ماهان شبکه ایرانیان

بررسی فلسفه قیام امام حسین (ع) از دیدگاه علامه کاشف الغطاء؛ نقد و بررسی کتاب السیاسه الحسینیه

بشر به همراه دشمن قسم خورده خود، ابلیس پای بر کره خاکی نهاد و تنها راه نجات از گزند این دشمن، پیروی از پیام های آفریننده اش بود، امّا به این دلیل که آن نفرین شده، از راه خواسته های نفس و نه عقل سلیم، به اغوای انسان می پردازد، برخی از آدمیان راه او را می پیمایند و به جای آیات الهی، به وسوسه های او گوش فرا می دهند و به جای تلمّذ در مجلس پیام آوران ه ...

مقدمه

بشر به همراه دشمن قسم خورده خود، ابلیس پای بر کره خاکی نهاد و تنها راه نجات از گزند این دشمن، پیروی از پیام های آفریننده اش بود، امّا به این دلیل که آن نفرین شده، از راه خواسته های نفس و نه عقل سلیم، به اغوای انسان می پردازد، برخی از آدمیان راه او را می پیمایند و به جای آیات الهی، به وسوسه های او گوش فرا می دهند و به جای تلمّذ در مجلس پیام آوران هدایت به شاگردی در هاویه او می نشینند تا حدّی که خود، شیطان اِنسی می گردند. این جاست که دشمنی و جنگ میان آدمیان نیز پیش می آید.

واقعه عاشورا، صحنه پیکار سربازان رحمان با شیطان صفتان است؛ پیکاری نابرابر که در یک طرف میدان مقرّب ترین بندگان به خدا، حسین بن علی (ع) با یاران اندک امّا استوار و با صلابت قراردارد و در طرف دیگر دورترین افراد از درگاه ایزدی، عمرسعد وقاص، با هزاران عِدّه و عُدّه.

امام حسین (ع) به عنوان حجّت خدا و آگاه از حال و آینده، به همراه اصحاب و خانواده (زنان و کودکان و...) در این میدان کارزار حضور داشت. جنگ به شهادتِ جبهه حق، امام حسین (ع) و یارانش و اسارت خانواده انجامید.

این سرانجام، پرسش های بسیاری را در ذهن آیندگان برانگیخت که چرا امام (ع) با علم و آگاهی از عاقبت جنگ، به شهادت خود و اسارت خانواده اقدام کرد؟ آیا حکمت هایی در این عزم نهفته بود؟ یا امام (ع) اقدامات پیشگیرانه ای نیز انجام داده بودند اما تقدیر چنین رقم خورده بود که بهشتیان در عروج به جایگاه جاودان خود شتاب و دوزخیان تا قعر هاویه گمراهی سقوط کنند؟

دانشمندان مسلمان به ویژه عالمان شیعه و دلسوخته اهل بیت (علیهم السلام)؛ همانانی که چشمه اشک دیدگانشان بر مصائب ائمه (علیهم السلام) به ویژه واقعه عاشورا، هیچ گاه خشک نمی شود و تا رستاخیز و در صحنه قیامت جاری است (شوشتری، بی تا، ص137)، پاسخ های حکیمانه ای به این پرسش ها داده اند از جمله این فقیهان علّامه محمدحسین آل کاشف الغطاء است که پاسخ هایش در کتابی به عنوان «السیاسة الحسینیة»گردآمده است.

ویژگی های کتاب

این کتاب در 34 صفحه با چاپ سنگی و در قطع رقعی گردآمده و از سه بخش تشکیل شده است: طرح شبهه و پاسخ های عبدالمهدی (شاگرد) و عبدالحلیم (فرزند علّامه) و خود علّامه که مشتمل بر نقاط قوّت و ضعفی است.

الف. امتیازات

مهم ترین امتیازات کتاب عبارتند از:

1- تشویق طلاب جوان توسط علّامه به تحلیل حوادث تاریخی و استفاده بهینه از محفوظات؛

2-  ابتنای پاسخ ها بر اعتقادات شیعه به اصل امامت، صفات او به خصوص صفات علم غیب، عصمت، حکمت، وجوب اطاعت و... ؛

3- تبلور بُعد عاطفی و روح مودت نسبت به امام حسین (ع) در پاسخ ها؛

4- برخورداری از روشی تحلیلی؛

5- نوآوری در پاسخ ها؛

ب. نقاط ضعف

این کتاب چون هر کتاب دیگری از جهات شکلی و محتوایی دچار نقاط ضعف چندی است. چون:

1- تکیه بر دیدگاه شخصی در غالب موارد و عدم نقل دیدگاه های دیگر

2- برخورد خصمانه با شبهه گر

3- عدم استناد به ادله نقلی و تاریخی بیشتر به ویژه سخنان امام حسین (ع)

4- عدم ذکر منابع نقل ها (آیه، حدیث، حوادث تاریخی و...)

5- تکیه پاسخ گویان بر محفوظات ذهنی و عدم تتبع در کتب و کاوش منابع بیشتر

6- پرداختن به فلسفه قیام به جای علّت آن (پرسش شبهه گر)

7- استناد دیدگاه شخصی به امام (ع)

8- ضعف علمی بعضی از پاسخ ها

9- عدم برخورداری اثر از قالب نوشتاری خاص (کتاب یا مقاله یا جزوه) و وانهادنشان به صورت برگه یادداشت

انگیزه مؤلف

آرزوی دیرینه این دانشمند به دست آوردن فرصتی بود تا بیشتر در حکمت های قیام عاشورا غور و ژرف نگری کند که از قضا کسی از اهل بصره، شبهه یا پرسشی را بر اقدام عالمانه امام (ع) به شهادت خود و اسارت خانواده مطرح می کند. شیخ عبدالمهدی شاگرد کاشف الغطاء، پاسخ کوتاهی می دهد به این بیان که هتک حرمت، پلیدی امویان را آشکارتر می سازد و امام (ع) می خواست که با همه اشکال، (قتل، سوزاندن خیمه ها و اسارت خانواده) مظلومیت خود را نشان دهد تا آتش بیداد امویان را خاموش کند؛ اما شبهه گر قانع نمی شود و عبدالمهدی ناگزیر می شود که با نامه ای از کاشف الغطاء توضیح بیشتر بخواهد. علّامه کاشف الغطاء به علّت مشغله های علمی بسیار، از فرزند فقیه خود می خواهد که پاسخ لازم را بدهد و بدین منظور تنها بر اندیشه خود اتکا کند مگر در موارد ضروری که به کتب تاریخ مراجعه نماید (همان، ص3).

پاسخ فرزند علّامه

فرزند علّامه پاسخ را با شش مقدمه آغاز می کند:

الف. مقدمات پاسخ

1- شک خاستگاه شبهه است.

2- از پیامدهای شک: شبهه، تباهی و اختلاف عقاید و تغییر خط فکری است.

3- هر عقیده ای در معرض شک است.

4- گریزی از بروز شبهه نیست.

5- راهکار حلّ شبهه مراجعه به خردمندان و صاحبان اندیشه سالم است.

6- واقعه کربلا در معرض تهاجم بیشترین شبهه ها بوده است.

ب. اصل پاسخ

فرزند علّامه ابتدا جایگاه واقعه کربلا را در میان جنگ های سیاسی روشن می کند با این بیان که واقعه کربلا جنگی مذهبی و داخلی بود. از نظر او این واقعه با انگیزه دفاع از حق و اتیان وظیفه دینی انجام گرفت پس قابل نقد نیست. با وجود این برای تعّمق و ژرف اندیشی در این حادثه ابتدا باید جایگاه دینی امام حسین (ع) را شناخت. نتیجه این معرفت، اعتقاد به شخصیت مقدس و خطاناپذیر امام (ع) است؛ او با اذن خدا از علم غیب آگاه است و حوادث را پیش از وقوع می داند.

فرزند علّامه علّت شبهه را تضاد علم غیبی امام (ع) از سرانجام قیام با اقدام او می داند، لذا در پاسخ در رفع این تضاد می کوشد به این بیان که همان طور که امام می دانست اگر قیام کند شهید می شود، همان طور هم آگاه بود که اگر در مدینه بماند نیز شهید خواهد شد؛ زیرا یزید بن معاویه به کارگزارانش فرمان داده بود هر جا حسین (ع) را یافتند، بکشند حتی اگر به پرده های کعبه پناه برده باشد (همان، ص4؛ موسوی مقرم، 1372، ص165).

امام (ع) در پی این فرمان پیوسته در معرض ترور بود و می دانست که آخر او را خواهند کشت. لذا به منظور تأثیرگذاری شهادتش بر افکار و احساسات عرب و جهان اسلام و نیز پیشگیری از شکستن حرمت مدینه در پی قتل او، اقدام به خروج و قیام کرد تا با شهادت خود و اسارت خانواده اش آن تأثیر بزرگ ایجاد شود و اگر قیام نمی کرد خونش بدون هیچ تأثیری به هدر می رفت.

فرزند علّامه سپس شبهه گر را مخاطب قرار داده و ادّعایش را در عدم حسن معنوی در این اقدام رد می کند با این بیان که اقدام امام (ع) به شهادت خود و اسارت خانواده بزرگ ترین ره آوردهای معنوی را داشته است:

1- شرافت جاودان خود و بنی هاشم

2- آشکار شدن مظلومیت خود

3- پدید آمدن پیروان بسیار (همان، ص5)

امام (ع) برای دستیابی به این آثار ابزاری جز قیام و همراهی خانواده نداشت زیرا ابزار یا سیاسی است چون شایعه پراکنی که لازمه اش ایجاد جنگ روانی و دروغ گویی است که از شأن و شخصیت امام حسین (ع) به دور است و ابزار دیگر، جنگی است؛ مانند قیام با شمشیر که امام (ع) راهی جز استفاده از این ابزار نداشت. امّا اگر در مکّه یا مدینه انجام می گرفت تنها به کشته شدن او و یارانش می انجامید و آن تأثیر بزرگ را در تاریخ بر جای نمی گذاشت، چنان که برای عبدالله بن زبیر و امثال او پیش آمد که در صفحه های تاریخ اثری باقی نگذاشتند (همان، ص6). بر این اساس جایی برای انتقاد بر اقدام امام (ع) به شهادت خود و اسارت خانواده نمی ماند (ر. ک: کاشف الغطاء، بی تا، ص7-1).

فرزند علّامه به این مقدار از پاسخ اکتفا می کند و پیش از ارسال به شبهه گر، آن را بر پدر عرضه می کند. علّامه با مطالعه پاسخ، آن را برای شبهه گر قانع کننده نمی بیند و نیازمند توضیح بیشتر می داند لذا وقت ملاقات حضوری به فرزند خود داده و در طی چند جلسه پاسخ های مؤثر و قاطعی را به شبهه می دهد و فرزند املای پدر را تحریر می کند که به صورت رساله ای بدیع و نوین در موضوع خود درآمده است.

- ابهام در پاسخ فرزند علّامه

به نظر ما (مؤلف مقاله) فرزند علّامه، چگونگی تأثیر اقدام امام (ع) را مهمل گذاشته است؛ یعنی چه چیزی باعث شد تا اقدام امام (ع) آن تأثیرهای سه گانه را بر جان مردم بگذارد؟ واقعه کربلا چگونه برای مردم نقل شده بود؟ چه کسانی آن را نقل کردند؟ آیا ناقلان، شاهد عینی صحنه بودند؟ در مصائب شریک بودند؟ چه شناختی از هر دو جبهه داشتند؟ و صدها پرسش دیگر که با پاسخ به آن ها می توان نحوه تأثیر را روشن کرد. با توجّه به این ابهامات، علّامه شبهه را از نو بررسی و تنقیح می کند و دو پاسخ نقضی و حلی می دهد:

- بررسی پاسخ علّامه محمدحسین کاشف الغطاء

1- تنقیح شبهه: علّامه نامه شیخ عبدالمهدی را می خواند و شبهه را دارای دو جانب می فهمد:

1) امام حسین (ع) هنگام قیام می دانست کشته خواهد شد و خانواده اش اسیر خواهند گشت.

2) امام (ع) با این اقدام خود و خانواده را در معرض هتک حرمت قرار داد.

2- پاسخ: علّامه ابتدا بر مبنای اعتقاد شیعه به امامت اهل بیت (علیهم السلام) پاسخ نقضی می دهد. سپس در پاسخ حلّی پنج یا شش فلسفه را برای اقدام حکیمانه امام (ع) به استقبال از شهادت و به همراه بردن اهل بیت بیان می کند که همه پاسخ ها بنا بر احتمال به امام (ع) استناد داده شده و هیچ گونه دلیلی تاریخی و... بر صحت این استناد نقل نمی کند و تنها از اندیشه خود کمک می گیرد.

الف. پاسخ نقضی بر مبانی اعتقادی شیعه

علّامه در این پاسخ، اعتبار شبهه را از وجهه دینی و بر مبنای اعتقادی شیعه به امامت ساقط می کند به این دلیل که امام (ع) معصوم است و همه تصمیمات و اقداماتش صائب و مستند به علم سابق الهی است؛ هر پیامبر یا امامی سندی دارد که در آن سرنوشتش رقم خورده است که کشته یا سموم یا اسیر یا به نوعی در دین خدا قربانی خواهد شد. بنابراین بررسی این تقدیر و پرسش از فلسفه آن از دوش مردم عامی برداشته شده و چیزی جز زحمت اضافی نیست به ویژه که ممکن است خود معصوم نیز از همه رازها آگاه نباشد.

علّامه، علم الهی معصوم (ع) را عامل تسلیمش در برابر سرنوشت می داند. امام (ع) در سند تقریرات خود همین خطوط را می نگرد که «باید در فلان زمان جانت را فدا کنی» او نیز بدون هیچ چون و چرایی تسلیم فرمان خدا می شود و حقّ پرسش از حکمت و مصلحت نهفته در این تقدیر را ندارد. زیرا یقین دارد که حکم خداوند یگانه و تصمیماتش همه برخاسته از نهایت مصلحت ها و برترین حکمت هاست.

علّامه اثبات این مقامات را مستند به ادّله ای می داند که خرد فلاسفه و نظر دانش آموختگان دانشگاه ها و مورخان از آن قاصر است و نیز همه مقامات را شاخه هایی از یک ریشه می داند و آن عنایت ازلی خداوند به آن بزرگواران (ع)، بلکه به مردم جهان است. زیرا رهبری و هدایت مردم بر عهده آن رهبران معصوم است که باید از آن جایگاه خاص برخوردار باشند.

علّامه هدف از رهبری خلق را به کمال رساندن آنان می داند که این امکان پذیر نیست مگر با تسلیم شدن در برابر رهبران الهی؛ آن انسان هایی که به ستاک رفیع کمال بشری نائل آمده اند. این تسلیم نابخردانه نیست زیرا آن بزرگواران (ع) با عنایت ازلی مورد تأیید و حمایت قرار دارند و از خطا، اشتباه و گناه بدورند. مردم باید بر این تأیید و عصمت به طور مستدّل، اعتقاد یابند، در این صورت است که دیگر جای هیچ شک، شبهه، نقد و اعتراضی بر هیچ یک از عملکردهای معصوم (ع) نخواهد دید گرچه آن اقدام به ظاهر از دیدگاه خرد محدود و اندیشه های قاصر بشر عادی، زشت و نادرست نماید.

علّامه در پایانِ پاسخ نقضی به دو نص استناد می کند:

1- آیه: «فلَا وَ رَبِّک لَا یؤْمِنُونَ حتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا»(نساء /65)؛ نه سوگند به پروردگارت که ایمان نمی آورند مگر تو را در اختلافاتشان حاکم کنند سپس قضاوت تو را بر خود دشوار نیابند و به طور کامل تسلیم شوند.

2- حدیث امام صادق (ع): «نَحنُ أسرارُ الله المُوَدَّعَةُ فی هَیاکِلِ البَشَرِیَّة یا سَلمانُ، اُترُکُونا عَنِ الرُّبُوبِیَّة ثمّ قُولُوا فینا ما استَطَعتُم فإنّ البَحرَ لا یُنزَفُ و سِرَّ الغَیبِ لا یُعرَفُ و کَلِمَةَ الله لا تُوصَفُ و مَن قالَ هُنالِک لِمَ و مِمَّ وَ بِمَ، فَقَد کَفَرَ» (ر.ک: حافظ البرسی، 1422، ص105) ما رازهای خداییم که در هیکل انسانی قرار داده شده ایم. ای سلمان! ما را از پروردگاری فرود آرید، سپس هرچه می توانید در توصیفمان بگویید، زیرا دریا ته نمی کشد و راز نهان شناخته نمی شود و کلمه خدا قابل توصیف نیست و هر کس اعتراضی کند و بگوید برای چه، از کجا (به چه دلیل) و به چه سبب، بدون شک کفر ورزیده است. علّامه (کفر) موجود در روایت را به تاریکی (و گمراهی) تفسیر می کند که چنین کسی حقیقت را بر خود و دیگران تاریک می کند (ر.ک: کاشف الغطاء، بی تا، ج3، ص10).

- نقد پاسخ نقضی علّامه

1- نفی تشیع شبهه گر

علّامه بدون تحقیق از اعتقادات شبهه گر او را غیرشیعی پنداشته است و تنها دلیلش طرح چنین پرسشی از سوی اوست (همان). در حالی که چنین پرسش هایی از جوانان شیعی، مخلص و عزادار اهل بیت (ع) بسیار مطرح می شود. چنان که ما در روزگار خود، حتی در میان اعضای خانواده هایمان، بسیار با آن مواجهیم. پس احتمال دارد که سائل به منظور رفع شبهه از خود، آن پرسش را کرده باشد و عدم اقناع او با پاسخ عبدالمهدی، اجمال و ابهام آن بوده باشد. مؤید احتمال ما بصری بودن سائل است که معمولا بصریان شیعه اند.

2- عدم دقت به سبک ادبی پرسش

سائل، پرسش خود را با جمله شرطیه «إذا کان الحسین (ع) عالما بقتله فی خروجه إلی کربلا و سبی عیاله فقد عرض بعرضه إلی الهتک...» (همان، ص2) مطرح کرده است. با این سبک به نظر می رسد که او علم غیب امام (ع) را نفی می کند، زیرا قیام منتهی به حوادثی شد که در صورت آگاهی قبلی، مورد پسند خرد عامه نبود و در ذهن خود چنین نتیجه گرفته که «امام (ع) از سرانجام قیام آگاه نبوده اند.» مؤید احتمال ما ردّ پاسخ اجمالی عبدالمهدی با این عبارت بود که «ابزار خاموش کردن آتش قدرت امویان، برای امام حسین (ع) با آن جایگاه دینی که داشت، کم نبوده تا نیاز به اسارت خانواده داشته باشد» (همان، ص3).

علاوه بر آن، سائل در این پاسخ به جایگاه عظیم دینی امام (ع) اعتراف کرده است. بنابراین نمی توان به سادگی و به صرف طرح یک پرسش از علم امام (ع) یا فلسفه قیام حضرت، تشیع سائل را نفی کنیم.

3- عدم اثبات علم غیب امام (ع)

علّامه کاشف الغطاء تنها به علم غیب امام (ع) از سرانجام قیام اشاره کرده امّا به اصل مقام علمی و شمولش بر علم غیب، نپرداخته است. لذا ضرورت داشت به اثبات این مقام با ادله قرآنی و روایی می پرداخت که ما به نقل دو دلیل اکتفا می کنیم:

- ادله اثبات آگاهی امام (ع) از غیب

ابتدا باید گفت علم غیب به معنی دانستن امور ناپیدا و نهان است و دو قسم عام و خاص دارد؛ نوع اول از راه دقت و ژرف نگری و نوع دوم از افاضه الهی به دست می آید. حال به بیان ادله می پردازیم:

1- دلیل عقلی: عمومیت علم غیب

در واقع به حکم عقل، هر خردمندی برای کوچک ترین کاری که بخواهد تصمیم بگیرد بدون فکر و بررسی شرایط حال و آینده، ابزار و عوامل موفّقیت و شکست به آن اقدام نمی کند. عمق این اندیشه، آگاهی از آینده را به میزان بالایی به ارمغان می آورد.

به این دلیل شاهدیم که در طول تاریخ بعضی از رهبران سیاسی حوادث آینده را تا یک قرن هم پیش بینی می کرده اند و غالباً محقق می شده است. بر این اساس، عموم انسان ها از علم غیب به معنای عام (پیش بینی) بهره مندند ولی گسترۀ آن نسبت به افراد متفاوت است. عوامل تأثیرگذار بر این موهبت عبارتند از: قوت عقل، قدرت و میزان خردورزی، دوراندیشی، استفاده از ابزارهای مناسب و کارا، میزان همت و تلاش برای نیل به هدف، حذف موانع و وفود عوامل وصول، گستره مسئولیت، والایی هدف، ظرفیت و شایستگی وجودی فرد، اراده و عنایت الهی و... .

امام حسین (ع) نیز به عنوان رهبر دینی که مسئولیت وسیع رهبری شیعه بلکه امت اسلامی را بر دوش داشتند. هنگام قیام همه شرایط را در نظر گرفته بودند و از پیشینه تبهکاری بنی امیّه در دشمنی با اهل بیت (علیهم السلام)، فساد سیاسی و دلبستگی آنان به دنیا و حکومت، اغواگری و تحریف عقاید مسلمانان، عواقب تحریف معانی قرآن، منع نشر حدیث نبوی، جعل حدیث ضدّ امیرمؤمنان علی (ع) و... (ر. ک: شیخ صدوق، 1381، ص116) کاملاً آگاه بودند و بارها نامه های اعتراض آمیز بر ظلم و فساد معاویه بن ابوسفیان به او فرستاده بودند و از عواقب همایش مِنای خود در اعتراض به عملکرد معاویه و پیشگیری از حکومت یزید آگاه بودند (ر. ک: گروهی از تاریخ پژوهان، 1389) و می دانستند که از نظر آن هیأت حاکمه جائر، این اعتراضات و فعالیت های سیاسی جرم بوده و عاملش مستوجب قتل است.

بنابراین امام (ع) به دلیل تحلیل عقلی حوادث سیاسی، شکی در سرانجام شهادت خود به دست خاندان اموی نداشتند و این پیش بینی منافاتی با اقدامات ابتدایی پیشگیرانه در مدینه و مکه و تصمیم نهایی بر شهادت ندارد. توضیح بیشتر در نقد پاسخ های آتی خواهد آمد. امّا اسارت خانواده با آن وضع فجیع و بی سابقه که اهل بیت (علیهم السلام) متحمل شدند نه تنها در جنگ های داخلی مسلمانان سابقه نداشت بلکه فرهنگ مقابله به مثل در میان عرب نهادینه بود و پیامبر اکرم (ص) مکیان از جمله بنی امیّه را در فتح مکه آزاد کرد (حسنی، 1373، ص604). بنابراین نظریه تحلیل عقلی، چنین حادثه ای پیش بینی نمی شد (تنها حادثه ای که تصور می شد حضور اهل بیت هنگام شهادت امام (ع) بود که صحنه ای بسیار دردناک برای آنان است. چنان که ابن عباس هنگام خروج امام از مکّه، این صحنه را حدس زده بود (موسوی مقرم، 1372، ص168).

البته باید گفت: عقل به تنهایی منشأ علم غیب نیست بلکه عوامل معنوی دیگری چون وحی، الهام، رؤیای صادقه و تأییدات الهی بر تصورات عقلی در افاضه این موهبت مؤثرند. علم غیب حجج الهی، پیامبران و ائمه (علیهم السلام) غالبا در پی عوامل اخیر است که منظور از علم غیب مصطلح، علمی است که از این راه ها به دست آید.

علم غیب امام حسین (ع) به شهادت خود و اسارت خانواده از طرقی چون وحی جبرئیل بر پیامبر اکرم (ص) (ر. ک: ابن عساکر، 1415 و حاکم نیشابوری، 1422، ج3، ص176) و اخبار حضرت به فاطمه (س) (ر. ک: شوشتری، بی تا، ص117) و امیرمؤمنان (ع) (میلانی، 1413، ج6، ص42 -45) و ایشان نیز از طریق رؤیای صادقه ای به حسنین (ع) که هنگام عزم به ترک مدینه، بر مزار جدّ بزرگوارشان حضرت نبی اکرم (ص) دیده بودند که به ایشان فرمود: «ای حسین (ع)، همه مشتاق توییم و به سوی ما بشتاب که در بهشت مقاماتی داری که جز با شهادت به آن نمی رسی» (موسوی مقرم، 1372، ص 63).

2- دلیل قرآنی

آیاتی که دلالت بر علم غیب ائمه (علیهم السلام) می کنند، بسیارند از جمله آیه ذیل: «عالِمُ الغَیبِ فَلا یُظهِرُ عَلیَ غَیبِهِ أحَدٌ إلّا مَنِ ارتَضَی مِن رَسولٍ...» (جن/26)؛ دانای نهان است و کسی بر علم نهانش دست نمی یابد مگر پیامبری که مورد رضایتش باشد...»

امام رضا (ع) در تفسیر این آیه فرمودند: «رسول خدا (ص) نزد خدا مورد رضایت بود و ما وارثان آن پیامبریم که خدا او را بر هر مقدار که بخواهد از علم غیبش آگاه کرد پس ما از حوادث گذشته و آینده تا قیامت آگاهیم» (فیض کاشانی، 1415، ج5، ص238).

3- دلیل روایی

احادیثی که تصریح به گسترۀ بی منتهای علم ائمه (علیهم السلام) می کند، بسیارند. در برخی روایات، امام (ع) بر این موهبت، دلیل عقلی ارائه می کند. برای نمونه امام باقر (ع) فرمودند: «خداوند بزرگوارتر از آن است که اطاعت را واجب کند که او را از علم آسمان و زمینش محجوب کرده باشد» (کلینی، 1401، ج1، ص262).

ب. پاسخ تفصیلی پیرامون فلسفه های اقدامات امام (ع)

علّامه پس از پاسخ اجمالی که بر مبنای اعتقاد به عصمت و تسلیم در برابر امام (ع) بود، به پاسخی تفصیلی پیرامون فلسفه اقدام عالمانه امام (ع) به شهادت خود و اسارت خانواده می پردازد و در مجموع شش وجه را بیان می کند. امّا این وجوه همه بر اساس حدس و احتمالند؛ لذا استناد آن ها به امام (ع) بر خلاف ادب علمی است.

علّامه بیشتر بحث را به فلسفه اسارت اهل بیت  اختصاص می دهد و فلسفه مستشرق آلمانی «مسیو ماربین» را نقل می کند که شهادت امام (ع) گرچه در راه دین و به منظور افشای خوی پلید یزید بن معاویه در هتک حرمت نبوی و انگیزش افکار و احساسات مردم علیه بنی امیّه بود، امّا صرف شهادت برای این هدف کافی نبود زیرا کشته شدن نزد عرب امری عادی و کم اهمیت است، امّا اسارت حریم، بسیار زشت و ننگین است و چهره کریه و کینه توزی و پلیدی دشمن را بیشتر نشان می دهد. لذا امام (ع) در پاسخ به مخالفانِ حمل خانواده فرمودند: «شاءَ الله أن یَراهُنَّ سَبایا»(ابن طاووس، 1381، ص91).

علامه این فلسفه را قانع کننده نمی داند، لذا خود فلسفه هایی را مطرح می کند:

1- هتک آن حریمی از نظر دین و عقل جایز نیست که موجب مخدوش گشتن شرافت، عفت و مصونیّت زنان پرده نشین و نجیب گردد و هیچ فایده ای دینی نداشته باشد. امّا اگر این هتک حریم باعث تقویت مقدسات، پاکی، بزرگورای و عزّت گردد، اهانت آور و زشت به شمار نمی آید. افزون بر آن که آن زنان آزاده گرچه روبندشان دریده شده، ولی همچنان پوشیده بودند و از تجاوز لشکریان یزید چون ستاره ای دور بودند (کاشف الغطاء، بی تا، ص12).

2- علّامه در فلسفه دوم به خصوصیات عالی اخلاقی امام حسین (ع) اشاره می کند، خصوصیاتی که او را از بیعت با معاویه، صبر بر ادامه تعهد به صلح نامه امام حسن (ع) به مدت ده سال پس از شهادت برادر بزرگوارشان  تا مرگ معاویه در آخر امتناع از بیعت با یزید.

 امام (ع) با هدف آگاه شدن جهان اسلام از امتناع بیعت او با یزید به همراه خانواده مدینه را به قصد مکّه ترک و بزرگراه را به عنوان مسیر انتخاب می کند. حضرت هنگام ترک مکه به سمت عراق، به علّت عزت نفس والای خود، خوش نداشت که هم چون فراریان ترسو  تنها همراه با پسران و بردگانش سوار بر اسب بیرون رود بلکه می خواست با ابهت شاهی و جلال و حشمت در کاروانی عظیم از خانواده، یاران، خادمان و کالاها و ثروت بسیار سفر کند. پس به همراه بردن خانواده یکی از ابزارهای این شکوه است (همان، ص14 -13).

علّامه چنین می پندارد اگر امام بدون خانواده خارج می شد، بیشتر شبیه بی خانمانان عرب، جنگجویان، تجارت گران و راهزنان می نمود، در حالی که ساحت سرور شرافتمندان به دور است که آن پستی را برای خود بخواهد لذا با خانواده رفت تا در آرامش، وقار و اطمینان بسیار، حالت بزرگ ترین و قدرتمندترین شاهان دنیا را داشته باشد. علّامه شاهد بر مدّعا را رفتار انسانی امام (ع) در سیراب کردن لشکریان حرّ بن یزید ریاحی از ذخیره آب خود میداند که اضافه بر نیاز شش یا هفت هزار جاندار (انسان ها، اسبان، قاطران و شتران) همراه امام  بود.

دلیل دیگر علّامه بر هیأت ملوکی کاروان امام (ع) ثروت بسیار همراه حضرت (ع) کالاها و پول نقد و زیورآلات و...) بود؛ امامی که با این ابهت شاهی بود، خوش نمی داشت خانواده را در مدینه رها کند، تا بعدها از کاروانیان خبر مردان خود را بگیرند.

- نقد فلسفه دوم

به نظر می رسد علّامه در تشبیه امام (ع) به شاهان و این که امام خود خواسته باشد با شکوه شاهان خارج شود، به خطا رفته است. زیرا لازمه به همراه داشتن ثروت بسیار، کسب شکوه شاهی نیست بلکه به علّت عروض نیاز در سفری که خویشان و یاران بسیاری همراهند ثروت بسیار نیز مورد نیاز است. افزون بر آن بردن خانواده در چنین سفری بر ترس می افزاید، زیرا امام (ع) به قصد نجات جان خود از ترور شدن، مدینه و مکّه را ترک کرد و هنگام خروج از مدینه به آیه ذیل استناد کرد: «فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا یتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»(قصص/21)؛ در حالی از مصر خارج شد که پیرامون را زیر نظر داشت و گفت: «پروردگارا، مرا از مردم ستمگر رهایی بخش» لذا به نظر می رسد پاسخ علمی بهتری می توان داد.

علل به همراه بردن زنان و تلاش بر پیشگیری از اسارت

1- عزم بر ترک همیشگی مدینه و همراه بردن خانواده

امام (ع) که خود را در معرض انتخاب دو راه یعنی ذلّت بیعت با یزید یا ترور شدن می دید و نیز از یک سو از پلیدی و بی لیاقتی یزید بن معاویه برای امر خلافت آگاه بود و بیعت با او را تأییدی بر پذیرش شکست اسلام و ادامه ظلم و فساد می دید (ابن طاووس، 1381، ص55) و از سوی دیگر خود را از خاندانی پاک، پرهیزگار و مسئول پاسداری از دین جدّش محمّد بن عبدالله و اصلاح امّت اسلام می دانست (موسوی مقرم، 1372، ص131)، محال بود تن به ذلّت بیعت بدهد، لذا چاره ای برای نجات خود از خطر ترور و یافتن فرصتی برای قیام ضد یزید بن معاویه نمی دید.

ولید بن عتبه فرماندار مدینه افرادی را مأمور تعقیب امام حسین (ع) کرده بود؛ لذا امام به پیشنهاد برادرشان محمّد بن حنفیه عزم بر ترک همیشگی مدینه کرد (همان، ص135) امام (ع) قصد بازگشتن به مدینه را نداشت، لذا چاره ای جز به همراه بردن خانواده و افراد تحت سرپرستی نبود.

2- همراه شدن خواهران و زنان اصحاب

امّا همراه شدن خواهرانش حضرت زینب (س) و امّ کلثوم (س) به انتخاب خودشان بوده است؛ زیرا زینب کبری (س) همسر و فرزند داشت و مشکلی برای ماندن در مدینه نداشت امّا به علّت علاقه شدید به برادر خود، شرط ازدواج خود را با عبدالله جعفر (همسرش) عدم جدایی از حسین (ع) قرار داده بود (ر. ک: رسولی محلاتی، بی تا، ج2). امّ کلثوم نیز همسر مسلم بن عقیل بود که به همراه پسرانش در کربلا حضور یافت (ام کلثوم در کربلا، به نقل از مجله پیام زن، بهمن 1384، ش167، ص18).

زنان برخی از اصحاب مانند مادر وهب، زن زهیر بن قیس و... به درخواست و اصرار خودشان با کاروان امام (ع) همراه شده بودند (محمّد حسون، 1411، صص603، 595، 373، 363، 225و...). با این وصف پاسخ کسانی که احتمال به گروگان گرفته شدن خانواده را توسّط کارگزاران یزید در مدینه، علّت همراهی خانواده گفته اند (ر. ک: ابن طاووس، 1381) رد می شود. علاوه بر آن، امام وقتی عازم کربلا شد که توسّط مسلم بن عقیل از آمادگی کوفیان برای یاری اش اطمینان یافته بود (ر. ک: موسوی مقرم، 1372، ص174)، لذا خانواده را به همراه برد.

3- عدم پیش بینی مصائب اسارت

البته بزرگانی چون محمّد حنفیه و ابن عبّاس به علّت پیشینه مکر و بدرفتاری ای که کوفیان با امیرالمؤمنین علی (ع) و فرزند برومندش حسن بن علی (ع) داشتند، با اصرار از امام (ع) خواستند که به کوفه نرود مبادا کشته شود یا حداقل خانواده را با خود نبرد تا شاهد شهادتش نباشند (اصفهانی، 1381، ص110). امام (ع) در پاسخ فرمودند: «سوگند به خدا، اینان از من دست برنمی دارند تا قلبم را از سینه ام بیرون کشند که اگر آن کار را کردند، خداوند کسی را بر آنان چیره خواهد کرد که خوارشان گرداند به طوری که از نوار بهداشتی زنان، پست تر شوند» (موسوی مقرم، 1372، ص168).

از سخن ابن عبّاس در می یابیم که تنها حادثه احتمالی برای خانواده امام (ع) آن است که شاهد کشته شدن مردانشان خواهند شد نه اسارت و مصائب آن (آتش زدن خیمه ها، به غل و زنجیر کشاندن امام سجّاد (ع) بیمار، با تازیانه زدن زنان و کودکان و به اسیری بردن زنان با پای پیاده یا بر شترهای بدون محمل از کربلا تا به کوفه و از آن جا تا شام و شنیدن دشنام، طعنه، جشن و سرور شامیان و دلخراش تر از همه هتک حرمت شخصیت آن زنان محجوب و شرافتمند، سنگباران شدن در محلّه های شام، حضور در مجلس یزید ملعون و...) (قمی، 1419، ج1، ص78 -77 و نیز متقل خوارزمی) امام سجّاد (ع) بارها سخت ترین مصیبتشان را حوادث شام معرّفی می کردند: «الشام الشام» (ر. ک: قمی، 1419، ج2) و به اعتقاد نویسنده مقاله، یزید و کارگزاران و لشکریانش آن چنان رفتارهای خشن و ظالمانه ای با خانواده اسیر امام (ع) کردند که حتّی از قبل پیش بینی و برنامه ریزی نکرده بودند و تنها جرم ها و جنایات ابتکاری نفس سرکش آنان بود و مستی پیروزی خیالی که هرگونه شعور، اندیشه، مروّت و حدّاقلی انسانیت را از وجودشان ربوده و افسار نفسشان را از هم گسسته بود تا سرانجام آنان را در گودالی پست تر از حیوانیت افکند.

4- اصرار برادران مسلم بر ادامه راه

خبر شهادت مسلم بن عقیل در منزل زرود به امام حسین (ع) رسید. قافله امام (ع) همگی متأثر و عزادار شدند. عبدالله بن سلیم و منذر بن مشمعل اسدی، امام (ع) را به خدا سوگند دادند تا بازگردد، زیرا در کوفه یاوری ندارد. امّا فرزندان عقیل بر انتقام یا شهادت اصرار کردند. امام (ع) با نگاهی به آنان فرمودند: زندگی پس از این چهره ها سودی ندارد (موسوی مقرم، 1372، ص178).

البته امام (ع) فرمانده قافله بود و می توانست فرزندان عقیل را بر انصراف متقاعد کند امّا کارگزاران یزید، راه ها را بسته بودند، از طرفی امام (ع) همچنان به کوفیان حسن ظن داشت احتمال داشت که با قدومشان به کوفه، دل ها با ولایت تکوینی حضرت( متحوّل شوند و اوضاع سیاسی تغییر کند.

5- ممانعت حر ریاحی از بازگشت امام (ع) به مدینه

وقتی امام حسین (ع) به منزل «شراف» رسید در نیم روز، لشکر ابن زیاد به فرماندهی حرّ ریاحی، سر رسید. مأموریت حر، جلوگیری از بازگشت امام (ع) به مدینه و بازداشت و تسلیم حضرت( به ابن زیاد ملعون بود. پس از گفتگو و بحثی که میانشان پیش آمد امام (ع) فرمان سوار و بازگشت داد که زنان نیز سوار شدند امّا حر مانع از بازگشت امام (ع) به مدینه شد (همان، ص184).

6- موافقت امام (ع) با پیشنهاد طرماح ابن عدی

حرّ ریاحی بر انجام مأموریت خود اصرار کرد، امّا امام (ع) تسلیم او نشد، لذا به اشاره حر، امام (ع) ناچار به انتخاب مسیری غیر از کوفه و مدینه شد و پس از بحث های بسیار قرار شد که حر نامه ای به عبیدالله بن زیاد ملعون بفرستد و فرمان نهایی را دریافت کند. در این فاصله طِرِمّاح بن عدی که از کوفه آمده بود با امام (ع) ملاقات کرد و خبر شهادت قیس بن مهر (فرستاده امام (ع)) و بی وفایی کوفیان را آورد و برای نجات امام (ع) و کاروانش پیشنهاد داد تا امام (ع) را به قبیله اش در منطقۀ کوهستانی «أجا» پناه داده و یاری کند. امام (ع) تعهّد با حرّ ریاحی را یادآور شد، لذا همراهی با طرماح را موکول به نتیجه تعهد کرد (ر. ک: گروهی از تاریخ پژوهان، 1389، ج1، ص672).

7- پاسخ امام (ع) به حضرت سکینه (س) در روز عاشورا

پس از شهادت همه یاران، امام حسین (ع) برای آخرین خداحافظی با خانواده، به خیمه گاه رفتند، دخترشان حضرت سکینه (س) عرض کرد: پدر، آیا تسلیم مرگ و شهادت شده اید؟ فرمود: کسی که یاوری ندارد چگونه تسلیم مرگ نشود. سکینه (س) عرض کرد: پس ما را به حرم جدّمان (مدینه) بازگردان. امام (ع) فرمود: محال است، اگر پرنده قَطاة را آزاد می گذاشتند می خوابید (اگر می گذاشتند شما را باز می گردانم) (قمی، 1419، ج1، ص691).

مؤیّد استدلال: آن چه که صحّت مدّعایمان را تأیید می کند، سخن سیّد مرتضی علم الهدی دانشمند بزرگ شیعه در قرن چهاردهم هجری است که در باره علّت قیام و همراهی اهل بیت  می فرماید: «می دانیم که هرگاه امام معصومی به گمان قوی بداند که به حقّ خود می رسد و با هر نوع عملکرد مناسبی می تواند وظیفه خود را انجام دهد، بر او واجب است این کار را بکند گرچه با سختی هایی همراه باشد که امام حسین (ع) تحمّل کرد و سرورمان اباعبدالله (ع) آهنگ کوفه نکرد مگر پس از اطمینان از تعهّدات وثیق کوفیان بر یاری او» شریف مرتضی(ره) پس از اشاره به پیشنیه ارسال نامه ها و تعهّدات کوفی ها به امام (ع) گفت: «امام (ع) آنان را در عزم خود نیرومند دید و تصوّر نمی کرد که برخی از کوفیان نیرنگ زنند و پیمان شکنی کنند و حق جویان از یاری اش ناتوان گردند.» سیّد مرتضی در ادامه به اقدامات امام (ع) بر بازگشت به مدینه اشاره کرده است (سیدمرتضی، بی تا، ص176-175).

- پاسخ سوم کاشف الغطاء: تأسّی امام (ع) به سیاست عرب

علّامه کاشف الغطاء وجه سوم همراه کردن خانواده را تأسّی امام حسین (ع) به تاکتیک نظامی می داند که آنان برای تقویت روحیه جنگجویان، زنان را با خود می بردند تا انگیزه پیمان شکنی یا فرار و رها کردن ناموس و حریم را در سر نپرورانند. سپس شواهد تاریخی از جنگ های قبایل ثقیف و هوازن در غزوه حنین می آورد و احتمال می دهد که امام (ع) می خواسته یارانش دست کم با انگیزه دفاع از زنان به مقاومت ادامه داده تا به شهادت برسند (کاشف الغطاء، بی تا، ص17).

- نقد پاسخ سوم علّامه

امام حسین (ع) برتر از آن است که از فرهنگ سیاسی دشمنان اسلام الگو بگیرد. چه الگویی برای ایشان برتر از سیاست جنگی پیروز و پرافتخار جدّش پیامبر اکرم (ص) و پدر بزرگوارش علی (ع) بود که حتّی در یک جنگ از زنان و کودکان برای پیروزی استفاده نکردند. با دقّت در سخنان امام حسین (ع) چنین پنداری شدیداً نقض می شود زیرا امام (ع) بارها در نامه ها و خطبه های خود بر هدف از قیام و دعوت از مردم و تشویق یاران بر یاری دین خدا و جنگ با ظالمان و عشق به شهادت تأکید می کردند، برای نمونه در نخستین نامه، هدف از قیام را یاری قرآن و سنّت نبوی معرّفی کردند:

نامه به اهل بصره: امام (ع) در آغاز نهضت پس از ترک مدینه و ورود به مکّه، به هریک از بزرگان بصره نامه ای نوشت که در آن ضمن اشاره به شایستگی و حقّانیت اهل بیت پیامبر اکرم (ص) بر جانشینی او و نیز غصب خلافت از این خاندان توسّط حاکمان جائری چون بنی امیّه، از اهل بصره یاری خواست و نوشت: «... شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر (ص) دعوت می کنم؛ زیرا سنّت، مرده و بدعت، زنده شده است...» (گروهی از تاریخ پژوهان، 1389، ج1، ص484) در این نامه ها هیچ سخنی از حمایت اهل بیت  نشده است. بلکه در آخرین خطبه به صراحت به همه اصحاب اجازه ترک یاری اش و نجات جان خود را دادند:

خطبه شب عاشورا: امام (ع) در شب عاشورا از سرانجام شهادت خود و یاران خبر داد و به آنان اجازه رفتن داد: «همه آزادید بروید و بیعتی از من برگردن شما نیست»(همان، ص722).

زمان یاری خواستن از مردم در حمایت از اهل بیت: امام مظلوم تنها وقتی به فریادخواهی و یاری طلبی به منظور دفاع از اهل بیت خود و حریم نبوّت پرداختند که لشکریان دشمن را بسیار و یاران خود را اندک دیدند و متوجّه نگرانی خواهران و دختران خود از هجوم دشمن به خیمه ها و اسارت شدند. آری این دفاع را نیز در یاری حق معرّفی کردند (موسوی مقرم، 1372، ص271).

- پاسخ چهارم علّامه کاشف الغطاء: نقش امام سجّاد ( در پاسداری از حماسه عاشورا

علّامه در این پاسخ بیان می دارد که امام حسین (ع) از تلاش بنی امیّه در دگرگون کردن حقایق این قیام آگاه بود، لذا ضروری دید که اهداف، صحنه ها و وقایع دلخراش حادثه بدون تحریف و به طور حقیقی به مردم حال و آینده برسد و بهترین پیام رسانان را اهل بیت خود دانست، لذا آنان را با خود برد. علّامه در این وجه طولانی به نقش امام سجّاد (ع) در دفاع از اهداف امام و برملا کردن اهداف شوم یزیدیان پرداخته است (کاشف الغطاء، بی تا، ص21-17).

- نقد پاسخ چهارم علّامه

علّامه در واقع در این پاسخ، از موضوع اصلی که شبهه (اقدام به شهادت خود و اسارت خانواده) خارج شده است. علاوه بر آن، امام سجّاد (ع) هنگام خروج از مکه و در طول راه در صحت و سلامت کامل به سر می بردند و بیماریشان در صحرای نینوا عارض شد و اگر از مدینه یا مکه بیمار می بودند امام (ع) ایشان را همراه خود نمی برد چنان که دخترشان فاطمه کبری را که بیمار بود در مدینه ترک کرد و علّت عدم همراهی چندین تن از مردان بنی هاشم چون عبدالله همسر حضرت زینب (س) و بیماری بود (ر. ک: موسوی مقرم، 1372، ص340).

آری، امام سجّاد (ع) علی رغم بیماری پس از شهادت همه یاران امام حسین (ع) شمشیر برداشت تا به یاری پدر غریب و تنهای خود بشتابد که امام حسین (ع) از خواهرشان ام کلثوم خواستند تا او را به خیمه بازگرداند تا مبادا با کشته شدن او، زمین از نسل پیامبر اکرم (ص) خالی بماند (همان، ص271).

گرچه مطالبی که علّامه در نقش امام سجّاد (ع) در پاسداری از حماسه عاشورا بیان کرده توسّط بسیاری از تحلیل گران واقعه نیز بیان شده اند امّا همه، حکمت زنده ماندن امام سجّاد (ع) هستند نه دلیل و علّت همراه شدن با امام حسین (ع). دلیل و هدف، یاری امام (ع) بوده است.

- پاسخ پنجم علّامه کاشف الغطاء: نقش زنان در پاسداری از امام سجّاد (ع)

علّامه در این پاسخ احتمال می دهد که امام حسین (ع) می دانسته که بیماری امام سجّاد (ع) تنها وسیله نجات او از کشته شدن نیست و دشمن او را در حال بیماری نیز می کشد، ولی زینب (س) با مواضع و تدبیر و شجاعت خود می تواند از او پاسداری کند (کاشف الغطاء، بی تا، ص21) و نیز می دانست که بنی امیّه گرچه بسیار پست و حیوان صفتند، امّا به علّت فرهنگ خاصّ جنگ نمی توانند زنان مصیبت زده را بکشند. بنابراین آسیبی به زنان نخواهد رسید و هدف امام حسین (ع) محقّق خواهد شد.

علّامه در این پاسخ طولانی به نقش حضرت زینب (س) در پاسداری از امام سجّاد (ع) و نیز اهداف قیام، معرفی حماسه سازان و برملاکردن چهره شوم و پلید دشمن با سبکی ادبی و پر از احساسات عمیق پرداخته است.

- نقد پاسخ پنجم علّامه

پاسخ علّامه در واقع بیان حکمت همراهی اهل بیت با توجّه به نتیجه آن است امّا باید میان نتیجه و علّت فرق گذاشت؛ نقشی را که کاشف الغطاء به عنوان علّت همراهی زنان و هدف امام حسین (ع) از این اقدام بیان کرده در واقع علّت و هدف امام (ع) نیست و در هیچ یک از پاسخ های امام به مخالفان این اقدام چون محمّد حنفیه و ابن عبّاس و نیز در هیچ یک از توصیه هایشان به زنان نیامده که زنان باید نقش پاسداری از علی بن الحسین (ع) و ابلاغ پیام قیام را داشته باشند. بلکه پاسخ اجمالی که به مخالفان دادند تنها اشاره به تقدیر الهی بر اسارت آنان (موسوی مقرم، 1372، ص167) و توصیه های حضرت به زنان همه درباره صبر و عدم جزع و گریه و امید به خدا بود (همان، ص276). در برخی روایات نقل شده که امام (ع) امانت های امامت را به حضرت زینب یا امّ کلثوم سپردند تا با رعایت این تقیه جان امام سجّاد (ع) محفوظ بماند (همان، ص271) و بعدها پس از رجوع به مدینه کاربرد داشته باشد.

در پایان این پرسش مطرح می شود که امام از آغاز قیام علم غیبی به شهادت خود و اسارت خانواده داشتند پس چرا تلاش های پیشگیرانه چندانی کردند؟ آیا این مخالفت با امر و حکم خدا نیست؟!

عدم تنافی علم غیبی امام (ع) با قیام و اقدامات پیشگیرانه

علم غیبی مربوط به عالم تکوین است سرانجامِ قیام امام در عالم تکوین، شهادت مردان و اسارت خانواده بود. امّا این علم، وظیفه تشریعی را ساقط نمی کند. قیام امام و دعوت از مردم برای مبارزه ضدّ دستگاه حاکم جائر معاویه بن ابی سفیان و پسرش یزید از وظایف شرعی بود. لذا امام از سال های آخر حکومت معاویه تا لحظه شهادت پیوسته این وظیفه را متذکّر می شدند و در وصیّت نامه و خطبه هایشان تصریح می کردند (پژوهشکده امام باقر(، 1378، صص469، 466، 421، 352، 303 و...).

اقدامات پیشگیرانه امام (ع) نیز از وظایف شرعی حضرت (ع) بود و در مجموع امام (ع) جمع میان علم باطن و علم ظاهر بود. نظیر عملکرد امام حسین (ع) از سایر اوصیای اسلام سرزده است. امیرمؤمنان علی (ع) نیز از شهادت خود به دست ابن ملجم مرادی آگاه بود، لذا به منظور نرم کردن دل قسی او، سهم بیشتری از بخشش ها را به او می داد امّا قضا و قدر بر شهادت امیرمؤمنان (ع) و شقاوت آن ملعون جاری گشت (قمی، 1419، ج1، ص340).

جایگاه اسارت خانواده امام (ع) در واقعه عاشورا

اسارت اهل بیت دارای دو جایگاه تکوینی و تشریعی بود؛ نقش نخست دارای دو جهت دنیوی و اخروی بود. جهت دنیوی، حفظ و ابلاغ اهداف، پیام و صحنه های واقعه عاشورا به مردم حال و آینده و هدایت امّت بود و جهت اخروی، ارتقای درجه اهل بیت  و عزاداران آینده تا قیامت.

نقش دوم اسارت، تشریعی بود. مردانِ حماسه، وظیفه شرعی خود را با شهادت به پایان رساندند و حالا وظیفه شاهدان واقعه بود که نه تنها اهل بیت  بلکه حتّی مورخان و قبایل حاضر در نینوا بودند تا پیام واقعه را با صداقت تمام بگویند و بنگارند و این وظیفه تا به امروز ادامه دارد و بر دوش ها نیز سنگینی می کند لذا بر همگان ابلاغ این پیام واجب است.  به این علّت است که بسیاری از تحلیل گران قیام عاشورا، آن را دارای دو جانب جهاد و تبلیغ می دانند.

فلسفه حکم تقدیر بر شهادت امام (ع) و یاران

در پایان اشاره به این سنّت تکوینی فراگیر می کنیم که انسان ها نباید اهداف آفرینش خود را فراموش کنند. قرآن کریم می فرماید: «الَّذِی خلَقَ الْموْتَ وَ الْحَیاه لِیبْلُوَکمْ أَیکمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ» (ملک /2)؛ او کسی است که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که عمل کدامتان بهتر است. ما برای آزمون الهی خلق شده ایم و جایزه و هدیه برندگان در این آزمون، رحمت واسعه الهی و ارتقا به مقامات عالی بهشتی است (کلینی، 1401، ج 1، ص260). تقدیر خدا برای امام حسین (ع) و یاران و خانواده اش، کسب برترین جایزه ها بود. که تنها با قضای شهادت و اسارت حاصل می شد. امام حسین (ع) توسّط رؤیای صادقه این خبر را از پیامبر (ص) شنیده بود. لذا مشتاق لحظه شهادت بود. به این دلیل امداد و کمک فرشتگان خداوند را نیز بر آن ترجیح نداد. امام باقر (ع) در این باره فرمود: «خداوند پیروزی را بر حسین (ع) نازل کرد به طوری که میان آسمان و زمین [از فرشتگان] پر شد، سپس حقّ انتخاب میان پیروزی یا دیدار خدا به او داده شد و حسین (ع) دیدار خدا را انتخاب کرد» (همان).

فلسفه اقدام ائمه (علیهم السلام) به شهادت در کلام خویشان

حمران از امام باقر (ع) پرسید: فدایت گردم، به من بفرمایید فلسفه قیام علی بن ابیطالب، حسن، حسین (ع) در راه دین خدا و نیز کشته شدنشان به دست حاکمان سرکش زمان و پیروزی آن مجرمان بر آنان چه بود؟

امام باقر (ع) فرمود: «ای حُمران! خداوند تبارک و تعالی این سرانجام را برایشان تقدیر به حکم و امضاء قطعی کرده بود امّا همراه با اختیار و حقّ انتخاب...» (همان) و در پایان این حدیث طولانی امام اشاره می کنند که آن بزرگواران فقط به خاطر رسیدن به کرامت و نعیم و جلال اخروی، شهادت را برگزیدند.

نتیجه

از جمله شبهه های اعتقادی، شبهه بر علم امام حسین (ع) است. به این بیان اگر امام از سرانجام، قیام و شهادتش و اسارت خانواده و زنان همراه آگاه بود پس با این قیام خود و خانواده را در معرض قتل و بی حرمتی قرار داده که هیچ مزیّت و حسن عقلی ندارد.

این شبهه را یکی از اهل بصره نزد عبدالمهدی شاگرد علّامه کاشف الغطاء مطرح می کند. وی پاسخ کوتاهی می دهد که شبهه گر نمی پذیرد. لذا نامه ای به شیخ عبدالحلیم پسر کاشف الغطاء داده و می خواهد که پدرش پاسخ کامل را مرقوم فرماید.

علّامه محمد حسین کاشف الغطاء پاسخ هایی را می دهد که مجموع پرسش ها و پاسخ ها در قالب کتابی با عنوان «السیاسة الحسینیة» در موضوع فلسفه قیام امام حسین (ع) تدوین یافت که از نقاط قوّت برخوردار و دچار کاستی های چندی است.

علّامه در این کتاب شبهه بی فایدگی اقدام به قتل را بسیار مختصر ولی شبهه قبح اقدام به اسارت خانواده را بسیار مفصل و در پنج فلسفه بیان می کند و بدین ترتیب میان علم امام و سرانجام قیام و حکیمانه بودن اقدامشان تنافی نمی بیند.

با وجودی که علّامه تلاش بر پاسخ قانع کننده ای داشته امّا به نظر می رسد از اصل شبهه که نفی علم امام است دور شده باشد. او می بایست ابتدا علم امام را اثبات می کرد سپس فلسفه این اقدام را بیان می فرمود.

اشکال دیگری که در پاسخ های علّامه موجود است، استناد فلسفه ها به شخص امام (ع) البته با قید احتمال است در حالی که استناد نیازمند بررسی سخنان امام حسین (ع) در متون تاریخی است که به صحابه و تابعین مخالف قیام، وصیّت به زنان از جمله حضرت زینب( و... فرمودند.

نگارنده مقاله معتقد است که امام (ع) آگاه به آینده، نهان و اسرار است و در خصوص قیام، از سرانجام آن آگاه بودند ولی به قصد اجابت دعوت کوفیان و تشکیل حکومت در کوفه عزم سفر کردند و پس از بررسی دقیق امور و اطمینان از سلامت و امنیت خانواده، آنان را به همراه بردند و در میان راه تا روز شهادت همچنان تلاش هایی را در حمایت از آنان و پیشگیری از حمله دشمن به آن ها و اسارتشان و نیز حفظ جان شریف خود و یاران کردند.

بر این اساس علم امام به سرانجام قیام با اقدام به آن و همراه بردن خانواده، منافاتی نداشت و با فرض مخالفت باید گفت مخالفت با چنین علمی، مخالفت با خدا و شرع نبود بلکه عمل به تکلیف ظاهری بود.

حکمت های ادّعایی علّامه مبنی بر تأثیر حضور زنان بر استقامت اصحاب به تقلید از فرهنگ عرب جاهلی، نقش تبلیغی امام سجّاد (ع) و حضرت زینب (س)، لزوم پرستاری و پاسداری از امام سجّاد (ع) و... از هیچ یک از سخنان و توصیه های امام (ع) فهمیده نمی شوند و نمی توان رفتار امام معصوم (ع) را با فرهنگ عرب مقایسه کرد.

امام (ع) وظیفه و مسئولیت دینی خود را تا شهادت انجام دادند و پس از ایشان نوبت به اهل بیت  رسید که وظیفه خود را در قبال زنده نگاه داشتن یاد این قیام و گزارش آن به حال و آیندگان ایفا کنند که به نحو شایسته ای از عهده این مسئولیت سنگین الهی برآمدند.

آری، امام (ع) از عقل کامل، درایت، علم و آگاهی خانواده خود به خصوص زینب کبری (س) و امام سجّاد (ع) آگاه بودند، لذا تنها توصیه ای که به آنان می کردند استقامت و بردباری و پرهیز از ستم به بی پناهان بود. حکمت ها و فلسفه هایی را که شیعیان دلسوخته ای چون علّامه کاشف الغطاء برای اقدام امام (ع) در به همراه بردن خانواده گفته اند، می توان نهفته در راز «شاء اللهُ تعالی أن یَراهُنَّ أُساری» دانست. توصیه می شود حقایق و فلسفه اقدامات امام حسین (ع) و نیز سایر پیشوایان معصوم (ع) واقع بینانه و مستدل ارائه شود. البته ابراز احساسات و عواطف جای تحسین دارد.

منابع

* قرآن کریم

1- ابن شهر آشوب، محمّدبن علی؛ مناقب آل ابی طالب، ج2، تحقیق یوسف شجاعی، بی جا، دارالأضواء، 1385-

2- ابن عساکر؛ تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دار الفکر، 1415ق.

3- اصفهانی، ابوالفرج؛ مقاتل الطالبین، محقّق: احمدصقر، قم، شریف رضی، 1372-

4- پژوهشکده امام باقر(؛ فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ترجمه علی مویدی، قم، نشر معروف، چاپ دوم، 1378-

5- حافظ البرسی، رجب بن محمّد؛ مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین(، بیروت، 1422 ق.

6- حاکم نیشابوری؛ المستدرک علی الصحیحین، محقق عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1422 ق.

7- حسنی، هاشم معروف؛ سیره المصطفی(، ج3، قم، شریف رضی، 1373-

8- رسولی محلاتی، ذبیح الله؛ ریاحین الشریعه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، بی تا.

9- رضوان، علی اصغر؛ واقعه عاشورا و پاسخ به شبهات، ج2، قم، مسجد مقدس جمکران، 1384-

10- سید بن طاووس، علی بن موسی؛ اللهوف، ج3، ترجمه فرج الله الهی، قم، سلسله، 1381-

11- سید مرتضی، علم الهدی؛ تنزیه الأنبیاء، قم، شریف رضی، بی تا.

12- شوشتری، جعفر الخصائص؛ الحسینیه، قم، شریف رضی، بی تا.

13- فیض کاشانی، محسن؛ تفسیر صافی، تهران، مکتبه الصدر، چاپ سوم، 1415ق.

14- قمی، عباس؛ منتهی الامال، ج3، ترجمه عربی هاشمی میلانی، انتشارات اسلامی، 1419ق.

15- قمی، محمّد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)؛ مقتل الحسین (ع)، ترجمه محمّد صحتی سردرودی، تهران، هستی نما، 1381-

16- کاشف الغطاء، محمّدحسین؛ السیاسه الحسینیه، ج3، چاپ سنگی، نجف، دارالنشر، بی تا، www. kashifalgheta. com.

17- کلینی، محمّد بن یعقوب؛ کافی، ج4، تصحیح علی اکبر غفاری، بیروت، دار صعب، 1401ق.

18- گروهی از تاریخ پژوهان با اشراف مهدی پیشوایی؛ تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1389-

19- محمّدپور بیرجندی، علی؛ اسرار و معارف حسینی، قم، دارالعلم، 1382-

20- محمّد حسون، ام علی مشکور؛ اعلام النساء المؤمنات، تهران، اسوه، 1411 ق.

21- مطهری، مرتضی؛ حماسه حسینی، ج10، تهران، صدرا، 1366-

22- موسوی مقرم، عبدالرزاق؛ مقتل الحسین (ع)، قم، شریف رضی، 1372-

23- میلانی، محمّدهادی؛ قادتنا کیف نعرفهم، قم، مؤسسه ال البیت (، چاپ سوم، 1413-

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان