مفهوم لقاء الله در آیات و روایات (۱)

چکیده   دیدار پروردگار، از مباحث توحیدی مطرح شده در آیات و روایات اهل بیت (علیه السلام) است. در نگاه اولیه، بین اصل اعتقادی ممکن نبودن مشاهده خداوند از یک سو، و اشاره به وقوع دیدار خداوند برای برخی مومنین از سوی دیگر، تعارض ظاهری دیده می شود

مفهوم لقاء الله در آیات و روایات (1)

چکیده
 

دیدار پروردگار، از مباحث توحیدی مطرح شده در آیات و روایات اهل بیت (علیه السلام) است. در نگاه اولیه، بین اصل اعتقادی ممکن نبودن مشاهده خداوند از یک سو، و اشاره به وقوع دیدار خداوند برای برخی مومنین از سوی دیگر، تعارض ظاهری دیده می شود. در این میان برخی تفاسیر، با اشاره به روایاتی، با انکار امکان مشاهده خداوند، دیدار او را به معنی بعث و قیامت گرفته اند؛ چنانچه برخی نیز با استناد به دیگر روایات، معنایی بالاتر و عمیق تر از دیدار پروردگار ارائه کرده اند که شرایط خاص خود را می طلبد و شامل برخی مومنین می شود.

کلید واژه ها: رویت، دیدارپروردگار، قرآن کریم، مومن، دیدار خاص.
 

لقاء، در لغت به معنی تقابل دو شیئی است (معجم مقیاس اللغه: ج 5 ص 261). آنچه در ابتدای امر از معنای آن به نظر می رسد، دیدار خداوند است، اما باید بررسی کرد، با توجه به اصول و محکمات عقائد توحیدی، لقاء و دیدار خداوند چگونه قابل توضیح و بیان صحیح است.
در این میان، تمامی فرق اسلامی به گونه ی واحدی به موضوع رویت خداوند، نپرداخته اند و اختلاف نظراتی در این میان وجود دارد.

ابطال نظریه ی امکان دیدن مادی خداوند
 

فرقه مجسمه و کرامیه معتقدند که دیدن خداون با چشم سر امکان دارد؛ به این صورت که می توان خداوند را از سوی بالا دید. اشاعره، با وجود قائل بودن به تجرد خداوند متعال می گویند، می توان خداوند را با چشم دید، البته نه آن گونه که قائلین به مجسمه عقیده دارند، بلکه خداوند دیده می شود در حالی که نه بالا است و نه پایین، نه راست است و نه چپ، نه جلو است و نه عقب، نه
کل خداوند دیده می شود و نه جزیی از او ... و هنگامی که دیده می شود نمی توان به او اشاره کرد، با وجود این، دیده هم می شود.
برخی نیز معتقدند، امکان دارد خداوند قوت قلبی به چشم دهد تا بتواند متوجه او شود و او را درک کند، که این ادراک، نوعی علم است؛ چرا که با نیروی قلب ایجاد می شود و نیز دیدن است؛ زیرا حالتی در چشمان انسان پدید آمده است (رساله حول الرؤیه: ص 8-12).
در این میان، معتزله و امامیه، به گونه ی دیگر می نگرند. از دیدگاه ایشان، امکان دیدن خداوند با چشم سر و به صورت مادی و ظاهری، چه در دنیا و چه در آخرت وجود ندارد. دلیل ایجاد توهم امکان رؤیت خداوند به صورت مادی و با چشم، انسان انسان با امور مادی است. تماس انسان با امور حسی و مشغول شدن بدانها، باعث عادت کردن به دیدن و شناختن مادی و ظاهری امور می شود. گاه این عادت را به امور دیگر نیز سرایت می دهد، و وی را به سمت شناخت خداوند به صورت مادی و دیدار ظاهری سوق می دهد، اما به دلائل عقلی و نقلی، امکان این گونه رویت خداوند متعال وجود ندارد.
هر آنچه با چشم دیده شود محسوس، مادی و محدود است؛ مکان دارد و قابل احاطه فیزیکی ونفوذ و تجزیه پذیری است و حال آنکه خداوند، مجرد است و خالق این امور و قابل احاطه و تقسیم نیست.
قرآن کریم به این اصل اعتقادی اشاره می کند که چشم ها قادر به دیدن خداوند نیستند. هنگامی که قوم موسی (علیه السلام) درخواست دیدار خداوند را نمودند، خداوند صاعقه ایی را فرستاد و به آنان فهماند که شما تحمل دیدن و ظهور یکی از آیات الهی را ندارید، چه رسد به دیدن خداوند که اصولاً امکان ندارد.
(و إذا قلتم یموسی لن نومن لک حتی نری الله جهرة فاخذتکم الصغقة و انتم تنظرون) (بقره: آیه ی 55).
و (نیز به یاد آورید) هنگامی را که گفتید: «ای موسی! ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد، مگر اینکه خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم!»، پس صاعقه ی شما را گرفت در حالی که تماشا می کردید.
چنانچه این اصل به صورت محوری در قرآن کریم ذکر شده است:
(لا تدرکه الا بصر و هو یدرک الا بصر و هو اللطیف الخبیر) (انعام: آیه ی 103).
چشمها او را در نمی یابند و اوست که دیدگان را در می یابد، و او لطیف آگاه است.
امام علی (علیه السلام) می فرماید:
لا تدرکه لعیون بمشاهده العیان، و لکن تدرکه القلوب بحقایق الایمان؛ دیدار خدا برای دیدگان آشکارا میسر نیست، اما دل ها او را با دستیابی ایمان دریابند (نهج البلاغه: خطبه ی 185).
و در خطبه اشباح، در پاسخ به کسی که از دیدن خداوند با چشم پرسید، فرمودند:
الحمد لله الذی ... الرادع اناسی الابصار عن تناله او تدرکه.
سپاس خداوندی که مردمک های چشمان را از دیدن خود ممنوع نموده است (همان:خطبه ی 91).
حال باید دید مفهوم لقاء پروردگار اشاره شده در آیات و روایات، چگونه است. در این جا آیات و روایات که بازگشت همه امور به سوی خداوند متعال می داند، می پردازیم.
(و انَّ الی ربک المنتهی) (نجم: آیه ی 42).
و به یقین بازگشت (همه) به سوی پروردگار تو است!
آیه، در ظاهر خطاب به رسول خدا (صل الله علی و آله) است، اما از سویی، متوجه همه است و از سوی دیگر، نوعی تحدید و تحذیر در آن به مخالفان جهت سرکشی هایشان وجود دارد (المیزان: ج 2 ص 551).
(انَّ الی ربک الرجعی) (علق: آیه ی 8).
همه امور به پروردگارت منتهی می گردد.
در اینجا نیز آیه خطاب به رسول خداست، اما از آنجا که خداوند، رب همه موجودات است، منتهی شدن به رسول خدا (صل الله علی و آله) به سوی خداوند، نشان از انتها و رجعت همه امور و انسانها به سوی خداوند است.
(و انه الیه تحشرون) (انفال: آیه ی24).
و همانا به سوی او محشور می شوید.
تمام جهان هستی و از جمله انسان، به سوی خداوند باز می گردد.
آیات مربوط به دیدار پروردگار، به دو گونه صریح و غیر صریح به این موضوع پرداخته اند.

1- آیات صریح درلقاء خداوند
 

برخی از این آیات، خطاب به مومنین و برخی دیگر خطاب به مشرکان است.
الف: آیاتی که کفر مشرکان، به لقاء پروردگارشان را نشان می دهد.
(اولئک الذین کفروا بآیات ربهم و لقائه فحبطت اعمالهم فلا نقیم لهم یوم القیامة وزنا) (کهف: آیه ی 105).
آنها کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و لقای او کافر شدند؛ به همین جهت، اعمالشان حبط و نابود شد! از این رو روز قیامت، میزانی برای آنها برپا نخواهیم کرد!
(و الذین کفروا بآیات الله و لقائه اولئک یئسوا من رحمتی و اولئک لهم عذاب الیم). (عنکبوت: آیه ی 23).
کسانی که به آیات خدا و دیدار او کافر شدند، از رحمت من مأیوسند؛ و برای آنها عذاب دردناکی است!
آیاتی که بیان کننده امید نداشتن کفار به لقاء پروردگار است.
(انَّ الذین لا یرجون لقاءنا و رضوا بالحیاة الدنیا و اطمانوا بها و الذین هم عن آیاتنا غافلون) (یونس: آیه ی 7).
آنها که ایمان به ملاقات ما (و روز رستاخیز) ندارند، و به زندگی دنیا خشنود شدن و بر آن تکیه کردند، و آنها که از آیات ما غافلند.
همچنین قرآن کریم درجایی دیگر، تردید کفار به لقاء پروردگار را بیان میکند:
(الا انهم فی مریه من لقاء ربهم ...) (فصلت: آیه 54).
آری، آنان در لقای پروردگارشان تردید دارند.
این آیه تکذیب کفار نسبت به دیدار پروردگار را نشان می دهد و آیات دیگر انکار مشرکین نسبت به حضور در صحنه قیامت و لقاء آخرت را متذکر می شود.
(و الذین کذبوا بآیاتنا و لقاء الاخرة حبطت اعمالهم هل یجزون إلا ما کانوا یعملون) (اعراف: آیه 147).
و کسانی که آیات ما و دیدار آخرت را دروغ پنداشتند، اعمالشان تباه شده است. آیا جز در برابر آنچه می کردند کیفر می بینند؟
آیاتی که مشرکان و کفاری را که لقاء پروردگار را انکار کرده و یا به سخره می گیرند، توبیخ می کند.
(قد خسر الذین کذبا بلقاء الله حتی اذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا یا حسرتنا علی ما فرطنا فیها و هم یحملون اوزارهم علی ظهورهم الا ساءَ ما یزرون) (انعام: آیه ی 31).
آنها که لقای پروردگار را تکذیب کردند، مسلماً زیان دیدند، [و این تکذیب، ادامه می یابد] تا هنگامی که ناگهان قیام به سراغشان بیاید، می گویند: «ای افسوس بر ما که درباره ی آن، کوتاهی کردیم!» و آنها [بار سنگین] گناهانشان را بر دوش می کشند؛ چه بد باری بر دوش خواهند داشت!
(و یوم یحشرهم کأن لم یلبئوا إلا ساعة من النهار یتعارفون بینهم قد خسر الذین کذبوا بلقاء الله و ما کانوا مهتدین) (یونس: آیه ی 45).
[به یاد آور] روزی را که [خداوند] آنها را جمع [و محشور] می سازد، آنچنان که [احساس می کنند] گویی جز ساعتی از روز، [در دنیا] توقف نکردند؛ به آن مقدار که یکدیگر را [ببینند و] بشناسند! مسلماً آنها که لقای خداوند [و روز رستاخیز] را تکذیب کردند، زیان بردن و هدایت نیافتند!
ب: دسته ی دیگر آیات لقاء خداوند، مربوط به مومنین است، برخی از این آیات، تشویق به ایمان و شوق به دیدار الهی است.
(ثم آتینا موسی الکتاب تماماً علی الذی احسن و تفصیلاً لکل شیءٍ و هذی و رحمة لعلهم بلقاءِ ربهم یومنون) (اعراف: آیه ی 154).
سپس به موسی، کتاب [آسمانی] دادیم، [و نعمت خود را] بر آنها که نیکوکار بودند، کامل کردیم؛ و همه چیز را [که مورد نیاز آنها بود، در آن] روشن ساختیم؛ کتابی که مایه هدایت و رحمت بود؛ شاید به لقای پرودرگارشان (و روز رستاخیز) ایمان بیاورند!
برخی آیات نیز کسانی را که امید به دیدار الهی دارند تشویق به عمل صالح می کند.
(قل انما انا بشرٌ مثلکم یوحی الی انما الهکم اله واحد فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحاً و لا یشرک بعبادة ربه احداً) (کهف: آیه ی 110).
بگو: «من فقط بشری هستیم مثل شما؛ [امتیازم این است که] به من وحی می شود که تنها معبودتان معبود یگانه است، پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پرودرگارش شریک نکند!
(من کان یرجا لقاء الله فان اجل الله لاتٍ و هو السمیع العلیم) (عنکبوت: آیه ی 5).
کسی که به دیدار خدا امید دارد [بداند که] اجل [او از سوی] خدا آمدنی است، و اوست شنوای دانا.
برخی آیات، یقین مومنان به ملاقات با پروردگار را نشان می دهد.
(قال الذین یظنون انهم ملاقوا ربهم کم من فئه کثیره غلبت فئه کثیره بأذن الله ...) (بقره: آیه ی 249).
آنانی که می دانستند که با خدا دیدار خواهند کرد، گفتند: به خواست خدا چه بسا گروهی اندک که بر گروه بسیاری غلبه کنند.
و در پایان، آیه ایی که تمام انسانها را مورد خطاب قرار می دهد و قطعیت لقاء آنان با پروردگار را متذکر می شود.
(یا ایها الانسان انک کادحٌ الی ربک کدحاً فملاقیه) (انشقاق: آیه ی 6).
ای انسان! تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت می روی و او را ملاقات خواهی کرد!

2- آیات غیر صریح در لقاء خداوند
 

آیاتی مانند:
(وجوه یومئذٍ ناضرة * الی ربها ناظرة) (فجر: آیه ی 23، 22).
[آری] در آن روز صورت هایی شاداب و مسرور است، و به پرودرگارشان می نگرد!
(ربَّ ابن لی عندک بیتاً فی الجنه) (تحریم: آیه ی 12).
پروردگارا، پیش خود در بهشت خانه ای برایم بساز.
(و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاءٌ عند ربهم یرزقون) (ال عمران: آیه ی 169).
[ای پیامبر!] هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.
(یا ایتها النفس المطمئنة * ارجعی الی ربک راضیة مرضیة * فادخلی فی عبادی * و ادخلی جنتی) (فجر: آیه ی 27-30).
تو ای روح آرام یافته! به سوی پروردگارت باز گرد در حالی که هم تو از او خشنودی هم او از تو خشنود است، پس در سلک بندگانم درآی، و در بهشتم وارد شو.

لقاء خداوند در نگاه مفسران
 

مفسران، دسته ی اول آیات را به معنی روز قیامت، جزا و پاداش در نظر گرفته اند. صاحب مجمع البیان در تمامی آیات مذکور، دیدار خداوند را مشاهده و مواجهه با پاداش و جزای الهی می داند، و در تفسیر «واعلموا انّکم ملاقوه»، بدین معنا اشاره می کند که وجه بیان این شکلی خداوند را به جهت معنای لقاء یافتن، دانسته است، همچون زمانی که گفته می شود: لقی جهده (ثمره تلاش خود را یافت)، افزون بر این که اصولاً کسی نمی تواند خدا را ببیند (مجمع ا لبیان: ج 2 ص 787).
صاحب مناهج البیان نیز لقاء در «فملاقیه» را لقاء ثواب و عقاب خداوند بیان می کند (مناهج البیان: ص 288)؛ چنانچه طبرسی نیز در احتجاج، لقاء را در آیه ی کریمه ی فمن کان یرجوا لقاء ربه، بعث و قیامت می داند و دلیل ذکر آن به لقاء را همچون آیه دیگری می داند که خداوند می فرماید:
(من کان یرجوا لقاء الله فان اجل الله لاتٍ و هو السمیع العلیم) (عنکبوت: آیه ی 5).
کسی که امید به لقاء الله [و رستاخیز] دارد [باید در اطاعت فرمان او بکوشد!] زیرا سرآمدی را که خدا تعیین کرده فرا می رسد، و او شنوا و داناست!
یعنی کسی که ایمان دارد که این وعده آمدنی است، بداند که حتماً محقق می شود؛ چه از جهت ثواب و چه از جهت عقاب. و آیه ی (تحیتهم یومن یلقونه سلام) (احزاب: آیه ی 33)؛ یعنی ایمان و اطمینان به روز بعث از قلوب آنان زائل نمی شود. و همچنین آیه ی (الا یظن اولئک انّهم مبعوثون) (مطففین: آیه ی 5)، یعنی آیا آنها یقین ندارند که مبعوث می شوند؟ و به عبارتی لقاء نزد مومن، بعث و قیامت است (الاحتجاج: طبرسی ج 2 ص 371-372). علّامه مجلسی (رحمة الله) نیز لقاء خداوند را در آیه ی(قال الذین یظنون انهم ملاقوا الله) را ثواب و پاداش الهی می داند (بحار الانوار: ج 8ص 92).
علّامه طباطبایی (رحمة الله) این آیات را به معنای قیامت و روز حشر می داند، چنانچه «فملاقیه» را [به جهت سیاق آیه در مسیر حرکت انسان به سوی خداوند] منتهی شدن به سوی او می داند، یعنی جایی که در آن هیچ گونه حکمی جز خداوند نیست، چرا که مانعی در انفاذ حکم خداوند وجود ندارد و دیدار خواندن آن برای آن است که کفار را شگفت آورتر سازد و بفهماند که چگونه ممکن است از ناحیه خداوند آغاز گرادد و سرانجامشان به سوی او نباشد (المیزان: ج 20 ص 401). در این روز است که علم حقیقی نسبت به خداوند برای همه ایجاد می شود و به کاربردن واژه رؤیت در آن، از باب عینی بودن آن برای انسان است، مانند به کار بردن آن در محاورات روزمره که گفته می شود: من خودم را می بینم که نسبت به فلان امر ارادت یا کراهت دارم (المیزان: ج 8 ص 345).
تفسیر نورالثقلین و البرهان، لقاء را، بعث معنا نموده اند (نور الثقلین: ج 1 ص 76 و 77، ج 4 ص 153؛ البرهان: ج 1 ص 209 و ج 5 ص 224).
مفسران، دسته دوم آیات، که به صورت غیر صریح به دیدن خداوند اشاره دارد، را به معنای دیگری تفسیر کرده اند. صاحب مجمع البیان، قول همسر فرعون را که می گفت: «ربَّ ابن لی عندکَ بیتاً فی الجنّه (تحریم: آیه ی 12)؛ پروردگارا! خانه ای برای من نزد خودت در بهشت بساز» را، به بهره مندی از نعمت های خداوند معنا می کند، و (عندَ ملیکٍ مقتدرٍ) (قمر: آیه ی 54)؛ نزد خداوند مالک مقتدر!» را، در کنف و جوار خدا بودن به جهت قرار داشتن تحت رحمت و فضل خداوند می داند (مجمع البیان: ج 10 ص 195 و 319).
مرحوم طبرسی در آیه ی (الی ربها ناظره) (فجر: آیه ی 23)؛ به سوی پرودرگارشان می نگرند:، دو وجه را از قول محدثان و مفسران نقل می کند: 1- دیدن به چشم سر، که آن هم یا دیدن خداوند است، که طبعاً بر اساس مبانی اعتقادی وی، مردود است و یا دیدن پاداش های بهشتی که شادی آفرین اند؛ و همچون عبارت «جاء ربُّک» و «جاء امر ربِّک» است، 2- منظور از «نظر»، انتظار است، حال یا انتظار پاداش و تجدید کرامت الهی، و یا قطع آمال و آرزوها از غیر خداوند، متعال است (همان: ص 174 و 175).
ایشان در این میان وجه خاصی را در نظر ندارد، اما بنا بر تفسیری که از تمامی آیات لقاء پروردگار در بخش آیات صریح در نظر گرفته است، به نظر می رسد دیدن را دیدن نعمت ها، و انتظار را، انتظار نعمت ها و یا نعمت های دوباره و بیشتر در نظر گرفته است.
صاحب مناهج البیان، لقاء در قرآن را «دیدار ایمانی» می داند، به گونه ای که خداوند خود را به بندگانش می شناساند (مناهج البیان: ص 288)، و «جَنَّتی» را رجوع انسان به خدا، با رضایتش و همراهی با صالحان در بهشت ذکر می کند (همان: ص 477).
علّامه طباطبایی (رحمة الله) «جَنَّتی» را جایگاه خاص مومن - که به جهت اضافه شدن ضمیر متکلم به جنت، نشان از تشرف خاص است - می داند (المیزان: ج 2 ص 478)، و «وُجوهٌ یومئذٍ ناظرة» را توجه خاص مومنان به پروردگار معنا می کند که هیچ عاملی قلوب آنان را از یاد خدا دور نمی سازد، چرا که همه عوامل و اسباب ساقط اند؛ در رضوان الهی به هیچ نعمتی از نعمتها متنعم نمی شوند، مگر آنکه در همان حال پروردگارشان را مشاهده می کنند؛ همه آیت خدایند، و نظر نمودن به آیت خدا، نظر کردن به خداوند است (همان: ص 178).
منبع:نشریه حدیث اندیشه، شماره7
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر