن کسی که شب و روز و خورشید و ماه را پدید آورده است. هرکدام ازاین دو در مداری [معین] شناورند.»
وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لأَجَلٍ مُّسَمًّى (رعد/ 2)
«و خورشید و ماه را رام گردانید؛ هرکدام برای مدّتی معین به سیرخود ادامه میدهند.»
وَسَخَّر لَکُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَآئِبَینَ وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ (ابراهیم/ 33)
«خداوند خورشید و ماه را درحالی که هردو درحال حرکت هستند، به نفع شما مقهور و مسخر گردانید.»
2-1- نکتههای تفسیری
1. آیات بالا برای معرفی نشانههای حق است وبه مردم یادآوری میشود تا ایمان آنان تقویت شود: از این رو، آیات سوره یس با کلمه «وَ آیَهًُْ لَهُمه...» شروع میشود و آیه 2 سوره رعد با جمله:
لَعَلَّکُم بِلِقَاء رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ (رعد/ 2)
«امید که شما به لقای پروردگارتان یقین حاصل کنید.»
پایان مییابد.
2. «لام» در کلمه «لمستقر» ممکن است به چند معنا باشد:
الف: لام به معنای «الی» (خورشید به سوی قرارگاه خود روان است)؛
ب: لام به معنای «فی» (خورشید در قرارگاه خود روان است)؛
ج: لام برای غیات «تا» باشد (خورشید تا قرارگاه خود روان است)؛
د: لام به معنای تأکید باشد (خورشید روان است در قرارگاه خود).
3. آیه بالا به نحو دیگری نیز قرائت شده است:
وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا (یس/38)
«و نیز خورشید (تابان) که بر مدار معین خود دائم بی هیچ اختلاف به گردش است.»
خورشید روان است و قرارگاه ندارد.
4. کلمه مستقر در «لمستقر» ممکن است میمی، یا اسم زمان و یا اسم مکان باشد. پس بدینمعناست «خورشید به طرف قرارگرفتن خود حرکت میکند» و یا تا آن جا که قرار گیرد حرکت میکند. «یعنی تا سرآمدن اجل آن و یا زمان استقرار و یا محلّ استقرارش حرکت میکند.»
این احتمال (سرآمد اجل یا زمان استقرار) به وسیله آیه:
کُلٌّ یَجْرِی لأَجَلٍ مُّسَمًّى (رعد/ 2)
«که هرکدام خورشید و ماه در وقت خاص (درمدارمعین) به گردش آیند.»
تأیید میشود؛ چرا که «لاجل مسمی» به جای «لمستقرلها» بکار رفته است. مگرآنکه ادعا شود که آیه «وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرِّلَهَا» [سوره یس آیه38] میخواهد درمورد خورشید به مطلب تازهای اشاره کند که در آیات دیگر [سوره فاطر آیه13؛ سوره رعد آیه2؛ سوره زمر آیه5] اشاره نشده بود. یعنی خورشید و ماه هردو زمان استقرار و پایان زمانی حرکت دارند و علاوه برآن، خورشید پایان مکانی نیز دارد.
یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَیُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُّسَمًّى ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ مَا یَمْلِکُونَ مِن قِطْمِیرٍ (فاطر/13)
«خداست که شب را درون (پردهی) روز پنهان سازد و روز را درون پردهی شب و خورشید و ماهها را مسخر کرده تا هریک به مقدار معین (و مدار معین) و مدار خاصی میگردند او خدای آفرینندهی شماست که همه ملک هستی از اوست و به غیر او معبودانی را که به خدایی میخوانید در جهان دارای پوست و هستهی خرمایی نیستند.»
اللّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لأَجَلٍ مُّسَمًّى یُدَبِّرُ الأَمْرَ یُفَصِّلُ الآیَاتِ لَعَلَّکُم بِلِقَاء رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ (رعد/2)
«خداست آن ذات پاکی که آسمانها را چنان که مینگرید بیستون برافراشت آنگاه باکمال قدرت عرش را درخلقت بیاراست و خورشید و ماه را مسخر ارادهی خود ساخت که هرکدام در وقت خاص (و مدار معین) به گردش آیند امر عالم را با نظامی محکم و آیات قدرت را با دلایلی مفصل منظم ساخت باشد که شما (بندگان) به ملاقات پروردگار خود یقین کنید.»
خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَى النَّهَارِ وَیُکَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّیْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلَا هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ (زمر/5)
«آسمانها و زمین را به حق و راستی ایجاد کرد و شب را به روز و روز را بر شب بپوشانید و ماه را مسخر کرده تا هریک (بر مدار خود) به وقتی معین گردش کنند باری ای بندگان آگاه باشید که او خدای مقتدر مطلق و آمرزندهی (گناه خلق) است.»
5. ابنکثیر نیز در تفسیر خود درمورد «لمستقرلها» دو احتمال را مطرح کرده است:
اول: مقصود مستقر مکانی باشد. یعنی تحت عرش الهی که نزدیک زمین است.
دوم: مقصود انتهای سیر خورشید در قیامت باشد.
6. فلک در لغت به معنای کشتی است و فلک به معنای مجرای کواکب است که به سبب شباهت آن با کشتی (در شناوربودن) فلک نامیده شده است.
تفسیر نمونه در معنای فلک نوشته است:
«کلمه فلک در لغت به معنی برآمدن پستان دختران و شکل دورانی به خود گرفتن است سپس به قطعاتی از زمین که مدوّر است و با اشیای مدوّر دیگر نیز اطلاق شده و از همینرو به مسیر دورانی کواکب نیز اطلاق میشود.»
سید هبه الدین شهرستانی با ذکر 14دلیل اثبات میکند که کلمه «فلک» در اسلام به معنای مدار نجوم و مجرای کواکب است.
7. یسبحون از ماده «سباحت» در اصل به معنای حرکت سریع در آب و هواست.
8. دائبین از ریشه «دأب» است که به معنای «ادامه دادن به سیر» است، و به معنای عادت مستمره هم میآید.
البته تفسیر نمونه نوشته است: دائب از ریشه «دئوب» به معنی استمرار چیزی در انجام یک برنامه به صورت یک حالت و سنت است... ولی در معنی دائب، «حرکت در مکان» نیفتاده است؛ و لذا نورافشانی و اثر تربیتی، خورشید را مدلول دائب می کند.»
اما به نظر میرسد که باتوجه به سخن راغب اصفهانی ایشان به یکی از معانی دائب توجه نکرده است (ادامه دادن به سیر). هرچند که تفسیر نمونه هیچ منبع لغوی را نیز دراین مورد معرفی نکرده است.
3. خورشید و حرکات آن در تاریخ علم
خورشید ستارهای است که هرانسانی میتواند هر روز آن را ببیند و حرکت کاذب روزانه (ازطرف مشرق به مغرب) همیشه توجه انسان را به خود جلب کرده است.
انسانها تا قرن ها فکر میکردند که خورشید به دور زمین میچرخد و هیئت پیچیده بطلمیوسی نیز برهمین اساس پایهگذاری شده بود که زمین، مرکز جهان. حکیم مزبور کره زمین را ساکن و مرکز کلیه کرات پنداشته بود.
«سه چهارم از سطح زمین را آب فراگرفته و کره هوا به مجموع خاک و آب احاطه کرده و کره هوا را کره آتش درمیان گرفته و آتش را کره قمر درآغوش دارد. (فلک قمر را جز خود ماه ستارهای نیست) و پس از فلک قمر افلاک عطارد و زهره و شمس و مریخ و مشتری و زحل به ترتیب هر فلک بعدی محیط بر فلک قبلی است و هریک را فقط یک ستاره است که هم به نام آن نامیده میشود.
پس از فلک زحل کره هشتم یا فلک ثوابت است که جمیع کواکب ثابته مانند میخ بر پیکر آن کوبیده است. پس از فلک هشتم کره نهم یا فلک اطلس است که تمام افلاک هشتگانه به ترتیبی که ذکر شد؛ در شکم آن جا دارد. (مانند پیازی که لایهلایه بر همدیگر هستند) فلک مزبور خالی از ستاره و دارای قطر نامحدود است... و در یک شبانهروز با کلیه افلاکی که در جوف آن است، به گرد زمین میچرخد.»
هیئت بطلمیوسی هفده سال بر فکر بشر حکومت کرد و پس از آن کپرنیک (1544م) هیئت جدید (هیئت کپرنیکی) را ارائه داد که براساس آن زمین به دور خورشید میچرخید؛ ولی شکل چرخش را دایرهای میدانست که پس از کپلرآن (1650م) شکل بیضوی گردش زمین به دور خورشید را کشف کرد. سپس عقیده این دونفر توسط گالیله ایتالیایی مدلل گردید و از آن پس نظام منظومه شمسی به صورت نوین پایهگذاری شد که سیارات به دور خورشید میچرخد (عطارد- زهره- زمین- مریخ- مشتری- زحل- اورانوس- نپتون- پلوتون).
ولی هنوز عقیده اخترشناسان (حتی کپرنیک، کپلر و گالیله) برآن بود که خروشید ثابت ایستاده است. حتی در ادعانامهای که علیه گالیله در دادگاه خوانده شد، او را به اعتقاد به سکون خورشید (برخلاف گفته کتاب مقدس که خورشید را که متحرّک میدانست) متهم کردند و او حاضر نشد حرکت خورشید را بپذیرد.
در اعصار جدید روشن شد که خورشید دارای چند حرکت است:
اول: حرکت وضعی که هر 5 /25روز یکبار به دورخود میچرخد.
دوم: حرکت انتقالی از جنوب آسمان به سوی شمال آنکه هر ثانیه 5 /19کیلومتر همراه با منظومه شمسی حرکت میکند.
سوم: حرکتی انتقالی که باسرعت 225کیلومتر در ثانیه به دور مرکز کهکشان میگردد؛ که در این حرکت نیز منظومه شمسی را به همراه خود میبرد.
البته برای خورشید حرکتهای دیگری نیز گفته شده که در «نکتههای علمی» اشاره میکنیم.
4. اسرار علمی درآیات مربوط به خورشید
درمورد آیات مربوط به حرکت خورشید مفسران قرآن دو گروه شده اند:
گروه اول: مفسران قدیم؛ مفسران قرآنکریم از دیرزمان در پی فهم آیات مربوط به حرکت خورشید بودند ولی ازطرفی نظریه هیئت بطلمیوسی بر جهانیان سایه افکنده بود و ازطرف دیگر، ظاهر آیات قرآن (درمورد حرکت خورشید و زمین در مدار خاص خودشان) هیئت بطلمیوسی را برنمیتافت. از اینرو، برخی از مفسران در پی آن شدند تا با توجیه خلاف ظاهری آیات قرآن را با هیئت بطلمیوسی و حرکت کاذب روزانه خورشید سازگار کنند.
طبری(310ق) در تفسیرش حرکت خورشید را بر همان حرکت روزانه، و محلّ استقرار خورشید را دورترین منازل، در غروب میداند.
طبرسی(م548ق)، مفسر گران قدر شیعه میگوید:
«درمورد استقرار خورشید سه قول است:
یک: خورشید جریان مییابد تا اینکه دنیا به پایان برسد. بنابراین، به معنای این است که محلّ استقرارندارد.
دو: خورشید برای زمان معینی جریان دارد و از آنجا تجاوز نمیکند.
سه: خورشید در منازل خود در زمستان و تابستان حرکت میکند و از آنها تجاوز نمیکند.
پس همان ارتفاع و هبوط خورشید محلّ استقرار اوست».
شهرستانی درمورد آیه:
وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ (یس/40)
«هریک در فلکی (در مدار معینی» شنا میکنند.»
مکرر گفتیم که ظاهر این آیه با هیئت قدیم راست نمیآمد؛ زیرا بنابر آن هیئت، حرکت کوکب در جسم فلک ممتنع است و از اینجهت قدما ظاهر آیه را حمل بر مجاز کرده سباحت را هم به معنای مطلق حرکت گرفته و گفته اند مقصد این است که هر ستارهای با فلک خود بالتبع حرکت میکند.»
این درحالی است که در آیه «فی» (در) دارد یعنی خورشید در فلک و مدار شناور است.
همچنین درمورد آیه: «وَالشَّمْسُ تَجْرِی» [سوره یس آیه38] نوشته است: «متقدمان بدین آیه احتجاج کرده حرکتی را که از طلوع و غروب آفتاب مشاهده میشود متعلّق به جرم خورشید دانسته اند. ولی در معنای کلمه «مستقر» دچار اضطراب و اختلاف عقیده شده اند.
... برخی گفته آفتاب سیر میکند تا مستقر خود که برج حمل است. (که لازمه آن سکون خورشید در برج حمل است و این معنا باطل است)»
عجب این است که صاحب تفسیر نمونه نیز در تفسیر آیه:
وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ (یس/40)
«هریک در فلکی (در مدار معینی) شنا میکنند.»
احتمال میدهد که مقصود همین حرکت خورشید برحسب حس ما یا حرکت ظاهری [کاذب و خطای دید] باشد و آن احتمال را درکنار احتمالات دیگر میآورد و رد نمیکند. درحالی که این آیات در مقام شمارش آیات خداست و حرکت کاذب نمیتواند آیه و نشانه الهی باشد.
منبع: زمین شناسی در قرآن ، انتشارات فیض دانش ،1389