Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
یادآوری
اصطلاح آسیب شناسی (1) در همه رشته های
علوم، اعم از کاربردی (2) و انتزاعی، (3) پایه (4) و غیر پایه، تجربی (5) و طبیعی، (6) انسانی (7) و غیر انسانی، و به ویژه در روان شناسی و تعلیم و تربیت کاربرد خاص خود
را دارد. آسیب شناسی در زمینه مسائل روان شناختی، تربیتی و یا فرهنگی اصولا به مطالعه
و بررسی دقیق عوامل زمینه ساز، پدیدآورنده، و یا ثبات بخش بالینی، روانی، روان -
تنی، فیزیولوژیکی، بیولوژیکی، تربیتی و فرهنگی آفات و آسیب های موجود در آن
زمینه ها می پردازد. چنین مطالعاتی با هدف تکمیل و تامین فرایندهای سه گانه
شناسائی، تشخیص، پیشگیری و یا درمان صورت می پذیرد، و برآیند آن پیشنهاد
راه حل های مناسب برای دفع و یا رفع آفات و آسیب ها می باشد. موارد زیر تا
اندازه ای می تواند ذهن ما را در درک بهتر و برداشت مناسب تر از آسیب شناسی
شفاف تر سازد.
در آسیب شناسی ریاضی، به عنوان مثال، یک کارشناس و یا متخصص مسائل
ریاضی عوامل آسیب رسان و آفت زائی را که موجب افت دانش آموزان در یادگیری مسائل
ریاضی می شوند مورد مطالعه قرار می دهد، و به بررسی میزان آسیب رسانی عوامل مزبور
و یا آسیب پذیری دانش آموزان و دانشجویان می پردازد، و رهیافت های عملی مناسبی را
جهت قویت یادگیری و یا اصلاح و ترمیم شیوه های تبیین مسائل ریاضی ارائه و پیشنهاد
می دهد. در مثال دیگر، یک کارشناس امور کشاورزی، در آسیب شناسی کشاورزی، پیرامون
آفات و بیماری هایی که موجب آسیب آب و خاک و محصولات کشاورزی می گردد و میزان اثر
گذاری آن بیماری ها مطالعه و تحقیق می کند، و در صدد کشف و تدارک داروها و سموم مؤثر
و کارآمد برای دفع آسیب ها و آفات برمی آید. نمونه سوم، آسیب شناسی بیولوژیک است
که به تحقیق و بررسی پیرامون آسیب های زیست شناختی عوامل میکروب زا و آفت ساز
اختصاص دارد، و در آن شیوه های گوناگون مبارزه با آفات و آسیب های بهداشت زیستی
مورد بررسی قرار می گیرد.
کاربرد اصطلاح آسیب شناسی در علوم انسانی از جمله در تعلیم و تربیت و
روان شناسی از اهمیت و موقعیت ویژه ای برخوردار است. در تعلیم و تربیت، آسیب شناسی
خانواده، به عنوان نمونه، مسؤولیت شناخت بیماری های خانواده (8) را بر عهده دارد. (9) و یا مثلا: در
آسیب شناسی زبان (10) بررسی علل و عوامل اختلال در
زبان آموزی و شیوه های درمان آن مورد توجه آسیب شناسی می باشد. (11) در روان شناسی، آسیب شناسی روانی (12) در رشد، بیانگر
وجود نابهنجاری در رفتار کودک، نوجوان، و جوان است. بررسی و بیان مشکلات و
اختلالات دوران نوزادی، خردسالی و کودکی، همچنین مطالعه عوامل زمینه ساز و سبب ساز
این اختلالات و میزان شیوع و آثار روانی و یا احیانا روان - تنی آن ها، از جمله
مباحث و مسائل مورد توجه آسیب شناسی روانی در رشد می باشد. (13) نظر به
این که هر کدام و یا هر گروه از اختلالات روان شناختی مزبور علائم و یا تصاویر
بالینی مخصوص به خود را دارد، آسیب شناس در تشخیص اختلالات روانی کمتر دچار مشکل
می شود. اکنون با توجه به برداشت ها و مفاهیم فوق، بحث از آسیب شناسی فرهنگی را
آغاز می کنیم و کلید واژه ها، اهمیت موضوع، پیشینه بحث، شیوه ها، و مدل های قابل
استفاده در این زمنیه را به تصویر می کشیم.
آسیب شناسی فرهنگی
(14)
آسیب شناسی فرهنگی طبعا به بررسی آفات و آسیب هایی می پردازد که رنگ و
لعاب فرهنگی دارند، و عناصر شکل دهنده و سازنده عادات، رفتارها و کنش های رایج
افراد یک جامعه را تحت تاثیر خود قرار داده اند. آسیب هایی این چنین، صرف نظر از
میزان تخریب و خسارتی که بر مسائل روبنایی فرهنگ یک ملت یا جامعه وارد می سازند،
آن چنان در متن فرهنگ اصیل آن ملت یا جامعه رسوخ می کنند که از درون هسته مقاومت
افراد را در برابر مفاسد و آسیب های فرهنگی تضعیف و آسیب پذیر می گردانند. این
قبیل کنش ها رفته رفته نهادینه شده، حکم آداب و سنن حاکم بر جامعه را پیدا می کند،
و در نتیجه، به استحاله فرهنگی و سرانجام به شکل گیری فرهنگی از نوع جدید
می انجامد که با فرهنگ اولیه و اصیل تفاوت بارز دارد.
خطر کم رنگ شدن ارزش های والای فرهنگی و یا حتی خطر نابودی فرهنگ اصیل
و بنیادین جوامع اسلامی ممکن است از درون و بطن جامعه متوجه ساختار فرهنگی جامعه
شود، همان گونه که می تواند از پذیرش و یا آمادگی برای پذیرش ارزش های وارداتی
فرهنگ بیگانه ناشی گردد. به هر حال، بحث از عوامل و عناصر آسیب رسان فرهنگی و یا
بحث از ساختار آسیب پذیر فرهنگ به قالب و زمینه آسیب شناسی فرهنگی مربوط می شود،
همان طور که بحث از شیوه ها و عوامل مؤثر تهاجم فرهنگی و یا بحث از ریشه ها و
عوامل زمینه ساز رسوخ فرهنگ وارداتی، در آسیب شناسی فرهنگی جای می گیرد.
اصطلاح آسیب شناسی
از فرهنگ واژگان انگلیسی، مفاهیم زیر را می توان برای اصطلاح
آسیب شناسی استخراج نمود:
1- آسیب شناسی، موقعیتی نابهنجار و یا حالتی
زیست شناختی را گویند که در آن یک ارگانیزم از عملکرد صحیح و مناسب منع شده است.
کاربرد این مفهوم در روان شناسی بالینی و روان درمانی توسعه یافته است به گونه ای
که شامل اختلالاتی می گردد که برای آن ها عناصر و عوامل زیست شناختی مشخص می توان
یافت. اصطلاح آسیب شناسی روانی بر همین منوال است.
2- آسیب شناسی، مطالعه علمی شرائط فوق (بند 1) را
گویند.
3- آسیب شناسی، بسته به زمینه خاص علمی و یا
پزشکی مفهوم خاص خود را دارد. (15) شاید نتوان برای
آسیب شناسی، بدون توجه به زمینه خاص علمی، تجربی، پزشکی و یا فرهنگی آن، تفسیری
ارائه کرد. در این صورت، بهترین شیوه توصیف و تبیین آسیب شناسی، تفسیر آن، بر اساس
زمینه خاصی است که آسیب شناسی در آن به کار می رود. و این شیوه، روشن ترین وجه
ممکن تعریف می باشد، زیرا هر زمینه ای از علم، بهداشت و درمان، تجربه و فرهنگ
دارای عناصر ماهوی خاص خود است که آن را از سایر زمینه ها متمایز می کند.
امروزه، اصطلاح آسیب شناسی به عنوان معادل دقیق واژه انگلیسی خود یعنی (Pathology) به کار می رود. از این روی،
تامل در این واژه و مشتقات آن خالی از فایده نیست. "Patho"
، به مفهوم
بیماری و آسیب است،
" Pathology" یعنی آسیب شناسی، و
"Pathological" به معنای وابسته
به آسیب شناسی، یا آسیب شناختی و اصطلاح پاتولوژیست، (17) به آن دسته از متخصصین پزشکی گفته می شود که با نابهنجاری های ارگانیک
سر و کار دارند. سایر متخصصین از دیگر رشته ها، از اصطلاح پاتولوژیکال (18) استفاده می کنند. (19) بر اساس تعریف فرهنگ پیشرفته
آکسفورد (Pathology) ، مطالعه علمی آسیب ها و بیماری ها واختلالات است، اما اصطلاح ( Pathological) بیانگر آن دسته از
نابهنجاری ها و بیماری هایی است که دراثر امراض جسمانی یا روانی پدیدار گردیده است. (20)
فرهنگ چیست؟
کلمه فرهنگ هر چند تا حدودی مفهوم روشنی را در اذهان تداعی می کند،
اما، ریشه یابی لغوی این واژه و تفسیر آن می تواند نقش ویژه ای را در تبیین عناصر،
مبانی، زمینه ها و محتویات یک فرهنگ ایفا کند. در تعریف مفهوم فرهنگ، سلسله مفاهیم
ذیل را می توان برشمرد:
1- ادب و تربیت;
2- دانش و معرفت;
3- مجموعه آداب و رسوم;
4- مجموعه علوم و معارف و هنرهای یک قوم یا یک
ملت;
5- کتاب ترجمه و تفسیر واژگان و یا اصطلاحات
6- کاریز آب; دهن فرهنگ جایی از کاریز را گویند
که آب بر روی زمین می آید. (21)
به نظر می رسد، مضامینی چون ادب، دانش و معرفت از مفاهیم کلیدی و عناصر
ماهوی فرهنگ به شمار می آیند. این که به کتاب ترجمان لغات و اصطلاحات، کلمه فرهنگ
اطلاق می گردد به این لحاظ است که یک مجموعه از مجهولات را برای ما روشن می سازد و
ما را نسبت به مفاهیم کلمات و واژگان مجهول و مبهم و یا مشکل آگاه می گرداند و بر
دانش و معرفت ما می افزاید. اما در اطلاق کلمه فرهنگ به کاریز آب، صرف نظر از
این که چنین کاربردی بالاصالة و ریشه ای است، یا نه؟ کشف وجه شبهات بین کاریز آب و
فرهنگ، به مفهوم رایج کلمه جالب است. یکی از کانال ها و سرچشمه های آب که آب را بر
زمین جاری ساخته، و کشتزاران را آبیاری و سیراب می کند، و بر رونق کشاورزی
می افزاید، همین کاریز است. بنابراین، وجود کاریز به عنوان یکی از
منابع آب خیز برای کشاورزی اهمیتی حیاتی دارد. فرهنگ نیز به همین سان برای نشاط و
خرمی و سرزندگی و زندگی جامعه امری حیاتی است. فرهنگ، سرچشمه حیات و ثبات و
پابرجایی جامعه است.
در این راستا، مجموعه آداب، دانش، و معارفی که در تامین
حیات جامعه نقش اساسی ایفاء می کند، فرهنگ نامیده می شود. بنابراین، فرهنگ منبع
زایش، رویش، مهد تربیت و پرورش است.
موصوف وصف «فرهنگی »، نه تنها شامل افراد انسانی نظیر شخص با فرهنگ و
با ادب، معلم، مدرس، مربی و... می باشد، (22) بلکه به عنوان
مقوله ای مربوط و منسوب به فرهنگ و یا حتی نشات گرفته از فرهنگ تلقی می گردد. از
آن گذشته، واژه هایی نظیر «فرهنگ ساز» به مفهوم فرهنگدان، دانشمند و خردمند،
«فرهنگ ور» به مفهوم ادیب و «فرهنگ یاب » به مفهوم کسی که به جست وجو و پژوهش
می پردازد، (23) همه ناظر به موصوفات انسانی
می باشند.
در مجموع، لفظ «فرهنگ » واژه مرکبی است که به «فر» و «هنگ » تجزیه
می گردد. در یک نگاه، «فر» به مفهوم پیش، جلو و به سوی جلو می باشد. در نگاه دیگر،
«فر» به مفهوم شان و شوکت و رفعت و شکوه است. (24) دقت در
اجزا ترکیبی واژه فرهنگ، ما را متوجه فارسی اصیل بودن این لفظ می گرداند. در فرهنگ
معین «فر» بر اساس مندرجات زامیادیشهت (اوستا) آمده است: «... فروغی است ایزدی،
به دل هر که بتابد از همگنان برتری یابد. از پرتو این فروغ است که شخص به پادشاهی
رسد، شایسته تاج و تخت گردد، آسایش گستر و دادگر شود و همواره کامیاب و پیروزمند
باشد. و نیز از نیروی این نور است که کسی در کمالات نفسانی و روحانی کامل گردد و
از سوی خداوند به پیامبری برگزیده شود.» (25) بر اساس تحقیق دهخدا،
«هنگ » از ریشه و خانواده «ثنگ » (26) است که واژه ای اوستایی
است و به مفهوم کشیدن است. (27) از این روی، فرهنگ به
مفهوم به جلو و به بالا سوق دادن است.
کلمه ,Culture در
ادبیات انگلیسی معادل لفظ فرهنگ در ادبیات فارسی به کار رفته است. برای این کلمه
بستر مفاهیم و مضامین گوناگونی در نظر گرفته شده است که در مواردی بی شباهت به
آنچه در ارتباط با واژه فرهنگ گفته شد نمی باشد. کلمه مزبور به صور گوناگون معانی
متعدد ذیل را القاء می کند:
1- ویژگی خاصی که موجب امتیاز فرد یا جامعه از
جنبه های هنری، علمی و شیوه های رفتاری گردیده است;
2- صورت و یا مرحله ویژه ای از تمدن بشری;
3- آنچه از جنبه هنری و یا شیوه تحقیق و رفتار به
نظر عالی می آید;
4- پیشرفت و رشد اندیشه در اثر تعلیم و تربیت;
5- رفتارها و یا عقایدی که ویژه گروه خاص
اجتماعی، قومی و یا سنی است;
6- در مردم شناسی، (28) مجموعه شیوه های زندگی که توسط گروهی از انسان ها ساخته و پرداخته شده
است و از نسلی به نسل دیگر منتقل گردیده است;
7- در زیست شناسی به کاشت جرم های کوچکی نظیر
باکتریا به منظور مطالعات علمی و یا کاربردهای پزشکی و یا به تولید و رشدی که از
چنین کاستی حاصل می گردد;
8- عمل اصلاح خاک برای کاشت;
9- پرورش گیاهان یا حیوانات به خصوص به منظور رشد
آنان;
10- تولید و یا رشدی که از چنین پرورشی حاصل
می آید;
11- در معرض رشد و پرورش قرار دادن. (29)
با توجه به موارد گوناگون کاربرد لفظ فرهنگ و یا Culture ، نمی توان تعریف واحدی را برای یک چنین اصطلاح پیچیده ای
ارائه داد، هر چند می توان هر یک از تعاریف را بیانگر ویژگی های خاصی از مفهوم
فرهنگ دانست.
بنابر تعریفی که جولیوس گوله و ویلیام ل، کولب ارائه می دهند، «فرهنگ
شامل الگوهایی است آشکار و ناآشکار از رفتار و برای رفتار که به واسطه نهادها حاصل
می شود و انتقال می یابد، نهادهایی که دست آوردهای متمایز گروه های انسانی و از جمله
تجسم های آن ها را در کار ساخت ها تشکیل می دهند. هسته اصلی فرهنگ شامل عقاید سنتی
(یعنی نشات گرفته و انتخاب شده در سیر تاریخ)، به خصوص ارزش های وابسته به آن هاست...» (30)
تعاریف دیگری از فرهنگ کم و بیش «به مجموعه هر نوع رفتاری که از جانب
هر گروهی ابراز گردد» و یا به مجموعه ای «از الگوهای رفتار و الگوهایی برای رفتار
که در دوره مشخصی از زمان در بیان گروهی از افراد انسانی غلبه دارد... (31) » اشاره می کنند. در مطالعات انسان شناسانه، «فرهنگ... به مفهوم وسیع
مردم شناختی آن، کل پیچیده ای است که شامل، اعتقاد، هنر، اخلاق، قانون، رسم و هر
نوع قابلیت و عادت دیگری را که انسان به صورت عضوی از جامعه کسب می کند می شود.» (32)
علاوه بر موارد فوق، فرهنگ در اصطلاحات گوناگون علوم، کارهای خاص خود
را دارد. بنابراین، از تفصیل سخن در این زمنیه پرهیز می کنیم و با ذکر تعریفی، بحث
از تعریف فرهنگ را به پایان می بریم. بر این اساس عامل انسان شناختی فرهنگ عبارت
است از «امور متداوله در میان یک قوم و ملت (اعم از علوم و رسوم و آداب و سنن) که
آحاد آن قوم به دریافت و عمل به آن ها پایبند بودند، آن چنان که زیربنای اندیشه ها
و مبنای تصمیم های آنان بوده و شکل دهنده مغز آن ها باشند.» (33)
اهمیت بحث از
آسیب شناسی فرهنگی
امروزه به دلایلی، از جمله سرعت شگفت انگیز ارتباط و تبادل اطلاعات، از
جهان انسانی با همه وسعت آن، به عنوان دهکده جهانی (34) نام برده اند. سرعت انتقال داده ها و اطلاعات علمی و فرهنگی به گونه ای
است که گویا مرزهای زمانی و مکانی را درنوردیده است، و در اندک زمان ممکن فراتر از
مرزهای جغرافیایی، فرهنگ های اصیل و غیر اصیل ساکنان کره خاکی را تحت سیطره، نفوذ
و تاثیر سازنده و یا ویرانگر خود قرار داده است. از آن جا که فرهنگ هر قوم و لت خمیرمایه
حیات ادبی، و سرچشمه تراوش دانش و معرفت، و از ارکان بقاء و ثبات آن قوم و ملت به
شمار می رود، شناخت به روز آسیب ها و آفات و بیماری های فرهنگی به منظور پیش گیری
و یا درمان مناسب و به موقع، و حداقل به منظور انتشار بانگ هشدار باشی و اعلان
آهنگ بیدار باش در مقابل هجمه فرهنگی خسارت بار بیگانگان امری مهم و ضروری به نظر
می رسد. در این راستا، لحظه ای درنگ و غفلت و بی توجهی، جامعه را چه بسا گرفتار
بحران هویت فرهنگی گرداند. همان گونه که یک کشاورز باید به موقع، به دفع یا ر%D