ماهان شبکه ایرانیان

مکتب تفسیری امام علی بن موسی الرضا علیه السلام

مکتب تفسیری امام رضا (ع) با عنایت به ویژگی خاص دوران آن حضرت از اهمیت خاصی برخوردار است. این اهمیت به علّت ویژگی خاص دوران حیات و امامت ایشان است

مکتب تفسیری امام علی بن موسی الرضا علیه السلام

مقدمه

مکتب تفسیری امام رضا (ع) با عنایت به ویژگی خاص دوران آن حضرت از اهمیت خاصی برخوردار است. این اهمیت به علّت ویژگی خاص دوران حیات و امامت ایشان است. دوران امامت امام رضا (ع) به دو دوره حساس حیات مبارکشان یعنی دوران سکونت در مدینه و دوران سکونت در مرو یا به عبارت دیگر، دوران پیش از ولایت عهدی و دوران پس از آن تقسیم می شود (حکیمی، امام در عینیت جامعه، ص62-76) که هر یک برای جهان اسلام، به ویژه شیعه از اهمیت خاصی برخوردار است؛ زیرا در دوران سکونت در مدینه به علّت شهادت پدر بزرگواش، امام هفتم شیعیان، فرصتی مناسب برای ایشان پیش آمد که باعث نشر معارف اسلامی شد.

در دوران سکونت در مرو نیز امام(ع) تا حدودی دارای مصونیت سیاسی بود و آزادانه و تقریباً بدون تقیه به نشر معارف اسلامی می پرداخت؛ زیرا مأمون ایشان را برای توجیه خلافت خویش و بهره برداری از وجود آن حضرت با امام ظاهراً مدارا می کرد. امام(ع) نیز از این فرصت به دست آمده نهایت استفاده را نمود و با درایت تام از پذیرش ولایتعهدی آن گونه که خواست مأمون بود، خودداری ورزید و در جلسات مناظره با دانشمندان آن روز آن گونه که شایسته بود، به تفسیر قرآن و بیان معانی اخبار می پرداخت تا آنجا که روایات و تفسیرهایی که امامان پیشین با تقیه و رعایت مسائل امنیتی بیان می داشتند، آشکارا بیان می فرمودند، به ویژه تفسیر بطنی و تأویلی آیاتی که در شأن اهل بیت(ع) بود.

با وجود این، از سیره امام رضا (ع) در تفسیر قرآن نکات ارزشمندی قابل برداشت است که می تواند ما را در تفسیر درست قرآن یاری نماید؛ لذا از آدابی که هر مسلمانی در قبال قرآن کریم دارد، تعامل با آن در جهت درک مفاهیم آن است. این امر میسر نمی شود مگر با انس با قرآن و قرائت و تلاوت آن و این امر نیز خود زمینه تفسیر قرآن را فراهم می سازد. در این میان اهتمام عالم آل محمد(ع)  چنان که گفته شد  نظر به مقطعی از دوران حیات علمی و سیاسی امامان معصوم(ع) که در آن قرار گرفته بود، از اهمیت شایانی برخوردار است؛ چرا که امام در شرایطی تفسیرهایی از قرآن را بیان می کردند که جو حاکم و ضد مکتب اهل البیت (ع)  یعنی مکتب خلفا که پرچمدار آن در آن ایام مأمون عباسی بود  درآیات بخصوصی دیدگاهی مخالف آن داشت. این امر به ویژه در جلسات مناظرة حضرت و بیان باطن و تأویل آیاتی که در باره اهل البیت(ع) است، نمود دو چندانی دارد؛ لذا می توان از آن به مکتب تفسیری امام رضا (ع) یاد کرد.

به هر حال روش تفسیر صحیح که بتوان به وسیله آن از تفسیر به رأی در امان ماند، آن است که از سوی اهل البیت (ع) آموزش داده شده و در قالب روایات به ما رسیده است؛ از این رو، روش شناسی تفسیر ائمه(ع) از اهمیت شایانی برخوردار است. در جستار حاضر، روش شناسی تفسیر امام رضا (ع) را در مکتب تفسیری ایشان مورد بررسی قرار می دهیم.

الف) روش کلّی تفسیر از دیدگاه امام رضا (ع)

بدیهی و روشن است که اگر کسی بخواهد به تفسیر قرآن بپردازد یا حکمی را از آن استنباط کند، باید از مباحث مربوط به الفاظ قرآن از قبیل عام و خاص، مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، و... در قرآن آگاهی داشته باشد و با استفاده از قواعدی خاص به اجتهاد در قرآن و استنباط حکم الهی و تفسیر کلام خداوند بپردازد؛ چه اجتهاد در ادله احکام و تفسیر قرآن بدون ردّ متشابه به محکم و تقیید مطلقات و تخصیص عمومات امکان ندارد (بهبهانی، الرسائل الاصولیه، ص23). همچنان که باید به ظواهر قرآن توجّه داشت، باید به نحو شایسته ای از روایات تفسیری اهل بیت (ع) نیز بهره گرفت؛ چه این دو، دو ثقلی هستند که هموراه درکنارهم و مکمّل یکدیگر و امان از گمراهی اند (ابن حنبل، المسند، ج3، ص14،17،26؛ نسائی، فضائل الصحابه، ص15؛ صدوق، کمال الدین، ص34، ح2؛ مجلسی، بحارالانوار، ج23، ص40، باب 7)؛ بر همین مبنا امام رضا (ع) می فرمایند: «من ردّ متشابه القرآن الی محکمه فقد هدی الی صراط مستقیم؛ کسی که متشابه قرآن را به محکم آن باز گرداند، به راه مستقیم هدایت گشته است» (حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 13، ص 85، ح 6).

از این حدیث اصالت و مرجعیت محکمات در تبیین متشابهات استفاده می شود. در این حدیث، برگرداندن آیات متشابه به آیات محکم نوعی تفسیر دانسته شده و راه مستقیم معرفی شده است. به علاوه، حدیث مذکور بر بهره گیری همگان از آیات محکم قرآن برای فهم متشابهات و جواز استفاده از چنین روشی دلالت می کند. به سخن دیگر مردم نیز می توانند با به کارگیری قواعد و اصول تفسیر، آیات قرآن را بفهمند و احکام آن را به دست آورند؛ یعنی فهم و تفسیر قرآن برای غیرمعصومان(ع) نیز امکان دارد و روایات فراوانی بر این امر دلالت می کند (برای نمونه، ر.ک: کلینی، ج 3، ص33، ح 4). از آنجا که امام(ع) قرآن مجسّم (ممثّل) است، در کلمات ایشان نیز همچون قرآن کریم، محکم و متشابه یافت می شود. لذا می افزاید: «إن فی اخبارنا متشابهاً کمتشابه القرآن ومحکماً کمحکم القرآن فردّوا متشابهها إلی محکمها و لا تتّبعوا متشابهها دون محکمها فتضلّوا؛ در خبرهای ما نیز متشابهات و محکماتی هست،مانند محکمات و متشابهات قرآن؛ پس شما متشابهات آن را به محکمات آن اخبار برگردانید و بدون توجّه به محکمات، از متشابهات پیروی نکنید؛ زیرا در این صورت گمراه خواهید شد» (عطاردی، مسند الامام الرضا (ع)، ج1، ص307، ح5).[1]

در حقیقت، تشابه در پاره ای اخبار خود سبب وجود اجمال در برخی روایات است (معارف، شناخت حدیث، ص50)؛ لذا ضرورت و لزوم ارجاع روایات متشابه به روایات محکم و به دست آوردن فهم درست معنای آنها از مبانی درایة الحدیث است که امام(ع) به آن تصریح کرده و آن را از مبانی و اصول فهم حدیث معرفی کرده است؛ زیرا احادیث محکم اساس تعالیم پیامبراکرم(ص) و ائمه(ع) را تشکیل می دهد و همچون آیات محکم که «امّ الکتاب» و اساس قرآن هستند (آل عمرآن، 7).

دیگر اینکه در روایات معصومان(ع) تأویل پذیری روایات متشابه و امکان سوء استفاده منحرفان به ویژه غالیان و دشمنان ایشان از معانی انحرافی وجود دارد (معارف، شناخت حدیث ص50)، چنانکه امام صادق(ع) نیز به این نکته توجه داده است: «أَنْتُمْ أَفْقَهُ النَّاسِ إِذَا عَرَفْتُمْ مَعَانِی کلَامِنَا إِنَّ الْکلِمَةَ لَتَنْصَرِفُ عَلَی وُجُوهٍ فَلَوْ شَاءَ إِنْسَانٌ لَصَرَفَ کلَامَهُ کیفَ شَاءَ وَ لَا یکذِب» (صدوق، معانی الاخبار، ص1؛ فیض، نوادر الاخبار، ص50).

آنچه بیان شد، در روایات تفسیری امام رضا (ع) به خوبی مشهود است به ویژه آنجا که دیدگاه های خویش را به احادیث پدران بزرگوارش مستند می سازد یا روایتی از آنان را تبیین می فرماید (صدوق، معانی الاخبار، ص181؛ همو، عیون اخبارالرضا (ع)، ج 1، ص370).

1- روش تفسیر قرآن به قرآن

این روش عبارت است از: تبیین معانی آیات قرآن و مشخص کردن مقصود و مراد جدی از آنها به وسیله یا با کمک آیات دیگر؛ به سخن دیگر، در این روش، قرآن، خود، منبعی برای تفسیر قرآن قرار می گیرد. به استناد روایات تفسیری پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) این روش تفسیری بهترین روش تفسیر قرآن دانسته شده است. پیشینه این روش، به عصر نزول قرآن و شخص پیامبر(ص) برمی گردد که از این روش برای تفسیر آیاتی از قرآن استفاده کرده و آن را به اصحاب آموزش داده است. پس از ایشان ائمه(ع) نیز همین شیوه را در پیش گرفته اند. علامه طباطبایی پس از نقد روشهای گوناگون تفسیر قرآن، روش تفسیر قرآن به قرآن را شیوه آموزگاران قرآن یعنی ائمه هدی (ع) می داند (المیزان، ج1، ص 15). چنین روشی از تفسیر قرآن از صحابه و تابعان نیز نقل شده است.

امام رضا (ع) نیز همچون دیگر اجداد طاهرینش(ع) از روش تفسیر قرآن به قرآن استفاده کرده اند. برای نمونه، ابراهیم بن ابی محمود می گوید: از ابوالحسن رضا (ع) تفسیر این آیه را پرسیدم که می فرماید: «ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم؛ خداوند بر دلهای ایشان و بر شنوایی آنان مُهر و ختم نهاده است» (البقره/7). فرمود: «ختم» آن است که به کیفر کفر ورزیدن، بر دل کافران مهر زنند، همان گونه که خداوند در جای دیگر می فرماید: «بل طبع الله علیها بکفرهم فلا یؤمنون إلا قلیلا؛ بلکه خدا به سبب کفرشان، بر دلهایشان مهر نهاده و در نتیجه، جز شماری اندک از ایشان ایمان نمی آورند» (النساء/155).

ابراهیم بن محمود ادامه می دهد: از امام پرسیدم: آیا خداوند بندگانش را مجبور به گناه می کند؟ فرمود: به آنان اختیار عطا می کند و ایشان را مهلت می دهد تا توبه کنند. پرسیدم: آیا خدا آنان را به کاری وا می دارد که توان آن را ندارند؟ فرمود: چگونه چنین چیزی ممکن است، در حالی که خود می فرماید: «وما ربک بظلام للعبید؛ و پروردگار تو بر بندگان ستم نمی ورزد...» (فصلت /46؛ ر.ک: آل عمران، 182؛ الانفال، 51؛ الحج، 10؛ ق، 29). و ادامه داد: پدرم موسی بن جعفر(ع) از پدرش جعفر بن محمد(ع) برایم حدیث کرد و فرمود: «من زعم أن الله تعالی یجبر عباده علی المعاصی أو یکلفهم ما لا یطیقون فلا تأکلوا ذبیحته ولا تقبلوا شهادته ولا تصلوا ورائه ولا تعطوه من الزکاة شیئا؛ هر کس بپندارد خداوند بندگان را به گناه وامی دارد یا آنان را به کاری فراتر از توانشان تکلیف می کند، ذبیحه او را نخورید، گواهی اش را نپذیرید، در ورای او نماز مگذارید (به او اقتدا نکنید) و چیزی از زکات به او نپردازید» (صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 113، ح 16).

امام در تفسیر این آیه افزون بر تفسیر قرآن به قرآن که معنای کلمه ای از قرآن را با آیه ای دیگر توضیح می دهد، به روایتی از پدر بزرگوارشان نیز در تفسیر آیه استناد نموده و نقش روایات مأثور را در تفسیر قرآن آشکار ساخته است.

2- بیان تأویل آیه و استشهاد به روایت تفسیری

امام رضا (ع) در مواردی ضمن بیان تأویل آیه به حدیثی از اجداد گرامی اش که در قالب تفسیر آیه بیان شده استشهاد می نماید و با این کار، مستند خویش را برای تفسیر تأویلی خویش بیان می دارد. روایت محمد بن فضیل از امام رضا (ع) ذیل آیه «أذن مؤذن بینهم أن لعنة الله علی الظالمین» (الاعراف/32) از این نمونه است که فرموده اند: «المؤذن أمیر المؤمنین(ع) یؤذن أذاناً یسمع الخلائق کلّها والدلیل علی ذلک قول الله عز وجل فی سورة براءة «وأذان من الله رسوله» (البراءة/4) فقال أمیر المؤمنین: کنت أنا الاذان فی الناس» (عطاردی، مسند الامام الرضا (ع)، ج 1، ص334، ش77؛ قمی، التفسیر، ص216)؛ آن مؤذّن، امیرالمؤمنین(ع) است و [در قیامت] به گونه ای اعلام می نماید که تمام خلایق می شنوند. دلیل آن این سخن خداوند است که در سوره برائة می فرماید: «وأذان من الله رسوله» که امیرالمؤمنین(ع) [در تفسیر آن] فرمود: «من آن اذان بین مردم بودم».

لازم به یادآوری است که اینکه حضرت امیر(ع) سوره توبه را در میان مردم خواندند و پیام برائت از مشرکان را اعلام نمودند، مورد اتفاق مسلمانان است که خود نیز به آن اشاره کرده اند. در این روایت، امام رضا(ع) علاوه بر بیان تأویل آیه، آن را به آیه ای دیگر مستند نموده است که تأویل آن نیز به وسیله اجداد گرامیش بیان شده است.

3- امام رضا (ع) و تفسیر آیات الاحکام

امامان معصوم (ع) خود مرجع و منبع احکام اند. با این حال، در موارد بسیاری نظر خود را در بیان احکام به قرآن مستند کرده اند. روایات تفسیری امام رضا(ع) در آیات الاحکام نیز به نوبه خود در خور توجه است. برای مثال ذیل آیه «الطّلاقُ مَرّتان فَاِمساک بِمَعروف اَو تَسریح بِاِحسان» (البقره/229) آمده است: ابوالقاسم فارسی در باره این آیه از امام رضا (ع) پرسید که خداوند می فرماید: «طلاق دو بار است. پس از آن یا بخوبی نگاه داشتن (امساک به معروف) یا به شایستگی آزاد کردن (تسریح به احسان)...». امام(ع) فرمود: «أما الإمساک بالمعروف فکف الأذی وإجباء النفقة؛ وأما التسریح بإحسان فالطلاق علی ما نزل به الکتاب؛ «امساک به معروف» آن است که از آزار و اذیت زن خودداری ورزد و نفقه او را بپردازد و «تسریح به احسان» آن است که بر پایه دستور قرآنی او را طلاق دهد» (عیاشی، تفسیر العیاشی، ج 1، ص 117؛ عطاردی، مسند الامام الرضا (ع)، ج 1، ص 316، ح 28).

3-1- بیان اجمال و فروعات فقهی آیات الاحکام

مجمل لفظی است که دلالت آن بر معنایش روشن و واضح نباشد. بنا به گزارش سیوطی در الاتقان تنها داود ظاهری منکر وجود لفظ مجمل در قرآن می باشد و دیگر دانشمندان اسلامی به وجود لفظ مجمل در قرآن اذعان دارند. اسباب و عوامل اجمال در آیه هرچه باشد،[2] این پرسش مطرح است که آیا لفظ مجمل همچنان بر اجمال خویش باقی مانده است یا از آن رفع اجمال شده است یا با در نظر گرفتن قواعد و اصول صحیح تفسیر، اجمال در لفظ و آیات قرآن قابل رفع است؟ سیوطی در پاسخ به دو سؤال نخست، دیدگاه صحیح را آن دانسته که مکلفین به احکام قرآن در عمل به آیات مجمل معطّل نمانده اند و از این گونه آیات رفع اجمال شده است (سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص641).

تبیین نیز عبارت از است بر طرف کردن اجمال از لفظ یا عبارت مجمل با الفاظی که اجمال را بر طرف کند. مبیَّن دو گونه است؛ متصل یعنی مبینی که بعد از لفظ مجمل در خود آیه آمده؛ منفصل یعنی مبیَّنی که جدا از متن آیه مجمل آمده است که ممکن است آیه ای دیگر از قرآن، حدیث پیامبر(ص) و طبق دیدگاه امامیه یا حدیث امامان معصوم (ع) باشد. برای نمونه، در آیه33 سوره المائده حکم کسی که با خدا و رسول او محاربه کند، به گونه ای بیان شده است که به ظاهر اجمال دارد. بر همین اساس امام رضا (ع) به گاه پاسخ پرسشی در این باره، ابتدا بر همان که از آیه فهمیده می شود، اشاره نموده و سپس در پی پرسش تفصیلی پرسشگر، با بیان فروعات دیگر مسئله، اجمال در مسئله را بر طرف فرمودند. این شیوه امام(ع)نشان از این دارد که آیه به خودی خود اجمال ندارد، بلکه اجمال آن عارضی است. متن روایت و پاسخ تفصیلی امام چنین است: ابواسحاق مدائنی گوید: «نزد امام رضا (ع) بودم که فردی آمد و گفت: قربانت شوم! خداوند متعال می فرماید: «إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یسْعَوْنَ فِی الْأَرْض فساداً أَنْ یقَتَّلُوا أَوْ یصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ ینْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ...»[3] معنی این سخن چیست؟ امام فرمود: خدا چنین فرموده است.

پرسیدم: قربانت گردم، در چه صورتی سزاوار یکی از این چهار کیفر است؟

امام فرمود: در چهار صورت که هر صورت حکم خاص خود را دارد:

اگر با خدا و رسولش از سر نبرد درآمد و در زمین فساد کرد و کسی را کشت، او را می کشند.

اگر کسی را کشت و اموال او را هم ربود، او را می کشند و بر دار می آویزند.

اگر اموال کسی را ربود ولی او را نکشت، دست و پایش را به خلاف همدیگر قطع می کنند.

اگر با خدا و رسول او جنگید و فساد پیشه کرد، ولی کسی را نکشت و مال کسی را نگرفت، او را تبعید می کنند.

پرسیدم: قربانت گردم! تبعیدش چگونه است؟ امام فرمود: او را از شهری که کارهای ناشایست را در آن انجام داده، به شهری دیگر می فرستند و به مردم آن دیار می نویسند که او تبعیدی است، با او همخور و همنوش و همسر نشوید. اگر از آن شهر به جایی دیگر رفت، برای آنان نیز چنین می نویسند، تا یک سال تا اینکه شرمسارانه توبه کند.

پرسیدم: قربانت گردم! اگر خواست از سرزمین اسلام بیرون رود و در دیار مشرکان زندگی کند، چه باید کرد؟ فرمود: اگر خواست به سرزمین شرک برود، گردنش را می زنند» (عیاشی، تفسیر العیاشی، ج 1، ص317).

چنان که می بینیم، در این روایت، متن آیه نسبت به حکم محاربه با خدا و رسول او(ص) مبیَّن است و اجمالی ندارد، ولی نسبت به هریک از پرسش های فرعی پرسشگر که ناظر به فروعات فقهی مسئله است، اجمال دارد و امام(ع) به تفصیل به بیان حکم هر یک از فروعات پرداخته و رفع اجمال نموده است. روشن است که اینگونه بیان اجمال در آیه تنها از خاندانی برمی آید که به تصریح پیامبر اکرم(ص) در حدیث ثقلین همسنگ قرآن معرفی شده و سخن آنان فصل الخطاب مسائل و مشکلات علمی و دینی است.

شایان یادآوری است که در بعضی روایات دیگر چنین آمده: «ذلک الی الامام یفعل به ما یشاء» یعنی حکم این جزا متعلّق به امام است و امام به آنچه که بخواهد، حکم می کند و هر کدام را که بخواهد اختیار می کند. شیخ مفید همین تفسیر را پذیرفته است (لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج 1، ص 648-649).

در کافی از جمیل بن دراج آمده که از امام جعفر(ع) از این سخن خداوند «إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یحارِبُونَ اللَّهَ» الی آخر آیه سؤال کردم: کدام یک از این حدود که خداوند نام برده است، بر آنها واجب می شود؟ قال: ذلک الی الامام ان شاء قطع و ان شاء نفی و ان شاء صلب و ان شاء قتل. قلت: النفی الی أین؟ قال: ینفی من مصر الی مصر، و قال: ان علیا(ع) نفی رجلین من الکوفة الی البصرة؛ آنچه واجب است، در اختیار امام [حاکم اسلامی] اگر بخواهد قطع می کند و اگر بخواهد تبعید می کند و اگر بخواهد به دار می آویزد و اگر بخواهد به قتل می رساند. گفتم: تبعید به کجا؟ فرمود: تبعید از شهری به شهر دیگر و فرمود: زیرا علی(ع) دو مرد را از کوفه به بصره تبعید نمود (کلینی، الکافی، ج 7، ص 246، ح 3).

3-2- بیان فلسفه احکام و تبیین علل الشرایع

از ویژگی های متمایز مکتب تفسیری امام رضا (ع) بیان فلسفه احکام و تبیین علل الشرایع است تا آنجا که شیخ صدوق کتابی گرانسنگ را با همین موضوع و عنوان از احادیث امامان معصوم(ع) فراهم آورده است. این کتاب پیوسته مورد توجه علما و فقهای شیعه قرار داشته و از معتبرترین منابع روایی شیعه می باشد و برای شناخت علت برخی از احکام اسلامی و فلسفه وجودی آنها و نیز آگاهی از دلیل برخی از مباحث عقیدتی از جمله علّت برتری پیامبران بر فرشتگان بسیار راهگشا است. امام رضا (ع) در موارد بسیاری به بیان فلسفه احکام پرداخته و بر آن نیز استدلال کرده و گاهی استناد خویش را نیز آورده است. برای نمونه ای، محمد بن سنان می گوید که امام ابو الحسن علی بن موسی الرضا (ع) در پاسخ پرسش هایش در باره حرمت خوردن مال یتیم چنین نوشته است:

«حرم أکل مال الیتیم ظلما لعلل کثیرة من وجوه الفساد:

أول ذلک إذا اکل مال الیتیم ظلما فقد أعان علی قتله إذ الیتیم غیر مستغن ولا محتمل لنفسه، ولا قائم بشأنه، ولا له من یقوم علیه و یکفیه کقیام والدیه؛ فإذا أکل ماله فکأنه قد قتله وصیره إلی الفقر والفاقة مع ما خوف الله عز وجل من العقوبة فی قوله «ولیخش الذین لو ترکوا من خلفهم ذریة ضعافا خافوا علیهم فلیتقوا الله» (النساء/9). ولقول أبی جعفر(ع): إن الله عز وجل وعد فی أکل مال الیتیم عقوبتین، عقوبة فی الدنیا، وعقوبة فی الاخرة. ففی تحریم مال الیتیم استبقاء الیتیم واستقلاله نفسه، والسلامة للعقب أن یصیبه ما أصابهم لما وعد الله فیه من العقوبة مع ما فی ذلک من طلب الیتیم بثأره إذا أدرک ووقوع الشحناء والعداوة والبغضاء حتی یتفانوا» (شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 2، ص480 باب 232).

از این مکاتبه که امام رضا (ع) در بیان علّت های مختلف تحریم خوردن مال یتیم نگاشته اند، نکاتی از روش علمی امام رضا (ع) به دست می آید که بدین قرار است:

1. بیان علل مختلف برای فلسفه احکام؛

2. استدلال عقلی بر علت تحریم حکم مذکور؛

3. استدلال و استناد به آیه در بیان فلسفه احکام؛

4. استدلال و استناد به سخنان اجداد بزرگوارش در بیان فلسفه احکام؛

5. نتیجه گیری و بیان مصلحت حکم؛

6. بیان تأثیر مثبت عمل به حکم تحریم و نتیجه منفی ترک عمل به آن.

3-3- تعیین مصادیق آیات الاحکام و استشهاد به قرآن

تفسیر آیات الاحکام و چند و چون مصادیق اعمال عبادی همواره برای متشرعین از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. بر همین مبنا معصوم(ع) در مواردی مصادیق آیات را برشمرده و به تبیین آنها پرداخته است؛ برای نمونه، عباس بن هلال از امام رضا (ع) روایت کرده که ذیل آیه «ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه» (النساء/31) گناهان بزرگ را چنین برشمرده اند: بت پرستی، میگساری، آدم کشی، آزار دادن پدر و مادر، اتهام زدن به زنان پاکدامن، گریز از جنگ، و خوردن مال یتیم (عیاشی، تفسیرالعیاشی، ج 1، ص 238، ح 107؛ بحرانی، البرهان فی تفسیرالقرآن، ج 2، ص 69، ح 2327).

در روایتی دیگر امام جواد(ع) مصادیقی را برای گناهان کبیره بر می شمارد و برای بیان حکمت هر یک از احکام الهی به آیه یا آیاتی از قرآن و گاه به حدیث استشهاد می کند. در واقع روش امام(ع) در تفسیر آیه مذکور بدین گونه است که با کمک آیات دیگر قرآن (روش تفسیر قرآن به قرآن) و احادیث رسول اکرم(ص) (روش تفسیر به مأثور) مصادیق آیه را بر می شمارد (کلینی، الکافی، ج 2، ص 285- 287، ح 24).

4- امام رضا (ع) و روش تفسیر علمی

مقصود از علم در عنوان «تفسیر علمی» علوم تجربی است و این خود، به دو شاخه علوم طبیعی مانند فیزیک و شیمی و... و علوم انسانی مانند جامعه شناسی و... تقسیم می شود.

موافقان تفسیر علمی قرآن تعاریف مختلفی برای تفسیر علمی قرآن ارائه داده اند. بهترین تعریف برای روش تفسیر علمی قرآن آن است که قطعیات به اثبات رسیده علمی که مفید یقین است در روشن شدن معنا آیه و فهم درست از آن به کار گرفته شود نه اینکه با علوم غیرقطعی به سراغ قرآن برویم یا بخواهیم هر علومی را از قرآن استخراج کنیم یا هر نظریه ای را بر قرآن تحمیل کنیم؛ چون در این صورت در دام تفسیر به رأی گرفتار می شویم. افراط برخی در این روش از تفسیر قرآن باعث شده است که برخی تفسیر علمی قرآن را به کلی ممنوع بدانند و آن را از زمره تفسیر به رأی بدانند.

در حقیقت، پیشینه این روش تفسیری نیز به عصر نزول قرآن بر می گردد، به گونه ای که پیامبر(ص) و اهل بیت (ع) به ویژه امام رضا (ع) از چنین روشی در تفسیر قرآن استفاده کرده اند ولی تفسیر علمی قرآن به طور گسترده و عمومی از قرن چهارم هجری شروع شد و در این راه و فراز و فرودهایی نیز داشته است. به نمونه ای از تفسیر علمی امام رضا (ع) از آیات قرآن کریم اشاره می کنیم.

حسین بن خالد از امام رضا (ع) نقل می کند که ایشان در تبیین واژه «حبک» در آیه «وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُک» (الذاریات،7) فرمود: یعنی آسمان دور زمین بافته شده است. در همین حال امام انگشتان خود را درهم فرو برد (و نشان داد). راوی گوید: از امام پرسیدم: آسمان چگونه دور زمین تنیده شده است در حالی که خداوند می فرماید: «رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها»Y (الرعد/12؛ لقمان/10)؟ امام فرمود: سبحان الله! آیا نمی فرماید: «بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا»؟ گفتم: آری. فرمود: پس آنجا ستون هایی است لکن تو نمی بینی (عروسی حویزی، نور الثقلین، ج 5، ص 121؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 224، ح 5437؛ ج 5، ص 157، ح 10112؛ ص 414، ح 10851).

در این روایت امام(ع) از بیان تصویری برای تبیین معنای آیه استفاده کرده و «عمد» را به ستون معهود تفسیر نموده اند. امروزه نیروی جاذبه، یکی از مصداقهای آن دانسته است که علوم جدید آن را کشف نموده است. این امر که از قطعیات علم امروز است (قسم سوم تفسیر علمی)، ما را در فهم معنای آیه بیشتر کمک می کند.

به طور کلّی در تفسیر علمی قرآن سه گونه برخورد وجود دارد:

الف) اینکه کوشش شود همه علوم از قرآن استخراج شود که این امر ناممکن است و به تفسیر به رأی منجر می شود.

ب) تطبیق و تحمیل نظریات علمی بر قرآن که این شیوه از تفسیر علمی در قرن اخیر رواج یافته است که این نیز به تفسیر به رأی می انجامد.

ج) استخدام علوم برای فهم و تبیین بهتر قرآن که این شیوه روشی صحیح برای تفسیر قرآن است و می تواند ما را در برداشت صحیح از قرآن یاری رساند و از طرفی هم اعجاز علمی قرآن را به اثبات می رساند (رضایی اصفهانی، منطق تفسیر قرآن (2)، ص 228-231).

لکن برای تفسیر علمی صحیح از قرآن باید معیارهایی را رعایت کرد تا به تفسیر به رأی منجر نشود؛ معیارهایی از قبیل استفاده از علوم قطعی و به کارگیری آنها در فهم قرآن. در واقع، امام رضا (ع) به تفسیر علمی این آیه یعنی قسم سوم تفسیر علمی اشاره داشته و آن را آموزش داده اند.

5- امام رضا (ع) و تفسیر اشاری قرآن کریم

در مجمع البحرین اشاره مترادف با «سخن گفتن در فهماندن معنا» دانسته شده است مانند جایی که از کسی در انجام دادن کاری اذن خواسته شود و او با دست یا سر به انجام آن یا عدم انجام آن اشاره کند (طریحی، مجمع البحرین، ج 3، ص 355). در زبان فارسی نیز چنین گفته شده است: اشاره در لغت به نشان دادن کسی یا چیزی یا فهماندن مطلبی با حرکات سر و دست و مانند آنها بدون استفاده از لفظ و گفتار گویند یا سخنی که به اختصار یا پوشیده و با رمز گفته شود (انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ج1، ص419، ذیل واژه). صاحب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، محقق معاصر، در معنای لغوی آن می گوید: «ریشه اصلی اشاره [یعنی شور] به معنای انتخاب چیزی از قول، نظر یا عمل است» (مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 6، ص149). واژه «اشارت» در قرآن نیز به کار رفته است؛ آنجا که حضرت مریم در پاسخ مردم به حضرت عیسی(ع) اشاره کرد تا مردم از او پرسش کنند: «فاشارت الیه» (مریم/ 29).

اشاره در اصطلاح به معنای چیزی است که از کلام استفاده می شود، بدون اینکه کلامی برای آن وضع شده باشد؛ یعنی چنین استفاده ای از لوازم کلام است. تفسیر اشاری نیز به گونه ای بیان می شود که فقط افرادی که صلاحیت فهم آن را داشته باشند، بتوانند از آن استفاده کنند یا به گونه ای بیان می شود که هیچ دلالتی از کلام بر آن وجود ندارد. به هر حال، این پرسش مطرح است که مقصود از تفسیر اشاری چیست؟ برای پاسخ دقیق به این پرسش، توجه به تعریف آن، منظور از چنین تفسیری را نمایان می سازد. در تعریف تفسیر اشاری گفته اند: «تفسیراشاری به اشارات مخفی گفته می شود که در آیات قرآن کریم موجود است و بر اساس عبور از ظواهر قرآن و اخذ به باطن استوار است؛ یعنی از طریق دلالت اشاره و با توجه به باطن قرآن، مطلبی از آیه برداشت و نکته ای روشن شود که در ظاهر الفاظ آیه، بدان تصریح نشده است. به عبارت دیگر، اشارات آیه، لوازم کلام هستند که از نوع دلالت التزامی به شمار می آیند» (رضایی اصفهانی، منطق تفسیر قرآن (2)، ص 242 -243).

با بررسی تفسیر آیات قرآن کریم که از پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت مطهرش (ع) در کتاب های تفسیر، به ویژه جوامع روایی آمده است، این واقعیت روشن می شود که ریشه این تفسیر در سخنان پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت (ع) کاملاً مشهود است و اینکه فرموده اند: «قرآن ظاهر و باطنی دارد» (مجلسی، بحار الانوار، ج92، ص95) به این حقیقت اشاره دارد. در برخی از احادیث نیز به باطن آیات اشاره شده است (ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 18).

در روش تفسیر اشاری اگر راه افراط در پیش گرفته شود، چنین تفسیری از قرآن به تفسیر به رأی یا تأویل های غلط و نابجا منجر می شود، اما با به کار گیری ضوابط صحیح، می توان از این طریق به باطن قرآن راه یافت و تفسیری تأویلی به دست داد که ریشه در آموزه های تفسیری و تعلیمی ائمه (ع) دارد.

هرچند برخی  در اثر افراط بعضی در تفسیر اشاری قرآن که به انحراف و تفسیر به رأی گرفتار شده اند  با تفسیر اشاری قرآن مخالف اند، افرادی همچون امام خمینی(ره)، تفتازانی و حسن عباس زکی با این روش تفسیری موافق اند و کسانی همچون مرحوم علامه طباطبایی (المیزان، ج1، ص7) و مرحوم استاد معرفت (معرفت، التفسیر و المفسرون، ج 2، ص527)، دکتر ذهبی (ذهبی، التفسیروالمفسرون، ج2، ص339) و شیخ خالد عبدالرحمن العک (العک، اصول التفسیر و قواعده، ص205) قائل به تفصیل شده اند و با آن قسم از تفسیراشاری که صحیح و ضابطه مند باشد، موافق اند.

اقسام تفسیر اشاری

با توجه به آنچه گفته شد، این روش تفسیری را می توان به دو روش تفسیری تقسیم کرد:

1. روش تفسیر اشاری باطنی غیرصحیح.

این قسم از روش تفسیر اشاری، چون ضابطه مند نیست، به تفسیر به رأی یا تأویل های غلط و نابجا یا به تعبیر امام رضا (ع) به تأویل به رأی منجر می شود که باید از آن پرهیز کرد.

2. روش تفسیر باطنی صحیح

این قسم از تفسیر اشاری در قالب روایات صحیح از امامان معصوم (ع) گزارش شده است که در ادامه به نمونه هایی از آنها در مکتب تفسیری امام رضا (ع) می پردازیم.

همچنان که گفتیم، پیامبر اکرم(ص) و ائمه (ع) در برخی از احادیث، به وجود ظاهر و باطن قرآن اشاره کرده اند و در برخی دیگر از روایات گفته اند که قرآن بطن های متعدد دارد. از نظر اصطلاحی نیز تأویل و بطن جزئی از تفسیر به شمار نمی آید، اما روش و سیره مرسوم مفسران بر آن است که بطن و تأویل آیات را نیز در آثار تفسیری خود آورده داشته اند و امامان معصوم (ع) در جمع یاران خویش از این روش تفسیری (تفسیر اشاری = تفسیر باطنی یا تأویلی) بسیار استفاده کرده اند. در این میان، این گونه روش تفسیری در سیره امام رضا (ع) از اهمیت شایانی برخوردار است؛ چه آن حضرت به دلیل قرار گرفتن در موقعیت خاصی که برایشان به دست آمد و به نوعی در مقطعی از دوران حیات مبارکشان از مصونیت سیاسی برخوردار بود، بدون تقیه و در کانون قدرت و انظار دیگران به ویژه مأمون خلیفه عباسی و دانشمندان حاضر در جلسات مناظره به صراحت چنین تفسیرهایی از آیات را بیان می فرمودند. در ذیل به نمونه هایی از تفسیر اشاری امام رضا (ع) بسنده می کنیم.

علی بن إبراهیم از پدرش از حسین بن خالد از امام رضا (ع) در تفسیر آیاتی از سوره الرحمن چنین آورده است:... وقوله «والسماء رفعها ووضع المیزان» قال السماء رسول الله رفعه الله إلیه، والمیزان أمیر المؤمنین نصبه لخلفه. قلت: «ألا تطغوا فی المیزان»؟ قال: لا تعصوا الإمام. قلت: «وأقیموا الوزن بالقسط»؟ قال: أقیموا الإمام بالعدل. قلت: «ولا تخسروا المیزان»؟ قال: لا تبخسوا الإمام حقه ولا تظلموه. و قوله «والأرض وضعها للأنام»؟ قال: للناس و قوله «فبأی آلاء ربکما تکذبان»؟ قال فی الظاهر مخاطبة للجن والانس وفی الباطن... (قمی، التفسیر القمی، ص 658؛ عطاردی، مسند الامام الرضا (ع)، ج 1، ص373- 374، ش 182).

ظاهر آیه ترازوی معمولی است و به مردم دستور می دهد که بر اساس عدالت رفتار کنند و کم فروشی نکنند، ولی از روایت استفاده می شود که بطن آیه یک قاعده کلی است و «میزان» که معنای گسترده ای دارد و هر وسیله سنجش را شامل می شود که یکی از مصداق های آن، امام عادل نیز می باشد که وسیله سنجش اعمال مردم است.

نمونه دیگر

مرزبان قمی می گوید: از امام رضا (ع) درباره این آیه «شهد الله انه لا إله إلا هو والملائکة وأولوا العلم قائما بالقسط» (آل عمران/18)؛ خدا که همواره به عدل قیام دارد، گواهی می دهد که جز او معبودی نیست، و فرشتگان و دانشوران نیز همین شهادت را می دهند...) پرسیدم، فرمود: «مقصود امام است» (عیاشی، تفسیر العیاشی، ج 1، ص166، ح 19؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 7، ص41؛ بحرانی، البرهان فی تفسیرالقرآن، ج 1، ص 604، ح 1630).

در این روایت امام رضا (ع) امام معصوم را مصداق اتم و اکمل اولوا العلم معرفی می کند.

چنان که گفتیم، به سبب مسئله ولایتعهدی امام رضا (ع) در زمان مأمون، فضایی باز برای امام(ع) و یارانشان پیش آمد که آزادانه به ابراز عقیده خود می پرداختند؛ از این رو، با سیری در روایات تفسیری امام رضا (ع) به وضوح می یابیم که حجم بالایی از روایات آن حضرت به تطبیق آیات بر اهل بیت (ع) اختصاص دارد. این امر ناشی از آن بوده که بیشتر سؤال کنندگان از آن حضرت، غالباً تفسیر آیاتی را درخواست می کردند که به نوعی به اهل البیت (ع) اشاره دارد. روایت ذیل نمونه دیگری در این باره است.

حسن بن محبوب می گوید: در نامه ای از امام رضا (ع) درباره آیه «و لِکلٍ جَعلنا موالی ممّا ترَک الوالِدان و الاقرَبون و الَذین عقدَت اَیمانُکم...» (النساء/33) پرسیدم که فرمودند: «و از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان و کسانی که شما با آنان پیمان بسته اید، بر جای گذاشته اند، برای هریک وارثانی قرار دادیم. امام پاسخ داد: مقصود از آنان ائمه (ع) هستند که خداوند بر آنان از شما پیمان گرفته است» (بحرانی، البرهان فی تفسیرالقرآن، ج 2، ص 72، ح 2345و 2346).

نمونه دیگر

ابان می گوید: نزد امام رضا (ع) رفتم و از تفسیر آیه «یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله وأطیعوا الرسول وأولی الأمر منکم» (النساء/ 59) پرسیدم. فرمود: «ذلک علی بن أبی طالب(ع) ثم سکت، قال: فلما طال سکوته قلت: ثم من؟ قال: ثم الحسن، ثم سکت، فلما طال سکوته، قلت: ثم من؟ قال: الحسین، قلت: ثم من؟ قال: ثم علی بن الحسین وسکت، فلم یزل یسکت عند کل واحد حتی أعید المسألة، فیقول حتی سماهم إلی آخرهم»؛ معنی این آیه چیست که می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را نیز پیروی کنید. فرمود: منظور علی بن ابی طالب است. آن گاه سکوت فرمود و چون سکوت وی به درازا کشید، پرسیدم: پس از وی کیست؟ فرمود: حسن، و مدّتی سکوت کرد. پرسیدم: پس از او چه کسی؟ فرمود: حسین. گفتم: پس از او؟ فرمود: علی بن الحسین و خاموش ماند... و به همین سان، پس از نام بردن هر امام سکوت می فرمود و من می پرسیدم، تا آنکه یکایک همه امامان را نام برد (عیاشی، تفسیرالعیاشی، ج 1، ص251 ح 171؛ مجلسی، بحار الانوار، ج 7، ص 61؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 113، ح 2495).

این روایت، افزون بر بیان باطن آیه، مصادیق آن نیز را بیان می کند که به آن جری و تطبیق نیز می گویند.[4]

6- روش تفسیر عقلی قرآن

عقل در لغت به معنای امساک، نگهداری و منع چیزی است. در واقع، عقل همان چیزی است که انسان با آن، خوبی ها را درک می کند و از بدی ها خودداری می ورزد یا انسان را از هر بدی باز می دارد. منظور از عقل در تفسیر عقلی، عقل فطری یا نیروی فکر و قوه ادراک و تعقل است و این در موردی است که تفسیر عقلی و اجتهادی به یک معنا استعمال شود. گاهی هم مقصود از عقل، عقل اکتسابی یا مدرکات عقل است که به عنوان قرائن عقلی یا دلائل عقلی در تفسیر قرآن مورد استفاده قرار می گیرد. به هر حال، روش تفسیر عقلی پیشینه ای کهن دارد. برخی معتقدند پیامبر اکرم(ص) کیفیت اجتهاد عقلی در فهم نصوص شرعی (قرآن و سنت) را تعلیم داده است.

امام علی(ع) نیز در برخی از خطبه های نهج البلاغه از مقدمات عقلی برای تفسیر آیات قرآن بهره برده اند. حتی خود قرآن نیز به انسان ها دستور تفکر، تدبر و تعقل در آیات را می دهد. حال به نمونه ای از تفسیر عقلی و به کارگیری براهین عقلی از سوی امام رضا (ع) می پردازیم. عن هشام بن المشرقی عن أبی الحسن الخراسانی(ع) قال: ان الله کما وصف نفسه أحد صمد نور، ثم قال: «... قالُواْ بلْ یدَاهُ مبْسُوطَتَانِ...» (المائده / 64) فقلت له: أفله یدان هکذا - وأشرت بیدی إلی یده - لو کان هکذا کان مخلوقا (بحرانی، البرهان فی تفسیر قرآن، ج 1 ص486؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 2، ص91). هشام بن مشرقی گوید: امام رضا (ع) فرمود: خداوند آن گونه که خود را وصف می کند، یگانه است و بی نیاز و نور...؛ آن گاه فرمود:... بلکه هر دو دست او گشاده است. با دست خود به دستان حضرت اشاره کردم و پرسیدم: آیا او دستی این گونه دارد؟ فرمود: اگر چنین بود که از آفریدگان به شمار می رفت.

در این حدیث حضرت با استفاده از نیروی عقل، آیه قرآن را تفسیر کرده اند و دست مادی را برای خدا نفی کرده اند؛ چون دست داشتن خدا مستلزم جسم بودن و مخلوق بودن اوست، در حالی که با برهان عقلی چنین صفاتی از خداوند نفی می شود؛ بنابراین، باید گفت مقصود از دست خدا، قدرت اوست.

ب) مبارزه با تفسیر به رأی

تفسیر به رأی آن است که کسی قرآن را بدون در نظر گرفتن معیارهای درست تفسیر یا برای اثبات مقاصد خود با تحمیل نظریه ای بر قرآن یا استخراج نظریه ای از آن، قرآن را تفسیر کند. چنین شیوه ای آنچنان که از روایات تفسیر به رأی فهمیده می شود، حتی در زمان رسول خدا(ص) وجود داشته است (ر.ک: ابن جریر طبری، جامع البیان، ج 1، ص27؛ متقی هندی، کنز العمال، ج2، ص10). امام علی(ع) نیز بر ممنوعیت این شیوه از تفسیر قرآن تأکید فرموده است (صدوق، التوحید، ص264). امام رضا (ع) نیز در روایتی این روش تفسیری را مذموم دانسته است. آن حضرت از پدران بزرگواش از امیرالمؤمنین(ع) نقل می کند که رسول خدا(ص) فرمود: «قال الله  جل و جلاله  ما آمن بی من فسّر برأیه کلامی؛ خداوند می گوید: هر کس کلام مرا به رأی خود تفسیر کند، به من ایمان نیاورده است» (صدوق، عیون اخبارالرضا (ع)، ج1، ص116؛ مجلسی، بحار الانوار، ج89، ص107؛ عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 317).

به طور کلّی، روایاتی که در این باره نقل شده است، به بیش از ده روایت می رسد (ر.ک: عیاشی، تفسیرالعیاشی، ج1، ص 17 -18؛ بحرانی، البرهان فی تفسیرالقرآن، ج1، ص40، ح 123 و 124؛ 42، ح 133؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 18، ص 39 و 149؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 92، ص 110-111) و از سوی برخی متواتر دانسته شده اند (ر.ک: خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ص 269). در روایت مورد نظر و دیگر روایات تفسیر به رأی، عبارت «بالرأی» یا «برأیه» وجود دارد. توجه به معنای حرف جر «باء» (برای آگاهی از معنای حرف جر «باء»، ر.ک: بابایی و دیگران، روش شناسی تفسیر قرآن، ص 57- 58) و واژه «رأی» (ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، ج 14، ص 301؛ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص 374 375) و فحوای کلام روایات، مفهم این معناست که چنین تفسیری مذموم بوده و مورد رضایت خداوند نیست و مرتکب آن مستحق عذاب آتش است (قاسمی، محاسن التأویل، ج 9، ص 89)؛ بنابراین، چنین به دست می آید که «رأی» به معنای اعتقاد و دیدگاهی است که کسی بخواهد قرآن را طبق آن تفسیر کند یا قرآن را به گونه ای تفسیر کند که مطابق با دیدگاه و نظر او باشد؛ به سخن دیگر، رأی در این روایات به معنای هوی و هوس است (قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج 1، ص33) که در این صورت تفسیر به رأی، نوعی تفسیر ذوقی و مذموم است و باید از آن خوداری کرد. یکی دیگر از معانی تفسیر به رأی این است که مفهوم جمله ای را چنان که قواعد ادبی و لغت اقتضا می کند، بپذیریم؛ ولی در تطبیق آن بر مصادیق مرتکب تحریف شویم و چیزی را که مصداق آن نیست، بر طبق سلیقه شخصی خود، نمونه ای از آن معرفی کنیم (مکارم شیرازی، جزوه تفسیر به رأی، ص 26). دیدگاه های دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که جهت اطلاع بیشتر می توان به منابع آن رجوع کرد (ر.ک: سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج 4، ص482؛ عمید زنجانی، مبانی و روشهای تفسیری، ص 228؛ علوی مهر، روشها و گرایشهای تفسیری، ص 175).

موضع گیری روشن و معقول در فتنه خلق قرآن

در روزگار امام رضا (ع) فتنه خلق قرآن به اوج خود رسید تا آنجا که افراد بسیاری به سبب اعتقاد به خالق بودن یا مخلوق بودن قرآن به قتل رسیدند؛ از این رو، برخی از امام رضا (ع) در مورد خالق بودن یا مخلوق بودن قرآن می پرسیدند و امام رضا (ع) با پاسخ هایی که می دادند از اساس چنین پنداری را نفی می کردند. حسین بن خالد می گوید: قلت للرضا علی بن موسی(ع): یا ابن رسول الله! أخبرنی عن القرآن أخالق أو مخلوق؟ فقال: لیس بخالق ولا مخلوق، ولکنه کلام الله عزوجل؛ قرآن نه خالق است و نه مخلوق، بلکه کلام خداوند است (صدوق، التوحید، ص223-226 ح1). در حقیقت، این واقعه که به قضیه محنت خلق قرآن نام بردار شد، از سوی سلطه عباسیان مطرح شد تا مسلمانان را به خود مشغول داشته، آنان را از تفکر و تعمق در جنبه علمی قرآن باز دارند و به جای تفکر و تعقل در مفاهیم انسان ساز قرآن، به مسائل جانبی که با هدف اصلی نزول قرآن کریم ارتباطی ندارد، مشغول سازند؛ ازاین رو، اهل بیت (ع) در این واقعه هلاکت بار موضعی روشن و معقول را در پیش گرفتند. امام رضا (ع) در پاسخ پرسشی مکتوب در این باره به یکی از شیعیان در بغداد چنین نگاشته اند: «بسم الله الرحمن الرحیم عَصَمنا اللهُ وإیاک من الفتنةِ! فانْ یفعلْ أَعظِمْ بها من نعمة، وإن لا یفعلْ فهی الهَلَکة. نحن نری أن الجِدال فی القرآن بدعة اشترک فیها السائلُ والمجیبُ، فیتعاطی السائلُ ما لیس له، ویتکلّف المجیبُ ما لیس علیه، ولیس الخالق إلاّ الله، وما سواه مخلوق، والقرآنُ کلامُ الله، لا تجعلْ له اسماً من عندک فتکونَ من الضالّین. جعلنا اللهُ وإیاک مِنَ الذین یخشَون ربَّهم بالغیب وهم من الساعة مُشفقُون»؛ خدا ما و تو را از فتنه مصون بدارد. پس اگر چنین کند، چه نعمت بزرگی است و اگر نکند، عین هلاکت و نابودی است. ما چنان می بینیم که جدال و بحث در قرآن بدعتی است که سؤال کننده و پاسخ دهنده در آن شریک اند. پس سؤال کننده می گیرد آنچه از برای او نیست و پاسخ دهنده تکلف می کند در آنچه بر او نیست. کسی و چیزی خالق نیست مگر خدای عزوجل و آنچه غیر او باشد مخلوق است و قرآن کلام خداست و از برایش از نزد خود نامی قرار مده که از جمله گمراهان باشی. خدا ما و تو را از آنان قرار دهد که در نهان از پروردگار خود می ترسند و از قیامت بیمناکند (صدوق، التوحید، ص 224).

ج) امام رضا (ع) و علوم قرآن

مباحث علوم قرآن جزء تفسیر نمی باشد، لکن مفسران عمدتاً آن را در ابتدای تفاسیر خود بیان می کنند؛ چه آگاهی از این مطالب، انسان را در فهم درست از قرآن یاری می رساند. از آنجا که از امام رضا (ع) در مواقع مختلف در مورد قرآن سؤال می شد، آن حضرت پاسخ هایی را در خور سؤال کننده می دادند. برخی از پاسخ های آن حضرت در قالب علوم قرآن می گنجد که برخی را در ذیل می آوریم.

1. بیان واقعیت بعثت در نزول نخستین آیات

سوره علق یا آیات آغازین آن نخستین بخش از قرآن است که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده است که در روایات اهل بیت (ع) به خوبی تبیین شده است، ولی متأسفانه همه مفسران و دانشمندان اسلامی بر مبنای پاره ای از احادیث نوشته اند که در روز بعثت فقط پنج آیه آغاز سوره علق یعنی از آیه «اقرا باسم ربک الذی خلق» تا «ما لم یعلم» بر پیامبراکرم(ص) نازل شد و از چگونگی نزول «بسم الله الرحمن الرحیم» در آغاز این سوره سخنی نگفته اند. ولی در حدیثی که شیخ صدوق آن را در عیون اخبار الرضا (ع) روایت کرده که امام رضا(ع) فرموده اند: «نخستین بار که جبرئیل بر پیامبر(ص) نازل شد گفت: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم إقرأ بسم ربک الذی خلق...» (صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج1، ص6، ح 12).

در حقیقت، جبرئیل پس از قرائت «بسم الله الرحمن الرحیم» از آن حضرت خواست که نام خدا یعنی بسم الله الرحمن الرحیم را قرائت کند و آن را به زبان آورد. ولی چون پیغمبر در آغاز کار و اولین برخورد با پیک وحی نمی دانست نحوه قرائت نام خدا که جبرئیل از وی می خواست چگونه است، پرسید: ما اقرأ؟ یعنی چه بخوانم، و نام خدا که باید قرائت کنم چیست و ترکیب آن چگونه است؟ جبرئیل بار دیگر تکرار کرد و گفت: «بسم الله الرحمن الرحیم  اقرأ بسم ربک الذی خلق» یعنی نام خدایت را قرائت کن و بگو: «بسم الله الرحمن الرحیم».

در حقیقت، این بیان رضوی از واقعه آغاز نزول قرآن ناظر به این است که برخی از مفسران به جای اینکه «ما» را در «ما أقرأ» استفهامیه بگیرند و به «چه بخوانم» معنا کنند، آن را نافیه گرفته و به «ما انا بقارئ» یا «لست بقارئ» (یعنی من توانایی خواندن را ندارم)، معنا کرده اند؛ لذا روایاتی را آورده اند که جبرئیل پس از این سخن پیامبر(ص)، ایشان را فشرد، سپس آن حضرت توانایی خواندن وحی را یافت.

روایات دیگری از امام صادق(ع) و امام هادی(ع) نیز با همین مضمون سخن امام رضا (ع) وجود دارد که مؤید راویت مذکور است (ر.ک: کلینی، الکافی، ج 2، ص 628، ح 5؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 17، ص309؛ ج 18، ص205). با توجه به این حدیث و احادیث دیگر امین وحی الهی سوره علق را به عکس آنچه مشهور است، نازل نمودند؛ یعنی جبرئیل(ع) هنگام بعثت، نخست با شش آیه نازل شد که ابتدای آن «بسم الله الرحمن الرحیم» بود و از پیامبر(ص) خواستند تا آن (یعنی «بسم الله الرحمن الرحیم») را قرائت فرماید، یعنی قبل از هر چیز و از جمله سرآغاز کار نبوت خویش «بسم الله» بگوید و نام خدا را بر زبان جاری سازد.

علی بن ابراهیم قمی نیز در تفسیرش آورده که پیغمبر پرسید: چه بخوانم؟ جبرئیل مجدداً گفت: «بسم الله الرحمن الرحیم اقرأ بسم ربک الذی خلق»؛ یعنی نام خدا را که مأمور هستی بخوانی، همین «بسم الله الرحمن الرحیم» است، و پیغمبر بار دوم «بسم الله» را برای نخستین بار خواند و با آن آشنا شد (قمی، تفسیر القمی، ج 2، ص430).

به عبارت روشن تر آنچه خداوند به وسیله جبرئیل(ع) در آغاز وحی و اولین لحظه پیامبری خاتم الانبیاء(ص) از آن حضرت خواسته بود تا به زبان آورد و قرائت کند، فقط گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» بود! بقیه آیات همان طور که پیک وحی می خواند

مانند موارد بعدی نزول قرآن در طول 23 سال بعد در سینه مقدّس آن حضرت جای می گرفت و دیگر نیازی به تکرار پیامبر(ص) نداشت (ر.ک: دوانی، مفاخر اسلام، ج 1، ص 368).

2. آخرین سوره نازل شده

آگاهی از نخستین و آخرین سوره های نازل شده از مباحثی است که در تفسیر درست از قرآن و ارزیابی برخی از روایات در این باره راهگشاست. از امام رضا (ع) نقل شده است که سوره علق را با توصیفی که گذشت، نخستین سوره و سوره نصر را آخرین سوره نازل شده بر پیامبر اکرم(ص) معرفی کرده اند: «أن أول سورة نزلت بسم الله الرحمن الرحیم إقرأ باسم ربک» وآخر سورة نزلت «إذا جاء نصر الله والفتح» (صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص6، ح 12؛ عطاردی، مسند الامام الرضا (ع)، ج 1، ص 308).

3. به کارگیری کلام الهی در مقام ضرب المثل

در قرآن کریم به طور گسترده ای از ضرب المثل استفاده شده است که به نوبه خود نقش بسزایی در تفهیم مطلب دارد و خداوند تصریح کرده که از آوردن هر نوع ضرب المثلی ابایی ندارد. عموم مردم و هر عرفی از ضرب المثل استفاده می کنند تا با به کارگیری الفاظی کم، مطالب دلخواه خویش را تفهیم کنند و از توضیح و شرح سخن خویش بی نیاز شوند. در جوامع اسلامی نیز از آیات و روایات به طور گسترده در قالب ضرب المثل استفاده می شود. همین روش در سخنان امام رضا (ع) نیز دیده می شود که از آیه در قالب ضرب المثل استفاده کرده و به پرسشگر خاصی که سؤال های بسیاری مطرح کرده، به گونه ای پاسخ داده که روش او بسان افرادی است که این آیه در شأن آنان نازل شده یا آیه بر آنان تطبیق می نماید. احمدبن محمد می گوید: کتب إلی أبو الحسن الرضا (ع) وکتب فی آخره: أولم تنتهوا عن کثرة المسائل فأبیتم أن تنتهوا إیاکم وذاک فإنما هلک من کان قبلکم بکثرة سؤالهم، فقال الله تبارک وتعالی «یا أیها الذین آمنوا لا تسئلوا عن أشیاء إلی قوله کافرین» (المائدة/ 101 – 102؛ عطاردی، مسند الامام الرضا (ع)، ج 1، 329، ش 59).

4 جایگاه بلند قرآن در کلام امام رضا (ع)

در سخنان بازگوشده از امام رضا (ع) اشارات فراوانی به آیات شریف قرآن وجود دارد. بسیاری از این روایات گویای جایگاه بلند این کتاب آسمانی در نزد ایشان است و در شمار فراوانی از آنها نیز با بیان شیوای امام(ع)، رازی از هزاران رمز و راز قرآنی آنها گشوده شده است. ریان بن صلت گوید: از امام رضا (ع) در باره قرآن پرسیدم، فرمود: «کلام الله لا تتجاوزوه، ولا تطلبوا الهدی فی غیره فتضلّوا؛ قرآن سخن خداست؛ از آن فراتر نروید و راه رستگاری را در چیزی جز آن مجویید که گمراه می شوید» (صدوق، التوحید، ص 223-226، ح 2).

نتیجه گیری

با توجه به آنچه گذشت، در مکتب تفسیری امام رضا (ع) تفسیر قرآن با ویژگی های خاصی همراه است، به گونه ای که در همه روش های تفسیری امام، روش تفسیر قرآن به قرآن را که بهترین و مهم ترین روش تفسیری است و از سوی پیامبر(ص) و ائمه (ع) آموزش داده شده، دیده می شود. در تبیین مسائل علوم قرآنی نیز نوآوری خاصی ملاحظه می شود. این امر معلول دوران حیات پربار آن امام همام(ع) می باشد، به ویژه دوره سکونت در مرو و کانون خلافت بنی عباس که جلسات مناظره برای مقابله علمی با ایشان برگزار می شد و امام(ع) به شایستگی به تفسیر قرآن و بیان معانی اخبار می پرداخت حتی روایات و تفسیرهای احیاناً تقیه ای امامان پیشین آشکارا تشریح و تبیین بیان می فرمودند. از این رو، می توان نکات تفسیری جالبی از این مکتب تفسیری به دست آورد. نکته جالب در این مکتب تفسیری آن است که امام(ع) در همه روش های تفسیری قرآن از روش تفسیر قرآن به قرآن استفاده کرده است. در پایان به مباحث علوم قرآن از نگاه امام رضا (ع) نیز اشاره شده است.

منابع

1. قرآن کریم

2. نهج البلاغه

3. ابن جریر طبری، محمد، جامع البیان، بیروت: دار المعرفه، 1412ق.

4. ابن حنبل، المسند، بیروت: دار صادر، بی تا.

5. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت: دار صادر، چاپ سوم، 1414 ق.

6. انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران: سخن، 1381ش.

7. بابایی، علی اکبر و دیگران، روش شناسی تفسیر قرآن، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه  تهران: سمت، 1387 ش.

8. بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران: بنیاد بعثت، 1416 ق.

9. بهبهانی، وحید، الرسائل الاصولیه،

10. خویی، ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دار الزهراء، 1403 ق.

11. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم: مهر، 1421 ق.

12. حکیمی، محمدرضا، امام در عینیت جامعه، بی جا: فجر، بی تا.

13. جوادی آملی، عبدالله، قرآن کریم از منظر امام رضا (ع)، قم: اسری، 1382ش.

14. ذهبی، محمد حسین، الفسیر و المفسرون، بیروت: دارالقلم، بی تا.

15. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودی، بیروت، دارالعلم  دمشق، الدار الشامیة، 1412ق.

16.رضایی اصفهانی، محمد علی، منطق تفسیر قرآن، قم: جامعة المصطفی العالمیه، 1387ش.

17. ترمذی، محمد بن عیسی بن سورة، السنن، تحقیق عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت: دارالفکر، 1403ق.

18. سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، بیروت: دار الکتاب العربی، چاپ دوم، چاپ دوم، 1421ق.

19. شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق جلال الدین حسینی ارموی(محدث)، تهران، دفتر نشر داد، 1373 ش.

20. شیخ صدوق، محمد بن علی بن الحسین بابویه قمی، امالی، قم: مؤسسة البعثة، 1417 ق.

21. -----، التوحید، تحقیق سید هاشم حسینی تهرانی، قم: جماعة مدرسین، بی تا.

22. -----، علل الشرائع، قم: کتابفروشی داوری، بی تا.

23. -----، عیون أخبار الرضا (ع)، تحقیق حسین الأعلمی، بیروت: مؤسسة الأعلمی، 1404 ق.

24. -----، کمال الدین، تهران: دارالکتاب الاسلامیه، ص34، ح2.

25. -----، معانی الأخبار، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1403ق.

26. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، قم: مکتبة آیة المرعش النجفی، چاپ دوم، 1404ق.

27. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، قم: اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415 ق.

28. عطاردی، عزیزالله، مسند الامام الرضا (ع)، مشهد: کنگره بین المللی امام رضا (ع)، 1406ق.

29. العک، خالد عبدالرحمان، اصول التفسیر و قواعده، بیروت: دارالنفائس، 1414 ق.

30. علوی مهر، حسین، روشها و گرایشهای تفسیری، قم: اسوه، 1381ش.

31. عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی و روشهای تفسیری، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، 1373ش.

32. عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تهران: المکتبة العلمیة الإسلامیة، بی تا.

33. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: جامعه مدرسین، بی تا.

34. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینی، تهران: کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.

35. فیض کاشانی، محسن، الصافی، چاپ دوم، تهران: مکتبة الصدر  قم: مؤسسة الهادی 1374 ش.

36. -----، نوادر الأخبار، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1371ش.

37. قاسمی، محمدجمال الدین، محاسن التأویل، تحقیق محمد باسل عیون السود، بیروت: دار الکتب العلمیه، 1418ق.

38. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن ، تهران : ناصر خسرو، 1364 ش.

39. قمی، علی بن ابراهیم، التفسیر، تصحیح سید طیب موسوی جزائری، قم: دار الکتاب، 1404 ق.

40. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران: دارالکتب الإسلامیة، چاپ پنجم، 1363ش.

41. متقی هندی، کنز العمال، تحقیق و تصحیح بکری حیانی و صفوة السقا، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1989م.

42. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت: مؤسسة الوفاء، 1403ق.

43. مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360 ش

44. معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، 1378 ش.

45. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر به رأی.

46. نسائی، فضائل الصحابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، بی تا.

پی نوشت ها:

[1] البته درباره تشابه آیات قرآن دیدگاهی دیگر هست که طبق آن تشابه در آیات نسبی است. آیت الله جوادی آملی می گوید: محکمات قرآن همان «امّ الکتاب» هستند که متشابهات از آنان تغذیه می شوند و رشد می کنند و از حدّ تشابه بیرون می روند و سرانجام در حوزۀ محکمات در می آیند. با توجّه به این دو حیثیت، بر کسی که در قرآن و حدیث می اندیشد، واجب است که محکمات و متشابهات قرآن و حدیث را بشناسد تا در پرتو محکمات به چگونگی رفع تشابه آشنا گردد (جوادی آملی، قرآن کریم از منظر امام رضا (ع)، ص50 و 51).

[2] اسباب و عوامل اجمال طبق گزراش سیوطی بدین قرار است: اشتراک در لفظ، حدف، اختلاف در مرجع ضمیر، احتمال عطف و استیناف، غرابت در لفظ، عدم کثرت استعمال لفظ در زمان پس از ظهور، تقدیم و تأخیر، قلب منقول، تکراری که اتصال کلام را در ظاهر قطع می کند (الإتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 641).

[3] ادامه آیه چنین است: «ذلِک لَهُمْ خِزْی فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ».

[4] احکام و مفاهیم قرآن به زمان، دوران و اشخاص معینی اختصاص نداشته و در همه زمان ها و بر مواردی مانند آنها نیز جاری می شود. این موضوع در عرف روایات به نام «جری» و «انطباق» آورده شده است (ر. ک: صفار، بصائر الدرجات، ص 195). پس اگر آیه ای درباره یک شخص و یا واقعه و گروهی نازل شده، دلیل بر این نیست که آن آیه، مخصوص به همان شخص و یا همان واقعه و گروه باشد؛ بلکه حکم و تکلیف آیه، شامل همه مواردی است که در صفات و خصوصیات با مورد و شأن نزول آیه مطابق است؛ مثلا اگر آیاتی در مدح و یا مذمّت جمعی از مؤمنان و یا کافران (زمان نزول آیه)، به علت صفات خاصی که در آنها بوده نازل شده است، این مدح یا مذمت، مخصوص همان افراد نیست؛ بلکه درباره همه افرادی که آن صفات و خصوصیات را داشته باشند، جاری بوده، شامل آنها هم می شود؛ برای مثال: «فسْئَلُوا أَهلَ الذِّکرِ إِن کنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (النحل، 43) پس اگر خود نمی دانید، از آگاهان بپرسید. شمار بسیاری از احادیث منقول از اهل سنت و شیعه، «اهل بیت:» را «اهل ذکر» معرفی کرده اند (مجلسی، بحار الانوار، ج 23، ص 172- 188). این در حالی است که شأن نزول آیه، اهل کتاب اند؛ ولی آیه بر یک حقیقت عقلی و عقلایی حکم می کند و آن لزوم مراجعه جاهل به عالم است (برای آگاهی بیشتر ر. ک: المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج 1، ص 66، (آخر سوره حمد)).

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان