نوروزنامه، ویژه نامه روزنامه اطلاعات: فرزانه گشتاسب، دکترای فرهنگ و زبان های باستانی دارد و پژوهشگر برگزیده پژوهشگاه علوم انسانی است. با او درباره نوروز و عادات و سنن این روزهای پیش رو گفتگو کردیم و او نیز ما را از حال و هوای این روزها برد به حال و هوای روزگاران کهنی که هنوز واژه «نوروز» در زبان نبوده است ولی جهان بینی و اندیشه نو شدن و روزگار نو یافتن با بشر بوده است. دکتر گشتاسب از ریشه هایی گفت که با فلسفه هستی در ارتباطند و از حضور عناصری گفت که چیستی همه ما به آنها گره خورده است.
نوروز اصلا از کجا آغاز شد؟ به عبارت دیگر منشأ این جشن چه دورانی و میان چه مردمانی است؟
- به عقیده من نوروز از آن جشن هایی است که به یک ملت خاص یا یک دوره خاص تعلق ندارد، به این معنی که نوروز یک جشن فراتاریخی و فراملیتی است. زیرا یکی از مهم ترین والهام بخش ترین موضوعات برای انسان، از زمانی که در جستجوی چیستی و چرایی هستی خود بوده، طبیعت بوده است و مهم ترین اتفاقی که در طبیعت رخ می دهد و توجه هر انسانی را به خود جلب می کند، رویش مجدد و سبز شدن دوباره حیات، پس از یک دوره سرما و مرگ و خاموشی است.
در متون اوستایی نامی از نوروز نیامده است اما در متون فارسی میانه اشاراتی به این جشن کهن شده است. کتاب نیرنگستان قدیمی ترین نوشته ای است که از نوروز بزرگ به نام «روز خرداد... روز سال» یاد کرده است. در کتاب سوم دینکرد، بندهش، گزیده های زادسپرم و دستنویسی پهلوی به نام «م. او 29» نیز از نوروز به عنوان جشنی کهن یاد شده است.
به نظر می رسد در ایران باستان اقوام و ادیان مختلف نوروز را برگزار می کردند و زردشتیان هم با نام ریپتون و جشن ریپتون، «روز اورمزد و ماه فروردین» یعنی آغاز بهار را جشن می گرفتند. رپیتون نام ایزدی است که بنا بر اساطیر زردشتی در آغاز زمستان بزرگ به اعماق زمین سفر می کند تا گرما و حیات را در ریشه های درختان و آب های زیرزمینی حفظ کند و پس از پایان زمستان پنج ماهه، در نخستین روز فروردین مجددا به روی زمین باز می گردد. این اسطوره در کتاب بندهش آمده است و به نظر من جشن رپیتون به عنوان جشن آفرینش آتش و در ادامه شش جشن گاهنبار، که برای بزرگداشت شش آفرینش دیگر بوده است، برگزار می شده است.
با توجه به پژوهش های تان به ما بگویید که سبزه، میر نوروزی، اعداد هفت و سیزده به چه دلیل در جشن نوروز پررنگ هستند؟- جشن ها و مراسمی چون نوروز که با یک پدیده طبیعی گره خورده اند، همیشه و در همه دوره ها متعلق به همه مردم بوده اند نه یک دین و فرهنگ خاص. نمونه دیگر چنین جشنی که با طبیعت پیوند خورده است، آتش افروزی در میانه زمستان یا جشن هایی است که برای کاشت و برداشت محصول در تمامی دنیا برگزار می شده است. ویژگی این جشن ها آن است که به جز یک فلسفه مشترک برای برگزاری آن جشن، نکات مشترک بسیاری را حتی در ظاهر برگزاری مراسم بین اقوام گوناگون می توان پیدا کرد.
این موارد که نام بردید یعنی سیزده، عدد هفت، سیزده و میر نوروزی از زمره همین مشترکات اند. در دیگر فرهنگ های باستانی نیز، رابطه بهار طبیعت با اسطوره های سرسبزی و باروری و نمادهای آنها در مراسم کاملا روشن است؛ اسطوره ایشتر و تموز در بین النهرین، اسطوره آتیس نماد حاصلخیزی و کشاورزی، اسطورهآدونیس ایزدی که از درخت زاییده شده و ایزدبانو دمیتر الهه باروری و به ویژه نماد گندم، نمونه هایی از اساطیری هستند که با باززایی طبیعت پیوند دارند و کاشتن گندم و غلات دیگر در آغاز بهار و انداختن آنها در آب را در آیین ایزد آدرنیس هم داریم.
عدد هفت عددی مقدس نزد همه فرهنگ هاست و در نوروز معنایی دیگر هم دارد زیرا نماد آفرینش هفتگانه (آسمان، آب، زمین، گیاه، چارپا، انسان و آتش) در فرهنگ باستانی ایران است. میر نوروزی نماد نیروهای زوال یافته طبیعت است که در آغاز بهار دوباره قدرت از دست داده خود را باز می یابند؛ نماد مرگ و زنده شدن دوباره و بازگشت حیات و جوانی مجدد به جهان است.
درباره عدد سیزده باید بگویم برخلاف نظر عموم مردم در ادیان و فرهنگ های گوناگون که عدد سیزده را نحس می دانند، در بسیاری از فرهنگ های قدیمی از جمله در فرهنگ مایاها، آزتک ها، مکزیک باستان و سنت عبرانی عدد سیزده عددی مقدس است. در ایران باستان هم عدد سیزده در نوشته های پهلوی آمده است ولی اشاره ای به نحس بودن آن نمی شود. مثلا گفته شده است که اگر کسی قصد سفر می کند، پیش از سفر سیزده بار دعای اَهونوَر (ذکری کوتاه از هات بیست و هفتم کتاب یسنا) را بخواند تا سفرش را به سلامت به پایان برساند.
دقیقا نمی دانیم نحس شمردن عدد سیزده از چه زمانی و از کدام فرهنگ آغاز وهمه گیر شده است چون این امر خاص فرهنگ ایران نیست. بسیاری از هتل های جهان اتاق شماره 13 ندارند و همچنین ایستگاه های قطار سکویی با شماره 13 ندارند و مردم با لغو سفر خود در روز سیزدهم و یا قرارهای بازرگانی خود در این روز، سالیانه ضرر و زیان بسیاری را متوجه دولت ها می کنند.
احتمال دارد تغییر عدد سیزده به عنوان عددی بدشگون به فرهنگ مسیحی و سیزدهمین نفر از حواریون او مربوط باشد که سبب مرگ آن حضرت شد؛ نمی دانیم. به هر حال در ایران هیچ گاه سیزده عدد نحسی نبوده است. روز سیزدهم هر ماه «تیر» نام دارد و جشن تیرگان در سیزدهمین روز تیرماه، جشنی بسیار بزرگ و مهم است که به جز زردشتیان، هنوز نزد اقوام دیگر ایرانی نیز زنده است و برگزار می شود مانند «تیرماه سبزه شو» در آمل و «تیرما سینزه» در تنکابن. در ایران باستان نیز چون کبیسه را پس از صد و بیست سال به صورت یک ماه به آخر سال اضافه می کردند، سال سیزده ماهه صد و بیستم، سالی بسیار مبارک و خوش یمن بوده است.
آیا نشانگان جشن نوروز در طول زمان و دوره های مختلف تغییر کرده اند؟- هم اکنون در گوشه و کنار ایران سفره های نوروزی با رنگ و بوی مختلف برگزار می شوند و تردیدی نیست که برخی ویژگی های مراسم نوروز در طی زمان و در بین اقوام مختلف تغییر کرده اند. در یکی از روستاهای شیراز سفره «هفت میم» برای نوروز می گسترند و بر آن مرغ و ماهی و مسقطی و مویز و ... می گذارند. سفره «هفت شین» هم که معروف است. در بسیاری مناطق بر سفره نوروزی چیزهایی قرار می دهند که نه با سین و نه با شین شروع نمی شوند ولی از ضروریات سفره اند مانند آب و آیینه و چراغ روشن.
سفره اصیل و قدیمی نوروزی زرتشتیان که یکی از قدیمی ترین سفره های نوروزی است، نه هفت سین است، نه هفت شین و نه هفت میم، بلکه مانند سفره گاهنبار و مجموعه ای از نمادهای هفت امشاسپندان و هفت آفرینش خداوند است. آیینه، چراغ روشن، قندسبز، گلدانی پر از شاخه های همیشه سبز مانند مورت و سرو، یک کاسه پر از آب که روی آن برگ های آویشن ریخته اند و در آن یک انار سکه زده انداخته اند، یک کاسه میوه های خشک مانند انجیر، برگه هلو، آلوی خشک و ... که سه روز در آب خیسانده شده است، یک کاسه پالوده سفید، یک کوزه سفالی نو پر از آب که روی دهانه آن یک تخم مرغ رنگ کرده می گذارند، یک سبد پر از سبزی تازه، یک بشقاب پر از چنگان (ترکیبی از نان و خرما و روغن حیوانی که با دارچین و چاشنی های دیگر ورز داده می شود) و کماچ نوروزی که فقط مخصوص این جشن پخته می شود و یک طرف سبزه که معمولا گندم است، مهم ترین لوازم سفره نوروزی زرتشتیان را تشکیل می دهند.
از نظر شما مهم ترین و نامیراترین نماد ایرانی که با سنت های گوناگون ما زنده مانده است، کدام است؟- به نظر من یکی از مهم ترین (نمی دانم که کهن ترین هم هست یا نه) نمادهای ایرانی «سفره» است. سفره درفرهنگ ایرانی جایگاه مهمی دارد و درباره مفهوم آن باید تأمل بیشتری کرد. سفره را نماد دور هم جمع شدن و نزدیکی به فرهنگ کهن هر قوم دانسته اند ولی به نظر من سفره در فرهنگ ایرانی معنای عمیق تری دارد. قدمت سفره به دوران هندوایرانی می رسد؛ زمانی که در آیین یَجنَه برای تقدیس آفرینش و پیشکش فدیه ها بستری از گیاه می گستردند.
در فرهنگ ایرانی، به نظر من سفره نماد رسیدن از کثرت به وحدت است. ما در سفره هایی که برای بزرگداشت هفت آفرینش می گستریم و سفره نوروزی هم یکی از آنهاست، نماد هفت آفرینش را در یکجا گرد می آوریم تا یادآور این موضوع باشیم که تمامی آفرینش از اصلی واحد سرچشمه گرفته اند. در یک متن اوستایی آمده است که «اهورا مزدا به همراهی امشاسپندان پس از هر مرحله آفرینش، گاهنباری به جای آورد ونامی بر آن نهاد و با اشماسپندان میزد ساخت، پس مردمان نیز باید به همان گونه گاهنبار و میزد کنند.»
فلسفه برگزاری جشن های آفرینش، یعنی گاهنبارها و نوروز، همین است. در حقیقت ما با گستردن سفره نوروزی و برگزاری مراسم نوروز، اتفاقی را که زمانی در ازل و در آغاز آفرینش افتاده بود تکرار می کنیم و به یاد می آوریم که همه هستی با همه گوناگونی اش از اصلی واحد سرچشمه گرفته است.
درباره چهار آَخشیج درباورهای ایرانی توضیح دهید به نظر می رسد آب و آتش جایگاه ویژه ای در باورهای ایرانی دارند و یاد و خاک به این پررنگی نیستند، آیا درست است؟
- چهار آخیشیج یا چهار عنصر از دوره میان زبان های ایرانی، در فرهنگ ما مطرح شدند و در دوره ساسانیان در متون مکتوب فارسی میانه نمود پیدا کردند. در متون اوستایی که به دوره باستانی ایران تعلق دارند، سخن از هفت آفرینش است، نه چهار عنصر. این هفت آفرینش به این ترتیب آفریده میشوند: آسمان، آب، زمین، گیاه، چارپا، انسان و آتش. از میان این هفت آفرینش، آب و آتش جایگاهی ویژه دارند و این جایگاه از دوره هندوایرانی مطرح بوده است؛ یعنی در فرهنگ هندی و متون ودایی نیز دو عنصر آب و آتش در میان آفریده های دیگر مهم ترین جایگاه را دارند چنان که بزرگ ترین ایزدان هندی میتره – ورونه به ترتیب با آتش و آب مرتبط هستند.
در آیین های ایرانی نیز آب و آتش برجسته تر و نمایان تر از دیگر آفریده ها حضور دارند؛ مثلا در متون ایرانی از دو نوع سوگند یا «وَر» سخن به میان آمده است که یکی «ور آب» است و دیگری «ور آتش» یا در کنار «آتش زوهر» یعنی پیکش و تقدیس آتش از «آب زوهر» هم یاد می شود. آب و آتش بخشی از وجود پنج آفریده دیگر خداوند یعنی آسمان، زمین، گیاه، چاپار و انسان را تشکیل می دهند و شاید ارزش و اهمیت آنها به همین دلیل باشد.
در بندهش به پنج آتش اشاره شده که در آفریده های دیگر وجود دارند: «آتش برِزی سَوَه» آتش آسمان و گرودمان (بالاترین مرتبه بهشت) است، «آتش وازیشتَه» در ابرها وجود دارد و باعث بارش باران می شود، «آتش سپنیشتَه» بر روی زمین قرار دارد و شامل آتش آتشکده هاست، «آتش اوروازیشتَه» آتش گیاهان است و «آتش وُهو فریانَه» در وجود چارپایان و مردمان است.
درباره حضور چهار عنصر در نمادهای مربوط به جشن نوروز و جشن سور (چهارشنبه سوری) چه نظری دارید؟- چنان که قبلا هم اشاره کردم، نوروز جشن آفرینش آتش است و در ادامه شش جشن دیگری قرار دارد که برای شش آفریده دیگر در ایران باستان برگزار می شده است. آتش افروزی در شب نوروز و در سپیده دم آخرین شب سال قدیم که هنوز در بسیاری از اقوام ایرانی نیز برگزار می شود، به همین موضوع ارتباط دارد. در ایران باستان و نزد زرتشتیان امروز، این جشن پنج روزه را گاهنبار همس پت مَدِم یا پنجه یا فروردِگان می گویند و ابوریحان بیرونی هم به آن اشاره کرده است.
احتمالا همین آتش افروزی در آخرین شب پنجه بوده است که به صورت آتش افروزی در آخرین چهارشنبه سال حفظ شده و به دوره کنونی رسیده است. در سنت ایرانی افروختن آتش در آستانه نوروز، معنا و پیامی داشته است که بی تردید با درک و برداشت امروز ما بسیار فاصله دارد و این امر به دلیل دور شدن ما از سنتی است که حامل معانی آیین ها و جشن هاست. جشن چهارشنبه سوری که زمانی یادآور جایگاه یکی از مهم ترین آفریده های خداوند بوده است، اکنون به کلی از معنا تهی شده و چیزی نیست جز لحظاتی تفریح و بازی با آتش.
گفتگوی مان را با پیامی دلخواه برای آنان که در ایام استقبال از سال نو با خواندن این مطلب، شما را یاد می کنند به پایان برسانید.- اگر معنا و مفهوم آیین کهن نوروز را درک نکرده باشیم، اینکه سفره نوروزی ما هفت سین یا هفت میم و یا هفت شین باشد به نظر من فرق چندانی نمی کند. سفره نوروز، سفره آفرینش است و یادآور آفرینش هستی است.
در دوره باستان اقوام و ملت های گوناگون با دیدن سبز شدن دوباره حیات بر شاخه های خشک و مرده درختان، اسطوره آفرینش و رستاخیز هستی را به بهار طبیعت پیوند زدند. برای انسان مدرن قرن بیست و یکم نیز فهمیدن و معنا کردن اساطیر قدیم و جستجوی مفاهیم در اعماق آیین هایی که برگزار می کند، چندان سخت نیست، اگر اندگی چشم ها و گوش هایمان را به دیدن طراوت زندگی بر سرشاخه های سبز بهار و شنیدن صدای باز شدن دوباره جوانه ها عادت دهیم.