مقدمه
آیة پنجاه و هشتم سورة اعراف، «بلد طیب» را به اذن خدا، زمینه و مقتضی روییدن گیاهان پاکیزه و «بلد خبیث» را بـا تـأکید، زمـینه و مقتضی رویش گیاهان ناچیز و بی ارزش دانسته است: «وَالْبَلَدُ الطـیب یخـْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِی خَبُثَ لا یخْرُجُ إِلاَّ نَکداً کذلِک نُصَرِّفُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یشْکرُونَ»؛ و سرزمین پاکیزه گیاهش به فرمان پروردگار می روید. اما سرزمین بـدطینت جـز گـیاه ناچیز و بی ارزش از آن نمی روید. این گونه آیات را برای آنها که شکرگزارند بیان مـی کنیم.
علامه طباطبایی معتقد است: «معنای آیه بدون در نظر گرفتن ارتباط آن با آیة قبل، در پی تفهیم این حقیقت است که اعمال نیک انـسان از گـوهر پاک؛ در برابر، اعمال خلاف نیز از باطن پلید و ناپاک سرچشمه می گیرد (طباطبایی، 1417ق، ج8، ص161). زمخشری در الکـشاف از قـول قتاده آورده است: «المؤمن سمع کتاب اللّه فوعاه بعقله وانتفع به، کالأرض الطیبة أصابها الغیث فأنبتت والکافر بـخلاف ذلک»؛ مـؤمن ـ بـرخلاف کافرـ کسی است که آیات خدا را می شنود، با عقل خویش آن را فهم می کند و از آن سـود مـی برد؛ مـانند زمین طیبی که باران بر آن می بارد و از آن گیاه سودمند می روید (زمخشری،1407ق، ج2، ص112). در لطایف الاشارات، مقصود آیه چـنین بـیان شـده است: «اگر اصل، رشد کند فرع نیز رشد خواهد کرد و اگر جوهر خبیث بـاشد، هـرچه از آن صادر می شود نامطلوب خواهد بود... کسی که باطن قلبش باصفا باشد افعال ظـاهری اش نـیز پاکـیزه اند، همچنین برعکس» (قشیری، بی تا، ج 1، ص543 ).
هرچند در آیة کریمه فوق، قدرت شرایط محیطی در تأثیرگذاری مطلوب یا نـامطلوب بـر انسان مورد تأکید قرار گرفته، اما از نگاه کلی قرآن کریم، تأثیر پذیری از محیط غـالب، قـطعی و الزامـی نیست؛ زیرا در آیات فراوان دیگر، محیط صرفاً به عنوان عامل اقتضایی و اعدادی در تربیت دانسته شده و نقش الزام کنندة آن رد گـردیده اسـت. از این دسته آیات، می توان به تأثیرناپذیری اصحاب کهف از محیط مشرکانه (کهف:10)، تأثیرناپذیری فرزند حـضرت نـوح از پدر (هـود: 43)، تأثیرناپذیری همسران نوح و لوط از شوهران (تحریم:10)، مقاومت همسر فرعون در برابر آموزه های شرک آلود او (تحریم: 11)، همچنین مقاومت حـضرت یوسـف ( در بـرابر محرکات شهوانی اشاره کرد. در عین آنکه از مؤثرات محیطی نباید غافل شد، از آیات و روایات اسـتفاده مـی شود که قابلیت قابل، نقش اول را دارد. نزول باران برای رویش زمین لازم است، اما نزول آن بر زمین فـاقد اسـتعداد رویش بی تأثیر است. قرآن کریم کتاب هدایت یا همان باران رحمت است که بـر هـمگان یکسان ریزان است، اما ریزش آن، دل مردگان را زنده نمی کند: «إِنَّ الَّذِینَ کفـَرُوا سَواءٌ عَلَیهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یؤْمـِنُونَ» (بـقره: 6)؛ کسانی که کافر شدند برایشان تفاوت نمی کند که آنان را (از عذاب خداوند) بترسانی یا نترسانی؛ ایمـان نـخواهند آورد. هیچ موعظه ای در آنان اثرگذار نـیست: «قـالُوا سَواءٌ عـَلَینا أَوَعـَظْتَ أَمْ لَمْ تَکنْ مِنَ الْواعِظِینَ» (شعراء: 136)؛ گـفتند: بـرای ما تفاوت نمی کند، چه ما را اندرز بدهی یا ندهی.
طرح مسئله
آیة «بلد طـیب و خـبیث» (اعراف: 58) عوامل محیطی را از عوامل تسهیل کننده، در عـین حال دشوار کنندة تربیت پذیری دانـسته اسـت. به بیان دیگر، برای عـوامل مـحیطی ـ بسته به طیب یا خبیث بودن محیط ـ کارکردی دوگانه تعریف شده است. در تعبیر: «یخـرج نباته بـاذن ربه» و «لا یخرج الا نکدا» نوع مـحصول بـیان شـده است. آیة مزبور، نـاظر بـه عمومیت قانون تأثیرپذیری انـسان از مـحیط است؛ اما میزان تأثیر پذیری متربیان از عوامل محیطی، شرایط را غیرقابل پیش بینی می کند. انسان هایی که در مـحیط واحـدی رشد کرده اند، با سطوح متفاوتی تـأثیر مـی پذیرند؛ حتی گـاهی تـأثیر عـوامل محیطی معکوس می شود. آیة مـبارکه «تُخْرِجُ الْحَی مِنَ الْمَیتِ وَتُخْرِجُ الْمَیتَ مِنَ الْحَی» که امام صادق(ع) در تفسیر آن فرموده اند: «یعنی المـؤمن مـن الکافر والکافر من المؤمن» (عروسی حـویزی، 1422 ق، ج1، ص325)، نـمونه ای از آن اسـت. عـلامه طـباطبایی ذیل آیة فوق نوشته اسـت: «وذلک إخـراج المؤمن من صلب الکافر وإخراج الکافر من صلب المؤمن» (طباطبایی، 1417ق، ج 3، ص136). ازاین رو، سزاوار است بیش از عـوامل تـأثیرگذار، بـه متغیرهای تأثیرپذیری توجه شود.
برآوردی گذرا از آیات، این نـتیجه را بـه دست مـی دهد کـه آنـچه مـانع اکمال فرایند تربیت است، بیش از هر چیز با شخص قابل مرتبط است. برای مثال، آیة «یا حَسْرَة عَلَی الْعِبادِ ما یأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یسْتَهْزِؤُنَ» (یس: 30)؛ و نیز آیات دیگر (نـحل: 63؛ مؤمنون: 24و33؛ نمل: 45)، دلایل روشن این مدعایند. هرچه باشد، انسان و محیط تعاملی دوجانبه دارند. انسان سازندة محیط و محیط نیز سازندة انسان است. بنابراین، برای تغییر مطلوب انسان، تغییرات مطلوب محیطی، و برای ایجـاد تـغییرات مطلوب محیطی، دست کاری در اندیشه و رفتار آدمی لازم است. متغیرهایی وجود دارند که تأثیرگذاری انسان بر محیط یا تأثیر پذیری از آن را افزایش می دهند. در این پژوهش، برخی متغیرها، که زمینة تأثیر پذیری از محیط را موجب می شوند، بـررسی شـده اند.
مفهوم شناسی
الف. بلد طیب و خبیث: طوسی نوشته است: «بلد» سرزمینی مخالف بیابان و صحراست که خلق کثیری که هرکدام به شغلی اشتغال دارند، در آن جمع آمـده اند. «بـلد طیب» مکانی است که اسـباب تـلذذ در آن فراهم است، و در برابر، «بلد خبیث»، جایی است که اسباب ناشادی در آن گرد آمده است. ایشان از قول ابن عباس، حسن، مجاهد، قتاده و سدی نقل کرده اسـت: خـدای متعال مؤمن و اطاعت او، هـمچنین سـودمند شدن مؤمن از امر و نهی الهی را به زمینی که به واسطة آب گوارا، ثمر طیب می دهد؛ همچنین کافر، کفر و معصیت او را به شوره زاری که برکت از آن رفته است و نزول باران بر آن سودی ندارد، تـشبیه کـرده است (طوسی، بی تا، ج4، ص433).
«بلد» در نگاه اول، ناظر به سرزمین طبیعی است، اما معصومان (ع) آن را به محیط و عوامل انسانی نیز تعمیم داده اند (راوندی، 1405ق، ج2، ص132). محیط طبیعی و انسانی در احاطه، اشتراک دارند؛ اما محیط انسانی در تـأثیرگذاری شـدیدتر است. بـر این اساس، هر عامل اثرگذار تربیتی، از جمله نفس انسانی، که موجب صدور اعمال خبیث یا طیب می شود، مصداق «بـلد طیب» یا «بلد خبیث» است. امر و نهی الهی، که زمینه ساز تزکیة انـسان اسـت، شـرایط خانوادگی، جامعة انسانی، رسانه های جمعی و فضای مجازی، که به نوعی بینش، گرایش و کنش آدمیان تحت تأثیر آنـهاست، مـصداق هایی از محیط طیب و خبیث است. محیط از حیث مصداق و معنا، نسبت به بلد، وسعت بـیشتری دارد. بـرخی مـحققان نوشته اند:
(محیط) شامل تمامی متغیرهای خارج از وجود فرد می شود که از آغاز باروری و انعقاد نطفه تا هـنگام تولد و سپس تا مرگ، انسان را دربر گرفته و بر او تأثیر می گذارد، یا از وی تأثیر می پذیرد (بـی ریا و دیگران، 1394، ص219).
برخی نیز مـعتقدند: «مـحیط تربیتی تمام عوامل تأثیرگذار بر واقعیت های اجتماعی، از جمله خانواده، دوستان، حلقه های ذکر، مساجد، علمای دین، مدرسه و دولت را شامل می شود» (حسینی عذاری، بی تا، ج1، ص18). اما تعریف ذیل، جامع تر است:
محیط انسانی هر چیزی است که انـسان را احاطه کرده یا خارج از وجود انسان است که به دو قسم داخلی و خارجی تقسیم می شود. محیط داخلی شامل همة مؤثرات محیطی است که از زمان تشکیل نطفه تا زمان تکمیل جنین را شامل می شود (عـبدالقادر، 1354ق، ص174).
رازی از جـانبی خود قرآن، از جانب دیگر، نفس انسانی متصل به قرآن و از جانب سوم، مؤمن را همان بلد، عامل یا محیطی دانسته است که انواع طاعات و معارف و اخلاق ستوده از آن صادر می شود. «...خدای متعال مؤمن را بـه زمـینی حاصل خیز و بابرکت، کافر را به زمینی شوره زار، و نزول قرآن را به نزول باران تشبیه کرده است. زمانی که بر زمین حاصل خیز باران ببارد، انواع شکوفه ها و میوه ها از آن می روید. اما زمین شوره زار، هـرچند بـاران بر آن ببارد، گیاهی ـ جز اندک ـ نمی روید. انسانی که از جهالت و اخلاق مذموم پاک است، زمانی که به نور قرآن متصل شود، انواع طاعات و معارف و اخلاق ستوده از آن صادر می شود، و روح خبیث و کدر اگـر بـا قـرآن مرتبط شود، معارف و اخلاق سـتوده ـ جـز انـدکی ـ در آن ظاهر نمی شود » (رازی، 1420ق، ص291).
البته ارادة انسان و ورای آن، ارادة خدا، حاکم بر تأثیرات محیطی است؛ اما قطعاً ارادة او تابع حکمت اوست. محیط اعم از حقیقی یا مجازی اسـت. دیکـشنری مـریام وبستر فضای مجازی را به «شبکه های کمپیوتری جهانی، مـخصوصاً اینـترنت» تعریف کرده است (وبستر، 1996). فضای مجازی به معنای واقعی، مجازی نیست، هرچند قدرت توهم زایی دارد. فراگیری، جذابیت، توهم زایی و تأثیرگذاری نـاخودآگاه از ویژگـی های آن اسـت.
برای بلد قرآنی سه وصف ذکر شده است: میته، طـیب و خبیث (ر.ک: سبأ: 15؛ فرقان: 49؛ زخرف: 11؛ ق: 11؛ فاطر: 9). بلاغی نجفی می نویسد: «طیب » به معنای خالص و منزه از هر آلودگی است. «طیب» دربـارة انـسان، بـه معنای پاک بودن از هر خباثت یا صفت و حالت ناخوشایند یا پاکی است در آنچه اراده کـرده و در آن رغـبت دارد (بلاغی نجفی، 1420 ق، ج2، ص131 ). همین نویسنده که ـ به نوشتة خودش ـ بعد از بررسی فراوان به این تعریف دست پیدا کرده، افـزوده اسـت: در بـیان رسول اکرم(، صحابة کرام و ائمة هدی (، تفسیر طیب را نیافتم، اما ظاهراً طـیب مـشترک مـعنوی است؛ یعنی معنای واحد، اما مصادیق متعدد دارد (همان).
در برابر «بلد طیب»، «بلد خبیث » قـرار دارد کـه مـحصول آن «نکد» است. راغب اصفهانی، «خبیث » را امر ناپسند ـ مادی یا معنوی ـ معرفی کرده که به سـبب پلیدی و پسـتی، مکروه است (راغب، بی تا، ص272). علامه طباطبایی، نکد را به «قلیل» معنا کرده است (طـباطبایی، 1417ق، ج8، ص161). امـا نـظر به متناظر بودن دو مفهوم «طیب» و «خبیث»، که در وصف «بلد» آمده و دو مفهوم «یخرج نباته بـاذن ربـه» با «لا یخرج الا نکدا»، که وصف روییدنی هاست، می توان فهمید که معنای «نکد» در «قلیل» خـلاصه نـمی شود، بـلکه بر کیفیت نامطلوب آن نیز اشعار دارد. بی ارزش، بی برکت، بی کیفیت و غیر قابل استفاده نیز از معانی آن است. عـلاوه بـر آن، محصول بلد خبیث، یعنی همان نکد ـ برخلاف محصول بلد طیب ـ به خـدای مـتعال نـسبت داده نشده است تا نشان دهد شکل گیری تربیت نامطلوب، ناشی از اراده و اختیار خود انسان است.
ب. تـربیت اخـلاقی: بـرخی محققان با نظر به سخن پیامبر اکرم(: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» (طـبرسی، 1370، ص8)، تـربیت اخلاقی را پس از مقام نبوت، برترین رسالت دانسته و این گونه معنا کرده اند: «تربیت اخلاقی پرورش قوای درونی و تعالی صـفات اخـلاقی جهت نیل به فضایل انسانی است که دوری از رذیلت ها را به همراه دارد» (جوادی آمـلی، 1394، ص54).
هـمین نویسنده ایجاد تعادل در قوای درونی انسان بـا اشـراف عـقل را نشانة توانایی انسان بر تربیت اخلاقی خـویش دانـسته، هماهنگی فردی و جامعه را برای رسیدن به این مقصود لازم شمرده است (همان، ص55و56). تربیت اخلاقی، تـلاش در جـهت شکوفا کردن استعدادهای فطری ـ اخـلاقی انـسان، همچنین تـلاش در جـهت ایجـاد، اصلاح یا تثبیت فضایل، و همزمان تلاش بـرای دفـع یا رفع رذایل در عرصه های بینش، گرایش و کنش از طریق روش های متناسب با تزکیه است کـه در نـهایت، به کمال و سعادت انسان منتهی مـی شود.
اهمیت تأثیر پذیری محیطی
شـخصیت آدمـی متأثر از محیط و ساختة محیط اسـت. «تـأثیر پذیری از شرایط زمانی، مکانی و اجتماعی، از مبانی تربیت انسان است» (باقری، 1393، ص134). بدین روی، برای تغییر مـطلوب، اولین گـام تغییر محیط است. «برای ایجـاد حـالات و رفـتارهای مطلوب در انسان، بـاید بـه دست کاری شرایط محیطی پرداخـت» (هـمان).
مفهوم «محیط»، به احاطة انسان در حصار عوامل و شرایط اشعار دارد که به نوبة خود، گـویای نـاتوانی عمومی ـ جز در مواردی ـ در مقابله با مـحیط اسـت. این ادعا بـه مـعنای سـلب اراده در مواجهه با محیط نـیست، اما مخالفت با آن نیز چندان فراوان نیست. نقش محیط در رشد یا انحطاط اخلاقی از آن نظر است کـه مـحیط خبیث، قابلیت رشد معنوی را سلب مـی کند، هـدایت را بـه خـسارت تـبدیل می سازد (اسراء:82)، اسـتعداد هـدایت پذیری را سلب می نماید و برای تربیت اخلاقی مانع جدی می شود. تعابیری مانند «نمی شنوند، نمی بینند، کر و گنگ و کورند، غـافلند، مـانند حـیوان و بدتر از آن اند» حاکی از همین حقیقت است (ر.ک: انـفال: 21؛ بـقره: 25؛ فـاطر:14؛ اعـراف: 198؛ انـفال: 22؛ مـدثر:50-51؛ اسراء: 41و46؛ فرقان:44). رذایل مذکور عمدتاً رهاورد محیط آلوده و نبود عزم جدی برای برون رفت از آن است. اما تأثیرپذیری انسان ها از محیط یکسان نیست؛ زیرا با تفاوت متغیرها، میزان آن تغییر می کند.
متغیرهای زمینه ساز تـأثیر پذیری محیطی
محیط تأثیرگذار شامل دو مصداق «طبیعی » و «اجتماعی » است. «محیط طبیعی» مکان جغرافیایی زندگی است؛ اما «محیط اجتماعی» از جمع انسان ها در یک مکان، دارا بودن هدف واحد و تعامل با یکدیگر حاصل می شود.
برخی مـتغیرهای مـحیط انسانی و احیاناً برآیند آنها فرد را قادر می سازد بر تأثیرات محیط طبیعی غالب شود. جمع بودن تعداد بیشتری از متغیرها احتمال تأثیرپذیری را افزایش می دهد. متغیرهایی که زمینة تأثیر پذیری هرچه بیشتر را فـراهم مـی آورند، در ذیل بررسی شده اند:
یک. دوران کودکی و نوجوانی
دوران طفولیت و سنین نزدیک به آن زمینة تأثیر پذیری از عوامل محیطی را مهیا تر می کند. کودکی ترکیبی از سادگی، صداقت، خوش باوری و اعتماد است. امـام عـلی( در نامه ای خطاب به فرزندشان، قـلب کـودکان را به زمینی کاملاً مستعد، که آمادگی دارد هر نوع کشتی را در خود پرورش دهد، تشبیه کرده اند (سید رضی، 1379، نامه 31). یا فرموده اند: «نوجوانان را دریابید که آنها نسبت به کـارهای خـیر پیش قدم ترند» (همان). نوع مـحیط مـوجب شکوفایی یا مکتوم ماندن داده های فطری است.
غزالی چون جاحظ، ابن خلدون، سعدی، از مربیانی است که به تأثیر محیط بر تربیت سخت باور دارد. او کودک را پاک فطرت می داند و می گوید: هنگام زادن هیچ نیک و بـدی در او فـعلیت ندارد؛ اما چون در محیط قرار گیرد، عوامل گوناگون محیطی بر او مؤثر افتد (بهشتی و دیگران، 1388، ص151).
غزالی در ادامه نوشته است:
اگر این عوامل تربیتی مثبت باشند، صفات نیکِ بالفطرهِ کودک احیا می شود و انـدک اندک رو بـه فعلیت مـی رود، و صفات بد مکتوم می ماند و زمینة بروز نمی یابد؛ و اگر عوامل تربیتی منفی باشد، صفات نیک مکتوم می ماند، و صـفات بد زمینة ظهور می یابد و رفته رفته به فعلیت می رسد و کودک از دست مـی رود (هـمان).
بـیان امام صادق(ع) که می فرمایند: «قبل از آنکه مرجئه فرزندان تان را گمراه کنند، احادیث ائمه را برای آنان بیان کنید » (کلینی، 1407ق، ج6، ص47)، تـأکیدی بـر ظرفیت تأثیر پذیری کودکان است. کودکانی که شخصیت شان در محیط آلوده شکل گرفته، در بزرگ سالی، محیط سـالم را تـرجیح نـمی دهند. امام صادق( کیفیت استقبال مردم بصره نسبت به تشیع را از کسی سؤال کردند، پاسخ داد: ضعیف اسـت. حضرت فرمودند: نوجوانان را دریابید؛ زیرا شتاب آنان به جانب خیر بیشتر است (حمیری،1413ق، ص128).
امـروزه کودکان، مظلومانه، با کـمک خـانواده، مورد هجوم فضای حقیقی و مجازی اند، اما توان مقابله ندارند. برخی والدین اولین خائنان به فرزندان خویش اند. رسول اکرم(ص) در پاسخ کسی که می خواست حق فرزند بر پدر را بداند فرمودند: «...أَنْ یحَسِّنَ اسْمَهُ وَأَدَبَهُ وَیضَعَهُ مَوْضِعاً صـَالِحا»؛ نام نیکو بر او بگذارد، نیکو ادبش کند و محیط تربیتی شایسته ای برای او فراهم آورد (عاملی، 1409ق، ج21، ص390). آموزش نسبت به کودک، مانند نقش انداختن بر سنگ است: «العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر» (کراجکی، 1410 ق، ج1، ص319 ).
ارزش های دوران کـودکی گاهی چنان استوار می شود که در بزرگ سالی در برابر اندیشه های مخالف ـ حتی اندیشه های توحیدی ـ مقاومت کرده، اندیشة پدران خویش را اصل می خواند (ر.ک: لقمان: 21). ماندگاری ارزش های کودکی در تمام عمر، تربیت دوران کودکی را از حساسیت خاصی بـرخوردار مـی کند.
دو. تواضع، در برابر تکبر
از ویژگی هایی که زمینة پذیرش عوامل صلاح و فساد در صاحبان خود را فراهم می آورند، تواضع یا تکبر است. انسان های متواضع در پذیرش حق، و متکبر در انکار حق پیش قدم اند؛ یعنی گروه اول محیط طیب و گـروه دوم آلوده را انـتخاب می کنند؛ شاید به این علت که متکبران به سبب آلودگی درون، با محیط آلوده سنخیت بیشتری دارند. قرآن در تحلیل چرایی این انتخاب، به سه دلیل «تکبر ناحق»، «تکذیب آیات الهی» و «غفلت » تصریح کرده اسـت: «بـه زودی، کـسانی که در زمین به ناحق مـتکبر و گـردن کش هـستند و اگر هر معجزه ای هم ببینند ایمان نمی آورند و اگر راه هدایت و رشد را ببینند آن را نمی پیمایند و چنانچه راه ضلالت و گم راهی را ببینند آن را در پیش می گیرند، این ها را از آیات خود مـنصرف خـواهیم کـرد و این به سبب آن است که آنها آیات ما را تکذیب کـردند و نـسبت به آنها غفلت ورزیدند» (اعراف: 146). مرحوم طباطبایی معتقد است: قید «ناحق» برای تکبر توضیحی است (طباطبایی، 1417ق، ج8، ص241)؛ زیرا تکبر به حـق وجـود نـدارد.
سه. دسترسی آسان یا سخت به محیط طیب یا خبیث
دسترسی هـرچه آسان تر به عوامل پاکیزه یا آلوده کننده ـ اعم از کتاب، دوست یا بدافزار های اخلاقی ـ شرایط همرنگی را تسهیل می کند. در برابر، در دسترس نبودن، کـار را نـسبتاً سـخت می کند. کتاب یا دوستی که به سادگی در دسترس است، بیشتر مورد استقبال واقـع مـی شود. در نتیجه، تأثیر پذیری از آن سهل تر است. بدین روی، تلاش برای دسترسی به محیط طیب یا فاصله گرفتن از عوامل خبیث، مـورد امـر و نـهی قرآن است. تعابیری مانند «سارعوا» و «سابقوا» (آل عمران: 133؛ حدید: 31) یا تعابیری مانند: «لا تقربا»، «لا تـقربوا»، «اجـتنبوا»، «یغـضوا»، «یغضضن »، «فلا تخضعن»، «قوا انفسکم و اهلیکم نارا» از آن جمله است (ر.ک: نساء: 43؛ انعام: 151و152؛ اسراء: 32و34). در این آیات، بـر دوری جـستن از فـواحش ظاهری و باطنی، مال یتیم، نماز در حال مستی و زنا تأکید شده است. امام معصوم( هـر مـعصیتی را حریم خدا خوانده و دوری جستن از آن را توصیه کرده است: «معاصی، حریم خداست. کسی که بـه آن نـزدیک شـود، در شرف ورود به آن خواهد بود» (صدوق، 1404ق، ج 4، ص76). گاهی ایمان و تقوا نیز مانع سقوط نیست. فـرار کـردن از موقعیت های آلوده، تنها راه مصونیت است. با این فرض که کودکان یا کودک صفتان مصلحت خود را تشخیص نـمی دهند، حـاکمان انـدیشمند با حکیمانه ترین روش، وظیفة اصلاح را انجام می دهند. حضرت علی( به عنوان امام و حاکم امت اسلامی، اصلاح جـامعه را از وظـایف خود دانسته، فرموده اند: «خدایا، تو می دانی که درگیری ما برای این است کـه نـشانه های حـق و دین تو را آشکار و در زمین تو اصلاحات را ظاهر کنیم» (سید رضی، 1379، خ 131، ص248). این ممانعت ممکن است از طریق هشدار یا در نـهایت، قـوّة قـهریه صورت بگیرد.
چهار. کوتاهی یا بلندی زمان حضور در محیط
مدت اقامت در محیط طـیب یا خـبیث، نقشی تعیین کننده در تأثیر پذیری ایفا می کند.
بر اساس مطالعات میدانی، ارزش های خانوادگی در میان استفاده کنندگان از فضای مجازی، مـتناسب بـا طول زمان استفاده از فضای مجازی متفاوت است (خدامرادی، 1393، ص155).
در آلودگی زیست محیطی نیز ابـتلا یا درمـان، به کوتاه یا بلند بودن مدت اقامت در آن وابـسته اسـت. اعـتیاد به زیست کردن در محیط آلوده، ترک آن و ورود به دنـیای دیگـر را دشوار می کند.
در مثنوی معنوی آمده است: مردی از بازار عطرفروشان می گذشت که ناگهان بـیهوش شـد و بر زمین افتاد. هرچند بـرای درمـان او تلاش کـردند، ثـمری نـداد. برادرش را خبر دادند. وی گفت: شغل بـرادرم دبـاغی است. سال ها با فضولات حیوانات زندگی کرده و لایه های مغزش از بوی سرگین پر شـده اسـت. کمی سرگین سگ برداشت، با عـجله بالای سر او آمد، و بـا زیرکـی، مدفوع را جلوی بینی او گرفت. مـرد بـه هوش آمد.
هم از آن سرگین سگ داروی اوست
که بدان او را همی معتاد و خوست
(رومی، دفـتر چـهارم، بخش 11)
افلاطون در کتاب جمهور، در مـقام تـمثیل، غـارنشینانی را معرفی می کند کـه دسـت و پای آنها بسته شده، سـال ها رو بـه دیوار غار نشسته و هرگز پشت سر خود را ندیده اند. ناگهان، زنجیر از پای یکی از زندانیان باز شده، بـه عـقب برگشته، پشت سر خود را می بیند و سـپس از دهـانة غار بـه بـیرون مـی رود. او متوجه می شود که حـقیقت چیز دیگری است. اما زمانی که می خواهد دیگران را با خود همراه کند، از همراهی با او سـر بـاز می زنند. این تمثیل در مقام توضیح عـالم «مـثل» اسـت، امـا حـاکی از واقعیتی اجتماعی اسـت (افـلاطون، 1390، ص52 ).
پنج. تقلید شایسته یا ناشایسته
مقصود از «تقلید»، همانندسازی خویشتن با دیگران و تکرار رفتار آنان، از روی توجه یا بدون تـوجه بـه نـوع رفتار است. برخی روان شناسان نوشته اند: «تقلید بـه مـعنای تـولید مـجدد و فـعال کـیفیات و خصوصیات ادراک شدة رفتار موجود دیگر است» (منصور، 1388، ص249 ). بخش وسیعی از رفتارها و کنش های آدمی، ریشه در تقلید از دیگران دارد. به اعتقاد علامه طباطبایی، محال است کسی یافت شود که پیرو و مقلد نـباشد. کسی که خلاف این را ادعا کند یا بپندارد که در طول زندگی تقلید نکرده، خویشتن را فریفته است (طباطبایی، 1417ق، ج1، ص212).
تقلید ممکن است آگاهانه یا ناآگاهانه، واقعی یا خرافی باشد. تقلید در حالات ناآگاهانه و خرافی، به سن زمـانی، مـیزان عقلانیت یا سفاهت انسان بستگی دارد. تقلید ممکن است ابتدا در موارد جزئی باشد، اما مقلد در نهایت، در همة جهات شبیه کسی خواهد شد که از او تقلید کرده است. بدین روی، حضرت علی( فرمودند: «اگـر صـبور نیستی خود را به صبوران شبیه کن! زیرا کم اند کسانی که خود را به قومی شبیه کنند، اما عضوی از آنان نشوند» (سید رضی، 1379، حکمت 207). امام صـادق( هـم فرموده اند: «خدای متعال به پیامـبری وحـی کرد به قومش بگوید: لباس دشمنان مرا نپوشید، غذای دشمنان مرا نخورید و خود را به شکل دشمنان من در نیاورید که شما هم از دشمنان من خـواهید شـد » (حر عاملی، 1387، ج11، ص111 ).
مشابهت سـطحی بـا بیگانه، گام اول در پذیرش اندیشه و فرهنگ آنان است. تقلید در کودکان، جایگاه ویژه ای دارد. با فرض اینکه ادعای برخی محققان مبنی بر اینکه «نوزادان قبل از دو سالگی تقلید نمی کنند و تقلید رفتارهای مختلف در سنین متفاوت شـکل مـی گیرد» (جونز، 2009م، ص43) را بپذیریم- که جای تردید است- اما قطعاً در سایر سنین، تقلید اولین عامل یادگیری است. بدین روی، مراقبت والدین و مربیان بر رفتار خویش، قبل از هر عامل دیگر، توصیة جدی معصومان( است. «کـسی کـه خود را پیشـ کسوت می داند قبل از آموزش دیگران، باید خود را آموزش دهد، و قبل از آنکه با زبان ادب کند با سیرت و رفـتار، ادب کند» (حر عاملی، 1387، ج16، ص150).
شش. اعتماد یا عدم اعتماد به محیط طیب یا خـبیث
از مـتغیرهایی کـه ضریب تأثیرپذیری از عوامل مؤثر محیطی را کاهش یا افزایش می دهد، اعتماد یا عدم اعتماد به عوامل تأثیرگذار محیطی است. اعـتماد کـردن در برابر سوء ظن داشتن است که ممکن است نسبت به فرد یا گروه، بـجا یا بـیجا بـاشد. «اعتماد را می توان داشتن حسن ظن به دیگران در روابط اجتماعی دانست که دارای دو طرف اعتماد کننده و اعتمادشونده (فـرد یا گروه) است» (بختیاری، 1389، ص68). مهم ترین نقش آن، این است که «روابط اجتماعی را تسهیل کرده، امکان سـود یا زیان را در خود نهفته دارد» (همان). روابـط انـسانی نیازمند اعتماد و حسن ظن است، اما به ویژه امروزه برای دریافت ارزش های اخلاقی و انسانی، به همگان نمی توان اعتماد کرد. باید به منابع ناشناخته یا شناخته شده به عنوان دشمن، و از جمله رسانه های جمعی بیگانه بـا دید تردید نگریست. امام صادق ( ذیل آیة «فَلْینْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی طَعامِهِ» (عبس: 24)، علم را نوعی طعام دانسته اند که برای دریافت و خوردن آن، باید نهایت احتیاط را انجام دهد (بحرانی، 1416ق، ج5، ص584). این سخن در زمانی صادر شده که فناوری های کنونی دست مـخالفان دین و ارزش های انسانی نبوده است.
اعتماد گام اول در الگو پذیری است. فرزندی که به والدین خود اعتماد ندارد، آگاهانه آنان را الگو قرار نمی دهد یا تنها ویژگی هایی را برمی گزیند که برای او قابل اعتماد باشند.
بین ویژگی های فردی والدین مـانند سـن، تحصیلات و شغل، تنها متغیر تحصیلات، با نوع الگوهای رفتار اجتماعی دختران رابطة معناداری نشان داده است (پوریوسفی و دیگران، 1388، ص159).
با تأسف، گاهی انسان های غیرقابل اعتماد در جایگاه معتمد قرار گرفته، و مـعتمدان غـیرقابل اعتماد می شوند. به بیان دیگر، جای دوست و دشمن عوض می شود. در این صورت، پیام های ارزشی از جانب نیکان نادیده گرفته شده، سخیف ترین پیام ها، گوش شنوا پیدا می کنند. به قول سعدی، «مجلس وعظ چـو کـلبة بـزاز است، آنجا تا نقدی نـدهی بـضاعتی نـستانی، و اینجا تا ارادتی نیاری سعادتی نبری » (سعدی، 1388، حکایت 38). سوء ظن به انسان های شایسته، به رمیدگی از آنان منجر می شود. بر این اساس، مـربیان شـایسته بـاید عوامل دافع را به حداقل و جاذب را به حداکثر بـرسانند. خـدای متعال نیز تمام عناصر جاذب را در پیامبران جمع و عوامل تنفر را از آنان دور کرده است.
مرحوم مجلسی نوشته است: «عصمت، کمال عـقل، ذکـاوت، زیرکـی، قوّت رأی، سهو نکردن باید در هر پیامبری باشد. در برابر، هرآنچه مـوجب نفرت خلق می شود، مانند پستی پدران، آلودگی مادران، خشونت و غلظت، ابنه (تمایل به ملوط بودن) و شبه آن، همچنین غذا خـوردن در مـسیر و شـبه آن نباید در آنان باشد. علامه در شرح تجرید نوشته است: باید از امـراض مـنفره مانند ابنه، سلاست ریح، جذام و برص منزه باشند؛ زیرا اینها موجب نفرت است و با غرض بعثت منافات دارد. قـوشچی سـلس البـول را هم افزوده است» (مجلسی، 1403ق، ج64، ص251).
اعتماد به ناشناخته ها و بالاتر از آن، دشمنان ـ مثلاً، در فضای مـبتذل مـجازی ـ در نـهایت، موجب نابودی یا ضعف ارزش های دینی و ملی خواهد شد. برای نمونه:
برنامه ها و فیلم های ماهواره ای حـاوی مـحتوایی اسـت که در آن، پای بندی و وفاداری به خانواده و ارزش های اخلاقی، امری مضحک و عوامانه به نظر می رسد، و در مـقابل، داشـتن روابط آزاد جنسی، روابط متهورانة جنسی و ایجاد تردید دربارة اهمیت و ارزش ازدواج ناشی از نگاه آزاداندیشانه و مـترقی بـه زنـدگی و روابط عاطفی تلقی می شود (روشن و خلیل زاده، 1392، ص507 ).
در برابر، بدگمانی نسبت به نیکان، آدمی را نسبت بـه پذیرش سـخن آنان بی رغبت می کند. برای مثال، کسی که ـ به دلیل واهی ـ به حضرت موسی( بـدگمان شـده اسـت، معجزات او را هم نمی پذیرد. مولانا از زبان حضرت موسی( خطاب به بنی اسرائیل گفته است:
صد هزاران مـعجزه دیدی زمـن
صد خیالت می فزود و شک و ظن
از خیال و وسوسه تنگ آمدی
طعن بر پیغـمبری ام مـی زدی ...
بـانگ زد گوساله ای از جادویی
سجده کردی که خدای من تویی
چون نبردی بد گمان در حق او
چون نـهادی سـر چـنان ای زشت رو
(رومی، دفتر دوم، ص256 )
خوش گمانی به گوساله، بنی اسرائیل را نسبت به پرستش آن راغب کـرد. بـه بیان حضرت علی(، مجالست با اشرار، بدگمانی به خوبان را در پی دارد (حر عاملی، 1416ق، ج16، ص264 ). به گفتة حضرت عیسی( بـا مـؤمنانی معاشرت کنید که دیدن آنها شما را به یاد خدا اندازد، گفتار آنها بر عـلم شـما بیفزاید و عمل آنها شما را به آخرت تـشویق کـند (کـلینی، 1407ق، ج1، ص39). در این صورت، دید واقعی نسبت به دشمنان در شما شـکل خـواهد گرفت.
هفت. سطحی نگری در برابر معرفت عمیق
انسان سطحی نگر قادر نیست پیامد رفتار خـود را بـسنجد. بدین روی، به سادگی در دام محیط آلوده گـرفتار مـی شود. اینان انـدیشیدن را نـیاموخته اند، یا آمـوخته اند که اندیشه نکنند. در برابر، انسان های عـاقل بـا سنجش عواقب رفتار، به محیط آلوده وارد نمی شوند؛ زیرا «چه بسیارند لذت هایی اندک کـه غـم هایی طولانی بر جای می گذارند!» (سید رضـی، 1379، کلمات قصار).
سطحی نگری و فـقدان مـعرفت عمیق بنی اسرائیل موجب شد پس از سـال ها حـشر با حضرت موسی(ع)، به محض دیدن جلوه هایی از بت پرستی، بدان راغب شوند. «و فرزندان اسرائیل را از دریا گـذراندیم تـا به قومی رسیدند که بر بـت های خـویش هـمت می گماشتند. گفتند: ای مـوسی، هـمان گونه که برای آنان خـدایانی اسـت، برای ما نیز خدایی قرار ده! گفت: راستی، شما گروهی هستید که نادانی مـی کنید!» (اعـراف: 138) حشر چند ساله با پیامبر و مـشاهدة مـعجزات فراوان، بـرای بـنی اسرائیل بـاور عمیق ایجاد نکرده بـود. آنان همچنان گذرا و جاهلانه به حوادث می نگریستند.
سطحی نگری، جهالت، نداشتن تحلیل مناسب، تکیه بر مـدرکات حـواس ظاهر و ضعف عقلانی، بستری مناسب بـرای تـأثیر پذیری هـرچه بـیشتر از مـحیط آلوده است. باور شـبهات، ارتـداد، رغبت به کفر یا گرایش به سایر ادیان نیز در بستر فقدان معرفت عمیق قابل تحلیل است. الگوهای آمـوزشی خـانواده نـیز زمینه های سطحی نگری در فرزندان را فراهم می آورد. پیامبر مـعظم(، پدرانـ مـؤمن دورة آخـرالزمان را بـه این خـاطر که «اولاً، واجبات دینی را به فرزندان خود آموزش نمی دهند؛ ثانیاً، با فرض آموزش، به آنان اجازة عمل به واجبات نمی دهند؛ ثالثاً، فقط دستیابی فرزندان به متاع بی ارزش دنـیا برای آنها راضی کننده است» توبیخ کرده و از آنان بیزاری جسته اند (شعیری، بی تا، ص106).
هشت. نوع مزاج انسانی
گمان می رود گرمی و سردی یا تری و خشکی مزاج زمینة گرایش به جانب خوبی یا بدی را فراهم مـی آورد. در تـعریف «مزاج» نوشته اند:
«مزاج» کیفیتی است که در اثر واکنش میان عناصر اربعة جسم حاصل شده است و دارای خاصیتی متفاوت از خاصیت اجزاء است. کیفیت حاصل شده دارای درجاتی متفاوت از اعتدال است و میزان اعتدال کـیفیت حـاصل شده (مزاج) عامل مهمی برای دستیابی موجودات به رتبه های متفاوت وجود است (آهنچی و دیگران،1390، ص1).
بیشتر پیشینیان در این عقیده مشترک اند که مزاج آدمی بستری مـناسب بـرای بروز برخی صفات اخلاقی یا گـرایش بـه جانب خیر و شر است. انسانی که در رفتارهای جنسی پرجنب و جوش است، احیاناً به رفتارهای غیراخلاقی دست می زند یا به سرعت خشم گرفته، سخنان ناروا مـی گوید. بـه احتمال، رفتار او را می توان بـه گـرمی مزاج او مرتبط دانست. یا اگر برخی همسران نیاز جنسی یکدیگر را برآورده نمی کنند ـ که خود، بدون عذر موجه، رفتاری غیر شرعی و غیر اخلاقی است ـ و ممکن است در نهایت، به اختلاف خانوادگی و جدایی مـنجر شـود، احیاناً در سردمزاجی ریشه دارد. اما سؤال اصلی میزان تأثیرگذاری مزاج است. آیا مزاج، آدمی را در بروز رفتارها یا تصمیم گیری های اخلاقی بی اختیار می کند یا عملکرد آن، تنها در حد یک ظرفیت و استعداد است؟
برخی محققان معتقدند: «تفاوت های اخلاقی بین کـودکان مـی تواند در اثر اخـتلاف مزاج آنها باشد. اگر بعضی کودکان عصبانی و تندخو و برخی شکیبا، برخی لجوج و برخی مطیع، برخی زرنگ و بـعضی تنبل و بعضی خیرخواه و بعضی خودخواه، بعضی شادمان و بعضی اندوهگین هستند، مـمکن اسـت این صـفات معلول کیفیت مزاجی و توان جسمانی آنها باشد. اما به این معنا نیست که این صفات و اخلاقیات قابل تغییر نـباشد، بـلکه مزاج بیش از استعداد و آمادگی بیشتر برای ظهور و بروز این صفات نتیجه نمی دهد» (ر.ک: یثربی و دیگـران، 1394، ص35-66).
بـر این اسـاس، انسانی که مزاجی گرم دارد، به مرز خشم و عصبانیت نزدیک تر است، اما بدان معنا نیست کـه توانایی کنترل بر نفس یا رفتارهای خویش را نداشته باشد. در غیر این صورت، بسیاری از مبانی انـسان شناختی تربیت، مانند اراده و اختیار آدمـی زیر سـؤال خواهد رفت.
نه. اعتماد صادق یا کاذب به خویشتن
اعتماد صادق به خویشتن بر اساس معرفت یقینی نسبت به ارزش ها و باورهای دینی شکل می گیرد. صاحب آن به سادگی، خود را در اختیار تفکرات باطل قرار نـمی دهد. جرئت «نه» گفتن یا مقابله با تفکر باطل در او تثبیت شده است. در برابر، نقطة آغاز آلودگی ها گاهی اعتماد کاذب و ورود به محیط آلوده توسط فردی است که خود را از آن بالاتر می داند که آلوده شود. اعتماد کـاذب او را در دام عـوامل آلوده کننده گرفتار می کند؛ مثلاً، این باور، که امکانات دریافت کنندة امواج ماهواره ای به تفکرات و ارزش های او آسیب نمی رساند یا در صورت معاشرت با دوستان فاسد، از فساد آنان در امان است، آغاز آلودگی است. حتی گاهی، در عـین آلودگـی، خود را پاکیزه می داند؛ تفکری خطرناک که به تعبیر قرآن، صاحب آن از زیان کارترین افراد است: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالاً الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَهُمْ یحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یحْسِنُونَ صـُنْعاً» (کـهف: 103-104)؛ بگو آیا شما را از آنهایی که از حیث عمل زیان کارترند خبر دهیم؟ همان کسانی که کوشش ایشان در زندگی این دنیا تلف شده، می پندارند رفتاری نیکو دارند. در نهایت، برای اینان جای خوب و بد و حق و باطل عوض شـده، بـه تـعبیر قرآن، اعمال بد برای اینـان خـوب جـلوه می کند. «آیا کسی که عمل بدش برای او تزیین شده و آن را خوب و زیبا می بیند، همانند کسی است که واقع را آن چنان که هست می یابد؟»(فاطر: 8).
برای رهـایی از ظـلمت های انـباشتة محیطی، تلاش کنیم شاخص های تأثیرپذیری از محیط طیب را بـه نـقطة مطلوب سوق دهیم و در برابر تأثیرات نامطلوب بلد خبیث، خود و دیگران را مقاوم کنیم. بر اساس تحقیق میدانی که میرمحمدی و سـاروخانی در سـال 1391، در بـاب تأثیر فضای مجازی و تحولات هویت ملی در میان شهروندان تهرانی انـجام داده اند، بیش از 64 درصد از تحولات و تغییرات (تقویت یا تضعیف) هویت ملی در میان شهروندان تهرانی، همزمان تحت تأثیر هفت مـتغیرـ مـیزان دسـترسی به فضای مجازی، اعتماد به آن، میزان استفاده از آن، سن، جنسیت، نوع نـگرش و سـطح تحصیلات ـ بوده است.
نتیجه گیری
تأثیرات محیطی قادر است خلقیات، ارزش ها، تفکرات و سبک زندگی آدمی، و در یک کـلام، شـخصیت انـسان را تغییر دهد. منشأ این تغییرات ـ احیاناً ناخواسته ـ ذهن آدمی است که گـاهی فـریفته شـده، توانایی تشخیص اثرپذیری های بسیار تدریجی از محیط طیب یا خبیث را از دست می دهد. همة انسان ها در تـأثیرپذیری یـکسان نـیستند، متغیرهای متفاوتی تأثیرپذیری را تشدید یا تضعیف می کند. سازوکار این تغییرات روند بسیار کند، تـدریجی و پیـوسته بودن آن است. اجتناب از محیط هایی که تأثیر نامطلوب می گذارند، مراقبت بر خویشتن، محاسبة نـفس، هـمچنین تـوجه به اینکه چه تغییرات بینشی، کنشی و رفتاری ممکن است به صورت ناخواسته در آدمی حـاصل شـود و اینکه کدام عوامل محیطی در حال تغییر کردن و تغییر دادن هستند، یا اینکه چه تـغییراتی بـااهمیت و کـدامین تغییرات بی اهمیت اند، همچنین پیش بینی اینکه اگر این تغییرات رخ دهد چه نتایج مثبت یا منفی دربـر خـواهد داشت، همه ممکن است روند تأثیرپذیری انسان از محیط را به مرحلة خودآگاهی و تـصمیم گیری و سـرانجام، پذیـرش یا اجتناب از آن وارد کند.
منابع
ابن بابویه، محمدبن علی، 1413 ق، من لایحضره الفقیه، مصحح: علی اکبر غـفاری، قـم، انـتشارات اسلامی.
آهنچی، مرکز، و محمد سعیدی مهر، 1390، «بازخوانی مفهوم مزاج بر پایه پزشکی مـدرن»، فـلسفه علم، ش 2.
بحرانی، سید هاشم، 1416ق، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بنیاد بعثت.
بختیاری، مهدی، 1389، «اعتماد اجتماعی و رابطه بـرخی عـوامل اجتماعی با آن: مطالعه موردی شهر قم»، مطالعات فرهنگی و اجتماعی، پیش شماره دوم.
بـلاغی نـجفی، محمدجواد، 1420ق، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، قم، بـنیاد بـعثت.
بـلخی، محمد، 1366، مثنوی معنوی، دفتر دوم، تهران، شرق.
بـهشتی، مـحمد و دیگران، 1388، آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
بی ریا، نـاصر، و سـیداحمد رهنمایی، 1394، روان شناسی رشد 1: با نـگرش بـه منابع اسـلامی، تـهران، سـمت.
پوریوسفی حمید، و دیگران، 1388، «بررسی جامعه شـناختی عـوامل مؤثر بر الگو پذیری رفتار اجتماعی دختران»، پژوهش نامه علوم اجتماعی، سال سوم، ش 1.
جـوادی آمـلی، عبدالله، 1394، ادب قضا در اسلام، تنظیم و تحقیق: مـصطفی خلیلی، قم، اسراء.
حـر عـاملی، محمدبن حسن، 1409ق، وسائل الشیعه الی تـحصیل مـسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل البیت ( لاحیاء التراث.
حسینی عذاری، سید شهاب الدین، بی تا، ملامح المـنهج التـربوی عند اهل البیت(، بی جا، مرکز الرسـاله، سـتاره.
حـمیری، عبدالله، 1413ق، قرب الاسـناد، قـم، مؤسسه آل البیت(.
خدا مـرادی، طـاهره و دیگران، 1393، «بررسی میزان استفاده از فضای مجازی بر ارزش های خانواده (مطالعه موردی؛ معلمان مقطع مـتوسطه سـازمان آموزش و پرورش استان ایلام)»، فرهنگ ایلام، ش 44و45.
رازی، فخرالدین، 1420ق، تفسیر مـفاتیح الغـیب، بیروت، دار احـیاء التـراث العـربی.
راغب اصفهانی، حسین بـن محمد، 1412ق، المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دار العلم الدار الشامیه.
راوندی، قطب الدین، 1405ق، فقه القرآن، قم، کتابخانه آیتـ الله مـرعشی نجفی.
روشن، محمد، و محمدمهدی خلیل زاده، 1392، «حـقوق خـانواده در بـرابر پخـش بـرنامه های ماهواره ای»، خانواده پژوهی، سـال نـهم، ش 4.
سعدی، مصلح الدین، 1388، گلستان، شیراز، مرکز سعدی شناسی.
سیدرضی، 1379، نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، قم، پارسیان.
شعیری، تـاج الدین، 1363، جـامع الاخـبار، قم، رضی.
شعیری، محمدبن محمد، بی تا، جـامع الاخـبار، نـجف، حـیدریه.
طـباطبایی، سـیدمحمدحسین، 1417ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات اسلامی.
طبرسی، فضل بن حسن، 1370، مکارم الاخلاق، قم، رضی.
عاملی، شیخ حر، 1387، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان.
عبدالقادر، حـامد، 1354ق، البیئه و اثرها فی التربیه، صحیفه دار العلوم، ش 1، بی جا.
عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، 1422ق، تفسیر نور الثقلین، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی.
قرشی، سیدعلی اکبر، 1371، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
قشیری، عبدالکریم، بی تا، الهـیئه المـصریه العامه للکتاب، مصر.
کراجکی، محمدبن علی، 1410 ق، کنز الفوائد، قم، دار الذخائر.
کلینی، محمدبن یعقوب، 1407ق، الکافی، محقق و مصحح: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
مجلسی، محمدباقر، 1403ق، بحار الانوار، مصحح: جـمعی از مـحققان، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
مصطفوی، حسن، 1360، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
منصور، محمود، 1388، روان شناسی ژنتتیک: تحول روانی از تـولد تـا پیری، تهران، سمت.
میرمحمدی، داود، و باقر سـاروخانی، 1391، «فـضای مجازی و تحولات هویت ملی در ایران، مطالعه موردی شهر تهران»، مطالعات ملی، سال سیزدهم، ش4.
یثربی، سیده مرضیه و دیگران، 1394، «تبیین نقش مزاج در تعلیم و تربیت با تأکید بـر تـربیت اخلاقی از دیدگاه حکمای اسـلامی و صـاحب نظران طب سنتی ایران»، پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی، سال بیست و سوم، دوره جدید، ش 28، ص35-66.
Jones. Susan S (2009) The development of imitation in infancy. Volum 364. Issue 1528.DOI: 10.1098/rstb.2009.0045