فصل دوم سریال «تاریک» Dark کاملا غیر قابل درک است، مگر آنکه فصل اول آنرا دیده باشید. در واقع توصیه میکنیم حتی اگر آنرا دیدهاید، دوباره تماشایش کنید. این نقد بدون مطالب لو دهنده، همچنان اینجا خواهد بود، پس بروید و آنرا تماشا کنید…. تماشا کردید؟ بسیار عالی!
«تاریک» این علمی-تخیلی آلمانیزبان ساختهی باران بو اودار و یانتی فرایز این بار هم با پارادوکسهای مسافرت در زمان، قتل، روابط پنهانی، و اجداد غافلگیرکننده که ممکن است سناریوهای پیشبینی نشدهی ازدواج محارم را پیش بیاورد، بازگشته است. «بازی تاج و تخت» هیچ حرفی برای گفتن در مقابل «تاریک» ندارد.
همچنین بخوانید:
معرفی سریال Dark: معمایی پیچیده سرشار از دلهره و هیجان
هیچگونه “آنچه گذشت” برای مخاطبانی که به شهر کوچک ویندن و چهار خانوادهای که از طریق پدیدهی ناشناختهی کهکشانی با یکدیگر نسبت دارند، وجود ندارد. در عوض «تاریک» در فصل دوم خود مستقیم به یک سیر زمانی جدید رفته و در این فصل فضایی ترسناک و با حال و هوای قتل به خود میگیرد.
نتیجهی آن مانند پریدن سریال وسط یک اتوبان بدون تلاش برای حفظ اتصال مخاطب با خود است، که تختهگاز به جلو حرکت میکند و توقع دارد مخاطب پا به پای آن پیش بیاید. پرشهای زمانی در ابتدا با متنهایی روی صفحه نمایش داده میشوند، اما هر چه در این فصل عمیقتر شوید، علائم و نشانههای کمتری داده میشود. به طور مشابه، در مورد ترکیب بزرگ شخصیتهای آلمانی به ندرت توضیح داده میشود. حتی در مورد تصاویر جوانی و پیری یک شخصیت از سیرهای زمانی مختلف هم توضیح زیادی داده نمیشود و انتظار میرود مخاطب مضمون و جزئیات را به خاطر داشته باشد.
با وجودیکه در فصل اول «تاریک» با روشنتر شدن هر المان و جایگاه آن در پازل کلی، شور و شوق کشف زیاد بود، در این فصل روشنگری زیادی اتفاق نمیافتد، محتوای آن عمیقتر است و اکشن بیشتری دارد، و البته میتواند گاهی اوقات گیجکننده باشد. پدر و مادرها ممکن است با کسی ملاقات کنند که از آنها مسنتر است اما در واقع فرزندشان است، و یا کسی که به یک زمان دیگر سفر میکند و درک ما از آنها را تغییر داده و ناهماهنگی شناختی ایجاد میکند.
در ادامه به مرور مختصر آنچه تا الان گذشته است و اینکه فصل «تاریک» چگونه پیش خواهد رفت میپردازیم:
1. جوناس کانوالد (با بازی لوییز هافمن)
به این دانشآموز دبیرستانی در ماجراهای فصل قبل «تاریک» بسیار پرداخته شد، وقتی که برادر کوچکتر دوستش میکل (با بازی دان لنارد لیبرنتز) به گذشته رفت و پدر خود جوناس شد، مفقود شد. البته که معنی آن این است که دختری که جوناس عاشقش شده در واقع عمهاش است. چه بد. فصل دوم «تاریک» از جایی شروع میشود که جوناس به آینده و به دنیایی غمانگیز میرود. قهرمان تراژیک داستان ما در این محیط پر درد از پس مشکلات خود بر میآید، و مخاطب عمیقا با او که جزو معدود شخصیتهایی است که دیگران برایش در اولویت هستند، درگیر میشود.
2. چرخهی 33 ساله
سفر در زمان در «تاریک» هر 33 سال یک بار رخ میدهد، چون کرمچالهای که از طریق آن در زمان سیر میکنند، وقتی فعال میشود که ماه و خورشید همراستا شوند، اتفاقی که هر 33 سال یکبار رخ میدهد. اما زمان در ویندن در فاصلهی بین دو فصل ثابت نبوده است، و مخاطبان باید به مدت زمانی که در هر یک از این چرخهها سپری شده عادت کنند. دلیلی برای این پیشرفتهای زمانی وجود دارد که اضطرار بیشتری برای داستان در این فصل از«تاریک» به وجود میآورد، و باعث میشود تجربهی آن کمتر عجیب و غریب به نظر برسد.
3. نیلسنها، داپلرها، و تیدمانها
علاوه بر جوناس و مادرش هانا کانوالد (با بازی شانی آتیاس)، یه خانوادهی دیگر هم نقش مهمی در آنچه که در ویندن میگذرد ایفا میکنند. و اینجاست که تماشای دوبارهی فصل اول «تاریک» میتواند کمککننده باشد، چون فصل دوم بسیاری از شخصیتهایی که در فصل قبلی جزئی و بیاهمیت به نظر میرسیدند را باز میگرداند، و نقشی بسیار یکپارچهتر به آنها میدهد. خوشبختانه تنها چند چهرهی جدید معرفی میشوند که بدون شک به نوعی با یکی از این چهار خانواده نسبت دارند.
4. قوانین و پارادوکسهای سفر در زمان
به یاد دارید که راست کول در «کارآگاه حقیقی» گفت: “زمان یک دایره است”؟ این در مقابل اوروبروس پیچیدهای که در دنیای ویندن وجود دارد بسیار ساده است. هر سفر در زمان باید پارامترهایی که تحت آنها میتواند عمل کند را تعریف کند، و در دنیای «تاریک»، ملاقات با خود در گذشته (یا آینده) اتفاق مهمی به نظر نمیرسد. با وجودی که به پارادوکس پدربزرگ کمی پرداخته شده است (کشتن پدربزرگ خود در زمانی در گذشته و حذف موجودیت خود)، هرگز به صراحت بررسی نمیشود.
5. چرایی و فلسفهی وجودی
بر خلاف تمام مسافران زمان که از زمانی به زمان دیگر و از جایی به جای دیگر میروند و به هیچکدام تعلق ندارد، و فعالیتهایی فراتر از ذهنیت مخاطب، طرفداران «تاریک» حریصتر از قبل برای عمیقتر شدن در آن خواهند بود. شخصیتهای آن مخاطب را درگیر خود کردهاند و نمیتوان به راحتی آنها را در زمانهای بیپایان نیازشان رها کرد، و چالش شکستن چرخه توسط این شخصیتها هم مخاطبان را پای تلویزیون نگه میدارد.
در حالیکه «تاریک» احتمالا به بزرگترین سوالات فلسفی انسان پاسخ نمیدهد، اما وارد زمین بازی وجودی میشود که کمتر سریالی جسارت ورود به آنرا دارد. همچنین احتمال زیادی وجود دارد که فریز و بو اودار پایانی واقعی برای این سریال در نظر گرفتهاند، چرا که فصل دو به چند سوال داغ میپردازد که در فصل قبل اشاراتی به آنها شده بود. دانستن اینکه نتفلیکس سفارش ساخته شدن فصل سوم آنرا داده است مایهی قوت قلب هواداران آن است.
این مطلب برگرفته از نوشتهی هان انگوین در وبسایت ایندیوایر است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
345