مقدمه
همۀ انسان ها با هر فرهنگ و در هر جامعه و منطقه جغرافیایی به دنبال دستیابی به زندگی و زیستی توأم با آرامش و آسایش هستند و می توان «با آرامش زیستن» را هدف واضح و آشکار آنان دانست.
ازآنجاکه تعریف و ترجمان معنای «آرامش» و چگونگی دستیابی به آن در فرهنگ ها و جوامع مختلف و حتی دوره های زمانی مختلف، تفاوت های زیادی باهم دارد ما شاهد آن هستیم که انسان ها برای دستیابی به این هدف، سبک های زیستی متفاوتی را تجربه می کنند و این تفاوت در سبک زندگی، گاهی آن قدر زیاد است که شیوه و روشی که برای گروهی آرامش بخش است از نظر گروهی دیگر کاملاً مخل آرامش و زندگی ای سخت و ناخوشایند به حساب می آید.
واضح است که عوامل متعددی باعث تفاوت نگرش افراد به زندگی و چگونه زیستن می شود که جهان بینی و مباحث معرفتی و هستی شناسی یکی از مهم ترین این عوامل است؛ باورمندی به ارزش های اخلاقی، پذیرش عالم ماوراء، اعتقاد به خدا و عالم آخرت، توجه به ابعاد وجودی انسان و بسیاری مسائل دیگر ازجمله مباحث معرفتی است که در اتخاذ سبک زندگی افراد و دستیابی آنان به آرامش مؤثر است.
در این میان نباید از این نکته غفلت کرد که برخی انسان ها آرامش خود را در استثمار و بهره کشی از دیگر انسان ها می دانند و از شیوه ها و روش های مختلفی برای استثمار دیگران بهره می گیرند این بدان معناست که گاهی افرادی آرامش خود را در سخت زیستن دیگران می یابند و این خود از تناقضاتی است که برخی انسان ها در زندگی خود با آن مواجه اند.
بشر برای کاستن از تناقضاتی این چنینی و دستیابی به سبک و الگویی مطلوب در دستیابی به آرامش، اقدام به راه اندازی و تأسیس رشته ها و علوم مختلف نموده است؛ چنان که علم حقوق برای بیان وظایف افراد و صیانت از حقوق آنان، علم سیاست برای ایجاد نظم و چگونگی اعمال حاکمیت، علم جامعه شناسی برای تبیین چگونگی شکل گیری جوامع و تنظیم روابط بین افراد است علم روان شناسی نیز ازجمله علومی است که به مطالعه رفتار، پیش بینی و کنترل آن می پردازد (فراهانی و کرمی، 1393، ص8) و در این راستا به بهزیستی روانی و تشخیص و درمان اختلالات روانی انسان کمک می کند.
ازجمله اختلالات شناخته و طبقه بندی شده در حوزه آسیب شناسی روانی[1] افسردگی است که برخی افراد دانسته و با انگیزه ایجاد شبهه یا نادانسته و بر اساس اطلاعات ناقص، ابراز حزن و اندوه را از علائم افسردگی و توصیه به اقامۀ مجالس عزا در منابع دینی را مدرکی بر ترویج حزن و اندوه از ناحیه دین و مخالفت با شادی و نشاط می دانند.
منابع دینی هم توصیه به گریه برای حضرت سیدالشهدا(ع) کرده ا ند آنجا که می فرماید: «ما منْ أَحَدٍ قَالَ فِی اَلْحُسَینِ شِعْراً فَبَکی وَ أَبْکی بِهِ إِلاَّ أَوْجَبَ اَللَّهُ لَهُ اَلْجنَّةَ وَ غفَرَ لَهُ»؛ (ابن قولویه، 1356ق، ص112، ح2) هیچ کس نیست که دربارۀ حسین(ع) شعری بسراید و بگرید و با آن بگریاند مگر آنکه خداوند، بهشت را بر او واجب می کند و او را می آمرزد هم توصیه به برپایی مجالس عزا[2] و هم توصیه به ابراز حزن و اندوه در هیئت یک عزادار حتی اگر تأثر قلبی وجود نداشته باشد.[3]
وجود توصیه هایی از قبیل آنچه گذشت مستمسکی شده است که برخی به اقامۀ مجالس سوگواری اهل بیت(ع) و ابراز حزن و غم در قالب نوحه، گریه، پوشیدن لباس سیاه که در مناسبت هایی چون محرم و عزای اباعبدالله الحسین (ع) بروز و ظهور بیشتری می یابد تاخته و با بزرگنمایی این بخش از معارف و بروزات آن، زمینه منفی نگری نسبت به دین را برای دیگران فراهم نمایند.
با توجه به امپراتوری گستردۀ رسانه و حکومت آن بر اندیشه ها و متأسفانه در اختیار معاندان اسلام بودن آن، ضرورت دارد با هدف روشنگری و با بررسی جوانب موضوع «ارتباط عزاداری با افسردگی » سیاه نمایی های صورت گرفته در این زمینه را زدوده و فرصت دیدن چهره حقیقی دین و منطق حاکم بر معارف اسلامی را فراهم نماییم.
در راستای هدف مطرح شده پژوهش پیش رو ابتدا دو هیجان غم و شادی در منابع اسلامی را موردبررسی قرار می دهد تا مخاطب بتواند با نگاهی جامع، موضع دین در بحث غم و شادی را دریابد؛ پس ازآن ملاک های هنجار/ ناهنجار در روان شناسی و رابطه افسردگی با عزاداری بر اساس ملاک های اصلی ارائه می گردد تا مخاطب بتواند با نگاهی جامع و علمی نسبت و به عبارت دقیق تر بی ارتباطی بین دو مقوله عزاداری و افسردگی را ببیند.
اسلام و غم و شادی
پنج هیجان اصلی ترس، خشم، غم، نفرت و شادی برای انسان شناخته شده است؛ اصل وجود این هیجانات طبیعی است و هیچ یک از روان شناسان آنها را مضر یا غیرلازم ندانسته اند؛ اگرچه مثلاً غم را آزارنده ترین هیجان نامیده اند اما این هیجان آزارنده، فرد را برای انجام هر نوع رفتار لازم برای کاهش موقعیت های اندوه بار برمی انگیزد (ریو، 1380، ص 366)؛ چنان که اضطراب را به دو دسته نرمال و مرضی دسته بندی کرده و وجود اضطراب نرمال را موتور حرکت و نگه دارنده انسان از خطرها می دانند.
علاوه بر پژوهش های زیاد صورت گرفته در خصوص شادی در دهه اخیر توجه ویژه ای به این موضوع نیز شده است چنان که شادی به یکی از بنیادی ترین مفاهیم روان شناسی مثبت گرا تبدیل شده است.
شادی در منابع اسلامی
شادکامی در روان شناسی معادل واژۀ «Happines» و در ادبیات دینی معادل واژۀ «سعادت » است؛ شادکامی از موضوعات مهم زندگی است که مورد علاقۀ همه مردم بوده و مکاتب مختلف به آن پرداخته اند؛ در لغت نامۀ دهخدا، در مورد لغت شادی چنین آمده است: «حالت مثبتی که در انسان به وجود می آید و در مقابل غم و اندوه قرار دارد. »؛ افلاطون در کتاب جمهوری به سه عنصر در وجود انسان اشاره می کند که عبارت اند از قوه عقل یا استدلال،[4] احساسات[5] و امیال[6]؛ از نظر افلاطون، شادی حالتی در انسان است و زمانی به وقوع می پیوندد که بین این سه عنصر تعادل و هماهنگی وجود داشته باشد؛ (میرشاه جعفری، ص51) دیگر فیلسوف جهان؛ یعنی ارسطو، معتقد است که سه نوع شادی وجود دارد که پایین ترین سطح شادی، همان لذت است؛ در سطح بالاتر، موفقیت و کامیابی به عنوان شادی تلقی می شود اما بالاترین مرحله و سطح شادی، شادی برآمده از معنویت است؛ او معتقد است شادکامی حقیقی، از ارضای امیال حاصل نمی شود بلکه انجام چیزی که از لحاظ اخلاقی، ارزش انجام دادن دارد، باعث ایجاد شادی می شود (علیمحمدی، 1389، ص124).
قرآن کریم به کرات شادی را به صورت مثبت موردتوجه قرار داده است و مؤمنان را به خوشحالی و شادمانی دعوت می کند: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِک فَلْیفْرَحُوا هُوَ خَیرٌ مِمَّا یجْمَعُونَ» (یونس: 58)؛ ای پیامبر به مردم بگو باید به فضل و رحمت خدا خوشحال باشند این بهتر است از شادی و خوشحالی برای اموالی که جمع کرده اند. در قرآن کریم مؤمنان را که به خاطر برخورداری از نعمت های الهی و لطف و رحمت خداوند و به دست آوردن پیروزی، شادمانی می کنند مورد تأیید قرار داده است.
مهم ترین نکته در مورد شادی که در منابع اسلامی بدان تأکید شده است آن است که شادی پایدار زمانی اتفاق می افتد که انسان به امور فناناپذیر و ماندگار دل خوش و دلبسته باشد. «لِکیلَا تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکمْ» (حدید: 23). امام علی(ع) نیز می فرماید: گاهی شادی انسان به خاطر دست یافتن به چیزی است که بنا نبوده از او فوت شود، حال آنکه باید شادی او برای چیزی باشد که ماندگار باشد أمّا بَعدُ، فإنَّ المَرءَ قد یسُرُّهُ دَرْک ما لَم یکن لِیفُوتَهُ... فلیکن سرورک بما نلت من آخرتک (محمدی ری شهری، 1412 ق، ج5، ص275).
البته در روایات متعددی به اموری که باعث ایجاد نشاط و بسط خاطر می شود اشاره شده و توصیه اسلام نیز آن است که افراد با رعایت این امور زندگی توأم با شادی و نشاطی داشته باشند که به برخی از آن اشاره می شود:
1. شاد کردن دیگران
پیامبر خدا(ص): در بهشت سرایی است به نام دار الفرح (شادی سرا) که تنها کسانی وارد آن شوند که یتیمان مؤمنان را شاد کنند (همان، ص276).
در فرمایش دیگری از آن حضرت آمده است که هرکس مؤمنی را شاد سازد، مرا شاد ساخته و هر که مرا شاد کند، خدا را شاد کرده است (همان، ص277).
2- ورزش و طبیعت گردی
امام صادق(ع) در روایتی می فرماید: «اَلنشْرَةُ فی عَشَرَةِ أَشْیاءَ، اَلْمَشْی وَ اَلرُّکوبِ وَ اَلاِرْتِمَاسِ فِی اَلْمَاءِ وَ اَلنَّظَرِ إِلَی اَلْخُضْرَةِ وَ اَلْأَکلِ وَ اَلشُّرْبِ وَ اَلنَّظَرِ إِلَی اَلْمَرْأَةِ اَلْحَسْنَاءِ وَ اَلْجِمَاعِ وَ اَلسِّوَاک وَ مُحَادَثَةِ اَلرِّجَالِ»؛ (حرعاملی، 1409ق، ج2، ص11) «شادابی و نشاط، در ده چیز است: پیاده روی، سوارکاری، فرورفتن در آب، نگاه کردن به سبزه، خوردن و آشامیدن، نگاه کردن به زن زیبا، هم بستری، مسواک کردن و گفتگو با مردان [بزرگ]».
3- داشتن برنامه نشاط بخش
امام رضا(ع) می فرماید: «اجْتَهِدُوا أَنْ یکونَ زَمَانُکمْ أَرْبَعَ سَاعَاتٍ سَاعَةً لِلَّهِ لِمُنَاجَاتِهِ وَ سَاعَةً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ ساعَةً لِمعَاشَرَةِ الْإِخوَانِ الثِّقَاتِ وَ الَّذِینَ یعَرِّفُونَکمْ عُیوبَکمْ وَ یخْلِصُونَ لَکمْ فِی الْباطِنِ وَ ساعَةً تَخْلُونَ فِیهَا لِلَذَّاتِکمْ وَ بِهَذِهِ السَّاعَةِ تَقْدِرُونَ عَلَی الثَّلَاثِ السَّاعَات»؛ (نوری، 1408ق، ج13، ص50) کوشش کنید اوقات روز شما چهار ساعت باشد: ساعتی برای عبادت و خلوت با خدا، ساعتی برای تامین معاش، ساعتی برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیب هایتان واقف می سازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و ساعتی را هم به تفریحات و لذائذ خود اختصاص دهید و از مسرت و شادی ساعات تفریح، نیروی انجام وظائف وقت های دیگر را تامین کنید.
اندوه و غم در منابع اسلامی
اندوه و غم به طور مطلق از نظر قرآن کریم و روایات اهل بیت (ع) مردود و مطرود نیست؛ بلکه در مواردی مطلوب و در بعضی از موارد دیگر نامطلوب بوده و عدم آن از صفات اولیاء خدا شمرده شده است. آیات قرآن اصل غم و اندوه را نفی نکرده است؛ زیرا غم و اندوه همان طور که گفته شد حالتی طبیعی است که بدون اختیار حاصل می شود؛ بلکه آنچه در آیات قرآن و روایات نفی شده است بعضی از اسباب و عوامل حزن و اندوه است که به نمونه هایی از آن اشاره می شود:
1- در داستان پیامبر گرامی اسلام(ص) بیان شده است که ایشان به همراه خلیفه اول از مکه به مدینه هجرت کرد. آنان برای فرار از دست مشرکان وارد غاری شدند، پیامبر(ص) با توجه به نیرو و قدرت الهی که داشت همراه خودش را دلداری می داد که چون خداوند با ما است مشرکان نمی توانند به ما دست پیدا کنند و فرمود: «محزون نباش خداوند با ما است ».
2. در قصه حضرت موسی (ع) دربارۀ حزن و اندوه مادر آن حضرت خداوند خطاب به او می فرماید: «تو را به مادرت برمی گردانیم تا مادرت محزون نباشد و چشمش روشن شود». در آیه دیگر خطاب به مادر آن حضرت می فرماید: نترس و اندوهگین مباش و موسی را در دریا رها کن».
در روایات نیز به مواردی اشاره شده است که غم را با خود به همراه دارد:
بداخلاقی: لقمان به فرزندش فرمود: «هرکس بدخُلقی کند، اندوهش فراوان می شود» (ابن ابی الحدید، 1404ق، ج20، ص326).
امام علی(ع) در پاسخ به این سؤال که: «چه کسی در زندگی بیش از دیگران پیوسته غمناک است؟»، فرمود: «کسی که از همه بداخلاق تر است» (شعیری، [بی تا]، ص 107).
حسادت: امام علی(ع): «حسود، شادمان دیده نمی شود». «حسود، غمناک است» (لیثی واسطی، 1376، ص532).
کینه ورزی: امام علی(ع): «کینه توز، جانش در عذاب است و گرفتاری و اندوهش چند برابر» (همان، ص19).
جَزَع و بی تابی: امام علی(ع): «از بی تابی بپرهیز که رشته امید را پاره می کند و کار را سست می گرداند و اندوه را در پی می آورد. بِدان که نجاتْ در دو چیز است: مشکلی را که چاره دارد باید چاره اندیشی کرد و مشکلی را که چاره ندارد باید شکیبایی ورزید» (همان، ص59).
شتاب زدگی: امام علی(ع): «شتاب کردن پیش از دست یابی به موقعیت، اندوه بار است» (کوفی، [بی تا]، ص234). «از شتاب زدگی بپرهیز که سرلوحه زیانکاری و پشیمانی است» (تمیمی آمدی، 1410ق، ص71).
دلبستگی به دنیا: پیامبر خدا(ص): «اشتیاق به دنیا، غصّه و اندوه را فراوان می کند و بی رغبتی به دنیا، دل و تن را آسوده می سازد» (شیخ صدوق، 1362، ج 1، ص73).
نتیجه اینکه قرآن و روایات نه به طور مطلق حزن و اندوه را مذموم شمرده و نه به طور مطلق آن را تأیید کرده است؛ بلکه بستگی به موارد آن دارد و باید به عوامل و ریشه های آن توجه کرد، هرگاه حزن به خاطر امر ممدوحی ایجاد شود خود حزن نیز ممدوح است. زیرا باعث ارتباط انسان با منشأ و منبع آن می شود و موجب می شود که انسان با شناخت در راه آن قدم بردارد، چنین حزنی انسان را به تفکر مثبت و حرکت و پویایی می کشاند.
عزاداری و ملاک های بهنجاری و نابهنجاری
دانش روان شناسی که خود زیرشاخه ها و گرایش های مختلفی دارد به مقوله اختلالات و آسیب های روانی توجه جدی و اساسی داشته و یکی از رسالت ها و اهداف اساسی خود را پیشگیری از ابتلای افراد جامعه به این اختلالات یا درمان آنان در صورت ابتلا می داند، براین اساس برای تشخیص این مطلب که کدام رفتار بهنجار و کدام رفتار نابهنجار است که بتوان بر اساس آن تشخیص داد که آیا فرد مبتلا است یا خیر؛ ملاک های مختلفی ارائه شده است که برخی از آنان عبارتنداز:
1- دیدگاه آماری
براساس این دیدگاه یکی از جنبه های رفتار نابهنجار، کمی وقوع (statistical infrequency) آن است؛ مثلاً وقوع دوره های افسردگی و مانیا تنها در یک درصد از جامعه شایع است. در منحنی طبیعی یا منحنی زنگوله شکل، اکثر افراد از لحاظ یک ویژگی در وسط منحنی قرار دارند و تعداد بسیار کمی از افراد در دو طرف منحنی قرار می گیرند. وقتی می گوییم که فردی طبیعی است، تلویحاً اظهار داریم که فرد مزبور آن قدرها هم از حدمتوسط یک صفت یا الگوی رفتاری خاص انحراف ندارد. از ندرت وقوع آماری می توان به صراحت در تشخیص کم توانی ذهنی استفاده نمود. به رغم آنکه از چندین معیار برای تشخیص کم توانی ذهنی استفاده می شود، اما هوش پائین معیار است. وقتی که بهره هوشی فردی پایین تر از 70 است، چنین فرض می شود که عملکرد ذهنی او آن قدر کم است که بتوان تشخیص کم توانی ذهنی را برای او مطرح کرد.
در تعریف رفتار غیرعادی از لحاظ آماری کافی است که بر روی منحنی نرمال، دونقطه قراردادی در نظر گرفته شود، رفتارهایی که در بین این دونقطه قرار می گیرند عادی و رفتارهایی که بیرون از این دونقطه هستند غیرعادی تلقی می شوند. (شکل زیر)
یافته های روان شناسی حاکی از آن است که از نظر داده های آماری و تحلیل آن، وقتی فرد یا افرادی با فقدان شیء یا موجودی ارزشمند روبرو می شوند نسبت به از دست دادن آن ابراز غم و اندوه کرده و نشانگان سوگ بروز می یابد.
کسانی که در سوگ و فراق اهل بیت(ع) غمگین و ناراحت هستند و ابراز غم و اندوه می کنند بدان جهت است که با فرارسیدن ایام شهادت آنان، متوجه فقدان انسان های بس عظیم و ارزشمندی می شوند که محرومیت بشر از وجود و حضور آنان، باعث از دست رفتن فرصت های بسیار زیادی برای «خوب زیستن » شده است. البته همان گونه که گفته شده نگرش های انسان شناختی و معرفت شناختی در پذیرش این مهم تأثیر بسیار زیادی دارد.
2- دیدگاه مرضی یا آسیب شناختی
بر اساس دیدگاه مرضی یا آسیب شناسی کسی دارای اختلال و نابهنجاری رفتاری است که رفتار ها و کنش او بر اساس علائم و نشانگانی که در منابع علمی و تخصصی روان شناسی مثل DSM بیان شده است به وقوع بپیوندد.
بر اساس آنچه در DSM آمده است اگر دست کم، پنج نشانه از نشانه هایی که در پی می آید، در خلال دوره ای بیش از دو هفته، مشاهده شود و در کنش وری قبلی بیمار تغییری را نشان دهد، افسردگی روی داده است. این نشانه ها عبارتنداز:
وجود خلق افسرده، در تمام روز و تقریباً همه روزه که بر اساس گزارش بیمار یا مشاهده اطرافیان مشخص می شود؛
کاهش مشخص رغبت یا لذت، در تمام یا بیشتر فعالیت ها، در تمام روز و تقریباً همۀ روزه که بیمار به وجود آن اشاره می کند یا دیگران آن را در وی مشاهده می کنند؛
- کاهش یا افزایش معنادار وزن بدن؛
- بی خوابی یا فزون خوابی تقریباً همه روزه؛
- ناآرامی یا کندی روانی حرکتی تقریباً همه روزه؛
- خستگی یا از دست دادن انرژی تقریباً همه روزه؛
- احساس عدم شایستگی یا گنه کاری مفرط یا نامتناسب تقریباً همه روزه؛
- کاهش توانایی در فکر کردن یا تمرکز ذهنی یا حالت بی تصمیمی تقریباً همه روزه؛
- افکار راجعه (بازگشتی) مرگ (نه فقط ترس از مردن) و افکار راجعه انتحاری بدون طرحی معین، یا وسوسه خودکشی یا طرحی معین برای خودکشی.
با توجه به این نشانه شناسی، حداقل پنج نشانه با زمان معینی لازم است تا افسردگی را دربارۀ کسی تشخیص دهیم (دادستان، 1378، ص292).
آیا شرکت در مجالس عزاداری و ابراز غم و اندوه در عزای اهل بیت، چنین علائم و نشانگانی را در فرد ایجاد می کند و آیا مطالعات میدانی و پویش ها و پژوهش های علمی برای اثبات این ادعا که عزاداری باعث افسردگی (با معنا و تفسیری که در روان شناسی دارد) انجام شده است؟
آیا این احتمال قابل توجه نیست که کسانی که ادعا می کنند عزاداری باعث افسردگی می شود یا معنای افسردگی را نمی دانند، یا از عزاداری اطلاع چندانی ندارند یا آنکه طرح چنین مباحثی برای تحقق اهدافی دیگر (چون بهره کشی از دیگران) است؟ نتیجه آنکه بر اساس این معیار نیز مطالعه میدانی و تحقیق علمی ارائه نشده است که بر اساس آن ثابت شود عزاداری باعث بروز علائم و نشانگان افسردگی می شود بلکه مشاهدات میدانی و یافته های علمی خلاف آن را اثبات می کند.
گزارش پژوهشی که با عنوان «تأثیر شرکت در عزاداری های محرم بر وضعیت خُلقی (درجۀ افسردگی)» صورت گرفته است بدین قرار است:
این پژوهش به بررسی تأثیر شرکت در مراسم سوگواری مذهبی دهه اول ماه محرم بر سطح افسردگی شرکت کنندگان پرداخته است. جامعۀ آماری شامل دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز بود که در سال تحصیلی92-91 مشغول به تحصیل بودند. از میان این دانشجویان 27 نفر از افرادی که شرکت آنها در مراسم محرز بود به صورت نمونه اتفاقی در دسترس انتخاب و سپس قبل از آغاز دهه اول محرم و پس از اتمام آن به ترتیب مورد پیش آزمون و پس آزمون قرار گرفتند. ابزار مورداستفاده در این پژوهش نسخۀ دوم پرسشنامه افسردگی بک (بک، استیر، و براون، 2000) بود. طرح پژوهش از نوع پیش آزمایشی میدانی، با پیش آزمون و پس آزمون بدون گروه گواه است.
نتایج آزمونT گروه های وابسته بیانگر تفاوت معنی دار بین نمره افسردگی در پیش آزمون و پس آزمون نبود. در ضمن، شرکت در مراسم عزاداری محرم با کاهش معنی دار نمره افسردگی (بر اساس آزمون افسردگی بک) در پس آزمون آزمودنی های افسرده (بالاتر از نقطه برش در پیش آزمون) همراه بوده درحالی که در آزمودنی های غیر افسرده (پایین تر از نقطه برش در پیش آزمون) تفاوت معنی داری میان پیش آزمون و پس آزمون مشاهده نشد. نتیجه گیری محقق آن است که آزمودنی های سالم شرکت کننده در این پژوهش و همچنین عموم آزمودنی ها پس از شرکت در مراسم عزاداری به سمت افسردگی پیش نرفته اند، اما آزمودنی های افسرده پس از شرکت در مراسم عزاداری به سمت بهبود پیش رفته اند (ر. ک: مرعشی، 1392).
3- دیدگاه اجتماعی و فرهنگی
بر اساس این ملاک، تطبیق رفتار با استانداردهای اجتماعی نشان از بهنجار بودن رفتار است و منظور از استانداردهای اجتماعی سنت، آداب ورسوم است و انحراف از این استانداردها نابهنجار است؛ بنابراین دیدگاه، بهنجاری و نابهنجاری در رابطه با فرهنگ معنی دار است و در هر جامعه ای رفتاری بهنجار تلقی می شود که اکثریت افراد آن جامعه آن رفتار را مناسب می دانند.
این معیار نیز محدودیت ها و نقدهایی دارد که یکی از محدودیت های آن نسبی بودن آن است، مثلاً رفتاری ممکن است در یک جامعه عادی تلقی شود درصورتی که در جامعه دیگر غیرعادی باشد. علاوه بر اینکه بر اساس این دیدگاه ارزش ها می توانند در جامعه ای به ضد ارزش و ضد ارزش به ارزش تبدیل شوند.
با وجود نقدهایی که به این دیدگاه وجود دارد باز برپایی مجالس عزا و ابراز حزن و اندوه ارتباطی با افسردگی ندارد! با لحاظ این ملاک سنت عزاداری و اقامۀ مجالس عزای اهل بیت(ع) که در جوامع مسلمان و شیعی تاریخی بیش از هزاروچند صدساله دارد، و افراد جامعه با رغبت و اشتیاق در آن شرکت می کنند چگونه می تواند رفتاری خلاف هنجارهای اجتماعی باشد؟
البته ممکن است بر اساس نگاه و نگرش برخی جوامع و افراد که سبک زیستی و فرهنگی دیگری دارند این اعمال و مناسک عادی و طبیعی جلوه نکند اما همان طور که گفته شد اساس این معیار و ملاک آداب و سنت های موردقبول جامعه ای است که فرد در آن زندگی می کند.
4- ملاک کارآمدی و ناکارآمدی
یکی از مؤلفه های مهم در تبیین نابهنجاری و اختلال، توجه به کارآمدی یا ناکارآمدی و ناتوانی (disability) است بدین معنا که آیا فرد در حیطه های زندگی خود نظیر کار، روابط شخصی، امور تحصیلی دچار افت عمل کرد شده است یا خیر؟ (دادستان، 1378، ج1، ص28).
با توجه به ملاک های مذکور به بررسی این سؤال خواهیم پرداخت که آیا اقامۀ عزا و شرکت در مجالس عزاداری اهل بیت(ع) باعث افسردگی می شود؟
یکی از ملاک های اساسی تشخیص نابهنجاری کاهش عملکرد مورد انتظار از فرد است. بدین معنا که از فرد موردنظر در فضای کار خود یا در روابط بین فردی یا مسائل نیازمند تمرکز و دقت مثل تحصیل، رانندگی و... دچار افت محسوس و طولانی مدت گردد که نتیجه این کاهش کارآمدی، از دست دادن جایگاه ها و فرصت های اجتماعی، شغلی، خانوادگی و... است. و واضح است که وقتی کسی فرصت های متعدد زندگی خود را از دست بدهد «آرامش » خود را از دست خواهد داد؟
شرکت در مراسمات و اقامۀ مجلس عزای اهل بیت(ع) نه تنها افت کارکرد را ندارد بلکه با توجه به شکل و محتوای این مجالس افزایش کارکرد را با خود به همراه خواهد داشت؛ ازآنجاکه در این مجالس غالباً مباحث علمی و معرفتی بیان می شود حضور در این مجالس رشد شناختی افراد را در پی دارد علاوه بر آن گستره ارتباط افراد را بیشتر کرده و افراد را در روابط اجتماعی خود رشدیافته تر خواهد کرد؛ بُعد عاطفی و تراژدیک مجالس عزای اهل بیت(ع) به گونه ای است که مسئولیت پذیری و اهتمام نسبت به دیگران و مسائل آنان را افزایش داده و فرد را برای پذیرش مسئولیت ها آماده می کند علاوه بر آنکه او می آموزد چگونه در مواجهه با مسائل و مصائب زندگی که بخشی اجتناب ناپذیر در زندگی فرد است، برخورد کرده و مشکلات را مدیریت کند.
توجه به نقش «الگو» در نظام های تربیتی و تلاش های جوامع برای معرفی الگوها، نشان از اهمیت آن است، چراکه انسان ها در سال های اول زندگی از پدر و مادر خود الگو می گیرند اما در دوران بعد از شخصیت های برجسته مذهبی سیاسی و اجتماعی الگوگیری می کنند (ر. ک: رضازاده عسکری، 1399)؛ بنابراین برخلاف ادعای کسانی که حضور در مجالس عزای اهل بیت(ع) را باعث افسردگی می دانند، باید گفت عزاداران عزای اهل بیت(ع)، با تأسی به آنان و الگوپذیری از آنان، می آموزند که چگونه با وجود برخی مشکلات و سختی های زندگی، می توان با «آرامش» زیست و دچار تنش های روحی و عصبی نگردید، علاوه بر آن، این الگوگیری نه تنها باعث افسردگی نمی شود بلکه باعث نشاط نیز می گردد چون بهترین الگو در روابط اجتماعی، الگوی اصلاح گرایانه است که به معنای به کارگیری روش های مختلف در شرایط متفاوت زمانی و مکانی است ائمۀ اطهار(ع) به دلیل اصلاح گری مورد رضایت خداوند در شرایط زمانی و مکانی مختلف از روش های مختلف رفتاری استفاده کرده اند (ر. ک: خوش نیت و شوشتری، 1395).
جمع بندی
انسان سالم، انسانی است که همه ابعاد وجودی او؛ یعنی عواطف، شناخت و رفتار او، در راستای رشد و تعالی و خودشکوفایی او قرار بگیرد (شعاری نژاد، 1385، ص525) و رفتار سالم نیز از نظر روان شناختی عبارت است از رفتاری که مانع سازگاری فرد با اطرافیان نشود و روند طبیعی زندگی او را مختل ننماید (محمدیان، 1389، ص14). عزاداری نیز حالتی درونی همراه با جلوه های بیرونی حزن است که نسبت به مصائب خاندان عصمت و طهارت بر فرد مستولی می شود و به وسیله هیجانات متعارف، معقول و در محدوده چهارچوب شرع، ابراز می شود.
بنابراین عزاداری به عنوان رفتاری معنوی و روحانی، رفتاری سالم محسوب می شود که از انسان سالم صادر می شود و آثار و پیامدهای خوشایند فردی و اجتماعی، اخلاقی و معنوی و دنیوی و اخروی با خود به همراه دارد.
فهرست منابع
1- ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، قم: کتابخانه عمومی آیت الله مرعشی نجفی، 1404 ق.
2- ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، نجف اشرف: المطبعة المبارکة المرتضویة، 1356ق.
3- تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، چاپ دوم، قم: دار الکتاب الإسلامی، 1410ق.
4- حرعاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، قم: مؤسسة آل البیت(ع)، 1409ق.
5- خوش نیت غلامرضا و مهدی شوشتری، «نقش الگوهای روابط اجتماعی در شادکامی از دیدگاه قرآن و حدیث»، تهران: اولین کنفرانس بین المللی روان شناسی و علوم اجتماعی، 1395.
6- دادستان، پریرخ، روان شناسی مرضی تحولی از کودکی تا بزرگسالی، تهران، سمت، 1378.
7- رضازاده عسکری، زهرا، «نقش الگوها در تربیت از منظر قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع)»، اولین همایش قرآن و روان شناسی، تهران: دانشگاه تهران، 1399.
8- ریو، جان مارشال، انگیزش و هیجان، ترجمۀ یحیی سیدمحمدی، تهران: ویرایش نشر، 1380.
9- شعاری نژاد، علی اکبر، نگاه نو به روان شناسی انسان سالم یا سفری کوتاه در شخصیت انسان، تهران: اطلاعات، 1385.
10- شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، نجف: مطبعة حیدریة، [بی تا].
11- شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1362.
12- شیخ طوسی، محمدبن حسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، بیروت: مؤسسة فقه الشیعة، 1411ق.
13- علیمحمدی، کاظم و مسعود آذربایجانی، «ساخت و اعتباریابی آزمون شادکامی با تکیه بر اسلام»؛ مجلۀ تربیت اسلامی سال پنجم، بهار و تابستان 1389 شماره 10، ص 124.
14- فراهانی، محمدتقی و رضا کرمی نوری، روان شناسی، چاپ هفتم، تهران: شرکت چاپ و نشر کتاب های درسی ایران، 1393.
15- کوفی، محمد بن محمد اشعث، الجعفریات (الأشعثیات)، تهران: مکتبة نینوی الحدیثة، [بی تا].
16- کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، قم: دار الحدیث، 1430 ق.
17- لیثی واسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، قم، دارالحدیث، 1376.
18- محمدیان، احمدیار، روان شناسی کودکان و نوجوانان ناسازگار؛ اختلالات رفتاری عاطفی، تهران: یادواره کتاب، 1389.
19- محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، قم: مؤسسۀ دارالحدیث، 1412ق.
20- مرعشی، سیدعلی، «تأثیر شرکت در عزاداری های محرم بر وضعیت خُلقی (درجۀ افسردگی) دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز»، مجلۀ دستاوردهای روان شناختی، دورۀ 20، شماره1، دانشگاه شهید چمران اهواز، 1392.
21- میرشاه جعفری، ابراهیم و محمدرضا عابدی و هدایت الله دریکوندی، «شادمانی و عوامل مؤثر بر آن»، تازه های علوم شناختی، سال چهارم، شمارۀ 3، ص51.
22- نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم: مؤسسة آل البیت(ع)، 1408ق.
پی نوشت ها:
[1] Psychopathology.
[2] علقمه حضرمی نقل می کند که امام باقر(ع) در روز عاشورا برای امام حسین(ع) در خانه اش مجلس عزا برگزار می کرد: «... ثُمَّ لَینْدِبُ الْحسینَ(ع) وَ یبْکیهِ وَ یأْمُرُ مَنْ فِی دارِهِ مِمَّنَ لا یتَّقِیهِ بِالْبُکاءِ عَلَیهِ... وَلْیعُزِّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِمُصابِهِمْ بِالْحُسَینِ(ع)» امام باقر(ع) بر امام حسین(ع) می گریست و به افرادی که در خانه بودند و از آنها تقیه نمی کرد، می فرمود: بر آن حضرت گریه کنند... و به آنان می فرمود در مصیبت حسین(ع) به یکدیگر تسلیت بگویند (حرعاملی، 1409ق، ج14، ص509؛ شیخ طوسی، 1411ق، ج2، ص772).
[3] قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ (ع): «إِنْ لَمْ یکنْ بِک بُکاءٌ فتَبَاک» (کلینی، 1430ق، ج2، ص332).