روزنامه همشهری - مرتضی کاردر: چند روز پیش نماینده ایران برای جایزههای هانس کریستین اندرسن و آسترید لیندگرن اعلام و بار دیگر فرهاد حسنزاده بهعنوان نماینده کشورمان در این دو جایزه معرفی شد.
او در دوره گذشته به جمع 5نامزد نهایی دریافت جایزه اندرسن راه پیدا کرد و در آستانه دریافت نوبل ادبیات کودکان قرار گرفت.فرهاد حسنزاده نویسندهای خودساخته است که جایگاه امروزش را در ادبیات ایران باید بیش از هر چیز مدیون کوششهای شخصی او دانست.
نویسندهای که نزدیک به 30 سال است به شکل حرفهای مینویسد و چه در ادبیات کودکان و نوجوانان و چه در ادبیات بزرگسالان آثار ماندگاری خلق کرده است؛ از «مهمان مهتاب» و «ماشو در مه» تا «هستی» و«زیبا صدایم کن» و «حیاط خلوت».
فرهاد حسنزاده چند روز قبل به همشهری آمد تا به دوستان و همکاران سابقش در تحریریه روزنامه و ضمیمه دوچرخه سر بزند. با او درباره وضعیت ادبیات کودک ایران در دنیا و تجربههایش از نامزدی 2 جایزه جهانی گفتوگو کردهایم.
چه شد که دوباره بهعنوان نماینده ایران برای 2 جایزه هانس کریستین اندرسن و آسترید لیندگرن انتخاب شدید؟
این را باید از شورای کتاب کودک و نهادهایی که نماینده ایران را انتخاب میکنند، بپرسید. سازوکار این جایزهها اینگونه نیست که اگر کسی در دورهای برگزیده نشد دیگر نتوان او را معرفی کرد.
اتفاقا گفته میشود که تأکید و اصرار بر نویسنده نشاندهنده قوت آن نویسنده و اهمیت او برای آن سرزمین است تا اینکه بخواهیم هر سال فرد تازهای را معرفی کنیم.
شاید بخشی از این ماجرا به این خاطر است که قدری ضعف سال گذشته جبران شود.
فکر میکنم سال گذشته بخت شما برای بردن جایزه زیاد بود و اگر نهادهای ایرانی فعالیت بیشتری میکردند شاید این اتفاق میافتاد. از معدود دفعاتی بود که نویسندهای از ایران به جمع 5 نامزد نهایی جایزه راه پیدا میکند.
بهنظرم باید بهعنوان یک اتفاق ملی به چنین ماجراهایی نگاه کنیم و همه توان ما برای معرفی و ارائه درست آثار بهکار گرفته شود.
بله، چنانکه گفتید باید به چشم یک اتفاق ملی به چنین جایزههایی نگاه کنیم. نهادهای مرتبط در حوزه ادبیات کودک چه نهادهای دولتی مثل وزارت ارشاد و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و چه نهادهای خصوصی مثل شورای کتاب کودک باید با همبستگی و حرکت مشترک شروع بهکار کردن کنند.
امسال این اتفاق افتاده است. از طرف وزارت ارشاد با نهادهای ادبیات کودک مذاکره شده که چند نویسنده را معرفی کنید که ما روی ترجمه آثارشان کار کنیم تا پیشینهای از این نویسندهها فراهم شود و در عرصه بینالمللی آشنا باشند.
یعنی دیگر بهگونهای نباشد که وقتی نام نویسندهای ایرانی مطرح میشود داور برای نخستینبار نامش را شنیده باشد.
بله، در دوره قبل وقتی من نامزد شدم کانون پرورش فکری خودش اقدام کرد برای ترجمه آثار من و ترجمهها را برای داوران فرستاد. بعد که داوران را دیدم چندنفرشان تشکر ویژهای کردند برای ترجمهها.
یعنی بیشتر از چه جهت برایشان جالب بود؟
گفتند ما با ادبیات کودک ایران آشنا شدیم. «زیبا صدایم کن» و «قصههای کوتی کوتی» را خیلی دوست داشتند. شاید تصورشان از ادبیات کودک ایران قصههای کهن یا حکایتهای پندآمیز بود.
شاید فکر نمیکردند که ادبیات کودک ایران مدرن باشد و نویسندهای مجموعه قصههایی داشته باشد به نام کوتیکوتی که برای آنها شخصیت خلق کرده باشد. میخواهم بگویم این ترجمهها اگرچه در روند طبیعی انجام نشد و شکلی گلخانهای داشت اما تأثیر مثبتی داشت.
فکر میکنید واقعاً مشکل ترجمه نشدن آثار نویسندگان ایرانی به کجا برمیگردد؟ به اینکه نویسندهها اهل تعاملات بینالمللی نیستند؟ آژانسهای ادبی در ایران فعال نیستند و ما جایی در بازار بینالمللی کتاب و نشر نداریم؟
یکی از مشکلاتی که ما همیشه در آن ضعف داریم ترجمه نشدن آثار نویسندگان ماست. بخشی از این ماجرا به مشکلات ساختاری برمیگردد. عضو کپیرایت نیستیم و تعاملات بینالمللی نداریم.
در مقایسه با کشورهای دیگر، بیشتر گرفتار بیتوجهی و بیسیاستی هستیم. نویسندگان دیگر کشورها بهطور طبیعی رشد میکنند و کارهایشان ترجمه شده و آثارشان دیده میشود.
اما ما وقتی به این نقطه میرسیم تازه بهدست و پا میافتیم که چه کار باید بکنیم. درحالیکه نویسنده باید کار خودش را انجام دهد و کار معرفی را باید ناشران و آژانسها انجام دهند.
بعد از نامزدی چطور؟ چقدر ناشران دیگر کشورها به ترجمه آثار شما اقبال نشان دادند؟
از چند آژانس ادبی با من تماس گرفتند و خواستار بازاریابی کتاب بودند. قرار است ترجمه چندتا از کتابهایم در چین منتشر شود. با چند ناشر از ایتالیا و فرانسه و کشورهای عربی و هند در حال رایزنی هستم برای ترجمه آثار.
اینها ازجمله اتفاقاتی است که پس از راهیابی من به جمع نامزدهای نهایی جایزه هانس در دوره گذشته افتاده است. به هر حال ناشران دنیا هم دنبال برندها هستند و جایزهها ترغیبشان میکند به ترجمه آثار.
ادبیات کودک و نهادهای مربوط به کودکان در ایران چندان بیسابقه نیست. شورای کتاب کودک بیش از 50 سال قدمت دارد. داوران ایرانی جزو هیأت داوران جایزه، اندرسن بودهاند، حتی 2دوره رئیس هیأت داوران جایزه، ایرانی بوده اما میزان موفقیت ما به اندازه جایگاه و قدمت ما نبوده است.
یکی از مشکلاتی که شورای کتاب کودک در همه این سالها داشته بخش مالی قضیه است. برای هر دوره برای معرفی نامزد باید هزینه کنند.
تأمین هزینه سخت بوده است؛ برای همین در سالهای گذشته یک دوره نویسنده و یک دوره تصویرگر معرفی میکردند.
شاید ما نتوانیم جایزه را ببریم اما همین نامزدی به رشد کیفی ادبیات کمک میکند. همینکه نویسندگان ما احساس کنند در جهان میتوانند دیده شوند سبب باور بیشتر نویسندگان ما بهخودشان میشود.
زمانی که شما نامزد جایزه شدید عدهای میگفتند که فرهاد حسنزاده حتی برای مخاطبان ایرانی چندان شناختهشده نیست. اصلا چنین انتقادی را میپذیرید؟ فکر نمیکنید علتش این است که در حوزههای مختلف کار کردهاید یا کارهایتان را ناشران مختلفی در این سالها منتشر کردهاند؟
بخشی از این ماجرا به بیماری صنعت نشر ما برمیگردد. من تا قبل از رمان «هستی» کتابهای زیادی داشتم منتها چون ناشران سیستم درستی برای توزیع نداشتند، کتابها درست دیده نمیشد.
تقریباً از سال1390 کانون، پروژه رمان نوجوان را شروع کرد و از نویسندگان خواست کارهایی برای نوجوانان خلق کنند. «هستی» به این دلیل دیده شد. بعد از آن «زیبا صدایم کن» منتشر شد و کارهایم بیشتر مورد توجه قرار گرفت.
شما هم رمان بزرگسال دارید، هم داستان کودکان، هم داستان برای نوجوانان، هم داستان جنگ و... . فکر نمیکنید اگر متمرکزتر روی یک حوزه کار میکردید، کارهایتان بیشتر دیده میشد؟
مشکل، وضعیت نویسندگی ماست که حرفهای نشده است. نویسنده نمیتواند برنامهریزی کند که همه آثارش را یک ناشر چاپ کند و با یک ناشر پیش برود.
من در برهههای مختلف زندگی کارهایی نوشتهام؛ چه بزرگسال، چه کودک، چه نوجوان که بعد سرگردان بهدنبال ناشر میگشتم. اینطور نبوده که بتوانم ناشر آثارم را خودم انتخاب کنم.
شاید الان بتوانم یا نویسندگان دیگران بتوانند آگاهانه چنین کاری بکنند اما بخشی از ماجرا از سر ناچاری بوده است.
تیراژ کتابهای ما کم است و نویسنده نمیتواند از طریق نویسندگی یا درآمد یک کتاب زندگی کند، ناچار است کتابهای متعددی بنویسد یا کارمندی کند و نویسندگی شغل دوم و سومش باشد.
من خودم خیلی پوست کلفت بودم که تا حالا دوام آوردهام. اتاق شخصی برای نوشتن نداشتم، در زیرزمینی زندگی میکردیم که 50متر بود؛ هم خانهام بود و هم باید آنجا مینوشتم.
من یکسری از کتابهایم را در پارکها نوشتهام؛ هر پارکی که میروم یاد یکی از قصههایم میافتم که این قصه را در پارک شهر نوشتهام، این یکی را در پارک لاله. اما سعی کردم از ایدههای خودم دست نکشم.
اینها را از این جهت میگویم که کسی توانسته است بدون امکانات راهش را ادامه دهد و به این نقطه برسد. دوستان زیادی داشتم که بریدند و ادامه ندادند.
ما چه کار میتوانیم بکنیم؟ بهعنوان مخاطب آثار شما، بهعنوان روزنامهنگاران و اهالی رسانه و بهعنوان یک ایرانی چه میتوانیم بکنیم که اقبال نویسندگان ایرانی در دنیا بیشتر شود؟
بیش از همه ادبیات کودک باید برایمان مهم شود؛ برای همه. برای من بهعنوان نویسنده و شما بهعنوان روزنامهنگار، برای مخاطبان، برای دولت که زیاد سر به سر ادبیات کودک نگذارد و بگذارد کارش را انجام بدهد و گاه اگر کمکی میکند بدون چشمداشت باشد.
برای خانوادهها مهم باشد که بچههایشان در دوره کودکی کتاب بخوانند. ما در صفحههای ادبی روزنامهها همیشه درباره ادبیات بزرگسالان مینویسیم و کمتر به ادبیات کودک میپردازیم.
وقتی ادبیات کودک مهم شود و کتاب کودک مهم شود، خودبهخود نویسندهها بالا میآیند و دیگر کسی نمیتواند آنها را نادیده بگیرد.
2جایزه برای نویسندگان کودک
جایزه هانس کریستیناندرسن که از آن به عنوان نوبل ادبیات کودکان و نوجوانان نام میبرند، جایزهای است که از سال1956 هر 2سال یکبار برگزار میشود و به یک نویسنده و یک تصویرگر ادبیات کودکان تعلق میگیرد.
این جایزه به نام نویسنده بزرگ دانمارکی، هانس کریستیناندرسن، خالق دختر کبریتفروش، جوجهاردک زشت، آخرین لباس پادشاه و... است. دفتر بینالمللی کتاب برای جوانان (ibby) برگزارکننده جایزه است.
در ایران شورای کتاب کودک، نمایندگان ایرانی جایزه را انتخاب و معرفی میکند. تاکنون تنها فرشید مثقالی در 1974 توانست بهعنوان تصویرگر، برنده جایزه شود و هوشنگ مرادیکرمانی نیز در سال1992 مورد تقدیر هیأت داوران جایزه قرار گرفت.
نسرین خسروی، محمدرضا یوسفی و فرهاد حسنزاده نویسندگانی بودند که به جمع نامزدهای نهایی جایزه راه یافتهاند. برگزیده جایزه هانس کریستیناندرسن هر سال در نمایشگاه کتاب بولونیا در ایتالیا معرفی میشود.
جایزه آسترید لیندگرن جایزهای تازهتأسیس در ادبیات است که هرساله به بهترین برنامه و پروژه یا نویسنده در ادبیات کودک و نوجوان تعلق میگیرد. اعطای این جایزه پس از درگذشت آسترید لیندگرن، نویسنده سوئدی کودکان و نوجوانان در سال2002 آغاز شد و مبلغ آن معادل 5میلیون کرون سوئد است.