اشاره: زیارت جامعه کبیره، ترسیم سیمای نورانی امامان در حوزه معرفتی است. در موضوع فصل الخطاب بودن امامان معصوم(علیه السلام) در وسط جامعه کبیره تأملی در زیارت جامعه کبیره خواهیم داشت.
«و فصل الخطاب عندکم»: فصل الخطاب نزد شماست.
واژه فصل
«فصل الخطاب» ترکیبی از دو کلمه است یکی کلمه «فصل» و دیگری کلمه «خطاب». راغب در مفردات واژه فصل را چنین تعریف می کنند: «الفصل ابانه احد الشیئین من الاخر حتی یکون بینها فرجه»(1)( جدا کردن چیزی از دیگری به گونه ای که میان آن دو شکاف افتد).
ازهمین روی، قرآن قیامت را یوم الفصل خوانده است:« هذا یوم الفصل»(2) چون بهترین جدا کننده حق از باطل است. «ان الذین آمنوا والذین هادوا والصابئین و النصاری والمجوس و الذین اشرکوا ان الله یفصل بینهم یوم القیامه»(3)( همانا کسانی که ایمان آورده اند و خدا حتماً در روز قیامت، آنان که یهودیان، صائبان، نصاری، مجوس و کسانی را که شرک ورزیده اند، جدا خواهد ساخت (میانشان قضاوت خواهد کرد)، بی شک خدا برهمه چیز گواه است).
با این تحلیل قرآن هم «قول فصل» است:« انه لقول فصل»(4) چون فاصل میان حق و باطل است.
واژه خطاب
خطاب گفتاری است که بین گوینده و شنونده رد و بدل شود. راغب خطاب را چنین معنا می کند:«المراقبه فی الکلام»(5) ابن فارس می گوید:« خطاب عبارت است از «الکلام بین اثنین» یعنی کلام بین دونفر.(6) قیّومی می گوید: «الکلام بین متکلم وسامع»، (7)( کلام گفتاری است که بین گوینده و شنونده رد وبدل می شود). خَطب( مفرد خطوب) به امر شدید و عظیمی گفته می شود که گفت وگو درباره آن زیاد است.
ترکیب فصل الخطاب
فصل الخطاب مضاف و مضاف الیه و اضافه صفت به موصوف خود است. در حقیقت «الخطاب الفصل» است، یعنی خطابی که فصل بودن از مهم ترین ویژگی های آن است. کلامی که علاوه بر روشن بودن خودش، حق را از باطل جدا می کند.
فصل الخطاب در قرآن
این ترکیب تنها یک بار، آن هم به عنوان یکی از ویژگی های حضرت داود در قرآن آمده است: « وشددنا ملکه و آتیناه الحکمه و فصل الخطاب»(8) و حکومت او را استحکام بخشیدیم. هم دانش به او دادیم، هم «فصل الخطاب».
فصل الخطاب چیست؟ بسیاری از مفسران «فصل الخطاب» را به معنای داوری عادلانه گرفته اند. تعبیر از داوری به «فصل الخطاب» به خاطر آن است که خطاب، همان گفت وگوی طرفین نزاع است و فصل به معنای قطع و جدایی است و گفت وگوی صاحبان نزاع هنگامی قطع خواهد شد که بین آنها داوری صحیح بشود.
لکن به نظر می رسد«فصل الخطاب» فراتراز قضاوت معمولی است. «فصل الخطاب» داوری براساس واقعیات است، نه ظواهر( در روایات داوری براساس بیّنه و یمین تعبیر می شود و پیامبر اکرم(ص) و حضرت مولا(ع) مأمور به آن بودند. ویژگی داوری حضرت سلیمان و داوود از این نوع داوری بود. به عنوان نمونه، در زمان حضرت داوود، دو نفر بر سر گاوی اختلاف داشتند. آن دو نزد وی آمدند و برای ادعای خود دلیل آوردند. داوود(ع) به محراب وارد شد و به درگاه خداوند:« گفت پروردگارا! من از حکم کردن میان این دو ناتوانم، خودت کمکم کن.» پس خداوند به او وحی فرمود: «بیرون برو و گاو را از دست کسی که آن را آورده بگیر و گردن او را بزن.» بنی اسرائیل از این حکم برآشفتند و گفتند: « هر دو دلیل آوردند و کسی سزاوار است که گاو را در اختیار دارد. چگونه است که از او می گیرید و گردنش را می زنید و گاو را به دیگری می دهید؟»
داوود بار دیگر به محراب عبادت رفت و گفت: «پروردگارا! من از حکم کردن میان این دو ناتوانم، خودت کمکم کن.» پس خداوند به او وحی فرمود: «بیرون برو و گاو را از دست کسی که آن را آورده بگیر و گردن او را بزن.» بنی اسرائیل از این حکم برآشفتند و گفتند:« هر دو دلیل آوردند و کسی سزاوار است که گاو را در اختیار دارد. چگونه است که از او می گیرید و گردنش را می زنید و گاو را به دیگری می دهید؟»
داوود بار دیگر به محراب عبادت رفت و گفت: « پروردگارا! بنی اسرائیل از آنچه حکم راندی برآشفتند.» پس خداوند به او وحی فرستاد: « ان الذی کانت البقره فی یده لقی ابا الاخر فقتله البقره منه فذا جائک مثل هذا فاحکم بینهم بما تری ولد تسانی ان احکم حتی الحساب»: آن کسی که گاو که در دست اوست، پدر آن دیگری را کشته وگاو را از او گرفته است؛ پس بعد از این هرگاه چنین شرایطی پیش آمد، براساس آنچه آشکارا می بینی داوری کن و تا قیامت از من نخواه که حکم کنم.»(9)
این داوری در عصر حضرت بقیه الله الاعظم (عج) هم خواهد بود. حضرت فقط براساس واقعیت ها حکم می کنند. حضرت امام صادق «ع» فرمودند: « اذا اقام قائم آل محمد علیه و علیهم السلام حکم بین الناس بحکم داود ولایحتاج الی بینه یلهد الله تعالی فیکم بعلمه»(10)
:« هرگاه قائم خاندان محمد(ص) که بر او و بر آنان سلام باد، قیام کند میان مردم، به حکم داود داوری خواهد کرد و به بیّنه نیازی ندارد و خداوند متعال به او الهام می کند و او به دانش خویش حکم می راند.»
در روایت دیگر از حضرت رسیده:« اذا قام قائم آل محمد حکم بحکم داوود و سلیمان لایسال بیّنه»(11)(هرگاه قائم خاندان آل محمد قیام کند، به حکم داوود و سلیمان داوری می کند و از بیّنه نمی پرسد).
اما شیوه قضاوت پیامبر و اهل بیت گرامش براساس وجود بیّنه و شواهد ظاهری استوار بود، چنان که از پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله وسلم» روایت شده است:« انما اقضی بینکم بالبینات و الایمان»(12)( من تنها براساس بینه ها و دلایل آشکار و سوگندها میان شما داوری می کنم).
و راز و رمز آن این است که مردم تحمل قضاوت واقعی را نداشتند، زیرا مردم نمی توانستند حکمت احکام واقعی را دریابند و گمراه می شدند، ولی در زمان ظهور آخرین منجی بشر، اندیشه اجتماعی آنان تکامل می یابد و مردم قضاوت امام زمان(عج) براساس الهامات خداوندی را می پذیرند.
مصادیق دیگر فصل الخطاب
مصادیق دیگری هم برای « فصل الخطاب» بیان شده است، از جمله:
1. منطق نیرومند: خداوند منطقی نیرومند را که از فکر بلند و عمق اندیشه حکایت می کرد، در اختیار داود گذارد و نه تنها در مقام داوری که در همه جا سخن آخر و آخرین سخن را بیان می کرد.(13)
2. قوانین مقبول: قوانینی هم که دو طرف نزاع آن را بپذیرند و منازعه و درگیری برپایه آن خاتمه یابد، فصل الخطاب نامیده می شود. فصل الخطاب است چون در دادگاه، حق را از باطل جدا می کند. حضرت امیرالمؤمنان(ع) فصل الخطاب را«البیته علی المدعی و الیمین علی المدعی علیه» معنا کرده اند، یعنی بینه دو شاهد عادل بر عهده مدعی است و قسم بر عهده منکر.(14) راوندی نیز در فقه القرآن همین معنا را پذیرفته است.(15)
3. نیکو و شمرده سخن گفتن: این هم در معانی فصل الخطاب ذکر شده است. درباره حضرت نبی اکرم«صلی الله علیه وآله وسلم» آمده است:« ان کلام رسول الله (ص) کلاما فصلاً یفهمه کل من سمعه»(16)(گفتار پیامبر(ص) سخن گفتن با فاصله و آشکار بود وهرکس آن را می شنید، می فهمید). کلام اهل بیت «علیهم السلام» جامع، پرمغز و برای همگان قابل فهم بود.
4. علم به همه زبان ها: دیگر معنای فصل الخطاب آگاهی از زبان همه موجودات روی زمین است. امام رضا«ع» این معنا را برای فصل الخطاب ذکر کرده اند. اباصلت هروی که از یاران امام رضا«ع» است، می گوید:« امام به زبان های مختلف سخن می گفت و به خدا سوگند در هر زبان و گویشی، فصیح ترین و داناترین مردم بود. به ایشان گفتم: ای فرزند پیامبر خدا! من از آشنایی شما به این زبان های گوناگون در تعجبم. امام (علیه السلام) فرمود: ای اباصلت! من حجت خدا بر خلق هستم و خداوند حجتی را بر مردم نمی فرستد که زبان ایشان را نداند. آیا این سخن امیرالمومنین را نشنیده ای که: اوتینا فصل الخطاب فهل فصل الخطاب الامعرفه التفات(17)؟ یعنی به ما فصل الخطاب داده شد. آیا فصل الخطاب چیزی جز دانستن زبانهاست؟
5. کلام معتدل: به گفتار میانه ای هم که نه اختصار زیانبار، نه تفصیل خسته کننده دارد، فصل الخطاب گفته شده است. درباره پیامبر«صلی الله علیه وآله» آمده است:« کان تیکلم بجوامع الکلم فصلاً لا فضول فیه و لا تقصیر»(18)( پیامبر خدا کوتاه، پرمعنا و با فاصله سخن می گفت، بی آنکه در آن فزونی یا کاستی باشد).
«فصل الخطاب» را به هر معنا بگیریم، امامان موصوف به آن هستند. « وفصل الخطاب عندکم» خطاب فصل نزد شماست.
پی نوشت ها :
1. مفردات راغب، ص638.
2. سوره صافات، آیه31.
3. سوره حج، آیه 17.
4. سوره طارق، آیه 13.
5. مفردات، ص286، خطب.
6. مجمع لقائیس اتلفه، ج2، ص 198.
7. مصباح المنیر، ص 173.
8. سوره ص، آیه 20.
9. الکافی، ج7، ص432، حدیث 21.
10. ارشاد مفید، ج2، 396.
11. الکافی، ج1، ص391.
12. الکافی، ج7، ص414، حدیث 1.
13. تفسیر فخررازی، ج26، ص184.
14. الفارات، ج2، ص365.
15. فقه القرآن، ج2، ص9.
16. سنن ابی داوود، ج4، ص261.
17. عیون اخبار الرضا، ج2، ص228، ج3.
18. معنی الاخبار، ص81.
منبع:نشریه پاسدار اسلام، شماره 352-351.