حماسه ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ تبریز و گزارش هیأت ویژه نظام شاهنشاهی

 اگر چه عموما سرنوشت انقلاب ها، جنبش ها و حرکت های اجتماعی در مرکز رقم می خورد اما این بدان معنا نیست که حرکت های مردمی در دیگر شهرها، در تعیین سرنوشت جنبش های اجتماعی کم اثر و این حرکت ها فاقد مبانی تئوریک است

حماسه 29 بهمن 1356 تبریز و گزارش هیأت ویژه نظام شاهنشاهی

 اگر چه عموما سرنوشت انقلاب ها، جنبش ها و حرکت های اجتماعی در مرکز رقم می خورد اما این بدان معنا نیست که حرکت های مردمی در دیگر شهرها، در تعیین سرنوشت جنبش های اجتماعی کم اثر و این حرکت ها فاقد مبانی تئوریک است. به ویژه در تاریخ تحولات ایران، به دلیل عدم تمرکز کانون های فرهنگی، مذهبی و سیاسی، به سختی می توان حرکت های اجتماعی را با تکیه بر وقایع و رخدادهای یک شهر و منطقه خاص تحلیل نمود.

به عنوان مثال، برای فهم خاستگاه جنبش های اجتماعی در ایران، قم و مشهد به عنوان مرکزیت مذهبی، اصفهان و شیراز به عنوان مرکزیت فرهنگی و تهران و تبریز به عنوان مرکزیت سیاسی در تاریخ تحولات صدساله اخیر، آثار تردیدناپذیری داشته اند. تحلیل گر تاریخ تحولات صدساله اخیر در فهم خاستگاه جنبش های اجتماعی، نمی تواند از رخدادهای این مراکز غافل باشد. در کنار این مراکز مهم و تعیین کننده، جغرافیای سیاسی و فرهنگی ایران به گونه ای است که سایر مناطق و شهرها نیز کم و بیش در جنبش های اجتماعی تأثیر خواهند گذاشت. مبادی ورودی و مناطق مرزی ایران در شمال، جنوب، شرق و غرب و مراکز این مناطق همیشه در معادلات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تعیین کننده بوده اند. شمال ایران به دلیل وجود مرزهای طولانی و حساس با روسیه و شوروی در گذشته، به طور یقین در معادلات جنبش های اجتماعی صدساله اخیر اهمیت بسزایی داشته است.

داستان رقابت روس و انگلیس، اهمیت شمال ایران در ورود افکار متنوع اروپایی در عصر قاجاریه و پهلوی، به ویژه در دوره حکومت سوسیالیستی شوروی و از همه مهم تر فعالیت جریان ها و احزاب چپ در این منطقه بخشی از تاریخ تحولات دوران معاصر است.

در غرب کشور این حساسیت به نوع دیگری ظهور می کند. وجود حکومت عثمانی در مرزهای غربی در دوران قاجاریه و داعیه این حکومت نسبت به مرزهای ایران و از همه مهم تر بستر مناسب مذهبی منطقه برای فعالیت های عثمانی ها و نقطه تلاقی کشور با جریان های لیبرالیستی (در کنار جریان های سوسیالیستی در شمال)، همیشه این منطقه را در معادلات تاریخ تحولات ایران از اهمیت خاصی برخوردار کرده است. غرب ایران در کنار شمال، به طور طبیعی محل تلاقی و مبادی ورود انواع و اقسام مشرب های فلسفی و سیاسی اروپایی در دویست سال اخیر بوده است. جنوب ایران به دلیل دسترسی به آب های خلیج فارس و دریای عمان و همسایگی با اعراب و استعمارگران قرن هجدهم و نوزدهم اروپا، بخش دیگری از منطقه حساس در معادلات جنبش های اجتماعی ایران می باشد و به همین نسبت از شرق و شمال شرقی ایران تا خراسان نیز نمی توان چشم پوشید.

با این تفاصیل، خاستگاه های فکری، سیاسی، مذهبی، فرهنگی و امنیتی ایران به گونه ای در جغرافیای این کشور پراکنده است که به سختی می توان مرزهای جنبش های اجتماعی را با بررسی رخدادهای منطقه ای خاص به درستی تجزیه و تحلیل نمود. انقلاب اسلامی ایران از این قاعده مستثنی نیست. اگر چه تهران و قم در این بررسی ها جایگاه ویژه ای دارند، اما این بدان معنا نیست که تنها رخدادها و حرکت های این دو شهر بود که به نضج گیری و پیروزی انقلاب منجر شد.

در انقلاب اسلامی ایران همه مراکز فرهنگی، مذهبی، سیاسی، فکری و حتی جغرافیای قومی به گونه ای مؤثر بوده و نقش تعیین کننده ای داشته اند. در این میان شهر تبریز و منطقه آذربایجان از دیرباز در تاریخ سیاسی  اجتماعی ایران اعتبار ویژه ای داشته است. تبریز در طول تاریخ معاصر علاوه بر مرجعیت فکری به خصوص در حوزه اندیشه های غربی، به عنوان منطقه ولیعهدنشین، پایتخت دوم ایران در بسیاری از معادلات سیاسی، جنبش های اجتماعی و حرکت های فکری به ویژه در دوره قاجاریه و پهلوی بوده است. رخدادهای تبریز همواره از جنبه اهمیت اجتماعی هم تراز با رخدادهای پایتخت سیاسی، مذهبی و فرهنگی ایران محاسبه می گردید و از چشم مورخان تیزبین و تحلیل گران جامع نگر پنهان نمی ماند.

تبلور عینی اهمیت و ویژگی تبریز و منطقه آذربایجان را در دوره معاصر، در همراهی مردم این شهر با نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی در سال های 1340 تا 1357 و انقلاب اسلامی می توان مشاهده کرد.

در جریان نهضت اسلامی، شهر تبریز به عنوان یکی از مراکز ثقل فعالیت های انقلابی به شمار می آمد و در طول نهضت فراز و فرودهای زیادی را پشت سر گذاشت. بارزترین جلوه همراهی تبریز و مردمان آن با انقلاب اسلامی در قیام 29 بهمن 1356 تجلی یافت. قیامی که در واقع اساس و بنیان قیام های بعدی قرار گرفت و به عنوان سر سلسله «اربعین» ها، قیام خونین 19 دی قم را به قیام های پی در پی مردمی پیوند داد که در قالب «اربعین» ها شکل گرفتند و روند و سیر وقایع را برای رسیدن به پیروزی نهایی سرعت بخشید. مهم ترین تأثیر قیام 29 بهمن پاسخی عملی به ادعاهای محمدرضا پهلوی بود که خود را مظهر وحدت ملی و سرنگونی اش را ناممکن می دانست اما توالی قیام های 19 دی قم و 29 بهمن تبریز نشان داد که عزم و اراده آهنینی برای براندازی رژیم محمدرضا شاهی استوار گشته است.[1]

در 17 دی 1356 روزنامه اطلاعات، مقاله توهین آمیزی با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» و با نام مستعار احمد رشیدی مطلق منتشر ساخت. در این مقاله با بی شرمی تمام به امام خمینی، مرجع بزرگ شیعیان جهان، اهانت شده بود. در بررسی علل انتشار آن مقاله در شرایط سیاسی  اجتماعی آن روز، آن هم در روزنامه ای سراسری می توان چنین استنباط کرد که مقاله فوق عکس العملی از سوی شاه و عوامل وابسته وی علیه امام خمینی به عنوان رهبر نهضت اسلامی بوده است. به ویژه اینکه این مقاله مدتی پس از سفر کارتر به ایران منتشر شد و به یقین می توان گفت که کارتر قوت قلب خاصی به محمدرضا پهلوی داده و او را برای سرکوبی انقلابیون و در رأس آن، رهبری نهضت تشویق کرده است.

به دنبال انتشار مقاله فوق، آتش خشم و نفرت سراسری ملت ایران دوباره شعله ور گردید و بار دیگر عزم و اراده ملت برای رویارویی با عوامل فتنه و فساد استوار گشت. در این میان، پیشتاز مبارزات، مردم قم بودند که در عکس العمل به این بی حرمتی به خیابان ها ریختند و با اهدای خون ده ها شهید و مجروح شدن عده زیادی زن و مرد حماسه تاریخی 19 دی را آفریدند.

حماسه 19 دی سلسله حوادثی را به دنبال داشت که به پیروزی انقلاب اسلامی منجر شد. بزرگداشت اربعین شهدای حماسه 19 دی در قیام تاریخی 29 بهمن تبریز متجلی شد و به دنبال آن برگزاری چهلم شهدای این قیام تاریخی در یزد، جهرم، مشهد، اصفهان و دیگر شهرهای ایران، شیرازه رژیم را در هم ریخت.

با فرا رسیدن چهلم شهدای حماسه قم، مردم تبریز خود را برای برگزاری مراسم ختم و انجام حرکتی جدی علیه رژیم پهلوی آماده می کردند. در این میان، گروه های مختلف دانشجویی و بازاریان و در رأس آنها، روحانیان اهمیت ویژه ای داشتند. اعلامیه های مراجع تقلید قم که روز چهلم حماسه 19 دی را عزای عمومی اعلام کرده بودند در سطح شهر توزیع شد. اعلامیه هایی نیز از سوی علما و روحانیان استان صادر و بر در و دیوار شهر نصب گردید. آیت الله قاضی طباطبایی نیز با صدور اعلامیه ای  که چند نفر از علما نیز آن را امضا کرده بودند  اعلام کرد که در روز بیست و نهم بهمن مجلس ختمی در مسجد حاج میرزا یوسف (مسجد قزلّی) برگزار خواهد شد و از عموم مردم برای شرکت در آن مراسم دعوت به عمل آورد. متعاقب آن دانشجویان دانشگاه تبریز هم با صدور اعلامیه ای یاد شهدای 19 دی قم را گرامی داشتند:

... ما یاد شهدای نوزدهم دی ماه قم را پیوسته گرامی می داریم و از همه دانشجویان و دیگر انسان های آزادی خواه می خواهیم روز شنبه 29 بهمن 56 روز چهلم آن شهدا را تجلیل نموده، با آرامش و صبر سرخ انقلابی در مراسمی که به این مناسبت در هر کجا تشکیل شود شرکت کنند. دانشجویان مبارز مسلمان[2]

در روز 29 بهمن 1356 شهر تبریز به حالت تعطیل درآمد. سکوت حاکم، حاکی از آن بود که شهر در یک اعتصاب عمومی به سر می برد. بازار، مغازه ها و اکثر نانوایی ها تعطیل بودند و دانشجویان هم با ترک دانشگاه، خود را برای شرکت در مراسم آن روز آماده می کردند. همگام با مردم، مأموران حکومتی و مسئولان امنیتی نیز در گوشه و کنار شهر استقرار می یافتند. گویا آنان نیز از نوع رفتار و تب و تابی که در چهل روز اخیر در بین مردم حاکم بود باخبر بودند و برگزاری مراسم چهلم شهدای قم را مجلس عادی و معمولی تصور نمی کردند.[3]

صبح روز شنبه، 29 بهمن 1356، با آنکه ساعت برگزاری مراسم ده تا دوازده صبح اعلام شده بود، مردم زودتر از وقت مقرر به سمت مسجد قزلّی به حرکت در آمدند اما در کمال ناباوری درهای مسجد را بسته یافتند. این عمل برای مردم درک پذیر نبود. عده ای پلیس مقابل مسجد تجمع کرده بودند و افراد را از ورود به مسجد باز می داشتند. هر لحظه بر تعداد جمعیت افزوده می شد و در عین حال مأموران کلانتری می کوشیدند آنان را پراکنده سازند.

سرگرد حق شناس، رئیس کلانتری شش تبریز، به مردم حاضر در جلوی مسجد اعلام می کرد که امروز در این مسجد هیچ خبری نیست، هرچه زودتر متفرق شوید. اما مردم مقاومت می کردند. در گزارشی که بعدها هیأت ویژه رسیدگی به حادثه 29 تبریز تهیه کرده بود مسئول باز نکردن درب مسجد سرایدار آن عنوان شده بود که نتوانسته بود خود را به موقع به مسجد برساند. این در حالی است که مشهدی محمد عرفان، خادم مسجد، روز قبل از آن از سوی آیت الله قاضی طباطبایی از برنامه مطلع بود و همان روز هم  قبل از ساعت 10  خود را به مسجد رسانده بود اما با خیل عظیم جمعیت و ممانعت پلیس از باز کردن درب مسجد روبه رو شده بود.[4] واقعیت امر آن بود که مسجد به دستور استاندار وقت، اسکندر آزموده، بسته شده بود.

از روز قبل از 29 بهمن دانشجویان دانشگاه تبریز تصمیم گرفته بودند کلاس های درس را به منظور شرکت در مراسم مسجد قزلّی در این روز تعطیل کنند. عده ای از دانشجویان هم که در دانشگاه حاضر شده بودند از ساعت 9 صبح با دادن شعار و شکستن شیشه های ساختمان های داخل دانشگاه و آتش زدن کیوسک گارد دانشگاه با چوب هایی به طرف شهر در حال حرکت بودند.[5]

در مقابل مسجد قزلّی جمعیت افزایش یافته بود و آنها هر چه اصرار می کردند در مسجد باز شود، مأموران به دستور حق شناس اجازه این کار را نمی دادند. تعدادی از دانشجویانی که آن روز به جای حاضر شدن در دانشگاه به جلوی مسجد آمده بودند تا در مراسم چهلم شهدای قم شرکت کنند آرام آرام به خشم آمدند. یکی از آنها که محمد تجلّا نام داشت به حق شناس اصرار زیادی کرد که درب مسجد را باز کند. سرانجام میان آنان مشاجره ای در گرفت و حق شناس آشکارا در بین آن همه جمعیت به خانه خدا و مردم حاضر در جلوی مسجد توهین کرد و تجلّا این توهین را تحمل ننمود و در مقابل عمل حق شناس سیلی محکمی به گوش او نواخت. حق شناس از اقدام آن دانشجو به شدت عصبانی شد به گونه ای که بلافاصله کلت کمری اش را درآورد و سینه محمد تجلّا[6] را نشانه رفت و با شلیک یک تیر او را به شهادت رساند.[7]

با افتادن محمد تجلّا مردم حاضر در صحنه به خشم آمدند و جنازه خونین وی را بر دستانشان گرفتند و لااله الا الله گویان به راه افتادند. خشم مردم مهارشدنی نبود عده ای از آنها با دیدن موتورسیکلت پلیس که در میدان کوروش پارک شده بود به سمت آن رفته و موتور پلیس را آتش زدند. در تقاطع بازار هم به یک کیوسک پلیس حمله ور شدند و آن را درهم کوبیدند. مردم مانند دریای خروشان همچنان در حرکت بودند و در طول مسیر عده زیادی به جمعیت خشمگین می پیوستند تا قیام تاریخی تبریز را شکل دهند.[8]

محوطه مسجد قزلّی و خیابان های اطراف آن تنها کانون مبارزه نبود. جنایتی که مأموران شهربانی مقابل مسجد قزلّی مرتکب شدند به شکلی دیگر مقابل باغ گلستان رخ داد و یکی از اهالی شهر مورد ضرب و شتم افراد پلیس قرار گرفت. جمعیتی گرد هم آمدند و به پلیس اعتراض کردند و بلافاصله درگیری بین پلیس و مردم آغاز شد. متعاقب آن در جلوی مسجد جامع نیز بین مردم و عوامل انتظامی درگیری پیش آمد. جریان این گونه بود که عده ای از بازاریان و طلاب مدرسه جامع مقابل مسجد جامع تجمع کرده بودند و قصد داشتند به صورت دسته جمعی به طرف مسجد میرزا یوسف  واقع در اول بازار  حرکت کنند که مأموران از حرکت آنها جلوگیری کردند و در نتیجه درگیری آغاز شد.[9] بدین ترتیب دسته های مردمی از گوشه گوشه ها به راه افتاد تا به گروهی بپیوندند که جرقه قیام توسط آنها زده شده بود. توده های مردم در نقاط مختلف شهر در مسیر خود شیشه بانک ها و ادارات را می شکستند. در این سوی، مردم همراه جنازه تجلّا که هر لحظه بر تعدادشان افزوده می شد و خشم و نفرتشان بیشتر می گشت به سمت خیابان فردوسی به راه افتادند و در بین راه شیشه بانک ها را شکستند و هر جا عکسی از شاه دیدند آن را پایین آوردند و پاره کردند و سوزاندند.

عوامل رژیم جلودار مردم خشمگین نبودند و از همان ساعت های اولیه پس از اندک مقاومت هایی به مقرهای خود پناه بردند. تشییع کنندگان در خیابان پهلوی و چهار راه شهناز، به سینماها و مشروب فروشی های زیادی حمله کردند. در بررسی مراکزی که مورد حمله مردم قرار گرفت، آمار بانک ها بیش از مراکز دیگر است. جمعیت در طول مسیر خود بانک های واقع در خیابان های منجم، حکم آباد، خیام، فلکه باغ گلستان، ملل متحد، شهناز شمالی، امین، پهلوی، کورش، ششگلان، ثقه الاسلام، شمس تبریزی، شهرداری، دارایی، چهارراه منصور، آبرسانی، میدان قطب، ثریا، شاهپور شمالی، میدان قیام، نادر و.... را به آتش کشیدند. این موضوع نشان می دهد که هدف مردم بیشتر انهدام مظاهر و مراکز دولتی بوده است. آنان آسیبی به مراکز و اماکن مردمی و بازار نرساندند و حتی به ریالی از پول های بانک ها دست نزدند. این موضوع که بعدها تعجب عوامل رژیم را برانگیخته بود از وجود همفکری و ارتباط پنهان میان تظاهر کنندگان نشان داشت.[10]

تظاهرات و راهپیمایی همراه با به آتش کشیدن بانک ها و مراکز فساد چند ساعت به طول انجامید و مردم خشمگین در طول مسیر در جریان خشم انقلابی خود علاوه بر بانک ها، به ساختمان حزب رستاخیز ایران و کاخ جوانان نیز یورش بردند. آنان در جریان تظاهرات شعارهایی این چنین می دادند:

یاشاسین خمینی (درود بر خمینی)، بیز بوشاهی ایستمیروخ والسلام (ما این شاه را نمی خواهیم).

برخی معتقدند که برای اولین بار در این قیام بود که شعار درود بر خمینی و مرگ بر شاه سر داده شد، اما این واقعیت ندارد. مردم در مراسم ختم شهید حاج سید مصطفی خمینی، فراوان از امام یاد می کردند و به نام او شعار می دادند. نیروهای رژیم هم قادر به مهار موج خروشان ملت نبودند و عقب نشینی می کردند. با وجود قهرآمیز بودن قیام مردم، نظم خاصی بر حرکت توفنده آنها حاکم بود.

آیت الله قاضی که رهبری قیام را برعهده داشت از دانشجویان خواسته بود بر قیام تسلط داشته باشند و نگذارند به مدارس، بیمارستان ها، اماکن مردمی و اموال عمومی آسیبی برسد. لذا دانشجویان در هدایت و سازماندهی این خیزش مردمی تأثیر بسزایی داشتند.[11]

شهر تبریز تا ظهر روز شنبه عملا در دست مردم بود. حتی رئیس شهربانی در جلسه شورای هماهنگی  که در ساعت 11 آن روز تشکیل شد  اعتراف کرد که نمی توان جلوی تظاهرات مردم را گرفت. آنان به تیرهای هوایی توجهی ندارند و عده ای از افسران و مأموران را زخمی کرده اند. در چنین شرایطی، وضعیت بحرانی شهر از طریق نخست وزیر به آگاهی محمدرضا پهلوی رسید و او بلافاصله دستورهایی داد. بر همین اساس ساعت 30: 12 ارتش وارد شهر شد و به نیروهای تابع یگان های تیپ مرند و گردان مراغه دستور داده شد در خیابان های اصلی شهر مستقر شوند. برای نمایش قدرت و به وحشت انداختن مردم نیز قرار شد دو دستگاه تانک چیفتن، یک دستگاه تانک اسکورپین و دو دستگاه نفربر مقابل استانداری و بانک ملی مرکزی بایستند. با ورود ارتش، شهربانی تحت امر نظامیان قرار گرفت. آن روز حکومت نظامی اعلام نشد اما آرایش نظامی چنین تصوری را در اذهان مردم به وجود آورد.[12] مردم همچنان تا ساعت 30: 17 تظاهرات را ادامه دادند اما حرکت های بعد از ظهر مثل صبح نبود. سرانجام با تلاش علما و روحانیون به ویژه آیت الله قاضی طباطبایی آرامش برقرار شد و نیروهای رژیم به وسیله جرثقیل های ارتشی، خودروهای سوخته را از خیابان ها جمع آوری کردند.[13] فضای خیابان ها نیز توسط دیگر عوامل پاکسازی شد.

شهدا و مجروحان قیام

در دوران انقلاب، در جریان درگیری مردم با عوامل مسلح رژیم، بر جای ماندن ده ها شهید و مجروح امری طبیعی و اجتناب ناپذیر بود اما عوامل رژیم در هر حادثه ای می کوشیدند اهمیت واقعه را تنزل دهند و تعداد کشته ها و زخمی ها را کمتر از تعداد واقعی اعلام کنند؛ در قیام 29 بهمن نیز چنین شد. در برخی منابع رسمی رژیم از جمله کیهان تعداد کشته شدگان شش تا نه نفر ذکر شد. روزنامه رستاخیز نیز با درج این خبر که «مارکسیست های اسلامی با دادن شعارهای کمونیستی تمام تأسیسات شهری را مورد حمله قرار دادند» ضمن نام بردن از انقلابیون به عنوان مارکسیست های اسلامی آمار روزنامه های کیهان و اطلاعات را تأیید کرد که صحیح نبود.

بعضی منابع نیز با توجه به ابعاد و وسعت قیام و کشتاری که نیروهای امنیتی و مأموران ساواک به راه انداخته بودند تعداد کشته ها را بیش از پانصد نفر ذکر کرده اند که واقعی نبود. برخی منابع نیز آمار زخمی ها را 125 نفر ذکر کرده اند.[14] واقعیت امر آن است که کشته شدگان آن روز با تیر ساواکی ها به شهادت رسیدند. عوامل شهربانی کمتر به سوی مردم تیر مستقیم می زدند و اغلب تیر هوایی شلیک می کردند. بعد از ظهر آن روز هم فردی توسط ارتش به شهادت نرسید. با این توضیحات شهادت شش تن در آن روز و هشت تن دیگر در روزهای بعد بر اثر جراحات روز 29 بهمن به واقعیت نزدیک تر است. این نکته نیز درخور ذکر است که آمار دقیق شهدا به دست نیامد. درباره مجروحان حادثه نیز آمار هیأت ویژه رسیدگی به حادثه تبریز 118 نفر و آمار منابع دیگر 500 نفر بوده است. در روزهای بعد نیز رژیم به دستگیری عوامل تظاهرات اقدام کرد که این آمار بین 500 تا 677 نفر ذکر شده است. در اینجا نام و مشخصات شهدای قیام 29 بهمن تبریز را می آوریم:

پرویز احسن زاده کلجاهی

27 ساله، متولد تهران، متأهل، دکورساز، مدفون در قبرستان وزیر آباد

بهمن اره چی

18 ساله، متولد تبریز، کارگر ابزار فروشی

محمد تجلّا

22 ساله، متولد اردبیل، دانشجوی سال سوم رشته مهندسی

محمد جبرائیلی

30 ساله، متولد اهر، متأهل، کارگر کبریت سازی، مدفون در قبرستان شتربان

سید حسن جدیدی گلابی

22 ساله، متولد تبریز، کارگر مسافرخانه

جعفر درگاهی

65 ساله، متولد کندرود، متأهل، کشاورز، مدفون در روستای کندرود

محمدباقر رنجبر آذرفام

22 ساله، متولد تبریز، دانشجوی سال چهارم فلسفه، مدفون در قبرستان حجتی

قربانعلی شاکری

19 ساله، متولد تبریز، کارگر قالی بافی، مدفون در قبرستان قم تپه

سعید صالح الوندی

38 ساله، متولد تبریز، متأهل، معمار

اصغر علی زاده شیخ احمدلو

17 ساله، متولد تبریز، قالی باف، مدفون در قبرستان طوبی

ضربعلی فتحی

18 ساله، متولد ورزقان، قالی باف، مدفون در قبرستان حسینی

بالا آقا کشاورزی قازانجانی

48 ساله، متولد روستای قازانچی (هشترود)، کارگر

حبیب نقی نژاد

15 ساله، متولد تبریز، دانش آموز اول راهنمایی، مدفون در قبرستان قم تپه

غلامعلی نجفیان پور

23 ساله، متولد اهر، قالیباف.

قیام مردم تبریز در 29 بهمن 1356 از آنجا که به نهادهای اصلی رژیم ضربه های سنگینی وارد آورد و از بازتاب خارجی وسیعی برخوردار گشت، تا مدت ها رژیم را به خود مشغول داشت و از سوی دیگر جایگاه شهر تبریز را با توجه به اهمیت تاریخی آن در دیگر فرازهای مبارزاتی ایران شاخص تر نمود.[15] ضربه ای که رژیم شاه از این قیام خورد بسیار مؤثر و غیر منتظره بود و روند حوادث انقلاب را برای رسیدن به پیروزی چندین گام جلوتر برد. به دنبال آن، حوادث دیگری با الهام از قیام 29 بهمن 1356 تبریز صورت گرفت که پیروزی انقلاب را سرعت بخشید. به دنبال این حادثه علما و روحانیون داخل و خارج کشور با بیانیه ها و اعلامیه های متعدد اقدام رژیم را در سرکوبی مردم بی گناه محکوم کردند. امام خمینی نیز در 8 اسفند 1356 پیامی برای مردم غیور آذربایجان ارسال داشتند که در آن ضمن تقدیر از قیام «مردان برومند و جوانان غیرتمند تبریز» اقدام رژیم را به شدت محکوم کردند.[16]

چند روز پس از قیام 29 بهمن، از سوی محمدرضا پهلوی هیأت ویژه ای برای رسیدگی به حوادث تبریز به سرپرستی ارتشبد شفقت وارد تبریز شد. این هیأت پس از برگزاری جلسات متعدد با ریش سفیدان تبریز و نیز پس از آگاهی از نظریات علما و روحانیان تبریز درباره حادثه بهمن، گزارش ویژه ای تهیه کردند که کامل ترین مطلب تهیه شده توسط رژیم شاه درباره حادثه تبریز است. گزارش مزبور گرچه تمامی حقایق را در خود انعکاس نداده و برخی حقایق را نیز قلب کرده است اما از جهات بسیاری تأمل انگیز است که متن آن در پی می آید:

گزارش نتیجه رسیدگی به حادثه روز 29 /11 /36 شهر تبریز

الف. مسائل و حوادث قبل از روز 29  /11  /36

بعد از حادثه روزهای 18 و 19 سال جاری شهر قم و انتشار اعلامیه شریعتمداری در این زمینه و تعطیل حوزه های علوم دینی فرصت مناسبی به دست طلاب و وعاظ اخلالگر به ویژه طرفداران خمینی داد تا در میان مردم به تحریکات بپردازند. از جمله در شهرهای مختلف آذربایجان شرقی نیز تحت نام نمایندگان آیت الله شریعتمداری (که در این منطقه از نفوذ قابل توجهی برخوردار است) به تبلیغ و تحریک پرداختند. ضمنا تعدادی نوار سخنرانی شریعتمداری مربوط به حادثه قم که در پایان به گریه وی منتهی می شود در بین مردم توزیع شده بود.

گزارش های متعددی از سازمان های اطلاعاتی و انتظامی منطقه مشاهده گردید که مبین توزیع وسیع اعلامیه های تحریک آمیز از جمله اعلامیه شریعتمداری طی یک ماه اخیر بود و نشان می داد که در کنار توزیع گسترده اعلامیه ها، وعاظ و طلاب نیز در منابر به تحریک مردم پرداخته و به این ترتیب به مقیاس قابل ملاحظه ای آمادگی ذهنی در مردم به وجود آمده بود.

از سوی دیگر برخی نارسایی های اداری و اجتماعی در آذربایجان شرقی به خصوص در شهر تبریز (در موقع، مورد اشاره قرار خواهد گرفت) زمینه مناسبی را در گروه هایی از مردم منطقه برای آسیب پذیری ایجاد نمود. لذا سرانجام در 25/ 11/ 36 شریعتمداری و دیگر روحانیون در اعلامیه های نسبتا شدیداللحنی که صادر کردند، اعلام نمودند که روز 29/ 11/ 36 به مناسبت حادثه قم روز عزای عمومی است و حوزه های درس به این مناسبت تعطیل است. انتشار این اعلامیه، همچنین فرصت مغتنم دیگری بود که طی آن عناصر فرصت طلب به بهره برداری در جهت مقاصد خود بپردازند.

بدیهی است در این میان عناصر کمونیست و مارکسیست های اسلامی و دیگر عوامل منحرف و مخرب نیز به فکر افتادند تا از فرصت پیش آمده حداکثر استفاده ممکن را به عمل آورند لذا به تلاش پرداختند.

تعطیل عمومی بازار یکی از بهترین ابزاری بود که می توانست جالب توجه عموم باشد. لذا تعطیل عمومی بازار به شیوه های سنتی مورد توجه واقع و روحانیون تبریز در اعلامیه ای که در تاریخ 26 / 11 /36 منتشر کردند، ضمن [اعلام] روز 29/ 11/ 36 به عنوان روز چهلم کشته شدگان حادثه قم تأکید نمودند که اهالی با تعطیل مغازه ها و دکان ها در بازار و خیابان ها، در مسجد حاج میرزا یوسف مجتهد، واقع در بازار تبریز در مجلسی که به این مناسبت برگزار خواهد شد شرکت کنند.

از جانب دیگر عوامل منحرف و وابستگان به گروه های مخرب در دانشگاه آذرآبادگان در بین دانشجویان و میان توده های مردم به تحریک پرداختند. با مراجعه به کسبه آنها را تهدید و ترغیب به تعطیل مغازه های خود در روز 29/ 11/ 36 نمودند. ضمنا در روزهای 27 و 28/ 11/ 36 به خصوص، در دانشگاه آذرآبادگان شعارهای متعددی در مورد تعطیل شنبه 29/ 11/ 36 به درب و دیوار نوشته و در آخرین ساعات روز 28/ 11/ 36 اعلامیه ای که با جوهر قرمز و دست نویس بوده در تبریز توزیع شد که متن آن با اعلامیه های قبلی که در رابطه با تعطیل روز شنبه 29/ 11/ 36 تفاوت کلی داشت. در این اعلامیه ضمن اهانت به مقدسات ملی مطالبی درباره تشویق مردم به مبارزه با رژیم کشور درج شده بود.

ضمنا به استحضار می رساند در کنار عوامل معروض در فوق، عامل نارضایی نسبی مردم از برخی سازمان های دولتی نیز باید در رابطه با آمادگی تعدادی از اهالی برای تحریک پذیری و بی تفاوتی آنها به مصالح مملکت مورد توجه قرار گیرد.

بدین ترتیب با کوشش هایی که از جهات مختلف که ابتدا از جانب عوامل و محافل افراطی مذهبی برای آماده ساختن مردم صورت گرفته بود بعدا توسط عوامل کمونیست و دیگر عناصر اخلالگر تکامل یافته بود، در روز 29/11/2536 بروز حوادث کوچکی، سبب ایجاد یک آشوب همه گیر و سریع در سطح شهر تبریز گردید.

در مقابل، عوامل انتظامی و اطلاعاتی استان آذربایجان شرقی، این سیر تحول و تکامل همه جانبه اقدامات و نیات عناصر آشوب طلب را چنان که باید مورد تعقیب و ارزیابی دقیق قرار نداده و موضوع تنها از دید انجام یک مراسم مذهبی ساده (تجمع در مساجد) و احیانا شکستن چند شیشه از مغازه ها به وسیله تظاهر کنندگان در خیابان ها برآورد کرده و اقدامات احتیاطی خود را تنها در این سطح پیش بینی نموده بودند.

2- وضعیت کلی در آغاز روز 29/ 11/ 36 دانشگاه آذرآبادگان اگر چه رسما تعطیل نبوده ولی حدود 50% دانشجویان از حضور در دانشگاه خودداری نموده بودند. آن عده نیز که در دانشگاه حضور داشته اند دو دسته بوده اند؛ یک دسته در سر کلاس های درس حاضر شده و دسته دیگر که تعداد آنها نسبتا معدود بود از ساعت 00: 9 به آشوب گری، دادن شعارها و شکستن شیشه های ساختمان در داخل دانشگاه پرداخته و کلاس های تشکیل شده را تعطیل نمودند.

متعاقبا بین ساعت 00: 10 تا 00: 11 پس از شکستن شیشه ها و آتش زدن کیوسک گارد دانشگاه، در حالی که از طریق کندن چوب های کنار باغچه ها و شکستن درخت های دانشگاه چوب هایی به دست آورده بودند، از دانشگاه خارج و به طرف شهر حرکت کرده اند.

به این ترتیب دانشجویان دانشگاه عملا از ساعت 30: 9 در کلاس های درس نبوده و تعدادی از دانشجویان اخلالگر در سطح شهر پراکنده بوده اند.

بازار تبریز و مغازه های خیابان ها (به استثنای معدوی مغازه های نانوایی و اغذیه فروشی خیابان ها) تعطیل بوده، با وجودی که تعدادی از کسبه در کنار دکاکین خود حضور داشته اند، مع هذا در گشودن مغازه های کسب خویش مردد بوده و وحشت داشته اند.

3- طبق اعلامیه روحانیون تبریز قرار بوده از ساعت 00: 10 تا 00: 12 روز 29 بهمن ماه در مسجد حاج میرزا یوسف واقع در سر بازار مجلس یادبود برگزار گردد. مردم در حدود ساعت 00: 8 شروع به حرکت به طرف مسجد نموده و به علت بسته بودن درب آن ناچار در مقابل مسجد متوقف و تجمع می نمایند. طبق تحقیقاتی که به عمل آمد مسئول باز نکردن درب مسجد، سرایدار آن بوده که نتوانسته است به موقع خود را به مسجد برساند.

شایعات اینکه درب مسجد توسط مأموران شهربانی بسته بوده است و در نامه علمای شهر تبریز که به رئیس هیأت بازرسی تسلیم شده به آن اشاره شده بود طبق تحقیقاتی که به عمل آمد به ثبوت نرسید.

4- مؤسسات آموزشی (دبیرستانی و دبستان تبریز) در روز مزبور باز بوده و فعالیت تحصیلی ادامه داشته است.

5- اعلامیه های شریعتمداری در شهرهای استان آذربایجان شرقی به طور وسیع پخش شده و در شهرهای مختلف این استان مغازه ها به طور نسبی تعطیل بوده، اما اعلامیه روحانیون تبریز به این شهرستان ها نرسیده بود. فقط در حومه و دهات اطراف تبریز منتشر شده است. ضمنا افراد ناشناسی مردم حومه و دهات را از تعطیل عمومی تبریز آگاه و آنها را از اوایل صبح روز 29 /11 /36 تشویق عزیمت به شهر و شرکت در مجالس ترحیم می کردند.

6- در محدوده اطراف شهر تبریز به خصوص در منطقه واقع در دامنه کوه عون بن علی تعداد کثیری زندگی می نمایند که عموما از روستاها به شهر کوچ کرده و از لحاظ معیشت و امکانات رفاهی وضع مناسبی ندارند. در میان آنها افراد تحریک پذیر فراوان است. این گروه نیز در روز 29/ 11/ 36 ترغیب شده بودند که به داخل شهر وارد شوند.

7- بر مبنای تأثیری که انتشار اعلامیه های روحانیون در مردم قشری داشته فعالیت های ساختمانی در اطراف و شهر تبریز تعطیل و کارگران ساختمانی بیکار و پراکنده بوده اند. به این عده می بایستی کارگران مؤسسات خصوصی از قبیل مغازه ها، تعمیرگاه های اتومبیل و کارگاه های فرش بافی و سایر صنوف را اضافه نمود.

به این ترتیب صرف نظر از آمادگی ذهنی که از مدتی قبل به وسیله توزیع اعلامیه های روحانیون و همچنین گفتار وعاظ و طلاب افراطی و اخلالگر و چه توسط عناصر وابسته به سازمان ها و گروه های آشوب طلب و منحرف به وجود آمده بود، از نظر سرگردانی گروه های زیادی از مردم و تعطیل عمومی و پراکنده بودن طبقات کارگر و کسبه و شاگردان مغازه ها در سطح شهر، جمعیت لازم برای تحریک شدن و جهت یافتن برای اقدامات آشوب گرانه در دسترس بوده است.

با وضعیتی که در بالا به استحضار رسید، می توان مجسم نمود که با آمادگی قابل توجهی که به شرح فوق وجود داشته، چگونه فرصت مناسبی به وجود آمده که عناصر گروه های خرابکار و کمونیست نیز برای بهره برداری از شرایط فوق آماده و اقدام نمایند و به همین جهت است که در جریان رویدادهای اخلالگرانه از بطری های آتش زا و پاکت های محتوی مواد تشدید کننده آتش استفاده شده است و از طرف دیگر تخریب و به آتش کشیده شدن مؤسسات خاصی تقریبا از پیش تعیین گردیده و انجام یافته است.

(این مؤسسات عبارت اند از: بانک ها، ساختمان حزب رستاخیز ملت ایران، خانه جوانان، تعدادی مغازه اغذیه و مشروب فروشی، تعدادی از سینماها و یک یا دو هتل) و این خود قرینه است بر حضور گروه های خرابکار و کمونیست در متن حوادث مورد نظر.

ب. حوادث روز 29/11/36

1- از ساعت 30: 8 افراد طبقات مختلف بازاری و متعصبین مذهبی و دیگر مردم از نقاط مختلف شهر به سوی بازار و مساجد از جمله مسجد حاجی میرزا یوسف حرکت کرده اند و در مسیر این حرکت جمعیتی در حدود یک هزار نفر از غرب شهر تبریز در مقابل باغ گلستان با مأموران شهربانی برخورد که منجر به تیر اندازی دو تیر هوایی از طرف پلیس می گردد ولی در اثر فشار مردم، مأموران شهربانی موفق به جلوگیری از حرکت آنان نمی گردند.

2- در حدود ساعت 00: 9 گروه دیگری در جلوی مسجد میرزا یوسف با مشاهده بسته بودن درب مسجد به اعتراض پرداخته و با مأموران شهربانی که در محل قرار گرفته بودند برخورد می نمایند و رئیس کلانتری 6 تبریز (سرگرد حق شناس که فاقد وجهه خوب در بین مردم می باشد) مبادرت به ادای کلمات موهن توأم با بی تدبیری می نماید که در تهییج و عصبانیت مردم مؤثر بوده است، در نتیجه سرگرد حق شناس و یک نفر از افسران دیگر شهربانی مضروب می شوند و یک تیر هوایی نیز شلیک می گردد.

3- وقایع مزبور موجب می شود که اولا خبر این برخورد به سرعت به سایر گروه های مردم که در نقاط دیگر شهر به حرکت درآمده بودند رسیده و به ادامه اعمال خشونت آمیز خود تشویق شوند. ثانیا مأموران شهربانی و کلانتری 6 بازار که خود را از لحاظ تعداد قادر به مقابله با تظاهر کنندگان نمی بیند، آنها را رها کرده و در فکر حفظ خود و سلاح مربوطه بوده اند.

4- مقارن ساعت 30: 9 آشوب و خرابکاری در منطقه حوالی بازار، خیابان کوروش و برخی دیگر از خیابان های نزدیک بازار شروع شده و جمعیت تظاهرکننده در خیابان ها به شکستن شیشه های بانک ها و مغازه های معدودی که به طور پراکنده باز بوده اند مبادرت می نمایند.

5- با گسترش اقدامات خرابکارانه در منطقه مرکزی شهر در حدود ساعت 30: 9 از طرف رئیس شهربانی به مأموران مستقر در شهر دستور داده می شود که به کلانتری های مربوطه مراجعه و به محافظت از کلانتری ها بپردازند. در نتیجه تعدادی از مأموران از جمله مأموران منطقه بازار، صحنه را ترک نموده؛ عده ای به کلانتری های مربوطه و معدودی نیز به نقاط نامعلومی می روند.

اما گروه دیگری از مأموران از جمله عوامل کلانتری های 1، 2، 4 و 5 (که منطقه استحفاظی آنها کمتر مورد فعالیت تظاهر کنندگان بوده) اکثرا در مناطق مربوطه خود باقی و از نقاط حساس منطقه مزبور حفاظت می نمایند.

6- بدین ترتیب در حدود ساعت 00: 10 دامنه آشوب و خرابکاری در سطح شهر بالا می گیرد و به سازمان های مختلف دولتی و مؤسسات خصوصی وحشت مستولی با تقاضای کمک اضطراب عمومی را تشدید می نمایند.

تظاهر کنندگانی که در این لحظات در خیابان های پهلوی، دارایی، کوروش، تربیت، شهباز، میدان قیام و خیابان شمس تبریزی به آشوب و شکستن شیشه های شعب بانک ها مشغول بوده اند، با مشاهده نبودن مأموران انتظامی در مقابل خود تدریجا جری تر شده و به غارت بعضی از اماکن می پردازند و در نتیجه از حدود ساعت 30: 10 آتش زدن ساختمان حزب، سینماها، بعضی از بانک ها توسط آشوب گران آغاز می شود.

7- مقارن ساعت 30: 11 دسته ژاندارمری که جهت کمک مورد تقاضای رئیس شهربانی بود خود را به شهربانی معرفی می نماید و حضور این دسته گرچه در برقراری نظم در میدان قیام تا حدودی جلوگیری می نماید ولی در پایین آوردن سطح تشنج در شهر اثری نمی کند.

8- بنا به تقاضای شهربانی از ساعت 30: 12 به بعد یگان های ارتشی به تدریج به شهر وارد و نقاط حساس شهر را در اختیار گرفته و به حفاظت نقاط مزبور و اعاده نظم می پردازند.

9- رئیس شهربانی استان پس از صدور دستور تجمع افراد پلیس در کلانتری های مربوطه (در ساعت 30: 9) پس از اینکه از ژاندارمری تقاضای کمک می نماید و سپس به اتفاق رئیس دایره اطلاعات شهربانی (سروان احمدی) به طرف ستاد فرمانده نظامی منطقه حرکت و در دفتر مشارالیه حضور به هم می رساند.

در این موقع استاندار از فرمانده نظامی منطقه تقاضای کمک و حتی اعزام تانک به شهر می نماید که سریعا اعزام می گردد و حضور تانک ها در محل های مورد تأیید، مؤثر بوده و سبب تفرقه تظاهر کنندگان در آن نقاط می گردد.

رئیس شهربانی در ساعت 00: 10 به اتفاق فرمانده نظامی منطقه از ستاد مراکز آموزش پشتیبانی به استانداری عزیمت و در آنجا با تشریح وخامت وضع شهر و اعلام عدم توانایی در کنترل اوضاع تقاضای تشکیل شورای هماهنگی می نماید.

در ساعت 30: 11 متعاقب حضور اعضای شورای هماهنگی این شورا تشکیل و عملا حفاظت از شهر و برقراری نظم به عهده فرمانده نظامی منطقه محول می گردد.

بدین ترتیب از ساعت 30: 9 الی 30: 12 که فرمانده نظامی منطقه عملا کنترل شهر را به عهده گرفته و شهربانی را نیز زیر امر خود قرار می دهد حفظ نظم شهر تبریز از فرماندهی و مرکزیت اداره محروم بوده و در عرض همین مدت آشوب گران آزادانه مبادرت به اعمال خرابکارانه خود می نمایند.

10- بالاخره نیروهای نظامی که از ساعت 30: 12 وارد عمل شده بودند موفق می شوند در ساعت 30: 17 آشوب گران را منکوب و مقارن ساعت 00 : 18 وضع شهر آرام می شود.

پ. اقدامات سازمان های مسئول:

1- استانداری:

استاندار آذربایجان شرقی در تاریخ 19/ 11/ 36 برای اولین بار در جلسه شورای هماهنگی اطلاعاتی شرکت می کند (طبق اظهار استاندار قبل از آن تاریخ در جریان رویدادهای امنیتی و اطلاعاتی منطقه به طور کامل نبوده است) و در مورد تأمین وسایل و تسهیلات رفاهی استان به ویژه شهرستان تبریز مطالبی ایراد و اظهار می داد که در مورد اجرای قوانین و جلوگیری از اعمال خلاف رویه و اقدامات برخلاف مصالح امنیت مملکت دستگاه های انتظامی اقدام قاطع نمایند. و همچنین به عناصر انتظامی و امنیتی در مورد تکمیل پرسنل و وسایل و تقویت روحیه آنان دستورات لازم را می دهد.

در روز های 26، 27 و 28 که استاندار برای بازدید به دشت مغان رفته بودند اطلاعیه های واصله از شهربانی و ساواک به استانداری را مبنی بر احتمال بروز حوادث اخلالگرانه و تعطیل عمومی تلفنی توسط فرماندار مطلع می شود که جوابا تلفنی دستورات لازم برای اتخاذ تدابیر کافی به مسئولین امور انتظامی و امنیتی توسط فرماندار داده است.

استاندار در غروب روز 28/ 11/ 36 به شهر تبریز مراجعت می نماید و ضمن تماس تلفنی با رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور، در مورد برنامه برقراری مراسم مذهبی در مساجد در روز 29 /11/ 36 کسب نظر نماید که ایشان در جواب اظهار می دارند که تجمع در مساجد آزاد بوده ولی تظاهرات خیابانی ممنوع است و این موضوع به مسئول ذیربط ابلاغ می گردد.

استاندار برای تسریع در اختیار قرار گرفتن نیروی کمکی نظامی (در بدو امر یک گردان و بعد تا یک تیپ) با فرمانده نیروی زمینی شاهنشاهی تماس حاصل می نماید که در این مورد نیز نیروی زمینی شاهنشاهی از طریق ستاد بزرگ ارتشتاران با کسب اجازه از پیشگاه مبارک ملوکانه اقدام لازم را معمول می دارد.

استاندار ضمنا از آقای نخست وزیر تقاضای اعلام حکومت نظامی می کند جوابا آقای نخست وزیر فرمان شاهنشاه را در این مورد بدین شرح ابلاغ می نماید:

«حکومت نظامی نه ولی با قدرت عمل کنید، واحد های نظامی در اختیار استاندار است با قدرت عمل نماید. »

2- حزب رستاخیز ملت ایران:

حزب در شهر تبریز از استحکام و قوام لازم برخوردار نمی باشد و در حال حاضر نیز فاقد دبیر کل است. در این ماجرا نیز مورد استفاده قرار نگرفته و فعالیتی انجام نداده است و ساختمان آن نیز مورد تهاجم و آتش سوزی اخلالگران قرار گرفته و اموال آن به یغما می رود.

3- ساواک استان:

استنباط از اقدامات سازمان اطلاعات و امنیت استان آذربایجان شرقی آن است که اگر چه این سازمان وضع را در روز 29/ 11/ 36 غیر عادی پیش بینی کرده است مع هذا وسعت و عمق حادثه را به کیفیتی که واقع شده برآورد نکرده و حداکثر آن را در حد تعطیل بازار و دادن شعارهای مضره، شکستن تعدادی شیشه و تظاهرات خیابانی پراکنده احتمال داده است.

در روز حادثه (29/ 11/ 36) مسئولین ساواک آذربایجان شرقی بر اساس مشاهده شخصی و گزارشات منابع از همان ساعت های اول متوجه غیر عادی بودن جریان و وسعت نسبی حادثه شده اند. اما به قراری که اظهار می دارند از ساعت 30: 7 تا 45: 8 موفق به برقراری تماس با مسئولین اطلاعات شهربانی نشده اند. بعدا که تماس می گیرد افسر اطلاعات شهربانی اظهار می دارد خبری نیست.

ولی با اطلاعات عدیده ای که تماما به شهربانی و ژاندارمری اعلام گردیده و نشانگر حدوث وضعیت غیر عادی در روز 29/ 11/ 2536 بوده شایسته بود به شهربانی استان هشدار دهند که از نظر پیش بینی و مقابله با حوادث احتمالی اقدامات احتیاطی مخصوصی که با روزهای عادی فرق داشته باشد انجام دهند.

4- شهربانی استان آذربایجان شرقی:

شهربانی استان از چند جهت در جریان حوادث غیر عادی در رابطه با فعالیت های متعصبین مذهبی بوده و از ساواک و از شهربانی مرکز نیز اطلاعات و دستورالعمل هایی دریافت نموده است و به طور قطع در جریان شایعات بین مردم شهر نیز بوده است. این اطلاعات عوامل و قرائن لزوما می توانست مسئولین شهربانی را متوجه کند که با تدارکات و تبلیغاتی که برای روز 29 /11 /36 صورت می گیرد طبعا شهر وضع عادی نخواهد داشت و اتخاذ تدابیر فوق العاده برای مقابله با حوادث احتمالی آن روز ضروری است. اما مجموعه قرائن و تحقیقات نشان می دهد که شهربانی استان نتوانسته اخبار و اطلاعات واصله را تجزیه و تحلیل و نتیجه گیری نموده و اهمیت موضوع را درک و بر آن مبنا پیش بینی و آمادگی لازم را در این زمینه به عمل آورد تا آن چنان که اتفاق افتاده ابتکار عمل را از دست نداده و غافلگیر نگردد تا آزادی عمل به دست عوامل منحرف و مخرب بیفتد.

شهربانی در هنگام بروز حوادث از دو عامل و وسیله مؤثر مشروحه زیر استفاده صحیح به عمل نیاورده:

 یگان ضد اغتشاش، که افراد آن را تقسیم و به صورت افراد عادی در بعضی از کلانتری ها از آنها استفاده به عمل آورده است با این ترتیب از این یگان استفاده ای که هدف از تشکیل آن بوده به عمل نیامده است.

 گاز اشک آور، عدم استفاده از گاز اشک آور.

5- ژاندارمری استان آذربایجان شرقی:

اقدامات ژاندارمری در این حادثه محدود به واگذاری یک دسته کمک به شهربانی تبریز و گماردن یک دسته برای حفاظت کارخانجات ماشین سازی بوده است. ضمنا اطلاعات واصله را به یگان های تابعه ابلاغ و در صورت لزوم به مرکز منعکس می نموده است.

در مورد اینکه از حومه شهر تبریز و شهرهای دیگر و بنا به بعضی شایعات از رشت و تهران و حتی قم اشخاصی قبل از روز واقعه به تبریز وارد و در تظاهرات شرکت نموده اند، مسئولین امر و مردم شهر نیز با این موضوع تا حدودی واقف و اشاره می کردند. ولی در مورد صحت آن و نحوه و تاریخ ورود و تعداد آنان به شهر، ژاندارمری ناحیه به علت اینکه کنترل ورود و خروج مردم به داخل شهر معمول نبوده و جزو وظایف آن سازمان نمی باشد، نتوانست اطلاعات کافی در اختیار هیأت بگذارد ولی مقامات مسئول محلی برای روشن شدن موضوع، تحقیقات را ادامه می دهند و ضمنا احتمال وقوع چنین آمد و رفتی در شوراهای هماهنگی اطلاعاتی نیز مطرح نگردیده و مورد توجه قرار نگرفته است.

از نیروی پایداری تا حدودی استفاده اطلاعاتی به عمل آمده.

در مورد اجرای طرح سپنتا به عناصر مربوط هیچ گونه دستوری داده نشده است و حتی موقعی که اخلالگران به اداره دخانیات یورش برده اند پرسنل این سازمان در اجرای وظایف مربوط به علت نداشتن هر گونه وسیله، اقدامی به عمل نیاورده است و مهاجمین بدون کوچک ترین مقاومتی به سازمان های دخانیات، اوقاف، مسکن و شهرسازی، دارایی و امور اقتصادی، اداره کل کشاورزی استان خساراتی وارد آورده اند.

6- نیروهای نظامی منطقه:

نیروهای نظامی منطقه از نظر قرار دادن نیروی مورد تقاضای استاندار و شهربانی استان سریعا و به طور مؤثر اقدام و پس از عهده دار شدن مسئولیت اعاده و حفظ نظم و امنیت در شهر وظیفه خود را به نحو مطلوب انجام و با در اختیار گرفتن تیپ مرند در زیر امر به مأموریت خود ادامه می دهد و این موضوع تأثیر زیادی در اهالی شهر نموده و ثناگوی عنایت پرارج ملوکانه از این اقدام می باشند.

7- آتش نشانی شهرداری:

این سازمان قبل از روز 29 بهمن ماه هیچ گونه دستور آمادگی دریافت ننمود ولی در روز مزبور به محض استمداد سریعا (ظرف 5 دقیقه) آماده و به محل هایی که حریق در آنها ایجاد شده بود اعزام گردیدند. علی رغم مشکلات رفت و آمد و ازدحام جمعیت مع هذا مأمورین آتش نشانی با از خودگذشتگی در اطفای حریق در نقاط مختلف، خدمات مؤثری را انجام داده اند به طوری که خدمات آنان مورد تقدیر استاندار و شهردار قرار گرفته است.

8- نتیجه: پیشرفت های کشور در کلیه شئون که در اثر انقلاب شاه و مردم حاصل شده و نتایج حاصله از آن بالطبع از جنبه های اقتصادی و اجتماعی به ضرر تعدادی از مردم منحرف و گمراه نوکران استعمار سرخ و سیاه و بدخواهان ایران که از پیروزی انقلاب شاه و مردم زیان و رنج می برند می باشد و این عده و ایادی آنان همیشه در انتظار فرصت هستند که از آن به نفع خود و مقاصدشان که متوقف کردن چرخ های پیشرفت کشور می باشد سوء استفاده نمایند و چنانچه در شهر قم و شهر تبریز از فرصت های موجود سوء استفاده و چنین کردند. بنابراین دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی و انتظامی بایستی با هشیاری و آمادگی کامل فعالیت خود را همیشه در این جهت توجیه نمایند به خصوص به گسترش منابع اطلاعاتی و نفوذ در مردم توجه مخصوص نموده و اخبار دریافتی را به خوبی تجزیه و تحلیل و پرورش داده و به مقاصد سوء و توطئه های در شرف تکوین آگاهی یابند تا بتوان مانع به وجود آمدن مقدمات و آمادگی اغتشاش و آشوب از طرف عناصر فرصت طلب گردیده و در صورت به وجود آمدن چنین صحنه هایی با آمادگی و پیش بینی های قبلی با قدرت کامل سریعا هر گونه آشوب و اخلالگری را در نطفه سرکوب نمایند.

بدیهی است پرسنل و عوامل اجرایی در هر رده بایستی از یک آموزش در سطح بالا برخوردار بوده و وسایل و تجهیزات لازم را هم داشته باشند و با ارزیابی تحولات بحران گام به گام آن را تعقیب و طرح های اجرایی خود را با آن تطبیق و به موقع اقدام نمایند تا وضعیت عادی مثل حادثه شهر تبریز در مدت دو ساعت به وضعیت قرمز تبدیل نگردد.

ت. مسئولین:

مسئولین با توجه به اهمیت وظیفه و درجه غفلت آنها به شرح زیر معرفی می شوند.

درجه 1:

سرلشگر قهرمانی رئیس شهربانی آذربایجان شرقی

غیر نظامی یعقوب یقینی رئیس امینت داخلی ساواک استان

درجه 2:

سروان احمدی رئیس دایره اطلاعات شهربانی

درجه 3:

سرهنگ یحیی لیقوانی رئیس ساواک آذربایجان شرقی

سرگرد حق شناس از شهربانی (رئیس کلانتری بازار)

ث. پیشنهادات:

1- سازمان اطلاعات و امنیت کشور در مورد شبکه بندی منابع کسب اخبار و میزان گسترش و نفوذ برای کسب خبر ساواک آذربایجان شرقی بررسی های لازم به عمل آورده و نقائص موجود در این زمینه را برطرف سازد.

2- بررسی سازمان شهربانی شهر تبریز با توجه به گسترش شهر و تکمیل استعداد پرسنلی شهربانی، تجهیز کامل واحد ضد اغتشاش و برطرف کردن نواقص آموزشی آن.

3- تغییر مکان باقیمانده گردان ضربت ناحیه ژاندارمری استان آذربایجان شرقی از مشکین شهر به تبریز مورد بررسی قرار گیرد.

4- نسبت به فعال شدن نیروی پایداری و به موقع اجرا گذاردن طرح سپنتا در مواقع بحرانی اقدام گردد.

5- با توجه به اینکه مرکز آموزش و پشتیبانی یک یگان رزمی نبوده و آموزشی می باشد و شهر تبریز در گذشته مرکز لشگر بوده است، لذا پیشنهاد می شود که استقرار یک تیپ زرهی (پیاده قوی) در این شهر مورد بررسی قرار گیرد.

6- همان طور که برای شهر تهران فرماندهی تأمین تعیین و این فرماندهی دارای طرح لازم و یگان های عملیاتی تعیین شده از قبل می باشد که طبق برنامه تمرینات لازم را نیز انجام می دهند پیشنهاد می شود اجرای همین وضع در مرکز استان ها و شهرهای بزرگ نیز مورد بررسی قرار گیرد.

7- هیأتی به منظور رسیدگی به وضعیت و نارسایی های ادارات مرکز استان و شهرستان های تابعه و موارد شکایت اهالی استان اعزام گردد.

چنانکه از گزارش «هیأت ویژه نظام شاهنشاهی» به دست می آید، رژیم شاه و مأموران آن از آرمان های مردمی و ماهیت حرکت و خروش ملت ایران به کلی بی خبر بوده اند و آنچه را که به عنوان «گزارش» سر هم بندی کردند با آنچه که در جامعه آن روز ایران جریان داشته نه تنها هم خوانی نداشته، بلکه مباینت کلی دارد. عدم شناخت از خواست و خروش و خشم توده ها و بها ندادن به اهداف و آرمان های بنیادی ملت، از عوامل اصلی فروپاشی رژیم شاه و پیروزی انقلاب اسلامی می باشد.

قیام تبریز و فداکاری مردم قهرمان پرور آن خطه و حماسه آفرینی های شهدای 29 بهمن نقش بسزایی در پیروزی انقلاب اسلامی داشت.

روحشان شاد و راهشان پررهرو باد

پی نوشت ها:

[1] حماسه 29 بهمن تبریز، به کوشش علی شیرخانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 11، 13.

[2] رحیم نیکبخت، جنبش دانشجویی تبریز به روایت اسناد و خاطرات، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، سوره مهر، 1381، ص 736.

[3] اعظم مراد حاصلی خامنه، تبریز در خون، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، ص 27.

[4] تبریز در انقلاب، تدوین هدایت الله بهبودی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، عروج، 1383، ص 223، 224.

[5] همان، 225.

[6] محمد تجلّا در 1335 در اردبیل به دنیا آمد. نام خانوادگی اش زنوزی عراقیان بود که به دلیل مراقبت های فراوان ساواک مجبور به تغییر نام خانوادگی خود شد. در سال های 1355 و 1356 بین قم و تبریز در رفت و آمد بود و در توزیع و تکثیر اعلامیه فعالیت می کرد. وی به هنگام شهادت 22 سال داشت و دانشجوی رشته مهندسی بود. جنازه وی به صورت ناشناخته در گورستان امامیه تبریز به خاک سپرده شد اما پس از یک ماه با اجازه آیت الله قاضی طباطبایی نبش قبر شد و شناسایی گردید. تجلّا شب پیش از شهادتش کتاب هایش را وقف مسجد کرده بود (تبریز در انقلاب، همان، ص 227).

[7] حق شناس پس از به شهادت رساندن محمد تجلّا و شلیک چند تیر هوایی به وحشت افتاد و به طرف دکه پلیس که در آن نزدیکی قرار داشت رفت. عده ای از مردم به دنبال او دویدند و او سرانجام برای حفظ جان خود به یک حمام زنانه پناه برد (رحیم نیکبخت، همان). سرگرد حق شناس پس از 29 بهمن تبریز به تهران انتقال یافت و معاون کلانتری یوسف آباد تهران شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در جریان دستگیری عوامل رژیم توسط مردم، او نیز دستگیر گردید اما چون به هویت واقعی او پی برده نشد آزاد گردید. پس از چندی توسط کمیته انقلاب اسلامی کرج دستگیر و به زندان افتاد و پس از مشخص شدن هویت واقعی اش به دلیل مشارکت در سرکوبی قیام 15 خرداد 1342 محاکمه و اعدام گردید (تبریز در انقلاب، همان، 228).

[8] رحیم نیکبخت، همان، ص 741، 742.

[9] تبریز در انقلاب، همان، 228، 229.

[10] همان، 237، 238.

[11] رحیم نیکبخت، همان، 752.

[12] تبریز در انقلاب، همان، 238، 239.

[13] رحیم نیکبخت، همان، 254.

[14] حماسه 29 بهمن تبریز، 14، 15.

[15] موحد، دو سال آخر رفرم تا انقلاب، تهران، امیرکبیر، 1363، ص 101.

[16] صحیفه امام، ج3، ص353.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان