ماهان شبکه ایرانیان

منابع خاموش درباره زنان در تاریخ چگونه به صدا درمی‌آیند

زنان و دانش پزشکی در تاریخ میانه ایران

زیست و جهان و اندیشه‌های زنانه در تاریخ ازجمله گمشده‌های بزرگ است. زنان در تکه‌هایی بزرگ از تاریخ غایبند و کوشش برای تماشای آنها از پس نقاب‌ها و ناگفته‌ها در منابع رسمی تاریخ‌نگاری ازجمله ممتنع‌های بزرگ تاریخ‌پژوهان به شمار می‌رود. اما پژوهندگان اکنون سال‌هاست برآن‌اند دنیای زنان را از پس مردانه‌نگاری‌های تاریخی بجویند.

زیست و جهان و اندیشه‌های زنانه در تاریخ ازجمله گمشده‌های بزرگ است. زنان در تکه‌هایی بزرگ از تاریخ غایبند و کوشش برای تماشای آنها از پس نقاب‌ها و ناگفته‌ها در منابع رسمی تاریخ‌نگاری ازجمله ممتنع‌های بزرگ تاریخ‌پژوهان به شمار می‌رود. اما پژوهندگان اکنون سال‌هاست برآن‌اند دنیای زنان را از پس مردانه‌نگاری‌های تاریخی بجویند.
 
 
زنان و دانش پزشکی در تاریخ میانه ایران
 
این جست‌وجو که جنبه‌ای پررنگ از تاریخ اجتماعی را می‌سازد، در عرصه‌های گوناگون زیست و کنش اجتماعی انسان‌ها در تاریخ انجام‌پذیر است؛ خانواده، فرهنگ، سیاست، حتی طبابت که زنان در آن گستره در جایگاه درمانگران خانگی و قابله‌هایی بی‌ادعا اما زندگی‌آفرین پدیدار شده‌اند.
 
همچنین این‌گونه می‌نماید که تاریخ اجتماعی برساخته‌ای به شمار می‌آید که در خانواده و مولفه‌های زنانه زندگی ریشه گرفته است. این نگرش و رویکرد به زنان، در میان پژوهش‌های تاریخی به‌ویژه رساله‌های دکترای رشته تاریخ، پررنگ‌تر از پیش به چشم می‌آید.
 
بهزاد کریمی، دانش‌آموخته تاریخ و عضو هیأت علمی دانشگاه آیت‌الله حائری میبد، رساله دکترای خود را با موضوع «تبیین جایگاه زنان در گفتمان پزشکی عصر صفویه» ‌سال ١٣٩١ خورشیدی در دانشگاه تربیت مدرس به انجام رسانده و دفاع کرده است؛ انتشارات پژوهشکده تاریخ اسلام، این پژوهش جذاب را به‌ سال ١٣٩٥ خورشیدی منتشر کرده و در دسترس همگان گذارده است.
 
این پژوهش تاریخی، از چند جنبه به تاریخ اجتماعی ایران راه می‌برد؛ هم داده‌های خود را در منابع و نوشته‌های مردم‌محور می‌جوید که طبیبان و عالمان در تعامل با زیست مردم و یاری‌رسانی به جان و زندگی‌شان به کار می‌بردند، هم پژوهشگر بر زیست زنان در تاریخ، به‌عنوان بخشی از بدنه تاریخ مردم تأکید دارد که کمتر درباره آن سخن رانده و نوشته شده است. گفت‌وگو با دکتر بهزاد کریمی درباره این پژوهش، روزنه‌هایی بر گوشه‌ای از تاریخ اجتماعی ایران در روزگار صفوی می‌گشاید.

پژوهش و رساله «تبیین جایگاه زنان در گفتمان پزشکی عصر صفویه»، بخشی مهم از جامعه ایران در روزگار صفوی را هم در زمینه پزشکی، هم در گستره زیست زنان در تاریخ دربرمی‌گیرد و از این دیدگاه به تاریخ اجتماعی ایران راه می‌برد. تاریخ مردم چه جایگاهی در این پژوهش داشته است؟
در این پژوهش مردم را در گفتمان پزشکی و طب جسته و از این منظر نگاهی تازه به مردم و اجتماع در تاریخ داشته‌ام. پیش از این کتاب‌هایی مهم همچون «تاریخ پزشکی ایران» نوشته سیریل الگود یا پژوهش‌های محمود نجم‌آبادی درباره تاریخ پزشکی در ایران نوشته شده است. این پژوهش‌ها اما مردم را در تاریخ نجسته، بیشتر از بازگویی زندگی پزشکان بزرگ یا دستاوردهای پزشکی آنان سرشار بوده‌اند.
 
رساله «تبیین جایگاه زنان در گفتمان پزشکی عصر صفویه»، با یک نگاه جامعه‌شناختی همراه بوده، از این‌رو هم نگرشی نو به پزشکی در تاریخ داشته، هم مردم به‌ویژه زنان را در این بستر بیش از پزشکان و دستاوردهای‌شان دیده است. در مقدمه پژوهش نیز اشاره کرده‌ام که گفتمان پزشکی در تاریخ، تنها یک گفتمان معطوف به دانش نیست. هر گفتمان علمی دربرگیرنده برداشت‌های اجتماعی است و در یک زمینه فرهنگی شکل می‌گیرد و می‌بالد.
 
نخستین دریافت ما از تاریخ پزشکی همچنین تاریخ علم پزشکی است. این برداشت البته شرطی‌شده و دستاورد آموزش‌های رسمی در مدرسه‌ها، برنامه‌های تلویزیونی یا کتاب‌هایی است که به شیوه‌های گوناگون با آنها سروکار داشته‌ایم. پژوهشگر تاریخ پزشکی، از این‌رو تنها درباره دگرگونی‌ مسأله‌هایی چون روش‌های تشخیص، درمان بیماری‌ها یا پیشگیری و ابزارهای پزشکی باید پژوهش کند. منابع دانشی همچون منابع پزشکی را اما از زاویه‌ای دیگر نیز می‌توان بررسید.
 
پژوهشگر در این نگرش تازه، گرچه به گزاره‌های علمی توجه دارد اما آنها را در پیوند با مسأله‌ها یا حوزه‌های دیگر، همچون اجتماعی، مذهبی یا سیاسی بررسی کرده و به کار می‌گیرد. نگرش پژوهش در تاریخ پزشکی صفویه نیز از این روش بهره گرفته است. کوشیده‌ام پزشکی را در پیوند با زنان بفهمم و تحلیل کنم. آگاهی‌های تاریخی از زنان ایرانی البته تا پیش از روزگار مشروطه اندک است. منابع رسمی درباره این بخش از جامعه ایرانی چندان نمی‌گویند. نه این‌که آنها در عرصه نبودند که این منابع رسمی اصولا زنان را موضوع تاریخ‌نگاری نمی‌دانستند.
 
یک راه برای جبران این خلأ اطلاعاتی، بررسی منابع غیرتاریخ‌نگارانه است. منابع هنری اینچنین‌اند. منابع پزشکی عصر صفویه را از همین زاویه توجه کردم و دریافتم آگاهی‌هایی بسیار قابل تأمل درباره زنان در آنها وجود دارد. این آگاهی از منابع پزشکی، دستاورد تجربه‌ام در کار با این منابع و دقیقا برخلاف برداشت کلیشه‌ای از این منابع بود.

در این بخش چگونه توانستید زن ایرانی را در این گفتمان مطالعه و موقعیت اجتماعی آن تحلیل کنید؟
برای رسیدن به این نتیجه نیاز بود زن را در دیگر گفتمان‌ها نیز بررسی کنم. هنگامی که در گفتمان پزشکی در پی زنان و جایگاه اجتماعی‌شان بودم، در این گفتمان به پزشکی محدود نشدم. باید می‌دانستم زن در دیگر گفتمان‌ها از چه جایگاهی برخوردار بود، زیرا برداشت از زن در دیگر گفتمان‌ها در یک فضای میان‌گفتمانی، تأثیری مستقیم و دوسویه بر دریافت از پیوند زن و گفتمان پزشکی دارد. بدین‌ترتیب آنگاه که در یک تکه از تاریخ درپی مردم و زندگی اجتماعی‌شان می‌رویم، تکه‌های دیگر را نیز شناخته‌ایم، زیرا اجتماع در همه بخش‌های تاریخ زندگی می‌کند.

از چه منظر این پژوهش را در عرصه تاریخ مردم نو می‌دانید؟چه داده‌هایی در روایت شما وجود دارد که آن را از این منظر واجد ویژگی نوگرایانه می‌کند؟
پژوهش‌های زن‌محور تاریخی اساسا به دلیل کمبود منابع یا پراکندگی آگاهی‌ها کمتر دستمایه پژوهش تاریخ‌نگاران ایرانی بوده‌اند. مسأله زنان در گستره پزشکی همچنین تا پیش از این از دیدگاه اجتماعی بررسی نشده بود. این پژوهش از دیدگاه منابع، کاری تازه به شمار می‌آمد. منابع پزشکی گرچه بارها بررسی شده‌اند، اما این پژوهش‌ها بیشتر به تاریخ علم پزشکی چشم داشته‌اند.

درباره زنان در دوره صفویه آیا کتاب‌های زیادی نوشته شده است؟
خیر، اما پژوهشگران در سال‌های گذشته به این مسأله در تاریخ ایران بیشتر توجه داشته‌اند. زن از آن‌جا که در تاریخ‌نگاری‌ دوره‌های گوناگون تاریخ معمولا غایب بوده، جنبه‌ای اسرارآمیز و جذاب برای تاریخ‌پژوهان داشته، از این‌رو کتاب‌های گوناگون دراین‌باره به فارسی و انگلیسی نوشته‌اند، اما درباره زن صفوی اگر پژوهش‌هایی هم باشد، به داده‌های سفرنامه‌های تاریخی این دوره بیشتر پشتوانه دارد.

با این حال، چرا باز هم زنان در تاریخ نادیده مانده‌اند و ما حتی در تاریخ‌های اجتماعی هم کمتر آنها را می‌بینیم؟
این را نیز در خود تاریخ و ساختارهایش باید جست. از منظر ساختارگرایانه، به علت وجود ساختارهای پدرسالارانه و مردسالارانه اجتماعی و سیاسی در سده‌های میانه تاریخ ایران، زن بیشتر جایگاهی فروتر نسبت به مردان داشته است؛ زنان نیز این وضع را بر پایه معیارهای عرفی جامعه پذیرفته بودند و بدان گردن می‌نهادند.
 
عامل‌هایی دیگر نیز موجب شد تصویر ارایه‌شده از زنان ایرانی، از واقعیت دور باشد؛ منابع ایرانی در جایگاه منابع اصلی پژوهشگران کنونی، به دلیل وجود چنین پنداری نسبت به زنان، آنها را شایسته نام‌بردن نمی‌دانسته، هنگام نیاز نیز تنها اشاره‌هایی اندک به آنها داشته‌اند. شرق‌شناسی سده نوزدهم میلادی نیز تصویری تک‌بعدی از زنان شرقی به‌ویژه زنان ایرانی پیش روی می‌گذارد که تنها زنان وابسته به حرمسرای دربار را نمودار است و حرمسرا نیز همچون کانونی برای هوسرانی‌ها و کام‌جویی‌های شاه و زنانش نقش گرفته است.
 
این تصویر مغشوش شرق‌شناسانه از زنان شرقی، همچون پرده‌ای جلوی دیده‌شدن اندک فعالیت‌های زنان در زمینه‌های سیاسی، اجتماعی و دینی را گرفته است. پاره‌ای پژوهشگران بر این باورند استعمارگران غربی سده نوزدهم میلادی برای افزایش جذابیت‌های جنسی شرق و نیز نمایاندن فساد استبداد شرقی، تصویر زن ایرانی و شرقی را واژگون نشان داده‌اند. ادبیات سفرنامه‌نویسی تاریخی نیز به دلیل محدودیت‌های عرفی و مذهبی تماس اروپاییان با زنان ایرانی، تنها بازتابنده ویژگی‌های زنان طبقه‌های بالای جامعه ایران عصر صفوی است و کمتر در آن از زنان قشرهای فرودست می‌توان نشانه یافت.

این رکود و نادیده‌شدن یا واژگون‌نمایی زن در آثار پزشکی هم وجود داشته است؟
بله! پزشکی سده‌های میانه تاریخ ایران که پزشکی دوران صفویه نیز پاره‌ای از آن به شمار می‌رفت، در نظر و عمل، از تأثیر ساختار مردسالار جامعه، خوانش‌ها و باورهای سنتی و گفتمان حاکم بر تاریخ‌نگاری ایرانی سده‌های دهم و یازدهم هجری درباره زنان برکنار نبود.

چه شد که شما سراغ تحقیق درباره این موضوع رفتید؟
پیش از برگزیدن موضوع رساله، با حوزه تاریخ پزشکی آشنایی داشتم، زیرا مقاله‌هایی برای دایره‌المعارف پزشکی ایران و اسلام در فرهنگستان علوم پزشکی ایران نگاشته بودم، اما تا پیش از جدی‌شدن موضوع رساله دکترا نمی‌پنداشتم به سمت تاریخ پزشکی بروم.
 
چارچوب‌ها و کلیشه‌هایی در رشته تاریخ وجود دارد که پژوهشگر را وامی‌دارد سوژه رساله دانشگاهی خود را در یک محدوده مشخص برگزیند. بیشتر این چارچوب‌ها سیاست‌زده‌اند، اگر هم به گستره‌های غیرسیاسی تاریخی راه می‌برند، باز از جنبه پیوند با پدیده تاریخ سیاسی است.
 
پژوهش در حوزه‌های جدید البته به خطرپذیری بالا نیاز دارد. بکربودن موضوع رساله همواره یکی از دغدغه‌های دانشجویان تاریخ است، اما این نگرانی نیز وجود دارد که داده‌های کافی برای نگارش موضوع‌های جدید، به اندازه‌ای باشد که به کار سامان‌بخشی و انجام رساله‌ای در چارچوب استانداردهای کنونی دانشگاهی آید. من هر دو نگرانی را به‌ویژه، هم در زمینه نشناختن حوزه پژوهش و نبود ادبیات تحقیق و هم تردید از وجود داده‌های کافی داشتم.
 
با استادان نیز ساعت‌ها باید گفت‌وگو می‌کردم تا هم موضوع را بپذیرند، هم مطمئن شوند داده‌های مناسب و کافی در زمینه موضوع و البته تاریخ مردم در دسترس است. اطمینان داشتم داده‌های ارزشمند تاریخی درباره حوزه پزشکی و تاریخ مردم در روزگار صفوی وجود دارد و مرا در پژوهش یاری خواهد داد.
 
درباره تاریخ مردم و جایگاه آن در این پژوهش، زنان به هرروی نیمی از جامعه در همه دوره‌های تاریخی بوده‌اند و روزگار صفوی نیز از این ویژگی برکنار نیست؛ با این تفاوت که حضور زنان در عرصه‌های اجتماعی کمتر بود و همین اندک فعالیت‌ها نیز شایستگی گزارش از سوی تاریخ‌نگاری ایرانی را نمی‌یافت. چنین پژوهش‌های تاریخی همچون پژوهش «تبیین جایگاه زنان در گفتمان پزشکی عصر صفویه» بدین‌ترتیب درآوردن صدای منابع خاموش درباره زنان در تاریخ می‌توانند به شمار آیند.

در این پژوهش، جدا از منابع پزشکی، از منابع فقهی و فرهنگ عامیانه نیز بهره برده‌اید. این منابع تا چه اندازه در درک تاریخ اجتماعی و آنچه در تاریخ‌نگاری‌های معمول وجود ندارد، به شما یاری رسانده است؟ آیا رجوع به این آثار و منابع، بر رویکرد شما نسبت به تاریخ تأثیر گذاشت؟
منابع پزشکی در عصر صفویه ستون فقرات و محور اصلی این پژوهش بوده‌اند، اما برای دستیابی به هدف که روایت زن صفوی از روزنه منابع پزشکی بود، نیم‌نگاهی نیز به جایگاه زن در این دوره بر پایه دیگر منابع باید می‌انداختم، به همین دلیل در کنار منابع پزشکی، منابع فقهی و حدیثی، نقاشی‌ها، حتی شعر نیز به کار آمده است. هدفم آن بود که شمایی از زن صفوی در دیگر گفتمان‌ها نشان دهم، سپس زن ایرانی را در روزگار صفوی، بر پایه منابع پزشکی بشناسانم و سرانجام مقایسه‌ای میان این گفتمان‌ها انجام دهم. مطالعه و بررسی این منابع، دانش ما را درباره جایگاه زنان در عصر صفویه ژرفا می‌بخشد.

سفرنامه‌های زنانه‌نوشت مربوط به حج، یکی از منابع این پژوهش بوده است. این منابع تاریخی چه ویژگی‌هایی دارند و چگونه در منظومه بررسی‌های پژوهش جای گرفته‌اند؟
سفرنامه‌های تاریخی حج زنان، منابعی‌اند که کوشیدم از آگاهی‌های درون آنها همچون پایه‌ای برای مقایسه زن در عرصه‌های گفتمانی مختلف بهره گیرم. آثار مکتوب به قلم زنان تا پیش از مشروطه اندک‌ بوده‌اند. سفرنامه‌نگاری حج، از عرصه‌هایی به شمار می‌آید که زنان در انجام آن به‌عنوان یک فعالیت اجتماعی می‌توانستند فعال باشند. این عرصه البته با توجه به میزان اندک سواد در میان زنان که آن هم به زنان طبقه‌های بالای جامعه محدود می‌شد، به تنهایی خواسته‌ها یا وضع توده زنان در این دوره یا دیگر دوره‌ها را نمی‌تواند نمایندگی کند.

پژوهش درباره تاریخ اجتماعی و زیست روزمره مردم در تاریخ، تجربه‌ای نو در ایران به شمار می‌آید. پژوهشگران و تاریخ‌نگاران به علت‌های گوناگون تاکنون کمتر به این حوزه روی آورده‌اند. پژوهش درباره این عرصه چه دشواری‌های علمی و دانشگاهی می‌تواند داشته باشد؟
آرشیوهای منسجم خصوصی و غیررسمی در ایران به علت‌های گوناگون به‌ویژه فرازهاونشیب‌های سیاسی در تاریخ دیرینه ایران شکل نگرفته‌اند، از این‌رو دستیابی به منابع عمده تاریخ اجتماعی بسیار جانکاه است. منابع موجود تاریخ ایران همچنین بیشتر سیاست‌زده‌اند.
 
این دو عامل موجب شده است آگاهی‌های مربوط به مردم به‌ویژه طبقه‌های فرودست در میان منابع پراکنده یا دست‌کم در منابعی نهفته باشد که نیاز دارند پژوهشگر و تاریخ‌نگار آنها را به صدا درآورد. پژوهش در حوزه تاریخ مردم ایران بدین‌ترتیب سخت است. همچنین ناآشنایی مورخان اجتماعی با نظریه‌های تاریخ اجتماعی، مانعی دیگر به شمار می‌آید. ترجمه درست پژوهش‌های جهانی در این زمینه شاید راهی نو به سوی آینده در پژوهش‌های تاریخ اجتماعی بگشاید.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان