معنا شناسی «راسخون در علم»

چکیده   درنوشتار حاضر، ضمن بررسی لغوی ومطالعه ی کاربردهای قرآنی وروایی مفهوم «راسخون در علم»، بردو وجه ایجابی وسلبی دراین مفهوم تأکید شده است

معنا شناسی «راسخون در علم»

چکیده
 

درنوشتار حاضر، ضمن بررسی لغوی ومطالعه ی کاربردهای قرآنی وروایی مفهوم «راسخون در علم»، بردو وجه ایجابی وسلبی دراین مفهوم تأکید شده است. رسوخ درعلم، براساس وجه ایجابی ، به معنای ژرف اندیشی واتقان دانش وآگاهی است که درابعاد مختلف فهم آیات نقش دارد؛ اما براساس وجه سلبی از رسوخ درعلم، معنای پایبندی به علم ویقین وپرهیز از تزلزل فکری وتردید وتعدی به عرصه های ناپیمودنی در شناخت حقایقی چون کنه ذات الهی به ذهن می آید. این تفکیک درتفسیر آیه ی هفتم سوره ی آل عمران- که دو قول عطف واستیناف درآن به نزاع سختی انجامیده و مسأله ی تأویل متشابهات وعالمان به تأویل را دامن زده است -نقش مهمی داشته وروایات گوناگون درتفسیر آیه وپیرو آن، تفاسیری را که دو وجه ساختاری و معنایی برای آیه در نظر گرفته اند ، تأیید می کند. درحوزه ی مصادیق راسخون درعلم نیز این دو گونگی معنایی مؤثر خواهد بود.
کلید واژه ها: راسخون درعلم، متشابهات ، تأویل، آیه ی هفتم سوره ی آل عمران.

درآمد
 

شناخت معنای «راسخون درعلم»، به طور خاص در آیه ی هفتم سوره ی آل عمران به مثابه ی مفهومی کلیدی در فهم این آیه وحوزه ی تأویل نقش مهمی دارد. آیه ی مزبور از جمله آیاتی است که به دلیل وجوه ساختاری ومعنایی آن عرصه ی مباحثات پر دامنه ای درمیان مفسران مکاتب مختلف بوده است. بحث دانش تأویل وبه طور خاص، تأویل پذیری یا تأویل ناپذیری متشابهات با معناشناسی این واژه مرتبط است.از عوامل اصلی گسترش دامنه ی بحث دراین باره، روایات زیادی است که به طور ویژه درمنابع شیعی در تعیین مصداق این واژه نقل شده است. از این رو، پژوهش دراین باره در پرتوشواهد گوناگون، بویژه با تأمل در روایت مورد نظر، درشفاف شدن فضای مباحثات مؤثر خواهد بود.

1. بررسی لغوی
 

خلیل بن احمد می نویسد:
رسخ الشیء رسوخاً إذا ثبت فی موضعه... کالحبر یرسخ فی الصحیفة والعلم یرسخ فی القلب، وهو راسخ فی العلم داخل فیه مدخلاً ثابتاًً، والراسخون فی العلم یقال هم المدارسون؛(1)
وقتی چیزی درجای خود ثابت واستوار شود، می گویند:«رَسَخ الشَیءُ»؛ مانند جوهر که در کاغذ نفوذ می کندوثابت می ماند ودانش که دردل ثابت می شود . او در علم راسخ است، یعنی به گونه ای ثابت واستوار در دانش وارد شده است . و«راسخان درعلم» درباره ی کسانی گفته می شود که اهل درس ومطالعه وتحقیق اند.
معنای فوق رادیگران نیز آورده اند.(2)
ابن فارس نیز می نویسد:
أصل واحد یدلّ علی الثبات وکل راسخ ثابت؛(3)
راء، سین ،وخاء دارای ریشه ی واحدی، حاکی از معنای ثابت وقرار گرفتن است وهر راسخی، ثابت و استوار است.
راغب نیز چنین می افزاید:
والراسخ فی العلم المتخلّق به الذی لا یعرضه شبهة فالراسخون فی العلم هم الموصوفون بقوله تعالی: الذینَ آمَنوُا باللهِ و َرسُولهِِِِِ ثُمَّ لَم یرَتابوُا...؛(4)
راسخ درعلم کسی است که به علم ودانش آراسته شده وشبهه ای براو عارض نمی شود .پس راسخان درعلم کسانی هستند که در آیه ی دیگر چنین معرفی شده اند که به خدا و رسولش ایمان آورده وسپس شک و ریب دچار نشده اند.
دربیانات فوق، افزون برریشه شناسی لغوی، دیدگاه تفسیری خاصی را نیز می بینیم. اما آنچه فقط به ریشه شناسی لغوی مربوط است، همان معنای ثبات و قرار گرفتن بدون تزلزل وتعدّی ازحد وحریم خاص است.
قرطبی نیز براساس همین کاربرد، درکنار کاربردهای دیگر، این واژه ار از اضداد شمرده است.(5)
به نظر می رسد، با توجه به آنچه نقل شد، می توان دریافت که این واژه حاوی دو وجه ایجابی وسلبی است. وجه ایجابی آن، حاکی از نفوذ وتعمیق راسخون درحریم دانش وموصوف شدن به علم و شناخت
عمیق است، اما وجه سلبی آن، حاکی از استقرار وثبات وپایبندی به حریم علم وعدم تعدی از حد و مرز علمی است. براساس وجه اخیر، ویژگی راسخون درعلم، آن است که از پانهادن درشبهات وامور مشتبه وعرصه های غیر قابل پیمودن پرهیز کرده ودر واقع، حد وادب علم وتحقیق را نگاه داشته و بدان پایبند هستند. مؤید این وجه را می توان کاربرد واژه ی رسخ درفرکش کردن آب برکه وخشک شدن آن دانست؛ چنان که خلیل ودیگران از آن یاد کرده اند.(6)

2. کاربرد قرآنی
 

از«راسخون درعلم» در دو آیه ی قرن به شرح زیر به صراحت یاد شده است:
آیه نخست: آیه ی هفتم آل عمران:
(هُوَالذی أنزَلَ عَلیکَ کتابَ مِنهُ آیاتٌ محُکماتٌ هُنَّ اُمُّ الکِتَابِ واُخَرُ متشَابِهاتٌ فأمَّا الذینَ فی قلُوبِهِم زَیغٌ فَیَتبَّعِونَ ماتَشَابَهَ مِنهُ إبتغاءَ الفتِنَةِ وإبتغاءِ تأویلِهِِِ وَما یَعلَم ُتأویلِهِ إلّا اللهُ والرَّاسِخوُن َفی العِلمِ یَقوُلونَ آمَنَّا بهِ کُلٌّ مِّن عِندِ رَبِِّنَا وَما یذَکَّرُ إلّا اوُلوا الألبابِ).
این آیه درباره ی نزول قرآن وتقسیم آیات به محکمات ومتشابهات ودانش تأویل است که خداوند، موضع راسخان درعلم رادراین باره بیان می فرماید: پردامنه ترین بحث دراین آیه درباره ی عاطفه یا استینافیه بودن جمله «والرَّاسِخوُنَ فی الِعلمِ...» است که در تفسیر معنای راسخان در علم دخیل خواهد بود. درنظریه ی عطف، معنایی ایجابی از راسخان درعلم در نظر گرفته می شود وتأکید برگستره وژرفای علمی آنان است؛ امادر نظریه ی استیناف، از این مفهوم، معنایی سلبی مورد توجه بوده وبرمحدودیت و کنترل شدن تحقیق وتتبّع علمی آنان تأکید می شود. هر دو قول عطف واستیناف درمیان جمع زیادی از عالمان فریقین مطرح شده است.(7)
نتیجه ی این اختلاف دربُعد تفسیری به این مسأله می انجامد که آیا دانش تأویل از علوم مستأثر وانحصاری خداست یا «راسخان درعلم» نیز از آن بهره مندند؟ از این رو، با قول به عاطفه بودن واو، راسخان هم درشمار عالمان تأویل خواهند بود، اما براساس استینافی بودن آن، آیه درمقام نفی این دانش از غیر خدا از جمله از راسخان دیده می شود.
هر دوقول به لحاظ روایی وادبی با شواهد قابل توجهی همراه است.در روایات اهل سنت، هر دورأی آمده است.در روایات شیعه نیز با آن که بیش تر عطف تأیید می شود، اما برخی روایات مؤید استیناف نیز دیده می شود که در بررسی روایی خواهد آمد.
به لحاظ ادبی نیز، چنان که اشاره شد، هر دو قول مدافعانی درمیان ادیبان دارد. براساس عطف، جمله «یَقوُلوُنَ آمنَّا بِهِ...» نقش جمله ی حالیه برای «والراسخون» را ایفا می کند وبراساس استیناف، جمله ی مزبور، خبری است که مبتدای آن، «والراسخون فی العلم» است ودرمقابل جمله ی گذشته «فأمَّا الذَّینَ فی قُلوبهِمِ زَیغٌ...» جمله ای مستقل وشق دوم «اما» خواهد بود (8) که «اما» با آن تقدیر گرفته می شود.
با توجه به این که هر دو قابل توجیه و دفاع است، برخی محققان با تأمل درمفاهیم کلیدی آیه، در جستجوی نظر سومی برآمده اند که هر دو نظر گذشته را در کنار هم پذیرا باشد ودر واقع، تعارض آن دورا دفع کند.اذعان به دو ساختار معنایی در آیات قرآن متکی به مبانی خاصی است که به صورت مستقل قابل تبیین است.(9)
سید مرتضی با وجود ترجیح ادبی ولغوی قول به عطف، وجه سوم را نیز مطرح کرده وبراساس آن، علم تأویل به معنای علم تفصیلی وعینی به حقیقت متشابهات را مختص خدا شمرده (استیناف)، ولی علم اجمالی قابل دسترسی از متشابهات را نیز برای راسخان میسر دانسته است (عطف).(10)
راغب اصفهانی نیز با تفصیل میان قلمرو و گستره ی علم تأویل، به جمع میان دو قول رسیده است. او وجوه مختلف معنای متشابه وتقسیم ثلاثی متشابهات به لحاظ فهم پذیری را در سه قسم زیر گزارش می کند:
یک: بخش فهم ناپذیری ؛ مثل وقت قیامت وخروج دابة الأرض وکیفیت آن.
دو. بخش فهم پذیر برای عموم؛ مثل الفاظ غریب واحکام پیچیده.
سه. بخش فهم پذیر برای خواص راسخ در علم؛ مثل آنچه در دعای نبوی «اللهم فقّهه فی الدین وعلّمه التأویل» درباره ی علی(ع) وابن عباس نقل شده ومراد بوده است.
سپس او نتیجه می گیرد که عطف واستیناف، هر دو جایز وموجّه است.(11)
زرکشی نیز هر چند، درالبرهان، قول به عطف را ودر البحر المحیط استیناف را می پذیرد، امّا در پایان، نزاع را لفظی شمرده و با نقل دیدگاه ابن اسحاق، چنین نتیجه می گیرد که علم راسخان به تأویل به کلی قابل نفی نیست، بلکه سنخ علم آنان از علم الهی متفاوت است.آنان با استدلال وبرهان وتدبر و ردّ متشابه به محکم به تأویل پی می برند، اما خداوند علم ذاتی وازلی داشته ونیازمند تفکر و استدلال نیست.(12)
از زوایه ی دیگری علامه طباطبایی را می توان یاد کرد که قول به استیناف را به گونه ای تقریر می کند که در پایان با علم راسخان به تأویل به معنایی مشابه آنچه دربیان زرکشی گذشت، سازگار و قابل جمع است. ایشان آیه را در مقام نفی علم ذاتی وهمه جانبه دیگران وحتی راسخان به تأویل قرآن می شمارد وتأویل را نیز به حقایق ماورای لفظی قرآن درمرتبه ی قبل از نزول ناظر می داند که از درک مفسران بیرون است؛ درعین حال، بهره مندی راسخان را از جنبه هایی از این حقایق، به دلیل طهارت روحی و مرتبه ی معنوی بلند آنان از شواهد دیگری چون، آیه ی 79 سوره ی واقعه وآیه ی 33 سوره ی احزاب مورد تأکید قرار می دهد.(13)
دیدگاه های متأخر دیگری نیز در پرتو آرای فوق به نوعی به جمع میان دوقول گرویده اند.(14)
آیه ی دوم:آیه ی162سوره ی نساء:
لَّکِنِ الرَّاسخُونَ فی العِلمِ مِنهُم وَالمؤمِنوُنَ یُؤمِنوُن َبِمَا أنزَلَ إلیکَ وَمَا أنزَل َمِن قَبلِکَ وَالمُقیمین َالصَلاةَ...
این آیه ظاهراً ناظر به عالمان متعهد وامین اهل کتاب است که با ایمان به قرآن درکنار ایمان به کتب گذشته، مأجور وشایسته ی پاداش الهی شمرده شده اند. مطالعه ی این آیه درکنارآیه ی آل عمران ما را به مشابهتی قابل توجه میان آن دو رهنمون می کند وجالب آن که اختلاف وجوه تفسیری درآیه ی آل عمران وبه طور خاص، درمفهوم «راسخان درعلم» به نوعی در آیه ی نساء نیز دیده می شود.
حال، وقتی سیاق آیه ی نساء را بررسی می کنیم، مشابه این تنوّع معنایی را در آن آیه نیز می بینیم. در آیه ی پیش از آن (آیه ی 162 سوره ی نساء) چنین آمده است:
(...وَأعتَدنَا لِلکِافرینَ مِنهُم عَذاباً ألیِماً)
روشن است که تعبیر این آیه، با توجه به کلمه «منهم»، حاکی از اختلاف گروه های یهود است.دسته ای از آنها با وصف «کافرین»، دراین بخش ،شایسته عذاب شمرده شده اند، اما بلافاصله درآیه ی بعد به گروه دیگری از آنان اشاره می شود: (لَّکنِ الرَّاسِخُونَ فی العِلمِ مِنهُم وَالمؤمنِونَ....). براساس این سیاق، دو وجه تفسیری زیر را چنین می توان استظهار کرد:
وجه نخست، آن که «راسخون فی العلم» ناظر به عالمان و پیشوایان اهل کتاب باشد که به دلیل امانت وتعهد نسبت به علوم وآگاهی های گذشته خویش وپایبندی به آنچه درکتب قبل بدان سفارش شده اند، از آنان به راسخان در علم یاد شده است. بنابراین مراد از «العلم» همان آگاهی های خاصی است که درآن کتب به ایشان منتقل شده وبه طور ویژه درباره ی بعثت پیامبر خاتم (ص) درقبال ایمان ویاری اوتعهد گرفته شده است.(15) براساس این وجه، ظاهراً تعبیر «المؤمنون»پس از راسخان درعلم، ناظر به توده ی مؤمنان اهل کتاب خواهد بود.(16)
اما دومین وجه محتمل، آن است که عبارت (الرَّاسخُون َفی العِلم مِنهُم و المؤمِنُونَ) درمقابل (للِکِافرینَ منِهمُ) ناظر به یک گروه باشد که بروصف ایمان آنان تأکید شده است. (17) درواقع، «المؤمنون»
عطف بیان از «الرَّاسِخونَ فی العِلمِ»است؛ چنان که اوصاف بعدی، یعنی (والمُقیمِینَ الصَّلاةَ وَالمُؤتُونَ الزَکاةَ) و...نیز می تواند تأکیدی برصفات آنان باشد. (18) شاهد این تفسیر، آن است که درمقابل کافران، مؤمنان اهل عمل مناسبت دارد، نه عالمان. براین اساس، وصف رسوخ درعلم نسبت به دسته ی مورد نظر از مؤمنان اهل کتاب از آن رو است که آنان درهمان حد علم وآگاهی خود از کتاب آسمانی قبل، استوار وپایبند بوده وبه دلیل همان پایبندی، از ایمان به پیامبر خاتم نیز دریغ نمی ورزند. درتأیید وجه اخیر می توان گفت: آیات قرآن معمولاً بر بُعد ایمانی وعملی اهل کتاب وعالمان آنها تأکید می کند، نه صرفاً بُعد علمی آنها. درآیات 113- 115 آل عمران، پس از ذکر جماعتی از اهل کتاب که به فسق وکفر موصوف اند (آیات 110 و 112)، از جماعتی دیگر درقبال آنها با این اوصاف یاد می کند:
(... مِّن أهلِ الکِتَابِ أُمَّةٌ قائِمةٌ یتَلونَ آیاتِ اللهِ آنَاءَ اللَّیل ِوَهمُ یَسجُدونَ* یؤمِنُونَ باِللهِ والیَومِ الآخِرِ ویَأمُرونَ بِالمَعروفِ ویَنهَونَ عَن ِالمنُکرِ وَیُسَارِعُون فی الخَیراتِ وَاُولئَِک َمِن الصَّالِحینَ* ومَا یفَعَلُو مِن خَیرٍ فَلَن یَکفرُوهُ وَاللهُ عَلیمٌ بِالمتُقیَنَ). (19)
همچنین، نکوهش عالمان اهل کتابی که با وجود برخورداری از علم وآگاهی، تعهد وایمان ندارند، در آیات زیادی از قرآن دیده می شود.(20)
نتیجه ای که می توان گرفت، آن است که ستایش اهل کتاب به جهت بُعد عملی وقلبی آنان وایمان والتزام عملی آنان صورت می گیرد وبه عبارتی ، «رسوخ» وثبات آنان در حریم «علم»مایه ی تمجید آنان است.
با مقارنه میان دوکاربرد فوق درقرآن، می توان دریافت که هر دو وجه ایجابی وسلبی درمفهوم رسوخ - که پیش تر در بررسی لغوی گذشت- درمفاد قرآنی این تعبیر نیز قابل اذعان است.

3. کاربرد روایی
 

دو دسته از روایات اسلامی در منابع فریقین در معناشناسی راسخون در علم مفید به نظر می رسد:
دسته ی نخست، روایاتی که رسوخ درعلم را به معنایی سلبی وحاکی از پایبندی های علمی وعملی شمرده وبرپرهیز راسخان درعلم از ورود به عرصه های ژرف وناپیدا وشبهه زای معارف تأکید می کند.درمنابع اهل سنت از عایشه چنین نقل شده است که :
کان من رسوخهم فی العلم أن آمنوا بحکمه ومتشابهه، ولم یعلموا تأویله؛ (21)
رسوخ آنان درعلم باعث شده است که به محکم ومتشابه قرآن ایمان آورده وبدان اذعان کنند؛ با آنان که به تأویل آن آگاهی نیافته اند.
همچنین در روایت مشهوری از پیامبر (ص) به نقل تنی چند از صحابه، فضیلت های اخلاقی وروحی ملاک صدق رسوخ درعلم شمرده شده که می تواند درهمین زمینه ارزیابی شود:
من برت یمینه وصدق لسانه واستقام قلب وعفّ بطنه، فذلک الراسخ فی العلم؛ (22)
کسی که دستش به نیکی وزبانش به راستی ودلش به استواری وشکمش به عفّت وپاکی متّصف باشد، راسخ درعلم است.
گزارش های مشابهی نیز از صحابه وتابعان قابل جستجو است که حاکی از تفسیر رسوخ درعلم به فضیلت های اخلاقی ورفتاری است وظاهراً به همان معنای سلبی اشاره دارد.( 23)
ثعالبی به نقل از ابن رشد شاهد صحت روایت نبوی گذشته را آیه 28 سوره ی فاطر می شمارد که خشیت الهی را نشانه ی عالمان شمرده است:
(إنَّّمَا یَخشَی اللهَ مِن عِبادِهِ العُلمَاء....) (24)
درمنابع شیعی نیز روایاتی از اهل بیت (ع) همان وجه سلبی را تأیید می کند. شیخ کلینی به سند خود از امام کاظم(ع) چنین نقل می کند:
إنّ الله حکی عن قوم صالحین، أنهم قالوا: (رَبنَّا لاتُزغ قُلوبَنَا بَعدَ إذ هَدَیتَنَا وَهَب لَنا مِن لَدُنکَ رَحمَةً إنّکَ أنتَ الوَهَّابُ) حین علموا أن ّالقلوب تزیغ وتعود إلی عماها ورداها، إنه لم یخف الله من لم یعقل عن الله، ومن لم یعقل عن الله لم یعقد قلبه علی معرفة ثابتة یبصرها ویجد حقیقتها فی قبله، ولا یکون أحد کذلک إلا من کان قوله لفعله مصدّقاً، وسرّه لعلانیته موافقاً ، لأن الله تبارک اسمه لم یدلّ علی الباطن الخفی من العقل إلا بظاهر منه، وناطق عنه؛ (25)
خداوند از قوم صالحی حکایت کرده است که آنان چنین گفته اند: پروردگار ما ، دل های ما را پس از هدایت، نلغزان ورحمتی از سوی خویش ارزانی مان دار که تو بخشش گری. این دعا را آنان از آن رو خوانده اند که آگاهی یافتند که دل ها می لغزد وبه کوری وسقوط دچار می شود.آری، کسی که عقل وخرد الهی نیابد، از خدا بیم ندارد وآن که عقل و خرد الهی نیافت، دلش به شناخت ثابت واستواری که بدان بصیرت یابد و حقیقتش را در قلب خود حس کند، نمی پیوندد وبه چنین مقامی تنها کسی نایل می شود که کردارش صداقت گفتارش را برساند ودرونش با برونش همگون باشد؛ چرا که خداوند برعقل وخرد درونی ونهان همواره از راه ظاهر بیرونی و آشکار وگواهی گویا راه می نمایاند.
این روایت- که به روشنی به آیه ی هشتم سوره ی آل عمران اشاره دارد- حاوی نکات قابل توجهی است: یکم، از راسخان درعلم- که بنا به سیاق ظاهری آیه، گوینده ی دعای یاد شده در سوره ی آل عمران هستند.
- به قوم صالح یاد کرده است که تأکید بربُعد عملی وایمانی آنهاست.دوم، دعای آنان را نشانه ی وصفی سلبی درآنان معرفی می کند که از خطر لغزش قلبی نگرانند. سوم، از آنچه درآیه به «رسوخ درعلم» تعبیر شده، به [«عقد قلب برمعرفتی ثابت» تعبیر می کند که تأکید اصلی آن برعقدو گروه خوردن واستوار شدن وثابت معرفت در دل است.چهارم، به ریشه ها و عوامل حصول رسوخ درعلم اشاره می کند وخوف الهی وعقل الهی را در آن شمار معرفی می کند. پنجم، به نشانه های عینی وخارجی رسوخ در علم اشاره می کند وتوافق ظاهر وباطن وقول وفعل را از آن جمله می شمارد.
روایت دیگری از امام علی (ع) - که درخطبه ی اشباح آمده - با صراحت بیشتری بُعد سلبی مفهوم راسخان درعلم را تأیید می کند. براساس این روایت، امیر مؤمنان (ع) درپاسخ مردی که از ایشان درخواست کرد تا خدا را چنان توصیف کند که محبت ومعرفتش چنان افزون شود که گویی به طور مستقیم به او می نگرد،با خشم وغضب مردم را به مسجد فرا خوانده ودر بخشی از خطبه ی خویش چنین می فرماید:
واعلم أنّ الراسخین فی العلم هم الذین أغناهم عن اقتحام السدد المضروبة دون الغیوب الإقرار بجملة ما جهلوا تفسیره من الغیب المحجوب، فمدح الله اعترافهم بالعجز عن تناول ما لم یحیطوا به علماً وسمی ترکَهم التعّمقَ فیما لم یکلّفهم البحثَ عن کنهه رسوخاً فاقتصر علی ذلک ولاتقدّر عظمة الله سبحانه علی قدر عقلک فتکون من الهالکین؛(26)
بدان که «راسخان درعلم» کسانی اند که اقرار به جهل نسبت به آنچه در پرده ی غیب نهان است، آنان را از فرو افتادن درپس این پرده ها بی نیاز ساخته است.پس خداوند نیز اعتراف آنها را به ناتوانی از دستیابی به آنچه درقلمرودانش ایشان نیست، ستوده وترک ژرف کاوی رادر آنچه به پی جویی درعمق آن وادار نشده اند، «رسوخ» نامیده است.پس تو نیز به همان بسنده کن وعظمت خداوند سبحان را با میزان عقل خود مسنج تا از تباهان نباشی.
با تطبیق ومقارنه مضمون این روایت با آیه ی هشتم سوره ی آل عمران- که ارتباط معنایی بسیار روشنی میان آن دو دیده می شود - درمی یابیم که اولاً، تأویل ناظر به حقیقت اوصاف ذات الهی است که در پس پرده های غیبی پنهان است وثانیاً، رسوخ درعلم حاکی از پایبندی وعدم تجاوز وتعدی از حدّ علمی شمرده شده وبه طور خاص، «تعمق» و ژرف کاوی دراین حوزه شایسته ی پرهیز دانسته شده است.(27)
در روایت دیگری از امام سجاد(ع) با اشاره به همین معنای سلبی درتفسیر همان آیه از سوره ی آل عمران، آمده است که خداوند ادارک خود را بهره ی کسی نساخته واز اهل معرفت از آن روستایش کرده است که به کوتاهی خود از شناخت او آگاه هستند؛ چنان که علم عالمان و آگاهان از عدم درک او را، ایمان شمرده است؛ چرا که همین مقدار از علم ومعرفت درتوان آنهاست وآنان از این حد فراتر نمی روند.(28)
اما دومین دسته از روایات، روایاتی است که از رسوخ درعلم معنایی ایجابی وناظر به ویژگی های علمی راسخان به دست داده وبه طور خاص با تطبیق مفهوم «الراسخون فی العلم» برپیشوایان معصوم دین درمنابع شیعی و برخی صحابه درمنابع سنی، این معنا را نشان می دهند.
از منابع شیعی درروایتی که شیخ کلینی به سند خود از امام صادق(ع)، به نقل از امام باقر(ع) آورده تصریح شده است که راسخان درعلم کسانی اند که دانش آنان دچار اختلاف وناهماهنگی نیست واین معنا در باره ی پیامبر خدا (ص) واوصیای ایشان صادق است.(29)
در روایتی دیگر نیز، ضمن تفسیر راسخان درعلم به عنوان عالمان تأویل، رسول خدا (ص) افضل آنان شمرده شده وپس از ایشان اوصیای آن حضرت به عنوان آگاهان به همه ی تنزیل وتأویل قرآن یاد شده اند. (30)
همچنین امام علی (ع)، مطابق نقل سید رضی درنهج البلاغه ، درهمین سیاق، می فرماید:
أین الذین زعموا أنّهم الراسخون فی العلم دوننا، کذباً و بغیاً علینا أن رفعنا الله ووضعهم؛ (31)
کجایند آنان که به دروغ وتجاوز گمان برده اند که آنها راسخان درعلم اند، نه ما؟ آنها از این رو، به این گمان رفته اند که خداوند ما را رفعت بخشیده وآنان را پایین نشانده است.
علاوه براین، درمنابع عامه برای معنای ایجابی فوق، به اخباری استناد می شود که ابن عباس یا زید بن ثابت درشمار راسخان درعلم وعالمان به تأویل شمرده شده اند. (32)
براساس مباحث گذشته، درباره ی مفهوم راسخان درعلم می توان گفت: این واژه حاوی دو جهت سلبی وایجابی است؛ جهت سلبی آن، پایبندی به علم وعدم تعدّی از مرزهای آن به عرصه های ناپیمودنی ومشتبه مانند کُنه حقایق غیبی است. جهت ایجابی آن نیز بهره مندی و برخورداری از علم ودانش ژرف و عمیق فراتر از ظاهر دلالت های آیات است. این دو وجه معنایی هم در ریشه لغوی، هم درکاربردهای قرآنی وهم در شواهد روایی قابل جست وجو است.

4. مصادیق «راسخون درعلم»
 

دراینجا سؤالی که مطرح است، درباره ی شناخت مصادیق راسخون درعلم، به طور خاص درآیه ی هشتم سوره ی آل عمران است. این بحث ازسویی به مباحث گذشته درنوع نگاه ما به مفهوم تأویل واستینافی یا عاطفه بودن «واو» نیز مربوط است؛ اما با صرف نظر از مباحث گذشته، از اشارات کلی قرآن که به طور خاص در آیه ی 162 نساء قابل ملاحظه است، بر می آید که وصف راسخان درعلم، بردانشمندان امین ومتعهد اهل کتاب قابل تطبیق است.
کاربرد این آیه درشناخت مفهوم وقلمرو مصادیق «راسخان » مفید به نظر می رسد ومی توان از آن چنین برداشت کرد که رسوخ درعلم، لزوماً به معنای تام ومطلق کلمه ناظر نیست ونسبت به عالمانی نیز که به طور نسبی وناقص از دانش بهره مند ند، قابل اطلاق است .با این وجود ، ممکن است گفته شود که «العلم» درتعبیر «الراسخون فی العلم» درآیه ی سوره ی نساء ناظر به علم تأویل قرآن نیست، بلکه به دانش خاص ومعهودی که از عالمان اهل کتاب نسبت به رسالت پیامبر خاتم انتظار می رفت، مربوط است؛ برخلاف آیه ی سوره ی آل عمران که می تواند به معنای مطلقی شامل دانش تأویل ناظر باشد. اما باید خاطرنشان ساخت که با صرف نظر از دلیل این تفکیک، آنچه دربیان برخی مفسران مایه ی اختصاص معنای راسخان درعلم به معصومان شده است، غیر از روایات ، تأکید به معنای لغوی «رسوخ» است.( 33) در حالی که این واژه درهر دو آیه در سیاق واحدی به کار رفته است واگر استعمال آن درآیه ی سوره ی آل عمران فقط مفید معنای تام وکامل رسوخ باشد- که فقط شایسته ی معصومان است- استعمال آن درآیه ی سوره ی نساء - که به عالمان اهل کتاب مربوط است - توجیهی نخواهد داشت.
حال، با نگاهی به روایات فریقین- که پیش تر گزارش شده - درمی یابیم که درروایات اهل سنت ، وصف مزبور درباره ی برخی صحابه چون ابن عباس و زید بن ثابت - که به دانش های قرآنی شهرت یافته اند- مطرح شده است. اما در روایات شیعی، این وصف تنها برپیامبر واهل بیت معصوم ایشان اطلاق شده واز ظاهر برخی روایات، حصر این مفهوم درآن مصادیق نیز برمی آید؛ چنان که در روایت امام علی (ع) تطبیق آن بردیگران نفی شد.
دراین باره به نظر می رسد، با توجه به شواهد گذشته درمفهوم رسوخ درعلم، تعابیر روایی مزبورقابل حمل برمصادیق کامل مورد نظر آیه است وصحت اطلاق آن را برمصادیق ومراتب پایین تر نفی نمی کند؛ چنان که اساساً مفاهیمی چون علم وایمان درقرآن و روایات به معنای کامل کلمه تنها بر پیشوایان معصومی که درعلم وایمان هیچ جهل وخللی راه نمی یابد، قابل تطبیق است، اما این امر مانع صدق آن مفاهیم برمراتب پایین تر نیست.(34)
براین اساس، مثلا در آیه ی 29 سوره ی فاطر: (إنَّمَا یَخشَی اللهَ مِن عِبادهِ العُلمَاء)؛ خشیت الهی عالمان، در هر رتبه ای به میزان علم ومعرفت الهی آنهاست؛ کسانی که بهره ی بالایی از علوم الهی دارند، از مرتبه ی بلندی از خشیت نیز برخوردارند وکسانی که به مراتب پایین تر علوم الهی موصوف اند، بهره ی آنان از خشیت نیز به همان میزان است.
حال، مفهوم «راسخان درعلم» نیز به معنای کسانی که هم در بُعد سلبی هرگز از حد ّوحریم علمی تجاوز نمی کنند وهم در بُعد ایجابی درحد اعلای علم ودانش اند وبه همه ی علوم قرآنی اشراف دارند، تنها برپیشوایان معصوم قابل تطبیق است وتصوّر چنین منزلتی برای دیگران خطاست وتعابیر حصری برخی روایات نیز ناظر به این معناست. اما در پرتو رهنمودهای پیشوایان، می توان مراتبی پایین تر از رسوخ درعلم را برای عموم دانشمندان قرآنی درنظر گرفت که به میزان رسوخ درعلوم الهی وقرآنی، به معنای ایجابی از دانش تأویل آگاه اند وبه معنای سلبی از ورود به عرصه های ناپیمودنی حذر می کنند.
براساس تحلیل فوق، سنت وسیره ی عملی پیشوایان معصوم شامل پیامبر اکرم(ص) واهل بیت(ع) را می توان ملاک ومحک ارزیابی میزان رسوخ علمی دانشمندان دانست وبیانات روشنگر آن پیشوایان را معیاری برای درستی ونادرستی تأویل های عالمان شمرد.
از شواهد روایی امکان حمل مفاهیمی چون رسوخ در علم و«علم به تأویل» درباره ی غیر پیشوایان، البته درمرتبه پایین تر، روایتی از امام صادق(ع) است که در پاسخ سدیر صیرفی نقل شده است. دراین روایت، امام دربیان اقسام محبّان اهل بیت(ع) از سه طبقه یاد می کنند واز آن جمله می فرمایند:
طبقه یحبونا فی السّر والعلانیة، هم المنط الأعلی، شربوا من العذب الفرات وعلموا تأویل الکتاب وفصل الخطاب...؛ (35)
طبقه ای از آنان، ما اهل بیت را در نهان وآشکار دوست می دارند. آنان بالاترین صنف اند که از چشمه گوارا نوشیده اند واز تأویل کتاب وفیصله ی خطاب الهی آگاهی یافته اند.

نتیجه
 

درباره ی آیه ی هفتم سوره ی آل عمران به مثابه آیه ی اساسی مربوط به راسخون درعلم سه دیدگاه مطرح است:
1. دیدگاه معتقد به عاطفه بودن واو، ونتیجه ی آن، این است که راسخان درعلم همانند خداوند، عالم به تأویل متشابهات اند.2. دیدگاه معتقد به استینافی بودن واو، که براساس آن، علم به تأویل آیات متشابه منحصر به خداوند است، راسخان درعلم از آن آگاهی ندارند. 3. دیدگاه کسانی که هر دو وجه را پذیرفته وبا اختلاف رأی، هر وجه را به بعد خاصی از آیات ناظر دانسته اند.
مفهوم رسوخ از نظر لغوی دارای دوبار معنایی ایجابی وسلبی است که می توان با هر دو وجه سازگار باشد؛ همچنان که در روایات شیعی منقول از اهل بیت(ع) نیز شواهدی برهر دو وجه یافت می شود. از این رو، به نظر می رسد دیدگاه سوم صحیح تر و جامع دو نظر دیگر است؛ با این تحلیل که هر یک از دونظر، ناظر به لایه هایی از تأویل و تفسیر متشابهات است. به عبارت دیگر، عاطفه بودن واو ناظر به دانش راسخان درعلم به ظاهر وباطن آیات متشابه واستینافی بودن واو ناظر به جهات سلبی و حوزه های ممنوعی از صفات خداوند است که از ورود وغور در آنها نهی شده است. طبیعی است که اذعان به دو ساختار معنایی درآیات قرآن متکی به مبانی خاصی است که به صورت مستقل، قابل تبیین است.
همچنین، با تبیین مفهومی راسخان درعلم، درباره ی مصادیق آن نیز می توان از گستره ی وسیع و ذومراتبی سخن گفت که نسبت به معنای ایجابی یا سلبی این مفهوم متفاوت خواهد بود؛ هرچند در بالاترین مرتبه، راسخان درعلم به معنای کسانی که هم دربُعد سلبی هرگز از حدّ وحریم علمی تجاوز نمی کنند وهم دربعد ایجابی درحد ّاعلای علم ودانش اند وبه همه ی علوم قرآنی اشراف دارند، تنها بر پیشوایان معصوم قابل تطبیق است.

پی‌نوشت‌ها:
 

* استادیار پژوهشگاه حوزه ودانشگاه
1-ترتیب العین، ج1، ص 127و 128و 675.
2-ر.ک :القاموس المحیط، ج 1، ص514؛ تاج العروس، ج7، ص257.
3-ترتیب مقاییس اللغه، ص 374.
4-المفردات، ص200.
5-الجامع لأحکام القرآن، ج4، ص19.
6-ترتیب العین، ج1، ص675؛ المفردات، ص200.
7-ر.ک :مجمع البیان، ج2، ص701؛ أمالی المرتضی، ج1، ص418- 421؛ البرهان فی علم القرآن ، ج2، ص83- 84؛ البحر المحیط، ج1، ص 367؛ المیزان، ج3، ص51.
8-ر.ک :البرهان، ج2، ص 86- 85.
9-دراین باره ر. ک : سایه ها ولایه های معنایی.
10-امالی المرتضی، ج1، ص 421.
11-المفردات، ص261- 262.
12-البحر المحیط، ج 1، ص367.
13-ر.ک :المیزان، ج3، ص51.
14-ر.ک :پرتوی از قرآن، ج3، ص27- 28؛ مناهج البیان، ج3، ص 32- 48؛ نیز ر. ک : استواران در علم وتأویل قرآن، فصلنامه بینات، شماره ی 2، ص 69.
15-ر.ک :سوره ی آل عمران، آیه ی 81، 89و 187.
16-ر.ک :التبیان ، ج 3، ص 389؛ المیزان، ج5، ص138.
17-ر.ک :روح المعانی، ج6، ص 14-15.
18-التبیان، ج3، ص390.
19-برای تأکید بربُعد ایمانی وعملی عالمان متعهد اهل کتاب ر.ک :سوره ی آل عمران، آیه ی 199؛ سوره ی اعراف، آیه ی 159؛ سوره ی اسراء، آیه ی 107- 109؛ سوره ی قصص، آیه ی 52- 55؛ سوره ی عنکبوت، آیه ی 47؛ سوره ی حدید، آیه ی 27و...
20- فی المثل ر.ک :سوره ی بقره، آیه ی 75، 89، 101، 109، 113، 146، 174، 213 و..
21-جامع البیان، ج 3، ص 183، ح 6623؛ ر.ک :همان، ح 6626و 6627و نیز ص 185، ح 6636، 6637و 6638.
22-ر.ک :تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 599؛ الاتقان، ج2، ص505؛ جامع البیان، ج 3، ص185.
23-ر.ک :الکشف والبیان، ج 3، ص16.
24-تفسیر الثعالبی، ج 2، ص12.
25-الکافی، ج 1، ص18.
26-نهج البلاغه، خطبه ی 91؛ نیز ر.ک :التوحید؛ ص48، ح 13؛ تفسیر العیاشی، ج1، ص163.
27-ر.ک :سایه ها ولایه های معنایی، ص 313- 316؛ نیز ر.ک :بحار الأنوار، ج54، ص 120-121؛ ونیز «استواران در علم و تأویل قرآن»، فصلنامة بینات، شماره ی 20، ص 65-70.
28-ر.ک :الکافی،ج 8، ص 394؛ تحف العقول، ص 283؛ نیز ر.ک :نور الثقلین، ج 1، ص 317، ح 37 و ص 318، ح 40.
29-ر.ک :الکافی، ج1، ص 245، ح 3؛ سایر روایات حاکی از تفسیر راسخان درعلم به امامان را نیز ر.ک :همان، ص 213و 414و ج8، ص 269؛ بصائر الدرجات، ص 223؛ نور الثقلین، ج 1، ص 313، ح 18.
30-الکافی ، ج1، ص 213، ح 2.
31-نهج البلاغه، خطبه ی 201.
32-ر.ک :جامع البیان، ج 3، ص 183، ح 6629؛ تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 599؛ ح 3211؛ المستدرک، ج3، ص 536.
33-ر.ک :روش شناسی تفسیر قرآن، ص 256.
34-ر.ک :المیزان، ج3، ص 66- 67؛ التمهید، ج 3، ص 47- 48.
35- تحف العقول، ص325.
 

کتابنامه
- الاتقان، جلال الدین سیوطی، تحقیق: سعید المندوب، بیروت: دارالفکر، 1416ق.
«استواران درعلم وتأویل قرآن»، علی نصیری، فصلنامة بیّنات، شماره ی 2.
-القاموس المحیط، محمد فیروزآبادی، بیروت: دارالمعرفة، بی تا.
- أمالی المرتضی، (غررالفوائد ودررالقلائد)، علی بن الحسین (سید مرتضی)، بیروت: المکتبة العصریة، 1425ق.
- بحار الأنوار، محمد باقر مجلسی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
- البحر المحیط، بدرالدین زرکشی،بیروت : دارالکتب العلمیة، 1421ق.
-البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین زرکشی، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1408ق.
- بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، قم: مکتبة آیة الله المرعشی، 1404ق.
- پرتوی از قرآن، سید محمود طالقانی، تهران: شرکت سهامی انتشار، 1358ش.
-تاج العروس، محمد مرتضی زبیدی، مصر: المطبة الخیریة، 1306ق.
- التبیان، محمد بن حسن طوسی، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
- نحف العقول، ابن شعبه حرانی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی.
- ترتیب کتاب العین، خلیل بن احمد، قم: انتشارات اسوه، 1414ق.
- ترتیب مقاییس اللغة، احمد بن فارس، قم: پژوهشگاه حوزه ودانشگاه، 1387ش.
- تفسیر القرآن العظیم، عبدالرحمن بن ابی حاتم رازی، بیروت: المکتبة العصریة، 1419ق.
- تفسیر الثعالبی، عبدالرحمن ثعالی، بیروت: مؤسسة التاریخ العربی، 1418ق.
- تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، المکتبة العلمیة الاسلامیة.
- تفسیر نورالثقلین، عبد علی حویزی، قم:مؤسسه ی اسماعیلیان، 1412ق.
- الکشف والبیان، احمد بن محمد ثعلبی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1422ق.
- التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، قم: مؤسسة النشر الاسلامی.
- التوحید، محمد بن علی (شیخ صدوق)، قم: مؤسسة النشر الاسلامی ، 1416ق.
- جامع البیان، محمد بن جریر طبری، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1420 ق.
- الجامع لأحکام القرآن، محمد قرطبی، تحقیق: ابواسحق اطفیش، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
- روح المعانی، محمود آلوسی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
- روش شناسی تفسیر قرآن، علی اکبر بابایی وهمکاران، قم: پژوهشکده ی حوزه و دانشگاه، 1379ش.
- سایه ها ولایه های معنایی، محمد اسعدی، قم: بوستان کتاب، 1385ش.
- الفرقان، محمد صادقی، بیروت: مؤسسة الوفاء، 1405ق.
- القاموس المحیط، محمد بن یعقوب فیروز آبادی، بیروت: مؤسسة الرسالة.
- الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، تهران: دار الکتب الاسلامیة، 1391ق.
- مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی، بیروت: دار المعرفة، 1406ق.
- المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، تحقیق: یوسف مرعشلی، بی تا، بی نا.
- المفردات، حسین بن محمد راغب اصفهانی، قم: دفتر نشر کتاب، 1404 ق.
- مناهج البیان، محمد باقر ملکی میانجی، تهران: مؤسسة الطباعة والنشر، 1417ق.
-المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم: منشورات جماعة المدرسین، بی تا.
- نهج البلاغه، محمد بن الحسین (سید رضی)، تحقیق: صبحی صالح، قم: دار الهجرة.
منبع:فصلنامه علوم حدیث شماره 53
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر