افراد برتر از نظر قرآن

افراد برتر از نظر قرآن

در نهایت ما در آیات کریمه قرآن مى بینیم که خداوند چهارگروه و طبقه را بر طبقات دیگر ترجیح مى دهد: گروه اول : مومنان اهل بدر؛ یعنى کسانى را که در جنگ بدر شرکت کردند نسبت به سایر مومنان ترجیح مى دهد و در اوایل سوره مبارکه انفال در توصیف آنان مى فرماید:
انَّما المؤ منون الَّذین اذا ذُکِرَ اللّه و جِلَت قلوبهم و اذا تُلِیَت علیهم آیاته زادتهم ایمانا و على ربِّهم یتوکَّلون # الَّذین یُقیمون الصَّلاة و ممَّا رزقناهم ینفقون # اولئک هم المؤ منون حقَّا لهم درجات عند ربهم و مغفرة و رزق کریم (1125).
((مؤ منان ، تنها کسانى هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دل هاشان ترسان مى گردد؛ و هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مى شود، ایمانشان فزونتر مى گردد؛ و تنها بر پروردگارشان توکل دارند. آنها که نماز را برپا مى دارند؛ و از آنچه به آنها روزى داده ایم ، انفاق مى کنند. آرى مومنان حقیقى آنها هستند؛ براى آنان درجاتى مهم نزد پروردگارشان است )).
مومنانى که در واقعه بدر، رسول خدا را همراهى کردند، مومنان حقیقى اند و نزد خدا بر دیگران برترى دارند و در پیشگاه الهى درجات و مراتبى براى آنها در نظر گرفته است ؛ گروه دوم : مجاهدان ؛ در سوره مبارکه نساء درباره مجاهدان مى فرماید:
فضَّل اللّه المجاهدین باموالهم و انفسهم على القاعدین درجة (1126).
((کسانى که در راه خدا بذل مال و جان مى کنند نسبت به آنان که از چنین تلاش و فعالیتى خود را محروم مى کنند در درجات و مرتبه ، برترى دارند و تفضیل داده شده اند)).
گروه سوم : مومنان داراى عمل صالح ؛ که خداوند وعده تقرب و برترى را براى آنان مى دهد؛ در سوره مبارک طه مى فرماید:
و من یاءتِهِ مؤ منا قد عمل الصالحات فاولئک لهم الدرجات العلى (1127).
((مومنانى که همراه با اندوخته عمل صالح نزد خدا مى روند، از درجات بلندى بهره مند مى شوند)).
گروه چهارم : اهل علم و دانش ؛ در سوره مبارکه مجادله مى فرماید:
یرفع اللّه الَّذین آمنوا منکم و الَّذین اوتوا العلم درجات (1128).
((خداوند کسانى را که ایمان آورده اند و کسانى را که علم به آنان داده شده ، درجات عظیمى مى بخشد)).
خدا در این آیه ، صاحبان دانش و علم را بر همه موجودات ترجیح مى دهد و اساسا در آیات مختلفى از قرآن شریف ، تسخیر بسیارى از مراتب کمال و وصول به درجات عالیه معنوى را در انحصار صاحبان علم و دانش قرار مى دهد.
انما یخشى اللّه من عبادهِ العلماء(1129).
((خشیت و خوف از ذات اقدس ربوبى که یکى از مراتب کمال نفسانى بشر است در انحصار علما و دانشمندان است )).
و یا در جایى دیگر مى فرماید:
و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون (1130).
((ما در آیات قرآن مثالها و نکات آموزنده فراوانى را ذکر کرده ایم ؛ منتهى فهم و تعقل در آنها و وصول به نکته هاى دقیق این امثال در انحصار اهل علم و دانش است )).
یا در سوره مبارکه عنکوت وقتى مساله اعجاز قرآن را بیان مى کند مى فرماید:
و ما کنتَ تتلُو من قبله من کتاب و لا تَخُطُّهُ بیمینک اذا لا رتَاب المبطلون # بل هو آیات بینات فى صدور الَّذین اوتوا العلم و ما یجحد بآیاتنا الا الظالمون (1131).
((تو هرگز پیش از این کتابى نمى خواندى ، و با دست خود چیزى نمى نوشتى ، مبادا کسانى که در صدد تکذیب و ابطال سخنان تو هستند، شک و تردید کنند. ولى این آیات روشنى است که در سینه دانشوران جاى دارد؛ و آیات ما را جز ستمگران انکار نمى کنند)).
در این آیه نکته قابل توجه ، این است که خداوند پیامبر را مخاطب قرار مى دهد و مى فرماید: تو قبل از نبوت ، قدرت نوشتن نداشتى و اگر چنین قدرتى داشتى سابقه علم و دانش در پرونده تو ضبط بود اهل شک و باطل دیگران را به شبهه مى انداختند.
از مجموع این آیات مى توان فهمید که درک توحید و وصول به مقام خشیت ، تعقل و فهم وحى و امثال قرآن و اساس نبوت و معجزات انبیا، همه در گرو دانش و علم است و تنها عالم و دانشمند است که مى تواند به این مراتب و درجات کمال صعود کند و بالا برود.
حقوق استاد نسبت به دانشجو
بحث در ارزش علم و دانش از منظر آیات کریمه قرآن و روایات فراوان است . بناست که درباره ارزش و اعتبار معلم ، استاد و آموزگار نیز توضیحاتى را ارائه کنیم .
آنچه بیان شد مقدمه اى براى فهم کلام امام سجاد علیه السلام بود تا معلوم شود که ارزش و اعتبار عالم و معلم کسى که علم را آموخته است و بعد قرار است که به دیگران بیاموزد و یا در حال آموختن است از دیدگاه این امام همام چگونه است ؟
1 - تواضع در مقابل استاد
بیان نکته دیگر که ضرورى است این که عالم با همه مراتب و درجات اگر بر کرسى تدریس و تعلیم قرار بگیرد، علاوه بر ارزشمند بودن علم و دانایى او شاءن معلم و مربى بودنش نیز شایسته تجلیل و احترام است و امام علیه السلام در اولین نکته از سخن خود به این امر مهم اشاره مى فرمایند: و اءَمَّا حَقُّ سائسک بالعلم فالتَّعظیم له و التَّوقیر لمجلسه .
در حقیقت کسى که در جایگاه تعلیم و تدریس قرار مى گیرد؛ لزوم تکریم و توقیر مضاعف پیدا مى کند و بزرگداشت ، احترام و تکریم عالم ، تکریم ذات ذوالجلال ربوبى است . در سخنى از مولا امیرالمومنین علیه السلام آمده است :
من وقَّر عالما فقد وقَّر ربّه (1132).
((کسى که به عالمى احترام بگذارد، در حقیقت خداوند را احترام کرده است )).
در معارف دین ما یکى از رذایل اخلاقى تملق ، چاپلوسى ، خضوع و تذلل بیش از حد براى دیگران است . در روایات آمده است :
لیس من اخلاق المومن التَّملُّق (1133).
((چاپلوسى از اخلاق مومن نیست )).
اما این مساله در پیشگاه معلم و آموزگار استثنا شده است ، و نه تنها مذموم نیست ، بلکه مطلوب و مورد توصیه است ؛ حرمت نهادن و خضوع در مقابل استاد و مربى یک فضیلت اخلاقى است ، نه یک رذیله اخلاقى . در مبانى اخلاقى ما نسبت به استاد و معلم ، بى حرمتى نهى شده است . حضرت امیرالمومنین علیه السلام مى فرمایند:
لا تُحَقِّرَنَّ عبدا آتاه اللّه علما فانَّ اللّه لم یحقِّره حین آتاه ایّاه (1134).
((کسى حق ندارد آن بنده اى را که مورد عنایت خدا قرار گرفته و علم آموخته است تحقیر کند؛ چرا که خداوند وقتى به او علم عطا فرمود، او را کوچک نشمرد)).
اگر قرار باشد که ما موازین اخلاقیمان را اصلاح کنیم و آنها را بر اساس ‍ اخلاق الهى شکل بدهیم ، خلق وخوى الهى این است که اگرچه عالمى گناهکار باشد، حساب مجازاتش در جاى خود محفوظ است ؛ اما وقتى در پیشگاه الهى قرار مى گیرد، تحقیر نمى شود.
در تعبیرى حضرت رسول اکرم صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم مى فرمایند:
مَن علَّم شخصا مسالة فقد مَلَکَ رقبته فقیل له یا رسول اللّه ایَبِیعه فقال له و لکن یامره و ینهاه (1135).
اگر کسى مساله اى را به دیگران بیاموزد در حقیقت مالک او شده است . مالکیت نه به این معنى که مى تواند او را معامله کند و بفروشد؛ چون در آن زمان ها برده دارى خیلى رایج بوده است . این تعبیر حضرت از مالکیت این شبهه را در ذهن سوال کننده به وجود آورد تا سوال کند آیا متعلم و شاگرد به اصطلاح رایج بَرده قابل معامله مى شود؟ حضرت فرمودند: مى تواند به او فرمان بدهد یا او را از کارى نهى کند؛ یعنى همان طور که برده ها فرمانبردار موالى خود بودند، منزلت متعلم و شاگرد در مقابل استاد و معلم چنین است . اصلا تواضع در مقابل استاد یک فضیلت اخلاقى است ، امام صادق علیه السلام فرمودند:
اُطلُبُوا العلم و تَزَیَّنوا مَعَهُ بالحِلمِ و الوَقَار و تَواضَعُوا لمَن طَلَبتُم منه العلم (1136).
((علم بیاموزید و علم را به حلم ، بردبارى و متانت زینت دهید؛ یعنى عالم ، باوقار و حلیم شوید. و نشانه حلم و وقار شما این است که نسبت به معلم خود متواضع و فروتن باشید)).
فضیلت اخلاقى تواضع ، درباره استاد و عالم موکدا توصیه شده است . در سخنى از امیرالمومنین علیه السلام وقتى حقوق عالم را بیان مى فرمایند که طولانى است و فقط شاهد بحثمان را ذکر مى کنیم آمده است :
اذا جاءَهُ طالب علم و غیره فوَجَدَ فى جماعة عمَّهم بالسلام و خصَّه بالتَّحیَّة (1137).
((وقتى متعلمى وارد مجلسى مى شود و مى بیند استادش در میان آن جمع حضور دارد، به همه حضار سلام کند، اما براى استاد خود تحیت و احترام خاصى قائل شود)).
پس مستحب است انسانى که به مجلسى وارد مى شود به همه اهل مجلس ‍ سلام کند، اما علاوه بر استحباب سلام عمومى ، بیشترین وظیفه دیگر متعلم نسبت به استاد خود این است که به او بیش از دیگران احترام بگذارد و در مقابل او بنشیند؛ یعنى اینگونه حرمت بگذارد که روبه روى او مودّبانه و محترمانه بنشیند. خلاصه همه آنچه که در عرف ، توقیر، بزرگداشت و حرمت گذارى وجود دارد باید نسبت به استاد به کار گرفته شود.
در روایت معروفى آمده است :
الآباء ثلاثة : اءب ولَّدک ، و اءب زوَّجک و اءب علَّمک (1138).
((پدران سه دسته اند: پدرى که از او به وجود آمدى ؛ پدرى که برایت تزویج کرد؛ پدرى که تو را تعلیم کرد)).
همان حقوقى که پدر و مادر واقعى بر انسان دارند، معلم و مربى نیز دارند و شاید در سخن دیگرى که منسوب به معصوم علیه السلام است ، این معنا تصریح شده باشد که : پدر، علت بقا و حیاتى است که منتهى به فنا مى شود؛ یعنى جسم انسان . اما استاد و مربى ، پدر آن جهت و آن حیث انسان است که باقى مى ماند؛ یعنى مربى روح انسان است . پس این فضایل ؛ نکته هاى دقیقى است که از منظر معارف دین براى معلم ، مربى ، عالم و دانشمند بیان شده است .
2 - سکوت و فراگیرى مطالب
نکته دیگرى که در فرمایش امام سجاد علیه السلام به عنوان حق دوم عالم و معلم ذکر شده این تعبیراتست و حسن الاستماع الیه وقتى در محضر اوست ، سراپا گوش باشد، سخن او را خوب بشنود و خوب تلقى کند.
امیرالمومنین علیه السلام مى فرمایند:
اذا جَلَستَ الى العالم فکُن على اءَن تَسمَعَ اَحرَصَ منک على اَن تقول و تعلم حسن الاستماع کما تعلم حسن القول و لا تقطع على احد حدیثه (1139).
وقتى در پیشگاه عالم و استاد قرار مى گیرى ، بر شنیدن حریص تر باش تا سخن گفتن ؛ چون عادتى در بعضى افراد هست که اگر در مجلسى ؛ گر چه مجلس بزرگان و استادان شرکت کنند به حرف زدن و اظهار فضل کردن حریص ترند، اما حضرت امیرالمومنین علیه السلام به متعلم توصیه میکند که در محضر استاد، شنیدن براى تواضع است ؛ بنابراین نسبت به شنیدن حریص باش ؛ ولع داشته باش که از او بشنوى چون فرصت کوتاه است ؛ پس ‍ خوب استماع کردن را فرابگیر.
بعضى فکر مى کنند که فقط سخنرانى و خوب حرف زدن را باید از دیگران یاد گرفت ، معلوم مى شود که خوب شنیدن هم یک امر آموختنى است و انسان باید خود را بر حسن استماع ، تعلیم دهد. خوب گوش دادن و خوب فهمیدن از امورى است که رعایت آن در محضر استاد ضرورى است و حسن استماع ، اداى حق اوست . راه حسن استماع را حضرت امیرالمومنین علیه السلام بیان مى کنند: لا تقطع على احد حدیثه وقتى او سخن مى گوید، کلام او را قطع نکنى و این راه و رسم علم آموزى و رعایت حق استاد است . در سخن دیگرى از امام صادق علیه السلام به نقل از پدر بزرگوارشان امام باقر علیه السلام آمده است که فرمودند:
جاء رجل الى النبى صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم فقال : یا رسول اللّه ! ما حقُّ العلم ؟ قال : الانصات له ، قال : ثم مه ؟ قال : الاستماع له ، قال : ثم مه ؟ قال : الحفظ له ، قال : ثم مه ؟ قال : ثمَّ العمل بِهِ، قال : ثمَّ مَه ؟ قال : ثمَّ نَشره (1140).
((کسى به حضور رسول اکرم صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم شرفیاب شد و عرض کرد: هر چیزى در عالم حقوق و قواعدى دارد؛ نزد شما حق علم چیست ؟ فرمودند: وقتى در محضر علم و عالم مى نشینى ساکت باشى . بعد سؤ ال کننده مى پرسد که اگر سکوت کردم حق علم ادا شده است ؟ حضرت فرمودند: حق دوم این است که خوب آن مطلب علمى را بشنوى . سوال کرد: بعد از استماع چه باید کرد؟ فرمودند: آن مطلب را خوب حفظ کنى و فراگیرى . سوال کرد: بعد چه کنم ؟ فرمودند: بعد به آموخته هایت عمل کنى . گفت : بعد از عمل چه کنم ؟ فرمودند: به دیگران بیاموزى )).
در سخن دیگرى از حضرت امیرالمومنین علیه السلام ذکر شده است که مخاطب آن نه تنها عالمان ، بلکه دانش آموزان ، دانشجویان و طلاب نیز هستند. حضرت مى فرمایند:
یا طالب العلم ! انَّ لِلعَالِمِ ثَلاثَ عَلامَات : العِلمَ و الحِلمَ و الصَّمتَ و لِلمتکلِّفِ ثلاث علامات یُنازِعُ مَن فَوقه بِالمَعصِیَةِ و یظلم من دونه بِالغَلبة و یُظاهر الظّلمة (1141).
اى طالب علم ! اى کسى که در مسیر فراگیرى علم هستى ! اگر مى خواهى ببینى عالم کیست ؟ یا خودت به مرحله اى عالى از علم رسیده اى یا خیر، این سه نشانى را باید پیدا کنى : یکى آن که آموخته هایت به حد کمال رسیده باشد؛ دیگر آن که به زینت حلم و بردبارى مزین شده باشد و سوم سکوت در محضر عالم است . که سکوت مقدمه استماع و آموزش و فراگیرى است . و در ادامه سخن مى فرمایند: علامت کسى که عالم نیست و خود را به زحمت در عداد علما قرار داده است ، این است که نسبت به معلم ، مربى و مافوق خود عاصى ، گناهکار و طاغى است ؛ حرمت او را نگه نمى دارد؛ سخن او را نمى شنود و نسبت به او فرمانبردار نیست . از طرفى با شاگرد و مادون خود با قهر، غضب و غلبه برخورد مى کند و علامت سوم این که ظالمان و ستمگران را حمایت و پشتیبانى مى کند.
به هر حال ، نکته مهمى که از فرمایش امام علیه السلام استفاده مى کنیم این است که حسن استماع از حقوقى است که باید نسبت به استاد و معلم رعایت شود؛ که البته نفع آن به متعلم ، دانش آموز و دانشجو برمى گردد.
3 - حضور و تشرف به محضر استاد
حق سومى که در بیان امام علیه السلام آمده است : والاقبال علیه اصلا امام تشویق مى کند براى آموختن به سوى او بروى ؛ به محضر او تشرف شوى و نسبت به او اقبال داشته باشى . به قدرى این نکته قابل توجه است که در کلمات معصومین علیهم السلام حتى نگاه کردن به استاد را عبادت مى دانند:
... و النظر الى وجه العالم عبادة (1142).
((نگاه کردن به صورت عالم ، عبادت است )).
یا در سخن دیگرى که تشویق آمیزتر از این عبارت کلى است و از رسول اکرم صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم نقل شده است فرمودند:
النَّظر الى وَجهِ العَالِم خَیر لَک مِن عِتقِ اَلفِ رَقَبَة (1143).
((ارزش نگاه کردن به صورت عالم و استاد بیشتر از آزاد کردن هزار برده و بنده است )).
یکى از کارهاى پرارزشى که در شرع مقدس مورد توصیه قرار گرفته و ان شاءاللّه در حقوق مالک و عبید بحث خواهیم کرد، آزاد کردن انسان هایى است که در اسارت دیگران قرار دارند؛ مخصوصا اگر در قید مالکیت کفار قرار داشته باشند.
بنابراین کفاره بسیارى از گناهانى که اتفاق مى افتد، آزاد کردن رقبه و انسان هایى است که در قید عبودیت دیگران هستند. رسول اکرم صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم مى فرمایند: نگاه کردن به عالم از آزاد کردن هزار برده و بنده ، بافضیلت تر و خیرش براى تو بیشتر است .
بنابراین رفتن به محضر عالم اداى حق اوست و هنگامى که به محضر او رفتى ، باید او را یارى کنى .
4 - یارى و کمک خواستن در فراگیرى علم
والمعونة له على نفسک فیما لا غنى بک عنه من العلم .
او را یارى کنى تا بتواند تو را آموزش دهد.
چگونه باید او را یارى کرد؟ و انسان به چه چیزهایى نیاز دارد؟ به چه علومى نیاز دارد؟ این بحثى است که ان شاءاللّه در مباحث بعد درباره آن سخن خواهیم گفت .
اما کیفیت یارى کردن استاد؛ باءَن تُفَرِّغَ له عقلک عقل و اندیشه ات را که نیروى خدادادى است که ذات ذوالجلال ربوبى در اختیار تو گذاشته ، فارغ کنى ، فهم و زیرکى خویش را به کارگیرى ، و دل را پاکیزه کنى ؛ که اینها نکته هاى دقیقى است که باید توضیح و تفسیر شود.
در سخن مفصلى که قبلا به آن پرداختیم از مولا امیرالمومنین علیه السلام نقل شد که فرمودند:
العلم امام العقل و العقل تابعه (1144).
((علم براى عقل ، سمت امامت و پیشوایى دارد و عقل تابع علم است )).
ترقى علم ، درگرو وجود گوهر عقل است . حال چگونه مى شود این عقل و فهم را به کار گرفت ؟ بیانش در سخن امام سجاد علیه السلام این است :
بترک اللَّذَّات و نقص الشَّهَوَات .
همان طور که عبادت قلب و نماز پنهانى ، وسیله تقرب نهانى انسان با ذات اقدس ربوبى است و نماز، وظیفه جوارح ظاهرى انسان است و جز با طهارت ظاهرى تحقق پیدا نمى کند، عبادت باطن و نماز نهانى (عقل ) نیز جز با طهارت از خباثت درونى محقق نمى شود؛ و این کلام رسول اکرم صَلَّى اللّه عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم که مى فرمایند:
بُنِىَ الدِّینُ على النَّظافَةِ(1145).
((مبناى دین بر نظافت ، نزاهت و پاکیزگى است )).
این نظافت ، هم نظافت ظاهرى است و هم نظافت باطنى و سرّ این که قرآن مى فرماید: انَّمَا المشرکون نجس (1146) این است که این نجاست منحصر به نجاست ظاهرى نیست ؛ چراکه نجاست ظاهرى با تطهیر قابل پاک شدن است . این نجاست ، نجاست باطنى و جوهرى بشر است . همان گونه که در بعضى از روایات آمده است که فرمودند:
فان الملائکة لا تدخل بیتا فیه کَلب (1147).
((ملائکه الهى در خانه و اتاقى که سگ وجود داشته باشد وارد نمى شوند)).
مقدسات الهى در دلى که آلوده به حیوانیت و درنده خویى است وارد نمى شوند. بنابراین توصیه شده است که نیت علم آموزى باید نیتى منزه و پاکیزه باشد و قلب و دل که جایگاه هبوط و نزول علم و دانش است باید از همه شوائب تطهیر و پاک شود. امام باقر علیه السلام مى فرمایند:
مَن طلب العلم لیباهى به العلماء او یمارى به السفهاء او یصرف به وجوه الناس الیه فلیتبوا مقعده من النار ان الرئاسة لا تصلح الا لاهلها(1148).
((کسى که علم را براى این بیاموزد که بر سایر علما و دانشمندان مباهات و مفاخره کند یا در مجلس افراد بى سواد موجب فخرفروشى و مراء و مجادله آنها باشد؛ یا علم بیاموزد که دیگران را به خود متوجه کند؛ در حقیقت براى ریاست طلبى و مقام و موقعیت هاى دنیوى علم بیاموزد در قیامت جایگاهش در آتش است ؛ چون ریاست را خداوند فقط براى اهلش قرار داده است )).
آیه شریفه قرآن مى فرماید:
تلک الدَّار الاخرةِ نجعلها للذین لا یریدون علوّا فى الارض و لا فسادا(1149).
((خانه آخرت را براى کسانى قرار داده ایم که دلهاى پاک دارند؛ اراده علو در روى زمین ندارند، نه این که علو طلبند، حتى اراده فساد و مقام خواهى ندارند)).
وقتى چنین شرایطى به وجود آمد، وصول به مقامات ، درجات و کمالات معنوى و از آن جمله علم آسان مى شود که علم گوهر معنوى الهى است و فقط به وسیله دلهاى خالص ، منزه و پاکیزه کسب مى شود.
در سخن دیگرى از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند:
مَن اَراد الحدیث لمنفعة الدنیا لم یکن له فى الاخرة نصیب و من اراد به خیر الاخرة اَعطَاهُ اللّه خیر الدنیا و الاخرة (1150).
((کسى که علم را براى نفع دنیوى و مادى بیاموزد، حظ و بهره او از علم همان انگیزه و هدفش خواهد بود؛ اما اگر کسى براى رسیدن به مقامات اخروى به آموزش علم مشغول شود، خداوند هم خیر دنیا را به او عنایت خواهد کرد و هم او را به هدفش که خیر آخرت باشد نایل خواهد کرد)).
اساسا انسان که براى آموزش علم اقدام مى کند باید نیت و انگیزه خود را خالص و پاک کند. خیر رساندن به دیگران یکى از ارزش هاى اخلاقى است که بدان توصیه شده است :
ان اللّه سبحانه یحب اءن تکون نیة الانسان للناس جمیلة (1151).
((خدا دوست دارد که نیت انسان ها در مورد دیگران خیر، خوب و جمیل باشد)).
انسان نباید براى این که موفق به تخریب زندگى دنیوى یا اخروى مردم شود علم بیاموزد؛ یا با اتکا به نیروى علم خود، شرایط نامساعدى براى زندگى دنیوى مردم فراهم کند؛ و یا آنها را به وادى گمراهى و ضلالت در اعتقادات و معنویات سوق دهد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان