ماهان شبکه ایرانیان

رویارویی امامان علیهم السلام با یک ارزش جاهلی (النّار و لا العار)(۱)

چکیده این نوشتار بر آن است تا با توجّه به جایگاه عترت در کنار قرآن به عنوان جانشینان پیامبر در هدایت‌گری جامعه، تلاش‌های آن بزرگواران را در هدایت جامعه و مبارزه با ارزش‌های جاهلی با بیان یک مصداق مشخّص، تبیین کند

چکیده

این نوشتار بر آن است تا با توجّه به جایگاه عترت در کنار قرآن به عنوان جانشینان پیامبر در هدایت‌گری جامعه، تلاش‌های آن بزرگواران را در هدایت جامعه و مبارزه با ارزش‌های جاهلی با بیان یک مصداق مشخّص، تبیین کند. برخورد ائمّه با ضرب المثل جاهلی «النّار و لا العار» که نماد یک ارزش جاهلی است، بررسی و نمونه‌هایی از برخورد قرآن و عترت و همچنین تأثیرات آن بر جامعه ارائه شده است. کلید واژه‌ها: ائمّه، ارزش‌های جاهلی، ضرب المثل، النّار، العار، ننگ، آتش، عزّت‌طلبی.

مقدّمه

وقتی نوزاد ابراهیم و هاجر پاهای لطیف خود را بر صخره‌های سخت و خشک مکّه می‌زد، هرگز گمان نمی‌رفت که از دل این سنگ‌های سخت، آبی گوارا بجوشد و چشمه‌ای چون زمزم جاری گردد و مایه حیات را به اعراب سرگردان در بیابان‌های حجاز ببخشد. قرن‌ها بعد مردی از تبار همین کودک، با لطافت کلامی از جنس وحی و با خویی نرم، جویباری از رحمت را بر دل‌های سخت و خشن مردمان متعصّب، متفرّق و غارت‌گر این سرزمین، جاری ساخت و از جمع پراکنده آنان، گروهی متّحد و مهربان با هم، پایبند به اخلاق، مؤمن به خداوند یکتا ساخت. رسالتِ هدایت و نجات بشر از گمراهی‌ها، با رحلت این پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله پایان نپذیرفت و یادگارهای گران‌قدر او یعنی کتاب خدا و اهل بیتش، عهده‌دار این رسالت شدند. بدیهی بود که با تلاش‌های نبی اکرم صلی الله علیه و آله، تباهی، گمراهی و فکر و خوی جاهلی عرب، صرفاً از صحنه‌های رسمی اجتماع کنار زده شود و پاس‌داری از ثمره تلاش آن بزرگوار و بستن راه بازگشت بر فرهنگ جاهلی، به نقش‌آفرینی این دو عنصر گران سنگ نیازمند باشد. از این رو، شاهدیم اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در انجام این رسالتشان پیوسته از هر فرصتی برای مبارزه با تفکّر جاهلی و زدودن آن استفاده می‌کردند. در این جا بر آنیم تا یک نمونه از این گونه تلاش‌ها را به صورت خرد و جزئی بررسی کنیم. یکی از روحیات بسیار شایع در بین جوامع بدوی و صحرانشین، روحیه نخوت، تکبّر، فخرفروشی و تعصّب است که در بسیاری از موارد، مرز آن با روحیه عزّت‌طلبی و آزادگی شناخته نمی‌شود و بسان آزادگی، ارزش و هنجار قلمداد یا با آن یکی دانسته می‌شود. مطالعه تاریخ و فرهنگ عرب جاهلی، گویای وجود قدرت‌مند این روحیه در بین ساکنانِ صحرا نشین شبه جزیره عربستان است. شعر و ادبیات عرب جاهلی، برخی آیات قرآن کریم و احادیث شریف، به روشنی دلالت بر حضور این اندیشه و روحیه در بین عرب‌ها دارند. مضمون ضرب المثل عربی «النّار و لا العار» از جمله این شواهد و گویاترین آن‌هاست که در این نوشتار، بررسی و نحوه برخورد ائمّه علیهم السلام با آن تبیین می‌شود.

معنای این ضرب المثل و موارد کاربرد آن

ترجمه ساده این عبارت چنین است: آتش، آری، ولی ننگ، نه. گوینده این ضرب المثل تأکید دارد که حاضر است گرمای آتش را به جان بخرد امّا زیر بار ننگ نرود. برخی ( الشعر و الشعراء، ج 1، ص 161) این ضرب المثل را از سخنان أوس بن حارثة 1 دانسته‌اند که گفته است: «المنیّة، و لا الدنیّة، و النّار و لا العار؛ مرگ، آری، ولی پستی، نه، آتش، آری، ولی ننگ، نه». و از این رو، معنای هر دو عبارت را یکی دانسته و نتیجه می‌گیرند که معنای هر دو جمله بر دوری از ننگ حتی به قیمت مرگ تأکید دارد. شاید همین برداشت باعث شده که گمان رود این دو، به جای یک‌دیگر قابل استفاده هستند (جمهرة الأمثال، ج 2، ص 253، ش 1638). این در حالی است که برخی دیگر، فقط عبارت اوّل (المنیّة و لا الدنیّة) را سخن اوس دانسته و از آن به عنوان یک ضرب المثل مستقل یاد کرده‌اند و به عبارت دوم به عنوان ادامه عبارت اوّل یا معادل معنایی آن اشاره‌ای نکرده‌اند. (مجمع الأمثال، ج 2، ص 259) از سوی دیگر باید توجّه داشت که وقتی عبارتی ضرب المثل می‌شود، هر کس به تشخیص خود با دیدن برخی مفاهیم ضرب المثل در پدیده پیش رویش، آن را به کار می‌برد. لذا باید دید کاربرد عمده و غالب آن در چه مواردی است تا بتوان به معنای حقیقی آن در عرف یک جامعه پی برد. معنای عار و ننگ، تا حدودی روشن است. در کتب لغت هر آن چه را که باعث عیب‌جویی از انسان شود، عار می‌گویند ( العین، ج 2، ص 239؛ الصحاح، ج 2، ص 764؛ لسان العرب، ج 4، ص 20؛ فرهنگ دهخدا، مادّه عار؛ فرهنگ أبجدی عربی ـ فارسی، ص 91) و با معنای خواری و ذلّت، هم‌سو است. امّا منظور از آتش در این عبارت، مشخّص نیست که آتش دنیاست یا آتش جهنّم؟

اراده آتش جهنّم از واژه «النّار» در غالب موارد

هر چند برخی منظور از آتش را در این جا آتش دنیا و عذاب‌های مشابه دنیوی و سختی‌های گوناگون می‌دانند ( الأمثال العربیة و الامثال، ج 1، ص 161) امّا شواهد بسیاری گویای آنند که منظور آتش جهنّم بوده است. برخی از این شواهد عبارت‌اند از: 1. سخنان امیر مؤمنان علیه السلام در واکنش به کاربرد همین ضرب المثل از سوی شورشیان دوره حکومتش، یعنی طلحه و زبیر. ایشان خطاب به آنان می‌فرمایند: هان، به هوش باشید که دست از ریسمان اطاعت برگرفته اید، و با تجدید رسوم جاهلیت، دژ محکم الهی را در هم شکسته اید... آگاه باشید که پس از هجرت، هم‌چون اعراب بادیه‌نشین شده اید، و بعد از اخوت و برادری، اتّحاد و الفت، به احزاب مختلف تقسیم گشته اید. از «اسلام» به نام آن اکتفا کرده اید و از «ایمان» جز تصوّر و ترسیمی از آن چیزی نمی‌ شناسید. می‌ گویید «النّار و لا العار»، گویا می خواهید (با این شعارتان) با هتک حریم الهی و نقض پیمانی که خداوند آن را مرز قانون خویش در زمین و موجب امنیت مخلوقش قرار داده، اسلام را وارونه سازید ( نهج البلاغة، خطبه 192). امیر مؤمنان در این عبارت، تذکّر می‌دهند که روحیه‌ای که در آن بر باور «النّار و لا العار» تأکید می‌شود، روحیه اعراب بادیه‌نشین است و سر دادن این شعار از سوی مهاجران، بدین معناست که آنان از میان تهی شدند و فقط به اسم، مسلمان‌اند؛ چرا که این شعار، جاهلی است و بر پایه باورهای جاهلی، آتش جهنّم بر عار ترجیح داده می‌شد ولی در باور اسلامی هیچ بدی و تلخی به پای عذاب جهنّم نمی‌رسد. و از این رو بود که پس از پایان جنگ جمل، به اهل بصره فرمود: «آتش جهنّم برای شما ذخیره شده و عار، مایه مباهات شما خواهد بود» ( الجمل، ص 218). 2. نمونه دیگر که تا حدودی فضای فرهنگی عرب جاهلی را در این خصوص تبیین می‌کند، نقل تاریخی است که در برخی آثار ادبی انعکاس یافته است. نویسنده محاضرات الأدباء بخشی از کتابش را به موضوع انتقام‌جویی و دیه گرفتن اختصاص داده و در ضمن بحث آورده است: به یک عرب بادیه‌نشین گفتند: دوست داری از اهل بهشت باشی و در عوض آن هیچ وقت دنبال خون‌خواهی و انتقام نروی؟ گفت: من انتقام‌جویی و از بین بردن عار ِگذشت را بیشتر دوست دارم حتی اگر منجر شود به این که با کسی مثل فرعون وارد جهنّم شوم ( محاضرات الأدباء و محاورات الشعراء و البلغاء، ج 2، ص190). 3. شعری از متنبّی (م 354ق)، شاعر معروف، با عبارت ذیل نقل شده است: فاطْلُبِ العزَّ فی لظًی و ذرِ الذ... لّ و لو کان فی جِنانِ الخُلودِ؛ دنبال عزّت باش، حتی اگر در جهنّم باشد و خواری و ننگ را وا گذار، حتی اگر در بهشت رضوان باشد. این بیت، از نظر مفهومی به ضرب المثل مورد بحث ما بسیار نزدیک است. جرجانی ( الوساطة بین المتنبی و خصومه، ج 1، ص 190) و ابو العلاء معری (معجز احمد، ج 1، ص 18) در شرح این شعر تصریح دارند که این بیت، هم ردیف ضرب المثل «النّار و لا العار» است. 4.
 ثعالبی نیز در کتاب التمثیل و المحاضرة، در عنوان «الجنّة و النّار»، بیت ذیل را از لیث بن نصر بن سیار نقل کرده است ( التمثیل و المحاضرة، ج 1، ص 71): النّار لا العار فکن سیّداً... فرّ من العار إلی النّار؛ 1آتش، آری، ننگ، نه، آقا باش و از عار به سوی آتش جهنّم فرار کن. 5. مرحوم مجلسی (بحار الأنوار، ج 91، ص 142) از یکی از کتاب‌های معاصران خودش، مناجات خمسة عشر را نقل کرده که به امام سجاد علیه السلام منسوب است. در سومین مناجات که به مُنَاجَاةُ الْخـَائِفِینَ معروف است، این عبارت آمده است: «یا غفّار، یا ستّار، نجّنی برحمتک من عذاب النّار و فضیحة العار، إذا امتاز الأخیار من الأشرار و حالت الأهوال». در این دعا، از خداوند خواسته شده از آتش جهنّم و رسوایی ننگ در روز قیامت رهایی یابد. هر چند انتساب این دعا به معصوم دشوار است امّا می‌توان گفت که تقابل آتش جهنّم با عار، متأثّر از کاربرد این ضرب المثل و کاربرد غالب آن است. در دعای دیگری که مأثور نیست و شیخ طوسی برای تعقیبات بعد از نماز‌های واجب توصیه کرده، این دو باز به همین شکل با هم جمع شده‌اند و از خداوند درخواست رهایی از آتش جهنّم و در امان ماندن از ننگ شده است: «یا حیّ، یا قیّوم، یا محیی الموتی، یا لا إله إلا أنت، القائم علی کلّ نفس بما کسبت، أسألک أن تصلی علی محمّد و آله و أن تعتقنی من النّار و تکلأنی من العار و تدخلنی الجنّة مع الأبرار (مصباح المتهجّد، ص 118؛ و نیز ر.ک: فلاح السائل، ابن طاووس، ص 264). علاوه بر این موارد، شواهد دیگری نیز وجود دارند که در آن‌ها دو کلید واژه «العار» و «النّار» متأثّر از این ضرب المثل در تقابل با هم آمده‌اند و مراد از کلمه النار، آتش جهنّم است. موارد ذیل از این دسته‌اند: 1. امیر مؤمنان علیه السلام به کسانی که در جنگ با سپاه شام اقدام به عقب‌نشینی و فرار می‌کردند فرمود: «اسْتَحْیُوا مِنَ الْفَرِّ فَإِنَّهُ عَارٌ فِی الْأَعْقَابِ وَ نَارٌ یَوْمَ الْـحسَابِ؛ از فرار در جنگ شرم کنید که مایه ننگ در نسل شما خواهد بود و روز قیامت آتشی خواهد شد که شما را در بر می‌گیرد ( نهج البلاغة، خطبه 65).
همچنین سخنی که به امیر مؤمنان علیه السلام منسوب است: «البخل، یکسب العار و یدخل النّار؛ بخل، ننگ می‌آورد و آدمی را داخل آتش می‌کند». ( غرر الحکم و دررالکلم، ترجمه: انصاری، ج 1، ص 67، ش 1735) این سخن، چه از امیر مؤمنان باشد و چه از دیگری، نشانه حضور این ضرب المثل عربی در حافظه فرهنگی جامعه است. 2. گزارش شده کسی از امام سجاد علیه السلام پرسید: چرا قریش، علی علیه السلام را دوست نمی‌دارند؟ امام پاسخ داد: «لأنّه أورد أوّلهم النّار، و ألزم آخرهم العار؛ به این دلیل که نسل اوّلی‌ آن‌ها را روانه آتش جهنّم کرد و نسل دومی‌ آنان را، هم‌دوش ننگ ساخت» ( تاریخ مدینة دمشق، ج 42، ص 290؛ نثر الدر، ج 1، ص 69؛ مناقب أل ابی طالب، ج 3، ص 21؛ بحار الأنوار، ج 78، ص 158). 3. یعقوبی نقل کرده که مهدی عباسی هنگام دیدار استاندار بحرین و یمامه که دست به کشتار قبیله ربیعه زده بودند، به او گفت: با این کشتار، خودت را داخل آتش جهنّم کردی. وی در پاسخ گفت: «أدخلت نفسی النّار لأنفی عنک العار؛ خودم را جهنّمی کردم تا ننگ را از شما دور کنم» ( تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 396). 4. معتضد، خلیفه عباسی نیز در جریان حوادث سیاسی دوران خود، ضمن ابراز ناراحتی از جانشینی یکی از فرزندانش در آینده به جای او، می‌گوید: «لو لا النّار و العار، لقتلت هذا الصبیّ الیوم، فانّ فی قتله صلاحاً للامّة؛ اگر در کشتن این فرزند، ننگ و آتش جهنّم نبود حتماً این کودکم را می‌کشتم؛ چرا که صلاح امّت را در آن می‌دانم ( المنتظم، ج 13، ص 66؛ و نیز ر.ک: محاضرة الأبرار و مسامرة الأخیار، ج 2، ص 259؛ غرر الخصائص الواضحة، ج 1، ص 24؛ الامتاع و الموانسة، ج 1، ص 89؛ فصل المقال فی شرح کتاب الامثال، ج 1، ص 121).

اراده آتش دنیا از واژه «النّار» در برخی موارد

تا این جا شواهدی ارائه شد که بر اراده معنای آتش جهنّم از واژه «النّار» در این ضرب المثل جاهلی دلالت می‌کردند، امّا باید توجّه داشت که در کاربرد ضرب المثل، لازم نیست تمام ارکان مفهومی آن در مصداقی که به کار می‌رود موجود باشد. چه بسا، در یک ماجرا، وجود دو مفهوم ننگ و آتش یا سختی‌ای مانند آتش، باعث شود این ضرب المثل در ذهن فردی تداعی شود و او را به کاربرد آن بر انگیزد.
از این رو، شاهدیم این ضرب المثل گاه در سختی‌های دنیا یا آتش دنیایی نیز به کار رفته است که می‌توان گفت معنای مجازی یا کم کاربرد، آن است. نمونه‌های ذیل از مواردی هستند که منظور از «النّار»، آتش دنیا یا سختی‌های آن است: 1. گزارش شده در زمان سلاطین ایوبی، حاکمی برخی خانه‌های اطراف دمشق را آتش زد و چیز سالمی برای آنان باقی نماند که با آن امرار معاش کنند و به گدایی افتادند. در این ماجرا، وقتی آتش به خانه مردی که ده دختر داشت رسید، پدر به دختران گفت که بیرون بیایید ولی آنان گفتند: «لا و الله، النّار و لا العار، ما نفتضح بین الناس؛ به خدا سوگند، بیرون نمی‌آییم، این آتش را بر ننگ تنگ‌دستی و رسوایی در بین مردم، ترجیح می‌دهیم ( نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج 29، ص 225). 2. در دوره هارون الرشید، گروهی از اهالی خراسان به رهبری رافع بن اللیث، شوریدند و بر سمرقند و حوالی آن مسلّط شدند و لشکریان هارون را شکست دادند. هارون، با نامه مسالمت‌آمیزی از او خواست از شورش دست بر دارد تا در عوض استانداری خراسان و برخی نواحی دیگر را به او بدهد. امّا او به کار خود ادامه داد تا آن که بر خراسان مسلّط شد و آن گاه پاسخ نامه هارون را با ابیاتی داد که در آن آمده است: «النّار لا العار، فکن امرءاً ـ فرّ من العار إلی النّار» ( کتاب الفتوح، ج 8، ص 396). ترجمه عبارت بر اساس ضرب المثل النار و لا العار، چنین است: آتش عقوبت حکومت، بر ننگ تسلیم ترجیح دارد، پس باید از شرّ ننگ به طرف این آتش فرار کنی. شاعری درباری در هنگام مدح ابن طولون، از این دو کلید واژه در کنار هم استفاده کرده و مدح فردی غیر از امیر را عار و سؤال و تقاضای مال را هم‌چون آتش و ورود در آن دانسته است ( رسائل ثعالبی، ج 1، ص 8: و العار فی مدح لغیرک فاکفنی، بالجود منک تعرضی للعار، و النّار عندی کالسؤال فهل تری، ان لا تکلفنی دخول النّار).

کاربرد کلمه «النّار» در هر دو معنا

در ابیاتی که به امام علی علیه السلام نسبت داده شده ( الدیوان المنسوب الی الإمام علی علیه السلام، ص 204)، واژه «النّار» در هر دو معنا (آتش جهنّم و آتش دنیا) به کار رفته است: {0النّار أهون من رکوب العار و العار یدخل أهله فی النار0} {0و العار فی رجل یبیت و جاره طاوی الحشا متمزق الأطمار0} {0و العار فی هضم الضعیف و ظلمه و إقامة الأخیار بالأشرار0} {0و العار أن تجدی علیک صنیعة فتکون عندک سهلة المقدار0} {0و العار فی رجل یحید عن العدی و علی القرابة کالهزبر الضاری 0} {0و العار أن تک فی الأنام مقدما و تکون فی الهیجا من الفرار0} {0جاهد علی طلب الحلال و لم تکن تغذوه بالإسراف و التبذار0} {0إلا لأهلک أو لضیفک أو لمن یشکو إلیک مضاضة الإعسار0} در مصرع اوّل از بیت نخست، تحمّل سختی‌های دنیا، به آتش تشبیه و گریز از عمل به وظایف و ارزش‌ها، مثل بی توجّهی به مستمندان و افراد ضعیف جامعه، عار و ننگ دانسته شده و شاعر تأکید دارد که تحمّل سختی‌های دنیوی، راحت‌تر از پذیرش ننگ بی توجّهی (بی خیالی و بی غیرتی) نسبت به انجام وظایف انسانی است. شاعر، در حقیقت، خواسته از حافظه فرهنگی جامعه نسبت به این ضرب المثل و حساسیت‌هایی که نسبت به نزدیک شدن ننگ وجود دارد، استفاده کند و هشدار بدهد که بی توجّهی به ارزش‌های انسانی، ننگی است که دامن افراد بی خیال را می‌گیرد و آنان را دوزخی می‌کند. یعنی این عاری است که نار جهنّم را در پی دارد. نتیجه آن که در فرهنگ عرب، هنگام کاربرد این ضرب المثل، غالباً آتش جهنّم اراده می‌شده و ذهن شنوندگان بدین معنا منصرف می‌گشته مگر آن که قرینه‌ای بر خلاف آن دلالت می‌کرده است.
منبع:دوفصلنامه حدیث اندیشه شماره 8و9..
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان