دسته دوم: استخاره با قرآن
در حدیثی از «الیسع القمی» آمده است: قلت لابی عبدالله علیه السلام: أرید الشئ فأستخیر الله فیه فلا یوفق فیه الرأی أفعله أو ادعه. فقال: انظر إذا قمت إلی الصلاة، فان الشیطان أبعد ما یکون من الانسان إذا قام إلی الصلاة، فانظر إلی شئ یقع فی قلبک فخذ به و افتح المصحف فانظر إلی أوّل ما تری فیه، فخذ به إن شاء الله تعالی؛ به امام صادق علیه السلام عرض کردم: کاری را اراده کرده و از خدا هم طلب خیر کردهام، امّا به نظر قطعی نمیرسم که آن را انجام دهم یا ترک کنم. (حال چه کنم؟) حضرت فرمود: آن گاه که به اقامه نماز بر میخیزی ـ که دورترین حالت شیطان از انسان، زمان ایستادنش به نماز است ـ پس در آن زمان بنگر چه چیزی به قلبت خطور کرده (انجام یا ترک)، همان را اختیار کن و قرآن را نیز باز کن و اوّلین چیزی را که در آن میبینی اختیار کن. ان شاء الله (خیر است) ( تهذیب الأحکام، ج 3، ص 310، ح 960). این حدیث، 1به خاطر ابوعلی و الیسع قمی که هر دو مجهولند، ضعیف است. مضمون این حدیث، با آن چه امروزه به عنوان استخاره با قرآن انجام میشود، متفاوت است، امّا به نظر میرسد مهمترین مستند نقلی برای انجام چنین استخارهای همین حدیث است و منبع اصلی و کهن آن کتاب تهذیب الأحکام است. از سوی دیگر، از امام صادق علیه السلام نهی از تفأل به قرآن وارد شده است: «لا تتفأل بالقرآن» ( الکافی، ج 2، ص 460، ح 7). صاحب وسائل همین دو حدیث را در باب «جواز الاستخارة بالقرآن بل استحبابها و کراهة التفأل به» آورده است. یعنی وی بیش از یک حدیث در جواز یا استحباب استخاره به قرآن نیافته است. سید بن طاووس، متونی را در کتاب فتح الأبواب تحت عنوان «فصل یتضمّن المشاورة لله ـ جلّ جلاله ـ بالمصحف المقدّس» آورده است که مضمون اکثر آنها سفارش به تفأل زدن به قرآن است (ر.ک: فتح الأبواب، ص 278 و 279)، امّا هیچ یک از این متون، منسوب به معصوم نیست و منبع موثّقی ندارد و سند قابل توجّه هم برای آنها ذکر نکرده است؛ علاوه بر این که با نهی از تفأل به قرآن، معارضه دارند. شاید منشأ بسیاری از استخارههای متفاوتی که امروزه بین عام و خاص متداول است، همین متون کتاب فتح الأبواب سیّد بن طاووس باشد. وی در این باب، تنها یک روایت از امام صادق علیه السلام خطاب به مفضّل بن عمر پیرامون خواندن نماز جعفر طیار و دعای خاصی بعد از آن، جهت خواستن حاجتی مهم از خدای متعال آورده و بعد از آوردن این روایت بدون آن که مطلب را به جایی مستند کند میگوید: صفة القرعة فی المصحف: یصلی صلاة جعفر علیه السلام فاذا فرغ منها دعا بدعائها ثمّ یأخذ المصحف ثمّ ینوی فرج آل محمد بدء و عوداً، ثم یقول: اللهم إن کان فی قضائک و قدرک أن تفرج عن ولیک و حجّتک فی خلقک فی عامنا هذا و فی شهرنا هذا، فأخرج لنا رأس آیة من کتابک نستدل بها علی ذلک. ثم یعد سبع ورقات و یعد عشرة أسطر من ظهر الورقة السابعة و ینظر ما یأتیه فی الحادی عشر من السطر، ثم یعید الفعل ثانیاً لنفسه فإنّه یتبین حاجته، إن شاء الله تعالی؛ توصیف قرعه به قرآن کریم: نماز جعفر علیه السلام را میخواند.
پس از نماز، دعای خاص آن را هم بخواند. سپس قرآن را به دست گرفته و گشایش امر آل پیامبر را به طور مکرّر نیت کرده، بگوید: بار خدایا، اگر در قضا و قدر است که در این سال و در این ماه حاضر، برای ولی و حجّت خود گشایشی پدید آوری، پس آیهای از کتابت برای ما بگشا تا به آن بر این امر استدلال کنیم.
سپس (قرآن را گشوده) هفت ورق بشمارد و از پشت ورق هفتم، ده سطر بشمارد و در سطر یازدهم بنگرد (اگر مطلب خود را یافت که هیچ وگرنه) این عمل را برای خود تکرار کند تا مطلبش واضح گردد، ان شاء الله تعالی (همان، ص 277). ملاحظه متن فوق، کاملاً گویاست که مؤلّف در پی آن نبوده که شکل استخاره گرفتن به این صورت را به امام صادق علیه السلام نسبت دهد، امّا ارائه همین مطلب با همه عجیب بودنش، منشأ استخاره برخی افراد به این شکل شده که بعد از گفتن همین ذکر یا مشابه آن و باز کردن مصحف شریف، هفت برگ از آن را میشمرند و در برگ هفتم (و برخی در برگ هشتم)، ده سطر (و برخی هفت سطر) شمرده و سطر یازدهم (و برخی سطر هفتم و برخی سطر هشتم) را ملاحظه کرده و بر اساس آن چه از آیه میفهمند، خوب یا بد بودن انجام آن چه نیّت شده را برداشت میکنند. علامه مجلسی، شبیه متنی را که از فتح الأبواب نقل شد در بابی با عنوان «باب الاستخارة و التفأل بالقرآن المجید» در عنوان کلی «ابواب الاستخارات و فضلها» در کتاب بحار الأنوار نقل کرده است. وی این حدیث را با استناد به دست خط جدّ شیخ بهایی، و وی با استناد به دست خط شهید اوّل، و وی با استناد به دست خط شخصی به نام محمّد بن احمد بن حسین بن علی بن زیاد، و وی با سندی که از شیح طوسی شروع و به مفضل بن عمر ختم میشود، از امام صادق علیه السلام آورده است (ر.ک: بحار الأنوار، ج 88، ص 245). امّا سؤال آن است که چرا شیخ طوسی، خود این روایت را در کنار روایت الیسع قمی نیاورده و چرا سیّد بن طاووس آن را با چنین سندی نقل نکرده است؟ به هر جهت، نقل علامه مجلسی هم علاوه بر ضعف سند و ارسال آن، از منبع قابل وثوقی سر چشمه نگرفته است. وی دو روایت ضعیف السند دیگر را هم در آن جا بدین صورت آورده است: الف: أقول: وَ رَوَی لِی بَعْضُ الثِّقَاتِ عَنِ الشَّیْخِ الْفَاضِلِ الشَّیْخِ جَعْفَرٍ الْبَحْرَیْنِیِّ ـ رَحِمَهُ الله ـ أَنَّهُ رَأَی فِی بَعْضِ مُؤَلَّفَاتِ أَصْحَابِنَا الْامّامِیَّةِ أَنَّهُ رَوَی مُرْسَلًا عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: مَا لِأَحَدِکُمْ إِذَا ضَاقَ بِالْأَمْرِ ذَرْعاً أَنْ لَا یَتَنَاوَلَ الْـمُصْحَفَ بِیَدِهِ عَازِماً عَلَی أَمْرٍ یَقْتَضِیهِ مِنْ عِنْدِ الله. ثُمَّ یَقْرَأَ فَاتِحَةَ الْکِتَابِ ثَلَاثاً وَ الْإِخْلَاصَ ثَلَاثاً وَ آیَةَ الْکُرْسِیِّ ثَلَاثاً وَ عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ ثَلَاثاً وَ الْقَدْرَ ثَلَاثاً وَ الْـجحْدَ ثَلَاثاً وَ الْـمُعَوِّذَتَیْنِ ثَلَاثاً ثَلَاثاً وَ یَتَوَجَّهَ بِالْقُرْآنِ قَائِلًا: اللهمَّ إِنِّی أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِالْقُرْآنِ الْعَظِیمِ مِنْ فَاتِحَتِهِ إِلَی خَاتِمَتِهِ وَ فِیهِ اسْمُکَ الْأَکْبَرُ وَ کَلِمَاتُکَ التَّامّاتُ. یَا سَامِعَ کُلِّ صَوْتٍ وَ یَا جَامِعَ کُلِّ فَوْتٍ وَ یَا بَارِئَ النُّفُوسِ بَعْدَ الْـمَوْتِ یَا مَنْ لَا تَغْشَاهُ الظُّلُمَاتُ وَ لَا تَشْتَبِهُ عَلَیْهِ الْأَصْوَاتُ. أَسْئَلُکَ أَنْ تَخِیرَ لِی بِمَا أَشْکَلَ عَلَیَّ بِهِ فَإِنَّکَ عَالِمٌ بِکُلِّ مَعْلُومٍ غَیْرُ مُعَلَّمٍ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْـحسَنِ وَ الْـحسَیْنِ وَ عَلِی بْنِ الْـحسَیْنِ وَ مُحَمَّدٍ الْبَاقِرِ وَ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ وَ مُوسَی الْکَاظِمِ وَ عَلِیٍّ الرِّضَا وَ مُحَمَّدٍ الْـجوَادِ وَ عَلِیٍّ الْهَادِی وَ الْـحسَنِ الْعَسْکَرِیِّ وَ الْخَلَفِ الْـحجَّةِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ـ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ ـ ثُمَّ تَفْتَحُ الْـمُصْحَفَ وَ تَعُدُّ الْـجلَالاتِ الَّتِی فِی الصَّفْحَةِ الْیُمْنَی ثُمَّ تَعُدُّ بِقَدْرِهَا أَوْرَاقاً ثُمَّ تَعُدُّ بِعَدَدِهَا أَسْطُراً مِنَ الصَّفْحَةِ الْیُسْرَی ثُمَّ تَنْظُرُ آخِرَ سَطْرٍ تَجِدُهُ کَالْوَحْیِ فِیمَا تُرِیدُ. إِنْ شَاءَ الله تَعَالَی؛ میگویم: برخی از افراد مورد اعتماد، از شیخ جعفر بحرینی برای من چنین روایت کردهاند که وی در برخی از تألیفات علمای شیعه دیده است که به طور مرسل از امام صادق علیه السلام چنین روایت شده که حضرت فرمود: چرا هرگاه کار بر یکی از شما تنگ آمد، قرآن به دست نمیگیرد و... ( بحار الأنوار، ج 88، ص 244). ب: أقول: وجدت فی بعض مؤلّفات أصحابنا أنّه قال مما نقل من خط الشیخ یوسف بن الحسین القطیفی ما هذا صورته نقلت من خط الشیخ العلامة جمال الدین الحسن بن المطهّر ـ طاب ثراه: رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ الِاسْتِخَارَةَ مِنَ الْکِتَابِ الْعَزِیزِ، فَقُلْ بَعْدَ الْبَسْمَلَةِ: إِنْ کَانَ فِی قَضَائِکَ وَ قَدَرِکَ أَنْ تَمُنَّ عَلَی شِیعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ بِفَرَجِ وَلِیِّکَ وَ حُجَّتِکَ عَلَی خَلْقِکَ فَأَخْرِجْ إِلَیْنَا آیَةً مِنْ کِتَابِکَ نَسْتَدِلُّ بِهَا عَلَی ذَلِکَ. ثُمَّ تَفْتَحُ الْـمُصْحَفَ وَ تَعُدُّ سِتَّ وَرَقَاتٍ وَ مِنَ السَّابِعَةِ سِتَّةَ أَسْطُرٍ وَ تَنْظُرُ مَا فِیهِ ؛ میگویم: در بعضی از تألیفهای علمای شیعه چنین یافتم که گفته است در میان آن چه از دستنوشتههای شیخ یوسف بن حسین قطیفی نقل شده مطلبی است که صورتش چنین است: نقل میکنم از دستنوشته علامه جمال الدین حسن بن مطهّر (علامه حلی) که از امام صادق علیه السلام روایت شده: اگر خواستی از طریق قرآن عزیز استخاره کنی، بعد از بسم الله بگو... (همان، ص 246). صدر این دو روایت، گویای وضعیت سند و منبعی که علامه مجلسی این دو را از آن نقل کرده هست و نیاز به بیان ندارد که این دو روایت از جهت سندی در نهایت ضعف بوده و از منبع اطمینانآوری هم نقل نشده است. سیّد بن طاووس در باب دیگری از کتاب فتح الأبواب با عنوان «الباب السادس فی بعض ما رویته من عمل حجة الله ـ جلّ جلاله ـ المعصوم فی خاص نفسه بالاستخارة» روایتی را از کتاب النوادر، تألیف شخص نامعلومی به نام خطیب مستغفری، آورده است: ذَکَرَ الشَّیْخُ الامام الْخَطِیبُ الْـمُسْتَغْفِرِیُّ بِسَمَرْقَنْدَ فِی دَعَوَاتِهِ: إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَتَفَأَّلَ بِکِتَابِ الله ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ فَاقْرَأْ سُورَةَ الْإِخْلَاصِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ صَلِّ عَلَی النَّبِیِّ وَ آلِهِ ثَلَاثاً ثُمَّ قُلِ: اللهمَّ تَفَأَّلْتُ بِکِتَابِکَ وَ تَوَکَّلْتُ عَلَیْکَ فَأَرِنِی مِنْ کِتَابِکَ مَا هُوَ مَکْتُومٌ مِنْ سِرِّکَ الْـمَکْنُونِ فِی غَیْبِکَ. ثُمَّ افْتَحِ الْـجامِعَ وَ خُذِ الْفَأْلَ مِنَ الْخَطِّ الْأَوَّلِ فِی الْـجانِبِ الْأَوَّلِ مِنْ غَیْرِ أَنْ تَعُدَّ الْأَوْرَاقَ وَ الْخُطُوطَ. کَذَا أَوْرَدَ مُسْنَداً إِلَی رَسُولِ الله صلی الله علیه و آله؛ امام خطیب مستغفری، در سمرقند در دعواتش ذکر کرد: هر گاه خواستی به کتاب خدا ـ عزّ و جلّ ـ تفأل جویی، سه مرتبه سوره اخلاص را بخوان، سپس سه مرتبه صلوات بفرست و بگو: «خدایا، من به کتاب تو فال زدم و بر تو توکّل کردم، پس از کتاب خود آن چه را از سرّ تو که پوشیده و در پس پرده غیب توست، به من بنمایان». سپس جامع (قرآن) را باز کن و از خط اوّل در طرف اوّل و بدون این که صفحات و سطرها را بشماری، فال خود را بگیر. این چنین مستند به رسول خدا صلی الله علیه و آله آورده است ( فتح الأبواب، ص 156). این حدیث، علاوه بر نداشتن منبع مورد وثوق و نداشتن سند متّصل به معصوم، با نهی از تفأل به قرآن در تعارض است.
استخاره با تسبیح
به نظر میرسد استخاره با تسبیح، از موارد قرعه محسوب میشود و بحثی مجزّا و مجالی دیگر را میطلبد و در این مقال به آن پرداخته نمیشود.
جمع بین روایات
روایات کیفیت استخاره، با هم تعارض ندارند تا نیاز به جمع بین آنها باشد، بلکه دو امر مثبت و قابل جمع با یکدیگر هستند. امّا بحث در ترجیح یکی از این دو دسته روایت در مقام عمل است، تا اگر کسی خواست در امری خصوصاً اگر مهم باشد استخاره کند، بداند که بر اساس رهنمود اهل بیت علیهم السلام کدام روش را برگزیند. در این باره به چند نکته اشاره میشود: 1. دسته اوّل از احادیث که خواندن دو رکعت نماز و طلب خیر از خدا را همراه با توکّل و رضا به قضای الهی در بر داشت، به لحاظ تعداد، قابل توجّه بوده و به حدّ تواتر معنوی میرسد. و از جهت لفظی و عبارتهای مشابهی که با سندهای مختلف و در منابع حدیثی گوناگون، آمده به حدّ خبر مستفیض میرسد. علاوه، در بین آنها احادیثی با سند صحیح و موثّق موجود است. در حالی که دسته دوم را روایاتی با سند ضعیف تشکیل داده است و از منبع اطمینانآوری هم گزارش نشده اند. 2. در دسته اوّل، معارفی والا چون علم خدا به تمامی امور از جمله خیر و شرّ انسانها، قدرت بی نهایت او بر انجام امور از جمله پدید آوردن خیر برای کسی، و نیز فضل و کرم گسترده او، ارائه شده است. 3. همچنین مفاهیمی عالی از اخلاق اسلامی، چون توکّل به خدا، رضا به قضای الهی، دعا و طلب خیر و امید داشتن به اجابت از طرف خدا که هر یک پایههای اساسی و استوار در حوزه معارف دین محسوب میشود، در دسته اوّل احادیث به چشم میخورد. 4. بر اساس صریح آیات فراوانی از قرآن کریم (مانند سوره انعام، آیه 59 و 73؛ سوره اعراف، آیه 188؛ سوره یونس، آیه 188؛ سوره نمل، آیه 65؛ سوره سبأ، آیه 74)، کسی جز ذات اقدس الهی، از پس پرده و حقایقی که قرار است در عالم تکوین رخ دهد که از آن به غیب تعبیر شده است، اطلاع و آگاهی ندارد. و فقط در مواردی خاص و برای افرادی ویژه، بر اساس آن چه خود صلاح میداند. علم و آگاهی محدودی از غیب پدیدار میسازد و آنها را به طور محدود بر بخشی از حقایق عالم هستی مطّلع میسازد (مانند آن که خداوند در مورد حضرت ابراهیم میفرماید: وَ کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْـمُوقِنینَ. سوره انعام، آیه 75).پس اگر قرار بود با پیمودن راه آسانی چون استخاره با قرآن، افراد نسبت به حقایق هستی و امور غیبی آن و آینده اطلاع یابند، همگان این راه را انتخاب کرده و میپیمودند و در واقع، دیگر غیب، نهان و پنهانی در کار نبود بلکه همه چیز برای همه آشکار و پیدا بود. ناگفته نماند شاید افرادی خاص از اولیای خدا با برقرار کردن ارتباطی معنوی با ساحت قدس الهی، موفّق به دریافت اطلاعاتی کاملاً محدود و اجمالی و گاهی مبهم و کلی شوند که این دریافت میتواند از طریق استخاره و یا هر طریق دیگری باشد و البته که تأثیری در قضا و قدر نداشته و در واقع بر بخشی جزئی و محدود از همان مقدّرات، آگاهی یافته است. 5. شاید رویکرد استخاره با قرآن، آن هم به طور گسترده و عدم استقبال مطلوب و شایسته از عمل به احادیث دسته اوّل (که میتوان مفاد همان احادیث را استخاره حقیقی، منطبق و هماهنگ با فرهنگ و مفاهیم شریعت دانست) یکی از این سه عامل را داشته باشد: 1. این احادیث، برای عموم افراد مذهبی ارائه نشده است. 2. آسانتر بودن استخاره با قرآن نسبت به خواندن دو رکعت نماز و صد بار طلب خیر کردن از خدا و خواندن دعایی خاص. 3. اعتقاد درست یا غلط به این که استخاره با قرآن، اموری از آینده و حقایق عالم تکوین را روشن میسازد.
استخاره و تأثیر آن بر قضای الهی
استخاره، بر اساس مضمون دسته اوّل از روایات (خواندن نماز و صد و یا صد و یک بار طلب خیر بعد از آن و خواندن دعایی ویژه و واگذار کردن امر به خدا)، میتواند مقدّرات غیر محتوم و حتی گاه محتوم را عوض کند. این مطلب، از خود احادیث مبنی بر تأثیر ویژه دعا در شکلگیری مقدّرات به دست میآید. چنان چه در حدیثی مکرّر از طریق معصومان علیهم السلام آمده است: «الدعاء یردّ القضاء المبرم؛ «دعا، قضای محتوم را بر میگرداند» (ر.ک: الخصال، ص 620؛ تحف العقول، ص 110؛ عدة الداعی، ص 17). امّا استخاره با قرآن کریم که امروزه بر اساس مضمون چند روایت ضعیف، به طور گسترده در جامعه مذهبی رواج یافته و به گونههای مختلف انجام میشود، (آن چه امروزه متداول است این است که بعد از گفتن ذکر خاصی که آن هم متفاوت است، برخی سوره حمد میخوانند و برخی سوره توحید و برخی هر دو را با تعدادی متفاوت، برخی همراه با صلوات و برخی بدون آن، برخی همراه دعایی که معنای تفأل به قرآن را در بر دارد: اللهم انّی تفألت بکتابک...، و برخی با دعایی دیگر و برخی بدون دعایی خاص. برخی زمان خاصی را برای استخاره با قرآن در نظر میگیرند و برخی مقیّد به زمان خاص نیستند و هر وقتی را برای آن مناسب میدانند. البته برای هیچ یک از آنها ذکرهای پیشگفته، مستند نقلی از طرف پیامبر و اهل بیت گرامش علیهم السلام یافت نشده است. هر کسی بر اساس تجربه شخصی و یا آموختهای ویژه از اساتیدش و یا آن چه به قلبش خطور کرده، ذکر خاصی را برای استخاره با قرآن به کار میبَرد و سپس قرآن را گشوده به اوّلین آیه از صفحه سمت راست نظر کرده ـ و برخی نیز هفت ورق از آن میشمرند و... ـ و آن چه از آیه میفهمد را به عنوان خوب یا بد بودن عملی که نیّت کرده به کار میبندد. البته برداشت افراد نیز متفاوت است. برخی بر اساس امر و نهی آمده در آیه و یا وعده و وعید و یا بهشت و دوزخی که در آیه ذکر شده، خوب و بد انجام کاری را که نیّت شده میفهمند و برخی بر اساس آن چه در آخر آیه آمده است و برخی بر اساس معنا و مضمون کل آیه، مطلبی را برداشت میکنند) موجب تغییر در قضا و قدر الهی نمیشود. هیچ دلیل عقلی و نقلی، بر تأثیر این گونه استخاره بر مقدّرات الهی یافت نشد و شاید بتوان گفت اصلیترین فایده آن خارج کردن شخص متحیر از سرگردانی و تحیر است. البته شخص با این عمل میتواند دو چیز را نیت کند. یکی، بیرون رفتن از تحیری که نه عقل خودش و نه مشورت با دیگران توانسته او را از تحیر رها کند. دوم، این که از خدا بخواهد هر طرف از انجام یا ترک آن کار مطلوبیت بیشتری نزد او دارد، از طریق استخاره با قرآن به وی بنمایاند. آن چه مسلّم است آن که هیچ یک از این دو، تغییری در مقدّرات الهی در مورد فرد استخاره گیرنده ایجاد نکرده بلکه در واقع همان انجام یا ترک کاری را که از طریق استخاره با قرآن برمیگزیند، برای وی مقدّر شده بوده و حتی انتخاب از طریق استخاره نیز برای وی مقدّر بوده و تنها با استخاره از حالت دودلی خارج شده و همان مقدّر خود را انتخاب نموده است.
منابع:
ـ الخصال، محمّد بن علی بن الحسین (شیخ صدوق) (م 381 ق)، تصحیح و تعلیق: علی اکبر غفاری، قم: انتشارات اسلامی، 1403 ق. ـ الفصول المهمّة فی تألیف الامّة، سیّد شرف الدین. ـ الکافی، محمّد بن یعقوب الکلینی (م 329 ق)، تحقیق و تصحیح: علی اکبر غفاری، تهران: دار الکتب الاسلامیة، چاپ پنجم، 1363. ـ المجازات النبویّة، سیّد رضی (م 406 ق)، تحقیق: طه محمّد الزیتی، قم: منشورات مکتبة البصیرتی. ـ المحاسن، احمد بن محمّد بن خالد برقی (م 274 ق)، تحقیق: سیّد جلال الدین حسینی، تهران: دار الکتب الاسلامیة، 1370 ق. ـ النهایة فی غریب الحدیث، ابن اثیر، تحقیق: طاهر احمد الزاوی و محمود محمد الطناحی، قم: مؤسسة اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1364. ـ بحار الأنوار، علامه مجلسی م 1111 ق، بیروت: مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، 1403 ق. ـ تحف العقول، حسن بن علی بن شعبة الحرانی (م قرن 4 ق)، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: انتشارات اسلامی، چاپ دوم 1404 ق. ـ تهذیب الاحکام، محمد بن الحسن الطوسی (م 460 ق)، تحقیق: سیّد حسن الموسوی الخرسان، تهران: ناشر دار الکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1364. ـ ثواب الاعمال، محمّد بن علی بن الحسین (شیخ صدوق)، تحقیق: سیّد محمّد مهدی حسن الخرسان، قم: منشورات الشریف الرضی، چاپ دوم، 1368. ـ دعائم الاسلام، قاضی النعمان المغربی (م 363 ق)، تحقیق: آصف بن علی اصغر الفیضی، قاهره: دار المعارف، 1383 ق. ـ سنن ابن ماجه، محمد بن یزید القزوینی (م 273 ق)، تحقیق: محمّد فؤاد الباقی، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اوّل، 1410 ق. ـ سنن ابی داود، سلیمان بن اشعث سجستانی (م 275 ق)، تحقیق: سعید محمّد اللحام، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اوّل، 1410 ق. ـ صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری (م 256 ق)، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، 1401 ق. ـ صحیفه سجادیه، امام زین العابدین علیه السلام، تحقیق: عبد الرحیم افشاری زنجانی، قم: انتشارات اسلامی، 1404 ق. ـ عدة الداعی، ابن فهد حلّی (م 841 ق)، تحقیق: احمد الموحدی القمی، قم: مکتبة الوجدانی. ـ عیون الحکم والمواعظ، علی بن محمّد اللیثی (م قرن 6 ق)، تحقیق: شیخ حسین حسینی بیرجندی، قم: دار الحدیث، چاپ اوّل. ـ فتح الابواب، سیّد بن طاووس (م 664 ق)، تحقیق: حامد الخفاف، بیروت: مؤسّسة آل البیت(ع) لاحیاء التراث، چاپ اوّل، 1409 ق. ـ کامل الزیارات، جعفر بن محمد بن قولویه (م 367 ق)، تحقیق: جواد قیومی، قم: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپ اوّل، 1417 ق. ـ معجم مقاییس اللغة، ابو الحسین احمد بن فارس بن زکریا (م 395 ق)، تحقیق: عبد السلام محمّد هارون، مکتبة الأعلام الاسلامی، 1404 ق. ـ مکارم الأخلاق، حسن بن فضل طبرسی (م 548 ق)، منشورات الشریف الرضی، چاپ ششم، 1392 ق. ـ نهج البلاغه، گردآوری: سیّد رضی (م 406 ق)، تحقیق: محمّد عبده، قم: دار الذخائر، چاپ اوّل، 1370. ـ وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، محمّد بن الحسن الحر العاملی (م 1104 ق)، تحقیق و نشر: مؤسّسة آل البیت(ع) لاحیاء التراث، چاپ دوم، 1414 ق.
منبع:دوفصلنامه حدیث اندیشه شماره 8و9..