همه حکومتها بخشی از تداوم و سلامت خویش را مدیون نقادانی هستند که خیر خواهانه و منصفانه عملکرد حکومت را نقادی و آسیب شناسی می کنند.
به همین جهت بر حکومت اسلامی نیز لازم است که هم از درون به شناخت آسیبهای مهلک و راه حلهای آن همت بگمارد و هم آسیب شناسی و آسیب درمانی بیرونی را که توسط اندیشمندان خیرخواه و منصف صورت می گیرد پذیرا باشد.
در یک تقسیم بندی می توان آسیب های حکومت را به آسیبهای بنیادین و زیربنایی و آسیبهای مقطعی و روبنایی تقسیم نمود.
در این مقاله برخی از آسیبهای بنیادین حکومت اسلامی از دیدگاه نهج البلاغه را تبیین می شود.
1.حقوق متقابل حکومت و مردم
یکی از اصول مهم در باب فلسفه سیاسی اسلام در نهج البلاغه این است که حق، جریانی دو طرفه است.یعنی هیچ کس جز خداوند با حق، رابطه یک طرفه ندارد.چنین نیست که کسی فقط حق داشته باشد، اما تکلیف نداشته باشد، همه در برابر وی موظف باشند، و او نسبت به هیچ کس وظیفه ای نداشته باشد، به همین خاطر در اندیشه علی (ع) حکومت و مردم نسبت به هم حقوق متقابل دارند.
1 1.حقوق مردم بر حکومت
علی (ع) حقوق مردم بر حکومت را چنین بیان می فرمایند:
1 1 1.ایجاد امنیت داخلی و دفع دشمنان خارجی.
2 1 1.اصلاح ساختار اقتصادی جامعه و رونق بخشیدن به آن.
3 1 1.کوشش در جهت اصلاح مردم.
4 1 1.تلاش در جهت ایجاد عمران و آبادانی در کشور.
5 1 1.آموزش رایگان در جهت بالا بردن سطح آگاهی و فرهنگ جامعه.
6 1 1.پیاده کردن عدالت اجتماعی در سه حوزه ثروت، قدرت و قانون.
7 1 1.اداء کامل حقوق مردم.
8 1 1.موعظه، هدایت و راهنمایی مردم.
9 1 1.حکومت باید جز در مسائل و اسرار نظامی در همه امور مردم را در جریان کارها قرار بدهد.
2 1.حقوق حکومت بر مردم
علی (ع) حقوق حکومت بر مردم را چنین بیان می فرمایند:
1 2 1.وفادار بودن مردم بر مفاد قانونی بیعت و حمایت از حکومت در جهت پیاده کردن قانون .
2 2 1.همانگونه که حکومت موظف بود که خیرخواه مردم باشد مردم نیز موظف هستند که خیر خواه حکومت باشند.
3 2 1.اطاعت از حاکمیت بخصوص رهبریت نظام و انجام دقیق وظایف سپرده شده ازطرف حاکمیت علی (ع) با دو شرط رعایت حقوق دولت توسط مردم را برای مردم واجب و الزامی می داند.
الف: مردم تا زمانی که موظف هستند اطاعت کرده و بر بیعت خود وفادار باشند و حکومت را یاری دهند که حکومت در مسیر راه حق حرکت کند.علی (ع) در مورد اطاعت مردم از (قیس بن سعد بن عباده) به آنها می فرماید: «او را در آنچه حق و حقیقت است یاری کنید» . (1) و یا در مورد مالک اشتر نخعی می فرماید: «در آنچه مطابق حق است از او بشنوید و اطاعت کنید» . (2) و یا در جنگ جمل در نامه ای که خطاب به مردم کوفه می نویسد از آنها می خواهد در صورتی که تشخیص دادند حرکت ایشان بر علیه اصحاب جمل بر حق است او را یاری کنند و اگر چنین تشخیص ندادند راه حق را به ایشان بنمایانند. (3) از بیانات فوق می توان چنین نتیجه گرفت که علی (ع) طالب اطاعت کور کورانه از رهبران نیست، بلکه طالب اطاعت آگاهانه و با بصیرت است.و اطاعت را تا زمانی لازم می داند که حاکم اسلامی در مسیر حق باشد.
ب: مردم تا زمانی موظف به اطاعت و حمایت حکومت اسلامی هستند که حاکمیت به تعهدات خود در قبال مردم وفادار باشد.و اگر حکومت به تعهدات خود عمل ننمود و حقوق مردم را ادا نکرد مردم نیز موظف به رعایت حقوق حکومت و اطاعت از آن نیستند. (4)
2.عدالت اجتماعی
از دیدگاه علی (ع) فلسفه وجودی و علت غایی حکومت اسلامی این است که عدالت جامعه عمل بپوشد، به اعتقاد ایشان فقط در سایه عدالت است که تعادل و آرامش بر جامعه حاکم شده و زمینه های رشد و تکامل معنوی و اساسی آدمی فراهم می آید، لذا ایشان علت قبول خلافت خود را برقراری عدالت بیان می فرماید: اگر آن اجتماع عظیم نبود و اگر تمام شدن حجت و بسته شدن راه عذر بر من نبود و اگر پیمان خداوند از دانشمندان نبود، که در مقابل پرخوری ستمگر و گرسنگی ستمکش ساکت ننشینند و دست روی دست نگذارند، همانا افسار خلافت را روی شانه اش می انداختم و مانند روز اول کنار می نشستم. (5) حکومت در نزد علی (ع) فی نفسه هیچ گونه اعتبار و ارزشی ندارد، بلکه ارزش حکومت به آن است که عدالت را پیاده نماید.به همین خاطر به مالک اشتر می فرماید: حکومت بر شما در نزد من بی ارزش تر از کفش کهنه پینه شده است، مگر اینکه بتوانم به وسیله حکومت عدالتی را پیاده کنم و حقی را به حقدار برسانم. (6) امیر مؤمنان علی (ع) بر این باور است که عدالت بزرگراهی مطمئن، قانونی عام و جهان مشمول است که آدمیان برای رسیدن به سعادت باید از این بزرگراه عبور نمایند. (7) در باب عدالت اجتماعی حد اقل در سه حوزه می توان بحث نمود:
1 2.عدالت در توزیع ثروت ملی و درآمد عمومی جامعه
عدالت علی (ع) در توزیع ثروت و حفظ بیت المال داستانی شیرین و دلپذیر دارد که بر گونه تاریخ بشریت می درخشد و بر هیچ پژوهنده و علی شناس منصف پوشیده نیست.در اینجا از باب تذکار به چند مورد از نامه هایی که علی (ع) به فرمانده هان و کارگزاران خود نوشته و آنها را بخاطر تصرف در اموال عمومی و حیف و میل بیت المال و زیر پا گذاشتن عدالت مورد بازخواست و سرزنش قرار داده و مجازات کرده است، اشاره می شود.
1 1 2.به عبید الله بن عباس یا عبد الله بن عباس (8) پس از خدا بترس و مالهای این گروه را بازگردان که اگر این کار نکرده باشی و خدا مرا به تو توانا گرداند هر آینده در باره تو نزد خدا عذر بیاورم و ترا به شمشیرم که کسی را با آن نزده ام مگر آنکه در آتش داخل شده بزنم و به خدا اگر حسن و حسین کرده بودند مانند آنچه تو کردی با ایشان صلح و آشتی نمی کردم، و از من بخواهشی نمی رسیدند تا اینکه حق را از آنان بستانم.
2 1 2.به «اشعث بن قیس» حکمران آذربایجان (9) در این تردیدی نداشته باش که امارت برای تو طعمه نیست بلکه بر گردن تو امانتی است و مسئولیت داری حقوق مردم را رعایت کنی حق نداری در حقوق آنها به دلخواه خود رفتار کنی .
3 1 2.به مصقلة بن هبیره شیبانی حاکم منطقه ای در خوزستان (10) تو از بیت المال مسلمانان به کسانی از خویشاوندان خویش بخشیده ای حق تمامی مردمی که پیش من وپیش تو هستند در این بیت المال مساوی است.
4 1 2.به زیاد بن ابیه، قائم مقام استاندار بصره (11) اگر برایم گزارش برسد که در بیت المال مسلمین، کم یا بیش خیانتی روا بداری، با شدت عمل با تو برخورد خواهم کرد. (12)
5 1 2.به حاکم بصره از اموالی که مال بیوه زنان و یتیمان این امت است اختلاس کردی از خدا بترس و اموال این مردم را پس بده. (13)
6 1 2.عثمان بن عفان در دوره خلافت خود قسمتی از اموال عمومی مسلمین را به خویشاوندان و نزدیکان خود بخشید.بعد از کشته شدن عثمان و شروع خلافت علی (ع) از آن حضرت خواستند که عطف به ما سبق نکرده و به گذشته کاری نداشته باشد ولی آن حضرت در جواب این خواسته فرمود: حق کهن به هیچ وجه باطل نمی شود.به خدا سوگند اگر با آن اموال برای خود زن گرفته باشند و یا کنیزکان خریده باشند باز هم آن را به بیت المال باز می گردانم. (14)
7 1 2.در دوران حکومت امام علی (ع) به آن حضرت خبر رسید که «ابن هرمه» مأمور حکومتی ناظر بر بازار اهواز، مرتکب خیانتی شده است.امام (ع) پس از اطلاع، به فرماندار خود در اهواز چنین نوشتند: هنگامی که نامه مرا خواندی، «ابن هرمه» را از نظارت بازار بر کناردار، و او را به مردم معرفی کن، و به زندانش افکن، و آبرویش را بریز، و به همه بخشهای تابع اهواز بنویس که من اینگونه عقوبتی برای او معین کرده ام.مبادا در مجازات او غفلت یا کوتاهی کنی، که نزد خدا خوار می شوی، و من به زشت ترین صورت ممکن تو را از کار برکنار می کنم و خدا آن روز را نیاورد.و چون روز جمعه رسید او را از زندان درآور و 35 تازیانه به او بزن و در بازارش بگردان.و هر کس گواهی آورد که ابن هرمه از او چیزی ستانده است، او را با گواه قسم ده، و مبلغ را از مال ابن هرمه بردار و به صاحب آن بپرداز و دوباره او را خوار و سرافکنده و بی آبرو به زندان بازگردان، و پاهایش را در بند بگذار، و تنها برای نماز باز کن.فقط اگر کسی برایش خوراک یا نوشیدنی یا پوشاک یا زیراندازی آورد به او برسان.و مگذارملاقاتی داشته باشد، تا مبادا پاسخگویی به محاکمه را به او یاد دهند و به آزاد شدن از زندان امیدوارش سازند.و اگر دانستی که کسی چیزی (عذری) به او آموخته است که به مسلمانی زیانی می رساند، او را نیز تازیانه بزن و زندانی کن تا توبه کند.شبها زندانیان را به فضای باز بیاور تا تفریح کنند، جز ابن هرمه، مگر بترسی که بمیرد، در این صورت او را نیز با دیگران به حیاط بیاور.و اگر دیدی هنوز طاقت تازیانه خوردن دارد.پس از 30 روز، 35 تازیانه دیگر به جز 35 تازیانه نخستین به او بزن.و برای من بنویس که درباره بازار (و نظارت بر آن) چه کردی، و پس از این خائن چه کسی را برای نظارت برگزیدی.در ضمن حقوق ابن هرمه خائن را نیز قطع کن. (15)
2 2.اجرای عادلانه قانون
همانگونه که همه مردم اجتماع از بیت المال بطور یکسان سهم می برند در برابر قانون نیز برابر هستند.در حکومت علی (ع) هیچگونه تبعیض در اجرای قانون وجود ندارد.اگر تقسیم مساوی بیت المال عده ای را از اطراف علی (ع) پراکنده نمود، عدالت در اجرای قانون نیز بسیاری از متنفذین، اشراف و بزرگان قبایل را که فکر می کردند باید قانون در حق آنها اجرا نشود و یا سهل تر باشد از اطراف علی (ع) پراکنده کرد.
1 2 2.نجاشی یکی از شعرای معروف زمان و از طرفداران علی (ع) بود وی در ماه مبارک رمضان مرتکب شراب خواری و روزه خواری شد و حضرت علی (ع) بدون هیچ ملاحظه ای طبق قانون او را حد زد، این کار علی (ع) موجب پیوستن نجاشی به معاویه شد.
2 2 2.بارها داستان مرد یهودی و حضرت علی (ع) را در حضور حاکم شرع شنیده ایم، که حضرت خطاب به حاکم شرع می فرماید: باید بین ما طبق قانون خداوند عمل کنی و نباید هیچگونه فرقی بین من که خلیفه و امیر مؤمنان هستم و این مرد یهودی بگذاری. (16)
3 2 2.روزی در محکمه عمر، حضرت علی (ع) و شاکی او حضور داشتند.عمر، حضرت را با کینه «ابوالحسن» و شاکی ایشان را با اسم خطاب کرد، علی (ع) ناراحت شد و به عمر خطاب فرمود : «سه چیز است که اگر آنها را حفظ کرده و به آنها عمل نمایی تو را از چیزهای دیگر کفایت می کند و اگر آنها را رها کنی هیچ چیز دیگری ترا سود ندهد، عمر پرسید آنها کدامند؟ حضرت فرمود: جاری کردن حد بر خویش و بیگانه (عدالت در اجرای قانون)، حکم کردن بر اساس کتاب خدا در خشنودی و در خشم، پخش کردن عادلانه بین سرخ و سیاه (عدالت در توزیع) . (17)
4 2 2.عقیل بن ابیطالب (در روزگار تنگدستی) نزد حضرت علی (ع) آمد...چون وقت شام خوردن رسید، مقداری نان و نمک آوردند، عقیل: این که چیزی نیست؟ علی (ع): آیا این نعمت خدا نیست؟ خدا را هزار بار شکر! عقیل: به من چیزی بده تا بتوانم بدهکاری خود را بدهم، و اجازه بفرما هر چه زودتر از خانه تو بروم! علی (ع) ...چه مبلغ بدهکاری؟ عقیل: صد هزار درهم.علی (ع): به خدا قسم من چنین پولی ندارم، ولی تو می توانی صبر کنی تا جیره ام از بیت المال داده شود، و آن را با تو تقسیم کنم، و اگر خرج خانه نبود همه آن را به تو می دادم.عقیل: بیت المال در دست تو است، و تو مرا به جیره خود از بیت المال و وقت گرفتن آن وعده می دهی؟ تازه جیره تو چه مبلغ خواهد بود؟ و اگر همه آن را به من بدهی چه خواهد شد؟ علی (ع) من و تو هر کدام فردی از مسلمانان هستیم و حقی مساوی داریم (و نمی توانیم افزون از دیگران برداریم) (جایی که با یکدیگر سخن می گفتند با دارالاماره بود، و از آنجا صندوقهای اجناس مردم بازار دیده می شد). علی (ع): اگر به آنچه گفتم قانع نیستی، پایین برو، و قفل یکی از این صندوقها را بشکن.و آنچه در آن است بردار! عقیل: توی این صندوقها چیست؟ علی (ع) اموال اهل کسب و تجارت.عقیل: آیا به من می گویی صندوقهای مردمی را بشکنم که بر خدا توکل کرده اند و اموال خود را در آنها نهاده اند؟ علی (ع) آیا به من می گویی بیت المال مسلمانان را بگشایم، و اموال ایشان را به تو بدهم، در صورتی که آنان نیز بر خدا توکل کرده اند و بر آنها قفل نهاده اند؟ اگر می خواهی می توانی کار دیگری بکنی: شمشیرت را برداری و من نیز شمشیر خودم را بردارم و با هم روانه «حیره» شویم، در آنجا بازرگانانی ثروتمند زندگی می کنند، بر یکی شبیخون می زنیم و مالش را می گیریم ! عقیل: مگر من برای دزدی آمده ام؟ علی (ع): اگر مال یک نفر را بدزدی، بهتر از آن نیست که مال همه مسلمانان را دزدیده باشی؟ (18)
3 2.توزیع عادلانه قدرت
تعهد، تخصص و توانمندی سه عنصر تعیین کننده در مدیریت اسلامی است، لذا در حکومت دینی در همه سطوح مدیران باید بر اساس تعهد، تخصص و توانمندی انتخاب شوند فقط در این صورت است که می توان مدعی توزیع عادلانه قدرت شد.علی (ع) نه تنها در تقسیم بیت المال و اجرای قانون که در توزیع قدرت نیز به عدالت رفتار می نمود.یکی از ویژگیهای حکومت علی (ع) شایسته سالاری و لیاقت محوری است یعنی در حکومت علی (ع) افرادی مناصب و پستهای مدیریتی جامعه را به دست می گیرند که متعهد، متخصص و توانمند باشند و شایستگی ها و لیاقتهای لازم و کافی را دارا باشند.زیرا علی (ع) بر این باور است که:
1 «کار مردم جز به شایستگی زمامداران سامان نمی یابد» (19)
2 «کسی سزاوار حکومت است که بدان تواناتر بود.و در آن به فرمان خدا داناتر باشد» و در جای دیگر می فرماید: «آفت و بلای کارها ناتوانی کارگزاران است» (20)
3 کارها را باید بدست افراد متخصص و خبره سپرد» . (21)
به یقین می توان مدعی شد که علی (ع) تنها حاکم اسلامی است که توانست در مدت حکومت خود عدالت را از ناحیه خود در هر سه حوزه به کاملترین و زیباترین شکل جامه عمل بپوشاند.به همین خاطر است که جرج جرداق مسیحی، علی (ع) را صدای عدالت انسانی می نامد و معتقد است به خاطر «حضور جدی عدالت در جامعه و حکومت علی (ع) فردی که در جامعه انسانی امام علی زندگی می کند، فردی است که حقوق او تضمین شده و اموال او از بین نمی رود و هیچوقت مورد تجاوز و فشار قرار نمی گیرد و بر حکومت و دولت خود اعتماد دارد.و یقین دارد که با همه هم میهنان یکسان و برابر است، چون قانون این مساوات را لازم می شمارد.فردی که در جامعه انسانی امام علی به سر می برد، اطمینان دارد که همه حقوق وی، خواه کوچک باشد یا بزرگ، کم باشد یا زیاد، همیشه محفوظ خواهد بود، چون وظیفه حکومت است که از حقوق او نگهبانی و نگهداری بنماید» . (22) در اینجا به برخی از دلایل موفقیت علی (ع) در پیاده کردن عدالت اشاره می کنیم:
1.علی (ع) ابتدا عدالت را در وجود خود پیاده کرد.
2.بر خلاف بسیاری از حاکمان اسلامی ضعیف النفس توانست بین عدالت و کارنامه سیاه قدرت جمع کند.
3.مردم و حقوق مادی و معنوی آنها مورد احترام شدید علی (ع) بود.
4.خود را نگهبان حقوق مادی و معنوی مردم دانسته و حکومت را در دستان خود امانتی بیش نمی دانست و خود را در مقابل مردم مسئول می دید.
5.معیار علی (ع) در گزینش افراد برای واگذاری پستهای مدیریتی یعنی واگذاری بخشی از قدرت حکومت اسلامی به آنها تخصص، تعهد و توانایی بود.
6.معیار علی (ع) در توزیع ثروت ملی و در آمد عمومی جامعه حقوق طبیعی و شهروندی افراد بود.
7.معیار علی (ع) در اجرای قانون نفس قانون بود.
3.آزادی
آزادی از واژه ها و مفاهیم مقدس و والایی است که در طول تاریخ بسیاری آن را ستوده اند .قرآن کریم یکی از فلسفه های بعثت انبیا را آزادی انسانها و رهایی آنها از قید اسارتها می داند: «و یصع عنهم اصرهم و الانحلال التی کانت علیهم» .
معصومان و رسولان الهی نیز هماره بر جایگاه و ارزش آزادی در زندگی فردی و اجتماعی بشر تأکید کرده اند.
علی (ع) آزادی را از حقوق طبیعی آدمیان دانسته و بر این باور است که خداوند انسان را آزاد و رها آفریده است و لذا حکومتها باید زمینه ساز تحقق آزادی انسانها باشند.امیر المؤمنین (ع) در مدت حکومت خویش آزادی در چارچوب اسلام را جامه عمل پوشاند.در این بخش به دو گونه از آزادیهای موجود در حکومت علی (ع) اشاره می کنیم.
1 3.آزادی انتقاد و آزادی بیان
یکی از آزادیهایی که علی (ع) به مردم داد، آزادی انتقاد از خود بود.علی (ع) زمانی باب انتقاد بر خویش را باز نمود که کمی پیشتر زبان منتقدین را از کام بیرون می کشیدند.
علی (ع) با مردمان می گفت: «بدان سان که رسم سخن گفتن با جباران تاریخ است با من سخن مگویید و آن چنان که از زورمندان دژخوی پروا می کنید، از من فاصله مگیرید، با تصنع با من نیامیزید و چنین مپندارید که اگر با من سخن حقی گفته اید مرا گران آید» . (23) و به مالک اشتر نخعی سفارش می فرمود: «آنان که می آیند و سخن برای گفتن دارند، نیروهای نظامی و انتظامی را از خود دور کن تا بی پروا سخنانشان را بگویند، چرا که پیامبر خدا فرمود: «هیچ امتی که در آن با صراحت و بی لکنت، حق ناتوان از زورمند باز گرفته نشود، از ستم پاکسازی نخواهد شد.» (24) در حکومت علی (ع) منتقد بودن و سخن تلخ حق گفتن یک ارزش و اطاعت بی چون و چرای خدا ناپسند و یک ضد ارزش است.
به همین خاطر به فرماندهان و کارگزاران خود توصیه می فرمود که مشاورینی برگزینند که سخن تلخ حق را به آنها بگویند.
«کسی را بگزین که سخن تلخ حق را به تو بیشتر گوید و در آنچه کنی یا گویی و خدا آن را از دوستانش ناپسند دارد کمتر یاریت کند.» (25)
2 3.آزادی احزاب
احزاب مخالف علی (ع) در قلمرو حکومت ایشان بطور آزادانه و بدون هیچ گونه تعرضی از ناحیه حکومت فعالیت می نمودند و از تمامی حقوق اجتماعی نیز برخوردار بودند و سهم خود را نیز از بیت المال بطور مساوی دریافت می کردند.بعنوان مثال می توان به خوارج (مارقین) به عنوان بزرگترین حزب مخالف سیاسی علی (ع) اشاره کرد.
خوارج گروهی بودند با جزمیت و تحجر دینی، قشریت و تعصب شرعی، سختیکشی و خشونت مذهبی، متعبد به ظاهر قرآن، جاهل متنسک و پایبند به عبادات.با همین صفات با علی (ع) به مخالفت برخواسته، تکفیر کردند، آدم کشتند، غارت کردند و بدترین اهانتها و اذیت ها را به علی (ع) کردند و نیش دارترین سخنان را در مورد ایشان گفتند: ولی علی (ع) زندانشان نکرد، شلاقشان نزد و حتی سهمیه آنان را از بیت المال قطع ننمود، بلکه به آنها نیزهمچون سایر افراد می نگریست.شاید این مقدار آزادی در دنیا بی سابقه باشد که حکومتی با مخالفان خود تا این درجه با دموکراسی رفتار نماید.» (26) البته جز این نمی توان از بزرگ مردی چون علی (ع) توقع داشت.
4.مشارکت سیاسی اجتماعی مردم
اصل مشورت بر دو منبع مهم یعنی قرآن و عقل تکیه زده است لذا حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) هم در بیان و هم در عمل اصل مشورت را مورد عنایت قرار داده اند.
از نظر علی (ع) مشورت آن نیست که آدمی فقط با موافقین به شور بنشیند بلکه از نظرگاه ایشان مشورت عبارت از تضارب آراء و اندیشه های موافق و مخالف است.
به اعتقاد ایشان وقتی کسی مشورت می کند اولا در عقل دیگران شریک می شود ثانیا از خطاهای عملی و فکری خود می کاهد ثالثا بر تکیه گاهی مطمئن تکیه می زند.
به همین خاطر از یک طرف به کارگزاران سفارش می نمود که از مشورت نگریزند و سعی کنند مشاورینی صدیق، شجاع و صاحب نظر برای خود برگزینند و از طرف دیگر به صاحب نظران، اهل فکر و نخبگان جامعه سفارش می نمود که از مشاوره دادن و سخن حق گفتن پرهیز نکرده و نهراسند .
علی (ع) پس از قبول خلافت خطاب به مردم چنین می فرماید: خلافت شما را خوش نداشتم ولی اصرار کردید که خلیفه شما باشم.بدانید که بدون توجه به نظر شما کاری نمی کنم.کلیدهای اموال شما با من است ولی بدون نظر شما حتی یک درهم از آن برنمی گیرم. (27) از فرمایش علی (ع) می توان چنین استنباط کرد که اولا حاکم کلیددار و امانتدار مردم بوده و حق ندارد بدون اذن مردم در اموال آنها تصرف کند که اگر چنین کند مرتکب خیانت در امانت شده و مستحق مجازات است ثانیا مشارکت در امور سیاسی اجتماعی بخصوص تعیین حاکم حق مسلم مردم است.
لذا تعیین حاکم از ناحیه مردم را یک امر واجب می شمارد.در حکم خداوند و دین اسلام، بر مسلمانان واجب است پس از اینکه امام و رهبرشان مرد یا کشته شد...دست از روی دست و قدم از قدم برندارند و کاری آغاز نکنند، قبل از اینکه برای خودشان رهبری عفیف، دانشمند، خداترس و آگاه به مسائل قضاوت اختیار نمایند تا او آنها را اداره کند. (28) ایشان در باره قبول خلافت چنین می فرمایند: اگر آن اجتماع عظیم نبود و اگر تمام شدن حجت و بسته شدن راه عذری بر من نبود و اگر پیمان خداوند از دانشمندان نبود که در مقابل پرخوری ستمگر و گرسنگی ستمکش ساکت نشینند و دست روی دست نگذارند، همانا افسار خلافت را روی شانه اش می انداختم و مانند روز اول کنار می نشستم. (29) علی (ع) هم در نظر و تئوری بر مشارکت سیاسی اجتماعی مردم تأکید کرده و آن را از واجبات شمرده و هم در عمل مقید و پایبند به مشارکت سیاسی اجتماعی مردم بود.و بر آن احترام می گذاشت.
5.ساده زیستی حاکم اسلامی
دلدادگی حاکمان دینی به دنیا از آفات اساسی و کلیدی حکومت دینی بوده و ریشه حکومت دینی و بلکه دینداری و دینگرایی را در میان دینداران می خشکاند و مردم را به دین و حکومت دینی بدبین و بی اعتماد می کند، به تعبیر دیگر حکومت دینی با حاکمیت حاکم دنیاگرای دینی در تضاد است زیرا حکومت دینی وظیفه دارد تا عدالت را در سه حوزه قدرت، ثروت و قانون برقرار کند و به تعبیر علی (ع) حکومت دینی مفهومی جز اجرای عدالت ندارد و این زمانی ممکن است که معیار عمل حاکم «حق» باشد، در حالی که معیار عمل حاکم دنیاگرای دینی منافع مادی و دنیوی او است، لذا چنین حاکمی هیچ گاه نمی تواند عدالت را پیاده کرده و اجتماع را به سعادت حقیقی رهنمون شود.
علی (ع) می فرماید: بر رهبران حق است که در خوراک و پوشاک، همانند ضعیف ترین مردم رفتار نموده از هیچ چیز اضافی که آنان قادر به تهیه آن نیستند بر خوردار نباشند.تا فقرا با دیدن رهبران، در آنچه هستند از خدا راضی باشند و ثروتمندان با دیدن آنان شکر و تواضعشان بیشتر شود. (30) علی (ع) معتقد بود که: خدای تعالی به پیشوایان حق واجب گردانیده که خود را با مردمان تنگدست برابر نهند تا اینکه حقیر و تنگدست را پریشانیش فشار نیاورده و نگران نسازد. (31) چشمان حقیقت بین تاریخ گواه ساده زیستی و زندگی زاهدانه علی (ع) است.پس از جنگ جمل هنگامی که حضرت علی (ع) عزم بازگشت به کوفه کرد، میان مردم بصره به پا خواست و فرمود: ای مردم بصره چه ایرادی می خواهید بر من بگیرید؟ .
سپس به لباس خود اشاره کرد و فرمود: به خدا سوگند این بافته خانواده من است، ای مردم بصره بر من چه عیبی می گیرید؟ .
و با اشاره به کیسه ای که در دست داشت فرمود: به خدا سوگند این خوراک من است و از غلات خودم در مدینه است و اگر از پیش شما با چیزی که بیشتر از این که می بینید بیرون بروم در پیشگاه خداوند از خیانتکاران شمرده شوم. (32) «بکر بن عیسی» گوید: علی (ع) همیشه به مردم کوفه می فرمود: ای اهل کوفه اگر از نزد شما بیرون شدم و جز وسایل شخصی زندگی و بارکش و غلام چیزی با خود بردم به شما خیانت کرده ام . (33) از بیانات علی (ع) می توان دو نکته مهم را استنباط نمود: 1.مسئولین حکومت اسلامی باید پاسخگوی مردم بوده و مردم حق نظارت و بازخواست دارند.
2.منصب و مقام در حکومت اسلامی نباید جایگاهی برای ثروت اندوزی و ارضاع غرایز شهوانی افراد بشود.
علی (ع) علاوه بر اینکه خود ساده زیست بود، کارگزاران خود را نیز به ساده زیستی تشویق وترغیب می کرد و در صورت لزوم با آنها برخورد می نمود.ساده زیستی و همانند ضعیفان جامعه بودن برای علی (ع) بقدری اهمیت داشت که کارگزاران خود را از میهمانیها و سفره های رنگینی که ضعیفان و گرسنگان در کنار آن نبودند نهی می کرد.در همین راستا نامه ای به عثمان بن حنیف می نویسد: اما بعد، پسر حنیف، به من خبر رسیده است که مردی از جوانان بصره تو را بر خوانی خوانده است و تو بدانجا شتافته ای خوردنیهای نیکو برایت آورده اند و پی در پی کاسه ها پیشت نهاده، گمان نمی کردم تو میهمانی مردی را بپذیری که نیازمندشان را به جفا رانده است و بی نیازشان خوانده (34) بنابر فرمایش امام صادق (ع) لباس علی (ع) از کرباس و غذایش از خرما، ماست، زیتون، نان خشک و نمک بود. (35)
6.تملق و چاپلوسی
یکی از عواملی که بیشترین نقش را در تبهکاری و فرعونیت جباران تاریخ داشته است عامل تملق و چاپلوسی است.زیرا لقمه لذیذ تملق، زهری تلخ و انسانیت کش در میان دارد.
لطف و سالوس جهان خوش لقمه ای است*کمترش خورکان پر آتش لقمه ای است آتش پنهان و ذوقش آشکار*دود او ظاهر شود پایان کار (36) به همین خاطر باید تملق و چاپلوسی را یکی از آفات مهم حکومتها محسوب کرد و حاکمان را از این لقمه لذیذ کشنده بر حذر داشت.
علی (ع) از جمله انسانهایی بود که هم خود و هم دیگران را از این لقمه لذیذ و زهرآگین بر حذر داشت و هر که را که از این لقمه برداشته بود از خود طرد نمود.
علی (ع) در مقابل ستایش یک مداح منافق فرمود: من از آنچه که زبانت می گوید کمترم و از آنچه در دل داری برتر.
به اعتقاد علی (ع) یکی از سخیف ترین حالات والیان در نظر مردم صالح این است که گمان شود آنها دوستدار فخر و غرور و تکبر هستند، (37) لذا به مردم می فرمود: برای من ناخوشایند است که شما تصور کنید مداحی مردم و گوش دادن به ستایش آنها را دوست دارم و سپاس خدای را که این چنین نیستم و چنانچه در باطن خویش نیز به این مدح و ستایش تمایل داشتم بدون تردید و به قصد اظهار کرنش و کوچکی در محضر عظمت و کبریای حق، آن میل را در خود کنترل می کردم پس مرا به خاطر این که در راه خدا و برای شما کاری می کنم با ستایش های زیبای خود نسایید، چه هنوز حقوق بسیاری از شما باقی مانده که من از تأمین آن حقوق فارغ نشده ام و باید آنها را ادا کنم و به جای آورم . (38) در جای دیگر کسانی او را ستودند بلا فاصله دست به آسمان برداشت که: خداوندا تو نسبت به باطن من از خود من داناتری و من نیز به درون خویش از آنها واقفترم.خدایا چنان کن از آنچه مردم در باره من می اندیشند بهتر باشم و هر چه را از ما که مردم می دانند تو خود ببخشای. (39) علی (ع) کارگزاران خود را نیز از تملق گویی و تملق پذیری بر حذر می داشت.خطاب به مالک اشتر نخعی می فرمایند: و بپرهیز از خود پسندیدن و به خود پسندی مطمئن بودن و ستایش را دوست داشتن، که اینها از بهترین فرصت های شیطان است تا بتازد و کرده های نیکوکاران را نابود سازد. (40) تملق گویی و چاپلوسی مبتنی بر منافع شخصی و حداکثر منافع گروهی، حزبی و باندی است لذا با منافع جمعی و منافع حکومت که مبتنی بر منافع جمع بوده و رسالت حفظ منافع جمع و کل جامعه را دارد در تعارض و تضاد می باشد.
باید گفت که تملق و چاپلوسی از آفات مهم حکومتها است لذا بر حاکم اسلامی واجب است که اولا روحیه تملق پذیری را در خود از بین ببرد و ثانیا افراد متملق و چاپلوس را از اطراف خود دور نماید.
رعایت حقوق مردم و احترام به آن، برقراری عدالت اجتماعی در همه حوزه ها، دادن آزادیهای لازم، ساده زیستی حاکم اسلامی، ایجاد زمینه های لازم جهت مشارکت سیاسی اجتماعی مردم و پالایش امراضی چون تملق و چاپلوسی، پارتی بازی و...برای سلامت و تداوم حکومت اسلامی لازم و ضروری است.عنایت علی (ع) بعنوان حاکم اسلامی کامل و معصوم به موارد فوق و غیر اینها که در جای دیگر باید به تفصیل مورد بحث قرار گیرد مؤید مدعای فوق است.
پی نوشت ها:
1 نهج البلاغه، نامه 53 و 50 و خطبه .105
2 نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 6، ص .58
3 نهج البلاغه، نامه .38
4 نهج البلاغه، نامه .57
5 نهج البلاغه، نامه .50
6 نهج البلاغه، خطبه .3
7 نهج البلاغه، خطبه .33
8 نهج البلاغه، حکمت .437
9 نهج البلاغه، نامه .5
10 نهج البلاغه، نامه .43
11 نهج البلاغه، نامه .44
12 نهج البلاغه، نامه .45
13 نهج البلاغه، خطبه .15
14 محمد بن محمد بن نعمان، الشیخ المفید الجمل، تحقیق السید علی میر شریفی، ص .117
15 ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی اصفهانی، الغارات، ج 2، ص .533
16 الحیاة، ج 4، محمد رضا حکیمی، ص .343
17 نهج البلاغه، خطبه .216
18 نهج البلاغه، خطبه .174
19 تصنیف غرر الحکم، ص .345
20 جمال الدین محمد خوانساری، شرح غرر الحکم و درر الکلم، ج 1، ص .18
21 امام علی (ع) صدای عدالت انسانی، ص .91
22 نهج البلاغه، نامه .31 ر.ک: مهلت و معیشت، عبدالکریم سروش.
23 نهج البلاغه، خطبه .216
24 نهج البلاغه، نامه .53
25 جاذبه و دافعه، مطهری، ص.
26 عز الدین علی بن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص .190
27 محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، تصحیح محمد باقر المحمودی، ج 33، ص .144
28 نهج البلاغه، خطبه .3
29 نهج البلاغه، قصار .374
30 الشیخ محمد باقر المحمودی، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، ج 1، خطبه های 30 .32
31 ابواسحاق بن محمد ثقفی کوفی اصفهانی، اسحارات، ج 1، ص .68
32 همان، ص .68
33 همان، ص .84
34 مثنوی مولوی.
35 نهج البلاغه، خطبه .216
36 نهج البلاغه، خطبه .216
37 نهج البلاغه، خطبه .216
38 نهج البلاغه، خطبه .53
39 نهج البلاغه، خطبه.
40 نهج البلاغه، نامه علی (ع) به مالک اشتر.