از عصر ائمه معصومین(ع) نوشتن جوامع حدیثی بین اصحاب رواج یافت. آنان احادیثی که به یک باب مربوط می شد در یک کتاب تدوین می کردند. این امر گسترش پیدا کرد تا به صورت جوامع کبیر حدیثی، در ابواب و موضوعات مختلف با نظمی خاص تجلّی نمود؛ مثلاً کتب اربعه، جوامع کبیر حدیثی بود که بیشتر جنبه فقهی و فتوایی داشت و احادیث مختلف و متنوع در آن ها جمع آوری شده بود.
شیخ طوسی(ره) در تهذیب، سعی در استقصای احادیث فقهی داشت؛ به طوری که همه آن ها را از کتاب های دیگر استخراج کند و چیزی را وانگذارد، و در این راه بسیار موفق بود. امروزه حرکت علمی شیعه در حدیث پس از هزار سال هنوز به حرکت علمی شیخ طوسی(ره) نرسیده، در دوره صفویه تلاش های علمی خوبی شد، اما به دلیل عقب ماندگی فراوان علمی در حدیث باز هم نتوانست فی المجموع گامی جلوتر از حرکت علمی شیخ بردارد. گرچه علوم اسلامی از لحاظ صوری پیشرفت های فراوانی داشته اما پیشرفت های اساسی و زیربنایی نداشته و اگر داشت نظریه انسداد باب علم بین علما ایجاد نمی شد.
برای ایجاد یک حرکت جدید علمی در علوم دینی باید حرکت تحقیق و مطالعه و تألیف در علم حدیث را در جامعه زنده نمود که زیربنا و اساس کار علوم دینی است.
تحقیق و مطالعه در علم حدیث تنها وظیفه گذشتگان نبوده، و این چنین نیست که شیخ طوسی تمام برداشت ها و تحقیقات علم حدیث را انجام داده باشد، بلکه ایشان به فراخور عصر و توان خود در زمینه های خاصی که برای وی قابل تحقیق بود تلاش نمود، ولی در عصرهای بعد از شیخ به فراخور نیازهای جدید و کمبودهایی که احساس می شد می بایست یک حرکت های جدیدی صورت می گرفت که تأمین کننده این نیازها باشد، اما به خاطر این که افراد توانمندی که تشنه و عاشق علم بودند در حوزه ها کم شدند و بعضی کوتاهی ها و اوضاع سیاسی و معیشتیِ نامناسب و عدم وجود امکانات، این کار صورت نگرفت، به طوری که هر چه ما از آن عصر فاصله گرفتیم دوری و بی خبری ما از علم حدیث بیشتر شد، و باعث یک سری انحرافات علمی و به تبع آن اعتراضات و ابحاث علمی تندی در حوزه های علوم دینی شد. بی خبری نسبت به احوال و اخبار، و آثار وارده از اهل بیت(ع) آن چنان بود که بزرگانی امثال وحید بهبهانی(ره) با آن اطلاعات فراوان و عظمت علمی با وجود مخالفت شدید اخباریین قائل به نظریه انسداد باب علم می شود. گرچه این نظریه از سوی جمهور متأخرین رد شد، اما فی الواقع نسبت به حال کثیری از دانش پژوهان حوزوی این نظریه صادق بود و تشخیص این مجتهد بزرگ صحیح بود و فعلیت داشت، که حکایت از فاجعه عمیقی می کند. عمده علمای متأخرین گرچه در این مسئله هم صدا با اخباریون شدند و مفهوما حکم به عدم انسداد باب علم دادند، اما به لحاظ مصداق همان سخن استاد وحید بهبهانی در حق عمده آن ها صادق است؛ یعنی به خاطر دوری و عدم انس آن ها اخبار و مسائل آن، باب علم در بعضی از مسائل بر آن ها بسته است.
پس از شیخ طوسی نوشتن جوامع کبیر و گسترده به دلایل مختلفی متوقف شد، تا در دوره صفویه به خاطر رونق علوم، از جمله علم حدیث، و احترام به علم و علما مجددا آغاز شد، که کتاب «وسائل الشیعه» و «بحارالأنوار» حاصل این دوره است. این دو کتاب با این که در عصر خود و تا امروز بی نظیر بوده اما با همه این ها، پاسخ گوی نیازهای علمی و اجتماعی جامعه ما علی رغم انتظارات نیستند.
پس از آن دوره بعضی از بزرگان در صدد برآمدند کتاب وسائل را تکمیل و برخی از کمبودهای آن را جبران کنند که کار آن ها هم باارزش بود و نشانه عظمت تتبّع و نبوغ فکری و علمی صاحبان آن ها بود. اما کارشان برای نیازهای علمی و اجتماعی ما مؤثر نبود و نتوانست تحولی در حرکت علوم دینی ایجاد کند.
عالمان واقعی کسانی هستند که با آثار وارده از اهل بیت(ع) آشنا بوده و بی واسطه، قدرت و توانایی سیر در علوم و آثار وارده از اهل بیت(ع) را به صورت محققانه ای داشته باشند. برای این که یک تحرّک جدید و تکامل علمی در عرصه علوم اسلامی ایجاد شود باید دانش پژوهان علوم اسلامی در اخبار و احوال آن تحقیق و تأمّل همه جانبه ای داشته باشند و یک دوره مسائل علم حدیث را مطالعه کنند که بصیرت در علم حدیث، شرط اوّل بصیرت و پیشرفت در علوم دینی است. باید به این حقیقت اذعان کرد که استخراج و تنقیح مسائل اصول اخبار و احکام بر اساس استدلال های عقلی و منطقی به صورت یک قانون قطعی که جامع و مانع باشد امری مشکل بوده، خصوصا که افراد، اطلاعات کامل از کل مسائل و جوانب موجود در آن ها را ندارند، و نتوانسته اند تمام آن ها را تأمّل کنند و یا به دست آن ها نرسیده و یا اگر تأمّل کرده اند ممکن است خیلی از جهات بر آن ها مخفی مانده باشد و با مرور گذرا متوجّه آن ها نشوند چون مسائل نامحدود و قدرت توجّه و وقت انسان محدود است لذا در این گونه مسائل اگر به صورت مصداقی برخورد شود خیلی بهتر واز اشتباه دورتر است، تا این که در پی تعیین و استخراج مفهوم باشیم.
آن چه امروز مورد نیاز شدید جامعه علمی ما است یک کتاب جامع در اخبار است که نیازهای علمی و دینی و اجتماعی جامعه را برآورده کند و جواب گویِ آرا و نظریه های فکری باشد که معمولاً به خاطر ضعف اطلاعاتِ عمیق دینی، و آزادی افکار و ایجاد شبهه ها به وجود می آید.
یکی از مشکلات اساسی کتاب های حدیث نداشتن ترتیب مناسب بر اساس معیارهای علمی و فنی متناسب با این علم است که علامه مجلسی(ره) در مقدمه بحارالانوار به آن اشاره می کند و آن را از عواملی که باعث ترک مراجعه به کتب اخبار می شود برشمرده است. حجم بسیار زیاد کتب اخبار و اطلاعات بسیار فراوان و مختلف آن ها و عدم دسترسی آسان به همه آن ها و جداسازی اخبار فقهی از اخبار دیگر و تنظیم نسبتا مناسب اخبار فقهی در کتب اربعه همه از عواملی بودند که علاقه مندان را از مراجعه به کتاب های اخبار که ترتیبی نداشتند و اخبار مختلف در آن ها با یک دیگر ممزوج بودند بی نیاز کرد.
تدوین جامع کبیر در حدیث
از دوازده سال قبل در ضمن تحصیلات و تحقیقات در سایر علوم اسلامی در باره تدوین حدیث نیز تحقیق و تفحّص می کردم و در نحوه تنظیم کتاب های حدیث تأمّل و دقت داشتم. افکار و نظریات مؤلفان علوم اسلامی را و آن هایی که تتبعات و تحقیقات داشته، و از استوانه های علمی جامعه اسلامی بوده اند، و اوضاع علمی را نقد می کردند مطالعه می نمودم، و از طرفی دیگر عقب ماندگی دینی در جامعه، دشواری راه تحصیلات دینی، کندی حصول نتایج در ابحاث فقه و اصول، گسترده و طولانی شدن و نیز مبهم بودن بعضی از بحث های آن ها برایم بسیار رنج آور بود و علاج طلب می کرد، اما در عین حال چاره جویی خیلی مشکل به نظر می رسید چون این عرصه، جولانگاه دانشی مردانِ سترگی است.
پس از تحقیق به این نتیجه رسیدیم که از یک طرف، پیشرفت حرکت علم حدیث متناسب با پیشرفت های فقهی، اصولی، تفسیری، کلامی و بعضی علوم دیگر نبوده است و از طرف دیگر، وابستگی شدید این علوم به علم حدیث به عنوان یک منبع غنی استنباط، مشکلاتی برای این علوم درست می کرد و دامنه تحقیق در آن ها را محدود می کرد. به هر جهت برای نمونه در چند مسئله دست به تحقیق زدم، و احادیث آن را استخراج کردم، از جمله در مسائلی از کتاب البیع و کتاب الحج و کتاب الطهارة و کتاب العلم، این کار صورت گرفت و در تمام آن ها نتایج موفقیّت آمیزی به دست آمد. البته امتحان این چند باب بر اساس استخراج جدید، در یک زمان نبود بلکه حدودا سه سال و در زمان های پراکنده طول کشید. کتاب العلم که تقریبا نصف مطالب این کتاب را شامل می شد در یک جلد آماده چاپ گردید که به دلایلی از چاپ آن منصرف شدیم. عمده ابواب این کتاب را که استخراج کردم از طرف کسی استخراج نشده، البته بعضی مطالب دیگر هم به خاطر مسائلی خاص در لا به لای آن استخراج کردم، که فهرست ابواب آن در پایان این مقاله خواهد آمد.
با قطعی شدن طرح جامع حدیثی به دلیل اهمیت فوق العاده آن، فعالیت ها و طرح های دیگر علمی را عمدتا متوقف کردم و یک سره به این کار مشغولم. با این طرح می توان به نحوی کل کتاب های حدیث را تحقیق کرد و سعی ما در این طرح، و طرح مکمّل آن در برگیری تمام احادیث موجود در کتاب های شیعه است، و حتی آن دسته از احادیثی که به ظاهر یا واقعا حجیّت ندارد در محل خاص و سبک خاصی آورده می شود که برای متخصصان، قابل تأمّل و مراجعه باشد.
فعلاً چندین سال است که تدوین طرح را به دلایل مختلف از جمله تکمیل بعضی مطالعات در زمینه های معارف مختلف اسلامی و یافتن راه علاج مشکلات مختلف حدیث متوقف کردم، زیرا احادیث بسیاری هستند که از لحاظ ظاهر متن مشکلی ندارند امّا گاهی اسرار عمیقی در درون بعضی از آن ها نهفته است که بدون آگاهی از آن ها فهم صحیح شان اصلاً ممکن نیست لذا فرمودند: «انّ حدیثنا صعب مستصعب». بعضی از متتبعین در گذشته به خاطر بی اطلاعی از آن ها دچار لغزش شدند لذا در عمل به احادیث باید دسته بندی هایی کرد و معیارهایی داشت چنان چه متقدمین هم داشته اند. امّا جوامع متأخرین مثل بحارالانوار و وسائل الشیعه و مستدرک الوسائل و جامع الأحادیث با احترام به اهداف و خدماتی که در عرصه اخبار اهل بیت(ع) انجام داده اند و امتیازهای کم یا زیادی که داشته اند، باید گفت نتوانسته اند نیازهای جوامع علمی و فکری ما را به احادیث اهل بیت(ع) به نحو مناسبی برآورده سازند و بنده در مقدمه ای که در چهار سال پیش برای تدوین این جامع نوشتم به امتیازهای و معایب و نواقص آن ها اشاره کردم. هم چنین بعضی از اعتراض هایی که به آن ها شده واز لحاظ علمی صحیح نبوده گوشزد کردم که در بخشی از این مقدمه با مقداری از تصرّف آمده است.
جناب محدث معظم شیخ حر عاملی(ره) در وسائل سعی کرده که کتابش را بر اساس کتاب های فقهی مرتّب سازد که ترتیب بسیار با ارزشی است و باعث مقبولیت این کتاب در جوامع علمی و یافتن جایگاه با ارزشی در بحث های فقها شده است؛ به طوری که مصدر اخبار فقهی آن ها قرار گرفته، اما با وجود این دارای بعضی از کاستی ها است که باید رفع شود مانند:
1. بعضی از اخباری را که می توانند مستند فقهی احکام باشند در ابواب خود اصلاً نیاورده نظیر آن چه در کتاب های فقهی علامه و شهید اول دیده می شود، که این احکام و فروع در شرایع و نافع و شرح های آن مورد اهمال واقع شده اند.
2. جدایی انداختن بین اخباری که در موافقت یک حکم شرعی است و آن هایی که در ظاهر مخالف آن هستند، وی هر دسته از این اخبار را در باب خاصی آورده که نیاز نبوده است. گاهی فاصله زیاد بین دو باب باعث شده مراجعه کننده حکم هر بابی را مغایر باب دیگر استنباط کند و اطلاع پیدا نکند که اخبار مخالف این باب وجود دارد که حکم مسئله را تغییر می دهد.
3. بعضی از تقطیع هایی که در اخبار انجام داده باعث شده بعضی از قرائنی که در شکل گیری حکم مسئله مؤثر بوده از بین برود. البته اصل تقطیع امر صحیحی است و در نزد متقدمین از اصحاب ما وجود داشته چنان چه در کتاب های اربعه هم مشاهده می شود و ایراد بعضی از متأخرین بر «وسائل الشیعه» در این مسئله صحیح نیست.
پس از شیخ حرّ عاملی(ره) دو کتاب دیگر نوشته شده که بنای تکمیل و تنقیح کار صاحب وسائل را داشته و آثار صددرصد مستقلی نبوده و به کار صاحب وسائل نمی رسد.
الف) «مستدرک الوسائل»: کار بسیار با ارزش و سودمندی بوده که سعی شده در این کتاب آن دسته از اخبار فقهی را بیاورد که در ابواب وسائل به آن ها استناد نشده است. البته این کار در چهارچوب همان ابوابی که صاحب وسائل استخراج کرده، صورت گرفته، و آن احکامی که صاحب وسائل بابی برای آن ها استخراج نکرده اخبار آن را هم ایشان بالتبع در یک باب جداگانه که نیازمندی ها آن را طلب می کرده نیاورده است. هم چنین ایشان بر بعضی از منابعی که صاحب وسائل استفاده نکرده یا در دسترس ایشان نبوده اعتماد کرده است. باید گفت که کار ایشان همان کار صاحب وسائل است و از ابوابی که صاحب وسائل ذکر کرده تجاوز نمی کند؛ با این که زمینه زیادی برای ایشان بوده که یک کار مستقل و گسترده ای انجام دهد، اما انجام نداده است.
ب) «جامع احادیث الشیعه»: این کتاب در حقیقت کار مستقلی نیست که دارای محتوایی متفاوت با وسائل الشیعه باشد، بلکه بیشتر هدف این کتاب امر ظاهری بوده است؛ یعنی تغییر بعضی از صورت های کتاب وسائل الشیعه. با این هدف، کیفیت آمدن احادیث را در ابواب مختلف وسائل تغییر داده و مطالب مستدرک را که اخباری مربوط به ابواب وسائل بوده و صاحب مستدرک آورده بود به اخبار وسائل ضمیمه کرد و همه را در یک جا آورده است. البته زحمت این کار را خود صاحب مستدرک کشیده بود و کل ابواب اخبار مستدرک، جای قرار گرفتن آن ها در وسائل در خود مستدرک معلوم شده، فقط صاحب مستدرک نخواسته بود آن ها را با هم ادغام کند، اما گردآورندگان این کتاب این کار را انجام دادند، البته به کار آن ها از لحاظ مبنایی اعتراضی نیست.
ترتیب وسائل بهتر و روشن تر از ترتیب این کتاب است و ادعای این که ترتیب این کتاب عقلی است باعث رجحان این کتاب بر وسائل نمی شود، وانگهی ترتیب عقلی و منطقی همیشه رجحان ندارد بلکه گاهی مرجوح واقع می شود به خاطر نامأنوس بودن برای مراجعه کنندگان و تخصیص و تقیید زیاد و به کارگیریِ اصطلاحات صناعی و احتیاج به دقت و صرف فکر بیشتر و گرفتن وقت و افزودن ابهام ها. و این مانند تعریف های منطقی که برای بعضی از معانی شرعیه از طرف بعضی از فقها ارائه شده مانند تعریف هایی که فقها برای طهارت از زمان شیخ طوسی تا امروزه ارائه داده اند و مرتّب در حال تغییر و مرزبندی آن بوده اند تا تعریف جامع و مانعی ارائه داده باشند و تا امروز هم نتوانسته اند با تمام تلاش های عظیمی که قوی ترین مغزهاانجام داده اند به چنین تعریفی دست یابند. فهمیدن معنای طهارت از تعاریف ارائه شده نه فقط ساده تر و روشن تر نمی شود بلکه مشکل تر و ابهام های آن را هم افزایش می دهد.
وقتی که محصّلان علوم دینی از پرداختن به متون اصلی کتاب ها و اخبار اهل بیت(ع) صرف نظر کردند و خود را از برکات آن ها محروم کردند به رنجِ این بازی ها و خیالاتی که مسائل صناعی برای آن ها پیش آورد گرفتار آمدند.
بعضی از تغییراتی که صاحب کتاب «جامع احادیث الشیعه» در روش صاحب وسائل داده کار مراجعه به اخبار را مشکل کرده است؛ از جمله این کارها خلاصه کردن ِاحادیثی است که روایت متعدد دارند؛ یعنی بیش از یک روایتِ این گونه احادیث را ذکر نکرده و بقیه را به جای بیان خصوصیات آن ها صرفا آدرس رمزی داده که در چه کتاب و چه محلّی از آن وجود دارد. در حالی که یک فقیه نیاز به مراجعه به اسانید آن روایات و دیدن اسامی راویانِ آن ها را دارد... .
هم چنین آوردن روایاتِ متعدد کتاب های قدما زمینه را مساعد می کند تا بررسی شود که متقدمین از فقها چگونه در این مسئله فتوا داده اند، چون آوردن آن اخبار در کتاب های متقدمین دلالت بر فتوای صاحبان آن ها می کرده است. هم چنین تلخیصِ بعضی از اخبار که متن مشابهی دارند در روایات مختلف و اشاره کردن به اختلاف متن آن ها به عبارت «نحوُهُ» برای فقیه کافی نیست چون مراجعه کننده می خواهد خودش مستقیما متن را ببیند تا شخصا از کیفیت آن و مطالعه صاحب کتاب مطمئن شود و نوشتن «جا ء نحوه» در خیلی از موارد کافی نیست و چه بسیار اتفاق می افتد که افراد هنگام مراجعه، نظر متفاوت دارند و اطمینانی که برای مراجعه کننده از مشاهده شخصی اتفاق می افتد در بسیاری از اوقات از مراجعه دیگران صورت نمی گیرد و برای او اطمینان بخش نیست که دیگری بگوید در این مورد جزئی روایات متعدد وارد شده و محل آن ها را ذکر کند.
در مورد آفت های دور شدن جامعه از اخبار، یادداشت های زیادی نوشته ام که امیدوارم بتوانم در ضمن یادداشت های آینده در مورد سیر تحولات علوم اسلامی به تدریج مرتب و تنظیم بشود.
گفتنی است که در طول تاریخ دانشمندان علوم اسلامی در موضوعات مختلفی که به اخبار و حدیث برمی گردد در لا به لای کتاب های خود شرح ها و تحلیل های فراوانی نوشته و اخبار آن را تحلیل کرده اند، اما غالب آن ها ضعیف و ناقص هستند، چون زحمات آن ها حول یک کتاب جامع در حدیث نبوده است، اما بخشی از این تحلیل ها می تواند مفید باشد یا بعضی جهت گیری های آن ها که غلط است می تواند راهنمای خوبی برای جهت گیری های صحیح در این کتاب بزرگ باشد.
اما تدوین این کتاب کار گسترده ای است و احتیاج به واحدها و هیئت های مختلفی دارد که هر کدام یکی از جوانب آن کتاب را به عهده بگیرند، از همین رو ما از تمام افراد و مؤسسه هایی که می توانند در این کار مدد رسانند استقبال می کنیم.
بعضی از بخش هایی که افراد و مؤسسه ها می توانند به ما کمک کنند به شرح زیر است:
1. واحد کشف اغلاط و تصحیفات و تحریفات در متون اخبار و تصحیح آن ها و تفسیر غریب اخبار که این واحد علاوه بر تصحیح و مقابله متون، مواردی از این گونه مشکلات که در ضمن کار به آن ها برخورد می شود به آن ها ارجاع داده می شود تا مراجعه کنند و مسئله را حل کنند.
2. واحد علم رجال، برای بررسی بحث های رجالی کتاب، اصلاح اسانید و رفع سقط و خلل آن ها.
3. واحد تاریخ و سیره و فضائل اهل بیت(ع) و آن چه به عامه مربوط می شود و نسخه شناسی و تهیه نسخ چاپی و خطی.
4. واحد تفسیر و علوم قرآن.
5. واحد بررسی های اصولی و کلامی.
6. واحد تفسیر و تحلیل و شرح اخبار (که کار مراجعه به تحلیل های حدیثی کتاب های دیگر و انتخاب آن ها را به عهده دارد).
7. واحد ترتیب موضوعی احادیث به صورت الفبایی.
8. واحد مباحث فقهی.
امّا فهرست ابواب کتاب العلم را که در این راستا تألیف کرده ام به ترتیب ذیل است:
الفصل الاول فی احکام و قواعد کسب العلم و الحدیث و فضله و مایرتبط به و تقدّم الشیعة فی ذلک
باب أنّ منازل الناس علی قدر ما یحسنون من علومهم(ع) و احادیثهم.
باب وجوب أخذ معالم الدین من حاملی علوم آل محمد(ع)
باب فضل التفقه و التدبر فی الکتاب و الحدیث
باب فضل مذاکرة علم آل محمد(ع) و مجالسة العلما ء و الحضور فی مجالس العلم و الحدیث
باب ترحم المعصومین(ع) علی الذین یحیون امرهم و ینشرون حدیثهم و یتذاکرونها و امرهم بلقائهم فی بیوتهم للتقیة و مذاکرتها احیا ء للدین من الاندراس
باب ما جا ء عنهم(ع) من التأکید بکتابة الحدیث و طلب العلم و وجوب بذل العلم لاهله و حبسه عن غیره
باب قول النبی(ص) نضر اللّه عبدا سمع مقالتی فوعاها و بلغها من لم یبلغه فربّ حامل فقه لیس بفقیه
باب انّ قلة الروایة مع الدرایة خیر من کثرة الروایة
باب من حفظ علی امتی او من امتی اربعین حدیثا بعثه اللّه یوم القیامة فقیها عالما
باب ترحم الرسول(ص) علی خلفائه الذین یأتون من بعده فیتبعون سنته و یعلمونها الناس
باب قول اهل البیت(ع) ان علی الائمة(ع) القا ء الاصول و علینا التفریع
باب تقدّم الشیعة فی العلم و الحدیث و التصنیف و کیفیة ذلک
باب فی بیان مقدار علم بعض اصحاب اهل البیت(ع) و تحمل الحدیث عنهم
باب انّ اهل البیت(ع) هم الذین روّجوا الاحادیث النبویّة و ان للشیعة مخازن عظیمة من هذه الاحادیث یفتقده الطوایف الاخری من المسلمین و قلة بضاعة علما ء العامة من الاحادیث النبویة
باب أنّ عموم الشیعة کانوا فی الصدر الاول کالعامة فی الاحکام الی أن بین لهم الامام الباقر(ع) ما یحتاجون الیه من الاحکام و روی الناس عن أمیر المؤمنین(ع) عن اشیا ء کان لم یأمر بها و لا ینهی عنه الاّ نفسه و ولده
باب فی کیفیة روایة الحدیث عموما فی المتقدمین و فی المسجد الکوفة فی عصر الائمة(ع) مع وجود التقیة و کثرة مصنفات الاصحاب
باب فی کیفیة روایة الحدیث عموما فی المتقدمین و فی المجسد الکوفة فی عصر الائمة(ع) مع وجود التقیة و کثرة مصنفات الاصحاب
ما جا ء فی الحسن بن علی بن فضال الکوفی
ما جا ء فی عظمة جابر الجعفی و مقدار علمه
ما جا ء فی ترجمة ابن ابی عمیر
الفصل الثانی فی المطاعن التی وردت من بعض الائمة(ع) فی حق بعض اصحابهم الذین رووا عنهم کثیرا والذی یستفاد منها فی علم الرجال و حجیة الاخبار
باب انّ علة ذم الامام بعض خواص اصحابه امثال زرارة ممن رووا عنه کثیرا الحرص علی احتفاضهم من الاعدا ء
باب ما ورد من دس بعض المفسدین فی عصر الائمة(ع) من احادیث کاذبة فی کتب الاصحاب و تحذیر الائمة(ع) الاصحاب منها و بیان بعض اکاذیبهم
الفصل الثالث فی عظمة علم النبی و آله صلوات اللّه علیهم و تفضیلهم علی الآخرین
باب انّ علم اهل البیت(ع) و حدیثهم و امرهم صعب مستصعب لا یتحمله الاّ ملک مقرب او نبی مرسل او عبد امتحن اللّه قلبه للایمان ذی الصدر المنیر و القلب السلیم و الاخلاق الحسن فمن عرف فزیدوه و من انکر فامسکوا و وجوب التحرز و التقیة عن الذین لا یستطیعون حمله و لا تعی حدیثهم الا صدور امینة و احلام رزینة... و تفاسیر مختلفة فی وجوه صعوبته و من کمال ایمان الرجل التسلیم لاحادیثهم و عدم الاکراه والاستبشاع منها عند عدم معرفة وجهها و وجوب عدم انکاره عند عدم احتماله والانکار هو الکفر باللّه العظیم و ان من حدیثهم ما لا یحتمله ملک مقرب و لا نبی مرسل و لا عبد مؤمن غیرهم
باب علم آل محمد(ع) و تفضیلهم علی الآخرین
باب ما جا ء عن کیفیة علم أئمة اهل البیت(ع) من القذف فی القلوب و النکت فی الاسماع و الرجم
باب انّ کل علم حقّ فی ایدی الناس فمن اهل البیت(ع) وصل الیهم
باب انّ لکل شی ء حدّ فی الکتاب و السنة و علمه عند أهل البیت(ع)
باب أنّ الاسرار التی اسرّها جبریل الی النبی(ص) هی عند أهل البیت(ع)
باب أنّ علم أئمة أهل البیت(ع) عن علی(ع) عن رسول اللّه (ص) و ما جا ء حول کتاب علی او الجامعة او الصحیفة التی باملا ء رسول اللّه (ص) و الجفر و مصحف فاطمة(س) و موارد استشهاد ائمة اهل البیت(ع) بها
الفصل الرابع فی علوم العامة و الاعتراض علی مسالکهم العلمیة والابواب التی تناسب الاحتجاج علیهم
باب انّ الذین لم یتمسکوا بقول علی و اهل البیت(ع) فی اختلاف الاصحاب خالفوا اقوال رسول اللّه (ص) و وصایاه فی حقهم اقضاکم علی و ما ان تمسکتم بهم لن تضلوا و انهم عدل القرآن و لم یفترقا حتی یردا علیه الحوض و انّه باب مدینة علمه و انّه مع الحق و الحق معه و تمثیله ایّاهم بسفینة نوح من تخلف عنهم غرق و غیرها
باب تشنیع الامام أمیرالمؤمنین(ع) و ائمة اهل البیت(ع) علی الذین انحرفوا عنهم و انکروا منزلتهم و لم یطیعونهم
باب ذم العلما ء و الفقها ء الذین تمسکوا بالقیاس لقلة بضاعتهم من علم رسول اللّه (ص) و استحیائهم من نسبة الجهل الیهم
باب حجّیّة ما ترویه العامة عن رسول اللّه (ص) عند توفیر الشرایط و کثرة الاحادیث التی انالها رسول اللّه (ص) فی الناس
باب عدم حجیّة کل ما ترویه العامة و أنّ بعض الصحابة کانوا یکذبون علی رسول اللّه (ص)
باب علة اختلاف احادیث اهل البیت(ع) للأحادیث المرویة من قبل العامة عن الرسول(ص) و اختلاف احادیث الصحابة بعضها مع البعض عن رسول اللّه (ص)
باب علة وجوب الأخذ بما خالف العامة فی المتعارضات و مخالفة العامة لأمیرالمؤمنین(ع) و اهل البیت(ع) فی کثیر من الاحکام
باب أنّ حلال محمد حلال الی یوم القیامة و حرامه حرام الی یوم القیامة
باب تکفیر الامام الصادق(ع) و ذمه لمن خالف السنة
باب أنّ جماعة المسلمین هی العصابة التی تبعت الحق و ا ءن کانوا قلیلین و الفرقة هم اهل الباطل و ان کانوا کثیرین
باب أنّ من خلع جماعة المسلمین فقد خلع ربقة الایمان من عنقه و هی من المهلکات
باب انّ سبیل معرفة العلم الا ءلهی هو رسول اللّه (ص) و عترته(ع) من عرفهم عرفه اللّه و من انکرهم انکره اللّه [و عندهم مواد العلم و اصوله]
باب انّ علم الکتاب و السنة مودعة عند اهل البیت(ع) و لن یوجد علما صحیحا الا ما یکون مطابقا لکلامهم
باب أنّ احادیث أهل البیت(ع) و علومهم تنتهی الی رسول اللّه (ص)
الفصل الخامس: فی معاییر العمل بالحدیث و معرفة وجوهه و الابواب التی تناسب ان تقع مفاهیمها مقدمة لابواب التعارض
باب فی أنّ اخبارهم متشابها کمتشابه القرآن و محکما کمحکم القرآن فیجب ردّ متشابهه الی محکمه و عدم اتباع المتشابه دون المحکم
باب انّ لبعض کلماتهم معانی کثیرة و ربّما انصرف علی سبعین وجها فیجب عدم ردّها بمجرد عدم معرفة وجهها و افقه الناس من عرف معاریض کلامهم
باب انّ من کذّب أهل البیت(ع) فقد کذب اللّه و رسوله
باب النهی عن تکذیب الاحادیث المنسوبة الی النبی(ص) و آله(ع) و انکارها لمجرد عدم معرفة وجهها و الاحاطة بعلمها و من دون دلیل و ان کان رواته من غیر الشیعة و لا یکفی فی الردّ و التکذیب معرفة خلافه بل یجب العلم بعدم صحته، و انکار احادیث اهل البیت(ع) و فضائلهم هو الکفر باللّه العظیم و عند عدم معرفة الحدیث یجب ردّ علمه الیهم و التوقف والتسلیم حتی یتبین الحق
باب رد الاخبار الی اللّه سبحانه و رسوله(ص) و بیان الملاکات التی یجب توفرها فی اختلاف الأحادیث لحجیتها و لاجل العمل بها، منها العمل بالذی نعلم انه منهم وترک الذی نشک أن یکون منهم و ان اشتبه الامر علینا فی احد الاحادیث فیجب التوقف عن العمل به و ردّ علمه الیهم و استفسار شرحه منهم و التسلیم لهم [و عدم تکذیبه] و هذا یرتبط بعصر حضور الامام و التمکن من ملاقاته
باب معنی رد الاخبار الی اللّه و رسوله(ص)
باب التسلیم و الرضا(ع) للّه و للنبی والائمة(ع) من اهل البیت(ع) فی الأمور والحدیث و الانقیاد لهم و هو بمعنی الاقتناع بقضا ء اللّه و أن لا یجدوا فی انفیهم حرجا مما قضی اللّه و رسوله و آله و یسلموا تسلیما و هو من علائم کمال الایمان
زوائد الباب
باب انّ الائمة(ع) تارة کانوا هم السبب فی ایجاد الاختلاف بین الاصحاب تقیة عن الأعدا ء
الفصل السادس فی تعارض الأخبار
باب کیفیة الجمع فی المعنی بین الحدیثین المختلفین عن رسول اللّه (ص) و رفع التعارض و وجوب الجمع لرفعه
باب أنّ أحادیث اهل البیت(ع) موافقة مع الکتاب و السنة فکلما نسب الیهم لا یوافقهما فهو باطل و أن ملاک صحة أحادیثهم الکتاب والسنة
باب بیان بعض اسباب ایجاد التعارض الظاهری او الواقعی فی الاخبار منها التقیة و منها الکتاب علیهم
باب الاخبار الطوال التی وردت فی بیان علاج التعارض الواقعی فی الاخبار و ذکر مرجحاتها منها الاخذ بالموافق للکتاب و السنة و احایث اهل البیت(ع) الاخری منها متابعة الخبر المشهور بین الاصحاب فانه من الامور البینة التی لا شبهة و لا ریب فیه منها اخذ ما خالف العامة و منها الاخذ بما کان احوط و منها العمل بالذی یعلم أنه قولهم و تک الذی شک فیه أنّه منهم و لم یشابه کلامهم و منها اخذ الناسخ و ترک المنسوخ و ان احد المرجحات التی یجب ان یلاحظها العوام فی القضاة و اهل الحکم الفتوی عند التعارض الأفقهیة و الأورعیة و الاعدلیة و فی الخبر الأعدلیة و الاوثقیة
باب الترجیح بین المتعارضین بعرضها علی الکتاب و السنة و أحادیثهم الاخری
باب الترجیح بین المتعارضین بموافقتها للشهرة
باب الترجیح بین المتعارضین بالاخذ بالمخالف للقوم او ما کانوا الیه امیل فانّه لیس له مجرد طریقیة فی کشف الواقع بل له موضوعیة فی ذلک و اصل تعبدی فما هم من الحنیفیة علی شی ء
باب الترجیح فی المتعارضین بالعمل بالذی یعلم أنه قولهم او یظهر انّه الحق من باب التعبد و ترک الذی شک فیه أنّه منهم و لم یشابه کتاب اللّه و کلامهم و انّ احد المرجحات مشابهته لکلامهم و عدم مشابهته لکلام القوم لانّ ما لا یشابه قول الناس و لم یمیل الیهم یسکن النفس الی صحته فلا تقیة فیه و هو یدل علی حجیة الظواهر و الظنون التی امر بها الشارع و هذا لیس من القیاس فی شی ء بل تعبد بأمر الشارع
باب انّ احدی المرجحات فی المتعارضین فی عصر الائمة(ع) کون الخبر احدث و ذلک لوجود التقیة الشدیدة و حفظا للاصحاب و ان کان الحکم حینئذٍ مخالف للحکم الواقعی و موافق للعامة و هذه الطائفة من الاخبار لا حجیة لترجیحاتها فی الظروف العادیة فی عصرنا
باب ان احد المرجحات التی یجب ان یلاحظها العوام فی القضاة و اهل الحکم و الفتوی عند التعارض الأفقهیة و الأورعیة
باب الاخبار الآمرة فی حل التعارض بوجوب ملاقة الامام و کسب علم المشتبه علینا منه و هذا عند حضور الامام و سهولة ملاقاته و لم یکن مجبورا علی العمل امّا عند صعوبته او عدم حضور الامام و عدم امکان الانتظار فیجب العمل بالتراجیح و لا یجب علیه الاحتیاط المطلق و عند تکافؤ الخبرین و تعادلهما یختار احدهما من باب التسلیم و الامتثال و التعبد
باب التخییر بین المتعارضین عند عدم وجود مرجح و عدم التمکن الاعتیادی من الوصول الی الامام کأن کان فی بلد اخر، او لظروف التقیة او فی زمن الغیبة او عدم التمکن من ملاقاة احد اخر یمکن کسب العلم منه و کان لابد من العمل او الافتا ء فوظیفته التخییر الی ان یحصل العلم بذلک
باب نوادر المعانی المستفادة من بعض اخبار التعارض
باب وجوب الاحتیاط و التوقف و الکف عن صدور الحکم و الفتوی عند عدم العلم بالحکم الشرعی و وجوب الاحتیاط عند احراز الحکم مع الشک فی نطاق ذلک لعدم التفحص اللازم عن ذلک و عدم سؤاله اهله و عند هما اذا لم یحرز الحکم لا تجری البرائة بالنسبة الی الموارد المشکوکة و ربما تجری البرائة بعد الفحص و عدم العثور علی امر یوجب الحکم الخاص فی ذلک
باب البرائة عن الحکم الشرعی و عدم وجوب الاحتیاط فی الموارد التی لم یبین الشارع شمول الحکم الشرعی لها و الشک فی ذلک و لم یرد دلیل علی شموله لها
باب انّ الاصل فی الاشیا ء الاباحة و عدم الالزام بحکم وجودی او عدمی ما لم یؤتی فیها حکم خاص
باب ما ورد عن الشیخ فی العدّة فی شروط العمل باخبار الموثقین و الضعفا ء و مرجحاتها عند التعارض
الفصل السابع فی مظلومیة شیعة اهل البیت(ع)
باب ما لاقاه اهل البیت(ع) و شیعتهم من المظالم بعد رسول اللّه (ص)
باب التدابیر التی اتخذت فی عصر الامویین فی سبیل المنع عن نشر الحقایق و الاحادیث النبویة فی فضائل امیرالمؤمنین(ع) و الاسالیب الاعلامیة المقررة فی سبیل اضلال الجمهور و تحریف الحقایق و اختلاق احادیث کاذبة فی فضل رقبا ء اهل البیت(ع) للحط من منزلة اهل البیت(ع) عند الجمهور و محو اسم من یحب علیا و اهل بیته(ع) من الدیوان و لعن علی(ع) علی المنابر و سر تسمیته بابی تراب
باب بعض ما جا ء فی تعذیب الناس للتبری عن علی(ع)
باب ان بعض قضاة العامة کانوا لا یجیزون شهادة بعض کبار اصحاب ائمة اهل البیت(ع) لجرم متابعتهم لهم
باب التعریض للشیعة لاستعمالهم التقیة فی کلام سفیان بن عیینة مع الامام الصادق(ع)
باب بعض ما جا ء من التعرضات للشیعة لجرم متابعتهم لاهل البیت(ع) فی ترجمة ابن ابی عمیر
باب ما تعرض له الصحابة و التابعین من الظلم و القتل لجرم متابعتهم لاهل البیت(ع) و الرسائل المتبادلة بین الامام الحسین(ع) و معاویة
باب نبز شیعة اهل البیت(ع) و محبوهم بالرافضة من جانب الطواغیت و عمّالهم
باب انّ اعدا ء الشیعة اشرب قلوبهم لهم بغضا
الفصل الثامن فی بیان الحقایق و دعوة الناس الی الحق
باب فضل هدایة ضعفا ء الشیعة و افحام حجج النواصب و تبشیر الهداة و علما ء الشیعة بالثواب الاعظم و الجزا ء الاوفر
باب فضل هدایة الناس و وجوبه و دعوتهم لامر اهل البیت(ع) عند رجا ء القبول
باب وجوب بذل العلم و عدم کتمانه عن اهله الاّ عند التقیة
باب طرف من الاحادیث الواردة فی فضل تعلیم العلما ء الاحتجاج علی النواصب
باب النهی عن مخاصمة العامة ودعوتهم لامر اهل البیت(ع) و ذم المخاصمة و عدم فائدتها غالبا و الهدایة تختص بمن یرجی منه الاجابة و لا یدخل فی هذل الامر الاّ من کتب اللّه تعالی له
باب جواز الجدال فی الدین اذا کان جدالاً احسن و والنهی عن الجدال بغیر الاحسن بصورة عامة و للشیعة الغیر المتمکنین من الجدال الاحسن و تفسیر معنی الجدالین
باب فضل و ثواب من ترک المرا ء و الصراع
باب علة کراهة او حرمة المرا ء و الجدال و الصراع مع الخصم
و من ملحاقت هذا الفصل: باب انّ طینة الشیعة من طینة محمد(ص) و ذریته(ع) لذا قبلوا و تحمّلوا أمر الائمة(ع) و سرِّهم و کلٌ یسیر علی طینته
الفصل التاسع فی ابواب القیاس
باب التشنیع علی من یحکم برأیه و عقله و یترک الکتاب و السنة
باب انّ اهل البیت(ع) توارثوا العلم عن رسول اللّه (ص) و علی(ع) کابر عن کابر و ما من شی ء الاّ جا ء حکمه فی الکتاب و السنة و لا یفتون الناس بشی ء من القیاس و الرأی
باب انّ السنة لا تقاس و انه لیس شی ء الا و قد جا ء به الکتاب و جا ءت به السنة و اتی رسول اللّه (ص) بما استغنوا به فی عهده و بما یکتفون به من بعده الی یوم القیامة و لم یضیع منه شی ء و علم ذلک عند اهل البیت(ع)
باب ذم القیاس و النهی عنه و انه بدعة فی دین اللّه و کل بدعة ضلالة و کل ضلالة ففی النار و شر الامور محدثاتها
باب انّ ذریعة اصحاب القیاس انّه ترد علیهم امور لا تعرف من الکتاب و السنة فی حین انّه اتاهم رسول اللّه (ص) بما یستغنون به فی عهده و ما یکتفون به من بعده کتاب اللّه و سنة نبیه(ص)
باب اخر فی ذم اهل القیاس و انّ شرّ الامور محدثاتها