به دلایلی که بیان خواهیم کرد، نه علم می تواند جای دین را بگیرد و نه عالمان می توانند جای پیامبران را پر کنند، زیرا:
الف) رسالت علم و دانشمند، کشف آثار و خواص طبیعت است. دانش تجربی با فنومن ها و پدیده های طبیعی سر و کار دارد، علوم مادی تا مرز طبیعت پیش می رود و به ماورای طبیعت آن کاری ندارد، ولی دین از ماورای طبیعت نازل شده تا انسان را به وطن اصلی خود برساند و بُعد روحانی او را پرورش دهد تا به لقای حق تعالی با سرافرازی برسد.
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بَرِ دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
من به خود نامدم این جا که به خود باز روم
آن که آورد مرا باز برد در وطنم
ب) علوم مادی در پرتو تجربیات مکرر دانشمندان، کشف و مهار شده و به شکل علوم روز درآمده است، لیکن علوم دینی از سنخ مسائل ماورایی است و از تجربه و آزمون پیدا نشده است; بلکه به وحی الهی نازل گردیده است.
ج) علوم مادی نه کاشف ارزش های اخلاقی و انسانی می باشد و نه درباره آنها به بحث و تحقیق می پردازد، ولی دین مجموعه ای از عقاید، اخلاق و احکام است که از طریق وحی الهی به وسیله پیامبران به بشر ابلاغ شده است. موضوع علوم مادی، طبیعت و پدیده های آن می باشد، ولی موضوع دین، عقاید، اخلاق و احکام مکلفان است. بنابراین هرکدام موضوع و محتوای جداگانه و رسالت مجزایی دارند. دکتر میلر می گوید: از انیشتاین شنیدم که می گفت: (علم ما را به آنچه هست آگاه می کند، و دین (وحی) به تنهایی ما را از آنچه سزاوار است که باشد مطلع می سازد.)10
د) علوم تجربی عقیده ساز و آرمان گرا نمی باشد، اما دین یک نوع آرمان و عقیده است. به همین علت رسالت دانشمندان علوم تجربی و مخترعان بزرگ به تناسب علمی که دارند، با پیامبران تفاوت جوهری و اصولی پیدا می کند.
ه) کاشفان و مخترعان علوم تجربی از رهگذر اکتشافات و اختراعات و علوم طبیعی نمی توانند فلسفه وجودی انسان را با ابزاری که در دست دارند تبیین نمایند و پاسخ های (از کجا آمده ایم و برای چه آمده ایم و به کجا می رویم) را برای انسان ها روشن کنند، چون قلمرو علوم طبیعی، کشف خواص و آثار پدیده هاست نه تشریح فلسفه خلقت انسان; ولی پیامبران مبعوث شده اند تا به این سه پرسش تاریخی و کهن انسان پاسخی درخور، قانع کننده و احساس برانگیزی بدهند و آنان را در سیر و سلوک فکری و عملی یاری رسانند.
و) دانشمندان علوم مادی تنها می توانند حیات مادی بشری را بسازند و یا نابود نمایند، لیکن پیامبران به یاری تعلیمات دینی، سعادت مادی و معنوی را تأمین کرده و سعی می کنند از جمیع عوامل نابودکننده او را نجات دهند.
ز) مخترعان و دانایان علوم مادی در راه نظریه های علمی خود تا حدی که به زندگی و جسم و روح آنها آسیب نرساند پایدار می مانند گالیله به هنگام خطر، برخلاف عقیده اش از نظرات علمی توبه می کرده و از حکومت کلیسا طلب عفو و بخشش می کند لیکن رسول اکرم در پاسخ تهدیدها و تطمیع های مخالفانش می فرماید: (اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من بگذارید، هرگز دست از تبلیغ دین برنمی دارم.)
آن که در پای طلب خسته نگردد هرگز
پای پر آبله بادیه پیمای من است
ح) نوابغ جهان از طریق تحصیلات مقدماتی و دانشگاهی، نبوغ خود را ظاهر ساخته و می سازند و محال است یک نابغه بالقوه ای بدون گذرانیدن مقاطع ابتدایی و نهایی، نبوغش را به فعلیت برساند; ولی پیامبران درس نخوانده و مدرسه نرفته، به وحی الهی، داناترین شخصیت های زمان خود بوده اند.
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
ط) نوابغ بشری از طریق تحقیق و تجربه های مکرر و آمارهای نسبی به نتیجه قابل قبولی می رسند و قانون وضع و تدوین می کنند، ولی پیامبران به یاری وحی الهی بدون آزمون و آمارگیری، انگشت روی نتیجه می گذارند: (یَسئلونک عن الخَمر والمیسر قُل فیهما اثم کبیر ومنافع للناس واثمهما اکبر مِن نفعهما;11 تو را از شراب و قمار می پرسند. بگو: گناه بزرگی در آن دو نهفته است…). امروزه آمار و ارقام دقیق نشان می دهد که آثار زیانبار شراب و قمار به مراتب از منافع اقتصادی آن بیشتر است.