مقدمه
امام صادق (ع) در عصر و زمان می زیستند که، متفاوت از بقیه ایمه (ع) بوده است، به گونه ای که می شود گفت، عصر و زمان این همام بهترین عصر و زمان در تاریخ زندگی ایمه بوده، که در تاریخ زندگی هیچ یک از ائمه دیده نشده است، از یک سو در عصر امام صادق (ع) نه خفقان دوره بنی امیه وجود داشته و نه خبری از سیاست ورزی ها و ظلم بنی عباس بوده است، از سوی دیگر این دوره با دوره انتقال قدرت از بین امیه به بنی همراه بوده است و امام صادق (ع) در ضمن این که از وضعیت و شرایط موجود، بهترین استفاده را برای احیای اسلام ناب محمدی نمودند، چهره کسانی که به دروغ ادعای اسلام می کردند، هم بر ملا کردند، به دین جهت است که امروزه علما و دانشمندان نقشی امام صادق (ع) را در احیای علوم و معارف انسانی، غیرقابل انکار دانسته و ایشان را به عنوان رئیس مذهب شیعه می دانند، امروزه دانشمندان مکاتب دیگر از امام صادق (ع) به یک دانشمند و آموزگار بزرگ در تاریخ بشریت نام می برند، که تاریخ نمی تواند فضایل و سجایای اخلاقی او را که مظهر اعلای شرف و کمال انسانی به شمار می آید منکر شود، در فرصت ایجاد شده وظایف و تکالیف الهی خودش را در راستای هدایت و نجات بشر چنان با موفقیت به سر انجام رساندند، که در آن، عقل و اندیشه بشر در حیرت و شگفتی می ماند، وی بر تاریخ حیات علمی، اجتماعی و معنوی اسلام، تأثیری جاودانه گذاشت و نفوذ تعلیمات وی در سراسر این شئون آشکار و روشن است.
آنچه در زندگی امام صادق (ع) که بیشتر جلب توجه می کند، گفت و گو و مناظره های ایشان، در کنار تدریس و تربیت شاگردان، می باشد، برگزاری جلسات مناظره های ایشان با علمای فرق اسلامی و ادیان دگری آسمانی، در تاریخ ثبت و ضبط شده است، سبک و روش مناظرات این امام همام، می تواند الگویی برای گفتمان هایی باشد که امروزه جامعه بشری به شدت به آن نیازمند است، بنا بر این در این مقاله کوشش شده است که شیوه مناظرات امام صادق (ع) در اثبات امامت به بحث و بررسی گرفته شود.
1) مفهوم شناسی
برای فهم دقیق تنقیح مناط و بررسی مفهوم آن، لازم به نظر می رسد، که به صورت مختصر توضیح داده شود.
1-1) سبک در لغت
واژه ی سبک عربی بوده و از ریشه ی «سَبَکَ» به معنی «ذوب کردن و در قالب ریختن» (فراهید، 1405، ص 170، ابن منظور، 1995، ذیل واژه سبک) می باشد، در ادبیات فارسی و عربی تعبیرهای «طرز، اسلوب، روش، سیاق و نمط» از مترادفات سبک شناخته شده است در زبان فارسی اصطلاح سبک شناسی را نخستین بار محمّد تقی بهار برای عنوان کتاب خود سبک شناسی به کار برد.
1-2) سبک در اصطلاح
سبک عبارت است از روش خاص ادراک، و بیان افکار به وسیله چنیش کلمات، انتخاب الفاظ و طرز تعبییراست. (دهخدا، بی تا، ذیل واژه سبک)
1-3) مناظره در لغت
اصطلاح «مناظره» واژه ای عربی و از ریشۀ نظر (دیدن با چشم) است، صاحب «مقاییس اللغه» ضمن اشاره به این معنا می افزاید که واژة «نظر» توسعۀ معنایی یافته و به معنای تدبر و تفکر در یک امر نیز به کار رفته است، (حسینی، 1384، ص 22) در لغت نامۀ دهخدا، واژة «مناظره» به معنای با هم نظر کردن، فکر کردن در حقیقت و ماهیت چیزی و با هم بحث کردن است. دهخدا معادل فارسی این واژه مناظره را «بحث و گفتگو کردن در باره حقیقت و ماهیت شی» قرار داده است. (دهخدا، بی تا، ذیل واژه مناظره) طبق این کتاب، «مناظره» از روی بصیرت و برای اظهار صواب است در باب نسبت موجود میان دو چیز. بنا بر این مناظره عبارت از توجه دو طرف بحث به اثبات نظر خود دربارة حکمی از احکام و نسبتی از نسبتها برای اظهار و روشن کردن حق و صواب است.
1-4) مناظره در اصطلاح
در اصطلاح، مناظره نوعی گفتگو است که در آن دو طرف گفتگو می کوشند با بهره گیری از اصول پذیرفته شده، دیدگاه خود را اثبات و بطلان عقیدة طرف مقابل را آشکار کنند؛ به وجهی که وی نتواند آن را انکار کند. این امر به درستی در مناظره های امام با نمایندگان ادیان وفرَق آشکار است. در مناظره، طرفین به زیبایی سبک و اختصار در کلام اهتمام دارند و می کوشند تا عبارتهای آنان بیشترین معنای ممکن را به دوش کشد. بی شک مناظرات در تنوع فرهنگی و ترویج روح گفتگو بین علما مؤثر بوده است به که همواره مناظرات بین دو شخص یا بین تعدادی از افراد برگزار می شده است.(آذر شب، 1382، 205)
و یا در جای دیگر آمده است که مناظره در اصطلاح، مانند جدال و مناقشه از فنون کلامی می باشد، که هر یک از دو طرف گفت گو تلاش می کنند، که با استفاده از مقدمات مسلم و پذیرفته شده از سوی طرف مقابل به گونه ای نقض آن دشوار باشد، هدف خود را اثبات کند.(شهید ثانی، 954، صص، 114، 111)
می شود گفت که مناظره، ابزاری اقناعی در ارتباطات میان فردی با ماهیت تعاملی است که در بیشتر اوقات به سمت تبادلی شدن نیز سوق می یابد، به نظر می رسد در دیدگاه امامان معصوم(علیهم السلام)، اقناع به منزلۀ بروز تغییر اندیشه ورانه، آگاهانه و اختیاری در مخاطب است و ایمه هدی(علیهم السلام) دیدی انسانی در جهت مصالح مخاطب به وی داشته اند.(سپنجی، 1390، صص، 22، 24)
بنا بر این هدف اصلی از مناظره آن است که دو طرف گفت وگو، به یاری یکدیگر، تلاش می کنند که به کشف حقیقت نایل آیند و مشکلی را بگشایند.
2) انواع و اقسام مناظره
هانطور که گذشت در مناظره اهداف مختلفی دنبال می شود؛ گاه هدف از مناظره اثبات حق است و گاهی مراد از آن اسکات خصم است؛ و گاهی هم می تواند هدف از آن نه اثبات و نه اسکات بلکه آموزش باشد، بنابراین، مناظره کننده باید با مقصد و هدف مخاطب در مناظره آشنایی کامل داشته باشد، در این قسمت، به بیان اقسام مناظره به صورت مختصر اشاره کرده و بهترین و مناسب ترین آنرا مشخص بر می گزیده می شود، در منطق ارسطوی مناظره به پنج قسم تقسیم می شود.
2-1) مناظره جدلی
این نوعی از مناظره عمدتاً به دو بخش تقسیم می شود، جدال مثبت و به حق که مورد تأکید قرآن است و در آن بحث های منطقی و گفتگو برای تبیین مسایل و توضیح حقایق و آگاهی از نقطه نظرهای یکدیگر و رسیدن به واقعیات مورد نظر است.(مکارم شیرازی،1384، ج3، ص 288) و جدال منفی(گفتگوی لجاجت آمیز) یا جدال به باطل که با بحث های پرخاشگرانه و ستیزه جویانه، هدف صحیح و مطلوب دنبال نمی شود، و اینگونه مناظره ها در مسیر روشن شدن حقایق نیست بلکه هدف از آن اعمال خصومت یا تعصب و لجاج و برتری جویی و خودنمایی و اظهار فضل در برابر دیگران است(مکارم، شیرازی، 1384، ج3، 228).
لذا باید توجه داشت که مناظره یا مجادله اگر در مسیر حق و متکی به منطق و برای تبیین واقعیتها و ارشاد افراد بی خبر بوده باشد ممدوح است، و اگر متکی به دلائل واهی، و ناشی از تعصب و جهل و غرور، و به منظور اغفال این و آن صورت گیرد مذموم است.
مرحوم مظفر در کتاب المنطق می فرماید: «ان الجدل لغة هو اللدد و اللجاج فی الخصومة بالکلام مقارنا غالبا لاستعمال الحیلة الخارجة احیانا عن العد و الانصاف و لذا نهت الشریعة الاسلامیة عن المجادلة لا سیما فی الحج و الاعتکاف» (مظفر، 1368، 331) و یمکن التعریف بعبارة اخری: الجدل صناعة تمکن الانسان من اقامة الحجج المولفة من المسلمات او من ردها حسب الارادة و من الاحتراز عن لزوم المناقضة فی المحافظة علی الوضع» (مظفر، 1368، ص533)
یعنی جدل در لغت به معنی ستیزه و لجاجت ورزیدن در خصومت کلامی است که غالبا همراه با به کارگیری نیرنگ و حیله بوده و در بعضی موارد بیرون از دایره عدل و انصاف است و به همین خاطر شریعت اسلامی از مجادله به خصوص هنگام حج و اعتکاف نهی کرده است. ولی در اصطلاح صناعتی است که انسان را بر اقامه ادله تشکیل شده از مسلمات یا رد آنها طبق خواست خودش قادر می سازد و نیز به او این قدرت را می دهد که به گونه ای از وضع خود دفاع کند که نقضی بر او وارد نشود، در مجموع جدال بر سه قسم، تقسیم می باشد: الف-جدال غیر احسن(باطل) ب-جدال حسن ج-جدال احسن که از منظر قرآن، تنها جدال احسن مورد تایید می باشد «و جادلهم بالّتی هی أحسن» (نحل /125) و با آنها به روشی که نیکوتر است، جدال و مناظره کن.
2-2) مناظره خطابی
مناظره خطابی مناظره ای است که در آن از قضایای اقناعی استفاده می شود. شیخ محمد رضا مظفر رحمه اللّه می فرماید: انها صناعة علمیة بسببها یمکن اقناع الجمهور فی الامر الذی یتوقع حصول التصدیق به بقدر الامکان.(مظفر، 1368، 369) خطابه صناعتی است علمی که به سبب آن می توان عموم مردم را در امری که توقع حصول تصدیق به آن است، به مقدار امکان قانع نمود.
همچنین خواجه نصیر الدین طوسی در ذیل آیه شریفه «ادع إلی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتی هی أحسن» (نحل/125) با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما و با آن ها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن، نقل کرده است که مقصود از حکمت، برهان می باشد و مراد از موعظه حسنه، خطابه، و مقصود از«جادلهم»جدل است. (طوسی، 1371، 430)
بنا بر این از این سه نوع مناظره، به جز جدال غیر احسن، که مطلوب و مورد تأیید شرع و عقل نمی باشد، دو قسم دیگر مورد تأیید شارع است.
3-2) مناظره شعری
شعر در علم منطق، سخنی خیال انگیز است که سبب تأثّر روحی دل خواه درمخاطب می شود شعر در منطق یکی از صنعت های پنج گانه است که در این تعریف منطقی، سخن جنس آن و خیال انگیز بودن فصل آن است و با تعریف شعر در ادبیات اندکی تفاوت دارد. در شعر منطقی وزن و قافیه و سایر شرایط ادبی ضرورت ندارد، از این رو اگر سخنی وزن و قافیه داشته باشد اما از جنبه تخیل تهی باشد، از نظر منطق شعر محسوب نمی شود، از این رو برانگیختن قوه تخیل شرط اصلی شعر در منطق است.(عالمی، 1389، 30)
بنا بر این مناظره شعری مناظره ای است که مناظره کننده برای تأثیرگذاری بر عواطف مردم از شعر بهره می برد، مرحوم مظفر در تعریف شعر می گوید: «انه کلام مخیل مولف من اقوال موزونة متساویة و مقفاه» (مظفر، 1368، 405) شعر کلامی است خیال انگیز، مرکب از عباراتی موزون، برابر و قافیه دار.
4-2) مناظره مغالطه ای
مغالطه و سفسطه آن است که انسان از قیاس هایی که شبیه برهان اند، برای محکوم کردن خصم خود استفاده کند؛ در حالی که آن را در واقع نمی توان برهانی نامید؛ زیرا یا در شکل و صورت قیاس اشکال وجود دارد، یا از نظر مادّه مشکل وجود دارد و مغالطه کننده از ترفندها و تاکتیک هایی استفاده می کند تا به هرنحو ممکن بر حریف غالب آید.
مرحوم مظفر می گوید: «المغالطة: کل قیاس نتیجته تکون نقضا لوضع من الاوضاع یسمی باصطلاح المنطقیین تبکیتا باعتبار انه تبکیت لصاحب ذلک الوضع» (مظفر، 1368، 419) هرقیاسی که نتیجه آن نقض یک وضع باشد در اصطلاح منطق دانان تبکیت نامیده می شود؛ زیرا آن قیاسی صاحب آن اعتقاد را مغلوب کرده و شکست می دهد.
5-2) مناظره برهانی
بُرهان، قیاسی است که مقدمات آن منحصراً از قضایای یقینی یا یقینیات (محسوسات، تجربیات، اوّلیّات و متواترات) یا از قضایایی که در تحلیل منتهی به یقینیات شود، تألیف شده باشد، بنابراین قیاس برهانی، قیاسی است که هم صورت و هم مادّه آن هر دو در نهایت اتقان است، بنابراین نتیجه اش کاملاً قابل اعتماد است و در آن مجال تشکیک نیست.(عالمی، 1389، ص 28)
بنا بر این مناظره برهانی به مناظره ای اطلاق می شود که یا مقدمات استدلال در آن، از مقدمات یقینی تشکیل شده باشند، مثل(اولیات، محسوسات، متواترات و تجربیات) و یا اینکه مقدمات آن یقینی نیستند، اما به مقدمات یقینی منتهی می شوند، مثل (فطریات و حدسیات) و از مهم ترین نوع مناظره و گفتگو ها همین مناظرۀ برهانی است؛ زیرا مناظره کننده در آن می تواند با بهره گیری از ادلۀ متقن و مبرهن، در جهت اثبات حق زودتر به نتیجه برسد؛ چون مقدمات آن یقینی می باشد.
3) سبک مناظره ای امام صادق (ع) در اثبات امامت.
مناظرات با ادبیات ادبیات مسالمت آمیز و استدلال عقلی، منطقی و نقلی یکی از شیوه های مهم در سیره امامان معصوم (ع) بوده است، که به صورت مختصر مورد بحث و برسی گرفته می شود.
1-3) سبک عقلی
یکی از روش های مهم در مناظره که در سیره تمام ایمه (ع) دیده می شود، استفاده از سبک و روش عقلی می باشد، امام صادق (ع) نیز برای اثبات امامت از این روش استفاده کرده اند، دوران حیات امام صادق (ع) دوران معرکۀ آرا و عقاید در گسترة وسیع عالم اسلام است که دامنۀ آن به شرق و غرب جهان توسعه پیدا کرده بود، در این دوره، مکاتب مختلف فکری ادبی ظهور کردند: مثل مکاتب نحوی بصره، کوفه و بغداد و مکاتب کلامی معتزله و اشاعره و همچنین ترجمۀ آثار یونانی، رومی، هندی و ایرانی؛ شکل گیری مکاتب فقهی حنبلی، شافعی و مالکی و گسترش شاخه های مختلف علوم طبیعی و فرقَ گوناگون در فضای نسبتاً باز ایجادشده، رونقی در علوم و فرهنگ اسلامی ایجاد کرد. (آذر شب، 1392، ص 36-37)
از سوی در عصر امام صادق (ع) درگیری ها و منازعات بر سر قدرت در دوره انتقالی حاکمیت از امویان به عباسیان، فرصت مناسبی فراهم آورد تا امام صادق(ع) به تأسیس دانشگاه و مکتبی بزرگ با حضور هزاران شاگرد برای تبیین اسلام حقیقی همت گمارند. حضرت به علت اهمیت و کارایی شیوة بحث علمی و مناظره، از بحث با صاحبان و نمایندگان ادیان وفرَق مختلف، به ویژه در زمانهایی مانند ایام حج، استقبال می کردند؛ در کنار این، به تدریس مهارتها و شیوه های مناظره به دانشجویان خاص و اصحاب نزدیک خود می پرداختند و آنان را برای مقابلۀ علمی با جریانهای انحرافی تشویق و تشجیع می کردند. تربیت افرادی مانند هشام، که هارون الرشید زبان او را در نفوس مردم کارگرتر از هزار شمشیر می دانست، یا فردی مانند علی بن محمد بن نعمان بحلی کوفی، از دیگر برنامه های امام برای مقابله با افراد و گفتمانهای مقابل بود (سلیمان، 1384، 25 -26)
شیوه امام صادق (ع) در مناظرات، همواره با بیان نرم و استدلالی همراه بوده است و این روش تاثیرگذار خاصی داشته است به گونه ای که، حتی در مواردی به شیعه شدن مخالفان منجر می شد، به عنوان مثال می توان به مناظره امام صادق(ع) با مرد شامی اشاره کرد، شهر شام در آن زمان تحت تاثیر بنی امیه بود، یکی از مردان شهر شام با سفر به مدینه از امام صادق(ع) خواست که با او مناظره کند، امام در نزد اصحاب برجسته خود همچون هشام بن حکم نشسته بود و به آن مرد شامی گفت که بیا با اصحاب من مناظره کن، اگر بر آنها غالب شدی، بر من هم غلبه خواهی کرد. سپس امام صادق (ع) به او گفت که در چه زمینه ای می خواهی مناظره کنی، امام اصحاب خود را در زمینه های مختلف از جمله فقه، متخصص بار آورده بود. در نهایت آن مرد شامی در مناظره با اصحاب امام صادق(ع) مغلوب شد و سپس به امام گفت که من را از اصحاب خود قرار بده و امام صادق(ع) هم به اصحاب خودشان گفتند که این مرد شامی را تعلیم بدهید.(کلینی، 1407، ج1، ص 172-173)
در تشریح شیوة مناظرات امام صادق(ع) می توان گفت که ایشان در دفاع از اصل توحید با الهام از قرآن کریم، راهبرد اثبات علت از راه معلول و توجه به صنع خداوند را در پیش می گرفتند و با استدلال عقلی و منطقی و با بهره گیری از واژگانِ کوتاه، گویا و مستدل به بیان براهین خود می پرداختند. حضرت گاه از کلام خصم بهره می گرفتند و الزامات و نتایج منطقیِ آن را بیان کرده، وی را به نادرستی ادعای خود واقف می کردند.(حسینی، 1384، 218-240)
به طور کلی، الزام طرف مناظره با استفاده از دانسته های مردم، بهره گیری از تمثیل و تشبیه، برانگیختن نیروی خرد طرف مناظره، اثبات وجهۀ عقلانی احکام و اهمیت تفکر، اجازة پرسش و آزادی بحث، تأکید بر رعایت انصاف، تکیه بر دلایل متقن به جای استفاده از شیوة مغالطه، احترام و تکریم متقابل، بیان اصول و معیارهای کلی و عقلانی، استفاده از شیوة جدل برای ارشاد، هدایت نظم منطقی مباحث و سامانۀ علمی، و الزام طرف مقابل به پذیرش اشتباه خود، از مختصات مناظره های امام محسوب می شود.(تقی زاده، 1386، ص 114-122)
2-3) سبک نقلی
یکی از ویژگی های مهم در مناظرات، امام صادق (ع) به کارگیری از روش نقلی یعنی استدلال به آیات قرآن و سیره و سخن پیامبر(ص) بود. زیرا آیات قرآن، به دلیل قطعیت، جایگاه ویژه ای در میان مسلمانان دارد و امامان معصوم در مسائل مختلف بدان استناد می کردند و آن را به عنوان یک اصل مهم و اساسی در زندگی، به ویژه در ارتباط با دیگران، به کار می گرفتند.
امام صادق (ع) می فرماید: «انَّ الْأَئِمَّهْ فِی کِتَابِ اللَّه عزَّوَجَلَّ إِمَامَانِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَا بِأَمْرِ النَّاسِ یقَدِّمُونَ أَمرَ اللَّهِ قَبْلَ أَمْرِهِمْ وَ حُکْمَ اللَّهِ قبْلَ حُکْمِهِمْ قَالَ وَجَعَلْناهُمْ أَئِمةً یدْعُونَ إِلَی النَّارِ یُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمرِ اللَّه وَ حُکْمَهُمْ قَبْلَ حُکْمِ اللَّهِ وَ یَأْخُذُونَ بِأَهْوَائِهِمْ خِلَافَ مَا فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ» همانا امامان در کتاب خدای تعالی، دو گروه هستند؛ خداوند می فرماید: « و ایشان را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می کنند» نه به امر مردم؛ دستور خدا را بر دستور مردم و حکم خدا را بر حکم آنها ترجیح می دادند و بازهم می فرماید: « گروه دیگر را امامانی قرار دادیم که به سوی آتش می خوانند»؛ امر خود را بر دستور خدا و حکم خود را بر حکم خداوند مقدم داشته و از هوای نفس خویش پیروی می کنند و برخلاف آنچه در کتاب خداوند است.(کلینی، 1407، ج1، ص 216)
از این روایت به روشنی می توان فهمید که منظور از «امر» در آیات هدایت به امر، و نهی تشریعی است، نه امر تکوینی و تصرف در قلوب مردم، بر همین اساس، نویسنده منشور جاوید پس از طرح دیدگاه صاحب المیزان در مفهوم امامت، ذیل عنوان «پایه استواری این نظریه» می نویسد: «در این که برخی از شخصیت های والا می توانند علاوه بر هدایت تشریعی، دارای هدایت تکوینی گردند سخنی نیست؛ هر چند اثبات آن، نیاز به دلیل قطعی دارد، ولی تفسیر امام به کسی که دارای چنین هدایت تکوینی است، شاهد روشنی ندارد» (سبحانی، 1425، ج5، ص 241)
امام صادق (ع) در موارد مختلف از مناظرات و گفت گوی های که داشته اند، به شأن و جایگاهی امامت اشاره کرده است، گاهی با به کاربستن برخی واژگان رفیع، به عظمت جایگاه امامت اشاره کرده اند، ایشان دست کم سی بار از مفهوم «حجت الله» (محمد بن صفار، بصایر الدرجات، ص 26، 122) شش بار از مفهوم «امین الله»،(محمد بن ابراهیم نعمانی، ص 85، طوسی، ص44، محمد بن علی صدوق، ص205) پنج بار از مفهوم «أولی الأمر»، (کلینی، 1407، ج1، 287) دو بار از مفهوم «وجه الله» (صدوق، ص 151، حسن بن صفار، ص 66) و یک بار از مفهوم «نور الله» (کلینی، 1407، ج1، ص 194) استفاده کرده اند که هر یک از این واژگان، خود می تواند آیینه و بابی به سوی معرفت امام و شأن و جایگاهی امامت باشد.
البته که تبیین و جایگاه امامت، به همین موارد خلاصه نمی شود، در روایات از امام صادق (ع) نقل شده است که منازل اهل بیت محل رفت و آمد ملائکه، خانۀ رحمت، عهد خدا، حرم الله الاکبر، معدن علم و... معرفی می شوند، (کلینی، 1407، ج1، 221) آن حضرت در خطبه ای دیگر، به طور علنی امام را حجت خدا، واسطۀ فیض خداوند معرفی می کردند. (کلینی، ج1، 204، 205) در این دوران، تأویل های باطنی از آیات و تطبیق آنها بر ائمه (ع) به چشم می آید؛ چنان که محسودون (کلنی، 1407، ج1، ص 206) در علم، بر ایشان تطبیق می یابد.
قرآن کریم در سوره نحل در آیۀ 16 می فرماید: «و علامات و باالنجم هم یهتدون»،(نحل/16) نجم به رسول خدا (ص) و علامات بر ائمه (ع) تطبیق شده است (کلینی، ج1، 206-207) هم چنین مقصود از آیات در آیۀ «و ما تغْنِی الْآیاتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا یؤْمِنُون»،(یونس/ 101) همان ائمه(ع)، و مقصود از «نذر» پیامبران معرفی می شود. (صفار، ص، 65) همچنین مقصود از «أوتوا العلمَ» در آیۀ «بل هو آیات بینات فی صدور الذین اوتوا العلم»، بر امامان تطبیق می یابد. (کلینی، ج1، ص 213) و «ائمۀ یهدون بأمرنا» (انبیاء/73) همان ائمۀ اطهار (ع) معرفی شده که مسیر آنها استوار ترین راه دانسته می شود که قرآن کریم بشریت را به سوی آن رهنمای می کند.(کلینی، ج1، ص 216).
شاید خطبه ای که اسحاق بن غالب از امام صادق (ع) در باب جایگاه امامت نقل کرده است، جامع ترین سخنان باشد، برخی از فرازهای این خطبه چنین است: «همانا خدای تعالی به وسیلۀ امامان (ع) از خاندان پیامبرش (ص)، دینش را آشکار فرمود و از راه روشن خود، به وسیلۀ ایشان پرده برداشت و برای آنان از درون سرچشمه های دانش خود دری گشود، پس، از امت محمد (ص) هر که حق واجب امام خود را بشناسد، شیرینی ایمان خود را خواهد چشید و حُسن اسلامش را خواهد شناخت؛ زیرا خدای تعالی امام را نشانه ای برای خلق خود گماشته است و او را حجتی بر فرمان برداری خود قرار داد. (نعمانی، 1397، ص 225 -229) پس آنها (امامان) نسبت به مشکلات، تاریکی ها و سنّت های پوشیده و مخفی و فتنه هایی که به اشتباه بشر را به انحراف می کشانند آگاه است؛ و همواره خداوند آنان را برای خلق خود از فرزندان حسین (ع) از پس هر امامی (یکی پس از دیگری) اختیار می کند، آنان پیشوایانی به حقی از جانب خدا و حجت های خداوند هستند که بندگان خدا به پیروی از سیره و روش انها دین داری می کنند و شهرها با نور ایشان روشنی می یابد و به برکت آنان آثار دیرینه رشد می یابد، خداوند آنان را مایۀ زندگی مردم و چراغ هایی برای تاریکی و ستون های اسلام قرار داده است. قلم تقدیر تغییرناپذیر الهی بدین گونه دربارۀ ایشان جریان یافت (که چنین باشند) هنگامی که در عالم ارواح او را آفرید و نیز در عالم اجساد که پیکرش را به وجود آورد، زیر نظر خود او را ساخت، او پیش از خلقتش به صورت انسانی سایه ای در جانب راست عرش خدا بود و در علم نهانی خداوند، حکمت به او داده شده بود. خداوند او را با علم خویش برگزید و به دلیل پاکی اش اختیار فرمود. او یادگار آدم (ع) و برگزیده از میان ذریۀ نوح (علیه السلام) و اختیارشده از تبار ابراهیم (علیه السلام) و چکیده ای از نسل اسماعیل (علیه السلام) و خلاصه ای از عترت محمّد (صلی الله علیه و آله) است. همواره مورد توجه خاص خداوند بوده و هست و او را به وسیلۀ فرشتگانش نگهداری می کند و» (کلینی، 1407، ج1، ص 269، 270)
امام صادق(ع) در مناظره با نمایندگان دیگر فرَق، بیشتر به کتاب آسمانی مسلمانان استناد داده اند؛ یا اگر غیر مسلمانانی برای تخطئۀ آیات قرآن، برخی فرازهای کلام الهی را مورد استفاده قرار می دادند، امام(ع) با ادلۀ عقلی و نقلی یا استناد به دیگر آیات، پاسخ آنها را می دادند. برای مثال، وقتی زندیقی این آیه را «ان الله علی العرش استوی» (طه/ 5) خدای رحمان بر عرش استیلا دارد، دال بر مکان مند بودن خدا می دانست، امام به این آیه «وسع کرسیّه السماوات و الارض» (بقره/ 255) استناد کردند که: «کرسی او آسمان ها و زمین را در بردارد. یا برای تفسیر آیۀ «لاتدرکه الابصار و هو یدرکه الابصار و هو الطیف الخبیر» (انعام/ 103) چشم ها او را نمی بینند و او بینندگان را می بیند، برای توضیح مفهوم بصر که به معنای فهم است، آیۀ 104 سورة انعام توضیح می دهد: از سوی پروردگارتان برای شما نشانه های روشن آمد، که به وسیله آن حق را می شود ببیند.
از جمله در مناظره با ابوقره می بینیم، هنگامی که ابوقره یک روایت را به عنوان شاهد آورد، حضرت آن را قبول نکرد و آیاتی از قرآن را برای او خواند، ابوقره از حضرت پرسید: بنابراین، شما این حدیث را تکذیب می کنی و قبول نداری؟ حضرت در جواب فرمودند: «اذا کانت الروایة مخالفة للقرآن کذبتها و ما اجمع المسلمون علیه انه لا یحاط به علما و لا تدرکه الابصار و لیس کمثله شی» (طبرسی، 1403، ص376) اگر روایت مخالف قرآن باشد، آن را تکذیب می کنیم. آن چیزی که مورد اتفاق همه مسلمان هاست، این است که «لا یحیطو به علما» (طه/ 110)، علم انسان نمی تواند احاطه به خدا داشته باشد، «لا تدرکه الابصار» (انعام / 103)، او را جسم های ظاهری درک نمی کنند، «لیس کمثله شی» (شوری/ 110)، هیچ چیزی مانند او نیست.
بنا بر این از سخنان امام صادق (ع) معلوم می شود، که در مناظرات و گفت گوی محور قرآن کریم بوده است و چنان که اگر روایتی موافق قرآن نبود، تکذیب می کردند.
3-3) سبک عرفی
یکی از سبک هایی مهم در مناظرات، مناظره به سبک و سیاق عرفی یا همان موعظه و خطابه است، این روش بیشتر جنبه پند و اندرز دارد، که در راستای اقناع طرف مخالف به کار گرفته می شود، مناظره خطابی مناظره ای است که در آن از قضایای اقناعی استفاده می شود، شیخ محمد رضا مظفر (ره) می فرماید: «انها صناعة علمیة بسببها یمکن اقناع الجمهور فی الامر الذی یتوقع حصول التصدیق به بقدر الامکان» (مظفر، 1368، ص 369) خطابه صناعتی است علمی که به سبب آن می توان عموم مردم را در امری که توقع حصول تصدیق به آن است، به مقدار امکان قانع نمود.
چنانچه خواجه نصیر الدین طوسی در ذیل آیه شریفه «ادع إلی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتی هی أحسن» (نحل/ 125) با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما و با آن ها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن، نقل کرده است که مقصود از حکمت، برهان می باشد و مراد از موعظه حسنه، خطابه، و مقصود از «جادلهم»جدل است. (طوسی، بی تا، ص، 530)
امام صادق(ع) در مناظره با زندیق مصری، از سه شیوه، از جمله از شیوه موعظه و خطابه نیز بهره استفاده کرده است، متن مناظره به این صورت است:
هشام بن حکم گوید: در مصر زندیقی بود که سخنانی دربارة علم امام صادق (ع) شنیده بود، او به مدینه آمده بود، تا با آن حضرت بحث و مناظره کند، وقتی شنید که امام(ع) به مکه رفته است، راهی مکه شد تا در آنجا به مقصود خویش برسد، در مسجدالحرام با امام(ع) مشغول طواف کعبه بودیم که ما را دید، نامش عبدالملک و کنیه اش ابو عبدالله بود، هنگام طواف، شانه اش را به شانة امام زد، حضرت پرسیدند: «نامت چیست؟» گفت: «نامم عبدالملک.» از کنیه اش پرسید؟ گفت: «کنیه ام ابوعبدالله.» حضرت پرسید: «این مَلِکی که تو بندة او هستی؟ از ملوک زمین است یا آسمان و نیز به من بگو پسر تو بندة خدای آسمان است یا بندة خدای زمین؟ هر جوابی که بدهی، محکوم خواهی شد»، زندیق خاموش ماند و نتوانست جواب بدهد.
هشام می گوید: به زندیق گفتم: «چرا پاسخ نمی دهی؟» از سخنم برآشفت و ناراحت شد، امام(ع) فرمود: «چون از طواف فارغ شدیم، نزد ما بیا.»
زندیق در پایان طواف، نزد امام آمد و در مقابل آن حضرت نشست و ما هم کنار او نشستیم، امام به زندیق فرمود: «قبول داری که زمین زیر و زبری دارد؟» گفت: «آری.» فرمود: «زیر زمین رفته ای؟» گفت: «نه.» فرمود: «پس چه می دانی که در زیر زمین چیست؟» گفت: «نمی دانم ولی گمان می کنم زیر زمین چیزی نیست.» فرمود: «گمان، درماندگی نسبت به چیزی است که نتوانی به آن یقین کنی.» آنگاه فرمود: «به آسمان بالا رفته ای؟» گفت: «نه.» فرمود: «می دانی در آن چیست؟» گفت: «نه.» فرمود: «شگفتا، از تو که نه به مشرق رسیدی و نه به مغرب، نه به زمین فرو شدی و نه به آسمان بالا رفتی و نه از آن گذشتی تا بدانی پشت آسمان ها چیست، با این حال، آنچه را در آنهاست منکر شدی؟ مگر عاقل چیزی را که نفهمیده انکار می کند؟!»
زندیق گفت: «تاکنون کسی غیر از شما با من این گونه سخن نگفته است.» امام(ع) فرمود: «بنابراین، تو در این موضوع شک داری که شاید باشد و شاید نباشد.» گفت: «شاید چنین باشد.» امام(ع) فرمود: «ای مرد، کسی که نمی داند، بر آن که می داند برهانی ندارد، نادان را حجتی نیست، ای برادر اهل مصر، از من بشنو و دریاب، ما هرگز دربارة خدا شک نداریم، مگر خورشید و ماه و شب و روز را نمی بینی که به افق در آیند بدون آن که با هم مشتبه شوند، از روی اضطرار بازگشت می کنند و مسیری جز مسیر خود ندارند، اگر قوّة رفتن دارند، پس چرا بر می گردند و اگر مجبور و ناچار نیستند، چرا شب، روز نمی شود و روز شب نمی گردد؟ ای برادر اهل مصر، به خدا آنها برای همیشه به ادامه وضع خود ناچارند وآن که ناچارشان کرده، از آنها فرمانرواتر (محکم تر) و بزرگ تر است.» زندیق گفت: «راست گفتی.»
سپس امام فرمود: «ای برادر مصری» به راستی آنچه به او گرویده اید و گمان می کنید که دهر است، اگر مردم را می برد، چرا آنها را بر نمی گرداند و اگر بر می گرداند، چرا نمی برد؟ همة مردم در رفتن شان از این جهان مضطرند.»
برادر مصری: چرا آسمان افراشته و زمین نهاده شده؟ چرا آسمان بر زمین نیفتد؟ چرا زمین بالای طبقاتش سرازیر نمی گردد و آسمان نمی چسبد و کسانی که روی آن هستند به هم نمی چسبند؟»
زندیق به دست امام(ع) ایمان آورد وگفت: «خداوندکه پروردگار و مولای زمین وآسمان است، آنها را نگه داشته است.» حمران که در مجلس حاضر بود گفت: «فدایت شوم، اگر زنادقه به دست تو مؤمن شوند عجب نیست؛ زیرا، کفار هم به دست پدرت ایمان آوردند.» بعد آن تازه مسلمان عرض کرد: «مرا به شاگردی بپذیر.» امام(ع) به هشام فرمود: «او را نزد خود نگهدار و تعلیمش ده.» (کلینی، 1407، ج1، 74- 72. مجلسی، 1403، ج3، ص، 52 -51).
نتیجه گیری
از تحقیق و بررسی های انجام شده بدست می آید، که امام صادق (ع) به عنوان داناترین و باتقواترین فرد جامعة اسلامی، مرجع دینی، علمی و سیاسی جامعه بوده است، از این رو بیش از همه، شایستگی لازم را برای رهبری و مدیریّت جامعه را دارا بودند، قرآن در اندیشه، گفتار و کردار ایشان، تجسّم و عینیّت تمام یافته بود، سیرة کریمانه و سخن حکیمانة آن امام همام، مستقیم یا غیرمستقیم، روشنگر افکار و اندیشه مردم در ابعاد مختلف بوده است، مناظره و گفت گوی های علمی امام صادق (ع) یکی از برترین و مهمترین وسایل تبلیغی و آموزشی به شمار می رود، به گونه ای که در زمان امام صادق (ع) محافل و جلسات علمی و مناظره های متعدد و بی شماری در میان اصحاب و هواداران یک فکر خاص، با دانشمندان که از یک مکتب و فکری خاصی حمایت می کردند، بر گزار می شد، مباحث مطرح شده در این مناظرات بیشتر بحث های تفسیری، روایی، کلامی، و فلسفی بوده که به شیوه برهان و جدل منطقی برگزار می شد و امام صادق (ع) سعی داشتند که از شرایط زمان و مکان بر گزاری جلسات، برای تبلیغ رسالت الهی خویش بهترین و بشترین استفاده را بکنند، در شیوه مناظره امام صادق (ع) می توان به سبک و سیاق هایی عقلی، نقلی و عرفی اشاره کرد، در سبک عقلی، از دلایل متقن عقلی و منطقی که هر عقل سلیمی آن را می پذیرد، استفاده می کردند در روش نقلی از آیات قرآنی که قطعیت آن بر همگان روشن است و نیز از سیره و سنت پیامبر (ص) بهره می بردند و در سبک و روش عرفی به پند و اندرز که یکی از شیوه های مناظره برای اقناع مخاطب است می پرداختند.
منابع
قرآن کریم
- ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب،بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1995 م.
- تقی زاده، حسن و علی رضاداد، مناظرات امام رضا (ع): ویژگیها و روشها، مشکوه، ش 94،بهار1386.
- حسینی، میروصفی، سیده فاطمه، شیوة مناظرات انبیاء و امام صادق(ع)، تهران: چاپ و نشر بین الملل، 1384.
- دهخدا، علی اکبر، موسسه دهخدا، تهران، بی تا.
- سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، موسسه امام صادق (ع) 1405.
- سپنجی، امیر عبد الرضا، اقناع و تغیر نگرش، جایگاه آن در سیره ارتباطی امامان معصوم، مروری بر مناظرات مکتوب حضرت امام رضا (ع) فصلنامه دین و ارتباطات، دوره 18، شماره 40، 1390، ش.
- سلیمان، عبدالامیر، دور العلمی و الثقافی الامام جعفر الصادق، مجموعه مقالات منتخب همایش سراسری علم و معرفت و تضارب آراء در مکتب جعفری، تهران: مرکز تحقیقات حوزه معاونت پژوهشی دانشگاه امام صادق(ع) واحد خواهران، 1384.
- شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، بی جا، 954، ق.
- صدوق، محمد بن بابویه، عیون اخبار الرضا تحقیق مهدی لاجوردی، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378، ش.
- صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1404 ق.
- طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل الجاج، ج1، چاپ سوم، مشهد: نشر مرتضوی، 1403ق.
- طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القران،: دارالکتب الاسلامیۀ، بی تا.
- فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، قم: دارالهجرۀ، 1405ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، اصول کافی، ج1،چاپ اول،تهران:نشر دار الکتب الاسلامیه، 1407 ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، موسسه الوفاء، 1404ق.
- محمد علی، آذرشب، تحلیل گفتمان، احتجاجات و مناظرات امام صادق (ع) 1382، ش.
- مظفر، محمد رضا، المنطق، ج 1، چاپ دوم، قم: موسسه نشر الاسلامی، 1368. ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن،ج3،قم: مدرسه الامام علی بن ابی طالب،1384.
- نعمانی، محمد بن ابراهیم، کتاب الغیبۀ، ترجمه محمدجواد غفاری، تهران: مکتبۀ الصدوق، 1397ق.