این شاعر در یادداشتی که در اختیار ایسنا گذاشته، عنوان کرده است: عصر انقلاب اسلامی را باید عصر بلوغ دینی شاعران آیینی نامید؛ عصری که شاعران اصیل آیینی بیش از گذشته به سمت «توحید» چرخیدند و بنیان شعر خود را بر ستون های «عبودیت» و «یکتاپرستی» نهادند. عصری که شاعران با فاصله گرفتن از قرائت ماتمی و مرثیهای و رو آوردن به قرائت حماسی و معرفتی، جانی تازه در کالبد شعر آیینی دمیدند. به گونهای که شعر دینی توانست شانه به شانه شعر معاصر قد بکشد و به حیات ادبی خود ادامه بدهد. عصری که یکی از دغدغههای ارجمند شاعران اصیل آیینی، صیانت از سلامت مضمونی و اعتقادی شعرهایی است که به خاندان رسالت تقدیم میکنند. دغدغه مقدسی که شاعران را از مشاطهگری سخن و صورتگری دینی بهسمت سیرتنگاری اسلامی و رسالتمداری انسانی سوق میدهد. عصر درخشانی که شاعران مسلمان «درد دین» را با «درک دینی» درآمیختند و به خلق و آفرینش آثاری ارجمند و موضعمند پرداختند، اشعاری به دور از خرافه و گزافه، کژتابیهای مضمونی و اعتقادی و همترازِ «اسلام نام محمدی».
اتفاق خجسته دیگر عصر انقلاب اسلامی، ظهور پدیده «خوداصلاحگری» و تجلی «تقوای ادبی» در نسل شاعران آیینی بود. به این معنا که شاعران با شناخت کاملی که از اسلام ناب محمدی در مکتب بزرگانی همچون امام، آیتالله طالقانی، شهید مطهری، شهید بهشتی، دکتر شریعتی و... پیدا کرده بودند، همچون مُصلحان بزرگ و با سعهصدری قابل ستایش، با نگاه توحیدی و انقلابی به اصلاح، ویرایش و پیرایش مضمونی شعرهای آیینی خویش نشستند و با خط زدن باورهای غلط، جان و جهان شعرشان را از گزارههای خرافی و غیرتوحیدی پاک کردند.
هدف اصلی از نگارش این یادداشت، رونمایی از این «بلوغ دینی» و بیان مواردی از «خوداصلاح»گریها و تقوای ادبی شاعران فهیم و فرهیخته آیینی است. شاعران روشناندیش و دینآگاهی که با فاصله گرفتن از تعصب و جزماندیشیهای جاهلانه، به قصد اصلاح و روشنگری گام در این راه نهاده و در مواردی که شعر خود را در تقابل با آموزههای اصیل وحیانی و قرآنی دیدهاند - بی هیچ تعصبی - فروتنانه به اصلاح آن پرداختهاند. راه نجات و رستگاری نیز تن دادن به سخن حق و رویگردانی از باطل است. چنان که مولی الموحدین علی (ع) در حدیثی میفرماید: «کسی که اهل پذیرش سخن حق و اصلاح است، از تباهی نجات مییابد و از رسوایی در امان میماند.»
(تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ غُررالحکم و دُررُالکلم، ج 5، ص 277، ح 8344)
امید آن که این نوشتار برای شاعران جوان آیینی روز و روزگار ما تذکر و تلنگری باشد تا با اقتدا به پیران و پیشکسوتان این عرصه، ضمن پرهیز از خودشیفتگی، و برای پیشگیری از هبوط در برزخ «غالیگری»، با نگاه توحیدی به بازنگری و اصلاح اشعار خود بپردازند.
«در سایهسار نخل ولایت» و یک اشتباه فاحش
سیدعلی موسویگرمارودی علاوه بر این که از پیشتازان و پیشکسوتان شعر انقلاب اسلامیست، از شاعران شاخص، مدرن، و جریانساز حوزه شعر دینی و آیینی روزگار ما است. شاعری که در این عرصه از جایگاه و مرتبتی والا برخوردار است. احراز این جایگاه به خاطر همنشینی و همنفسی با عالمان مجتهد و مجاهدی چون مطهریها، طالقانیها، بهشتیها، مفتحها، و شریعتیهاست که هر یک از آنان از عالمان تراز اول دینی و از مصلحان بزرگ روزگار ما بودهاند. علاوه بر این، گرمارودی همچون زندهیاد طاهره صفارزاده از طلایهداران شعر مدرن دینی این روزگار است. وی با سپیدسروده عاشورایی «خط خون» و «در سایهسار نخل ولایت» که به ساحت ملکوتی مولا علی تقدیم شده، نام خود را در ذهن و زبان مردم این روزگار جاودان کرده است.
علویسروده «در سایهسار نخل ولایت» یکی از سرودههای کمنظیر دینی و آیینی روزگار ماست، با ساختاری مدرن و مضمونی ارجمند. هر چند استاد گرمارودی شهرت خود را بیشتر وامدار شعر عاشورایی «خط خون» است، ولی این سپیدسروده نیز در فخامت و استواری چیزی از «خط خون» کم ندارد. امتیاز این سپیدسروده آن است که با ستایش ذات اقدس پروردگار آغاز میشود - دقیقهای که متاسفانه در شعر دینی و آیینی شاعران جوان روزگار ما سخت مورد غفلت قرار گرفته است - و در ادامه با لهجهای حماسی به بیان فضایل و کرامات مولیالموحدین امام علی (ع) میپردازد.
به گفته دکتر بهاءالدین خرمشاهی، ادیب و پژوهشگر صاحبنام معاصر، «شعر در سایهسار نخل ولایت که در منقبت و مرثیه حضرت علی(ع) است و همین شعر خط خون دو اوج بیمانند و قله رفیع شعر دینی عصر ماست – یعنی شعر با درونمایه مذهبی که در شعر نو سابقهای به این درخشانی و درخششی به این نمایانی ندارد و این دو شعر کمنظیر که هم قوت قریحه و هم صلابت ایمانی و غیرت دینی شاعر را نشان میدهد، نیز مانند شعرهای بلند دیگر او، به صریحترین وجه مؤید این است که هنر یعنی نگاه دیگرگون و متفاوت.»
و اما نکتهای که در چاپ این شعر فاخر مورد غفلت قرار گرفته و همواره مورد اعتراض شاعر دین آگاه آن بوده است، یک اشتباه فاحش تایپی است. روایت این اشتباه از زبان خالق این اثر شنیدنیتر است. با هم میخوانیم:
شعر «در سایهسار نخل ولایت» متأسفانه از ابتدا با یک اشتباه فاحش تایپی چاپ شد که شما به آن اشاره کردید. من در مصرع مورد اشاره گفتهام:
«پیش از تو، هیچ فرمانروا را ندیده بودم
که پایافزاری وصله دار به پا کند.»
که متأسفانه به جای فرمانروا «خدا» چاپ شده است که چنین چیزی با آموزههای دینی و اصل «توحید» در تقابل است. تلاش من در طول این سالها برای اصلاح این سطر به نتیجه نرسیده و این شعر با همین اشتباه فاحش تایپی، حتی در کتابهای درسی هم چاپ شده است که من از مسئولین تألیف کتب درسی خواهش میکنم در چاپهای جدید این اشتباه را حتماً اصلاح کنند. چون طرح چنین چیزی با اصل «توحید و یگانهپرستی» که رسالت اصلی همه پیامبران توحیدی است، در تقابل آشکار و نوعی شرک است. من طرح چنین مسائلی را در شعر آیینی یک انحراف میدانم و خود نیز هرگز چنین چیزی نگفتهام.
(روزنامه اطلاعات - شماره 25706 - پنجشنبه 11 مهر 1392 - صفحه 6 ، وادی ادبیات)
حمید سبزواری و بازسرایش «سرای فاطمه»
برای گردآوری کلیات اشعار استاد سبزواری به اتفاق دوستان شاعرم حسین اسرافیلی و مصطفی محدثی خراسانی جلسهای با خانواده مکرم استاد داشتیم. در این جلسه پسر استاد - محسن ممتحنی- با بزرگواری تمام مجموعه اشعار منتشر شده استاد را که متعلق به کتابخانه شخصی ایشان بود، جهت بررسی در اختیار ما گذاشتند.
هنگام مطالعه اشعار به نکته ظریف و قابل تاملی برخوردم. استاد سبزواری هنگام بازخوانی اشعار، روی بعضی از ابیات که مضمون فاخری نداشتند خط کشیده و مصراع جدیدی را در حاشیه آن نوشته بود. از جمله این ابیات، بیتی از یک ترکیببند فاطمی بود که با عنوان «سرای فاطمه» در کتاب «سرود درد» چاپ شده بود. بیت مورد نظر در کتاب به شکل زیر چاپ شده بود:
«مهد حسین، گاهواره حسن است این
مولد زینب، خدایگونه زن است این»
استاد بعد از بازخوانی بیت، روی مصرع «مولد زینب، خدایگونه زن است این» که نافی اصل«توحید» و در تقابل با اصل یکتاپرستی است، خط کشیده و مصرع را به شکل زیر ویرایش و اصلاح کرده بود:
«مهد حسین، گاهواره حسن است این
زادگه زینب، آن خجسته زن است این»
این دقت نظر در مضمون، بیانگر دغدغههای دینی و قرآنی استاد سبزواری است که برای من و همه کسانی که خود را شاعر آیینی مینامند، بسیار سازنده و راهگشاست. استاد با اصلاحیهای که بر بیت فوق زده است، به همه ما یادآوری میکند که ساحت مقدس شعر آیینی «ادب و آدابی» دارد که اگر قصد ما از ورود به این حریم مقدس خدمت به خاندان رسالت است، باید به این ادب و آداب پایبند باشیم.
محمدکاظم کاظمی و حذف بیتی از یک غزل فاطمی
محمدکاظم کاظمی شاعر و پژوهشگر نامدار افغانستان و یکی از چهرههای ماندگار شعر انقلاب و دفاع مقدس که سالها پیش با برداشتی عاطفی از «شفاعت» در یک غزل فاطمی گفته بود:
«بار گناه، گرچه ترازوشکن شده
تا او شفیع ماست، از این بیشتر کنیم»
در یادداشتی با عنوان «عجب خدایی دارند!» با نفی و نقد چنین تفکری میگوید: «من فعلاً به خسارت هایی که این نوع تفکر به فرهنگ و تربیت دینی ما زده است کاری ندارم و بدین زیاد نمیپیچم که ما با خارج ساختن حضرت علی - و سایر بزرگان دینی - از مرتبه انسانها و تصویر شخصیتی نیمهخدایی برای او تا چه مایه خود را از الگوگرفتن از او محروم کردهایم، چون وقتی کسی وجودی ماورایی و فراانسانی داشته باشد، دیگر برای انسانها قابل دسترسی و پیروی نیست. آنچه در این مقام و به عنوان یک شاعر برایم مهم است، این است که بسیاری از شاعرانِ ما برای ارائه مضامین تازه و جذاب، دقیقاً مخالف آموزههای اصیل دینی ما رفتار میکنند. شاید بگویید که «بله، تو هم خود گفتهای: بار گناه، گر چه ترازوشکن شده/ تا او شفیع ماست، از این بیشتر کنیم» بله، گفتهام، ولی موضوع این است که این شعر حاصل 22 سال پیش است و من سالهاست که از این طرز فکر و طرز بیان و قربانی کردن تعلیمات دینی در پای مضمونهای شیرین شاعرانه فاصله گرفتهام.»
کاظمی در یادداشت دیگری با عنوان «آنجا که از معلم میخواهند که دوچرخه بخرد!» درباره درک و دریافت خویش از «شفاعت» بزرگان دین میگوید: «من در شعرهای مذهبی این روزها بسیار میبینم این باور و این نگرش را که گویا ائمه دین خودشان شفا میدهند، خودشان آدمیان را به زیارت خود طلب میکنند، خودشان گرهها و مشکلات آدمها را حل میکنند و خودشان انگار در مقامی خدایی و یا نیمهخدایی (نعوذ بالله) قرار دارند. به راستی بزرگان دین برای شفادادن و گرهگشایی و معجزه و کرامت خلق شدهاند، یا برای راهنمایی بشر، تا بهتر به رستگاری برسد، بهتر به خداپرستی برسد و بهتر به کمال معنویای که خدا از او انتظار دارد دست یابد؟ گویا ما بیشتر ائمه را برای شفاعت در آن دنیا و رفع گرفتاری در این دنیا میخواهیم، نه پیروی از آنان تا خودمان همانند آنان به رستگاری برسیم.»
(به نقل از سایت رسمی محمدکاظم کاظمی: http://www.mkkazemi.com/1395/04/21/moalem/)
این «خوداصلاح گری» شجاعانه و محاسبه و مراقبه ادبی (تقوای ادبی)، نشانه بلوغ دینی شاعران آیینی روزگار ماست. اعتراف صادقانهای که نه تنها چیزی از ارزشهای یک شاعر اصیل آیینی کم نمیکند؛ بلکه بر ارج و قرب او در چشم و دل دوستدارانش میافزاید. من خود نیز سالها پیش در غزلی فاطمی خطاب به حضرت فاطمه(س) در بیتی گفته بودم:
«ای برتر از فرشته، شبیه خود خدا!
از ما به روح سبز شما، تا خدا، سلام»
که بعدها احساس کردم این بیت شبههبرانگیز و به نوعی در تقابل با آموزههای توحیدی است. به همین علت در بازنشرهای بعدی بیت فوق را به شکل زیر اصلاح کردم:
ای روح سبز بندگی و حُجت خدا
از ما به روح سبز شما، تا خدا سلام
فرزند زمان خویشتن باش
وقتی با بعضی از شاعران آیینی در مورد پرهیز از فرو افتادن در چاه و چاله «غالیگری» صحبت میکنیم، آنان برای توجیه کار خویش به ابیاتی از شاعران متقدم همچون عمان سامانی، صغیر اصفهانی و... استناد میکنند که در مدح و منقبت بزرگان دینی مرتکب غالیگری شدهاند. برای مثال «عمان سامانی» در فرازهایی از منظومه عاشورایی «گنجینه اسرار» گفته است:
هست از هر مذهبی آگاهیام
اللّه اللّه من حسین اللهیام
بنده کس نیستم تا زندهام
او خدای من، من او را بندهام
*
سرخوش از صهبای آگاهی شدم
دیگر اینجا «زینباللهی» شدم
صغیر اصفهانی نیز در مدح و منقبت مولی الموحدین علی(ع) گفته است:
در مذهب عارفان آگاه
«الله» علی ست، علی ست «الله»
*
هر چه میآید از عدم به وجود
به لسانی بدین سخن گویاست
که بنای وجود را بانی
نیست غیر از علیّ عمرانی
جای هیچگونه شکی نیست که سرودن چنین اشعاری در محبت اهل بیت (علیهم السلام) ریشه دارد، چنانکه صغیر در توجیه کار خویش میگفت:«بگذار همه مردم به خاطر دوستی علی به بهشت بروند و من به خاطر دوستی علی به جهنّم!» ولی صغیر از این نکته غافل بود که کار او مصداق «بد دفاع کردن» از حقیقت است و با القای عقاید کفرآمیز و باورهای غلط، هرگز نمیتوان کسی را به بهشتِ سعادت و رستگاری هدایت کرد. صغیر با سرودن چنین اشعاری نه تنها خود، بلکه خوانندگان شعرش را نیز به شبنشینی دوزخ دعوت میکرد. با این حال، من سخت بر این باورم که اگر آن بزرگان و ارجمندان امروز در زمانه ما میزیستند، به خوبی درمییافتند که باید «فرزند زمانه خویشتن» باشند. از همین رو از راهی که رفتهاند برمیگشتند و بسیاری از حرفها را نمیزدند. آری، اگر «عمان» و «صغیر» در میان ما بودند و زمان امروز را درک میکردند، به حُکم «زمانشناسی» آن دسته از اشعار خویش را که با آموزههای وحیانی و قرآنی در تقابل است، برای سربلندی اسلام و پیشگیری از سوء استفاده دشمنان (وهابیت، گروههای تکفیری، و...) با کمال افتخار و رضایت حذف و یا اصلاح میکردند.