فرادید؛ چگونه میتوانید کودکان را به شناخت و بیان احساسات خود به شیوهای درست راهنمایی کنید.
به گزارش فرادید به نقل از وِریوِلفمیلی، به عنوان پدر و مادر مسئولیتهای فراوانی را برای ارتقای هوش هیجانی فرزندانتان بر عهده دارید. البته این به منظور هوش تحصیلی – که تنها اطلاعاتی است، نمیباشد.
هوش هیجانی یا هوش عاطفی شامل شناخت و کنترل عواطف و هیجانها است. به عبارت دیگر، شخصی که EI بالایی دارد، سه مؤلفه هیجانها را به طور موفقیت آمیزی با یکدیگر تلفیق میکند: مؤلفه شناختی، مؤلفه فیزیولوژیکی و مؤلفه رفتاری. هوش هیجانی به عنوان توانایی فردی برای بیان احساسات و مدیریت عواطف با توجه به احساسات دیگران تعریف میشود. مجموعهای از مهارتها که کودکان میتوانند از هر سنی آن را یاد بگیرند.
مزایای هوش هیجانی
مطالعات انجام شده در طول چند دهه گذشته، نشان داده اند که هوش هیجانی، مزایای متنوعی را برای کودکان در طول زندگی فراهم میکنند. در اینجا تنها چند مزیت هوش هیجانی به اختصار بیان شده است:
• بین EQ بالا و IQ بالا ارتباط وجود دارد. در واقع کودکانی که سطوح بالایی از هوش هیجانی را دارا هستند نتایج بهتری را در آزمونهای استاندارد دریافت میکنند.
• روابط بالا و مهارتهای هوش هیجانی به کودکان کمک میکنند تا مشاجرههای دوستانهای را که پیش میآیند به خوبی مدیریت و کنترل کنند. بزرگسالان نیز با سطح بالایی از هوش هیجانی میتوانند شاهد روابط بهتری در زندگی شخصی و حرفهای خود باشند.
• EQ بالا در دوران کودکی موجب موفقیت در دوران بزرگسالی میشود. یک مطالعه 19 ساله که در مجله بهداشت عمومی ایالات متحده آمریکا منتشر شده بود نشان داد که مهارتهای اجتماعی و عاطفی کودکان در مهد کودکها ممکن است موجب موفقیت مادام العمر آنها شود. کودکانی که قادر به اشتراک گذاری، همکاری و پیروی از دستور العملها در 5 سالگی بودند، در 25 سالگی اشتیاق بیشتری به تحصیل در کالجها و شغلهای تمام وقت نشان میدادند.
• بهبود سلامت روانی. افراد با سطوح بالایی از هوش هیجانی، کمتر تحت تاثیر افسردگی و سایر بیماریهای روانی قرار میگیرند.
هوش هیجانی به کودک کمک میکند تا زمانی که عصبانی میشود خود را آرام کند، و در مواجهه با شرایط دشوار بهتر عمل میکند. در حقیقت هوش هیجانی کودک را قادر میسازد تا احساسات خود را به شیوهای سالم بیان کند و روابط سالمی داشته باشد.
خبر خوب! تمامی کودکان توانایی یادگیری مهارتهای هوش هیجانی را دارند. آنها فقط به بزگسالانی نیاز دارند که این مهارتها را به آنها آموزش دهند.
1 – شناسایی عواطف کودکانکودکان باید احساست خود را بشناسند. میتوانید با ایجاد نامی برای هر یک از احساسات به کودک خود کمک کنید – نام احساسی را که دارد به او بی آموزید.
هنگامی که فرزندتان از باخت در یک بازی ناراحت میشود، از او بپرسید، "به نظر میرسد عصبانی شدهای، درست است؟ "اگر او غمگین به نظر میرسید، بپرسید، "آیا از اینکه امروز به ملاقات پدر بزرگ و مادر بزرگ نمیرویم، مایوس شدی؟"
کلماتی مانند "عصبانی"، "ناراحت"، "خجالتی" و "دردناک" میتوانند واژگان مناسبی برای ابراز احساسات باشند. کلمات مثبت را فراموش نکنید، مانند "شادی"، "هیجان" و "امیدواری".
2 – اظهار همدلی برخی مواقع فرزندتان ناراحت است، و زمانهایی این احساسات نمایشی هستند – کمی وسوسه میشوید تا حس آنها را دریابید. مراقب باشید، نظریات نا به جا ممکن است موجب شود به شیوهای نادرست احساساتشان را بروز دهند.
یک رویکرد دیگر این است که عواطف آنها را درک کنید و همدلی از خود نشان دهید – حتی اگر متوجه نشوید که چرا ناراحت هستند.
در مواقعی کودک گریه میکند، به دلیل این که شما به او گفته اید تا زمانی که اتاقش را مرتب نکند او را به پارک نمیبرید، در پاسخ به او چیزی شبیه این مثال بگویید، "زمانی که کاری از دستم ساخته نیست، ناراحت میشوم."
"من هم میخواهم کاری بکنم، اما گاهی اوقات سخت است که ادامه دهم، وقتی تمایلی به انجامش ندارم."
هنگامی که کودک متوجه میشود شما او را درک میکنید، مجبور میشود تا از طریق رفتار احساساتش را بیان کند. بنا براین به جای اینکه فریاد بزند و گریه کند سعی میکند نشان دهد که عصبانی است، هنگامی که روشن میسازید، ناراحتی او را درک میکنید مطمئنا احساس بهتری خواهند داشت.
3 – الگویی برای بیان احساسات کودکان باید بدانند که چگونه احساسات خود را به شیوههای مناسب اجتماعی بیان کنند. بنابر این، زمانی که میگویید، "احساس بدی دارم"، چهرهای ناراحت و غمگین میتواند شیوه صحیحی برای نشان دادن احساسات باشد در مقابل رفتاری مانند، فریاد زدن و پرتاب کردن شئ.
بهترین شیوه برای آموزش ابراز احساسات به کودکان این است که تمامی این مهارتها را مدلسازی و شبیه سازی کنید. از کلمات درستی در گفتگوی روزمره استفاده کنید و در مورد عواطف و احساستان صحبت کنید. مثلا بگویید " وقتی بچههایی را که با هم دعوا میکنند را میبینم خیلی عصبانی میشوم " یا "امروز خیلی خوشحالم که قرار است دوستانم را برای شام ملاقات کنم".
مطالعات نشان میدهند والدینی که هوش هیجانی بالا دارند به احتمال فرزندانشان نیز از هوش هیجانی بالایی بر خوردار هستند. بنابر این والدین الگوی عالی برای ایجاد مهارتهای شناختی کودکانشان میباشند.
4 – آموزش مهارتهای مقابله هنگامی که کودکان احساسات خود را درک کردند، باید روشهای مقابله با این احساسات را به طریقهای درست یاد بگیرند. اینکه چگونه میتوانند خود را آرام کنند، خود را تشویق کنند و یا بر ترس خود که کمی پیچیدهتر است غلبه کنند.
مهارتهای خاص را آموزش دهید. برای مثال، فرزند شما ممکن است زمانی که عصبانی است با یادگیری نحوه انجام چند نفس عمیق برای آرام کردن خود بهره ببرد. شیوهای کودکانه را برای آموختن "تنفس عمیق" در نظر بگیرید، و این عمل دم و بازدم را به آنها یاد دهید.
به همین طریق میتواند یاد بگیرد که چگونه عواطف و احساسات خود را کنترل کند. برای آرام کردن آنها میتوانید کارهایی را که موجب جذب حواس آنها میشود انجام دهید مانند، رنگ آمیزی کتاب، شوخی مورد علاقه و یا گوش دادن به موزیک آرام بخش. این عمل به او میآموزد تا در شرایط خاص بتواند به خوبی عواطف خودش را مدیریت و کنترل کند.
5 – توسعه مهارتهای حل مسئله بخشی از ساختمان هوش هیجانی شامل یادگیری نحوه حل مسائل میشود. پس از شناخت احساسات و عواطف، زمان آن رسیده که با شیوه حل مشکلات آشنا شوند.
شاید فرزند شما عصبانی باشد و هنگامی که خواهر او در حال انجام بازی ویدئویی است، سیستم را قطع کند. این مسئله به او کمک میکند تا حداقل پنج راه حل را شناسایی کند، در ابتدا لزوما راه حلها نباید ایدههای خوبی باشند. هدف این است که ایدهها به ذهن او راه پیدا کنند.
هنگامی که او حداقل پنج راه حل ممکن را شناسایی میکند، به او کمک میکند که جوانب مثبت و منفی ماجرا را ارزیابی کند؛ و در نهایت بتواند بهترین گزینه را انتخاب کند.
هنگامی که اشتباهی را مرتکب شد، سعی کنید به جای حل مشکل برای او همانند یک مربی عمل کنید. در صورت لزوم در کنار تلاش کودک، راهنمایی ارائه دهید که موثر باشد.
6 – هدف فعلی، هوش هیجانی مهم نیست که کودک شما از لحاظ هوش هیجانی چگونه به نظر میرسد، همیشه روشی برای تقویت آن وجود دارد. احتمالا در دوران کودکی و نوجوانی برخی از این فراز و نشیبها را تجربه کرده باشند. با بالا رفتن سن، احتمالا با موانعی مواجه میشوند که مهارت هایشان را به چالش میکشد؛ بنابراین هدف، ایجاد مهارت در زندگی رومزه است. هنگامی که کودک شما سن کمتری دارد، بیشتر درباره احساساتش صحبت میکند.
درباره شخصیت کتابها و فیلمها با آنها صحبت کنید. بحث کردن بهترین راه حل مشکلات است. سعی کنید همانطور که فرزندتان بزرگتر میشود، در مورد شرایط واقعی زندگی بیشتر با آنها صحبت کنید – اینکه در زندگی روزمره با چه شرایطی مواجه هستید و یا اخباری را که میشنوید را با آنها در میان بگذارید. به نوعی مکالمه را آغاز کنید.
از اشتباهات آنها به عنوان یک فرصت جدید برای رشد بهتر یاد کنید. هنگامی که از شیوه برخوردش در مقابل احساسات فرد دیگری ناراحت است، با او صحبت کنید و بگویید که چگونه میتواند بهتر عمل کند. با حمایت و راهنمایی مداوم در واقع هوش هیجانی و قدرت روانی او را برای زندگی موفق توسعه ببخشید.
منبع: verywellfamilyترجمه: وبسایت فرادید