ماهان شبکه ایرانیان

درآمدی بر جوهره چیستی و چرایی مهدویت در زیدیه

موعود باوری یا اندیشه منجی موعود، که گاه با عناوینی همچون سوشیانت، مسیانیزم، فیوچریزم، هزاره گرایی و غیره مطرح می شود، آموزه ای است که بسیاری از ادیان و در تمام ادیان توحیدی مورد توجه قرار گرفته است

مقدمه

موعود باوری یا اندیشه منجی موعود، که گاه با عناوینی همچون سوشیانت، مسیانیزم، فیوچریزم، هزاره گرایی و غیره مطرح می شود، آموزه ای است که بسیاری از ادیان و در تمام ادیان توحیدی مورد توجه قرار گرفته است. هر چند گستردگی و نوع این موعودباوری در این ادیان، یکسان نیست. در دین اسلام، «مهدویت» عنوان شناخته شده ای برای موعودباوری است. باور به این آموزه بنا به شواهد تاریخی از همان دهه های نخست میان شیعیان مطرح بوده است. اولین گزارش های تاریخی از بازتاب این باور در جامعه اسلامی به نیمۀ دوم قرن اول باز می گردد که عده ای از شیعیان و طرفداران فرقه کیسانیه، مرگ محمد بن حنفیه _ فرزند حضرت علی (ع) _ را انکار کردند و معتقد گشتند: وی مهدی موعود است که غیبت کرده و روزی باز خواهد گشت (اشعری، 1371: ج1، 90-91).

در سیر تاریخ فِرق و مذاهب شیعی، پس از کیسانیه، زیدیه به عنوان فرقه ای جدید مطرح گشتند و از همان آغاز شکل گیری به آموزه مهدویت توجه نشان دادند. نتیجه این توجه، ظهور مدعیانی در این فرقه بوده است. از این رو ترسیم نقش مهدویت میان شیعیان زیدی که از آغاز تا امروز میان آنان مطرح شده، ضرورت و اهمیت پیدا می نماید. در این پژوهش، سعی شده تا با توصیف و تحلیل گزارش های کوتاه از مهدی گری میان زیدیان و بر اساس شواهد و داده ها، به این پرسش پاسخ داده شود که زیدیان چه برداشتی از این آموزه داشته و چرا آن را مطرح کرده اند؟ فرضیه نویسنده آن است که مهدی گری در میان زیدیان امری اعتقادی نبوده و زیدیان آن را با نگاه و کارکردی سیاسی در طول تاریخ زیدیه مطرح کرده و مورد توجه قرار داده اند.

برای رسیدن به این فرض به بسیاری از منابع گوناگون مراجعه شده است تا تصویری روشن از کارکرد و نگرش به مهدویت میان زیدیان ارائه شود. در مورد موضوع مقاله اثر خاصی تالیف نشده است. گرچه به عنوان پیشینه موضوع و غیر از منابع اصلی مانند منابع روایی که داده های خام را در خود جای داده اند؛ می توان به مطالعاتی پرداخت که تا حدی به این موضوع نزدیک بوده اند. عمده این نوشته ها با نگاه و روش جزئی نگر و نگاه تاریخی به اشخاصی توجه کرده اند که مهدویت در مورد آنها مطرح شده است. مانند مقالاتی که در باب باورداشت مهدویت زید بن علی (موسوی نژاد و موسوی آقداش، 1394: ش48)، نفس زکیه (برادران و گل پور سوته، 1396: ش26) یا حسین بن قاسم عِیانی (موسوی نژاد، 1384: ش27) نوشته شده اند.

مفهوم شناسی

لازم است تا در این پژوهش، پیش از ورود به بحث اصلی و منطبق بر ساختار تحقیقاتی این چنینی به توضیح و تبیین برخی واژگان کلیدی پرداخته شود. برخی موارد دیگر طی فرایند مقاله و طرح بحث محتوایی توضیح داده خواهند شد.

مَهدی، واژه ای عربی، به معنی هدایت شده صفت مفعولی از ریشه «ه. د. ی» می باشد. اولین بار توسط «ابن سعید حِمیری» (د. 573 ق) و ذیل واژه «ه. د. ی» مورد بررسی قرار گرفته است. (حمیری، ج10، 6896) گفته شده معنای آن در مقابل ضلالت است که به راهنمایی معنوی اشاره دارد. (قرشی، 1371: ج7، 145). مراد از آن «موعود» توصیف شده در گزارش های و روایات اسلامی است که بنابر دیدگاه های هر مذهب، نوعی برداشت خاص از آن ارائه شده است. (ابن اثیر، ج5، 254) اهل سنت آن را به صیغه جمع برای چهار خلیفه اول و با عبارت «خلفاء الراشدون المهدیّون» به کار برده اند (جاسم حسین، 1385: 34؛ ابن منظور: 1414: ج15، 354). «مَهدَویت» نیز از ریشه «مهدی» است که با اضافه شدن «ت» به «مَهدَوی» ساخته شده و مهدوی به معنای مربوط بودن به مهدی است. (الویری، 1394: 34)

این واژه در قرآن به کار نرفته و استفاده از آن در معنای منجی و نجات بخش، غالباً بر اساس روایات مطرح شده است. مانند روایت دلائل الامامه از پیامبر (ص): الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی، وَجْهُهُ کالْکوْکبِ الدُّرِّی، وَ اللَّوْنُ لَوْنٌ عَرَبِی، وَ الْجِسْمُ جِسْمٌ إِسْرَائِیلِی، یمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا کمَا مُلِئَتْ جَوْراً، یرْضَی بِخِلَافَتِهِ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ الطَّیرُ فِی الْجَو؛ مهدی از فرزندان من است، چون ستاره تابناکی می درخشد، رنگ بدنش، رنگ نژاد عرب است و اندامش مانند اندام بنی اسرائیل است، زمین را پر از عدل کند چنان که پر از ظلم شده، ساکنان زمین و آسمان و پرندگان هوا به خلافت وی راضی خواهند شد. (طبری، 1413: 441)

زیدیه، از دیگر واژگان اصلی این پژوهش است. زیدیه در لفظ، منسوبین به صاحب این مذهب _ زید بن علی بن حسین بن علی بن أبی طالب _ را گویند (ابن خلدون، ج1، 248). سمعانی در انساب خود زیدیه را این گونه تعریف کرده است: «زیدی نسبتی است به زید بن علی بن حسین بن علی بن أبی طالب (ع) و گروهی از زیدیه که منسوب به زید بن علی هستند نسباً یا مذهباً» (سمعانی، 1962: ج6، 365) و در اصطلاح دانش فرقه شناسی زیدیه به شاخه ای از مذهب تشیع گفته می شود که پیروان آن معتقد به امامت زید بن علی بن حسین (ع) هستند. (نوبختی زیدیه را اینگونه تعریف کرده است: «... فرقةٌ قالت ان الامامةَ صارت بعدَ مُضی الحسین فی وُلد الحسن و الحسین فهی فیهم خاصةً دونَ سائر وُلدِ علیِّ بن أبی طالب و هم کلُّهم فیها شرعٌ سِواءٌ مَن قامَ منهم و دَعا إلی نَفسهِ فهُوَ الإمامُ المفروضُ الطّاعةُ» (نوبختی، 1931: 48). پس این گروه را نباید تنها شامل فرقه های ذیل زیدیه و مطرح شده در کتب فرقه نگاری محسوب کرد. بلکه تمام طرفداران زید _ فرزند امام سجاد (ع) _ که بعدها در شاخه حسنی (مانند نفس زکیه) مطرح شدند را نیز شامل می شود. (یزدانی، 1389: 47)

چیستی موعودگرایی در منظومه فکری _ فرهنگی زیدیه

1- مهدویت

مسئله مهدویت و وجود موعود جهانی با چالش های متعدّدی، هم از حیث برداشت و تلقی نسبت به آن و هم از حیث تحقق و ظهور روبه روست. بسیاری از این چالش ها به دلیل عدم توجه محققین این عرصه نسبت به مبانی بحث و چگونگی برداشت مذاهب مختلف نسبت به آن، به وجود آمده است. از این رو با شناخت و دسته بندی آن چه در مورد مفهوم مهدویت قابل فرض است، ضمن منضبط کردن این بحث، می توان به نحوه برداشت و استفاده از این آموزه و چیستی آن نزد فرقه های مختلف ازجمله زیدیه آگاه شد.

الف) مهدویت شخصی

مهدویت شخصی گونه ای از مهدویت است که در آن یک فرد مشخص، مصداق خصوصیات و ویژگی هایی قلمداد می شود که توصیف آنها در روایات آمده باشد. مانند اعتقاد به مهدی بودن امام دوازدهم (عج) در شیعه اثنی عشریه. مهدویت شخصی مبتنی بر دو ویژگی است. یکی آن که، شخص معین و معرفی شده باشد و دوم آن که ویژگیها و صفاتی که در روایات آمده تنها بر او صادق باشد. از این رو، به او «مهدی موعود» اطلاق می شود.

در تاریخ سیاسی و کلامی فرقه زیدیه و با این تعریف از مهدویت شخصیه، تنها یک شخص یعنی محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب معروف به نفس زکیه است که مصداق این گونه از مهدویت قرار گرفته است. گرچه برخی اعتقاد به مهدویت نفس زکیه را به حساب زیدیه نگذاشته و آن را در جریان سادات حسنی دنبال کرده اند (الهی زاده، 231 _ 226) اما نویسندگان متقدم فرقه شناسی و خود زیدیان این گونه عمل نکرده و او را جزء جریان زیدی و زیدیان او را از امامان خود قرار داده اند (اشعری، 1440: 67؛ بغدادی، 23؛ نوبختی، 59 _ 58؛ ابوطالب هارونی، 2014: 52 _ 47؛ حسنی، 424 _ 444). از این رو صحیح نخواهد بود تا با ادعایی پسینی و خلاف سنت تاریخی، وی را جزء زیدیان قلمداد نکنیم و اجتهاد در مقابل نص داشته باشیم.

آن چه در مورد او و بر اساس روایات ادعا شده مرتبط با نام و نسب او، ویژگی های ظاهری و نشانه های ظهور می باشد. (برادران، 1396: 122 _ 129) در دوره وی روایاتی که مهدی و پدرش را مشابه، و موافق و همنام پیامبر (ص) و پدرش (عبدالله) می دانند بسیار مورد توجه و تاکید بود. تا آن جا که طبق پاره ای از روایات، نام مهدی صراحتاً «محمد بن عبدالله» گفته شد. (ابن حماد، 260؛ حاکم نیشابوری، ج8، 2972 _ 2997؛ ابوالفرج اصفهانی، 214) این هم توجه به روایات نسب و نام مهدی باعث شده تا برخی دانشمندان امامیه آنها را ساخته زیدیان و عباسیان بدانند. (برادران، 1396: 123 )

در کنار ویژگی های اسمی؛ ویژگی های جسمی همچون خال روی کتف محمد (ابوالفرج، 211 _ 214) که همانند خال پیامبر (ص) دانسته می شد (ابن سعد، ج1، 123، 128، 272، 315، 319) یا لکنت زبان نفس زکیه (طبری، ج7، 563) و تطبیق آن بر روایات و گزارش هایی که موعود را دارای سنگینی در زبان می دانست (ابوالفرج، 213 _ 215)؛ به مهدی پنداشتن او دامن زد. روایاتی که ویژگی های خاص همچون اتفاقات ویژه در ماه رجب یا تعداد یاران مهدی و... در پنداشت موعود بودن نفس زکیه نیز تأثیر داشته اند (برادران، 1396: 127 _ 128) این تأثیر تا آن جا بود که فقها و محدثین مدینه با این که برخی از آن ها شیعه نبودند مانند مالک بن انس، پیشوای مالکیان، و ابوحنیفه، امام حنفیان، به حمایت از قیام سال 145ه. ق محمد پرداخته و تخلف از او را جایز ندانستند. (ابوالفرج، 238 _ 239 و 251؛ جعفریان، 78)

ب) مهدویت نوعی

در این نوع از مهدویت، وجود فردی خاص با نام «مهدی موعود» پذیرفته نشده و مورد انکار قرار گرفته است. اما از سوی دیگر مهدویت مقامی دانسته شده که در هر زمان و دوره ای در یک انسان کامل (این انسان طبق معارف همان مذهب معرفی می شود) ظهور پیدا کرده و می تواند هریک از افراد بشر را شامل گردد. از بهترین نمونه ها که به تبیین این مفهوم روی آورده، شعر مولوی است. وی در دفتر دوم مثنوی، براین باور است که در هر دوره از تاریخ ولیی خواهد بود که موجب آزمایش مردم است و این آزمایش تا روز رستاخیز ادامه خواهد داشت.

پس بهر دوری ولیی قایمست     -   تا قیامت آزمایش دایمست

هر که را خوی نکو باشد برست   -   هر کسی کو شیشه دل باشد شکست

پس امام حی قایم آن ولیست    -   خواه از نسل عمر خواه از علی ست (مولوی، 1378: 818)

به عبارت دیگر، در این نوع از مهدویت، «مهدی» فردی مبهم است که از پیش تعیین و مشخص نگشته و ظرف ظهور مهدی قلمداد گشته است. این فرد با پذیرش مهدویت خویش به برترین مصداق انسان کامل در هر دوره تبدیل می گردد. به خلاف مهدویت شخصیه، در این نوع از مهدویت تعیین وقت ظهور؛ علم به زمان ظهور، اهمیت و موضوعیت پیشینی ندارد[1]زیرا مهدی منوط و مشروط به انسان کاملی است که در هر دوره از تاریخ وجود و ظهور خواهد داشت (اسفندیاری، 1428: 56 ) و گاهی ممکن است برخی از مضامین روایات نیز شامل او شود. از

نمونه های این گونه مدعیان در فرق گوناگون می توان به ادعای مهدویت محمد بن عبدالله بن تومرت العلوی الحسنی(د. 524ق)، مؤسس دولت موحّدون در مغرب (عنان، 1366خ: 173 _ 174؛ عمرموسی، 1381خ: 40 _ 41)؛ ادعای مهدویت خلفاء فاطمی و تدریجی دانستن آن در این سلسله اشاره کرد. (فرمانیان، 1393: 158). در میان زیدیان نیز می توان به ادعای ابوعبداللّه محمد بن قاسم بن حسن مشهور به ابن داعی(د. 360ق) اشاره کرد. ابن داعی خود را مهدی می دانست و لقب مهدی داشت. با این همه کمتر منبع زیدی و غیر زیدیه، به ادعای مهدویت توسط او و پیروانش توجه کرده اند (هارونی، 1417: 137 _ 150 ). علاوه بر وی و در دوره های متأخر می توان به مهدی تهامی در یمن اشاره کرد که سال 1159ق در تهامه یمن ظهور کرد و توانست دولت حمدانی ها در صنعا و دولت نجاحی ها در زبید را مغلوب کند. (بروکلمات، 1993م: 324 _ 326 ) از آخرین مدعیان زیدی یمن می توان به ادعای مهدویت محمود بن عبدالله المفلحی در سال 2004 اشاره کرد که توفیق چندانی نداشت و با شکست مواجه شد. (مجلۀ الیمامۀ عدد 1831، السبت 23 رمضان 1425ه، الموافق 6 نوفمبر 2004م)

آن چه در مهدویت نوعی حائز اهمیت است: ظهور انسان کامل و ادعای مهدی بودن از سوی او است. بدین ترتیب، این گونه از مهدویت با معنای لغوی مهدی یعنی «کسی که هدایت شده و هدایت هم می کنند» بیشتر با جنبه و کارکرد سیاسی فِرق گوناگون از جمله زیدیه هم طراز و سازگار است. حال آن که در مهدویت شخصیه، مهدویت بیشتر دارای بار معنایی اعتقادی _ کلامی است که به عنوان یکی از اصول مذهب _ چه ظهور امام و چه التزام به اندیشه مهدویت _ موجب رستگاری و نجات انسان ها تلقی می شود.

به نظر، ادعای مهدویت در این بخش، بیشتر با کارکرد تبلیغاتی طرح شده است و به این دلیل به تطبیق ویژگی ها و صلاحیت های آمده در روایات بر فرد مورد ادعا، اهمیت چندانی داده نشده است. می توان برتری جویی سیاسی، مقابله با رقبایی که در موردشان ادعای مهدویت مطرح شده و کم اثرکردن تأثیر اجتماعی _ معنوی آنها را از انگیزه های اصلی در ادعای این مهدویت دانست. از این منظر که در این گونه مهدویت روایات مهدوی چندان مورد توجه قرار نداشته اند؛ می توان به ادعای مهدویت خالد بن یزید بن معاویه در دوران مروان حمار (د. 132ق) اشاره کرد که برای بازپس گیری خلافت از مروانیان مدعی مهدویت شد. برخی معتقدند در پی همین رقابت، وی اسطوره سفیانی منتظَر را مطرح کرد تا خلافت را به آل ابوسفیان بازگرداند (ابن تغری، بی تا: ج1، 221؛ دیوه جی، 2003: 35) وی با جعل حدیث به حرکت خود و اسطوره سفیانی وجهه دینی داد (ابن تغری، بی تا: ج1، 221؛ فرمانیان، 1393: 151).

برخی ظهور و پیدایش مهدویت نوعیه را معلول فلسفه ظهور دانسته اند. در فلسفه ظهور، ظهور را عامل رهایی مردم از مشکلات و فساد معرفی کرده اند. از این رو و در شرایطی که مردم آماده شورش و قیام بودند، ادعای مهدویت، نوعی امید به بهبودی اوضاع بود؛ به همین دلیل، قشرهای ضعیف و کم اطلاع، به راحتی جذب مدعیان این نوع از مهدویت می شدند. (موسوی نژاد، 1394: 106)

این نکته حائز اهمیت است که در بررسی فرقه زیدیه برخی (موسوی نژاد، 1394: 103) به اشتباه آن چه در مورد زید مطرح شده را جزء این نوع از مهدویت قرار داده اند. حال آن طور که در مهدویت نِسبی خواهد آمد، این ادعایی بود که دیگران در شعار «یا منصور امت» به زید نسبت داده اند و خود زید هیچ گاه چنین ادعایی نداشته است.

ج) مهدویت نِسبی (انتسابی )

این نوع مهدویت با مفهوم «منجی» به معنی نجات بخش، همخوانی دارد. به خلاف دو مورد پیشین در این گونه از مهدویت، شخص هیچ گونه ادعایی در مورد مهدی بودن خویش ندارد. وی بعنوان رهبر یک قیام، صرفا با کارکرد سیاسی و به عنوان منجی جامعه از ظلم و ستم طبقه حاکمه که با اعمال قدرت موجب فساد و ظلم را بوجود آورده اند؛ به پا خواسته است اما طرفداران و یاران، وی را مهدی یا مترادف با آن قلمداد کرده و به وی نسبت «مهدی» داده اند. جاسم حسن این عنوان را لقب عرفی این مدعیان معرفی کرده که از جانب جامعه مطرح می شده است. (شبر، 1392: 59_ 60)

از اولین نمونه های مهدویت در زیدیه باید به ادعای مطرح شده در مورد مهدی بودن مؤسس این فرقه یعنی زید توجه کرد. در بررسی تاریخیِ این فرقه، گرچه زید مؤسس این فرقه بود اما از بُعد گفتمان مهدویت، وی اولین منجی و اولین مروّج توجه به مهدی پنداری در میان این فرقه نیز بوده است. دارمستر مستشرق فرانسوی (موحدیان عطار و... 1389: 297) و نوایی یکی از پژوهش گران معاصر و در حاشیه تاریخ گزیده (مستوفی، 1364: 202) بدون دلیل و به اشتباه مدعی شده اند که خود زید ادعای مهدویت کرده است در حالی که این ادعا توسط مورخین و پژوهشگران این عرصه نه تنها مردود دانسته شده است بلکه توسط مورخین و نویسندگان منابع تاریخی، شواهد کافی در رد و نفی این ادعا آورده شده است (خزاز قمی، 1401: 310).

ضبط های تاریخی نشان می دهد گرچه شخص زید، خود مدعی مهدویت نبوده است اما انتساب مهدویت به او از باب منجی مسلمانان بودن، توسط طرفداران وی تبلیغ شده است. یاران او هنگام قیام وی را «منصور» یا «منصورُ أَمِت» دانسته اند. (طبری، 1375: ج10، 425 _ 4257؛ اصفهانی، 1339: ج1، 208 _ 222؛ حسنی، 1423: 392) ریشه ظهور این پدیده با دو عامل مرتبط بوده است. یک دسته روایات منسوب به پیامبر (ص) که افزایش فتنه ها و ظلم را از نشانه های منجی و مهدی دانسته اند و بر این اساس طرفداران زید او را « منصورُ أَمِت » معرفی کرده اند. مانند این روایت از پیامبر (ص): قال رسول الله: یَکونُ عندَ انقطاعٍ مِنَ الزّمان و ظهورُ الفِتَنِ رَجُلٌ یُقالُ لَهُ المَهدیُّ... (مجلسی، 1403: ج51، 92 و 30) و دسته دیگر زمینه و بستر فکری _ سیاسی بود که پیش از زید بوجود آمده و محمد بن حنفیه توسط فرقه شیعی _ کیسانی بعنوان مهدی معرفی گشته بود. این هم زمانی که افکار مردم درگیر پذیرش یا انکار مهدویت محمد بن حنفیه یا فرزند او و ظلم و فساد امویان بود، موجب شد تا این تلقی در اهل کوفه بوجود آید که زید همان موعودی است که آنها را از ظلم و حقارت نجات خواهد داد (موسوی نژاد، 1394: 100 و 102). از این رو، در اولین برخورد و مواجهه با زید از مهدی بودن زید پرسش کردند که وی این امر را رد و نفی کرد (خزاز قمی، 1401: 310؛ زید بن علی، 1422: 360)

از دیگر موارد در فرقه زیدیه در طرح چنین ادعایی می توان به حسین بن قاسم عیانی متوفی قرن پنجم اشاره کرد که موجب پیدایی گروه جدیدی به نام «حسینیه» میان زیدیان یمن گردید. وی پس از مرگ پدرش[2]، امامت زیدیان یمن را برعهده گرفت. گرچه او سال 404 هجری قمری در حین نبرد کشته شد، (محلّی، 1423: ج2، 121؛ غایۀ الأمانی، 1968: 239) اما پیروان و نزدیکان نسبی او (موسوی نژاد، 1384: 137 و 140 ) مرگش را نپذیرفته و او را همان مهدی موعودی تبلیغ کردندکه پیامبر گرامی اسلام (ص)، ظهورش را پس از یک دوره غیبت، وعده داده است. این فرقه از زیدیه یمن، به فرقه حسینیه معروف گشت. (هارونی، 1417: 72، 84، 112 و289) این دسته جدید از قرن پنجم تا قرن هفتم قمری، در یمن حضوری جدی داشتند و دیدگاه آنها در مهدی دانستن حسین بن قاسم در طول بیش از دو قرن، محل اختلاف موافقان و مخالفان جریان زیدی بود. (موسوی نژاد، 1384: 127).

2- غیبت

غیبت مهدی در میان تمام فِرَق اسلامی که به آموزه مهدویت توجه داشته اند به نحوی از آنها مطرح بوده است. در بررسی فرایند تاریخی غیبت پنداری میان مسلمان، سه صورت در مورد این اعتقاد قابل مشاهده و رهگیری است که آنها را می توان با نام غیبت پسینی، پیشینی مطرح کرد. غیبت پسینی خود به دو دسته «پسا قیامی» و «پیشا قیامی» قابل تقسیم است.

الف) پسینی

منظور ادعای تحقق مفهوم غیبت، پس از تولد منجی و موعود مورد ادعا است که خود به دو دسته «پسا قیامی» و «پیشا قیامی» قابل تقسیم است.

1- پساقیامی

این وجه، غیبت پنداری بیشتر هنگامی رخ داده است که فرد یا افرادی بدون آن که ادعای مهدویت داشته باشند یا مفاهیم مطرح شده در روایات بر آنها صدق کند، قیام کرده و سپس طرفداران و پیروان آنها قائل به غیبت این افراد شده اند. یعنی در مورد این دسته از ادعاشدگان در ابتدا هیچ گونه غیبت پنداری مطرح نبوده است و این آمیزه تنها پس از شکست قیام یا کشته شدن رهبر یک جریان مطرح شده است. از جمله این افراد می توان به محمدبن حنفیه رهبر معنوی فرقه کیسانیه، ادعاهای واقفیه در مورد امام کاظم، ادعاهای مطرح شده در مورد اسماعیل فرزند امام صادق (ع) اشاره کرد. در فرقه زیدیه علاوه بر افرادی مانند زید بن علی بنیان گذار فرقه، حسینیه و... می توان به نفس زکیه اشاره کرد که پس از کشته شدن گروهی مرگ وی را نپذیرفتند. او را زنده ای پنداشتند که غیبت کرده و در کوه «علمیه» در راه مکه و نجد مخفی شده است. از این رو در جهت توجیه شکست قیام و با غلو در ادعای مهدویت وی، مقتولِ مدینه را شیطانی دانستند که مُمَثَّل به صورت نفس زکیه بوده نه خود نفس زکیه. (اشعری، 1371: 148 _ 150)

2- پیشاقیامی

منظور از این نوع غیبت هنگامی است که پیروان یک فرقه بر اساس روایات و گزارشات فرقه ای به این باور فکری اعتقادی رسیده اند که شخصی ظهور خواهد کرد که یکی از شرائط ظهور او، وقوع غیبت برای رهبر معنوی آنها می باشد. ممکن است زمان وقوع، شرائط تحقق، مدت زمانی یا دوره های[3] این غیبت در روایات مشخص نشده باشد اما تمام این موضوعات مبتنی بر تولد امام دانسته شده است. از این رو، این نوع غیبت همزمان با تولد با مدتی پس از آن تحقق پیدا می کند. این گونه یکی از مختصات شیعه اثنی عشری است که معتقد است از همان بدو تولد امام دوازدهم، غیبت آن امام نیز رخ داده است. یعنی غیبت همزمان با وجود مهدی است و با ظهور او خاتمه می یابد.

ب) پیشینی

در این نوع غیبت طرفداران اندیشه مهدویت قایل به این مطلب هستند که نه شخصی به عنوان مهدی متولد شده و نه قیام کرده است بلکه غیبت به دلیل عدم تولد موعود آخر الزمانی محقق شده و تا زمان ظهور او که با تولد منجی نیز همراه است ادامه خواهد یافت. این دیگاه در میان اهل سنت طرفدار دارد. (ابن حجر هیثمی، 1997: ج2، 482)

چراییِ موعودگرایی در منظومه فکری _ فرهنگی زیدیه

پارادایم یا الگوواره، مشتمل بر مفروضات کلی نظری، قوانین و فنون کاربرد آنها است که فعالان یک جامعه خاص آنها را مطرح می کنند. (آقاجانی، 51) از جهت تاریخی این پارادایم ها می تواند شامل شیوه های مقبول و مرسوم تطبیق قوانین بنیادی یک فرقه بر وضعیت های گوناگون تاریخی اطلاق شود. در پاردایم و الگوواره فرقه زیدیه گرچه به مباحث عقیدتی و کلامی توجه شده، اما طرح این مباحث، اغلب معطوف به رویکرد و جهات سیاسی و در راستای آن بوده است. ظهور این فرقه قطعا یک پدیده سیاسی بوده است که با شکایت زید، نزد هشام ابن عبدالملک _ دهمین خلیفه اموی (105 _ 125ق) _ و شورش و قیام در کوفه پدید آمد که ریشه این نگرش سیاسی نزد شیعیان، به حوادث پس از مرگ معاویه در مخالفت با حکومت یزید و شهادت امام حسین (ع) باز می گردد. شخصیت حاکم اموی از یک سو و از سوی دیگر جایگاه ویژه امام حسین (ع) به عنوان نوه و تنها بازمانده ذکور پیامبر و بازمانده جریان مباهله که سبب تمایز امام نسبت به سایر هاشمیان بود و شهادت امام، تأثیر به سزایی بر ذهنیت مردم خصوصاً اهل کوفه ای داشت که سرخورده انتقال حکومت از کوفه به شام و کمرنگ شدن نقش سیاسی شان بودند. این واقعه از جنبۀ سیاسی، زمینه ساز حضور جدی و مؤثر بنی هاشم _ که رقیب عمده بنی امیه بودند _ را در صحنه های مختلف جامعه فراهم کرد و به قیام و شورش های آنان بر ضد امویان مشروعیت سیاسی داد. می توانیم قدر جامع تأثیرات سیاسی _ روانی آن نهضت را تغییر مناسبات اجتماعی از «سکون نسبی» به «تحرک جدی» بدانیم. (آقاجانی، 1385: 52) در این زمان، فعالیت مخالفان بنی امیه[4] و علویان که بازماندگان و خون خواهان کربلا بودند، در ابتدا علویانی همچون ابن حنفیه را به عنوان پشتوانه های فکری _ سیاسی و پس از آن مانند زید را به عنوان رهبران اصلی و مدعیان مقابله با ظلم طبقه حاکمه مطرح نمود و این تأثیر به سزایی در انسجام سیاسی، فعال شدن علویان و پیدایش تقسیمات پسینی تحت عنوان فرق شیعی و شفافیت صف بندی ها و جراین ها و نحله های فکری تاریخ تشیع از جمله زیدیه داشته است.

این نگاه تماماً سیاسی موجب شد تا آمیزه های اعتقادی و دینی مانند مهدویت در فرقه ای همچون زیدیه با توجه به ضرورت ها، نیازها و مصلحت هایی سیاسی مورد توجه و بررسی قرار گیرد. یکی از بهترن دلائل این مدعا را می توان در کتاب و رساله های قاسم رسی بزرگ ترین و مهم ترین نظریه پرداز و از رهبران معنوی این فرقه مشاهده کرد. وی به دلیل شرکت در قیام ابن طباطبا و فشارهای سیاسی بر زیدیان، مجبور شد مدتی در مصر و سپس در منطقه رس در مدینه مخفیانه زندگی کند. (یزدانی، 1389: 74 _ 76) از این رو در هیچ یک از اصول پنج گانه و در اکثر آثار خود به مهم ترین مسئله این فرقه و محل نزاع با سایر فرق شیعه یعنی بحث امامت و قیام به سیف نپرداخته و یا اصلا این مسئله را نیاورده است. (مادلونگ، 1965: 141). اما همو در کتاب تثبیت الامامة خود نظریه مطرح کرده و «خردمندتر بودن» را ملاک امامت قرار داده است. او قیام به شمشیر را ملاک ندانسته و بیان می کند: هر فردی ثابت شود که علاوه بر خویشاوندی نزدیک با پیامبر (ص)، خردمندترین فرد هم باشد، امام زیدیان است. به نظر می رسد به دلیل وضعیت زندگی او و فشارها و خطرات سیاسی و این که قاسم رسی نمی توانسته ادعای امامت خود را آشکارا مطرح نماید این نظریه را مطرح کرده است. وی در کنار طرح این نظریه، این نکته را هم آورده است که امام نباید اعلام کند که «من امام هستم». (قاسم رسی، 1998: 57 _ 60)؛ بنیامین آبراهم اف، 1384: 243 _ 247)

همین رویکرد در برداشت زیدیان از باورداشت مهدویت تأثیرگذار بوده و در سیر تاریخی این فرقه، نشانه استفاده ابزاری از این باور، قابل مشاهده است. از اولین مورد تاریخی که در به کارگیری و نسبت دادن این آموزه به اولین رهبر این گروه یعنی زید بن علی مطرح شده (خزاز قمی، 1401: 310) تا نوع استفاده از آن در تاریخ زیدیه که استواری آن همچون امامیه نبوده است ما را به این نتیجه می رساند که مهدویت زیدی تنها ابزاری با کارکرد سیاسی بوده است تا انگیزه قیام پیروان و رهبران این گروه علیه حاکمان غیر زیدی را تقویت نماید. درمقابل، امامیه بر جنبه های اعتقادی اصرار کرده است. به این معنی که اگر شخصی به مهدویت امام دوازدهم اعتقاد نداشته باشد در اصول مذهب خود دچار خطا شده و وجود امام که لطف الهی برای هدایت بشر و جانشین صالح پیامبر است را منکر شده است.

از شواهد دیگر این ادعا که کارکرد مهدویت در زیدیه کارکردی سیاسی بوده است، گزارش هایی هستند که از گردهمایی بنی هاشم در منطقه ابواء ارائه کرده اند. با توجه به این که نفس زکیه از کودکی به عنوان مهدی موعود معرفی می شد (اصفهانی، 1372: 212، 216 )؛ عبدالله _ پدرش _ تلاش کرد با توجه به زمینه ها و نارضایتی های اجتماعی و رواج شعار «الرضا من آل محمد» وی را مصداق این شعار معرفی کنند تا با حمایت سایر بزرگان بنی هاشم راه برای حکومت وی هموار کند. (همو، 226) در این گزارش ها آمده که علی رغم تلاش عبدالله محض در معرفی فرزندش به عنوان مهدی، امام صادق (ع) بنی عباس را حاکمان آینده و قاتلان محمد معرفی کرد. به اعتقاد گروهی همین پیشگویی موجب ملقّب شدن امام به «صادق» بوده است. (اشعری، 1371: 148 _ 150) این سخنان و پیش بینی های امام صادق (ص) نشانه فهم و برداشت امام از تلاش ها و تکاپوهای عبدالله محض و نفس زکیه در استفاده سیاسی از آمیزه مهدویت و استفاده ابزاری از آن، برای دست یافتن به قدرت و حکومت است.

این فهم امام توسط سایر محققین نیز تایید شده است. آنها هدف زیدیه و رهبرانش، غالباً معطوف به تغییر ساخت قدرت و حاکمیت دانسته اند که می خواسته اند از این راه حمایت مردمی را جلب کنند. از این رو در بسیاری موارد به ترکیب و تلقین عقاید شیعی با عقاید عامه دست زده و در اندیشه ایجاد سازوارگی میان آنان بوده اند. چنانکه این فرقه (حتی خود زید که نویسنده صحیفه سجادیه و فرزند امام باقر (ع) است)، با وجود اعتقاد به برتری امام علی (ع) بر خلفای پیشین، امامت و خلافت خلفاء را پذیرفتند و با همین نگرش سیاسی، در بسیاری از مسائل شرعی به فقه عامه تمایل نشان داده اند (ابن مرتضی، بی تا: 33 و 14)؛ آن طور که نوبختی، زیدیه را نزدیک ترین فرقه به اهل سنت دانسته است. (نوبختی، 1353: 11 و 90)

نتیجه گیری

مهدویت در زیدیه اندیشه ای استوار و اعتقادی نبوده است تا به طور ویژه به طرح آن پرداخته شود. در میان فرق شیعه، زیدیه در برداشت و استفاده از مهدویت جزء مذبذبین بوده است. این نشانه ضعف اعتقاد به اندیشه مهدویت میان این فرقه می باشد که کمترین توجه را در تبیین و به کارگیری آن داشته اند. از این جهت در کارکرد و سیر تاریخی این گروه، سه گونه مهدویت یعنی مهدویت شخصیه، نوعیه و انتسابیه ایجاد شده است. فرقه زیدیه به عنوان یک فرقه شیعی از همان ابتدا با نگرشی سیاسی و در فرایندی سیاسی ظهور پیدا نمود. از این جهت جهان بینی آنان در حوزه امامت تحت سیطره نگاه سیاسی معنی پیدا کرده است. این موجب شده تا سیاسی نگری تمام سطوح تاریخ و فکر این فرقه را تحت الشعاع خود قرار دهد و صورت های مختلفی در برداشت از مهدویت و موعودگرایی در زیدیه را به وجود آورد که تماماً به دلیل همین رویکرد و کاملاً تحت تأثیر نگاه و نگرش سیاسی و سیاست ورزی این فرقه بوده است.

منابع

_   ابن اثیر، علی بن ابی الکریم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، 1385ق.

_   ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقه، موسسۀ الرسالۀ، بیروت، اول، 1997-

_   ابن حماد، نعیم، الفتن، تحقیق مجدی، بیروت، 1423ق.

_   ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1363ه ش، چاپ اول، 6 مجلد.

_   ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، تحقیق عبدالقادر عطا، بیروت، 1990م.

_   ابن مرتضی، طبقات المعتزله، بیروت، لبنان، دارالمکتبۀ الحیاۀ، بی تا.

_   ابن منظور، جمال الدین ابو الفضل، لسان العرب، بیروت، دار صادر، سوم، 1414ق.

_   ابوطالب هارونی، یحیی، الافاده فی تاریخ الائمه الساده، صعده، 2014م.

_   اشعری، سعدبن عبدالله، المقالات و الفرق، ترجمه محمدجواد مشکور، تهران انتشارات عطایی، 1371خ.

_   اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ویسبادن، 1400 ق.

_   اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، شرح و تحقیق: سیداحمد صقر، قم، منشورات شریف رضی، 1372خ.

_   آبراهامف، بنیامین، نظریه امامت قاسم رسی، مترجم: مصطفی سلطانی هفت آسمان، شماره 26، 1384خ.

_   آقاجانی قناد، علی، جریان شناسی سیاسی بنی هاشم پس از قیام عاشورا، تاریخ اسلام، زمستان 1385 _ شماره 28-

_   برادران، رضا؛ گل پور سوته، محمدصادق، مهدی باوری و مؤلفه های آن در میان زیدیان مقارن با ظهور نفس زکیه، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، بهار 1396 _ شماره 26-

_   بروکلمان، کارل، تاریخ الشعوب الاسلامیه، ت. نبی‍ۀ امین فارس، منیرالبعلبکی، بیروت: دارالعلم للملایین، 1993م.

_   بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، بیروت، 1408ق.

_   جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن هفتم هجری، تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، دوم، 1369ش.

_   حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق حمدی دمرداش، بیروت، 2006م.

_   حسنی، احمد بن ابراهیم، المصابیح، صنعا، 2002 م.

_  حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم(، مترجم سید محمدتقی آیت اللهی، تهران، امیرکبیر، 1385ش.

_   خزاز قمی، علی، کفایه الاثر، تحقیق سید عبداللطیف حسینی، قم انتشارات بیدار، 1401ق.

_   السمعانی، عبد الکریم، الانساب، تحقیق عبد الرحمن بن یحیی المعلمی الیمانی، حیدر آباد: مجلس دائرۀ المعارف العثمانیۀ، ط الأولی، 1382ه ق/1962 م.

_   شبر، جاسم حسن، تاریخ المشعشعین و تراجم اعلامهم، نجف، مطبعۀ الاداب، 1392ق.

_   طبری، ابوجعفر محمد، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، 1967م.

_   طبری، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الامامه، قم، بعثت، 1413ق.

_   عمرموسی، عزالدین. دولت موحدون در غرب جهان اسلام. قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1381خ.

_   عنان، عبدالمحمد. تاریخ دولت اسلامی در اندلس. تهران: ک‍ی‍ه‍ان، 1366خ.

_   غایۀ الأمانی فی أخبار القطر الیمانی. القاهره: دارالکتاب العربی، 1388/1968-

_   قاسم بن ابراهیم الرسی، تثبیت الامامه، محقق: صالح وردانی، اول، بیروت، 1998م.

_   قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیۀ، ششم، 1371ش.

_   قلقشندی، شهاب الدین احمد بن عبدالله، صبح الاعشی فی صناعۀ الانشاء، بیروت، اول، 1407ق.

_   مادلونگ، امام قاسم بن ابراهیم و اعتقادات زیدیه، برلین، 1965 م.

_   محلّی، حمید بن احمد (م 562 ق)، الحدائق الوردیۀ فی مناقب الأئمۀ الزیدیۀ. صنعاء: مرکز بدر العلمی و الثقافی، اول، 1423 /2002-

_   محمدحسن، سعد، المهدیه فی الاسلام منذ اقدم العصورحتی الیوم، مصر، اول، 1373 ق.

_   موسوی نژاد، علی، مهدویت و فرقه حسینیه زیدیه، هفت آسمان 1384 شماره 27-

_   نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، بیروت، 1404 ق.

_   نوبختی، فرق الشیعه، ترجمه محمدجواد مشکور، اول، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1353 ق.

_   الویری، محسن، گونه شناسی رویکردهای آموزۀ مهدویت در چهارچوب ظرفیت تمدنی، مشرق موعود، تابستان 1394ش.

_   هارونی، ابوطالب یحیی ین حسین (م424ق)، الإفادۀ فی تاریخ الأئمۀ الزیدیۀ. تحقیق محمد یحیی سالم عزان، صنعاء: دارالحکمۀ الیمانیۀ، اول، 1417/1996-

_   یزدانی، علی، تحول و تطور دولت زیدیه در یمن، پیام نامه، کتابخانه دانشگاه معارف، قم، 1389خ.

پی نوشت ها

 

[1] این مورد یکی از تفاوت های اساسی اندیشه مهدویت میان بسیاری از فرق اسلامی و فرقه اثنی عشریه است که در منابع روایی اش، روایات دال بر موضوع توقیت (زمان ظهور و علم به آن زمان) گردآوری شده اند. در تمامی این روایات، عبارت «یوم الوقت المعلوم» که عبارتی قرآنی و حاکی از اجل پایانی ابلیس است، بر روز ظهور امام زمان تطبیق شده. مانند آنچه کمال الدین شیخ صدوق آورده: حدثنا أحمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی قال حدثنا علی بن إبراهیم بن هاشم عن أبیه عن علی بن معبد عن الحسین بن خالد: قال علی بن موسی الرضا: لا دین لمن لا ورعَ له و لا إیمانَ لمن لا تقیةَ له. إن أکرمَکم عند الله أعملُکم بالتّقیة. فقیل له: یابن رسول الله إلی متی؟ قال: إلی یوم الوقت المعلوم و هو یومُ خروجِ قائمنا أهلَ البیت فمَن ترکَ التقیةَ قبلَ خروجِ قائمنا فَلیس منّا. فقیل له: یابن رسول الله و مَن القائمُ منکم أهلَ البیت؟... (شیخ صدوق، کمال الدین، ج5، 371؛ برای بررسی برخی دیگر از این دست روایات و روایات علم به زمان ظهور نگاه کنید: دلائل الامامه، 453؛ تفسیر عیاشی، ج2، 242، ح14؛ الهدایۀالکبری، 427 و 428؛ کفایۀالاثر، 167-168).

[2] قاسم بن علی عیانی.

[3] غیبت صغری یا غیبت کبری.

[4] مانند مختار.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان