ماهان شبکه ایرانیان

سند مظلومیت شهید صدر(۱)

روایتی شگفت از تدفین مجدد پیکر شهید صدر پس از ۱۷ سال آغاز آشنائی سید کامل عمیدی با شهید صدر   سید کامل عمیدی هر گاه به محل کار خود در نجف اشرف می آمد، نماز خود را در صحن حیدری به جا می آورد

سند مظلومیت شهید صدر(1)
روایتی شگفت از تدفین مجدد پیکر شهید صدر پس از 17 سال

آغاز آشنائی سید کامل عمیدی با شهید صدر
 

سید کامل عمیدی هر گاه به محل کار خود در نجف اشرف می آمد، نماز خود را در صحن حیدری به جا می آورد. در یکی از روزها، پسر عموی سید کامل وی را برای شرکت در یک عزاداری که در (بیرونی) منزل سید صدر برگزار می شد دعوت کرد. هر دو برای عزاداری به آنجا رفته بودند و وی در آنجا سیدصدر را دید و به ایشان سلام کرد و از همان روز به خاطر اخلاق پسندیده و تواضعی که سید صدر داشتند، به ایشان دلبستگی پیدا کرد و در تمام مجالس عزاداری که شیخ شاکر قرشی در آنها سخنرانی می کرد؛ حاضر می شد. بدین ترتیب روابط میان آن دو از سال 1970 تا 1974 ادامه داشت؛ تا اینکه سید کامل به شهر حله منتقل شد.

بازگشت به نجف اشرف
 

هنگامی که سید صدر در سال 1980 اعدام شد؛ سید کامل عمیدی این خبر را از اخبار ساعت 9 شب رادیو لندن شنید. در آن موقع وی در شهر حله بود. بعد از شروع جنگ میان عراق و ایران و احضار وی به خدمت وظیفه سربازی، به نجف اشرف رفت و در مقبره های وادی السلام، مخفی و به اتفاق برادر بزرگش و پسر عمویش (سید محمدرضا) و پسر خواهرش، سید زهیر عمیدی، نزد یکی از گورکنان به نام خلیل قزوینی مشغول به کار شد. سید کامل، داوطلبانه به جستجوی قبر سید صدر پرداخت تا اینکه در همان سال توانست توسط گورکن دیگری به نام عباس بلاش خضیر برکاوی، آن را پیدا کند. چندی بعد سید کامل عمیدی از نجف اشرف مجددا به شهر حله نقل مکان کرد.
عباس بلاش در سال 1986 و در دوران جنگ ایران و عراق، برای گذراندن سربازی احضار شد. او چون می ترسید که در این جنگ کشته شود و محل قبر سید صدر گمنام بماند؛ نزد دو نفر که به آنها اعتماد داشت و عبارت بودند از هلال حسین المختار و پیرمردی به نام رویضی رفت و موضوع را به آنها اطلاع داد و وادارشان کرد که در حرم حضرت امام علی (ع) قسم یاد کنند که این راز را فاش نکند تا محل قبر را به آنها نشان دهد و پس از قسم خوردن آنها‌، در نیمه های شب، محل قبر را به آنها نشان داد.

با خاک یکسان کردن قبرها پس از انتفاضه شعبانیة
 

پس از انتفاضه شعبانیه در 15 شعبان 1411 هجری قمری مصادف با 1991/3/13 میلادی، یکی از دستیاران صدام حسین به نامبرده پیشنهاد کرد «چنانچه بخواهید از شیعیان انتقام بگیرید، قبرهای آنان را نابود کنید؛ همان طور که آنها شما را ناراحت کرده اند.» پر واضح است که هر خانواده شیعه ای در استانهای عراق، در قبرستان وادی السلام، سهمی دارد. در پی این پیشنهاد، رژیم عراق عملا اقدام به احداث جاده های زیادی در این قبرستان کرد. این خیابانها باعث تغییر نشانه های مجموعه زیادی از قبرها، از جمله قبر شهید صدر شدند.
طی انتفاضه شعبانیه علیه رژیم صدام، مأموران امنیتی، عباس بلاش را در منطقه (خان المخضر) دستگیر و در مورد اینکه آیا درباره قبر صدر با کسی صحبتی کرده است یا نه، از او بازجوئی کردند. او مطلقا موضوع را انکار کرد و بعد از تحمل انواع شکنجه ها از زندان آزاد شد.

بازگشت دوباره سید کامل عمیدی به نجف اشرف
 

در سال 1993 میلادی آقای سید حسین بحرالعلوم، سرهنگ حمزه عباس نسیباوی را نزد سید کامل عمیدی فرستاد تا از او بخواهد به نجف اشرف بازگردد و به عنوان راننده پیش او کار کند یک ماشین تویوتا کرونا مدل 1982 برای او خرید. سید کامل عمیدی نزد تنی چند از علما به کار مشغول شد، از جمله سید علی بهشتی، سید حسین بحرالعلوم، سید عبد الاعلی سبزواری، سید محمدرضا خرسان، شیخ محمد رضا خرسان، شیخ محمد اسحاق فیاض و به عنوان همراه و نیز راننده سید حسین بحر العلوم و پس از درگذشت وی نزد سید بهشتی به عنوان همراه مشغول کار شد. سید بهشتی و سید بحرالعلوم و شیخ فیاض همواره برای او از فضائل شهید صدر سخن می گفتند. پس از شهادت سید محمد صدر، مراقبت های امنیتی علیه علما شدت گرفت و سید کامل عمیدی، برای رهایی از فشار و مزاحمت مأمورین امنیتی، ماهیانه جمعا 480 هزار دینار به آنها پرداخت می کرد و این مبالغ را از سید علی بهشتی و شیخ محمد اسحاق فیاض و سید علی سیستانی می گرفت. از آقای سید علی سیستانی 120 هزار دینار و از آقای علی سبزواری 25 هزار دینار می گرفت. 3

سند مظلومیت شهید صدر(1)

پیدا کردن مجدد قبر پس از صاف کردن آن
 

هنگامی که سید کامل محمد علی رحیم عمیدی موضوع با خاک یکسان کردن گور سید صدر را فهمید ؛ به این فکر افتاد که راهی برای حفظ جسدایشان پیدا کند؛ از این رو به قبر کن اولی، یعنی عباس بلاش خضیر برکاوی نزدیک شد تا محل گور را به وی نشان دهد و جسد را به جای دیگری منتقل کنند. از سوی دیگر عباس بلاش توانسته بود مجددا از طریق گورکن دیگری به نام رسول کواخه، محل قبر سید صدر را شناسایی کند. رسول کواخه به اتفاق رویضی روی این قبر نشانه ای گذاشته بودند.
در ماه مارس 1994 میلادی(رمضان شوال 1414 هجری قمری )شخصی به نام حمید علوان خویر که از دوستان عباس بلاش بود، برای او پیغام فرستاد و محل قبر سید صدر را از او سؤال کرد. وی نخست از دادن پاسخ امتناع کرد و گفت، «از این قبر چه می خواهید؟» این شخص پاسخ داد، «یکی از دوستان می خواهد آن را زیارت کند.»
چند روز بعد سید کامل عمیدی نزد عباس بلاش رفت و موضوع را با او در میان گذاشت. عباس پس از تأمل گفت، «سید کامل! این کار شما گردن زدن در پی خواهد داشت.» ولی انجام این مهم را پذیرفت و گفت، «شهید صدر در لحد به سوی ولایت و شخصی دیگر به سوی بیابان آرمیده اند. و سنگ لحد شهید صدر بسته نشده است بلکه بازمانده و خاک از هر سوی وارد آن می شود و بر روی ابروی سمت راست وی یک شکاف دیده می شود و محاسن وی نیز سوخته است. اما آن پیکر دیگر بر روی لحدش قطعه چوبی قرار داد و در یک قطعه نایلون پیچیده شده است.» سپس عباس بلاش پرسید، «آقا فتوایی از علما گرفته شده است؟» پاسخ سید کامل منفی بود.

اجازه گرفتن انتقال پیکر از مراجع و همسر سید صدر
 

سید کامل عمیدی نزد سیده ام جعفر همسر سید صدر رفت و با موضوع انتقال پیکر سید صدر را با ایشان مطرح کرد و ایشان با خارج کردن پیکر موافقت کردند و یک هفته بعد اطلاع یافتند که عمل انتقال پیکر پایان یافته است. همچنین سید مصطفی، فرزند سید محمد صدر نیز از این کار اطلاع پیدا کرد. همچنین سید کامل نزد شیخ یاسر رکابی از اهالی بصره که از شاگردان سید حسین بحرالعلوم بود، رفت و از وی خواست که از سید بحرالعلوم اجازه بگیرد و سؤال را بدین صورت مطرح کند، «قبر یکی از روحانیون توسط عوامل بعثی منهدم شده و در خیابان قرار گرفته است. آیا به من اجازه می دهید که پیکر ایشان را از این مکان خارج کنم و در جای دیگری که شایسته ایشان است، دفن کنم؟» سید کامل، روز بعد موضوع را پیگیری کرد و سید یاسر تاکید کرد که سید بحرالعلوم اجازه دادند و پاسخ ایشان بدین گونه بوده است، «بقای جسد در این محل، هتک حرمت ایشان است. برو آن را خارج کن، حتی اگر جسد سید محمد باقر صدر باشد» اما سید کامل می خواست بیشتر مطمئن شود؛ بنابراین خواست که در حضور خویش این سؤال را تکرار کند.»
در روز بعد هنگامی که سید عمیدی در محضر سید بحرالعلوم نشسته بود؛ شیخ یاسر گفت، «من دیروز از شما پرسیدم آیا جایز است جسد یکی از علماء که قبر ایشان منهدم شده و اکنون در خیابان قرار گرفته است، خارج کنیم؟» سید بحرالعلوم پاسخ داد، «بله و به شما گفته ام که ماندن جسد در آن محل هتک حرمت ایشان است.» بنابراین سید عمیدی بیشتر اطمینان حاصل کرد. سپس سید عمیدی بیشتر اطمنیان حاصل کرد. سپس سید عمیدی موضوع را به اطلاع سید عبد الرحیم الشوکی و سید محمد صالح حکیم،برادر سید محمد سعید حکیم، مرجع کنونی واز سید محمد صالح خواست که از برادرش اجازه بگیرد؛ ولی نام صاحب جسد را به او فاش نکرد. چند روز بعد و پس از تمام شدن نماز ظهر و عصر سید محمد صالح حکیم گفت که موضوع را از برادرش سؤال کرده و ایشان اجازه انتقال را داده اند. وی از سید کامل خواست که نام صاحب پیکر را بگوید؛ اما سید کامل نپذیرفت و نامبرده بعد از سقوط رژیم صدام‌، نام صاحب پیکر را فهمید.
شیخ عبدالعالی بصری هنگامی کارکردن در (بیرونی) سید محمد صدر موضوع خارج کردن جسد را با ایشان مطرح کرده بود؛ ولی او پاسخ داده بود، «او را به خدا واگذارید ؛ زیرا خداوند اولیای خویش را پنهان نمی گذارد».

خریداری یک قطعه زمین برای قبر جدید
 

پس از اتمام جنبه شرعی انتقال پیکر، برای تأمین مالی طرح آغاز شد و سید کامل عمیدی توانست زمینی به مساحت پنجاه متر مربع تهیه کند که هزینه آن را جبار مکاوی حلی (ابواحمد) پرداخت کرد. سپس مساحت بقعه به یکصدمترمربع رسید که توسط حاج علی عبدالله حلی با خریدن هفت قطعه مجاور تأمین شد. سپس تعداد دیگری از افراد مؤمن، چهار قطعه اهداء کردند، از جمله دکتر حسن رکابی و سید ریاض نوری که سه قطعه اهداءکرد. همچنین حاج خلیل قنبر حلی و حاج محمد تقی حلی مبالغی پول نیز اهداء کردند.

تهیه تابوت و کفن
 

قبل از انتقال جسد، بر حسب تصادف، جسد یکی از علمای هند برای دفن در یک مقبره خصوصی در حرم علوی به مسجد شیخ طوسی آورده شد؛ ولی به علت ممانعت رژیم، جسد وی در وادی السلام دفن شد و تابوت در مسجد شیخ طوسی باقی ماند. هنگامی که سید کامل تابوت را مشاهده کرد که قطعه پارچه ای بر روی آن بودو بر آن جمله «لااله الا الله محمد رسول الله» نوشته شده بود. از حاج حسن، متولی مسجد اجازه استفاده از تابوت را گرفت که این اجازه داده شد.

عملیات نخستین انتقال جسد
 

قرار شد انتقال پیکر در روز 7 صفر 1415 هجری قمری مصادف با 17/7/1994 میلادی انجام شود. شاهدان این عملیات که در ساعت 8 صبح اجرا شد، شش نفر و عبارت بودند از :
1. قبر کن اولی عباس بلاش خضیر رکابی.2. سید کامل محمد علی رحیم عمیدی 3. سرهنگ حمزه عباس نسیباوی (ابوهدی) 4. ابوحیدر از دوستان ابوهدی5. سید فاضل ابوالجسام موسوی ایحاوی از اهالی کوفه که از عملیات اخراج جسد عکس گرفت 6. مرتضی فرزند سید کامل عمیدی.
عباس بلاش قبر را که در نزدیکی باجه اطلاعات در کنار درب ورودی غربی قبرستان وادی السلام قرار داشت؛ تعریض کرد تا امکان دفن پیکر فراهم شود ؛ سپس سید کامل عمیدی وارد قبر شد، ولی به زودی به علت شنیدن صداهایی با گریه و ترس از قبر خارج شدو پس از آرام شدن،همراه عباس بلاش مجددا وارد قبر شد. آنها سید صدر را دیدند که انگار به تازگی دفن شده بودو جسد وی رو به حرم حضرت علی (ع) قرار داشت و در کنار وی جسد یکی از شهدا که رو به بیابان بود ؛ قرار داشت. سید کامل خاک را از روی جسد سید صدر که طبق رویه معمولی دفن نشده بود؛ کنار زد. عباس بلاش، پس از قرار دادن کفن زیر جسد، آن را به طرف چپ برگرداند تا به پشت قرار بگیرد؛ در صورتی که قبلا به طرف راست قرار داشت. وی به صورت سید صدر نگاه کرد و دید که از پشت سر، گردنش را بریده اند و سوراخی را روی ابروی راستش مشاهده کرد که پنبه پر شده بود و جای سه ضربه چاقو نیز در سینه اش دیده می شد و نصف موهای محاسن وی سوخته بود. وی قطعه پنبه را از روی ابرویش برداشت.ناگهان قطرات خون خود به خود جاری شدند. پس از اینکه جسد را در لبه قبر گذاشت، خونهای خشک شده آغشته به خاک را مشاهده کرد. سید کامل هنوز این خونها را همراه با پنبه و تابوت و قطعه پارچه رانزد خود نگهداری می کند. همچنین مقداری از محاسن سید صدر نزد حاج علی حلی نگهداری می شود.
هنگامی که پیکر را برداشتند احساس کردند سنگین است و سرهنگ حمزه هنگام حمل پیکر دوبار زمین خورد. سید کامل به همراه سرهنگ حمزه و ابوحیدر، پیکر را توسط یک ماشین کرونای سفید رنگ متعلق به سید حسین بحرالعلوم برای طواف به حرم حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام منتقل کردند. سید کامل قبلا از پسر خواهر خود، زهیر عمیدی، خواسته بود که جاده منتهی به مرقد حضرت علی علیه السلام را مراقبت کند.آنها سه بار جسد سید صدر را دور حرم شریف طواف دادند و برای او زیارت (امین الله) را خواندند. آنها بعد از اینکه جنازه را از درب خروجی، بیرون بردند، یک مرد که فروشنده درب و پنجره بود ؛ آنها را در حمل پیکر کمک کرد و بعدا معلوم شد که از محبین سید صدر است ؛ ولی صاحب پیکر را نمی شناخت. سید کامل قبلا از او سؤال کرده بود که آیا اطلاعی از درب و پنجره های منزل سید صدر که منهدم شده بود دارد یا نه تا شاید بتواند آنها را از او بخرد؛ ولی این مرد گریه سر داده بود.
پس از آن سید صدر را به وادی السلام برگرداندند و در قطعه ای که برای این منظور اختصاص داده بودند به خاک سپردند و به منظور پوشش، لوحی را روی آن گذاشتند که بر آن نوشته شده بود، «مرحوم سید محمد علی عمیدی : تاریخ وفات 1980/5/16 » این نام پدر سید کامل بود.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 18
ادامه دارد...
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان