در رجعت و بازگشت به بدن در این دنیا هرگز فعلیتها و کمالات خود را از دست نمیدهد و به صورت تنزّل یافته تعلّق به بدن پیدا نمیکند تا گفته شود حرکت برگشتی از فعلیت به قوّه یا به مراتب نازلتر محال است بلکه با همان فعلیتهایی که در زمینه سعادت یا شقاوت کسب نموده است بار دیگر به بدن دنیوی تعلّق پیدا میکند.
پیش از برپایی قیامت گروهی از تبهکاران و گروهی از نیکوکاران بنابر بعض روایات به این جهان بازگردانده میشوند و در نتیجه روح آنان بار دیگر به بدن دنیوی آنها تعلّق میگیرد. اکنون این سؤال مطرح میشود که تفاوت این نوع بازگشت (رجعت) با تناسخ چیست؟
همان طور که در ابطال تناسخ گذشت محور تناسخ، تعدّد بدن و تنزّل نفس از مقام انسانی است ولی در مورد رجعت نه تعدّد بدن وجود دارد و نه نفس از مقام شامخ خود و تکاملی که پیدا کرده تنزّل مییابد بلکه نفس به همان بدنی که ترک کرده و با او هماهنگی کامل داشته و دارد تعلّق میگیرد. بنابراین در مسأله رجعت هم بدن یکی است که قبل از مرگ مورد تدبیر روح بود و نفس هم همان نفس و روح انسانی است که در گذشته مدبّر بدن بوده است.
در رجعت و بازگشت به بدن در این دنیا هرگز فعلیتها و کمالات خود را از دست نمیدهد و به صورت تنزّل یافته تعلّق به بدن پیدا نمیکند تا گفته شود حرکت برگشتی از فعلیت به قوّه یا به مراتب نازلتر محال است بلکه با همان فعلیتهایی که در زمینه سعادت یا شقاوت کسب نموده است بار دیگر به بدن دنیوی تعلّق پیدا میکند.
بنابراین رجعت که یکی از اعتقادات شیعه میباشد مانند زنده کردن مردگان توسّط حضرت عیسی میباشد که در قرآن آمده و هرگز کسی آن را جزء مقوله تناسخ منظور نکرده است.
علاوه بر این کسانی که تناسخ را پذیرفتهاند؛ آن را در مورد همه انسانها مطرح کردهاند و معتقد به عمومیت تناسخ میباشند در حالی که رجعت فقط برای عدّهای اتّفاق میافتد. بنابراین رجعت و تناسخ دو مطلب جدا از هم میباشند.
البتّه سنّت کلّی الهی بر این است که انسان پس از انتقال به عالم برزخ دیگر به دنیا باز نگردد[1] و آنچه در مورد رجعت یا احیای مردگان در قرآن مشاهده میکنیم[2] از موارد استثنایی است نه یک قانون کلّی و فراگیر آن چنان که قائلین به تناسخ میگویند.
[1] « وَرَسُولاً إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکم بِآیةٍ مِن رَبِّکمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَکم مِنَ الطِّینِ کهَیئَةِ الطَّیرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیکونُ طَیراً بِإِذْنِ اللّهِ وَأُبْرِئُ الْأَکمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْیی الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللّهِ وَأُنَبِّئُکم بِمَا تَأْکلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیوتِکمْ إِنَّ فِی ذلِک لآیةً لَکمْ إِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنِینَ » آل عمران 3 : 49 ؛ « إِذْ قَالَ اللّهُ یاعِیسَی ابْنَ مَرْیمَ اذْکرْ نِعْمَتِی عَلَیک وَعَلَی وَالِدَتِک إِذْ أَیدتُّک بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکهْلاً وَإِذْ عَلَّمْتُک الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنْجِیلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کهَیئَةِ الطَّیرِ بِإِذْنِی فَتَنفُخُ فیها فَتَکونَ طَیراً بِإِذْنِی وَتُبْرِئ الْأَکمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَی بِإِذْنِی وَإِذْ کفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنک إِذْ جِئْتَهُم بِالْبَینَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِینٌ » مائده (5) : 110 ؛ « أَوْ کالَّذِی مَرَّ عَلَی قَرْیةٍ وَهِی خَاوِیةٌ عَلَی عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّی یحْیی هذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِاْئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یوْماً أَوْ بَعْضَ یوْمٍ قَالَ بَل لَبِثْتَ مِاْئَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَی طَعَامَک وَشَرَابِک لَمْ یتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَی حِمَارِک وَلِنَجْعَلَک آیةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَی الْعِظَامِ کیفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَکسُوهَا لَحْماً فَلَمَّا تَبَینَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ » بقره 2 : 259 .
[2] نهج البلاغة : خطبه 42 .