چرا خداوند انسان را ضعیف آفریده است؟

انسان از آن جهت که به مقام خلیفة اللهی رسیده(۱) و از نفخه و حیات الهی جان گرفته(۲) و بسیاری از چیزها تحت تسخیر وی قرار داده شده

  انسان از آن جهت که به مقام خلیفة اللهی رسیده(1) و از نفخه و حیات الهی جان گرفته(2) و بسیاری از چیزها تحت تسخیر وی قرار داده شده. ضعیف پنداشتنش تصوری اشتباه است.
انسان هایی که به مکر شیطان، غافل و در عبادت کاهلند، خود را ضعیف پنداشته و زحمت تکلیف را از خود برداشتهاند. انسان در میدان آزمون و امتحان آفریده شده است تا گوهر وجودش را میان شعلههای سوزان امتحان آبدیده کند، همانند سنگهای معدنی چون طلا که باید در آتش سوزان حرارت ببیند تا طلای ناب و خالص به عمل آید. هر چه حرارت بیشتر ببیند، خالصتر می شود. اگر انسان در این بین به میل شیطان رغبت کند، آغاز ضعف و شکست او خواهد بود.
تا انسان هست، دنیا بر غفلت او همت بسته است: "بدانید زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و تجمّل پرستی و فخر فروشی میان شما و افزونطلبی در اموال و فرزندان است".(3) ولی از جهتی می توان گفت انسان ضعیف است، همان طوری که قرآن مجید می فرماید: "البته انسان ضعیف آفریده شده است".(4) اما ضعیف به چه معنا می باشد؟ آیا او در انجام طاعات و عبادات ضعیف است یا در پیروی از نفس اماره اختیاری ندارد؟ این معنای ضعیف نیست، گرچه با اطاعت از شیطان، انسان بنده شیطان بوده و از اطاعت رحمان باز می ماند. چنین انسانی ضعیف است، زیرا اسباب ضعف را خود فراهم نموده است. خداوند برای تقویت اراده انسان در مقابل شیطان و گناه، نیروهای بسیاری در وجود وی قرار داده، مانند فطرت پاک و عقل سلیم. نیز با نیروی بیرونی (که فرستادن پیامبران و نشان دادن راه سعادت و کمال باشد) نیروی درونی (عقل و دل) را تقویت نموده است.
اختیار، ضامن نجات یا گمراهی بشر است. راه به او نشان داده شده و او است که به اختیار خود، شاکر است یا کافر: "ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد، یا ناسپاس".(5) معنای هدایت و نشان دادن راه به انسان در صورتی تحقق می یابد که قادر و توانا باشد، پس نمیتواند ضعیف خلق شود تا به این بهانه گناه کند و خود را معذور جلوه دهد.
علامه طباطبایی می فرماید: "انسان ضعیف است، زیرا قوای شهوانی را که خداوند در وی آمیخته است، مدام در مورد خواسته هایشان با وی در ستیزه است و او را به سمت آنها بر می انگیزاند".(6)
پس ضعف انسان از جهت عدم توانایی او در برابر گناه نیست، بلکه از ناحیه درگیری او با انواع تهاجمات و ترفندهای شیطانی است، ولی خداوند نیروی مقابله با همه وسوسهها را به انسان داده است. اگر چنین نبود، مجازات و کیفر اخروی معنی ندارد و انسان می تواند بگوید گناه کردم، چون قدرت بر ترک آن را نداشتم. اما خداوند از راه پیغمبر درونی یعنی عقل و وجدان و پیغمبر بیرونی و هدایت پیشوایان، راه مقابله را آسان ساخته و عذر و بهانهای برای انسان باقی نمانده است.
پی نوشتها:
1. بقره (2) آیه 30.
2. حجر (15) آیه 29.
3. حدید (57) آیه 20.
4. نساء (4) آیه 28.
5. انسان (76) آیه 3.
6. ترجمه المیزان، ج 4، ص 433.

 


منبع : پاسخگو
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان