مقدمه
دین اسلام به عنوان کامل ترین دین الهی، دربرگیرندة عالیترین مفاهیم و ارزش های اخلاقی است و پیامبر اسلام (ص) اولین حاکم حکومت اسلامیبودکه فلسفه بعثتش تمام کردن مکارم اخلاقیبوده است. خداوند دراین باره به مسلمانان یادآوری می کند: «لقد کان لکم فی رسول الله أسوة حسنة»؛ رسول خدا برای شما نمونه ای نیکو است (احزاب: ٢١).
پس ازرسول خدا(ص) امام علی (ع)نیزعالیترین نمونه حاکم دینیاست که پیش ازدستیابی به حکومت، به اخلاق الهی آراسته بود و اندیشه و رفتار او تماما معرف انسانی خودساخته در مکتب توحیدی است که به رغم حکومت بر نیمی از جهان متمدن عصر خود، هرگز فریفتۀ قدرت نشد و از جاده اخلاق بیرون نرفت و برای آنان که طالب فضیلت و کمال اخلاقی هستند سرمشقی نیکو و الگویی دست یافتنی بوده است.
روش و منش سایر پیشوایان دین پس ازآن حضرت نیز مؤید این نکته اساسی است که در اسلام سیاست منهای اخلاق پذیرفتنی نیست و جامعۀ آرمانی اسلام تنها در پیوستگی این دو مقوله مهم محقق میگردد.
یکی از مهم ترین اهداف انقلاب اسلامی احیا و نشر ارزش های اخلاقی در جامعه بوده است. تخلق به اخلاق الهی برای همۀ افراد جامعۀ اسلامی ضروری و راه دستیابی به سعادت در هر دو جهان عمل به قواعد و دستورهای اخلاقی است. تخلق به ارزش های اخلاقی و عمل به آنها برای زمامدار حکومت ضروریتر و اثرگذارتر است. با توجه به هدف انقلاب اسلامی و رهبری آن مبنی بر احیا و نشر این ارزش ها، پنج شاخص اخلاقی شامل تقوا، عدالت، صداقت، مردم داری و ساده زیستی که ارتباط نزدیکی با حکومت و حاکم جامعه اسلامی دارند و نیز محک خوبی برای ارزیابی رهبر جامعه هستند انتخاب شده است.
در این پژوهش قصد داریم، جایگاه این شاخص ها را در اندیشه و عمل امام خمینی بررسی کنیم.
پرسش اساسی این است که این شاخص ها در اندیشۀ امام چه جایگاهی دارند و ایشان به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران در این زمینه چه عملکردی داشته است ؟ دریافت پاسخ به این پرسش ما را به نتیجه گیری لازم خواهد رساند.
شاخص های اخلاقی در اندیشۀ امام خمینی
عملکرد هر شخص، تابعی از اندیشۀ اوست. به عبارت دیگر، اندیشه، سنگ بنای عمل انسان است. بنابراین لازم است پیش از ورود به بحث عملکرد، ابتدا اندیشه امام را در مورد شاخص های مذکور مورد بررسی قرار دهیم. برای ورود به بحث، لازم است اندیشۀ امام خمینی را در خصوص شاخص های پنج گانه بررسی و دیدگاه های ایشان را پیرامون هر یک از این شاخص ها ارائه کنیم. ابتدا ویژگی تقوا را در اندیشه امام مورد بررسی قرار میدهیم.
تقوا:
امام خمینی در جایگاه یک سیاستمدار دینی به مقولۀ تقوا از منظر قرآن نگاه می کند و ملاک برتری افراد را نه در رنگ و نژاد بلکه در میزان تقوا و خداترسی آنان میبیند. ایشان می گوید: «اسلام... ما بین ترک و ما بین عجم، ما بین عرب و ما بین غیر عرب هیچ فرقی نگذاشت، و فقط میزان را تقوا، میزان را از خدا ترسیدن، تقوای واقعی، تقوای سیاسی، تقواهای مادی، تقواهای معنوی، میزان را این طور قرار داد ان اکرمکم عند الله اتقیکم. ترک و فارس ندارد، عرب و عجم ندارد، اسلام نقطه اتکاست» (امام خمینی١٣٨٥، ج ١: ٣٧٨).
امام در جای دیگری، موضوع تقوا را مدنظر قرار داده و با تمرکز بر این ویژگی بسیار مهم در اسلام می گوید:
خدای تبارک و تعالی به طبقات نگاه نمی کند که این طبقه بالاست، این نخست وزیر است، این اعلیحضرت همایونی است، این نمی دانم چه است، این سردار است. نزد خدای تبارک و تعالی اینها هیچ مطرح نیست. در اسلام تقوا مطرح است. آنکه تقوا دارد، هر که تقوایش زیادتر است، پیش خدا کرامتش زیادتر است. آن کارمندی که در کارمندی اش تقوا دارد، آن نخست وزیری که در تخست وزیری اش تقوا دارد، تقوای سیاسی دارد، آن وزرایی که تقوا دارند، در کارهایی که می کنند متقی هستند، با خدا هستند، آن رئیس جمهوری که تقوا دارد، الهی است، اینها کریمند. و اگر خدای نخواسته تقوا در کار نباشد، همه از نظر خدا منفی اند. آن روزی که بر ملت تقوا پیدا بشود ملت برومند است، کریم است، پیش خدا «اکرم» است ؛ إن أکرمکم عند الله أتقیکم استثنا ندارد. پیغمبر اکرم برای اینکه اتقای ناس بود، اکرم ناس بود.
امیر المؤمنین برای اینکه بعد از رسول الله، اتقی الناس بود، اکرم ناس بود. نسب و سبب، این حرفها توی کار نیست؛ تقوا در کار است. تقوا داشته باشید تا بر همه مشکلات غلبه بکنید. با خدا باشید و از هیچ چیز باک نداشته باشید. اتکال به خدا بکنید و... از هیچ چیز نترسید.. باک نیست وقتی که تقوا بود، وقتی با خدا بودیم، باک نیست که مردم از ما اعراض کنند؛ دنیا پشت بر ما بکند. باک نباید داشته باشیم برای اینکه خدا با شماست (امام خمینی ١٣٨٥ ج ٦: ٣١٤).
امام خطاب به همۀ اقشار ملت بر مقولۀ تقوا تأکید کرده و می گوید:
من به همه اقشار ملت - به تمام - عرض می کنم که در اسلام هیچ امتیازی بین اشخاص غنی و غیر غنی، اشخاص سفید و سیاه، اشخاص [و] گروههای مختلف، سنی و شیعه، عرب و عجم، و ترک و غیر ترک - به هیچ وجه - امتیازی ندارند. قرآن کریم امتیاز را به عدالت و به تقوا دانسته است. کسی که تقوا دارد امتیاز دارد، کسی که روحیات خوب دارد امتیاز دارد؛ اما امتیاز به مادیات نیست، امتیاز به داراییها نیست. باید این امتیازات از بین برود؛ و همه مردم علی السواء هستند با هم... (امام خمینی ١٣٨٥ ج ٦: 461)
ایشان داشتن تقوا را تبعیت از قانون می داند و می گوید: «در اسلام همه کس حتی پیامبر عظیم الشأن - صلی الله علیه و آله - در مقابل قانون، بی امتیاز در یک صف هستند و احکام قرآن و اسلام بر همه جاری است، و شرف و ارزش انسانها در تبعیت از قانون است که همان تقواست»(امام خمینی ١٣٨٥ ج ١٤: ٢٢١).
امام خمینی ضمن اینکه داشتن تقوا را برای همه لازم می داند ولی داشتن چنین صفتی را برای مسؤولین و متصدیان امور به حسب جایگاه و تأثیرگذاری آنان بر مردم ضروریتر می داند و تأکید می کند:
تقوا برای همه لازم است و برای کسانی که متصدی امور کشور هستند، لازم تر است. آنهایی که متصدی امور نیستند، تقوا یک امری است که برای شخص خودشان و احیانا هم برای یک عده ای که با او تماس دارند، مؤثر است، و خلاف تقوا برای شخص خود آن آدم و برای اشخاصی که با او معاشر هستند، گاهی سرایت می کند و مؤثر می شود. اما متصدیان امور به حسب تصدی که دارند، اگر خدای نخواسته - تقوا نداشته باشند، یک وقت می بینید که اینهایی که در رأس امورند، اگر تقوا نداشته باشند، این به همه کشور سرایت می کند، همه کشور را یک وقت - خدای نخواسته - به باد می دهد و لهذا، برای آنها اهمیت تقوا بسیار بیشتر است تا برای اشخاص. آنها، هم برای خودشان خوب است، هم برای دوستانشان خوب است و هم برای کشورشان خوب است، برای تمام کشور. اگر با بی نظری و حسن نظر و تقوا در همه جا عمل بشود، اختلافاتی پیش نمی آید. همه این اختلافات که می بینید گاهی پیش می آید، همان طوری که اختلافاتی که در دولتهای بزرگ پیش می آید، برای این [است] که تقوا ندارند؛ تقوای سیاسی ندارند، تقوای اجتماعی ندارند، تقوای شخصی و اخلاقی ندارند. این اسباب این می شود که این می خواهد او را بچاپد، او هم می خواهد این را بچاپد. این موجب این می شود که دعوا بشود. اما اگر تقوا در کار بود و اگر چنانچه هر کسی روی مرز خودش عمل می کرد، این همه جنگ و جدال پیش نمی آمد (امام خمینی ١٣٨٥ ج ١٧: ١٢٢-١٢٣).
ایشان خطاب به حوزویان، تقوا را لازمۀ حکومت داری می داند و می گوید: «فضلا، طلاب علوم دینیه! تقوا، تقوا، تنزیه نفس، مجاهده با نفس. یک مجاهد با نفس می تواند بر یک امت حکومت کند» (امام خمینی١٣٨٥ج ٢٧٨: ٦).
عدالت:
مهم ترین هدف بعثت انبیا بر اساس قول خداوند در قرآن کریم اجرای عدالت بوده است. امام خمینی به عنوان یک عالم و سیاستمدار دینی نیز بر این موضوع تأکید زیادی کرده است. عدالت در اندیشۀ امام خمینی عبارت است از: حد وسط بین افراط و تفریط. و آن از امهات فضایل اخلاقیه است ؛ بلکه عدالت مطلقه، تمام فضایل باطنیه و ظاهریه و روحیه و قلبیه و نفسیه و جسمیه است؛ زیرا که عدل مطلق، مستقیم به همه معنی است: چه در مظهریت اسماء و صفات و تحقق به آن، که استقامت مطلقه است، و مختص به انسان کامل است... پس عدالت، که عبارت از حد وسط بین افراط و تفریط و غلو و تقصیر است (امام خمینی ١٣٨٢: ١٤٧-١٥٠).
ایشان درجای دیگری در این خصوص گفته است: عدالت حالتی نفسانی است که انسان را بر ملازمت حق و تقوا برمی انگیزد و از ارتکاب گناهان کوچک و بزرگ بازمی دارد تا چه رسد بر اصرار بر صغایر که از کبائر شمرده میشود. همچنین عدالت، انسان را از ارتکاب اعمالی که صرفا دال بر عدم مبالات در دین است بازمی دارد(امام خمینی١٤٢١ج ١و٢١٤: ٢).
امام خمینی در تفسیری موسع از مفهوم عدالت می گوید:
رسول ختمی - صلی الله علیه و آله و سلم - که برای اصلاح بشر آمده بود و برای اجرای عدالت آمده بود و برای تربیت بشر آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدند به این معنا، و آن کسی که به این معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنیا اجرا خواهد کرد، نه آن هم این عدالتی که مردم عادی می فهمند که فقط قضیه عدالت در زمین برای رفاه مردم باشد بلکه عدالت در تمام مراتب انسانیت... در زمان ظهور مهدی موعود- سلام الله علیه - که خداوند ذخیره کرده است او را از باب اینکه هیچ کس در اولین و آخرین، این قدرت برایش نبوده است و فقط برای حضرت مهدی موعود بوده است که تمام عالم را، عدالت را در تمام عالم گسترش بدهد (امام خمینی ١٣٨٥ج ١٢: ٤٨١-٤٨٠).
امام دربارة ضرورت رعایت عدالت در حکومت اسلامی، آن را محدود به قشر خاص یا موضع واحدی نمی کند و معتقد است:
اسلام خدایش عادل است، پیغمبرش هم عادل است و معصوم، امامش هم عادل و معصوم است، قاضی اش هم معتبر است که عادل باشد، فقیهش هم معتبر است که عادل باشد، شاهد طلاقش هم معتبر است که عادل باشد، امام جماعتش هم معتبر است که عادل باشد، امام جمعه اش هم باید عادل باشد- از ذات مقدس کبریا گرفته تا آن آخر. زمامدار باید عادل باشد؛ ولاتشان هم باید عادل باشند. این ولاتی که در اسلام می فرستادند، والیهایی که می فرستادند به این طرف و آن طرف، امام جماعتشان هم بود، باید عادل باشد. اگر عادل نباشد، اگر عدالت در بین زمامداران نباشد، این مفاسدی است که دارید می بینید. اسلحه دست اشخاص غیر صالح، اسلحه دست اشخاص ناصالح، اشخاص بی انصاف، بی عدالت (امام خمینی ١٣٨٥ ج ٣: ٣٠٤).
از نظر ایشان در واگذاری سمت های سیاسی و غیرسیاسی، در نظر گرفتن ویژگی عدالت، شرط مهم و اساسی است و گماردن افراد بیعدالت، موجب تباهی و فساد در جامعه خواهد شد. «در نگاه امام خمینی، نگرش عدالت نه تنها بیارتباط با مسائل اجتماعی و سیاسی نیست بلکه عامل و زمینه ساز تحقق عدالت اجتماعی و سیاسی نیز هست» (جمشیدی٢٨٩: ١٣٨٤).
صداقت:
راستگویی سیاستمدار و حاکم در اندیشۀ امام خمینی نه تنها پرهیز از بیان هرگونه دروغ به عنوان یک رذیلۀ مذموم اخلاقی به معنای عام آن است بلکه از نظر ایشان سیاستمدار صادق اگر حتی در تصمیم گیریهای خودمرتکب اشتباه شدبه جایکتمان اشتباه، باید بدان اعتراف کند و اشتباه خود را بامردم درمیان بگذارد.
امام در این رابطه می گوید:
پس اگر قبلا اشتباه کرده باشیم باید صریحا بگوییم اشتباه نموده ایم. و عدول در بین فقها از فتوایی به فتوای دیگر درست همین معنا را دارد. وقتی فقیهی از فتوای خود برمی گردد یعنی من در این مسأله اشتباه نموده ام و به اشتباهم اقرار می کنم. فقهای شورای نگهبان و اعضای شورای عالی قضائی هم باید این طور باشند که اگر در مسئله ای اشتباه کردند صریحا بگویند اشتباه کردیم و حرف خود را پس بگیرند، ما که معصوم نیستیم. پیش از انقلاب من خیال می کردم وقتی انقلاب پیروز شد افراد صالحی هستند که کارها را طبق اسلام عمل کنند... بعد دیدم خیر، اکثر آنها افراد ناصالحی بودند و دیدم حرفی که زده ام درست نبوده است، آمدم صریحا اعلام کردم من اشتباه کرده ام (امام خمینی١٣٨٥ ج ١٨: ٢٤١).
امام در جای دیگری به موضوع صداقت در قبول و بیان اشتباه پرداخته و خطاب به مسؤولان می گوید:
از مفاسدی که دیکتاتوری دارد و دیکتاتور مبتلا به آن هست این است که یک مطلبی را که القا می کند، بعدش نمی تواند، قدرت ندارد بر خودش که این مطلبی که القا کرده است اگر خلاف مصلحت است... نمی تواند که از قولش برگردد؛ می گوید: گفتم، و باید بشود! این بزرگترین دیکتاتوریهاست که انسان به آن مبتلا هست (امام خمینی ١٣٨٥ ج ١٤: ٩٢).
امام اعتراف به اشتباه و بیان صادقانۀ آن را نه تنها موجب کوچکی سیاستمدار در نزد مردم نمی داند بلکه برعکس معتقد است چنین صداقتی، گویندة آن را در نظر مردم بزرگ و محبوب می کند: «اگر یک چیزی را دیدید که واقعا خلاف کردید، اعتراف کنید. این اعتراف، شما را در نظر ملت ها بزرگ می کند؛ نه اینکه اعتراف به خطا شما را کوچک می کند. پایبند بودن به خطا، انسان را خیلی منحط می کند»(امام خمینی ١٣٨٥ ج ١٤: ٣٩). ایشان به بیان دیگری در این رابطه تصریح می کند: «باید بدانید و می دانید که انسان از اشتباه و خطا مأمون نیست. به مجرد احراز اشتباه و خطا از آن برگردید، و اقرار به خطا کنید؛ که آن کمال انسانی است» (امام خمینی١٣٨٥ج ٧: ١٨).
مردم داری:
توجه به مردم و تکریم جایگاه آنان در دستگاه فکری امام خمینی از اهمیت زیادی برخوردار است ایشان در طول زندگی خود چه قبل از تشکیل حکومت و چه پس ازآن به این امر مهم پایبند بود. در اندیشۀ امام خمینی، فلسفۀ حکومت، خدمت به مردم است نه وسیلۀ تفاخر و پایمال کردن حقوق آنان: اساسا حکومت کردن و زمامداری در اسلام یک تکلیف و وظیفه الهی است که یک فرد در مقام حکومت و زمامداری، گذشته از وظایفی که بر همه مسلمین واجب است، یک سلسله تکالیف سنگین دیگری نیز بر عهده اوست که باید انجام دهد.
حکومت و زمامداری در دست فرد یا افراد، وسیله فخر و بزرگی بر دیگران نیست که از این مقام بخواهد به نفع خود حقوق ملتی را پایمال کند. هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیما در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد و در غیر این صورت، اگر بر خلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشد - خود به خود- از مقام زمامداری معزول است (امام خمینی١٣٨٥ ج ٥: ٤٠٩).
امام در جای دیگری بر حقوق مردم تأکید کرده و گفته است: «از حقوق اولیه هر ملتی است که باید سرنوشت و تعیین شکل و نوع حکومت خود را در دست داشته باشد»(امام خمینی١٣٨٥ج ٣٦٧: ٤).
ایشان اساس کار حکومت را مردم می داند: «باید اساس را مردم و فکر مردم قرار داد و باید به فکر مردم بود... باید کاری کنیم که مردم خودشان حکومت را به دست گیرند»(امام خمینی١٣٨٥ج ١٥: ٣٠٧).
«حکومت اسلامی حکومتی است که، برای مردم خدمتگزار است» (امام خمینی١٣٨٥ ج ٤٦٨: ٦).
اهمیت نقش و جایگاه مردم در اندیشۀ امام به گونه ای است که رضایت خدا را در رضایت مردم از حکومت و استمرار حکومت را نیز وابسته به حمایت مردم می داند. ایشان به مسؤولان نظام توصیه می کند:
«کاری بکنیدکه دل مردم رابه دست بیاورید. پایگاه پیدا کنید در بین مردم. وقتی پایگاه پیدا کردید، خدااز شما راضی است؛ ملت از شما راضی است؛ قدرت در دست شما باقی می ماند، و مردم هم پشتیبان شمایند» (امام خمینی ١٣٨٥ ج ٧: ٥١٢).
و در جای دیگری خطاب به مسؤولان می گوید:
خدمتگزار باشید به این ملتی که آن دست های خیانتکار را قطع کرد و این امانت را به شما سپرد... مادامی که ملت همراه شما باشد هیچ آسیبی به شما و به کشور نمی رسد.
... روزی که شما احساس کردید که می خواهید فشار به مردم بیاورید بدانید که دیکتاتور دارید می شوید. بدانید که مردم معلوم می شود از شما رو برگردانده اند...
در هر صورت آنی که برای شما مهم است خدمت کردن به همه طبقات خصوصا مستضعف ها، خصوصا محرومینی که در طول تاریخ محروم بوده اند این بیچاره ها باید خدمت کنید(امام خمینی١٣٨٥ ج ١٨: ٨٠-٧٨).
همچنین در جای دیگری می گوید:
تجربه کنید ببینید که آیا با محبت با مردم رفتار کنید دلتان آرامتر است، یا خدای نخواسته با شدت؟ با شدت ناراحتی می آورد. اگر با مردم با دوستی رفتار کنید، دلتان آرام است. شب می روید منزل، آرام می گیرید می خوابید؛ نه وجدانتان ناراحت است که یک کسی را اذیت کردی... خدمتگزار همه باشیم، دولت خدمتگزار همه باشد (امام خمینی١٣٨٥ ج ٧: ٢٣٧).
در نهایت اینکه از نظر امام، صاحب منصب هر چه بیشتر ارتقاء یابد باید بیشتر به مردم خدمت کند:
هر چه صاحب منصب ارشد باشد باید بیشتر خدمتگزار باشد. مردم بفهمند که هر درجه ای که این بالا می رود با مردم متواضع تر می شود. اگر یک همچو کاری شد و یک چنین توجهی به مسائل شد و یک همچو عبرتی از تاریخ برای ما شد، هر قوه ای پایگاه ملی پیدا می کند؛ و پایگاه ملی حافظ اوست؛ حفظ می کند او را (امام خمینی١٣٨٥ ج ٧: ٥١٢-٥١١).
ساده زیستی:
یکی از موضوع های بسیار مهم و مورد تأکید امام، برای مردم و مسؤولین، ساده زیستی است. امام پیوسته همگان را به رعایت این امر اخلاقی توصیه کرد. به اعتقاد ایشان هر پیشرفتی که صورت گرفته چه در بعد مادی و چه در بعد معنوی محصول تلاش کوخ نشینان بوده است نه کاخ نشینان.
امام در این خصوص می گوید:
شاید بسیاری گمان کنند که رفاه مادی و دارا بودن در بانکها، اموال، یا دارا بودن زمینها یا پارکها و امثال اینها برای انسان سعادت می آورد. این یک اشتباهی است که انسان می کند. انسان گمان می کند سعادتش به این است که چند تا باغ داشته باشد، چند تا ده داشته باشد، در بانکها سرمایه داشته باشد، در تجارت چه باشد، شاید انسان این گمان را می کند، لکن ما وقتی که ملاحظه می کنیم و سعادتها را سنجش می کنیم، می بینیم که سعادتمندها آنهایی بودند که در کوخها بودند. آنهایی که در کاخها هستند سعادتمند نیستند. آن مقداری که برکات از کوخها در دنیا منتشر شده است هیچ در کاخها پیدا نمی شود. ما یک کوخ چهار پنج نفری در صدر اسلام داشتیم، و آن کوخ فاطمه زهرا- سلام الله علیها- است. از این کوخها هم محقرتر بوده لکن برکات این چی است؟ برکات این کوخ چند نفری آن قدر است که عالم را پر کرده است از نورانیت و بسیار راه دارد تا انسان به آن برکات برسد. این کوخ نشینان در کوخ محقر، در ناحیه معنویات آن قدر در مرتبه بالا بودند که دست ملکوتیها هم به آن نمی رسد؛ و در جنبه های تربیتی آن قدر بوده است که هر چه انسان می بیند برکات در بلاد مسلمین هست و خصوصا در مثل بلاد ماها، اینها از برکت آنهاست. خود رسول اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - که در رأس همه واقع است زندگی کوخ نشینی داشته است. خیال نشود که یک اتاق، حتی یک اتاق نظیر اتاق متوسط این جامعه داشته اند. چند تا حجره داشته اند، حجره های محقر. و این شخص عالیمقام از همین حجره محقر نورش به ملک و ملکوت افتاده است و سعه تربیتش در تمام جهان توسعه پیدا کرده است. در صورتی که آنچه او می خواست باز نشده است و بشر به این زودی نمی تواند برسد به او مگر ان شاء الله خلف صالح او بیاید و با دست مبارک او تربیت عالیه تحقق پیدا بکند(امام خمینی١٣٨٥ ج ١٧: 373-374).
به اعتقاد امام، خوی کاخ نشینی با فرهنگ اسلام که فرهنگ ساده زیستی است منافات دارد و عادت به زرق و برق، دین را از بین میبرد.
ما باید کوشش کنیم که اخلاق کاخ نشینی را از این ملت بزداییم. اگر بخواهید ملت شما جاوید بماند و اسلام را به آن طوری که خدای تبارک و تعالی می خواهد، در جامعه ما تحقق پیدا کند، مردم را از آن خوی کاخ نشینی به پایین بکشید، خود کاخ نشینی این خوی را می آورد، ممکن است که در بین آنها هم کسی پیدا بشود لکن نادر است. توجه کنید که این ملتی که الآن کوخ نشینانش مشغول فعالیت هستند و مشغول به زحمت هستند در جبهه ها و پشت جبهه ها، این کوخ نشینان را زحمت بکشید که به همین حال خوی کوخ نشینی و خوی اینکه توجه به کاخها نداشته باشند نگه دارید تا بتوانید ادامه بدهید زندگی صحیح اسلامی را. آن خوی کاخ نشینی مضر است، خودش مضر نیست، خویش مضر است، لکن خود او، این خوی را دنبال دارد.... آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتحه دولت و ملت را بخوانیم. آن روزی که رئیس جمهور ما خدای نخواسته، از آن خوی کوخ نشینی بیرون برود و به کاخ نشینی توجه بکند، آن روز است که انحطاط برای خود و برای کسانی که با او تماس دارند پیدا می شود. آن روزی که مجلسیان خوی کاخ نشینی پیدا کنند خدای نخواسته، و از این خوی ارزنده کوخ نشینی بیرون بروند، آن روز است که ما برای این کشور باید فاتحه بخوانیم. ما در طول مشروطیت از این کاخ نشینها خیلی صدمه خوردیم. مجلسهای ما مملو از کاخ نشین بود و در بینشان معدودی بودند که از آن کوخ نشینها بودند، و همین معدودی که از کوخ نشینها بودند از خیلی از انحرافات جلو می گرفتند و سعی می کردند برای جلوگیری. آن روزی که توجه اهل علم به دنیا شد و توجه به این شد که خانه داشته باشم چطور، و زرق و برق دنیا خدای نخواسته در آنها تأثیر بکند، آن روز است که باید ما فاتحه اسلام را بخوانیم..» (امام خمینی ١٣٨٥ج ١٧: ٣٧٧-٣٧٥).
امام، خطر تجمل گرایی و توجه به زرق و برق دنیا را به همه گوشزد می کند و معتقد است تنها زمانی مردم و حکومت اسلامی شکست میخورند و از ابرقدرت ها تأثیر میپذیرند که ساده زیستی را کنار بگذارند و به تجملات و زندگی اشرافی متمایل شوند؛ از نظر ایشان تنها مسؤولینی که مانند مردم زندگی کنند درد نیازمند آن جامعه و اقشار ضعیف را احساس خواهند کرد.
مادامی که این ملت، این حالی که الآن دارند که توجه به معنویات تا یک حدودی، و این جوانهای ما توجه به معنویات دارند و این تحول عظیم پیدا شده است در آنها که شهادت را با جان و دل می خرند، مادامی که این محفوظ است، این جمهوری اسلامی محفوظ است و هیچ کسی نمی تواند به او تعدی کند. آن روزی که زرق و برق دنیا پیدا بشود و شیطان در بین ما راه پیدا کند و راهنمای ما شیطان باشد، آن روز است که ابرقدرتها می توانند در ما تأثیر کنند و کشور ما را به تباهی بکشند. همیشه این کشور به واسطه این کاخ نشینها تباهی داشته است (امام خمینی ١٣٨٥ج ٣٧٧: ١٧).
ایشان به خصوص به روحانیون و اهل علم که الگوی مردم هستند و از آنان تأثیر میپذیرند سفارش می کند:
بحمد الله امروز وارد مسائل سیاسی شدن دیگر عیبی ندارد، ولی باید توجه کنید که همه متوجه شما هستند، لذا زی اهل علم خودتان را حفظ کنید. درست مانند علمای گذشته ساده زندگی کنید. در گذشته چه طلبه و چه عالم بزرگ شهر زندگیشان از سطح معمولی مردم پایینتر بود و یا مثل آنها بود. امروز سعی کنید زندگیتان از زی آخوندی تغییر نکند(امام خمینی ١٣٨٥ج ٤٥٣: ١٧ -٤٥٢).
ایشان در جای دیگری روحانیون را مخاطب خود قرار میدهد و هشدار میدهد که اگر آنان از خوی ساده زیستی فاصله بگیرند، سرمایۀ اجتماعی خود را که اعتماد مردم است از دست میدهند و دین ضربه میخورد:
از اهم مسائلی که باید تذکر بدهم، مسئله ای است که به همه روحانیت و دست اندرکاران کشور مربوط می شود، و همیشه نگران آن هستم که مبادا این مردمی که همه چیزشان را فدا کردند و به اسلام خدمت نموده و به ما منت گذاشتند، به واسطه اعمال ما از ما نگران بشوند، زیرا آن چیزی که مردم از ما توقع داشته و دارند و به واسطه آن دنبال ما و شما آمده اند و اسلام را ترویج نموده و جمهوری اسلامی را بپا کردند و طاغوت را از میان بردند، کیفیت زندگی اهل علم است. اگر خدای نخواسته، مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر داده اند، عمارت درست کرده اند و رفت و آمدهایشان مناسب شأن روحانیت نیست، و آن چیزی را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده است از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسلام و جمهوری اسلامی همان (امام خمینی١٣٨٥ ج ١٩: ٣١٧).
عملکرد امام خمینی در چارچوب شاخص های پنج گانه اخلاقی
دربخش دوم پژوهش، عملکردامام خمینیرادرچارچوب شاخص هایپنج گانۀاخلاقی بررسی می کنیم.
در این قسمت با استناد به قضاوت شخصیت های دینی، سیاسی و فرهنگی در داخل ایران و جهان اسلام که با امام در ارتباط نزدیک بودند و ایشان را به خوبی میشناختند، عملکرد ایشان را ارزیابی مینماییم تا میزان پایبندی آن بزرگوار به شاخص های گفته شده روشن گردد و ما را در نتیجه گیری لازم از بحث یاری کند.
تقوا:
یکی از صفات بارز امام خمینی از آغاز طلبگی تا زمانی که به مرجعیت رسید و انقلاب اسلامی را رهبری کرد و نظام اسلامی را تأسیس نمود تقوای ایشان بود. امام این صفت نیکو را قبل از انقلاب داشت و بعد از انقلاب نیز آن را تقویت کرد. آیت الله ابراهیم امینی در خصوص تقوای امام در دوران قبل از انقلاب گفته است:
گاهی که علما از شهرستان ها به قم میآمدند، مرسوم بود که علما و مراجع قم از آنها دیدن بکنند؛ اما امام جز از کسانی که با آن ها آشنا بود دیدن نمیکردند و گاهی هم که ما پیشنهاد میدادیم قبول نمیکردند. یک روز به ایشان گفتم: مگر دید و بازدید و اظهار محبت نسبت به اشخاص جزء اخلاق اسلامی نیست؟ فرمودند: «چرا» [بله]. گفتم: مگر اخلاق اسلامی نباید مورد عمل قرار گیرد؟ گفتند: «چرا» گفتم: ما از شما انتظار داریم اخلاق اسلامی را نه برای مردم داری و ریا بلکه برای خدا عمل کنید.» فرمودند: «بله درست است باید من چنین بکنم، لکن با نفس اماره چه کنم؟ (وجدانی١٣٧٤ ج ٤: ١٠٩).
موحدی کرمانی نیز ضمن خاطره ای دقت و ظرافت امام را در رعایت تقوا و خداترسی این چنین بیان کرده است:
در نجف که بودم یادم هست از بعضی از افراد گلایه ای میشنیدم که امام خیلی با ما گرم نمیگیرد. من این مسئله را به مرحوم حاج آقا مصطفی منتقل کردم که به امام عرض کنید قدری بیشتر با این افراد گرم بگیرند. ایشان گفت: ما این قدر این مسئله را به امام گفته ایم و امام فرموده اند: «این از تسویلات و دسیسه های شیطان است؛ یعنی در حقیقت این نفس من است که مرا دعوت می کند با افراد بیشتر گرم بگیرم که تعداد علاقه مندانم بیشتر بشود، ولی برای اینکه امر به من مشتبه شود، شیطان می گوید
این برای خدا و اسلام است! لذا من این کار را نمیتوانم بکنم (رجایی ١٣٩٣ج ٣: 224).
در پاییز سال ١٣٦٤ پوست ساق پای امام دچار خشکی و خارش شده بود. یکی از پزشکان پوست، به نام دکتر نجفیان به خدمت رسید. بعد از معاینه و توصیۀ دارو گفت: روزی یک یا دو بار هم پایتان را در شیر قراردهید. با آنکه امام در برخورد با پزشکان و دستورالعمل های آنان بسیار با ملاطفت و انعطاف پذیر بودند، ولی همین که مسئلۀ گذاشتن پا در شیر را شنیدند، به شدت برآشفتند و با لحنی تند و خشن و شتاب زده گفتند: «من این کار را نمی توانم بکنم.» (رحیمیان ٨٧: ١٣٧١-٨٦).
ایشان در خصوص دقت امام در مصرف بیت المال می گوید:
یک وقت در نجف از طرف امام به من امر شد که یک قبایی برای امام تهیه کنم. من رفتم پیش یک خیاط آشنا و بهش گفتم که یک قبایی می خواهم که مناسب باشد.
چند تا نمونه پارچه داشت. گرفتیم؛ همراه با خیاط رفتیم خدمت امام تا ببینیم کدامش را انتخاب میکنند... امام پارچه ای را انتخاب کرد که به نظر من خیلی جنس بدی بود و من آن را نمیخواستم... از جهت جنس و کیفیت خیلی مراعات میکردند و جنس خوب را نمیگرفتند، ازاین جهت که مواظب بودند وجوهات کمتر مصرف بشود (وجدانی١٣٧٤ ج ٦: ١٤٢-١٤١).
جوادی آملی می گوید: «قسمت مهم تقوای امام در آن آزادمنشی و استقلال فکری او بود. هرگز از اقبال و ادبار طلاب نه لذت میبرد و نه رنج. طلاب که شیفتۀ محضر ایشان بودند گذشته از مقام علمی، شیفتۀ فولاد منشی و استقلال و آزاد خواهی و آن روح سرشار بلند حکیمانۀ ایشان بودند» (وجدانی١٣٧٤ ج ٦: ١١).
موارد گفته شده، همه مربوط به قبل از انقلاب اسلامی است. رویۀ امام پس از پیروزی انقلاب و تشکیل حکومت تغییری نکرد و به شدت مراقب بود که از دایرة تقوا بیرون نرود. حجت الاسلام رحیمیان از دوران سکونت امام در جماران خاطره ای نقل می کند که گویای تقوای امام است.
در رابطه با اجاره نشینی امام در جماران به قضیه ای اشاره میکنم. موضوعی که بیانگر تقید شدید امام به رعایت موازین و احکام شرعی به ویژه در مورد حقوق مردم و الگویی از یک مستأجر خوب و متشرع است... روزی، برای تأمین نور کافی و متناسب که برای فیلم برداری از برخی ملاقات رسمی یا برنامه هایی نظیر پیام نوروزی که در اتاق کار حضرتشان انجام میشد، مورد نیاز بود، سه نقطه از گچ سقف اتاق را هر یک به مساحت ٥×٥ سانتیمتر زیر تیرآهن تراشیده بودند. میخواستند نورافکن ها را به آن نقاط جوش دهند. هنگامیکه صبح، طبق معمول خدمت امام مشرف شدیم، قبل از هر چیز، با لحنی خشن و تند و قیافه ای ناراحت و مضطرب فرمودند: این چیست؟ چرا این کار را کرده اند؟ به عرض رسید برای تأمین نور فیلم برداری است. بعد از لحظه ای تأمل و سکوت تلخ ادامه دادند: چرا بدون اجازة صاحب خانه این تصرفات را میکنند؟ با این برخورد تند، جرأت ادامۀ کار سلب شد و اصل قضیه منتفی و جای آن تعمیر شد. هنگامیکه از خدمتشان مرخص شدیم، جناب آقای صانعی با توجه به اینکه ده ها سال با امام بودند، به من گفت: من در طول عمرم، کمتر چنین ناراحتی و تکدر خاطری را در امام دیده ام! (رحیمیان ١٣٧١: 53-51).
تقوای امام خمینی نه تنها از سوی شخصیت های داخلی مورد تأیید و تأکید قرار گرفته است بلکه شخصیت های سیاسی، فرهنگی و دینی خارجی نیز بدان معترف بوده اند و این مهم به اشکال گوناگون در سخنان آنان منعکس گردیده است.
سوپاک پنیاتیپ، استاد رشتۀ مطالعات ادیان از دانشگاه (ماهیدل) بانکوک در این رابطه می گوید:
دعوت و پیام امام خمینی، فراخوان انسان معاصر به رهایی و آزادی از قید و بندهای مادیگرایی بود. امام خمینی بر اساس تجربه و دانش خویش در امور معنوی که مبتنی بر حقایق و باورهایی قرآنی بود، این موضوع را به جهانیان ثابت کرد که تنها حقیقت هستی، خداوند یکتاست و جهان با همۀ عظمتش مخلوق اوست و ارزش های فرهنگی و اجتماعی میبایستی در چارچوب ملاحظات مبتنی بر تقوا و زهد شکل گیرد (داستانی بیرکی ١٣٨٧: ٦٨).
حافظ اسدرئیس جمهورفقیدسوریه نیزدررابطه باتقوایامام خمینیگفته است: «امام خمینیامام همۀ ما بود، ایران و جهان اسلام یک فقیه عالیقدر را از دست داد. امام خمینی با عظمت زیست و با عظمت دار فانی را به سوی ابدیت در حالی ترک گفت که بارزترین الگوهای ایمان، زهد و تقوا را در جهان امروز باقی گذاشت» (داستانی بیرکی ٩٠: ١٣٨٧).
هاشم احمد فحص از آزادگان عرب که مدتی از عمرش را در زندان های رژیم صهیونیستی به سر برد، تقوای امام را میستاید و دراین باره می گوید: «امام خمینی به عنوان یک روحانی در تقوا و پرهیزکاری بینظیر بود. او رفتار و اخلاق عالیه، زهد و تقوای بینظیر و زندگی سادة خویش را به مانند رسول اکرم (ص) و امام علی (ع) حفظ کرد» (داستانی بیرکی ٢٢٦: ١٣٨٧).
زینب حمور، روزنامه نگار، نویسنده و شاعر مسلمان نیز مشاهدات خود از کاخ های شاه سابق ایران و جماران، محل سکونت امام را اینگونه بیان کرده است:
من در تهران از کاخ های شاه سابق و سپس از محل اقامت امام خمینی در حسینیۀ جماران دیدن کردم. تفاوت بسیار بود. در آنجا مظاهر عیش و نوش، ولخرجی و سوء استفاده از بیت المال بر در و دیوار کاخ نقش بسته بود و در اینجا مردی بی پیرایه و روحانی را یافتم در حسینیه ای با دیوارهای ساده و میهمانان از هر نوعی که بودند بر حصیری نشستند و نشانه های تقوا، ایمان [و] نورانیت را در چهرۀ امام دیدم (داستانی بیرکی ١٣٨٧: ١٤٤).
شیخ فارس صلیبی، امام خمینی را کسی می داند که بر نفس خویش تسلط دارد. وی در این رابطه می گوید: «امام خمینی کبیر ازآنجاکه بر نفس خویش تسلط داشت، توانست آینۀ تمام نمای ارزش های انسانی و فضایل ربانی باشد» (داستانی بیرکی ١٥٣: ١٣٨٧).
احمد سجاد، استاد ادبیات اردو در دانشگاه رانچر، در رابطه با امام خمینی، گفته است: «من یک مرد متقی و یک رهبر بزرگ روحانی را ملاقات کردم» (داستانی بیرکی ١٨٩: ١٣٨٧).
افراد زیادی پیرامون تقوا و خداترسی امام خمینی سخن گفته اند که بیان سخنان همۀ آنها موجب طولانی شدن بحث خواهد شد؛ بنابراین به همین مقدار بسنده می کنیم و به ارزیابی شخصیت امام بر اساس دیگر شاخص های تعیین شده در این پژوهش ادامه می دهیم.
عدالت:
موضوع عدالت نه تنها در آموزه های دینی بلکه در آموزه های انسانی نیز یک مفهوم محوری و کانونی است و قوام و دوام هر اجتماعی به وجود آن بستگی دارد. در اندیشۀ دینی، صفت عدالت از صفات خداوند است و جامعۀ بشری ممکن است با کفر دوام یابد ولی با بی عدالتی محکوم به نابودی است. بر این اساس، دارا بودن عدالت از مهم ترین ویژگیهای حاکم اسلامی است ؛ و پیامبران الهی و اولیای خدا که در طول تاریخ برای تشکیل حکومت مبارزه کردند همه دارای صفت عدالت و ظلم ستیزی بودند.
در ادامۀ بررسی سیرة عملی امام خمینی، قضاوت شماری از شخصیت ها را در خصوص تقید ایشان به رعایت عدالت بیان می کنیم.
حجت الاسلام فرقانی از همراهان و ملازمان امام در خصوص رعایت عدالت و اهتمام ایشان به حفظ بیت المال می گوید:
امام در مسئلۀ بیت المال خیلی به خودشان سخت می گرفتند. به حاج احمد آقا [فرزندشان] وقتی که هنوز معمم نشده بود فرموده بودند: من نمیتوانم پولی به عنوان شهریه به تو بدهم مگر اینکه معمم بشوی. لذا تا وقتیکه حاج احمد آقا معمم نبود چه در ایران و چه در نجف، والده شان از پول شخصی ای که داشت به ایشان می داد، ولی وقتی معمم شد امام مثل بقیه طلبه ها و به اندازۀ همه به او شهریه میداد. امام با حاج آقا مصطفی هم همین طور برخورد میکردند و فرقی بین او و دیگران قائل نمی شدند (رجایی ١٣٩٣ ج ٣: ٣١٢).
رفتار امام در منزل و با خانوادة خود به گونه ای بود که فرزندانش متوجه نشدند او کدام یک از فرزندانش را بیشتر دوست دارد. خانم فریده مصطفوی فرزند امام می گوید: «امام همۀ اولادشان را به یک نظر نگاه می کنند و به همه به یک اندازه محبت دارند؛ به طوریکه ما، بعد از این همه سال هنوز متوجه نشده ایم که امام کدام فرزندشان را بیشتر دوست دارند» (رجایی ١٣٩٣ ج ٣: ٣١٤).
فرزند امام در این رابطه به نکتۀ دیگری اشاره می کند که حاکی از نهایت تقید پدرشان به رعایت عدالت است: «امام همیشه به ما می گفتند بین شما و کارگری که در منزل کار می کند هیچ فرقی نیست»(رجایی ١٣٩٣ ج ٣: ٣١٣).
امینی از شاگردان و مروجان اندیشۀ امام می گوید:
برخورد امام با شاگردانشان یکسان بود. رفتار ایشان نسبت به بعضی از آنها که بیشتر به ایشان اظهار علاقه میکردند و از سابقۀ بیشتری برخوردار بودند با دیگران تفاوتی نداشت، حتی شاگردانشان را بر دیگر طلاب ترجیح نمی دادند. من از قدیم با ایشان مأنوس و علاقه مند و از شاگردان سابقه دار و حتی مروج ایشان بودم، اما رفتار امام با من درست مانند سایر طلاب بود و برخورد طبیعی و عادی داشتند و من همین صفت را یکی از محسنات ایشان می دانستم و نه تنها از این رفتار امام ناراحت نمی شدم بلکه به ایشان بیشتر علاقه مند می شدم (رجایی ١٣٩٣ج ٣: ٣١٧).
همۀ موارد گفته شده مربوط به رفتار امام تا قبل از تشکیل حکومت است و نکته های متعدد دیگری نیز هست که به جهت کفایت بحث از بیان آن صرف نظر می کنیم و در ادامه به بیان نکاتی از این دست در دورۀ پس از انقلاب می پردازیم
موسوی اردبیلی می گوید:
... کسی از امام شکایت کرده بود که شما به من ضرر زده اید و باید جبران کنید. این شکایت در دادگستری به دست نمیدانم کدام حلال زاده ای افتاده بود که او هم برای امام ابلاغ فرستاده بود که جناب آقای روح الله مصطفوی، شما ساعت فلان به دادگاه بیایید از شما شکایت کرده اند و شما توضیح بدهید یا وکیل تان را بفرستید توضیح بدهد. از بیت امام به من تلفن کردند که این چیست؟ گفتم نمیدانم، بفرستید ببینم چیست. وقتی فرستادند دیدم بندة خدایی که شکایت کرده یک خرمشهری است، شکایت کرد از امام که شما نود و چند هزار تومان باید به من بدهید، یا نهصد و چند هزار تومان باید به من بدهید. (مبلغ ادعایی او زیر یک میلیون تومان بود.) توضیحی که داده بود این بود که خرمشهر مورد تهاجم صدامیان بود و ما اسباب و اثاثیه مان را جمع کرده بودیم و میخواستیم از شهر برویم ولی شما گفتید رفتن از شهر خلاف شرع است و ما ماندیم و عراقیها آمدند و کوبیدند و آن اثاثیه همه اش از بین رفت؛ لذا حالا شما باید پول آن را بدهید. من به رئیس دادگستری آن وقت گفتم آیا این قابل طرح است؟ اصلا قابل تعقیب است؟ شکایت است؟ گفت والله من خبر ندارم.
بندة خدایی نوشته و داده است دست دادیار، او هم نوشته داده به مأمور. او هم آورده به بیت امام داده است. از نظر ما این اصلا قابل تعقیب نبود. نه ازاین جهت که مربوط به امام بوده بلکه به این دلیل که اصلا شکایت نیست. کسی مسئله ای گفته، این هم عمل کرده، متضرر شده حالا آمده بعد از مدتی وقتی امام از من پرسید آن شکایت چه شد؟ گفتم جریانش این بود. امام فرمودند، یک چیزی میگفتید میدادیم به ایشان... به جای اینکه بگوید این فلان، فلان شده کیست؟ این مأمور کیست؟ که این را برای من آورده یا مثلا حالا او نفهمید شکایت مرا کرده یا این مأمور کی بود که این کار را کرد؟ برعکس، امام پرسیدند شکایت چی شد؟ کجا رفت؟ منتظر بود که مثلا محکوم بشود، پول را از او بخواهیم و به آن فرد بدهد(رجایی ١٣٩٣ ج ٣: 318-319)
سیدرحیم میریان می گوید:
یک روز پسر یکی از وزرا شهید شده بود. به امام عرض کردند که آقا برای شهادت ایشان یک پیام بدهید. امام فرمودند: به خاطر اینکه وزیر است می گویید پیام بدهم.
شما فکر میکنید تنها پسر ایشان شهید شده است؟ تمام این شهدا فرزندان من هستند و من اگر بخواهم پیام بدهم باید برای همۀ آنان پیام بدهم و برای من فرقی بین این ها نیست (رجایی ١٣٩٣ج ٣: ٣١٦).
در تکمیل این بحث باید اضافه کرد وقتی دو تن از روحانیون وابسته به بیت امام به جبهه عزیمت کردند تا سلام امام را به رزمندگان ابلاغ و سکه های تبرکی را به آنان اهدا کنند و در بمباران هواپیماهای دشمن به شهادت رسیدند همین که خبر شهادت آنان به امام داده شد اظهار داشت: «مبادا ازاین جهت که این شهدای عزیز منسوب به بیت من هستند در تبلیغات مربوط به آن ها در رسانه ها و صداوسیما رعایت عدالت نشود. دقت کنید تبلیغ این شهدا با شهدای دیگر تفاوتی نداشته باشد» (رجایی ١٣٩٣ج 3: 317)
یکی از اصولی که امام از موضع رهبر همۀ مردم به آن توجه میکردند این بود که نگذارند اطرافیان و عناصر مؤثر بیتشان در انجام امور، بیطرفی خود را از دست بدهند و بر اساس میل خود اقدام نمایند. علیاکبر آشتیانی، از اعضای دفتر امام، در خاطرات خود یادآوری می کند:
زمانی که ماهیت بنیصدر برای ما روشن شده بود، نسبت به او با بیاعتنایی برخورد میکردیم و واقعا از اعمال و کردار او ناراحت بودیم. یک روز که بنیصدر قرار بود به ملاقات امام برود، با بیاعتنایی اعضای دفتر و حتی اعضای سپاه که مسؤولیت حفاظت از بیت را داشتند مواجه شد. وقتی امام از برخورد سرد ما با بنیصدر اطلاع یافتند، ناراحت شدند و خطاب به تمامی اعضای دفتر و بیت، نامه ای به این مضمون نوشتند: در بیت من تمامی افراد باید بیطرف باشند و جانب گروهی خاص را نگیرند و در بیت من به احدی نباید توهین شود. اخلاق اسلامی صد درصد رعایت شود. اگر آقایان نمیتوانند این گونه عمل کنند، شرعا موظفند از بیت من خارج شوند(درویشی سه تلانی١٣٨٧: ٧٥٤-٧٥٣).
صداقت:
در عرصۀ حکومت، جلب اعتماد مردم از اهمیت زیادی برخوردار است. هرگاه این مهم حاصل شود پیوند میان حکومت و مردم برقرار شده و مستحکم میگردد. در این صورت فرمانروای حکومت میتواند از حمایت و پشتیبانی مردمش مطمئن شود. یکی از راه های جلب اعتماد مردم، صداقت فرمانرواست. مردم اگر فرمانروا را فردی راستگو بدانند به او و تدابیر و اعمال و فرمان هایش اعتماد و از وی پشتیبانی خواهند کرد.
در ادامۀ بحث نظر تنی چند از کسانی که با امام ارتباط داشتند و نیز نظر برخی ناظران خارجی را دربارة صداقت امام بیان می کنیم و عمل ایشان را با این شاخص می سنجیم.
قرهی می گوید: خدا گواه است طی مدتی که من در حضور مبارک امام افتخار خدمت داشتم حتی برای یک مرتبه هم ندیدم در کارهایشان حتی یک حیلۀ شرعی به کاربرده باشند. همیشه حقیقت رفتارشان با حقیقت گفتارشان تطابق داشت و خدا می داند هر چه را میفرمودند راست میفرمودند و اهل این نبودند که بخواهند یک کلمه ای را حتی که شبه دروغ هم باشد برای جذب کسی به خودشان بیان بکنند (رجایی ١٣٩٣ج ٣: ٢٥٥).
موسوی خوئینیها در رابطه با این ویژگی امام می گوید:
در پاریس برخی اصرار داشتند از زندگی ٢٤ ساعتۀ امام ازجمله از سفرة غذای ایشان فیلم برداری بکنند. امام فرمودند: «این طور که شما میخواهید سفره بچینید دروغ است زیرا در سفرة ما گاهی پلو، گوشت و خورشت (خورش) هم هست؛ شما میخواهید این ها را نادیده بگیرید و یک سفرة ساده درست کنید. این دروغ است» (رجایی ١٣٩٣ج ٣: ٢٥٧-٢٥٦).
حسین شهرزاد که در زمان اقامت امام در قم همسایۀ ایشان بود می گوید:
روز دوازدهم فروردین ماه ١٣٥٨ یعنی روز رفراندوم جمهوری اسلامی، بنده عضو ستاد رأی گیری بودم. در آن روز هیچ کس نمی دانست که امام در پای کدام صندوق، رأی خواهند داد... لحظۀ رأی گیری، زمانی که به امام اطلاع رسید که در آن مکان (صندوق حوزة آموزش و پرورش قم) رأی خود را به صندوق بریزند، معظم له فرمودند که: «من در بین مردم رأی خواهم داد.» و خودشان یکی از محله های شلوغ، به نام «چارسوق» را پیشنهاد نمودند. در آن محل جمعیت زیادی هجوم آوردند و کنترل از دست مأمورین خارج شد. امام رأی خود را به صندوق انداخته و برگشتند.
ازدحام جمعیت به حدی بود که خبرنگاران خارجی موفق به تهیۀ فیلم و عکس و گزارش نشدند. از همین رو به ستاد رأی گیری فشار می آوردند که امام یک بار دیگر پای صندوق رأی تشریف بیاورند. پس از مدتی مشورت، یکی از آقایان علما، خدمت امام رسید و مسئله را توضیح داد. امام فرمودند: «من یک رأی داشتم که آن را هم به صندوق انداختم (رجایی ١٣٩٣ج ٣: ٢٥٨-٢٥٧).
ظاهرا خواست خبرنگاران این بود که امام پای صندوق رأی حاضر شود و ادای رأی دادن را در بیاورد و آنان بتوانند گزارش تهیه کنند ولی امام به دلیل اینکه این حرکت واقعی نیست نپذیرفت.
امام برای رعایت صداقت، گاهی در نامه ها و پیام های خود روی واژه ها هم حساسیت نشان میداد و کوشش میکرد آنچه را می گوید یا می نویسد عین واقعیت باشد. در این خصوص علی ثقفی می گوید:
برادرم حاج آقا رضا ثقفی میگفت: روزی خدمت امام رسیدم. ایشان نامه ای را به من مرحمت فرمودند تا برای پخش به مسؤول خبر صداوسیما برسانم، نامه را به مسؤول مربوطه دادم، چند دقیقه بعد آقا مرا صدا زده و فرمودند: نامه را سریعا پس گرفته و بیاورید. نامه را آوردم. آقا کلمه ای را تغییر داده و دوباره نامه را به من داده فرمودند: حالا به واحد خبر بدهید. بنده این کار را کردم، بعد خدمت آقا رسیده عرض کردم:
«نامه چه اشکالی داشت؟» امام فرمودند: در نامه نوشته بودم «من با همۀ همم به بسیجیان دعا میکنم.» بعد متوجه شدم که این درست نیست، نوشتم «من با بیشترین همم به بسیجیان دعا می کنم» (رجایی ١٣٩٣ج ٣: ٢٥٩).
برای تکمیل بحث در ادامه، نظر چند شخصیت خارجی نیز آورده می شود. دینگ لیو، استاد و محقق علوم سیاسی معتقد است: «ویژگیهای مشخصی در رفتار سیاسی آیت الله خمینی وجود داشت که جهانیان را به سوی خودجلب کرد که اصلی ترین آن، صداقت، صراحت و عدم وابستگی به هیچ یک ازقدرت های جهانی بود»(داستانی بیرکی ٨٢: ١٣٨٧).
حسن امین، نویسندۀ عربستانی از منظر دیگری به صداقت امام اشاره می کند:
امام خمینی دقیقا کاری را می کرد که می گفت. او از مواضعی که داشت عقب نشینی نکرد و غیر از آنچه در باطن در مورد دوست و دشمن داشت اظهار نکرد، حتی هنگامی که قطعنامۀ ٥٩٨ را قبول کرد حقایق را کتمان ننمود و بر روی آنها سرپوش نگذاشت و گفت این زهری است که می نوشم (داستانی بیرکی ١٣٨٧: ١٠٨).
امام به عنوان رهبری که در آن شرایط حساس، مردم ایران و همۀ جهانیان منتظر موضع گیری ایشان بودند، با در نظر گرفتن شرایط دشوار کشور و دشمنی ابرقدرت ها می توانست با لفاظیهای معمول در ادبیات رهبران سیاسی، به گونۀ دیگری با موضوع قطعنامه برخورد کند ولی به قول این نویسندة عربستانی، آنچه را در باطن داشت بیان کرد و کاری به قضاوت دیگران نداشت. او به عنوان یک رهبر الهی خود را مکلف می دانست واقع امر را به مردمش بگوید و از ظاهرسازی و فریب و دروغ پرهیز کند.
این ویژگی برجسته در امام موجب حیرت دیگران میشد؛ به گونه ای که شیخ سامی ابی العنا، مدیر مؤسسۀ عرفان توحیدی اعتراف می کند: «سادگی زندگی امام و راستی و صراحت او با مردم که نه فقط ایران بلکه دنیا را تغییر داده برای ما حیرت انگیز بود» (داستانی بیرکی ١٣٥: ١٣٨٧).
همین ویژگی امام در کلام نویسندۀ اسپانیایی، دانیلا فرناندز به گونۀ دیگری انعکاس یافته است؛ او که از رحلت امام خمینی ماتم زده است می گوید:
... انسانی فوق العاده که انقلاب اسلامی را هدایت و برای جهان و جهانیان نمونه و الگوی انسانیت، صداقت، خلوص، نیکی و ارزش های معنوی بوده و خواهد بود و اکنون فقدان دردناک وجود عزیزشان، چشمان ما را اشک آلود و قلبمان را فشرده و احساساتمان را ماتم زده کرده است. روشنایی رفت و تاریکی بر دنیایی از وحشت سایه افکند(داستانی بیرکی ١٣٨٧: ٣٣٦).
مردم داری:
یکی از صفات مورد تأکید برای فرمانروای جامعۀ اسلامی در آموزه های دینی صفت مردم داری است.
وقتی فرمانروا جانب مردم خود را نگاه دارد و در همه حال به آنان توجه داشته باشد، اعتماد آنان را به حکومت دینی جلب می کند و در همۀ فراز و فرودهای اجتماعی و سیاسی، حضور مؤثر خواهند داشت. بر اساس اندیشۀدینی، رهبر یا فرمانروا حق ندارد به مردم بیاعتنایی کندو با آنان با تکبر برخورد نماید؛ چه در این صورت رابطۀ مبتنی بر اعتماد از میان میرود و حکومت اسلامی تضعیف می شود. حفظ رابطه با مردم و توجه ویژه به آنان از اخلاق اسلامی است و امام خمینی در همین چارچوب رفتار میکرد.
سید علی خامنه ای در خصوص صفت مردم داری امام می گوید: «آن ارادۀ نیرومندی که کوه های عظیم درمقابل او به حساب نمی آمدند، همواره دربرابر فداکاریها، شجاعت واحساسات پاک مردم، سر تعظیم فرود میآورد. آن روح بزرگ و کوه ستبر به دفعات در برابر عظمت مردم تکان میخورد و میلرزید» (سخنرانی١٣٦٨/٤/٨).
همچنین انصاری، عشق و علاقۀ امام به مردم را چنین ترسیم می کند:
علاقۀ امام به مردم یک علاقۀ عادی نیست، یک عشق است. واقعا امام برای مردم میسوخت و مانند یک پدر مهربان همیشه برای فرزندان خود، آرزوی سعادت میکرد. بارها در پای تلویزیون که صحنه های فقر و محرومیت نشان داده میشد، میگریست هنگام اقامت امام در قم، روزها متجاوز از شش ساعت با مردم دیدار میکرد و اصلا ابراز خستگی نمیکرد و در ملاقات با مسؤولین سفارش میکرد که شما باید خدمتگزار مردم باشید و به اعضای دفتر اخطار میکرد که مبادا با مردم بدرفتاری کنید (وجدانی ١٣٧٤: ٧٣-٧٢).
سیداحمد خمینی با ذکر خاطره ای از دوران جنگ و موشک باران دشمن می گوید:
یک روز بعدازظهر حدود هفت الی هشت موشک به اطراف جماران اصابت کرد.
خدمت امام رفتم و عرض کردم: اگر یک مرتبه یکی از موشک های ما به کاخ صدام بخورد و صدام طوری بشود ما چقدر خوشحال میشدیم، اگر موشکی به نزدیکی های اینجا - جماران - بخورد و سقف اینجا پایین بیاید و شما یک طوری بشوید چه؟ امام در پاسخ گفتند: «والله قسم، من بین خودم و آن سپاهی که در سه راه بیت است هیچ امتیازی و فرقی قائل نیستم. والله قسم اگر من کشته شوم یا او کشته شود برای من فرقی نمی کند.» من گفتم: ما که میدانیم شما اینگونه هستید، اما برای مردم فرق می کند. امام فرمودند: نه مردم باید بدانند اگر من در یک جایی بروم که بمب، پاسداران اطراف منزل مرا بکشد و مرا نکشد، من دیگر به درد رهبری این مردم نخواهم خورد (رحیمیان ١٣٧١: ١٢٧).
محمدعلی انصاری کرمانی می گوید:
امام دائما به اعضای دفتر اخطار میکردند: مبادا با مردم بدرفتاری شود، شما حق ندارید جلوی مردم را بگیرید. یک روز امام زودتر از برنامۀ هر روز به بیرون خانه تشریف آوردند. مردم پشت نرده های خانۀ امام در فشار ایستاده بودند.... امام با عصبانیت به اطراف نگاه کرده و رو کردند به ما و پاسداران، گفتند: اگر از فردا این نرده ها را برندارید همۀ آنها را آتش میزنم (رحیمیان ١٣٧١: ١٣٥).
قائدی، روزنامه نگار فرانسوی می گوید: «باید بگویم تصوری که من از امام همیشه در قلبم محفوظ دارم این است که او مردی است که به یک ملت شخصیت بخشید و بر قلوب ملتی که او را انتخاب کردند حکومت میکرد» (رحیمیان ١٦٦: ١٣٧١).
سیداحمد خمینی در رابطه با ویژگی مردم داری امام می گوید:
پیام خصوصی کارتر به امام در مورد درخواست آزادی گروگان های آمریکایی توسط قطب زاده در روز جمعه به دست امام رسید که از قراری که آقای قطب زاده گفته در روز چهارشنبه توسط کاردار سوئیس به دست ایشان رسیده... امام فرمودند:
این باید منتشر بشود. برای اینکه ما چیزی را از ملت پنهان نمی کنیم (رحیمیان ١٣٧١: 121)
ساده زیستی:
در ادامۀ بررسی سیرۀ عملی امام خمینی به هشتمین شاخص اخلاقی که در آموزه های دینی برای همۀ آحاد جامعۀ اسلامی به ویژه زمامداران بر آن تأکید شده است میپردازیم. در این راستا دو مقطع از زندگی امام خمینی را بررسی می کنیم، مقطع پیش از انقلاب و مقطع پس از انقلاب، هم از زبان خانواده، یاران و شخصیت های مرتبط با ایشان و هم از زبان شخصیت های خارجی که هرکدام به نوعی با نحوة زندگی وی آشنایی داشتند مطالبی در این مبحث بیان خواهیم کرد. البته در خصوص این ویژگی امام، مطالب متنوعی وجود دارد که با رعایت اختصار سعی میشود گزیده ای از آنها بیان گردد.
ناصری که در دوران تبعید امام در عراق با ایشان ارتباط داشت در خصوص ساده زیستی و بی اعتنایی امام به دنیا و تجملات آن می گوید:
... یک بار که امام در کربلا بودند ما برای کاری به اندرون [خانۀ امام] رفتیم، خادمۀ ایشان حضور نداشت. من کنجکاو شدم که ببینم در یخچال آقا چه چیز هست؟ به آشپزخانه رفتم و درب یخچال را باز کردم. دیدم در یخچال فقط یک کاسه پنیر و یک پاره هندوانه بود (وجدانی١٣٧٤ج ٤: ١٣٣).
درهمین رابطه، عبدالعلی قرهی می گوید:
بیرونی منزل امام، یعنی اطاقی که شب ها آقا تشریف میبردند آنجا، فرش هایش ناقص بود؛ یعنی قسمتی از اطاق خالی بود. من خدمت امام عرض کردم که اجازه دهید که یک فرش برای اینجا تهیه شود، فرمودند: «آن طرف هست.» یعنی توی اندرونی هست، عرض کردم آنجا گلیم است با اینجا جور در نمی آید. فرمودند:
«مگر منزل صدر اعظم است.» عرض کردم فوق صدر اعظم است، منزل امام زمان است. فرمود: «امام زمان خودش هم معلوم نیست در منزلش چی افتاده است (وجدانی١٣٧٤ ج ١: ١٩-١٨).
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و ورود امام خمینی به ایران در مشی ساده زیستی ایشان تغییری به وجود نیامد و همچنان تا پایان عمر خود، در اوج سادگی زندگی کرد. در این رابطه، یزدی می گوید:
در اوایل ورود امام به قم یک روز حاج احمد آقا آمدند و به من گفتند: آقا از این خانه ناراحتند. میگویند این خانه تجملی است. به من فرموده اند که بروید یک خانه تهیه کنید و گرنه من میروم خانۀ خود. خانۀ خود ایشان در کوچه پس کوچه بود و رفت وآمد مشکل بود و اصلا امکان نداشت که در آن جمعیت رفت وآمد کنند (سعادتمند١٣٩٠ج ٢: ١٩٨).
مصطفی کفاش زاده که در زمان اقامت امام در جماران حضور داشت می گوید:
خانۀ امام متعلق به آقای جمارانی است. خوب، چون رفت وآمد زیاد دارند. خانم هم رفت وآمد زیاد دارند، این خانه کوچک است و طبعا امام نمیتوانند. به کارهای روزمره برسند. بعد از مدتی تصمیم گرفته شد، خانه ای جنب اینجا اجاره کنیم که ایشان به کارهایشان برسند. اول ایشان اکراه داشتند، بعد ما رفتیم یک جایی را اجاره کردیم، یک ساختمان آجری قدیمی بود که فرش نداشت و فرشی هم در منزل امام نبود که آنجا را فرش کنند. من خودم رفتم، پنج، شش تا فرش های ٣×٢ /٥ یا ٤×٣/٥ از فرش های بته جقه ای که معمولا در مساجد پهن میکنند و از ارزان ترین فرش های ایران است خریدم و آوردم. فرش ها را من وقتی پهن کردم، حاج احمد آقا گفت:
امام فرموده اند مگر میخواهید از من رضا شاه درست کنید؟ احمدآقا گفته بودند، اینها ارزان ترین فرش هاست و این ها را کفاش زاده آورده، شاید امام فکر کردند من از منزل آوردم، این بود که راضی شدند و نشستند که هنوز هم مورداستفاده است، ما همۀ این فرش ها را هزار و هفتصد تومان خریده بودیم (سعادتمند١٣٩٠ج ٢: ٢٠٥- 204).
سیداحمد خمینی در خصوص ساده زیستی و دقت امام در جزئیات امور زندگی گفته است:
روزی از برادران سپاه مستقر در بیت امام در خواست کردم، جلو ایوان بیت امام، نرده ای نصب کنند. وقتی برادران مشغول این کار بودند امام وارد شد؛ فرمودند:
«احمد چه کار میکنی؟» عرض کردم برای حفاظت جان علی (نوۀ امام) که خدای ناکرده به پایین پرت شود از برادران خواسته ام نرده ای جلوی ایوان نصب کنند و این کار مرسومی در همۀ خانه هاست. امام فرمودند: «شیطان از همه جا سراغ آدم می آید. اول به انسان می گوید منزل شما احتیاج به نرده دارد، بعد می گوید رنگ میخواهد، سپس می گوید این خانه کوچک است و در شأن شما نیست و خانۀ بزرگ تر میخواهد و آرام آرام در دام شیطان میافتد (سعادتمند١٣٩٠ج ٢: ٢٠٦).
آقای تیموری (از محافظین بیت امام) نکته ای می گوید که میتواند برای همۀ ما بسیار پندآموز باشد.
«[نکته]این است که همان شبی که میخواستندامام را غسل و کفن کنند، دیدند که رهبر عظیم و بزرگ مرد عالم اسلام حتی یک کفن نیز از خود ندارد و این حاکی از نفس مهذب و خصلت های پیامبرگونۀ امام بود» (سعادتمند١٣٩٠ج ٢١٩: ٢).
در ادامه، قضاوت شماری از شخصیت های سیاسی، دینی، علمی و فرهنگی کشورهای دیگر را در رابطه باساده زیستی امام بیان می کنیم.
عثماوی، رئیس حسینیه الحجه اندونزی معتقد است: «امام خمینی در ابعاد رهبری، علوم، اخلاق و نظم برای ما الگو است. وی در زندگی ساده، میانه رو و معمولی بود» (داستانی بیرکی ١٣٨٧: ١٦). فرحت زهرا، تبعۀپاکستانینیزدرهمین رابطه گفته است: «امام خمینیزندگیساده ایداشتندواین برایمن عجیب بود که رهبر یک کشور بزرگ، چنین ساده و بیپیرایه زندگی کنند»(داستانی بیرکی ٤٠: ١٣٨٧).
علیا، متفکر و دانشمند اسلامی پاکستانی گفته است: «... مردی از تبار محمد(ص) با زندگی ساده و محقر بدون هیچ پشتوانۀ مالی و کمک جهانی، چنین نهضتی در ایران به وجود آورد که برای تمام مردم آزادیطلب دنیا سرمشق و الگو شد»(داستانی بیرکی ٤٨: ١٣٨٧).
امین شنلیگ اغلور، رئیس هیئت تحریریۀ مجلۀ مکتب در کشور ترکیه معتقد است: «[امام] خمینی بدون ریا زندگی کرد؛ او زندگی ساده و محقری داشت و مسیر تاریخ را عوض نمود و این یک واقعیت انکارناپذیراست»(داستانی بیرکی ٧٥: ١٣٨٧). همچنین نیمان مایشان ازکشورچین گفته است: «زندگیسادة امام، بایستیسرمشق تمام مسلمین جهان باشد»(داستانی بیرکی ٨٠: ١٣٨٧).
استاد مخلص جده، مدرس معارف و زبان عربی از کشور سوریه گفته است:
... ایشان [امام خمینی] میتوانست در بهترین کاخ های عراق زندگی کند؛ لیکن در خانۀ کوچکی که بیش از پنجاه متر نبود، چهارده سال، آن هم به عنوان مستأجر زندگی کرد. امام همین شیوه و روش را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نیز داشته اند؛ زیرا بعد از اینکه مرد شماره یک ایران و زعیم و رهبر مسلمین شد، قادر بود که در بهترین و مجلل ترین کاخ ها زندگی کند ولی ایشان در جماران در منزل کوچکی زندگی میکرد(داستانی بیرکی ١٣٨٧: ٩٢).
عبدالله نایف الرکیبی عضو انجمن روزنامه نگاران کویت نیز نتیجۀ مشاهدات خود از محل زندگی امام خمینی را این گونه بیان کرده است. «... زندگی ساده و زاهدانۀ امام رامشاهده نمودم که نشان میدهد ایشان از میان ملت برخاسته و به میان آنها بازگشتند و همین موجب شد که ملت ایران ایشان را تکریم کنند»(داستانی بیرکی ١٣١: ١٣٨٧).
جفری سلیمان از کشور مالزی، امام خمینی را ساده زیست ترین رهبر جهان می داند. ایشان در این ارتباط می گوید:
امام، ساده زیست ترین رهبر در دنیای امروز بود. من و همراهانم از دیدن محل زندگی امام شگفت زده شدیم؛ چراکه او همچون مردم معمولی زندگی میکرد و در خانه ای محقر سکونت داشت. من به لحاظ شغلی زندگی بسیاری از رهبران را از نزدیک دیده بودم. شیوة زندگی امام غیر قابل مقایسه است (داستانی بیرکی ١٣٨٧: ١٦٨ -١٦٧).
نتیجه گیری:
امام خمینی در جایگاه یک سیاستمدار دینی برای اخلاق اهمیت ویژه ای قائل بوده است. در اندیشۀ امام تخلق به اخلاق الهی زمینه ساز تهذیب، رشد و کمال انسان است و جامعه اخلاقی زمانی شکل میگیرد که همه چیز تحت شعاع قواعد و ضوابط اخلاق قرار گیرد. از نظر ایشان تنها سیاست مقبول برای ادارۀ جامعه، سیاست الهی است که خاص انبیا، اولیا و پس از آنان خاص علمای بیدار اسلام است و چنین سیاستی مبتنی بر احکام اخلاقی است. ویژگیهایی چون تقوا، عدالت، صداقت، مردم داری و ساده زیستی که برای همۀ شهروندان جامعۀ اسلامی لازم است، برای زمامدار حکومت و همۀ کسانی که در مصدر حکومتند به دلیل آثار تربیتی آنها برای مردم لازم تر است و سلامت جامعه و استمرار حکومت به عمل به احکام و ارزش های اخلاقی بستگی دارد.
امام به عالیترین شکل ممکن شاخص های اخلاقی را تبیین و ترویج کرد و به گواه تمام کسانی که ایشان را می شناختند به شاخص های یاد شده پایبند بود و با عمل دقیق به قواعد اخلاقی به همگان ثابت کرد که در صورت تهذیب نفس و اراده و مراقبت میتوان شاهد شکل گیری جامعۀ مطلوب و آرمانی اسلام و تجسم کامل انسان خلیفۀ الله بود. امام خمینی در تمام عمر خود پرهیزگار بود؛ جز حق، مطلوب و مقصود دیگری نداشت و تا پایان زندگیاش از جادة تقوا بیرون نرفت.
امام در زندگی خود جز سخن راست نگفت و صداقت را به خصوص برای سیاستمدار مسؤول یک ضرورت میدانست. قبل و بعد از حکومت، برای مردم و توجه به آنان اهمیت ویژه ای قائل بود و یکی از دلایل مهم مقبولیت چشمگیر ایشان، خصیصۀ مردم داریاش بوده است. زهد و ساده زیستی امام مربوط به موقعیت و شرایط خاصی نبود. دوران طلبگی، مرجعیت، حکومت و رهبری برای او یکسان بود. او میتوانست بهترین امکانات را در اختیار داشته باشد؛ اما به حداقل ها قناعت میکرد. بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که عمل امام تبلور اندیشۀ متعالی وی بود. آنچه را گفت؛ بدان عمل کرد و از خود یک الگوی دست یافتنی در سیاست ورزی و اخلاق مداری به نمایش گذاشت و بر همگان ثابت کرد میتوان سیاستمدار بود و درعین حال پایبندی کامل نیز به اصول و قواعد اخلاقی داشت. گفتار و رفتار امام خمینی به عنوان یک سیاستمدار اخلاق گرا در دوران معاصر میتواند برای همۀ سیاست مداران و طالبان کمال سرمشق نیکویی در همۀ عرصه های زندگی باشد.
منابع
- امام خمینی، سید روح الله. (١٣٨٥) صحیفه امام (دوره ٢٢ جلدی)، تهران: مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ چهارم.
-. (١٣٨٢) شرح حدیث «جنود عقل و جهل»، تهران: مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ هشتم.
-. (١٤٢١ق)تحریرالوسیله، تهران: مؤسسۀتنظیم ونشرآثارامام خمینی، چاپ اول.
- پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله خامنه ای (مدظله العالی)www. khamenei. ir
- جمشیدی، محمدحسین. (١٣٨٤) اندیشۀ سیاسی امام خمینی، تهران: نشرعروج.
- داستانی بیرکی، علی. (١٣٨٧) امام خمینی از نگاه نخبگان جهان، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
- درویشی سه تلانی، فرهاد. (١٣٧٨) سیرة عملی امام خمینی در ادارة امور کشور، تهران: نشر عروج.
- رجایی، غلامعلی. (١٣٩٣) برداشت هایی از سیرة امام خمینی، تهران: نشر عروج.
- رحیمیان، محمدحسن. (١٣٧١) در سایۀ آفتاب، قم: پاسدار اسلام.
- سعادتمند، رسول. (١٣٩٠) درس هایی از امام - اخلاق در خانواده، تهران: تسنیم.
- وجدانی، مصطفی. (١٣٧٤) سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی، تهران: پیام آزادی.