این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا، درباره ضرورت حفظ لالاییها اظهار کرد: لالاییها ماجرای جالبی دارند و حفظشان مهم است، زیرا تنها ادبیاتی هستند که خالق آنها صرفا زنان هستند. برخی میگویند صدای زنان ما در ادبیات فولکلور کمتر شنیده شده و از طرفی افسانههای بین زنان و مردها مشترک است. لالایی مختص زنان است و همه خالقان آن زنان هستند. لالایی کمک میکند تا بدانیم اینطور نبوده که صدای زنان را در فولکلور و فرهنگمان نشنویم.
او در ادامه گفت: خیلی مهم است که بتوانیم صدای زنان را حفظ کنیم؛ صدایی که در جاهای دیگر مردانه بهنظر میرسد. لالاییها شامل آرزوها، مشکلات و غم و اندوه زنان هستند که برای بچهها سروده شده و ریتم خاصی دارند. لالاییها کارکرد دوگانهای دارند یعنی هم ارتباط مادر و کودک را حفظ میکرده و کمک میکردهاند بچه آرام بگیرد و هم زنان مسائل خود را بیان میکردند. یکی از اهمیتهای لالاییها این است که آنها صدای زنان در دورههای مختلف هستند.
اکبرپور همچنین گفت: کارِ تحقیقیای که سیما بینا در زمینه لالاییها انجام داده، کار خوبی بوده که لالاییهای مناطق مختلف را جمعآوری و حفظ کرده است. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز یک مجموعه از لالاییهای زنان ایرانی درآورده است. اما اینها کافی نیست و کاوش عمیقتری در این زمینه لازم و واجب است.
او درباره انتقال لالاییها به نسلهای بعد، اظهار کرد: ابتدا لازم است مادران جدید لالاییهای قدیمی را بشنوند و درباره کارکردهای لالاییها بدانند. اینکه لالاییها کارکردی چندبعدی دارند و مفهوم لالاییها خیلی عمیق است، مثلا «لالا لالا گل هرروزه من/ لالا لالا نماز و روزه من». همچنین گاه مفاهیم شعری عمیق در این لالاییها دیده میشود.
این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان با بیان اینکه خواندن لالاییها و یا کتاب برای کودکان تأثیر مضاعفی برای آنها دارد، خاطرنشان کرد: بین اینکه کتاب را به دست کودکان بدهیم تا بخوانند و اینکه خودمان برای کودک کتاب بخوانیم تفاوت وجود دارد، اگر ما برای آنها کتاب بخوانیم یک رابطه عاطفی عمیق بین ما و بچهها ایجاد میشود که همقد و قواره ارزش ادبی این آثار تأثیرگذار است. اگر تأثیرات این شکلی لالاییها را در نظر بگیریم خود جامعه به سمت لالاییها و افسانهها میآید و برای حفظ آنها تلاش میکند.
او درباره کمرنگ شدن اهمیت لالاییها هم گفت: در دوران گذار اتفاقات اینچنینی میافتد. در غرب هم این اتفاق درباره افسانههایشان افتاده و در دوران انقلاب صنعتی جامعه غربی میگوید ما با علم مواجه هستیم و افسانهها کارکردی ندارد. اما دکتر برونو بتلهایم کتابی با عنوان «افسون و کاربردهای آن» مینویسد و این ذهنیت غرب را عوض میکند و میگوید نسبت به گذشته الان بیشتر به این افسانهها احتیاج داریم. حالا این اتفاق برای ما افتاده و ما بیشتر به افسانهها و کارکردهایش نیاز داریم.
اکبرپور در ادامه تأکید کرد: فکر میکنم جامعه ما در دوران گذار است و به همین دلیل فکر میکنیم لالاییها و افسانهها کارکرد خود را در طول زمان از دست دادهاند و کاملا هم طبیعی است که جامعهای در دوره 50 ساله حس کند اینطور است. اما زمانیکه تأثیرات روانشناسی و ارتباطات این لالاییها را میبینیم، متوجه میشویم واقعا اینطور نیست. لالاییها دکور تاریخی نیستند و کارکرد دارند. همانطور که افسانهها در غرب دوباره بازیابی میشود ما نیز باید به دنبال بازیابی لالاییها و افسانههایمان برویم زیرا آنها به ارتباط عاطفی ما با بچههای نسل جدید کمک میکنند.
او همچنین درباره تولید لالاییهای جدید اظهار کرد: از دید من، شاعران ما میتوانند با پرداختن به لالاییها به شعر تنوع بهتری ببخشند و در عین حال لالاییها حالت کاربردیتری داشته باشند. تولید لالایی جدید میتواند برای شاعران ما پیشنهاد فوقالعادهای باشد تا بتوانیم لالاییهای متناسب با دوران خودمان خلق کنیم. این اتفاق خوبی است که شاعران ما حساسیت بیشتری نسبت به این موضوع نشان دهند و به این سمت بروند که به این بخش غنای بهتری ببخشند. همانطور که برای شعر اتفاقاتی رخ میدهد و نیما و شاملو میآیند.
احمد اکبرپور در پایان درباره وظایف نهادهای فرهنگی برای حفظ لالاییها بیان کرد: تمام نهادهای فرهنگی از جمله کانون کارهای خوبی در این زمینه انجام دادهاند، اما میشود کارهای بهتر و عمیقتری کرد. البته همان کارهایی که کردهاند جای سپاس دارد. کاش نهادهایی مانند ارشاد و حوزه هنری نسبت به لالاییها توجه داشته باشند، زیرا لالاییها غیر از جنبههای ادبی، روح عاطفی یک نسل و روح عاطفی مادرانه هستند که باید آنها را تقویت کرد.