از محورهای اصلی حضور زنان در نهضت عاشورا، رسالت مهم پیام رسانی همراه با حفظ ارزشهای اسلامی است. چارلز دیکنز در کتابش می نویسد: اگر منظور امام حسین(ع) جنگ در راه خواسته های دنیایی خود بود، من نمی فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ (هاشمی نژاد، درسی که حسین(ع) به انسانها آموخت 1383: 441).
بنی امیه سعی داشتند اهل بیت(ع) را خارجی معرفی کنند و عمل خود را در کشتن و اسارت زن و فرزند، بر مردم شام و کوفه زیبا جلوه دهند. روشنگریهای زنان در مسیر اسارت همراه با رعایت حجاب و عفاف این سؤال را در اذهان ایجاد می کرد که اگر این اسرا خارجی هستند، چگونه به حفظ ارزشهای اسلامی و عفاف خود تأکید دارند و اعتراض ایشان برای حفظ حجاب، چه دلیلی می تواند داشته باشد.
امام حسین(ع) نیز در شب عاشورا در گفت وگو با خانواده اش، آنان را به حجاب و عفاف توصیه نموده که بیانگر مهم بودن این ارزش اسلامی در رساندن پیام عاشورا به مردم بود (ابن طاووس، همان: 142).
بعد از ایشان در مسیر اسارت نیز امام سجاد(ع) تا می توانست مراقب حفظ شئون بانوان بود. در کوفه به ابن زیاد فرمود: مرد مسلمان و پاکدامنی را همراه این زنان بفرست، اگر اهل تقوایی! (طبری، همان: 4/ 350).
اکنون به زنان عاشورایی می پردازیم که در قالب زنان پیام رسان، روایتگر، عزادار و شاعر در حفظ و زنده نگه داشتن یاد عاشورا تلاش کردند.
الف. پیام رسانی همراه با حفظ ارزش ها
به نقل شیخ مفید، پس از کشته شدن امام حسین(ع) و غارت خیمه های حرم رسول خدا’، چشم زنان و دختران به عمر سعد افتاد. ایشان گریستند و از او خواستند که آنچه را از آنان غارت شده به آنان بازگردانند، تا به وسیلة آن خود را بپوشانند (شیخ مفید، همان: 2/ 113). ام کلثوم در کوفه با عصبانیت فرمود:
یا اَهلَ الْکُوفَه! اَما تَسْتَحْیونَ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِه اَن تنظرُوا اِلی حرمِ النَّبی (مقرّم، همان: 400)؛ ای مردم کوفه! آیا از خدا و رسول شرم نمی کنید که به حرم و دختران پیامبر نگاه می کنید؟
وقتی در کوفه در خانه ای بازداشت بودند، زینب(ع)، جز به کنیزان اجازة ورود به خانه را نداد (همان).
هنگام ورود اهل بیت(ع) به شام نیز، ام کلثوم شمر را طلبید و از او خواست که آنان را از دروازه ای وارد کنند که اجتماع کمتری باشد و سرهای مطهر شهدا را دورتر نگهدارند تا مردم به تماشای آنها پرداخته، کمتر به چهرة اهل بیت پیامبر’ نگاه کنند. شمر به لحاظ بی دینی و خباثت ذاتی دقیقاً برعکس خواستة او عمل کرد و اسیران را از دروازة ساعات وارد دمشق کردند (اعیان الشیعه: 3/ 485).
حضرت زینب(ع) در سخنرانی خود در کاخ یزید نیز بر این گونه گرداندن بانوان شهر به شهر، اعتراض کرد: و فرمود:
امن العدل یابن الطلقاء تخدیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا قد تکت ستورهن و ابدیت وجوههن یحدو بهن الاعداء من بلد الی بلد و یستشرفهن اهل المناهل و المعاقل و یتصفح وجوههن القریب و البعید و الغائب و الشهید.. (بحرانی، عوالم العلوم و المعارف و الاحوال الامام الحسین: 403)؛ آیا از عدالت است که کنیزان خود را در حرمسرا پوشیده نگاه داشته ای و دختران پیامبر را به صورت اسیر شهر به شهر می گردانی، حجاب آنها را هتک کرده، چهره هایشان را در معرض دید همگان قرارداده ای که دور و نزدیک به صورت آنان نگاه می کنند؟ (ابن طاووس، همان: 218).
نمونه های دیگری از سخنان و کارها نیز وجود دارد که همه درس آموز عفت و دفاع از ارزشهاست.
سهل بن سعد، که از اصحاب رسول خدا’ بود، نقل می کند: هنگامی که وارد دمشق شدم و از ورود آل رسول اللّه’ باخبر گردیدم، نزد ایشان رفتم تا شاید حاجتی از ایشان برآورده کنم. از دختری پرسیدم: کیستی؟ گفت: سکینه بنت الحسین. از او سؤال کردم، چیزی نمی خواهی؟ من سهل بن سعد هستم که جدت را دیده ام و حدیثش را شنیده ام. سکینه گفت: ای سهل، به شخصی که رأس (یعنی سر امام حسین(ع) را حمل می کند بگو جلوتر از ما راه برود تا مردم به تماشای سر مشغول شوند و ما را نگاه نکنند؛ زیرا ما حرم (بانوان) خاندان رسول اللّه’ هستیم (مقرّم، همان: 2/ 61). سهل به سرعت رفت و چهارصد درهم به نیزه دار داد، او هم سر مطهر را از زنان دور کرد (قرشی، حیاة الامام الحسین بن علی: 3/ 370).
یزید ملعون، در حالی که به اهل بیت نگاه می کرد و نام و نسب آنان را می پرسید، زنی را دید که به دلیل نداشتن چادر، با دست صورت خود را پوشانده بود، پرسید این زن کیست؟ گفتند: سکینه دختر حسین است. یزید گفت: تو سکینه هستی؟ حضرت سکینه گریست. یزید پرسید: چرا گریه می کنی؟ سکینه گفت: چگونه گریه نکند بانویی که چادر ندارد تا سر و صورت خود را از چشم تو و نامحرمان بپوشاند؟ (مازندرانی حائری، معالی السبطین 1363: 2/ 96).
ب. روایتگری واقعة عاشورا
امویان می کوشیدند تا پس از واقعة کربلا این اندیشه را در ذهن عناصر ناتوان رسوخ دهند که امام حسین(ع)، در عراق بر ضد خلیفة مسلمین شورش کرده است و جز با کشته شدن ایشان، خلیفه نمی توانست از تفرقه مسلمین جلوگیری کند. به همین دلیل، روز عاشورا را جشن گرفتند تا مردم آن واقعة حزن انگیز را فراموش کنند و بنی امیه را از پیامدهای ناگوار آن جنایت در امان گذارند.
بسیار مناسب است که آنچه را امام صادق(ع) در این باره بیان فرموده است نقل کنیم: عبداللّه بن فضل بن هاشمی گفت: «به امام صادق(ع) عرض کردم: چگونه عامه روز عاشورا را روز برکت نامگذاری کرده اند؟ در این هنگام آن حضرت گریه کرد. سپس فرمود: وقتی که امام حسین(ع) کشته شد، مردم در شام، به یزید تقرب می جستند و حدیث جعل می کردند و اموالی به عنوان جایزه دریافت می نمودند. از جملة امور مجعوله این بود که این روز را روز برکت (و سرور) اعلام داشتند، تا مردم از جزع و گریه و مصیبت و اندوه به شادی و خوشحالی و تبرک جستن بپردازند و به آن سرگرم باشند (مجلسی، همان: 44/ 270).
دسیسة دیگر آنها این بود که شایع کردند امام حسین(ع) کشته نشده بلکه انعکاسی از وی بر حنظلة بن اسعد شامی قرار گرفته و او به جای آن حضرت به قتل رسیده و امام به آسمان عروج نموده، چنان که حضرت عیسی این چنین بود (همان: 271).
در این سفر پرمشقت، زنان و بستگان حضرت در عین تحمل سختیها، وظیفة نقل جزء جزء واقعة عاشورا را برای مردمان دور شده از حقیقت بر عهده گرفتند. چنان که زینب(ع) در تهمت ابن زیاد به دروغگویی امام حسین(ع) فرمود: سپاس خدایی را که ما را به وسیلة پیامبرش’ گرامی داشته و از پلیدی پاک کرده است.. (مفید، همان: 2/ 115؛ ابن جوزی، همان: 232؛ الحروف: 231؛ اعلام الوری: 1/ 471).
در این میان، نباید از زنان سخنور و شاعر غافل ماند که با وارد کردن قیام عاشورا در عرصة ادبیات و هنر، روایتی اثرگذار در دل جهانیان به یادگار گذاشتند.
شاید بتوان اولین مرثیه سرای واقعة جانسوز کربلا را حضرت زینب کبری(ع) دانست. وی پس از عبور از کنار شهدای کربلا در قتلگاه، با بدن بی جان برادر چنین سرود.
علی الطف السلام و لساکنیه
نفوس قدست فی الارض قدسا
و روح الله فی تلک القباب
و قد خلقت من النطف العذاب (ادب الطف: 1/ 236).
درود بر ساکنان کربلا و بر روح خدا که آنجا آسوده است. آرامگاه جوانان شب زنده داری که در دامن این دشت خدا را عبادت کردند
یکی از زنانی که با سرودن اشعار حزن انگیز خاطرة فاجعة کربلا را زنده نگه داشت و با بیانات خود احساسات دیگران را برانگیخت، زینب دختر عقیل بن ابی طالب است.
وی از زنانی است که در قیام امام حسین(ع) مصیبتهای فراوان دید. مسلم بن عقیل برادر وی، فرستادة امام حسین(ع) قبل از حادثة عاشورا در کوفه به شهادت رسید. از جمله سروده های حزن انگیز این زن هاشمی در رثای شهدای کربلا چنین است:
عَینی ابْکی بعَبْرهٍ و عَویلِ
سِتَّةٌ کلَّهُم لِصُلْب علّی
و انُدبی إن ندبتِ آل الرَّسولِ
قَدْ اصیبوا خمسة لعقیل
(ابن کثیر دمشقی، البدایة و النهایة: 8/ 199 - 200).
چشم من، اگر می گریی بر خاندان پیامبر’ گریه کن [وای دل من] اگر می نالی بر آل رسول زاری کن، [که در یک روز] شش تن از فرزندان علی(ع) و پنج تن از اولاد عقیل به شهادت رسیدند (اندلسی، ابن عبدربه، العقدالفرید،1402: 3/ 368).
اشعار جانسوز ام کلثوم در کوفه
در شهر کوفه، دختر والا مقامِ علی(ع) ام کلثوم از پشت پرده، در حالی که بلندبلند گریه می کرد، خطابه ای برای مردم ایراد کرد و فرمود:
«ای کوفیان! شرمتان باد! چرا حسین(ع) را رها کردید و کشتید»؟ آنگاه پس از این خطبه اشعار ذیل را خواندند:
قَتَلْتُمْ أَخی صَبْرا فَوَیلٌ لِاُمِّکُمْ
سَفَکْتُمْ دِماءً حرَّمَ اللّه سَفْکَها
أَلا فَابْشِروُا بِالنّارِ اَنِّکُمْ غَداً
وَ اِنِّی لَأَبْکی فی حَیاتی عَلی أَخی
بِدَمْعٍ غَزیرٍ مُسْتَهِلٍّ مُکَفْکَفٍ
مَسْتُجْزَوْنَ نارا حَرُّها یتَوَقَّدُ
وَ حَرَّمَهَا الْقُرْانُ ثُمّ محمد
لَفی قعْرِ نارٍ حَرُّها یتَصَعَّدُ
عَلی خَیرِ مَنْ بعْدَ النبِی سِیولَدُ
عَلَی الْخَدِّ مِنّی دائِبٌ لَیسَ یحْمَدُ (ابن طاووس، همان: 198).
برادرم را مظلومانه کشتید. وای بر مادرهایتان، که به زودی آتشی فروزان را به پاداش خواهید گرفت. شما خونهایی را ریختید که خداوند و محمد’ و قرآن ریختن آنها را حرام کرده اند. بدانید و همدیگر را به عذاب بشارت دهید، زیرا فردا به طور قطع در جهنم جاودانه خواهید شد. تا زنده ام بر برادرم می گریم، بر بهترین کسی که پس از پیامبر’ ولادت یافته است. با اشکی فروزان که پیوسته برگونه های من جاری است و خشک نمی شود.
اشعار رباب
رباب همسر امام حسین(ع)، در مجلس عبیداللّه بن زیاد، سر امام حسین(ع) را بوسید و در دامن گذاشت و این شعر را قرائت نمود:
واحسینا فلا نَسیتُ حسینا
غادَروه بکربلا صریعا
اَقصَدَتْهُ أَسِنّةُ الاَعداءِ
لا سَقَی اللّهُ جانبی کربلاء
وای بر حسین، من حسین(ع) را از یاد نمی برم. دشمنان بر بدن او نیزه زدند. جنازه اش را در کربلا به روی زمین انداختند. خداوند متعال زمین آنجا را سیراب نکند.
به گفتة برخی از مورخان، او یک سال بر سر قبر امام حسین(ع) اقامت گزید و با تأسف به مدینه بازگشت و از فرط حزن و اندوه جان به جان آفرین تسلیم کرد (خوارزمی، همان: 238؛ ابن کثیر دمشقی، همان: 8/ 212؛ ابن اثیر، همان؛ اعیان الشیعه: 6/ 449).
در مقالات فراوانی به فداکاریها و سخنرانیهای آتشین زینب کبری(ع)، در روایتگری واقعة عاشورا پرداخته شده است. لذا به علت حجم زیاد مطالب، در این مقاله به بررسی دیگربانوانی که واقعة عاشورا را به تصویر کشیده اند و از احوال یا کردار اباعبدالله(ع) گزارشی داده اند، می پردازیم.
ام کلثوم بنت علی بن ابی طالب(ع)
زینب صغری که کنیه اش ام کلثوم کبری بود (تنقیح المقال: 2/ 355). دختر علی بن ابی طالب(ع) و فاطمه زهرا(ع) است (طبرسی، اعلام الوری 1390: 395). کوششهای ایشان در بیا ن وقایع عاشورا در شهر کوفه در آن وضعیت خفقان و ترس از عبیدالله بن زیاد، مثال زدنی است. ایشان در کوفه پس از حمد و ثنای الهی فرمود:
یا اهل الکوفة، تقتلنا رجالکم، و تبکینا نساؤکم فالحاکم بیننا و بینکم الله یوم فصل القضاء (مجلسی، همان: 45/ 115؛ قندوزی حنفی، همان:3/ 86)؛ ای اهل کوفه مردان شما، ما را کشتند و زنانتان، ما را به گریه درآوردند. پس حاکم بین ما و شما خداوند در روز فصل القضا (که حکم آخر داده می شود) است یا اهل الکوفة سوئة لکم، مالکم خذلتم حسینا و قتلتموه؛ ای اهل کوفه! رویتان سیاه باد، چگونه حسین را شهید کردید و خوار داشتید؟!
پس از آن بود که اضطراب عجیبی در بین مردم افتاد، زنان موی می کندند و به صورت می زدند. راوی گوید: تا به حال از مردم گریه ای چون آن روز ندیده بودم (سید بن طاووس، همان: 67 - 68).
دربارة تأثیر این خطبه در تاریخ آمده است:
مردم همگی صداها را به گریه و نوحه بلند نمودند و زنان کوفه موهای خویش را پریشان می کردند و خاک بر سر می ریختند و بر صورتها سیلی می زدند و فریاد واویلا بر می آوردند. مردان کوفه نیز به گریه افتادند و ریشهایشان را می کندند. مردم، زن و مرد، هیچ وقت بیش از آن روز نگریستند (همان).
سُکَینه بنت الحُسین(ع)
شیخ مفید می نویسد: سکینه دختر امام حسین(ع) است. مادرش رباب، دختر امری ء القیس بن عدی، از قبیلة کلب است (شیخ مفید، همان: 2/ 135).
نامش را أمینه، اُمَیمه و آمنه ذکر کرده اند و به «سکینه» مشهور است (بنت الشاطی، تراجم سیدات بیت النبوت: 827؛ اعلمی، تراجم أعلام النساء: 155). طبق گفتة مورخان، سکینه در پنجم ربیع الاول سال 117ق در مدینه در زمان حکومت خالد بن عبدالملک رحلت نمود (امین، اعیان الشیعه: 3/ 492).
سکینه در همة مراحل قیام امام حسین و به ویژه در مجلس یزید نقش مهمی داشت. ایشان با تأسی به امام سجاد و عمه اش زینب کبری(ع) سعی در خنثا کردن فریب کاری یزیدیان داشت. از این رو، می بینیم که در مجلس یزید، از اسیران به عنوان فرزندان پیامبر اسلام و آل محمد’ یاد می کند تا بر جوّ مسموم مجلس چیره گردد.
حمیری از عبدالله بن میمون، از جعفر بن محمد از پدرش نقل می کند که فرمود: چون فرزندان امام حسین(ع) را نزد یزید بردند، پرسیدند شما که هستید؟ سکینه، دختر حسین(ع)، فرمود: ما اسیران آل محمد’ هستیم مجلسی، همان1403: 45/ 169).
ابوالفرج اصفهانی ایشان را از فرزانگان دورة خود می داند و گفتار و اشعار وی را در کتابش آورده است (کحاله، اعلام النساء:2/ 203 - 216؛ اصفهانی، مقاتل الطالبین: 16/ 108). از جمله می نویسد: جمعی از اهل کوفه نزد سکینه(ع) رفتند و او را سلام و تسلی دادند. سکینه به آن ها گفت:
خدا می داند که چقدر نسبت به شما خشمناکم! جدم علی(ع) را شهید کردید. .. در نوجوانی مرا یتیم کردید و در بزرگی، مرا خانه نشین کردید. با چه رویی به ملاقاتم آمده اید؟ (اصفهانی، همان: 16 / 89).
این بانو مانند پدرش حسین(ع) معدن غیرت و رشادت و شهادت بود. ابن مطیر خالد بن عبدالملک بن حارث حاکم مدینه بود روزهای جمعه در خطبه به علی(ع) ناسزا می گفت. جسارتهای او را به سکینه گزارش نمودند. او از آن پس هر جمعه می آمد در مقابل ابن مطیر می ایستاد و هرگاه او به حضرت امیر بد می گفت، آن مخدره با کنیزان به ابن مطیر فحش می دادند و حاکم نمی توانست راجع به شخص سکینه عکس العملی نشان دهد، ولی دستور می داد کنیزان او را آزار دهند (محلاتی، همان: 3: 268).
دختر عثمان بن عفان در برابر سکینه گفت:
من هم دختر شهید هستم. سکینه سکوت کرد. ناگاه مؤذّنی گفت: «أشهدأنَّ محمدا رسولُ اللّه» سکینه گفت: این پدر من است یا پدر تو؟ آن زن گفت: هرگز دیگر به شما فخر نخواهم فروخت (کحاله، همان، 1402ق: 2/ 223).
وقتی مشایخ و اشراف کوفه به حضورش شرفیاب شدند، با صراحت بیان فرمود: خدایم آگاه است که شما را دشمن می دارم. جدم علی و پدرم حسین و برادرم علی. .. را کشتید، حال با چه عذری آمدید؟ در نوجوانی یتیمم گذاشتید و در جوانی بیوه ام کردید (معتمد الدوله 1377: 665).
فاطمه بنت الحسین(ع)
فاطمه دختر امام حسین(ع) و ام اسحاق دختر طلحه بن عبیدالله تیمی است (قمی، منتهی الآمال: 626).
فاطمه نیز همراه دیگر خانواده در کربلا حضور داشت (مفید، همان: 197) و پس از واقعة عاشورا همراه دیگر اسرا به دمشق برده شد. ایشان در سال 110 هجری در هفتاد سالگی رحلت نمود (امین، همان: 8/ 387؛ کحّاله، همان: 4/ 47).
فاطمه برای مردم کوفه سخنرانی کرد و پرده از اعمال زشت امویان برداشت و اهل مجلس را به گریه انداخت محلاتی، ریاحین الشریعة فی ترجمة عالمات نساء الشیعة: 3/ 285). آنها به فاطمه گفتند:
ای دختر پاکان، دیگر کافی است، دلهای ما را آتش زدی، سینه های ما را کباب کردی، و آتش اندوه را در درون ما افروختی (ابن طاووس، همان: 65 - 67).
تأثیر افشاگریهای زنان در شهر شام شهر شام که مقر حکومتی بنی امیه شمرده می شد، تحت تأثیرافشاگری زنان اهل بیت آن چنان دچار نفرت و انزجار عمومی از بنی امیه گردید، که در بین مردم کسی نبود که به خاطر کشتن امام حسین(ع)، به یزید ناسزا نگوید و از دستگاه اموی فاصله نگیرد (خوارزمی، همان1418: 148 - 149).
سفیر روم نیز به علت اعتراض به اهانت یزید به سر امام(ع) جان خود را از دست داد (بحرانی، همان:443).
یزید که در برابر موج اعتراضات مردم شام دیگر نمی توانست جنایات خود را مخفی نگه دارد، در دمشق خطبه ای خواند و گفت: به خدا سوگند! من حسین(ع) را نکشته ام، قاتل او ابن زیاد است (حائری مازندرانی، معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین(ع) 1363: 2/ 110). در این میان، معاویة دوم فرزند یزید، که پس از وی به حکومت رسید، از پدرش به خاطر جنایاتش تبری جست و حکومت را رها کرد (امینی نجفی، الغدیر فی الکتاب و السنّة و الادب، 10/ 174؛ النجوم الزاهره: 1/ 164).
ج. عزاداری زنان و یادآوری نهضت عاشورا
اقامة عزای حسینی و تداوم این سنت در تهییج احساسات دینی بانوان مسلمان نقش غیر قابل انکاری داشت. از ابتدای اسلام، عزاداری صرفاً در جهت سوگواری برای کشتگان بود، ولی بدون تردید عزاداری برای شهدای کربلا، به ابزاری قاطع برای مبارزه با ستمگران و غاصبان تبدیل شده بود، همچنان که پس از کشته شدن قاتلان امام حسین(ع) پیداست که بیان مصائب تا چه حد زنان مسلمان آن دوره را به دفاع از حق و اهل بیت(ع) متوجه می ساخت. در این میان، زنانی را باید نام برد که با اقامة مجالس عزاداری سعی در بیان جنایت یزیدیان و مظلومیت فرزند رسول خدا داشتند.
عزاداری قبل از حرکت اباعبدالله
از امام باقر(ع) روایت شده است: هنگامی که حسین(ع) در صدد حرکت از مدینه بود، زنان بنی عبدالمطلب آمدند و به نوحه سرایی پرداختند. آنان در جواب سؤال کنندگان می گفتند: چرا نباید گریه و نوحه سرایی کرد که این روز برای ما درست مانند همان روزهایی است که رسول خدا’، علی(ع)، فاطمه، رقیه، زینب و ام کلثوم(ع) از دنیا رفتند (مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر 1385: 2/ 92؛ ابن شهرآشوب، همان: 2/ 228).
مجلس دیگر را ام سلمه در دروازة مدینه به پا کرد که نخست خود به مرثیه سرایی پرداخت (مجلسی، همان: 44/ 331 332؛ الخرائج والجرائح: 1/ 253 - 254). حسین(ع) به مرثیة او گوش فرا داد. سپس حسین(ع) به مرثیه پرداخت و آن بانوی بزرگ گریه کرد (مجلسی، همان: 44 / 332).
عزاداری در کربلا و شهر کوفه
عزاداری خاندان امام حسین (ع) در کنار قتلگاه ایشان، هنگام دیدن پیکرهای خونین امام و دیگر شهدا در غروب روز عاشورا (شیخ صدوق، همان: 236؛ خوارزمی، همان 1418: 2/ 37 و 39؛ طبری، همان: 5/ 456؛ ابن کثیر دمشقی، همان: 8/ 193). از جلوه های جانسوز واقعة عاشورا بود. در همان مرثیه سرایی عده ای از کردار خود نسبت به فرزندان رسو ل خدا’ پشیمان گشتند.
می توان گفت جملات منسوب به حضرت زینب(ع) در روز عاشورا پس از شهادت امام حسین(ع) و هنگام عبور از کشتة برادر، خطاب به پیامبر اکرم’ نخستین مرثیه هایی است که در گرامیداشت واقعة کربلا سروده شده است.
طبری در نقل عبور خاندان اباعبدالله، توسط لشکر عمربن سعد از مسیر قتلگاه می نویسد: در هنگام عبور کاروان از کنار پیکرهای شهدا، زینب(ع) هنگام دیدن پیکر غرقه به خون و بی سر برادر بر زبان، این گونه مرثیه خواند:
یا محمداه! یا محمداه! صلی علیک ملیک السماء، هذا حسین بالعراء، مرمل بالدماء مقطع الاعضاء، یا محمداه و بناتک سبایا و ذریتک مقتله شفی علیها الصبا؛ یا محمداه، یامحمداه! درود فرشتگان آسمان بر تو! این حسین است که در بیابان افتاده، با خون خود آغشته گردیده، اعضایش قطه قطعه شده. یا محمداه! دخترانت اسیر شده اند و اولادت از دم تیغ گذرانده شده اند که بر پیکرشان باد می وزد. ..
وی در ادامه می افزاید: «با این جملات و کلماتی که زینب ادا کرد، همة حاضران و دوست و دشمن اشک ریختند» (طبری، همان: 5/ 455 - 456). طبق نوشتة بلاذری نیز مرثیة حضرت زینب(ع) همة دشمنان و دوستان را به گریه واداشت (بلاذری، همان: 3/ 206؛ طبری، همان: 7/ 3065).
پس از آن نیز در مواردی متعدد، زنان حرم امام(ع) و دیگران، به عزاداری پرداختند؛ از جمله عزاداری اهل بیت(ع)، هنگام آتش زدن خیمه ها (مجلسی، همان: 45/ 58). عزاداری زنان بنی اسد هنگام دفن شهدا (شیخ مفید، همان: 2/ 113 - 114 قندوزی حنفی، همان: 350).
گریه کردن مردم کوفه هنگام دیدن خاندان امام (ع) به صورت اسیر و به هنگام شنیدن خطبه های این خاندان (طوسی، الامالی: 91؛ طبرسی، الاحتجاج 1422: 2/ 104 و 108).
بعد از خطبة جناب زینب(ع)، راوی می گوید:
به خدا سوگند! مردم کوفه را در آن روز حیران دیدم که دست بر دهان گرفته می گریستند. پیرمردی کنار من ایستاده بود، چنان گریه می کرد که اشک چشمانش ریشش را تر کرده بود. در آن حال می گفت: پدرم و مادرم به فدای شما باد؛ پیران شما بهترین پیران و جوانان شما بهترین جوانان و زنانتان بهترین زنان و نسل شما بهترین نسلهاست که مغلوب ناکسان نمی گردند (مفید، همان: 321 - 324).
عزاداری در شهر شام
شهر شام به واسطة تبلیغات سوء بنی امیه، جوّی بسیار نامناسب نسبت به خاندان اهل بیت داشت. تلاش بنی امیه در درست جلوه دادن عمل خود، باعث شده بود مردم شام هیچ گونه ترحمی به خاندان اهل بیت(ع) نداشته باشند. اما عزاداری جانسوز زنان و بیان مصایب کربلا توسط ایشان باعث شد، حتی در بعضی منابع تاریخی، همان طور که قبلا گذشت، اولین سوگواران را خاندان یزید معرفی کنند.
ذهبی به نقل از سفیان ثوری می گوید:
پس از شهادت امام حسین(ع) و وارد شدن زنان خاندان حسین(ع) بر یزید در حالت اسارت، یزید به زنان خود دستور داد که به دیدن اسرا بروند و امر کرد که زنان آل سفیان سه روز برای امام حسین(ع) عزاداری کردند (ابن اثیر، همان: 5/ 2264 - 2265).
محمد باقر محمودی در پاورقی انساب الاشراف، از این نکته نتیجه می گیرد که کسانی که از عزاداری امام حسین(ع) جلوگیری می کنند، از زنان یزید پست تر و از یزید شقی تر و قسی القلب تر هستند» (بلاذری، همان: 3/ 217).
در مجلس یزید، فاطمه و سکینه دختران آن حضرت دیدند که یزید با چوب دستی خود به لب و دندان امام حسین(ع) می زد (طبری، همان: 4/ 356). تا چشم ایشان به آن منظرة دلخراش افتاد، فریادی جانسوز کشیدند و بلند گریه کردند. از گریة آن دو، زنان یزید و دختران معاویه نیز به گریه افتادند (ابن اثیر، همان: 4/ 86 - 85).
ابن اثیر، پس از نقل آنچه در تاریخ طبری آمده آورده است: زنان حسین(ع) را نزد یزید بردند و زنان خاندان یزید فغان برآوردند و عزاداری کردند (همان: 5/ 2264 - 2265).
عزاداری در شهر مدینه
یعقوبی معتقد است که مردم مدینه را نخستین بار، ام سلمه وادار به عزاداری برای امام حسین(ع) کرد. طبق گفتة او، در اثر تحریکات ام سلمه، چنان شیون و زاری از زنان مدینه برخاست که هرگز مانند آن شنیده نشده بود یعقوبی، همان: 2/ 182 - 183).
مجلسی را در مدینه، ام ایمن برپا ساخت که مرثیه سرا خودش بود و شنونده دخت گرانقدر پیامبر فاطمه(ع). او با بیان روایتی از پیامبر از شهادتگاه حسین(ع) و چگونگی تجهیز پیکر پاک او سخن به میان آورد و شوری ایجاد کرد (مجلسی، همان: 45/ 179).
شیخ مفید به نقل از ابوهیاج، عبدالله بن عامر گوید:
پس از رسیدن خبر شهادت حسین(ع) به مدینه، اسماء دختر عقیل به همراه گروهی از زنان بیرون آمد تا به قبر رسول خدا’ رسید. به قبر پناه برد و در کنارش فریاد برآورد. آنگاه رو به مهاجران و انصار کرد و گفت: در روز حساب که به جز سخن راست شنیده نمی شود چه خواهید گفت؟ آنگاه که پیامبر به شما بگوید: خاندانم را یاری نکردید یا از آنان غایب بودید، و حال آنکه حق در نزد ولی امر فراهم آمده بود؛ او را تسلیم دست ستمکاران کردید و امروزه هیچ یک از شما به وسیلة او در نزد خدا شفاعت نمی شود. در بامداد طف که آن مرگها فرا رسید کسی نبود که از آنان دفاع کند. راوی می گوید هیچ گاه به اندازة آن روز زن و مرد گریان ندیده بودیم (ابن شهرآشوب، همان: 4/ 116؛ طوسی، همان: 89؛ مجلسی، همان: 3/ 139).
از صاحب ریاض الاحزان نقل شده است:
ام البنین، همسر امیرمؤمنان(ع) برای حسین(ع) عزا به پا کرد. زنان بنی هاشم نزد وی جمع شدند و برای حسین(ع) و اهل بیتش گریه می کردند (به نقل از ابوحنیفه نعمان بن محمّد تمیمی مغربی، شرح الاخبار فی فضائل الائمّة الاطهار1414: 3/186).
خوارزمی گوید: «چون اهل حرم حسین(ع) وارد مدینه شدند، زنان بنی هاشم شیون کردند و شهر یکپارچه فریاد شد. ..» (خوارزمی، همان: 2/ 76).
شهید مطهری می نویسد:
ام البنین خودش یک وسیله تبلیغ علیه دستگاه بنی امیه بود. هرکس که می آمد از آنجا عبور بکند، متوقف می شد و اشک می ریخت. مروان حکم که یک وقتی حاکم مدینه بوده و از آن دشمنان عجیب اهل بیت است، هر وقت می آمد از آنجا عبور کند بی اختیار می نشست و با گریه این زن می گریست (مطهری، همان: 1/ 258).
نتیجه
آنچه در این مقاله مورد توجه قرار گرفت، عملکرد زنانی بود که در حمایت و زنده نگه داشتن قیام اباعبدالله(ع)، تلاش فراوانی انجام دادند.
اگر اباعبدالله(ع)، آن گونه که بعضی توصیه می کردند، زن و فرزند را با خود به کربلا نمی برد، جنایات بی شرمانة بنی امیه در تاریخ ثبت نمی گردید و سعی بنی امیه در به تحریف کشیدن واقعة عاشورا به نتیجه می رسید.
غفلت منابع تاریخی در به تصویر کشیدن عملکرد زنان، باعث شده است که در این مقوله کمتر کاری صورت گیرد و صرفاً به سخنرانی زنان بنی هاشم بسنده گردد. این مقاله سعی کرده است مختصری از تلاش زنان در کربلا را به تصویر بکشد.
کتابنامه
1. ابن اثیر، عزالدین، تاریخ کامل، ترجمه حسین روحانی، تهران، انتشارات اساطیر، 1374.
2. ابن جوزی، تذکرة الخواص، بیروت، مؤسسه اهل البیت، 1403ق.
3. ابن شهرآشوب، ابوجعفر محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، تحقیق، یوسف بقاعی، بیروت، دارالاضواء، 1412ق.
4. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر، 1415ق.
5. ابن کثیر، اسماعیل، البدایة و النهایة، بیروت، مؤسسه التاریخ الاسلامی، 1377.
6. ابن نما حلّی، شیخ جعفر بن محمّد بن جعفر، ذوب النضار فی شرح الثار، قم، مؤسسه و انتشارات اسلامی، 1416ق.
7. ابوالحسن بیهقی ابن فندق، لباب الانساب و القاب والاعقاب، تحقیق مهدی الرجایی، 1410ق.
8. ابوالفرج اصفهانی، علی بن الحسین بن محمد، مقاتل الطالبین، تحقیق احمد صغر، بیروت، موسسه الاعلمی، 1372.
9. ابی مخنف، لوط بن یحیی، وقعة الطف، قم، جامعه مدرسین، 1367.
10. امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنّة والادب، تهران، مکتبة الامام امیرالمؤمنین، 1396ق.
11. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعه، 1403ق.
12. اندلسی، ابن عبدربه، العقد الفرید، بیروت، دارالکتاب العربی، 1402ق.
13. بحرانی، عبداللّه، عوالم العلوم و المعارف و الاحوال الامام الحسین، مدرسة الامام المهدی، قم، 1407ق.
14. بنت الشاطی، عائشه، تراجم سیدات بیت النبوت، بیروت، دارالکتاب العربی،بی تا
15. حرعاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسایل الشریعه، قم، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1409ق.
16. حسینی حائری شیرازی، عبدالمجید، الذخیرة الدّارین فیما یتعلّق بسیدنا الحسین(ع)، نجف، مطبعة المرتضویه، 1345.
17. خوارزمی، ابوالمؤید الموفّق بن احمد مکی، مقتل الحسین(ع)، تحقیق محمّد سماوی. قم، انوار الهدی، چاپ اوّل، 1418ق.
18. سماوی، محمد، ابصار العین فی انصار الحسین، قم، مرکز الدراسات الاسلامیه فی حرس الثورة الاولی، 1419ق.
19. سید بن طاووس، اللهوف، ترجمه عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم، دفتر نشر نوید اسلام، مهر 1378.
20. شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1415ق.
21. صدوق، محمدبن علی، الأمالی، تهران، اسلامیه، 1404ق.
22. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، قم، اسوه، 1422ق.
23. طبری، ابن جریر، تاریخ الطبری، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، 1375.
24. طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، تحقیق جواد قیومی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1415 ق.
25. عمادزاده، زندگانی اباعبدالله الحسین، تهران، شرکت سهامی طبع کتاب، 1354.
26. قاضی نعمان بن محمد تمیمی مغربی، شرح الأخبار فی فضائل ائمة الاطهار، تحقیق: سید محمد حسینی جلالی، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1414ق.
27. قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ترجمه شعرانی، مکتبه بصیرتی، قم، 1405 ق.
28. قندوزی حنفی، ینابیع الموده لذوی القربی، قم، مکتبة المحمدی، 1385ق.
29. کحاله، عمر رضا، أعلام النساء فی عالمی العرب و الإسلام، بیروت، موسسه الرساله، 1402ق.
30. مازندرانی حائری، محمد مهدی، معالی السبطین، قم، منشورات الرضی، 1363.
31. مامقانی، تنقیح المقال، نجف، مطبعة الرضویة، 1352ق.
32. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، 1403ق.
33. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، بیروت، دارالاندلس، 1385ق.
34. مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، قم، صدرا، چاپ اول، 1365.
35. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الإرشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، قم، تحقیق مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث 1413ق.
36. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، امالی، قم، کنگره شیخ مفید، 1413ق.
37. مقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسین، مکتبه بصیرتی، قم، 1394ق.
38. هاشمی نژاد، سید عبدالکریم، درسی که حسین(ع) به انسانها آموخت، آستان قدس رضوی، چاپ دوم، 1383.
39. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، (تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی 1362.