کتابخانه و مرکز علمی آموزشی و تبلیغاتی فاطمیان
عضو هیأت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان
مقدّمه
یکی از دوره های درخشان مصر در زمینه فرهنگ و تمدن اسلامی، دوران فاطمیان شیعی اسماعیلی مذهب است. آنان با ایجاد مراکز علمی و کتابخانه ها و حمایت گسترده از آنها زمینه شکوفایی فرهنگی و علمی مصر را در دوران حکومتشان (358-567ق) فراهم کردند.
از مراکز علمی مصر در دوران فاطمیان، دارالعلم یا دارالحکمه است که از سوی الحاکم بامراللّه ، خلیفه مشهور و در عین حال عجیب فاطمی تأسیس شد. این مؤسسه شهرت و اعتبار فراوانی برای قاهره به بار آورد. دارالعلم به قاهره فاطمی همان خدمتی را کرد که اسکندریه به بطالسه.
این مرکز برای تربیت داعیان اسماعیلی اهمیت داشت، ولی درهای آن به روی دانشمندانی که در پی تحصیل دانشهای اصیل به آنجا می آمدند، باز بود. از این رو با بیت الحکمه مشهور بغداد و مراکز تعلیمات عالی اندلس برابری می کرد.
از ویژگیهای این مرکز توجه فراوان به تأسیس کتابخانه آن بوده، به گونه ای که وجود کتابخانه را در کنار خود همواره به عنوان یکی از عناصر اساسی در تکوین موجودیتش تلقی کرده است.
این مقاله در پی تبیین علل شکل گیری و بررسی فعالیت دارالعلم در دو بخش کتابخانه و مرکز آموزشی و علمی و ارتباط آن با داعیان اسماعیلی و همچنین جامع الازهر، دیگر مؤسسه دینی، آموزشی فاطمیان و طریقه تأمین مالی آن می باشد.
تأسیس دارالعلم در دنیای اسلام
تأسیس مراکزی به نام دارالعلم در جهان اسلام در امتداد ایجاد کتابخانه ها یا بیت الحکمه ها برداشته شد. به نظر می رسد این نامگذاری بیشتر برگرفته از دارالعلم اسکندریه بوده که بطلمیوسیان در آن شهر دائر کردند. اساس فکری دارالعلم اسکندریه ایجاد کتابخانه ای با داشتن جایگاهی مخصوص درس و بحث بوده است. دارالعلم های جهان اسلام نیز بر همین رویه ایجاد شد. مسلمانان تا حدود زیادی با مدرسه اسکندریه و علما و دانشمندان و فلاسفه این مرکز علمی که در آثار مختلف به اسکندرانیون شهرت یافته بودند، آشنایی داشتند. ابن قفطی از این مرکز با عنوان دارالعلم نام می برد و می نویسد:
«و اسکندرانیون جماعتی اند که در «اسکندریه» دارالعلم و مجالس درس طبی ترتیب داده و قرائت کتب جالینوس را بر همین وضع و ترتیبی که امروز شایع و متداول است، ایشان نهاده و مرتب داشته اند. و جوامع و مختصرات که آسان باشد بر قاری حفظ آن و حمل آن در اسفار، استخراجات ایشان است.
مقدّم ایشان، به ترتیبی که اسحاق بن حنین ذکر کرده، اصطفن اسکندرانی است. دیگر جالینوس و انقیلاوس و مارینوس. این چهار، عمده اطباء اسکندرانیین اند و عمل جوامع و تفاسیر منسوب به ایشان و ترتیب کتب و استخراج آنها، عمل انقیلاوس است»(1).
ابن قفطی روایت خود را در مورد دارالعلم اسکندریه به استناد اسحاق بن حنین بیان می دارد و این نکته آشکار می سازد که مسلمانان دست کم از قرن سوم هجری اطلاعاتی از دارالعلم اسکندریه داشته اند.
قدیم ترین مرکزی که از این نوع در دوره اسلامی می شناسیم، دارالعلمی است که ابوالقاسم جعفر بن محمد بن حمدان موصلی (240-324ق) تأسیس کرد(2). در دارالعلم موصلی، مجموعه ای از کتب، مشتمل بر کلیه زمینه های علوم فراهم شده بود. به گفته یاقوت، طلاب از نقاط دوردست برای کسب علم به این دارالعلم روی می آوردند و مانعی برای ورود اشخاص به آنجا وجود نداشت. به علاوه به افراد نیازمند که برای فراگیری ادب به آنجا مراجعه می کردند، غذا و کاغذ داده می شد. درهای این دارالعلم هر روز باز می شد(3).
کتابخانه ظاهرا بخش مکمل دارالعلم بوده است نه تمام دارالعلم. جلسات سخنرانی نیز در محل دارالعلم تشکیل می شد. یاقوت می نویسد:
«موصلی هر روز به آنجا سر می زد و در آنجا می نشست. افراد به شکل یک محفل درس گرد او می آمدند و به درسهای او گوش فرا می دادند»(4).
دارالعلم دیگری که کمی قبل از دارالعلم فاطمیان در عالم اسلام ایجاد شد، دارالعلمی است که ابو نصر شاپور بن اردشیر (336-416ق) وزیر بهاءالدوله بویهی در سال 381 یا 383ق در محله کرخ بغداد تأسیس کرد. در این دارالعلم کتب زیادی که از شاهکارهای علوم عربی بود وجود داشت. تعداد کتب این مرکز را بیش از ده هزار جلد ذکر کرده اند(5).
شاپور کتب علمی هر فن را در آنجا گرد آورد، موقوفاتی برای آن وقف کرد(6) و تا سال 450ق که طغرل به بغداد آمد، مورد استفاده عموم بود، ولی در آن هنگام طعمه حریق شد.
دارالعلم شاپور محلی برای دانشمندان و اهل ادب بود؛ از جمله رجالی که به این مرکز آمد و شد داشتند، فیلسوف و شاعر مشهور ابوالعلاء معری به هنگام اقامت در بغداد بود(7). او در آنجا با سرودن اشعاری مراتب اخلاص و اشتیاق خود را نسبت به مجالس پربار علمی و ادبی آن ابراز می کرد.
زمینه های شکل گیری دارالعلم فاطمیان
دارالعلم قاهره در سال 395ق توسط الحاکم بامراللّه (386-411ق) ایجاد شد(8). این دارالعلم نمایانگر مبارزات فرقه گرایی است و شرایطی که به تشکیل آن انجامید از آن زاویه باید بررسی گردد.
الحاکم بعد از آنکه به خلافت رسید، با گرایشهای مذهبی مخالف آیین خویش و با کسانی که از قبول عقیده مورد نظر او سرپیچی می کردند، به شدت برخورد می کرد(9). بخشی از مردم وحشت زده، با شتاب، تبعیت خود را از عقیده خلیفه اعلام کردند. الحاکم برای این منظور جلسات ویژه ای در قصر خود برای دعوت و ثبت پذیرش مردم برگزار می کرد. اقدامات مختلف نه تنها نتایج مورد نظر خلیفه را ایجاد نکرد، بلکه اسباب نارضایتی وی را نیز فراهم کرد، به طوری که برخی از افراد از دستورات خلیفه سرپیچی کرده، تهدید به قیام نیز می کردند. حتی برخی از مردم به تلافی ناسزاهای خلیفه علیه بعضی از صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله ، شروع به طعن و لعن خلیفه کردند(10). چنین اعتراضاتی می توانست به فاجعه ای علیه خلیفه و مذهب اسماعیلی بینجامد، ولی خلیفه با یک تغییر جهت پیش بینی نشده و باورنکردنی اعلام کرد که مطابق میل مردم رفتار خواهد کرد. «به روایت برخی از مورخان، خلیفه برای دادن تضمینی مطمئن برای قول خود، مؤسسه ای سنت گرا ایجاد کرد و نام آن را دارالحکمه گذاشت؛ اما بعدا نام دارالعلم برای این مؤسسه معمول شد. آرای عمومی به فوریت تسکین پیدا کرد و خلیفه مورد حمایت مردم قرار گرفت»(11).
هدف خلیفه از ایجاد این مؤسسه اسماعیلی آن بود که با دادن آزادی ابراز عقیده به پیروان اهل سنت که اکثریت مصریان را تشکیل می دادند، از شدت اعتراضات آنان بکاهد. در واقع، یکی از دلایل تأسیس دارالعلم، مماشات با عقاید اهل تسنن بود، به این صورت که آنها می توانستند در آنجا آزادانه اظهارنظر کنند؛ گر چه بعد از مدتی این هدف تعقیب نشد.
انگیزه الحاکم بامراللّه در ابتدای تأسیس دارالعلم این بود که این مؤسسه برای آموزش همه اندیشه ها و فرقه ها پایه گذاری شده است. الحاکم می خواست با بحث و تدریس آزادانه فرقه های مختلف به گونه ای به دور از تعصب گذشته، زمیه انتشار و گسترش عقاید اسماعیلی را در آن بستر فراهم آورد.
الحاکم برای جلب مردم به این مرکز نوبنیاد با پیروان مذاهب مخالف و اهل سنت با گذشت و تسامح رفتار می کرد و بر همین اساس، کتب و منابع مذهبی اهل سنت را به این مرکز انتقال داد و از برخی استادان و فقیهان سنی دعوت کرد(12) تا پا به پای فقیهان شیعه اسماعیلی در آنجا به تدریس بپردازند. او ذکر فضائل صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله را در این دارالعلم اسماعیلی آزاد گذاشت و برای نشان دادن علاقه اش به مذهب تسنن، فرمان داد محافل درسی برای تبیین شایستگیهای صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله تشکیل شود(13).
کتابخانه دارالعلم
بخشی از دارالعلم، کتابخانه عظیم آن بود. این کتابخانه اهمیت بسیار زیادی داشت؛ زیرا خلیفه آن را از کتابهای قصر پر کرده بود و ضمنا از پیروان دولتمند خود مجلدات دیگری برای کتابخانه گرفته و مقرر کرده بود نسخه های دیگری خریده یا نسخه برداری شود. مقریزی از قول مسبحی، تاریخنگار دربار حاکم می نویسد:
«بعد از [تأسیس] دارالحکمه، کتابهای موجود قصر بدانجا منتقل شد و پس از ورود مردم به این مرکز علمی هر که می خواست از مطالب مندرج در کتابهای موجود دارالحکمه نسخه برمی داشت و افرادی هم به خواندن این آثار می پرداختند»(14).
همه کتابهایی را که الحاکم فرمان می داد، به دارالحکمه می آوردند؛ از این رو نسخه های گردآوری شده مربوط به تمام قلمرو دانش و فرهنگ بود و گاه کتابهایی را که هرگز برای هیچ فرمانروایی گردآوری نشده بود شامل می شد. الحاکم دسترسی و استفاده از آنها را چه برای بررسی و چه تعمق در آنها به همه طبقات مردم اجازه داد.
طبقات مختلف برای مطالعه، نسخه برداری یا فراگیری مطالب علمی در کتابخانه این مرکز حضور می یافتند و ملزومات و نوشت افزار آنان از قبیل مرکب و انواع کاغذ و دوات در آن آماده شده بود(15).
در انتخاب کتابهای کتابخانه در آغاز کار تعصب مذهبی یا گرایش خاص اسماعیلی حاکم نبود و آثار و کتب آن به تمام طبقات علوم و ادبیات تعلق داشت.
بخش قابل توجهی از کتابهای انتقال داده شده به دارالعلم از اهل سنت بوده است(16). با وجودی که کتابهای این مرکز، منحصرا کتابهای مذهبی را شامل نمی شد(17)، اما مذهب تسنن در انتخاب این آثار مزیت داشته است.
در کتابخانه دارالعلم، گنجینه های ارزشمندی از نسخ کتب قیمتی وجود داشت. مقریزی می نویسد:
«در سراسر جهان اسلامی کتابخانه ای بزرگ تر از آن نبود و از جمله شگفتیهایش این بود که در آن 1200 نسخه از کتاب تاریخ طبری و غیره وجود داشت. همچنین گفته اند: این کتابخانه دارای یک میلیون و ششصد هزار جلد کتاب بود و از خطهای منسوب به افراد نمونه های بسیاری در آن به چشم می خورد»(18).
کتابهای کتابخانه دارالعلم به دو طریق فراهم می شد؛ یکی انتقال گنجینه های کتب موجود در کاخها بود. مقریزی در وصف مراسم افتتاحیه از قول مسبحی می نویسد:
«... و کتب از گنجینه های موجود در کاخها به آنجا حمل گردید»(19).
طریقه دیگر، خرید کتاب برای کتابخانه مزبور بود، چنان که در دوره های بعد از همین طریق، مجموعه بزرگی از کتابها به کتب آن افزوده شد(20).
کتابخانه دارالعلم تا دوره مستنصر به همان شکل دوران الحاکم به حیات خود ادامه داد، ولی آشوبهای دوران مستنصر این کتابخانه را نیز فرا گرفت.
در سال 461ق سربازان و کارکنان حکومتی که مدتها مواجب آنها به تعویق افتاده بود کاخها و خزانه خلیفه را غارت کردند(21)، کتابخانه ها از جمله کتابخانه دارالعلم نیز از این یغما و چپاول در امان نماند. برای غارت کنندگان، کتب دارالعلم اشیائی بودند که ارزششان کمتر از جواهرات گنجینه های خلیفه نبود. مقریزی در مورد غارت کتابخانه دارالعلم می نویسد:
«غارت کنندگان کتابخانه دارالعلم را به کلی خالی از کتاب کردند. بسیاری از کتابها به مالکیت فردی به نام عمادالدوله ابوالفضل بن محترق در اسکندریه درآمد؛ اما وقتی این شخص به قتل رسید، بسیاری از کتابها به مغرب برده شد. افراد قبیله لواته کتابهای زیادی را که در زیبایی به توصیف درنمی آمدند از راه خرید یا دزدی به چنگ آوردند و آنها را با خود بردند. غلامان و کنیزان آنها از جلد این کتب برای خودشان کفش درست می کردند و اوراق آنها را به جای هیزم آتش می سوزاندند. آنان بر این عقیده و نظر بودند که این کتب، عقاید مشارقه [اسماعیلیان] را دربردارد که با عقاید مذهبی آنان [که اهل سنت بودند] مغایر و متفاوت بود. بخشی از این کتب به دریا افکنده شد یا به نحو دیگری از میان رفت و بسیاری از آنها به شهرهای دیگر برده شد»(22).
در اینکه بعد از آن رخداد، کتابخانه دارالعلم مجددا تجدید شده باشد ابهام وجود دارد. در منابع به وجود کتابخانه ای در قصر با کتب قابل توجهی از نظر کثرت در پایان دوران فاطمیان اشاره شده است(23)، ولی مشخص نیست که همان کتابخانه دارالعلم بوده است یا نه. البته این احتمال وجود دارد که خزانة الکتب که در قصر موجود بوده همان کتابخانه دارالعلم باشد که مجددا توسط خلفای فاطمی و وزرای آنان گردآوری شده است. مقریزی شواهدی از تجدید کتابخانه از بین رفته به دست می دهد. او می نویسد:
«چون قاضی فاضل عبدالرحیم بن علی پس از افول ستاره فاطمیان مدرسه فاضلیه را در قاهره تأسیس کرد، یک صد هزار جلد کتاب از کتب قصر را به کتابخانه آنجا انتقال داد»(24).
وی همچنین بیان می کند:
«بعد از تسلط صلاح الدین ایوبی بر مصر، کتب خزانة الکتب به معرض فروش گذارده شد. متصدی فروش آن شخصی به نام ابن صوره، کتاب شناس و دلال کتاب بود و این کار چند سال طول کشید»(25).
بخش علمی و آموزشی دارالعلم
دارالعلم در کنار خزانة الکتب یا کتابخانه، کارهای علمی و آموزشی و تبلیغاتی نیز انجام می داد. از این نظر می توان آن را از بزرگ ترین مراکز علمی(26) قرن چهارم و پنجم به شمار آورد. همزمان با آشکار شدن نوعی مراعات و مماشات با عقاید اهل تسنن از سوی الحاکم فعالیت علمی و دانشگاهی دارالعلم نیز ظاهر شد.
بخش علمی و آموزشی دارالعلم، تا حدودی همانند بیت الحکمه مأمون بود. جوهره نخستین این مرکز از بیت الحکمه گرفته شده است. کلیه مواردی که درباره بیت الحکمه صادق است بجز کار ترجمه و به تبع آن تألیف کتاب، درباره این مرکز نیز صدق می کند. دانشمندان متبحر در شعبه های مختلف علوم همان فعالیت بیت الحکمه را داشتند. آنان درباره علوم مختلف به بحث می پرداختند و مباحثاتی را در حضور خلیفه یا در مؤسسه ترتیب می دادند. مقریزی به نقل از مسبحی ذیل حوادث سال 403ق می نویسد:
«تعدادی از دانشمندان ریاضی و منطق و فقیهان و تنی چند از پزشکان از دارالعلم به حضور الحاکم فراخوانده شدند. نمایندگان هر علمی جداگانه به نزد خلیفه بار یافتند و با او به بحث و گفت و گو پرداختند. پس از آن، خلیفه به تمام آنان کسوت تشریفات و هدایای دیگر اعطا کرد»(27).
دارالعلم از بخشهای علوم فقهی، دینی، ریاضی، طبی و زبان تشکیل شده بود. همه این رشته ها و به ویژه علم نجوم و فلسفه که مورد توجه خاص فاطمیان بود، در این مرکز تدریس می شد.
برای کسانی که در دارالعلم مشغول تحصیل و تدریس بودند، نوعی مستمری ویژه به نام سنیّه در نظر گرفته شده بود. این مستمری از خزانه خلیفه و حکومت تأمین می شد و نه از محل وقف(28).
مهم ترین دستاورد علمی دارالعلم در دوران الحاکم تهیه یک زیج نجومی درباره ستارگان و سیارات با داده های تطبیقی بود. این زیج را ابوالحسن علی بن عبدالرحمان بن احمد بن یونس، منجم بزرگ مسلمان، تصنیف کرد و به نام الحاکم بامراللّه آن را زیج حاکمی نامید. این زیج جایگزین زیج ممتحن که منجّمان دربار مأمون، خلیفه عباسی در رصدخانه های بغداد و دمشق تألیف کرده بودند، شد(29).
بخش علمی و آموزشی دارالعلم از آغاز تأسیس تا انحلال آن، در مدت 172 سال، دوران پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشت.
در آغاز تأسیس در 395ق مرکزی علمی و دینی با حضور عقاید و مذاهب مختلف اسلامی بود(30). بعد از مدتی با تغییر ماهیت، به مرکزی برای تبلیغات اسماعیلیه تبدیل شد. در این دوره، دارالعلم به سان مدرسه ای برای باورهای اسماعیلی درآمده بود و به طور کامل در اختیار داعی الدعات بود و وی بر آن نظارت می کرد و استادانش را برمی گزید(31).
بیش از سه سال از تاریخ تأسیس و فعالیت این مؤسسه علمی نگذشته بود که تحول در روش سیاسی و دگرگونی و اضطرابی که به تغییر ماهیت و شخصیت الحاکم انجامید، پیشرفت دارالعلم را دستخوش رکود گردانید و الحاکم آن شخصیت مبتنی بر تسامح مذهبی را که به خاطر ایجاد تمایل و توجه مردم اهل سنت به این مؤسسه از خود نشان می داد با کشتن دو تن از علمای سنی مذهب دارالعلم به نامهای ابو اسامه لغوی و ابوالحسن انطاکی نحوی تغییر داد(32). این گونه دخالتها ازسوی الحاکم در برانگیختن خشم و نفرت سنی مذهبان مصری و متزلزل ساختن میزان اعتماد آنان به دارالعلم و انصراف آنان از این مرکز اسماعیلی بی تأثیر نبود.
با فرا رسیدن دوره حکومت مستنصر (427-487ق) رویدادهای سختی بروز کرد(33) که بنیان اقتصادی کشور را درهم ریخت و دارالعلم نیز از ضربه های هولناک که در اثر گسترش دامنه فساد و هرج و مرج بر تمامی شئون کشور حاکم گردیده بود، در امان نماند. بعد از آن کمتر نامی از دارالعلم و فعالیتهای آن وجود دارد، تا اینکه در سال 513ق دو تن از رجال سنّی مذهب از قبیله بدیعیه که تنها به مذاهب سه گانه شافعی و حنفی و مالکی اعتقاد داشتند در دارالعلم پدیدار شدند و کسانی را که به این مرکز علمی و تبلیغاتی آمد و شد داشتند به پیروی از مذاهب اهل سنت فرا خواندند و گروه کثیری به این دعوت گردن نهادند(34).
این اقدامات موجب شد که افضل وزیر الآمر (495-524ق) هراسان گردد و فرمان به بستن دارالعلم دهد(35). وی همچنین از اجتماع هواداران نزاریان در محل دارالعلم به وحشت افتاده بود. نزاریان به حقانیت نزار فرزند ارشد مستنصر برای احراز مقام خلافت در بین افراد خاندان فاطمی اعتقاد داشتند(36).
دارالعلم پس از قتل افضل، از سوی مأمون بطائحی که وزارت را به عهده گرفته بود گشوده شد و به روال گذشته تلاش پیشین را از سر گرفت.
مقریزی از قول عبدالظاهر می گوید:
«اطرافیان مرتبا خلیفه را تشویق به بازگشایی دارالعلم می کردند. خلیفه با وزیرش مأمون بطائحی که پس از قتل افضل به وزارت رسیده بود مذاکره کرد، ولی وی با بازگشایی آن در محل قبلی به این دلیل که محل آن به قصر خلیفه منضم شده و برای والی در نظر گرفته شده است، مخالفت کرده و عدم امکان برگزاری جلسات در آنجا را به این جهت که نمی توان آن را از شرّ افراد خارجی حفظ کرد، به وی گوشزد کرد. بنابراین ساختمان قدیمی بیت المال را برای این کار پیشنهاد کردند. وزیر که از این پیشنهاد متعجب شده بود مخالفت کرد؛ زیرا به عقیده وی این محل درست مقابل قصر محل سکونت خلیفه قرار داشت و بنابراین او نمی توانست استقرار آن را در جوار قصر بپذیرد؛ اما عاقبت محل دیگری در همان نزدیکی پیشنهاد شد که نه در مقابل قصر قرار داشت و نه در جوار آن و بدین ترتیب مأمون بطائحی با این پیشنهاد موافقت کرد»(37).
فعالیت و حیات علمی و تبلیغاتی این مؤسسه بزرگ علمی و آموزشی با سقوط فاطمیان به پایان رسید. اگر دارالعلم همان شیوه آزاد و به دور از مناقشات مذهبی را که در آغاز تأسیس در پیش گرفته بود ادامه می داد، چه بسا می توانست به حیات علمی خود در دوره های بعد ادامه دهد.
دارالعلم و دعوت اسماعیلیان
دارالعلم با تشکیلات دعوت اسماعیلیان ارتباط نزدیکی داشت. این مؤسسه زیر نظر داعی الدعات اسماعیلی اداره می شد. عقاید اسماعیلی فاطمی که از زمان معز حکمت خوانده می شد، در تالارهای درس و خطابه آموزش داده می شد و در همان جا نیز داعیان تربیت می یافتند. این مؤسسه مرکز روحانی رهبری اسماعیلیه به شمار می آمد که در آنجا تبلیغات با هماهنگی داعی طرح ریزی و تدوین می شده است(38).
داعیان و طالبان تعلیمات اسماعیلی در دارالعلم سکونت داشتند و در دروس اصول عقاید و الهیات اسماعیلی داعی الدعات و فقهای اسماعیلی شرکت می کردند. به اعتقاد قلقشندی در دوران متأخر، داعی الدعات در این محل سکونت داشت و شاگردانی که به تحصیل علوم مربوط به این آیین مشغول بودند، در آنجا گرد او می آمدند(39).
الحاکم، داعی الدعات، عبدالعزیز بن محمد بن نعمان را که یکی از رهبران بلامنازع اسماعیلیه محسوب می شد، در رأس این مؤسسه قرار داد؛ شغلی که وی آن را در تمام طول مدتی که عهده دار منصب داعی بود، بر عهده داشت.
مهم ترین شخصیت برجسته اسماعیلی که در دارالعلم به تدریس و تبلیغ عقاید اسماعیلی می پرداخت مؤید فی الدین شیرازی داعی الدعات زمان مستنصر است. او در سال 454 ق رئیس دارالعلم گردید. دارالعلم هم محل تدریس و هم اقامتگاه وی بود. اثر مهم و بزرگ او به نام المجالس المؤیدیه بیشتر به قصد تدریس در دارالعلم تألیف شده است. بعد از وفات، مؤید فی الدین، در همان مکان به خاک سپرده شد(40). و این موضوع اهمیت این مؤسسه را برای دعوت اسماعیلی می رساند.
رابطه دارالعلم با الازهر
از دیگر مراکز بزرگ علمی مصر در دوره فاطمیان، جامع الازهر می باشد. بنای این جامع همزمان با بنیاد شهر قاهره در سال 361 ق می باشد. الازهر از دوران عزیز به صورت یک مرکز علمی واقعی همانند دانشگاه درآمد. به فرمان عزیز در سال 378 ق، برنامه آموزشی جامعی برای الازهر تنظیم گردید(41) و استفاده از آن تنها موقوف بر تعلیم گردید. این جامع از پایگاههای اساسی آموزش فرهنگ شیعی تا تأسیس دارالعلم بود(42).
با تأسیس دارالعلم بسیاری از پیشوایان علمی و مذهبی از جامع الازهر کناره گیری کردند و به دارالعلم پیوستند. این مسئله موجب برتری مؤسسه نوبنیاد دارالعلم بر جامع الازهر گردید.
در دوران حضور دارالعلم در مصر، به درستی رابطه الازهر و دارالعلم مشخص نیست. با مقایسه دروس تدریسی در دو مرکز این تفاوت را می توان قائل شد که آن دسته از طلبه هایی که به مباحث فقهی و علوم لسانی و شرعی علاقه مند بودند، در الازهر تحصیل می کردند و آنانی که به درک فهم و فلسفه و جنبه های باطنی مذهب تمایل داشتند، در دارالعلم درس می خواندند.
در مقایسه محیط فرهنگی دارالعلم با الازهر به نظر می رسد محیط فرهنگی الازهر آزادتر بوده است؛ برای مثال در سال 321ق، هنگامی که بعضی از دانشمندان فاطمی می کوشیدند تا مدرّسی را که از فرقه دیگری بود از الازهر اخراج کنند، این مرافعه سبب تقویت فرهنگی شد(43). ولی از طریق دیگر می بینیم در سال 516 ق دارالعلم را بستند؛ زیرا یکی از مدرّسان متعصب اهل سنت کوشیده بود تا عقاید سنّی اشعری را که با عقاید اسماعیلی فاطمیان مغایرت داشت، در دارالعلم ترویج کند(44).
تأمین مالی دارالعلم
الحاکم از آغاز تشکیل دارالعلم برای تأمین مالی کافی آن اهتمام جدی داشت. برای این منظور خانه ها و دکانهایی را وقف کرد تا از درآمد آنها، هزینه های دارالعلم و جامع الازهر و دو مسجد جامعه راشده و المقس که به دستور خود وی ساخته شد، تأمین شود. املاکی که وقف شده بود به دو دسته تقسیم می شد؛ یک دسته برای تأمین هزینه های المقس و دسته دیگر برای تأمین نیازهای دارالعلم و دو مؤسسه دیگر. مقریزی وقفنامه پر ارزشی را که در آن املاک (رباع) اختصاص داده شده برای هزینه این مؤسسات ذکر شده، نقل کرده است.
این املاک غیر منقول وقفی عبارت بودند از ضرابخانه قدیم، تمام قیساریه معروف به قیساریه الصوف وساختمان دیگری معروف به دارالخرق جدید که همگی در فسطاط قرار داشتند(45).
درآمد وعایدات املاک وقفی غیر منقول در درجه اول می باید هزینه مرمت و نگهداری ساختمانها و بناها شود تا وقف بتواند تداوم پیدا کند. آن گاه مازاد این عایدات به شصت حصه مساوی تقسیم می شد که از آن «یک دهم و یک هشتم یک دهم» یعنی بر روی هم مبلغ 258 دینار طلا به دارالعلم می رسید. مقریزی در شرح چگونگی مصرف این مبلغ می نویسد:
«خرید حصیر 10 دینار، خرید کاغذ مورد نیاز نسخه نویس 90 دینار، حقوق و مخارج کتابدار 48 دینار، آب آشامیدنی 12 دینار، حقوق مستخدم 15 دینار، خرید کاغذ، مرکب و قلم مورد نیاز خوانندگان 12 دینار، نگهداری پرده ها 1 دینار، صحافی کتابها 12 دینار، خرید نمد در زمستان 5 دینار، خرید گلیم در تابستان 4 دینار»(46).
جمع این هزینه ها 209 دینار می شود و مورد مصرف 48 دینار بقیه تصریح نشده است. در موارد مشابه، این مبلغ در اختیار متولی وقف قرار دارد که می تواند آن را در صورتی که لازم تشخیص دهد، در راه پیشبرد بهتر مؤسسه مصرف کند.
آنچه در این وقفنامه مشاهده می شود، این است که این مبلغ کلاً به کتابخانه اختصاص دارد، بدون اینکه در آن هزینه های مربوط به آموزش، جلسات دانشمندان و تأمین مسکن برخی از آنها در نظر گرفته شده باشد. دلیل این مسئله دنباله جریاناتی بود که ده ماه قبل از تنظیم مواد وقفنامه به وقوع پیوست؛ جریاناتی از قبیل اعدام دو عالم اهل تسنن که در دارالعلم مستقر بودند، فرار عده ای دیگر که خطر را احساس کرده بودند(47) و سرانجام تعطیل موقت دارالعلم. بنابراین در وقفنامه، فقط هزینه های مربوط به کتابخانه پیش بینی شده است.
آنچه مسلم است این مبلغ پیش بینی شده، نمی توانسته برای اداره دارالعلم و حتی کتابخانه عظیم آن کافی باشد. مسلما درآمدهای دیگری از طریق املاک سلطنتی و دربار و شخص خلیفه برای تأمین بودجه دارالعلم در نظر گرفته می شده است.
سخن پایانی
دارالعلم بر اساس نمونه بیت الحکمه و به منظور گردآوری علما و دانشمندان به وجود آمد که در آنجا، در کنار تخصصهای خود، کتابهای حکمت را مطالعه کنند و در مورد موضوعات عقلی و عملی به بحث بپردازند. بر این اساس فلسفه آموخته شده در آنجا که از جایگاهی قابل توجه برخوردار شده بود، بایستی در ذهن مؤسس، بر تمایلات اهل تسنن پیشی گرفته و موجب کدر شدن آنها شده باشد؛ نقشی که به آیین اسماعیلی کمک کرد تا بتواند گسترش یابد.
جانشینان الحاکم مناسب دیدند که نهادهای اسماعیلی را در آنجا مستقر سازند. بنابراین آنان درهای دارالعلم را بر فقهای بزرگ اسماعیلی گشودند تا آنان در آنجا جلسات خود را برگزار کرده، مجالس الحکمه را ترتیب دهند و عقاید خود را به افرادی که برای این هدف انتخاب شده بودند، بیاموزند.
به این ترتیب، دارالعلم به تبلیغات اسماعیلی اختصاص یافت، اما آزادی بحث و مجادله در آنجا، همانند نهادهای مشابه، همچنان ادامه یافت. این کار موجب تسهیل در امر انتشار عقاید رقیبان گردید که برای رهبران مذهب اسماعیلی خطرناک می نمود. آنان نیز که از عاقبت شوم این عمل ترس داشتند، آنجا را تعطیل کردند؛ اما پس از آنکه تمهیدات قانونی مطمئن برای آن اندیشیدند، دوباره این مرکز را بازگشایی کردند. بدین گونه دارالعلم حیات خود را همچنان تا سقوط فاطمیان ادامه داد، تا آنکه پس از سقوط فاطمیان، آنجا نیز تعطیل گردید.
منابع و مآخذ
1 ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن، الکامل فی التاریخ، تصحیح علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1989 م.
2 ابن تغری بردی، ابوالمحاسن، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی، بی تا.
3 ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمان بن علی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، حیدرآباد دکن، دائرة المعارف العثمانیه، 1359 ق.
4 ابن خلکان، ابوالعباس شمس الدین، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دار الصادر، 1969 م.
5 ابن ظافر الازدی، اخبار الدول المنقطعه، تحقیق علی عمر، بیروت، مکتبة الثقافة الدینیه، 2001 م.
6 ابن عبدالظاهر، محیی الدین ابوالفضل، الروضة البهیة الزاهرة فی خطط المعزیة القاهره، تحقیق ایمن فواد سید، بیروت، اوراق الشرقیه، 1996 م.
7 ابن قفطی، تاریخ الحکماء، ترجمه از قرن یازدهم هجری، به کوشش بهین دارایی، تهران، دانشگاه تهران، 1371ش.
8 ابن کثیر، عماد الدین، البدایة و النهایه، بیروت مکتبه المعارف، 1977 م.
9 ابن مأمون، الامیر جمال الدین، اخبار مصر، تحقیق ایمن فواد سید، قاهره، المعهد العلمی الفرنسی للآثار الشرقیه، 1983 م.
10 ابن میسر، تاج الدین، اخبار مصر، تحقیق ایمن فواد سید، قاهره، المعهد العلمی الفرنسی للآثار الشرقیه، 1989م.
11 حسین، محمد کامل، فی ادب مصر الفاطمیه، قاهره، دارالفکر العربی، 1950م.
12 حماده، محمد ماهر، المکتبات فی الاسلام، نشاتها، تطوّرها، مصائرها، بیروت، مؤسسة الرساله، 1398ق / 1978 م.
13 داج، بایارد، دانشگاه الازهر؛ تاریخ هزار ساله تعلیمات اسلامی، ترجمه آذرمیدخت مشایخ فریدنی، تهران، نشر دانشگاهی، 1376ش.
14 دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره ای، تهران، نشر فرزان روز، 1375ش.
15 الدیوه جی، سعید، تاریخ الموصل، موصل، دارالکتب للطباعه و النشر 1982 م.
16 الذهبی، شمس الدین، سیر أعلام النبلاء، بیروت، مؤسسة الرساله، 1983 م.
17 ساعاتی، یحیی محمود، وقف و ساختار کتابخانه های اسلامی، ترجمه احمد امیری شادمهری، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1374ش.
18 العش، یوسف، کتابخانه های عمومی و نیمه عمومی عربی در قرون وسطی، ترجمه اسد اللّه علوی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1373ش.
19 عطیه، خطاب، التعلیم فی مصر فی العصر الفاطمی الأوّل، قاهره، 1947م.
20 غنیمه، عبدالرحیم، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ترجمه نور اللّه کسائی، تهران، دانشگاه تهران، 1372ش.
21 قلقشندی، ابوالعباس احمد، صبح الأعشی فی صناعة الانشاء، قاهره، دارالکتب المصریه.
22 مقریزی، تقی الدین احمد بن علی، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، بیروت، دار الصادر، بی تا.
23 همو ، اتعاظ الحنفاء بأخبار الأئمة الفاطمیین الخلفاء، تحقیق محمد حلمی محمد احمد، المجلس الاعلی لشئون الاسلامیه، 1416 ق / 1996 م.
24 همو ، المقفی الکبیر، تحقیق محمد الیعلاوی، بیروت، دارالغرب الاسلامی، 1991 م.
25 نویری، شهاب الدین، نهایة الارب فی فنون الأدب، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1992 م.
26 هالم، هاینتس، فاطمیان و سنتهای تعلیمی و علمی آنان، ترجمه فیدون بدره ای، تهران، نشر فرزان روز، 1377ش.
1 ابن قفطی، تاریخ الحکماء، ترجمه از قرن یازدهم هجری، به کوشش بهین دارایی، ص 97.
2 سعید الدیوه جی، تاریخ الموصل، ج 1، ص 192.
3 یوسف العش، کتابخانه های عمومی و نیمه عمومی عربی در قرون وسطی، ترجمه اسداللّه علوی، ص 12.
4 همان، ص 121-120.
5 ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، تصحیح علی شیری، ج 6، ص 21.
6 بنگرید به: ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج 12، ص 19؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج 8 ، ص 22؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 6، ص 21؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 17، ص 387.
7 بنگرید به: ابن خلکان، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، تحقیق احسان عباس، ج 2، ص 356؛ محمد ماهر حماده، المکتبات فی الاسلام، نشأتها و تطوّرها و مصائرها، ص 132-130.
8 بنگرید به: مقریزی، اتعاظ الحنفاء باخبار الائمة الفاطمیین الخلفاء، تحقیق محمد حلمی محمد احمد، ج 2، ص 506.
9 بنگرید به: همو، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، ج 2، ص 341.
10 همان، ج 2، ص 342.
11 یوسف العش، کتابخانه های عمومی و نیمه عمومی عربی، ص 98.
12 الحاکم گروهی از استادان سنی و شیعی مذهب را به همکاری در این مرکز فرا خواند؛ از جمله آنان حافظ عبدالغنی بن سعید، از دانشمندان و حافظان حدیث و ابو اسامه جنادة بن محمد لغوی که تولیت تدریس و ریاست مؤذنان جامع عمرو را برعهده داشت و نیز ابوالحسن انطاکی نحوی می باشند، که هر سه از دانشمندان اهل سنت بودند. (بنگرید به: خطاب عطیه، التعلیم فی مصر فی العصر الفاطمی الاول، ص 162-161).
13 بنگرید به: یوسف العش، کتابخانه های عمومی و نیمه عمومی عربی، ص 102.
14 مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، ج 1، ص 458.
15 همان، ص 459-458.
16 یوسف العش، کتابخانه های عمومی و نیمه عمومی عربی، ص 100.
17 بنگرید به: مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، ج 1، ص 458.
18 همان، ص 409.
19 همان، ص 458.
20 همان، ص 409؛ یحیی محمود ساعاتی، وقف و ساختار کتابخانه های اسلامی، ترجمه احمد امیری شادمهری، ص 46.
21 مقریزی، اتعاظ الحنفاء...، ج 2، ص 278.
22 مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، ج1، ص 409.
23 همان، ص 409-408.
24 همان، ص 409.
25 همان.
26 بنگرید به: عبدالرحیم غنیمه، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ترجمه نوراللّه کسائی، ص 96؛ بایارد داج، دانشگاه الازهر، تاریخ هزار ساله تعلیمات عالی اسلامی، ترجمه آذرمیدخت مشایخ فریدنی، ص 26.
27 مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، ج 1، ص 459.
28 همان.
29 هاینتس هالم، فاطمیان و سنتهای تعلیمی و علمی آنان، ترجمه فریدون بدره ای، ص 97.
30 بنگرید به: مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، ج 1، ص 409-408.
31 همان، ص 409.
32 مقریزی: اتعاظ الحنفاء...، ج 2، ص 80؛ ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهره، ج 4، ص 223-222؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 1، ص 372.
33 مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، ج 1، ص 356-355؛ همو، اتعاظ الحنفاء...، ج 2، ص 200-195؛ ابن میسر، اخبار مصر، تحقیق ایمن فواد سید، ص 5-3؛ شهاب الدین نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، ج 28، ص 230-226؛ ابن ظافر الازدی، اخبار الدول المنقطعه، تحقیق علی عمر، ص 143-140.
34 مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، ج 1، ص 459.
35 همان، ص 460 - 459؛ مقریزی، المقفی الکبیر، تحقیق محمد الیعلاوی، ج 3، ص 486-485؛ ابن المأمون، اخبار مصر، تحقیق ایمن فواد سید، ص 95.
36 همان، ص 409.
37 همان، ج 1، ص 460.
38 فرها دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره ای، ص 22.
39 بنگرید به: ابوالعباس احمد قلقشندی، صبح الأعشی فی صناعة الانشاء، ج 10 ص 437.
40 بنگرید به: محیی الدین ابوالفضل ابن عبدالظاهر، الروضة البهیة الزاهرة فی خطط المعزیة القاهره، تحقیق ایمن فواد سید، ص 32؛ مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، ج 1، ص 460.
41 بنگرید به: قلقشندی، صبح الاعشی، ج 3، ص 363؛ مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، ج 2، ص 273 و 341.
42 دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص 202.
43 بنگرید به: محمد کامل حسین، فی ادب مصر الفاطمیه، ص 25.
44 مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، ج 1، ص 459.
45 همان.
46 همان.
47 بنگرید به: مقریزی، اتعاظ الحنفاء...، ج 2، ص 80؛ ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهره، ج 4، ص 223-222.