ماهان شبکه ایرانیان

نقد روشنفکران عرب در گفتگو با دکتر علی حرب

چکیده:
در این گفتگو دکتر علی حرب نویسنده و اندیشمند معاصر عرب ابتدا تعریف فرهنگ و تفاوت فرهنگها را بیان می کند و فرهنگ عربی را برخلاف فرهنگ ژاپنی و آمریکایی جزء فرهنگهای سنتی و راکد به شمار می آورد و شیوه نقد را راه خروج از این بحران می داند. سپس به تعریف روشنفکر و نقش وی اشاره می کند و ضمن انتقاد از روشنفکران غربی، روشنفکران عرب را مقلّد صرف معرفی می کند.
 
فرهنگ، نظام معنا و کارخانه قدرت است; یعنی انسان با تولید ارزش و ثروت یا دانش و قدرت خود، جهانش را می سازد; از این رو فرهنگ در عرصه های سه گانه ای تجلی می یابد: 1. ابداع زبانها و نمادها; 2. تدوین قواعد و نهادها; 3. اختراع ابزارها. در تعریف وسیعتر می توان گفت فرهنگ، روند رشد انسان است که در عرصه های زیر انجام می گیرد: عقاید و مناسک، ارزشها و قواعد، نظامها و نهادها، ادبیات و هنر، علوم و فلسفه، ابزارها و افزارها و وسایل و تکنیک. البته فرهنگها از نظر توان تحول با هم اختلاف دارند. فرهنگهای سنتی شکست و ناتوانی و در جازنی تولید می کنند; اما فرهنگهای زنده و متجدد با ابداع و شایستگی شکوفایی خود را بروز می دهند; مانند فرهنگ ژاپنی، آمریکایی یا فرانسوی. فرهنگ عربی از نوع اول است. امروزه فرهنگ عربی، تقریباً فقهی یا کلامی گشته و اسیر متون و احکام یا عقاید گذشته است. ما امروزه روزی خوار دستاوردهای گذشتگانیم و در رویارویی با خلاقیت غربیان در عرصه های اندیشه و معرفت از تهاجم فرهنگی صحبت می کنیم. به جز شعر و رمان و نقاشی، عربها در عرصه ابزارها و اطلاعات و در عرصه علوم و نظریه ها و نیز نظامهای حکومتی، مکتبهای سیاسی و الگوهای توسعه، مصرف گرا و غیرمؤثرند. برای خروج از این بحران، نیاز به نقد و تشریح ساختار فرهنگیمان داریم.
درباره روشنفکر و نقش او باید گفت تعریف کلاسیک روشنفکر آن است که وی دارای حرفه ای خاص و مأموریتی عام است. حرفه، همان اشتغال او به رشته ای از رشته های فرهنگ است و مأموریت، همانا اهتمام وی به مسائل عمومی و روز است و چون این امر در سطح کشور و جامعه یا در عرصه جهانی انجام می گیرد، روشنفکر شکل جهانی یا وطنی دارد.
روشنفکر پیوسته به خود به عنوان نخبه برگزیده نگاه کرده است و از حقوق مردم دفاع می کند، در حالی که نخبه گرایی اش معنایی جز برتری وی از نظر جایگاه و نوع ندارد. او خواهان همراهی با دردها و مسائل مردم است، در حالی که ادعای نمایندگی پیشگامان و نخبگان را دارد. از این رو، طرحهای روشنفکران به استبداد یا گوشه گیری می انجامد; زیرا روشنفکران، طرحها، اندیشه ها و ارزشهایی را به دوش می کشند که توان حمل آن را ندارند و معنایش را در نمی یابند و تسلطی بر لوازم آن ندارند.
پرسش آن است که چه کسی بیشتر در جامعه و جهان کار می کند، کسی که شعار مصرف شده آزادی را سر می دهد یا کسی که تلاش در جهت نوسازی مفهوم آزادی می کند؟ نقد من از روشنفکران، اساساً شامل تولیدکنندگان اندیشه در میان روشنفکران غربی است; افرادی همانند هگل، مارکس، سارتر، چامسکی، دریدا و بوردیو. اما روشنفکران عرب سست و ضعیفتر از آنند که در خور نقدی باشند; زیرا آنان در این عرصه تولیدکننده نیستند; لذا انتقاد من از روشنفکران عرب، نه به عنوان روشنفکران اندیشمند، بلکه به عنوان روشنفکران مبارز است; زیرا اینان با مقوله ها و طرحهایی زندگی کرده اند که به انتهای خط رسیده و به ضد خود تبدیل شده است، مانند آزادی، دموکراسی، سوسیالیسم، علمانیت یا روشنگری و عقلانیت. کار روشنفکران عرب، نگاهبانی و وکالت اندیشه های دیگران است که جنبه غنی سازی و تکامل دهی ندارد; بلکه جنبه فقیرسازی دارد; شعار پیشرفت را برافراشته اند، اما به شکل واپس گرایانه می اندیشند. هر یک از آنان ثمره ای از ثمره های اندیشه غربی اند; ادعا می کنند که برای رهایی مردم کار می کنند، در صورتی که خود را می پرستند و به نخبگی خودکامه خود پای بندند. از برابری سخن می گویند; اما مشکل ترین مسایل از نظر آنان، اعتراف به حق دیگران یا به نقش و دستاوردهای آنهاست. مصلحت شخصی هدف هریک از آنان است. 
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان