تنظیم: حسین دلشاد
چند نکته پیشین
الحمد للّه الذی خَلَقَ القلم
قبل از ورود به اصل بحث، چند نکته را برای دوستان یادآوری می کنم؛ امید آنکه در امر تحقیق راهگشا باشد:
1 کسانی که در جریان بحثهای علمی دینی قرار گرفته اند، باید توجّه کنند فعالیتهای آنان در واقع، انجام یک رسالت الهی است نه یک کار تجاری و مادی.
2 یک محقّق باید از غرور علمی به شدّت پرهیز کند تا بتواند تجربه های دیگران را مورد بهره برداری قرار دهد و ضمنا ظرفیت تحمّل نظریات اندیشمندان را هم داشته باشد.
در اینجا خیلی گذرا به یک جریان اشاره می کنم. شخصی از من خواست تا یک نفر را برای تحقیق در یک کتاب معرفی کنم؛ به دنبال آن، جوانی نسبتا تازه کار و تقریبا با تجربه ای اندک را با ایشان آشنا کردم. جلد اوّل کتاب که به اتمام رسید، آن جوان پیش من آمد و اجازه خواست تا کتاب را چاپ کند. به او گفتم: مایلم چند صفحه ای از آن را ببینم. پس از مطالعه، با غلط های نسبتا زیاد ادبی و فنی روبه رو شدم. با قلم قرمز اشتباهات را مشخّص کردم. فردای آن روز که پیش من آمد، به او توصیه کردم شما در اول کار قرار داری، سعی کن کار را درست انجام بدهی تا خدای ناکرده از نظر علمی با مشکل روبه رو نشوی؛ به نظر می رسد در این کتاب مقداری شتابزده عمل کرده ای. در جواب گفت هرگز این طوری نیست و نپذیرفت. این غرور علمی موجب شد تا به حال نتواند از نظر علمی حرفی برای ارائه کردن داشته باشد.
3 نکته سوم داشتن حوصله زیاد در امر تحقیق و پژوهش است. چه بسا محقّق در راستای تحقیق، با بن بستهایی روبه رو بشود که اگر مقاومت نکند، کار آن گونه که برازنده است پیش نخواهد رفت. به عنوان نمونه عرض می کنم: من قبل از چهل سال، مشغول تصحیح مجمع البحرین بودم. در واژه ای مطلبی از کشف الغمه نقل شده بود که در آن زمان از این کتاب فقط یک چاپ سنگی وجود داشت که واقعا به هم ریخته بود. با زحمت فراوان، هر چه جست وجو کردم، خواسته ام را نیافتم؛ ناچار کتاب را از اول مطالعه کردم و اتّفاقا موضوع مورد نظر را در صفحات پایانی یافتم.
4 برای ارائه یک تحقیق خوب، لازم است محقّق اطلاعاتی از دانشهای اسلامی داشته باشد؛ مثلاً اگر قرار است یک کتاب کلامی مورد پژوهش قرار گیرد، امکان دارد در آن به آیه هایی از قرآن استناد شده باشد که نیاز دارد جنبه های تفسیری هم مورد مداقّه قرار گیرد و یا اینکه به یکی از متکلّمان اشاره شده باشد که، باز بُعد رجالی پیدا خواهد کرد؛ چنان که گاهی به پاره ای از مسائل فقهی اشاره دارد که این قسمت هم باید مدّ نظر باشد.
یادم می آید در چند سال پیش حضرت آقای ابن الرضا در مدرسه مهدیه خوانسار عده ای را استخدام کرده بود که یک سری کارهای تحقیقی انجام بدهند. بعد از سه ماه، ایشان مرا دعوت کرد تا تحقیقات انجام شده را ارزیابی کنم. پس از بررسی فیشها و مطالب، در جمع آنها و در غیاب آقای ابن الرضا گفتم: همه نوع امکانات در اینجا در اختیار شما قرار داده اند؛ اما متأسّفانه کارهایی که انجام داده اید، با مشکل جدّی روبه روست. توصیه می کنم شما فقط به فکر پاسخ دادن به آقای ابن الرضا باشید که اگر کار شما را قبول نکرد، چه کار خواهید کرد.
عصر همان روز با آقای ابن الرضا جلسه مختصری داشتیم و به ایشان گفتم خوب است که یک کارشناس و صاحبنظر را به این جمع دوستان اضافه کنید؛ چون احساس می شود دوستان کم تجربه هستند. در یکی از روزها دوستی از همان جمع به کتابخانه عمومی مرحوم مرعشی نزد من آمد و با هیأت خاصی به من گفت: فلانی یک کار پژوهشی به من واگذار کرده اند نمی دانم چقدر قرارداد ببندم؟ شما به عنوان داور و کارشناس مورد قبول ما هستید. به او گفتم کار را بیاور ببینم. در ابتدا نوشته بود: بسم اللّه الرحمن الرحیم و بهِ تُفنّی!
از او پرسیدم: به تُفنّی چه معنی دارد؟ پاسخ عجیبی داد... گفتم: عزیز من عبارت این طوری است: و بهِ ثِقَتی؛ شما داوری کنید این فرد چگونه می تواند یک محقّق باشد.
به هر حال پس از یادآوری این نکات به اصل موضوع مورد بحث بپردازیم که دو بخش دارد: 1 بخش تحقیق؛ 2 بخش فهرست نگاری.
بخش تحقیق
دوستان می دانند تحقیق به معنای پژوهش است و این اصطلاح دو کاربرد دارد: 1 پژوهشهای علمی؛ یعنی بررسی یک موضوع خاص. 2 تحقیق متون که بیشترین کاربرد را در امر تحقیق دارد و مرکز ثقل بحث ما، همین مطلب است. فلسفه تحقیق متون این است که یک متن مصحَّح پاکیزه را در اختیار چاپ بگذاریم، تا مراجعه کنندگان به آن، بتوانند به گونه ای درست از آن استفاده کنند. بنابراین واژه تحقیق با این فرض، به معنای تصحیح یک متن است.
برای تصحیح یک متن، در مرحله اول دو یا سه نسخه قدیمی مصحّح (نه تنها تاریخی) کفایت می کند، چون گاهی یک نسخه به رغم قدیم بودن، اصلاً ارزش علمی و تحقیقی ندارد؛ به عنوان نمونه به یک نسخه استبصار در کتابخانه مرحوم آیة اللّه نجفی برخوردم که احتمالاً نزدیک به عصر طوسی بود؛ یعنی قرن پنجم؛ ولی در بررسی آن با غلط های زیادی مواجه شدم. بنابراین نسخه ای که اساس کار قرار می گیرد، باید مصحَّح باشد؛ نه اینکه صرفا قدیم ترین نسخه ها باشد.
نمونه ناب آن هم، نسخه ای از کتاب من لا یحضر بود که دو مرتبه در حضور مجلسی اول، یک مرتبه در حضور مجلسی دوم و یک مرتبه در حضور ملا صالح مازندرانی خوانده شده بود. خوب وقتی این سه استوانه حدیث، بر این کتاب بلاغ نوشته باشند، حتما از دید محققان نسخه ارزشمندی خواهد بود. بنابراین باید چنین نسخه هایی را برای مقابله و پایه کار پیدا کرد.
البتّه نمی پسندم که یک محقّق بخواهد نسخه روی هم بگذارد. اخیرا کاری به من ارائه دادند که عده ای، از سی و چند نسخه در امر تحقیق کتابی استفاده کرده بودند و پاره ای از آنها هم واقعا مبتذل بود. فقط در هر صفحه دو سطر متن و بقیّه هم نسخه بدل ها را آورده بودند.
به اعتقاد من این کار برای پژوهشگر بسیار گیج کننده است. پس در مرحله اوّل دو یا سه متن صحیح و پاکیزه برای تحقیق کفایت می کند.
متن خوانی
مرحله بعد، متن خوانی است که محقّق باید در آن متن مقداری تخصّص داشته باشد تا بتواند کلمه ها را درست بخواند. مضافا بر اینکه اطلاع و آشنایی با ادبیّات، کمک شایسته ای در تحقیق خواهد کرد. چند روز پیش که در حال استنساخ کتابی برای چاپ بودم، دیدم مؤلف هر جا کلمه فائت را آورده، با (ط) نوشته. البته این را از باب احترام به مؤلّف می گویم: سبق قلم.
نمونه دوم تصحیح یک کتاب کلامی بود که من انجام داده بودم و قرار شد یک مرکز انتشارات آن را چاپ کند. بعد از چند روز تلفن زدند که ویراستار حدود یکصد و شصت غلط درآورده است، نظر شما چیست؟ گفتم دوست دارم خودم هم ببینم. به دنبال آن مجبور شدم یک کلاس کلامی برای آنها تشکیل بدهم که موارد به گمانِ شما غلط، یک سلسله اصطلاحات کلامی است و شما تصور کردید غلط املایی است. بنابراین باید کسی که می خواهد متن را تصحیح کند حتما به روخوانی متن احاطه داشته باشد.
توضیح متن
مرحله سوم در تحقیق؛ گاهی یک اصطلاح، لغت یا شخصیّتی نیاز به مقداری توضیح دارد و یا منبعی که مؤلّف به آن ارجاع داده باید نشان داده شود. بعضی از محقّقان در این مرحله راه افراط را طی می کنند که از موضوع خارج است. بنابراین ضروری است به اندازه لازم توضیح آورده شود و حتّی الامکان از منابع نزدیک به عصر مؤلّف، استفاده گردد. چند روز پیش کتابی را می خواندم؛ دیدم تمام ارجاعات نویسنده، به کتاب المنجد است. خوب شما می دانید این کتاب بر مبنای کتاب قاموس اللّغة تدوین شده و قاموس اللّغه هم، از کتابهای پر غلط مشهور است و علمای بزرگ مانند شهید در شرح لمعه، در جنبه های لغوی، از کتاب صحاح جوهری استفاده کرده اند. من هم عقیده دارم بهترین کتاب لغت، صحاح جوهری می باشد و اگر هم قرار شد در بحث لغت اجتهادی عمل بشود، باید به لسان العرب مراجعه کرد. بنابراین استفاده از کتاب دست دوم و سوم کار بی موردی است و باید به منابع مهم مراجعه شود. اینکه گفتم بعضی از پژوهشگران در قضیّه راه افراط در پیش می گیرند؛ مثلاً برای یک اسم، حدود نیم صفحه منبع نویسی می کنند و حتی از منابع بی ارزش هم می آورند. این کار در واقع نوعی برف انبار کردن است و چه بسا سبب رسواسازی محقق هم بشود.
دوستی دارم از محقّقان بزرگ سوریه به نام دکتر سهیل زکّار که استاد دانشگاه است. ایشان نسبت به برخی از استفاده ها از رایانه اظهار تأسّف می کرد که مثلاً شخص پژوهشگر دکمه کامپیوتر را فشار می دهد و آنچه در مورد یک شخص است، همه را به پاورقی منتقل می کند؛ غافل از اینکه ممکن است معلومات از همان کتاب گرفته شده باشد.
فهرست نگاری
غرض از فهرست نگاری معرفی کتاب و نسخه است؛ پرسش این است آیا معرفی به صورت اختصار کفایت خواهد کرد یا نیاز به تفصیل دارد شیوه های فهرست نگاری متعدد است و تاکنون ضابطه و نظامی برای آن پیش بینی نشده است. باید توجّه کرد فهرست نویسی با معرفی کتاب در قالب یک مقاله تفاوت دارد. در معرفی کتاب نویسنده معمولاً به صورت مفصّل کار می کند؛ اما در فهرست نگاری به قدر ضرورت به آن پرداخته می شود.
من در فهرست نگاری روش خاصی در پیش گرفته ام و حدود چهار سال پیش هم به عنوان فهرست نگار نمونه از سوی وزارت ارشاد، یک لوح تقدیر به من اعطا کردند. در اینجا به صورت خلاصه به نکات مهم آن اشاره می کنم:
اوّل: اسم کتاب را همان گونه که هست باید بنویسیم؛ مثلاً در مورد کتاب مسالک الافهام، بسیاری از فهرست نویسان می نویسند: فی شرح شرایع الاسلام، و حال آنکه خود مرحوم شهید اسم این کتاب را گذاشته: مسالک الافهام الی شرایع الاسلام؛ چون مسالک به معنای راههاست و باید به اِلی متعدی بشود؛ البتّه پاره ای از مؤلَّفات مانند رساله های چند برگی اسم خاصی ندارد که در این صورت اسمای مشهور و معروف باید انتخاب بشوند. گاهی هم اصلاً کتاب هیچ اسمی ندارد و باید اسم متناسب با مسمّی و محتوا باشد.
بعضی از فهرست نگاران از جمله مرحوم دانش پژوه، اسم کتابها را به فارسی ترجمه می کنند. این کار به نظر من درست نیست؛ چون راه را بر دانش پژوه گم می کند.
دوم: زبان و موضوع؛ البتّه در زبان چندان مشکلی وجود ندارد، امّا موضوع شناسی اهمیّت بسیاری دارد. چه بسا یک کتاب در چند موضوع بحث کرده است که تشخیص موضوع اصلی ضرورت جدّی دارد؛ مثلاً رساله هایی وجود دارد با عنوان اثبات الواجب که شیوه و سبک نویسنده ها متفاوت است. گاهی با نگاه فلسفی و گاهی با نگاه کلامی یا عرفانی به موضوع پرداخته شده است. بدیهی است برای تعیین موضوع، اطلاعات کافی از دانش مربوط ضرورت دارد.
سوم: نام مؤلّف؛ ممکن است نام مؤلّف به صورت اختصار و یا با القاب مشهور آن یاد بشود. مرحوم حاج شیخ آقا بزرگ صاحب الذریعه (رضوان اللّه علیه)، اسم بعضی از مؤلّفان را شش جور می آورد که اگر محقق احاطه کافی نداشته باشد، چه بسا راه را گم کند. امّا من در همه نوشته های فهرستی مؤلّفان را با یک اسم ذکر می کنم.
چهارم: معرفی کتاب؛ من عقیده دارم در معرفی کتاب نیاز به تفصیلات زیاد نیست؛ فقط باید ذکر شود کتاب برای چه کسی نوشته شده، تاریخ نگارش آن چه زمانی بوده، شهر نویسنده کجاست، مطالب آن چیست و در نهایت ابواب و فصلهای آن معرفی شود. در این قسمت باز برخی از فهرست نگاران عناوین ابواب و فصول را ترجمه می کنند، ولی بهتر است زبان کتاب رعایت گردد.
پنجم: آغاز و انجام کتاب؛ چون کتاب در ابتدا به اندازه ضرورت معرفی شده است، لازم نیست آغاز و انجام به صورت تفصیلی آورده شود؛ فقط به مقداری که این کتاب را از کتابهای مشابه دیگر جدا کند، کفایت خواهد کرد. برخی از فهرست نگاران را سراغ دارم که ضمن معرفی کتاب، حدود هفت سطر برای آغاز و همین مقدار برای پایان کتاب در نظر می گیرند؛ این غیر از فضل فروشی و طولانی شدن نوشته خاصیّت دیگری ندارد.
برخی از فهرست نگاران همچون مرحوم آقا بزرگ تهرانی در الذریعه این گونه می نویسند: اوّله الحمد للّه رب العالمین.
حتما کتابهای فراوانی وجود دارد که اوّل آن ستایش خداوند است و دیگر چیزی نمی نویسند. این روش فایده ندارد. سبک من این است که می نویسم: الحمد للّه رب العالمین، بعد چند نقطه می گذارم. این نشانه حذف چند جمله است و به دنبال آن در حدّ یک یا دو سطر عبارت کتاب را می آورم.
این مطالبی بود در باره کتاب شناسی که به صورت مختصر بیان شد.
نسخه شناسی
در نسخه شناسی چند نکته قابل دقّت است:
1 در مرحله اوّل باید نوع خط مشخص شود.
2 اسم کامل کاتب با همان القابی که خودش ذکر کرده آورده شود.
3 سال و تاریخ تحریر ذکر گردد که من مثلاً به این صورت می نویسم: پنج شنبه، چهارم ربیع الاول سال 1302.
مرحوم دانش پژوه به من می گفت شیوه شما خیلی خوب است؛ چون از این راه تقویم یابی هم صورت می گیرد که این روز مطابق با چه روزی از ایام هفته است.
4 احراز شود که نسخه با خط خود مؤلّف است؛ چون در ارزیابی نقش مهمی دارد.
5 در تصحیحهای انجام شده، چنانچه مقابله، بلاغ و یا اجازه ای به همراه دارد، همه باید یادداشت گردد تا محقّق بهتر بتواند ارزش علمی نسخه را بررسی نماید.
6 اندازه و تعداد برگهای آن است.
البتّه من برای جلوگیری از اتلاف وقت محقّق، برای هر بخشی در نسخه شناسی، عنوان گذاری خاصی انجام نمی دهم؛ مثلاً یک نسخه شناس می نویسد: نوع خط: نسخ. در سطر بعد می نویسد: نگارنده: فلان. در سطر بعدی: تاریخ: فلان روز. اینها به نظر من ضروری نیست.
اصولاً در کارها دو روش کلی دارم:
1 روش اوّل اختصاص دارد به فهرست نویسی کتابخانه های اساسی که تشکیلات گسترده ای دارند؛ مانند: کتابخانه مرحوم آیة اللّه نجفی و امثال آن. در این گونه مؤسسات روشی را که ذکر کردم، اعمال می کنم.
2 روش دوم: گاهی در سفرها و منازل افراد با نسخه هایی برمی خوریم که روش اوّل به لحاظ مفصّل بودن، ضرورت ندارد؛ بنابراین به ناچار باید روش اختصار را در پیش بگیریم، به این صورت که اوّلاً کتابهای مشهور اصلاً معرّفی نمی شوند؛ مثلاً می نویسیم: الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه، عربی، فقه، تألیف شهید و بعد هم نسخه شناسی انجام می شود. امّا کتابهایی که برای اولین بار دیده می شود و یا در جاهای دیگر خوب معرفی نشده، آنها را با همان روش اول معرّفی می کنم.
در خاتمه بحث ضمن ابراز خرسندی بسیار از این دیدار، از همه دست اندرکاران تشکّر می کنم.
پرسشها
س بر خلاف دیدگاه شما، گاهی فراهم کردن منابع متعدد در کنار منابع اوّلیه، نه تنها به لحاظ اظهار فضل نیست، بلکه برای انطباق و کتاب شناسی دقیق تر صورت می گیرد.
استاد البتّه همین که در سؤال کلمه گاهی آمده است، جواب را داده اند. بله اگر نیاز باشد، ردیف کردن منابع متعدد اشکال ندارد.
س در مورد اهمیّت تصحیح نسخه و ارزشمندی آن در مقابل تألیف چه نظری دارید؟
استاد دو نوع تألیف وجود دارد:
1 تألیف به معنای یادداشت برداری از چند کتاب و پدید آوردن یک کتاب تازه، که این کار مشکلی نیست.
2 در نوع دوم از تألیف، مؤلف یک هدف خاص و یک نظر معیّنی را در ذهن دارد که بر اساس آن منابع را مورد مطالعه قرار می دهد و این کار از تألیف به معنای اوّل مشکل تر خواهد بود؛ امّا به عقیده من تحقیق با مشکلاتی همراه است که در تألیف وجود ندارد؛ چون در تألیف کتاب یک موضوع خاص در ذهن نویسنده نقش بسته و به دنبال آن به جست و جو می پردازد و معمولاً هم به نتیجه می رسد، ولی در تحقیق، موضوعی که مثلاً در پانصد سال پیش نوشته شده، مورد بررسی قرار می گیرد. در اینجا به واقع محقّق می بایست خود را در قالب آن شخص قرار بدهد و دیدگاه او را بپذیرد و منابع نظریّه او را پیدا کند؛ لذا در بعضی مواقع، موضوع تحقیق مشکل تر می شود.
س اگر در کتابی نام مؤلّف نباشد، چگونه می توان وی را شناسایی کرد؟
استاد گاهی در حال خواندن کتاب به اشاراتی برمی خوریم که از آنها می توان به شخصیّت مؤلّف پی برد و ممکن است به کتابهایی اشاره بکند که خودش تألیف کرده و از آنها اسم نبرده باشد؛ از طریق موضوع هم می توان نویسنده را کشف کرد و در مواردی هم ممکن است محقّق اصلاً به نتیجه نرسد.
س در باره کتابخانه های عراق چه اطلاعاتی دارید؟
استاد برخی از کتابخانه ها در عراق به تاراج رفته است. چند کتابخانه هم مانند کتابخانه مرحوم آیة اللّه حکیم و علامه امینی در نجف هنوز حیات دارند که از کتابهای موجود در این دو کتابخانه ها به تدریج لوح فشرده فراهم می شود.
1 این مطلب حاصل سخنرانی جناب حجة الاسلام والمسلمین احمد حسینی اشکوری است که در بنیاد پژوهشهای اسلامی ایراد گردیده است.