ماهان شبکه ایرانیان

روشهای تاریخی – تطبیقی در آثار تیدا اسکاچپول و چارلزتیلی

در آستانة شکل گیری علوم اجتماعی نوین در اروپای قرن نوزدهم، تحلیل تاریخی از اجزاء لاینفک مطالعة ساختار ها و فرایند های اجتماعی بود، و غالب پایه گذاران این علوم از مارکس و دورکیم گرفته تا دیتوکویل و ماکس وبر –مقایسة تاریخ جامعه های گوناگون به منظور دستیابی به علتها و زمینه های تفاوت و تشابه میان ساختارهای اقتصادی –اجتماعی یا سیاسی آنها را ضروری تشخی ...

در آستانة شکل گیری علوم اجتماعی نوین در اروپای قرن نوزدهم، تحلیل تاریخی از اجزاء لاینفک مطالعة ساختار ها و فرایند های اجتماعی بود، و غالب پایه گذاران این علوم از مارکس و دورکیم گرفته تا دیتوکویل و ماکس وبر –مقایسة تاریخ جامعه های گوناگون به منظور دستیابی به علتها و زمینه های تفاوت و تشابه میان ساختارهای اقتصادی –اجتماعی یا سیاسی آنها را ضروری تشخیص داده بودند.

با گسترش و تسلط فزایندة روشهای کمّی 1یا آماری در میان پژوهشگران علوم اجتماعی در اواسط قرن حاضر، استفاده از منابع تاریخی جهت مطالعة تطبیقی ساختارها و فرایندهای عمدة اجتماعی تا حدودی کم اهمیت شد. در این میان، تنها برخی تحلیل گران مارکسیست همچنان به مطالعة منابع و داده های تاریخی جهت تبیین مراحل ترقی اجتماعی و توضیح پیش شرطهای انقلابهای اجتماعی موفق ادامه دادند. اما با انتشار آثار برجسته ای چون «ریشه های اجتماعی دیکتاتوری و دموکراسی» اثر برینگتون مور و «پادشاهان یا خلقها» اثر بندیکس، روشهای تحقیق تاریخی –تطبیقی دوباره جایگاه معتبری در پژوهشهای جامعه شناسانه کسب کردند.

در دو دهة اخیر، با زیر سئوال رفتن کاربرد روشهای کمّی در تبیین مناسبات پیچیده و تودرتوی میان انسانها و ناتوانی پژوهشهای آماری در پیش بینی رویدادهای مهم اجتماعی، شمار بیشتری از پژوهشگران اجتماعی به روشهای غیر کمّی رو آوردند، و در این میان روشهای تاریخی، که در سنت جامعه شناسی از قدمت خاصی برخوردار بود، اهمیت و جلوة بیشتری یافت. روشهای تاریخی، به ویژه در پژوهشهایی که متکی به شمار اندکی از موارد قابل مقایسه است، کاربرد بسیار خوبی دارد.

نوشتة حاضر کوششی است در جهت معرفی پاره ای از نظریه های اصلی دو تن از مشهورترین پژوهشگران معتقد به روشهای تاریخی –تطبیقی، یعنی تیدا اسکاچپول2 و چارلزتیلی3 و مقایسة روشهای تحقیق آن دو.

اسکاچپول از شاگردان برینگتون مور است و، مانند او، به تعمیم های ساختاری در تبیین تحولات تاریخی جامعه های بشری اهتمام می ورزد. با این وجود، تحلیل ساختی اسکاچپول در برخی زمینه ها با تحلیل مور متفاوت است. از جمله مهمترین این تفاوتها، انتقاد وی بر تحلیل طبقاتی بسیار منجمد مور و کوشش جهت ارائه دولت به عنوان متغیری مستقل در تحلیلهای تاریخی مربوط به تحولات اجتماعی است. از سوی دیگر، اسکاچپول نظر بر آن دارد تا از فرآیند های دگرگون ساز درون جامعه ای مورد نظر مور پا را فراگذاشته و فرایند های بینا جامعه ای4 و جهانی را نیز در تحلیل خود بگنجاند.

در تحلیلی که او در زمینة علل ساختاری وقوع انقلابهای اجتماعی به عمل می آورد ساخت اجتماعی پیش از انقلاب در سه جامعه که انقلابهای اجتماعی موفق داشته اند به دقت مقایسه می شود. به اعتقاد او انقلابهای فرانسه، روسیه و چین صرفاً تبلور رفتار جمعی افراد جامعه محسوب نمی شوند، بلکه بیانگر تلاقی خاصی از ساختارها و فرایندهای اجتماعی –تاریخی در هر یک از این سه جامعه بوده اند. بنابراین، در تحلیل تطبیقی خاصی که او جهت آزمون فریضه های خود دربارة انقلابهای اجتماعی به کار می برد، مقاطع تاریخی5 در حیات کشورها واحدهای اصلی تطبیق در نظر گرفته می شوند.

اسکاچپول روش تطبیقی جان استیوارات میل دربارة «شباهتها» و «تفاوتها6» را جهت مقایسة جامعه هایی که اساساً شبیه به یکدیگرند و تنها در چند زمینه تفاوتهایی دارند، به کار می گیرد. سه جامعة فرانسه، روسیه و چین، بیش از انقلابهای اجتماعی خود، معرف نوعی جامعة کشاورزی بودند که او آن را «رژیم دیوانسالاری کشاورزی7» می نامد. در یک دیوانسالاری کشاورزی کنترل اجتماعی در پایة تقسیم کار و هماهنگی فعالیتها میان یک دولت نیمه بوروکتراتیک یا بوروکتراتیک و یک طبقة بالای زمیندار صورت می گیرد8.

موقعیت ساختاری هر سه این جامعه ها از لحاظ نوع فشار خارجی یکسان بود. هر سه تحت فشار دایم از سوی جامعه های توسعه یافته تر بودند اما هرگز رسماً مستعمرة آنها نشدند. مقایسة تاریخی این جوامع اسکاچپول را متقاعد ساخت که انقلابهای اجتماعی-یعنی خیزشهای گستردة طبقاتی که موفق به ایجاد دگرگونیهای ساختاری عمده در جامعه می شوند- در این بوروکراسیهای کشاورزی که با چالش نوسازی روبهرو بودند در اثر تلفیق دو عامل ساختاری عمده رخ داده است. اولا ً در این جوامع طبقة دهقانی پدید آمده بود که هم در اقتصاد و سیاسیت جامعه نقشی استراتژیک داشت وهم از چنان «استقلال تشکیلاتی» برخوردار بود که بتواند «اراده» و «فضای تاکتیکی» لازم را جهت «شورش جمعی علیه ترتیبات اصلی ساختاری» داشته باشد9. ثانیاً، هر سه جامعة فوق، تحت تأثیر رقابتهای نظامی یا تهدیدهای نظامی که به طور مستقیم یا غیر مستقیم از سوی کشورهای پیشرفته تر به عمل می آمد، در معرض سازمان گسیختگی شدید حکومتی و نظامی بودند. در فرانسة عهد خاندان بوربن و نیز در چین تحت سلطة سلسلة منچو بحرانهای انقلابی در ایام صلح اتفاق افتاد و اساساً ناشی از مقاومتی بود که طبقات حاکم در برابر تلاشهای دیوانسالاری های این دو کشور در زمینة اصلاحات اجتماعی و بسیج منابع اقتصادی به عمل می آورند. برخلاف این دو مورد، در روسیة تزاری بحران انقلابی پیامد مستقیم شکست در جنگ جهانی اول بود10.

در تحلیل اسکاچپول به نقش «عنصر آگاه» در تحولات اجتماعی اهمیت چندانی داده نمی شود. به اعتقاد او ، انقلابها «ساخته» نمی شوند بلکه در اثر تلاقی عوامل خاصی که ریشه در ساختارهای رژیم کهن دارند «پدید» می آیند. از این رو، بر عهدة جامعه شناس تاریخی است که چگونگی فراهم شدن عواملی را مشخص کند که، مستقل ازارادة افراد، منجر به تلفیق شرایط اجتماعی و عملکردهای گروهی ضروری جهت پیدایش انقلابهای اجتماعی می شود11.

دامنة تحقیق چارلزتیلی تا حدودی گسترده تر از موضوع مورد مطالعة اسکاچپول، یعنی انقلابهای اجتماعی است، تیلی خواهان فهم عمل جمعی انسانها به طور کلی است. مطالعة انقلابها –یا به قول تیلی «خشونت جمعی»-یکی از جنبه های مهم مطالعة عمل جمعی است که، به نوبة خود، راه را برای فهم بهتر شیوه هایی فراهم می کند که مردم عادی، پس از آن که اعتقاد به حرکتی پیدا کردند و متشکل شدند، در پیش می گیرند تا نارضایتی های خود را ابراز کنند و بر ساختار قدرت در جامعه اثر بگذارند. کتاب «Rebellious century» که تیلی مشترکاً با همسر و پسرش تألیف کرده است، یک بررسی تاریخی مفصل دربارة خشونت جمعی در پاره ای از کشورهای اروپایی در طول یکصدو چند سالی است که از اواسط قرن نوزدهم شروع شده و تا اواسط قرن بیستم ادامه یافته است. تیلی در این اثر مدام دورکیم و طرفداران او را نوعی «نظریة فروپاشی12» دربارة انقلابها را که توصیه می کنند، مورد مؤاخذه قرار می دهد. وی بسیاری از نظریه پردازان مشهور انقلابهای اجتماعی و نوسازی سیاسی، از جمله تدگر13 چالمرز جانسون، نیل سلمسر، و ساموئل هانتینگتون، را در اردوگاه طرفداران نظریه فروپاشی قرار می دهد. خود او مدافع «نظریه همبستگی14» است و این چارچوب تئوریک را مناسبترین چارچوب برای توضیح انقلابهای اجتماعی به شمار می آورد. بنا به نظریة اخیر، کلید تبیین انقلابات اجتماعی و انواع دیگر عمل جمعی «سازماندهی اجتماعی» موفق از سوی گروههای ناراضی است و نه «فروپاشی» نظام اجتماعی کهن. به اختصار، نظریة فروپاشی بر این استدلال استوار است که تحولات ساختاری عمده –همچون نوسازی، شهری شدن، و صنعتی شدن –هنجارها و مکانیسمهای سنتی برای کنترل رفتار ضداجتماعی را مختل کرده و سبب بروز شرایط بی هنجاری15 یا بی سازمانی16 در جامعه می شود. این شرایط به نوبة خود، راه را برای هر نوع عمل ضداجتماعی از جمله جنایت، خودکشی، و خشونت انقلابی هموار می سازد. نظریة همبستگی، در مقابل، مدعی آن است که تفوت مهمی بین وضعیتی که منجر به اعتراضات خشونت آمیز می شود و شرایطی که در انواع دیگر عمل اجتماعی به منظور دستیابی به منافع مشترک دیده می شود وجود ندارد. آن چه در هر مطالعة مربوط به عمل اجتماعی نظر تیلی را جلب می کند تشکیلات جنبش یا میزان سازماندهی آن است. بنابراین، حتی در صورتی که استدلال پیروان دیدگاه فروپاشی را بپذیریم که تلاقی عوامل خاصی سبب بروز حالت انقلابی می شود، هنوز بایستی توضیح بدهیم که گروههای ناراضی در نهایت چگونه قادر به سازماندهی خود برمبنای عقاید و خواسته های مشترک می شوند17.

تیلی از سه نوع عمل جمعی اعتراضی که در تاریخ جوامع اروپایی مشاهده شده است نام می برد: جنبشهای اجتماعی رقابتی18 ،واکنشی19 و نوخواهی20 اعمال رقابتی زمانی رخ می دهند که یک گروه اجتماعی بر منابعی دست می گذارد که مورد ادعای گروههای رقیب است. نمونه های تاریخی چنین عملی را در اروپای ماقبل صنعتی می توان مشاهده کرد، مثلاً در رقابتی که بین اصناف رقیب، خانواده های رقیب و یا حتی روستاهای رقیب جهت دستیابی به منابع مورد ادعای دو طرف به عمل می آمد. اعمال واکنشی از سوی گروههایی سر می زند که احساس می کنند حقوقشان توسط سایرین پایمال شده و یا در معرض پایمال شدن است. به لحاظ تاریخی، مصادیق این گونه جنبشهای اجتماعی عبارتند از شورشهای مالیاتی، شورشهای علیه گرانی نان و سایر مواد غذایی و غیره که در اروپای قرن نوزدهم بسیار رواج داشتند. در عمل جمعی نوخواهی برخی گروهها مدعی منابعی می شوند که قبلاً هیچ ادعایی بر آنها نداشتند، یا خواسته هایی را مطرح می کنند که پیش از آن مطرح نبوده است. جنبشهای مشروطه خواهی و جنبشهایی که به منظور اعطای حق رأی به مردم عادی یا زنان در اواخر قرن گذشته رخ می داده و نیز اغلب تظاهرات و اعتصابهای معاصر در این رده جای دارند.

تیلی بر پایة تحقیقات تاریخی خود در بارة اروپا نتیجه می گیرد که تا قبل از قرن نوزدهم میلادی جنبشهای اجتماعی رقابتی متداول ترین نوع عمل جمعی بوده، و سپس نوع واکنشی عمومیت بیشتری می یابد، و بالاخره اغلب جنبشهای اجتماعی معاصر از نوع «نوخواهی» به شمار می آیند21. در واقع این نکته مهمترین نتیجة تئوریک تیلی دربارة مطالعة جنبشهای اجتماعی تاریخ دویست سالة اخیر اروپاست.

الگویی را که تیلی برای مطالعة کنش متقابل میان گروههای مختلف و چگونگی شکل گیری عمل جمعی در بین گروههای ناراضی در نظر می گیرد «الگوی حوزه سیاسی22» نام دارد و شامل اجزاء زیرین است: یک جمعیت، یک دولت،یک یا دو گروه مدعی23، یک حوزة سیاسی، و یک یا چند ائتلاف میان نیروهای مختلف. دولت سازمانی است که ابراز اصلی کنترل اجباری را در ارتباط با جمعیت خاصی در دست خود متمرکز کرده است. مدعیان در الگوی تیلی به گروههایی گفته می شود که در دوره های خاصی منابع جمعی خود را در جهت نفوذ بر دولت به کار می گیرند. یکی از گروههای مدعی معمولاً عضو دستگاه سیاسی است، یا به عبارت دیگر دسترسی به قدرت حاکم دارد. تیلی این گروه را «مدعی عضو24» نام گذاری کرده است. طرف دیگر، گروه چالش گر25 نامیده می شود.در حالی که گروه متصل به دستگاه سیاسی، یا مدعی عضو، دسترسی بی دردسر و کم هزینه به منابع دولتی دارد، چالشگران کاملاً بیرون از دستگاه سیاسی قرار دارند و دستیابی به منابع تحت تسلط دولت برایشان به سهولت مقدور نیست. مدعیان (اعم از گروههای عضو و چالشگر) برای پیشبرد خواسته های خود دست به «ائتلاف» با سایر گروهها می زنند و می کوشند تا عمل جمعی خود را با سایر متحدین بالقوه هماهنگ سازند26.

برای درک پویایی و چگونگی شکل گیری عمل جمعی الگوی عمومی حوزة سیاسی اکتفا نمی کند. از این رو، تیلی الگوی دقیقتری را در نظر گرفته است که اصطلاحاً «الگوی بسیج27» نام دارد. این الگو به منظور تبیین رفتار هر یک از گروههای مدعی به طور جداگانه طراحی شده است. متغییر هایی که در الگوی اخیر دربارة هر گروه مدعی به طور جداگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند عبارتند از:

1- منافع. مقصود از منافع، امتیاز ها و دستاوردهای مشترکی است که در پیامد کنشهای متقابل یک جمعی تا جمعیتهای دیگر می تواند عاید اعضاء آن جمعیت بشود.

2- سازمان. اشتراک هویت و قدرت ساختارهای متحد کننده میزان سازمان یافتگی یک گروه را تعیین می کند. هر چه اعضای گروه از هویتی یکپارچه تر برخوردار باشند و ساختارهایی که آنان را متحد می کند مستحکم تر باشد، آن گروه سازمان یافته تر محسوب می شود.

3- بسیج. دستیابی به هر نوع منبعی که گروه مدعی برای پیشبرد عمل جمعی خود ضروری بداند بسیج منابع نام دارد.

4- عمل جمعی. عمل مشترک یک گروه مدعی در پی دستیابی به اهداف مشترک عمل جمعی خوانده می شود.

5- فرصت. مقصود تیلی از فرصت رابطة میان منابع یک جمعیت و شرایطی که جمعیت مذکور در پیرامون خود می یابد است28.

بر پایة اطلاعات تاریخی گسترده ای که تیلی و همکارانش گرد آورده اند، دو نتیجه گیری اساسی زیر به دست می آید:

الف: شرکت کنندگان در عمل جمعی در تاریخ اروپا تا حد زیادی نسبت به اعمال خود آگاهی داشتند و بانیت قبلی در چنین فعالیت هایی شرکت می جستند. به عبارت دیگر، مشارکت آنان ناشی از یک هیجان لحظه ای یا حالت روانی –اجتماعی خاصی که بر پایة دینامیسمهای خود جمعی به وجود آمده باشد نبوده است.

ب: شواهدی در دست نیست که حاکی از وجود یک شکاف قطعی بین عمل جمعی خشونت آمیز و سایر اعمال جمعی باشد. در واقع، بین اعمال جمعی خشونت آمیز و مسالمت آمیز ارتباط نزدیکی وجود داشته است، و هیچ تفاوت کیفی بین این دو گونه عمل جمعی دیده نمی شود29.

به دیدة تیلی، شرایط انقلابی زمانی در یک جامعه پدید می آید که به هر دلیل ممکن حاکمیت واحد از بین بروز و چند مدعی حاکمیت در صحنه ظاهر شوند. شرایط سه گانة زیر سبب بروز پدیدة «حاکمیت چند گانه» می شود: (1) مدعیان یا ائتلافهای مدعی جدید در صحنة سیاسی ظاهر می شوند و سعی می کنند ادعای جداگانة خود مبنی بر تسلط بر دولت را جامة تحقق بپوشانند. (2) بخش قابل توجهی از جمعیت به ادعاهای مطروحه از سوی این گروهها ملتزم می شوند و، به رغم ممنوعیتها و تهدیدهایی که متوجه آنهاست، شروع به فعالیت جمعی می کند. (3) کارگزاران دولت حاضر به سرکوب مدعیان جدید قدرت نمی شوند، یا اصولاً در سرکوب مدعیان ناتوان می مانند30.

مقایسة روشهای تاریخی دونویسنده

در بخش باقیماندة این مقاله کوشیده ایم تا از طریق مقایسة مواضع اسکاچپول و تیلی در قبال پرسشهای اساسی چندی که در غالب کنکاشهای جامعه شناسانه دربارة فرایندها یا ساختارهای کلان اجتماعی مطرح است، روشهای تحقیق تاریخی آن دو نظریه پرداز برجستة معاصر را در معرض خوانندگان قرار دهم.

تبیین تحولات تاریخی بر پایة ساختارهای اجتماعی یا نقش «عنصر آگاه»

یکی از بحثهای کهن در اندیشة اجتماعی بشر بحث جبر و اختیار یا، به زبان علوم اجتماعی جدید، بحث «ساختار» و «عنصر آگاه31» است.

در زمینه این بحث، اسکاچپول بدون شک به اردوگاه ساختگرایان تعلق دارد. نظریة کلان او پیرامون انقلاب اجتماعی بیانیة بی ابهامی در دفاع از جامعه شناسی ساختگراست. وی در یکی از مقالاتش ضمن مقایسة انقلابهای چین و روسیه با یکدیگر، با نسبت دادن هرگونه شباهت یا تفاوتی که در فرآیند شکل گیری و پیامدهای دو انقلاب مذکور وجود داشته به ساختارهای اجتماعی سیاسی و انگاره های توسیة اقتصادی در رژیم کهن این دو جامعه، به طور آشکار موضع ساختگرای خود را بیان می دارد32.

عبارت زیر از کتاب وی موسوم به «States and Social Revolutio» که به عنوان نوعی جمعبندی برای بخش دوم کتب مذکور بیان شده است گویای مطلب فوق است:

شباهتهای زیاد در علل و پیامد های انقلابهای فرانسه، روسیه و چین به شباهتهای اساسی در بحرانهای انقلابی –اجتماعی این سه جامعه، که در اثر توأم شدن سازمان گسیختگی اداری –نظامی و قیامهای دهقانی ایجاد شده بودن، نسبت داده شده است. تفاوتهایی که در نوع کشمکشهای انقلابی و پیامدهای این انقلابها دیده می شود بر حسب ویژگیهای هر بحران انقلابی توضیح داده شده است: این که دولت در هر یک از رژیمهای کهن دقیقاً به چه نحو متلاشی شد و دقیقاً چه نوع قیامهای دهقانی بر پایة ساختارهای کشاورزی موجود در هر جامعه پدید آمد. علاوه بر این، توضیح تفاوتها با اشاره به ساختارهای مشخص اقتصادی –اجتماعی و شرایط بین المللی که کم و بیش از رژیم کهن به رژیم تازه تداوم داشته انجام شده است33.

با این احوال،همان طور که بندیکس به درستی مشاهده کرده است، اسکاچپول با وجود اصراری که در تحلیل منحصراً ساختاری دارد هنگام توصیف رویدادهای مشخص تاریخی مجبور به در نظر گرفتن عوامل ذهنی می شود. به نظر می رسد اسکاچپول تا حدودی از ساخت گرایی ناب خود، لااقل در واکنش به انقلاب اسلامی ایران، عقب نشینی کرده باشد. او در این باره اظهار داشته است که انقلاب ایران در واقع نوعی انحراف از قاعدة کلی حاکم بر انقلابهای قبلی است، زیرا بر خلاف انقلابهای مذکور که اساساً بدون قصد قبلی و به عنوان برآیند تلفیق شرایط ساختاری خاصی «پدید آمدند»، انقلاب اسلامی انقلابی است که «ساخته» شده است (به عبارت دیگر در اینجا بر عنصر آگاه تأکید بیشتری می شود34.) با این همه، الگوی تطبیقی –تاریخی او درباره انقلابهای اجتماعی به نحو بارزی تأکید بر تعیین کنندگی عوامل ساختاری در پدید آمدن رویدادهای اجتماعی دارد.

چارلز تیلی، بر خلاف اسکاچپول، تمام سعی خود را بر آن نهاده است تا نقش آگاهانه و اخلاقی را که توده های مردم در ایجاد جنبشهای اجتماعی و ساختن تاریخ بر عهده دارند هر چه بیشتر برجسته نماید.

به قول یکی از مفسران آثار او، انتخاب مفهوم «عمل اجتماعی» به جای «رفتار جمعی» خود دلیل آشکاری است بر اهمیتی که تیلی برای نقش «عنصر آگاه» قائل است35. به علاوه، پافشاری وی بر نقش مهم تشکیلات در پیشبرد موفقیت آمیز هرگونه عمی اعتراض آمیز جمعی نیز بر موضع طرفدار «عنصر آگاه» او دلالت دارد. در یکی از آثارش به نام » From Mobilization to Revolution» او به طور مستقیم وارد بحث جبر ساختاری در مقابل اختیار می شود و آرزو می کند که روزی یک «سنتز» مناسب بین الگوهای علّی مربوط به محدودیتها و تأثیرات ساختی از یک سو و الگوهای مربوط به انتخاب میان شیوه های مختلف عمل از سوی دیگر به وجود آید. با این وجود، او اذعان می کند که چنین «سنتزی» بسیار دشوار است و حتی خود کتاب وی مدام بین دو گرایش جبرگرا و اختیارگرا در حال نوسان است36. به عنوان مثال، او از یک سو نشان می دهد که بلواهایی که در اواخر قرن هیجدهم و اوایل قرن بیستم علیه گرانی و کمبود نان و افزایش مالیات در اروپا به راه می افتاد وسیله ای تعمدی و معقول بود که از جانب توده های مردم، در شرایطی که ساختارهای اساسی مانع هرگونه اعمال نظر از سوی ایشان بود، به منظور نمایش خشم و عدالت خواهی خویش به کار گرفته می شد. اما از سوی دیگر او در همان کتاب به طور جامعی دربارة تغییراتی در ساختارهای جامعه ای اروپایی صحبت می کند که هدفها و وسیله های عمل جمعی را کلاً دگرگون کرده اند. به عبارت دیگر، با وجودی که تحلیل او به نقش خلاق مردم عادی بهای زیادی می دهد، او نمی تواند از تأثیر نافذ دگرگونیهای ساختاری اجتناب کند.

مطالعة اعتراضت خشونت آمیز در فرانسه، آلمان و ایتالیا، تیلی را متقاعد می کند که بین نقطة آغازین و سرعت فرایندهای شهری و صنعتی شدن ا زیک سو و فراوانی موارد اعتراضات خشونت آمیز از سوی دیگر ارتباط قابل توجهی وجود ندارد.

با این حال، متوجه یک دگرگونی پر معنا در شکل و نوع اعتراضات جمعی و شرکت کنندگان در این فعالیتها در طول یک مدت زمان نسبتاً طولانی می شود که ناشی از رابطة متقابل میان تغییرات اقتصادی و تجدید سازمان سیاسی در این دوران است37. از این رو، می توان اذعان داشت که تحلیل وی تا حدودی بر نقش محدودیتهای ساختاری صحّه می گذارد. شاید این نکته را بتوان در یک زمینه از آثار او به نحو روشن تری نشان داد. تأکیدی که او بر «سازمان دهی» یا «سازمان» -چه این سازمان یک اتحادیة صنفی باشد و چه یک حزب سیاسی و یا یک انجمن غیر رسمی که در بین گروه خاصی به طور «طبیعی» پدید آمده باشدبه عنوان تنها کانالی که از طریق آن توده های مردم می توانند بر مسیر تاریخ تأثیر گذارند دارد مستلزم یک نتیجة فرعی است: ساخت و ترکیب برخی جمعیتها به نحوی است که متشکل شدن برایشان ساده تر از سایر جمعیتهاست. چنین استنباطی به نوعی به این نظر اسکاچپول نزدیک می شود که برخی گروهها در جامعه در مقایسه با سایر گروهها از چنان شرایط مساعد ساختاری برخوردارند که به سهولت می توانند اعمال اعتراضی را سازمان دهند. به طور مثال، دهقانان در جامعه های نیمه بوروکراتیک کشاورزی و نیز بازاریان در ایران قبل از انقلاب از چنین شرایط ساختاری مساعدی برای سازماندهی فعالیتهای اعتراضی خود برخوردار بودند.

اگر اشتراک نظری را که در زمینة اخیر بین این دو نظریه پرداز دیده می شود کمی بسط دهیم چنین نتیجه می گیریم که به نظر هر دو توده های به پا خاسته تنها در صورتی می توانند نارضایتی های خود را در مسیر یک عمل سیاسی مؤثر بیاندازند که از یک تشکیلات مستقل و نیز از منابع کافی به عنوان پشتوانة تلاشهایشان بهره مند باشند. اما در جایی که اسکاچپول ظرفیت تشکیلاتی گروههای معترض را به طور تمام و کمال به زمینه های ساختاری آن گروهها مربوط می داند، تیلی عوامل غیر ساختاری نظیر استعداد سازماندهی رهبران و توان آنها در ایجاد ائتلافهای سیاسی و بهره برداری از همة امکانات موجود را اساس تحلیل خود قرار می دهد.

نوع مقایسه در روشهای دو نویسنده

در ایتراتژی تحقیقی تیلی زمان یکی از متغیرهای مرکزی است. تو وقایع مشابهی را که در درون یک جامعه درگسترة زمانی زیادی اتفاق افتاده اند با یکدیگر مقایسة تطبیقی می کند. در یکی از آثارش به نام " vendee" این گرایش متدولوژیک به مقایسه های درون کشوری در طول زمان به وضوح دیده می شود. با این وجود، در آثار بعدی خود، مثلاً در "rebellious century" او مورد فرانسه را چون ملاکی برای مقایسة تطبیقی سایر جوامع اروپایی به کار می برد. اما روش اسکاچپول کاملاً بر مقایسه های تطبیقی میان مقاطع منتخبی از تاریخ جوامع اروپایی مبتنی است.

نگاهی به روشهای تطبیقی تیلی و اسکاچپول در پرتو تقسیم دو وجهی جان استوارت میل در زمینة مقایسه هایی که بر نشان دادن تفاوتها تأکید دارند و مقایسه هایی که هدفشان نمایش شباهتهایند روشنگر آن است که تیلی از مقایسه های نوع اول به مقایسه های نوع دوم تغییر روش داده است. به قول یکی از مفسران آثارش، تیلی در "vendee" کوشیده است تا تفاوتهای چشمگیری را که مبین انواع گوناگون واکنش ها به انقلاب در آنژوی جنوبی بود مورد بررسی قرار دهد. اما آثار جدیدتر او بیشتر به نمایش شباهتهای بین قیامها و اعتراضات جمعی در فرانسه و سایر کشورهای غربی اختصاص دارند. به رغم تفاوتهایی که در سطح و زمان اعمال اعتراضی جمعی در ایتالیا، آلمان و فرانسه دیده می شود، همة این جنبشها روند مشابهی را طی کردند: ابتدا به صورت اعمال جمعی واکنشی شروع شده و در نهایت تبدیل به جنبشهای نوخواهی شدند38. با این وجود، تیلی جای تردید باقی نمی گذارد که ترتیب خاصی که در هر نوع جنبش دیده می شود با سایرین تفاوتهای مهمی دارد. به طور مثال، او تکوین تاریخی اعمال جمعی در ایتالیا را متفاوت از فرانسه و آلمان ارزیابی می کند زیرا معتقد است مه در ایتالیا عاملی وجود داشته که در دو کشور دیگر مشاهده نمی شود و آن یکپارچگی مذهبی ایتالیا بوده است:

ایتالیایی ها فاقد آن گونه موقعیت هایی بودند که پروتستانها، کاتولیک ها یا یهودیان در آلمان و فرانسه داشتند و می توانستند بر پایة عامل مذهب مبارزات اعتراضی خود را سازمان دهند. این واقعیت که آلمانیها و فرانسویان برای عمل جمعی مبتنی بر مذهب از تشکیلات بیشتری برخوردار بودند در تفاوتهایی که میان نوع خشونت جمعی بین این دو کشور و ایتالیا مشاهده می شود انعکاس یافته است39.

تیلی خود اذعان دار دکه کتاب " the Rebellious Century"او به طور عمده به تبیین اختلافهای اساسی بین موردها می پردازد تا به نمایش وجود اشتراکشان. اما مقایسه هایی که اسکاچپول به عمل می آورد بار رویش تطبیقی تیلی این تفاوت را دار دکه او می کوشد تا به طور همزمان دو روش « تشابه» و « تفاوت» جان استوارت میل را در تحلیل خود به کارگیرد و براساس آ،ها استنباطهای علی خود را بیان دارد. ا واز یک سو چنان شباهتهای قابل توجهی بین نظامهای کهن، فرایندهای انقلابی، و ما حصل انقلابهای فرانسه، روسیه و چین می یابد که ادعا کند در هر سه مورد یک الگوی کم و بیش یکسان ملاحظه شود. از سوی دیگر، او موارد مذکور راب ا کشورهایی که هیچگاه در آ،ها انقلابهای اجتماعی تحقق نیافت(پروس،آلمان،ژاپنو انگلستان ) مقابله می کند . به این ترتیب اسکاچپول خود را محق می داند که ساختارهای مشترک را به مثابه متغیرهای علی معتبر در نظر بگیرد.

در زمینة مسئله علیت

اسکاچپول میان سه استراتژی عمده برای انجام مطالعان تاریخی – تطبیقی تمایز می گذارد:

(1) تعمیم یک الگوی تئوریک جامع به یک یا چند مصداق که الگوی مذکور بر آنها قابل انطباق باشد،

(2) به کار بردن مفاهیم جامعه شناختی برای دست یافتن به تعبیرهای معنادار به جای این که الگوهای کلی یا فرضیه ÷ای علی مورد توجه قرار گیرد،

(3) کشف نوعی نظم علی یا یک الگوی خاص بر مبنای مطالعة دقیق فرایندهای تاریخی یا نتایج تاریخی مشخص، و سپس کوشش در جهت ارزیابی فریضه های آلترناتیو برای توضیح این انگاره های منظیم.

به نظر او اسلمسر40 و اغلب مارکسیستها از روش اول پیروی می کنند . آثار بیدیکس41، گیرتز42 وای. پی. تامپسون43 در انطباق با روش دوم است، و تتبعات مور44 و تیلی در پرتو روش سوم انجام می شود.45

به رغم اظهار نظر اسکاچپول دربارة تیلی ، تفاوتهای چندی میان میزان دلبستگی او و تیلی به تبیین های علی وجود دارد. تحلیل تطبیقی اسکاچپول دربارة انقلابهای اجتماعی، پیش از هر چیز، کوششی است در جهت مشخص کردن و صحه گذاشتن بر عوامل علی. اسکاچپول میان روش تطبیقی – تاریخی خود و رویکردهای روش شناختی دیگر در علوم اجتماعی، که می کوشند تاب ا کنترل متغیرهای مختلف علتهای معتبر را از نامعتبر باز شناسند، یک شباهت ماهوی می یابد. بر خلاف روشهای احتمالاتی رایج در تحلیاهای آماری که دسترسی به موردهای پژوهشی نسبتاً زیادی دارند، در مطالعات تاریخی تطبیقی، مقایسه روی چند مورد خاص انجام می شود . از این رو اسکاچپول سعی بر آن دارد تا به چنان روابط علی دست یابد که الزاماً (و نه احتمالاً) به پیامدهای خاصی منتج می شود46.

اسکاچپول معتقد است ک هبا وجود تفاوتهای زیادی که بین فرانسة دوران سلطنت بوربن ها و چین منچو و روسیه تزاری وجود داشت، بحران انقلابی در هر سه این کشورعا در نتیجه ترکیب عوامل ساختارهای مشابهی رخ داد. به رغم وجود تفاوتهای مهم در بسیاری زمینه ها، هنگامی که عوامل ساختاری مذکور بالحظه ها و جنبه ها مناسب در تاریخ کشورهای انگلستان، آلمان و ژاپن (که در اینجا نقش « کنترل» را بر عهده دارند) مقایسهمی شوند پژوهشگر را قادر به ارزشیابی فریضه های علی خود درباره انقلابهای اجتماعی می گنند.

تحلیل تطبیقی تیلی الزاماً در راستای تعیین یک نظم علی انجام نمی شود. اگر چنین می بود. او نیز مانند بسیاری دیگر از نظریه پردازان تاریخی در نهایت دست به تدوین یک «نظریه جامع47» می زد . اما در عین حال، تیلی چندان هم نسبت به ارزش الگوهای عمومی یا فرضیه های علی بدبین نیست و هر جا که اقتضا کند از آنها استفاده می کند.

استفاده از داده های کمّی در مطالعات تاریخی

هم تیلی و هم اسکاچپول هوادار مقایسه هایی اند که تعداد کمی مورد را بر می گیرد ومقایسه های مقطعی میان موارد متعد را کارساز نمی دانند. به گفتة تیلی، مقایسه ای که بر تعداد کمی مورد متمرکز شده است پژوهشگر را وادار می کند تا به شرایط تاریخی و ویژگیهای متفاوت تک تک موارد به دقت توجه نماید. در نتیجه، مقایسه هایی ک هاز این طریق صورت می گیرند بسیار پرمعناتر از مقایسه هایی اند که میان جوامع بسیار متفاوت از نظر شرایط تاریخی، فرهنگی و زمانی به عمل می آیند. به اعتقاد تیلی:

از صدها مطالعة اجتماعی که در چند دهة گذشته و پایة تحلیلهای آماری انجام گرفته و همة کشورهای جهان را نیز در بر گرفته است علوم اجتماعی آن چنان بهره بلند مدتی نبرده است48.

با این وجود، تا جایی که به نوع داده های ذخیره شده مربوط می شود، تیلی را یه درستی یکی از طرفداران روشهای تاریخی کمّی به حساب آورده اند. مثلاً ذخیره اطلاعاتی او در "Rebellious Century" عمدتاً کمّی است. کتاب اخیر یک اثر تحقیقی سیستماتیک است که رویدادهای خشونت آمیز را، با استفاد هاز منابع منتشر شده، به ویژه روزنامه های قدیمی، شمارش کرده و بر حسب زمان و مکان مورد مقایسة کمّی قرار داده است.

اما اسکاچپول هیچ علاقه ای به ذخایر اطلاعاتی کمّی نشان نمی دهد (و طبیعی است ک هاز امکاناتی کهت یلی در دانشگاه شیکاگو برای جمع آوری چنین اطلاعاتی در دسترس دارد، بهره مند نیست) و در عوض عمل تطبیق را از طریق مقایسة منطقی جنبه هایی از تاریخ موردهای پژوهش خود به پیش می برد. او در اصل نظر خوشی به مطالعات تجربی کمّی ندارد زیرا دیدگاه این قبیل مطالعات را بسیار محدود و سطحی می داند49. از این رو، جامعه شناسی تاریخی اسکاچپول به طور مسلّم ویر ا در اردوگاه پژوهشگران کیفی قرار می دهد.

نتیجه گیری

با وجود رویکردهای مختلفی کهت یلی و اسکاچپول نسبت به روش های مطلوب برای انجام پژوهشهای تطبیقی – تاریخی دارند، هر دوی آ،ها در زمرة برجسته ترین نمایندگان معاصر این روشها شناخته شده اند. تلاشهای اسکاچپول در ساختن یک تئوری جامع و مستدل دربارة انلابهای اجتماعی او را یکی از چهذه های بنام علوم اجتماعی کرده است. با این وجود نظریه و روش او – مانند آثار سایر نظریه پردازان صاحب « تئوری کلان» که دست به تعمیمهای کلی می زنند – در معرض انواع اتهامات و انتقادات قرار گرفته است. اما تیلی، تا حدودی از مقولات بحث انگیز خود رادور نگهداشته است زیرا ا زیک سو چندان به تعمیمهای کلی تئوریک نشان نداده است و از سوی دیگر استدلالهایش در جهت محدود کردن دامنة علیتها حرکت نکرده است. پافشاری تیلی بر ماهیت ارادی جنبشهای اجتماعی در نقطة مقابل کلیه نظریه های ساختارهای و جبرگرا قرار دار دکه چندان التفاتی به فعالیت آگاهانة انسان در مبارزة بر سر منابع اجتماعی و تأثیر گذاری بر مسیر تاریخ تعیین کنندة ارادة جمعی و عنصر آگاه همچنان در دستور کار فلاسفة اجتماعی و دانشمندان علوم اجتماعی قرار دارد.

_______________________________

2 - Quantitative

3 - Thada Skocpol

4 - Charles Tilly

5 - Inter – Societal

6 - histirical trajectories

7 - Method of similarities and differences.

8 - agrarian bureaucracy

9 - theda skocpol ''France, Russia, China: A Structural Analysis of Social Revolutionn.'' Comparative Studies in Society and History 18, 2 (1976 A).

10 - lbid.

11- heda skocpol States and Social Revilutions. Cambridge: Cambridge University press, 1976 .p.81.

12 - Skocpol 1979, p.18.

13 - breakdown theory

14 - Ted Gurr

15 - solidarity theory

17 - anomie

18 - disorganization

19 - Tilly, Charles, Louise, and Richard. The Rebellious Century: 1830-1930. Cambridge: Harvard Uviversity press, 1975 . p .251.

19 - competettive

20 - reactive

21 - proactive

22 - Tilly 1975, p .251

23 - polity model

24 - contenders

25 - member contender

26 - challenger

27 - Tilly, Charles , from mobilization to Revolution, Reading , Mass: Addison-wesley publishing Company, 1972. p . 52

28 - mobiliatian model

29 - Tilly 1978, p .55

30 - Tilly 1978, p .195

31 - Tilly 1978, p .200

32 - Structure Vs agency

33 - '' Old Regime Legacies and Communist Revolution.'' Theory and Society 11,3 (1982).

34 - Skocpol 1976, p .280.

35 - ''Rentier State and Shi'a islim in the iranian Revolution.'' Theory and Society 11,3 (1982).

36 - Hunt, Lynn. 'Charies Tilly's Collective Action, "in T.Skocpol (ed), Vision and Method in historical Sociology . Cambridge: University press, 1984.

37 - Tilly 1978, p.s

38- Tilly 1975, p.242

39 - Hunt 1984, p . 260

40- Tilly 1975, p.255

41 - Smelser

42 - Bendix

43 - Geertz

44 – E.P.Thompson

45 - Moore

46 - (ed). Vison and Method in historical Sociology . Cambridge . Cambridge Univeisity press, 1984 . p.362.

47 - Skocopol 1984, p.378

48 - Big Structures. Large processos, Hugh Comprisons. New York: Russell Sage Foundation, 1984.p.77

49 - Skocpol, 1984, p.4

٭ - استادیار دانشگاه امام صادق (ع)

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان