ادبیات معاصر ترکیه، ادبیات رو به جلویی است. در 100 سال اخیر، با توجه به تغییرات عظیمی که در ترکیه بهواسطهی سیاستهای مدرنیزه کردن این کشور توسط سردمداران آن صورت گرفت، تمام جامعهی ترکیه تحت تاثیر شگرفی قرار گرفت. در این میان ادبیات این کشور نیز متاثر از جریانات مدرن سازی، تحولات عمدهای را از سر گذراند و نویسندگان و شاعران نوپرداز از دل این جریانات بیرون آمدند که «عزیز نسین» در عرصهی داستان نویسی و «ناظم حکمت» در شعر، برای مخاطب ایرانی شناخته شدهتر هستند. نویسندگان توانای بسیاری در ادبیات معاصر ترکیه درحال فعالیت هستند اما بیشک اورهان پاموک در حال حاضر بهترین نویسندهی ترکیه و اولین و تنها برندهی نوبل ادبیات این کشور است. با بنیتا همراه باشید تا یکی از مشهورترین آثار او، یعنی موقرمز را باهم بررسی کنیم.
اورهان پاموک متولد استانبول است. او خانوادهای مرفه و پرجمعیت داشت. بعد از دورهی دبیرستان به اصرار خانواده رشتهی معماری را برای ادامهی تحصیل انتخاب کرد ولی در نیمهی راه، رهایش کرد و به دنبال روزنامهنگاری رفت. با اینکه این رشته را تمام کرد اما هیچوقت کار روزنامه را دنبال نکرد. به جایش به داستاننویسی روی آورد. اولین رمانش «آقای جودت و پسران» با موفقیت روبرو شد و جوایزی چون «جایزهی ملی ارهان کمال» و «کتاب سال» را برایش به ارمغان آورد. بعد از این تجربهی اولیه، پاموک تمام وقت خود را صرف ادبیات کرد. او تاکنون 10 رمان نوشته که همگی با استقبال زیادی روبرو شدند و جوایز مهم بیشماری را که مهمترین آنها نوبل ادبیات 2006 است، نصیبش کرد. پاموک به مدت سه سال از 1985 تا 1988 هم در دانشگاه کلمبیا در نیویورک در رشتهی ادبیات داستانی تدریس میکرد.
پاموک همواره نویسندهای در سطح جهانی بود و هست که کتابهایش با بازتابهای مثبتی روبرو میشود. در سال 2004 وقتی که رمان سیاسی «برف» را منتشر کرد، ضمیمهی روزنامهی نیویورک تایمز، این کتاب را در میان 10 رمان برتر جهان معرفی کرد. پاموک اظهارات جنجالی زیادی هم در مورد کشتار کردهای ترکیه و نسلکشی ارامنه داشت که با واکنش تند ملیگرایان ترک روبرو شد و شکایتهای زیادی علیه او صورت گرفت.
«گاه در صحنه ای در برابر چشمانم جان می گرفت که در آن من و او خسته از خواندن کتابی مشترک در چشمان خمار هم خیره می شدیم و صورت هایمان را غرق بوسههای دلنشین میکردیم. از دید پدر، بزرگترین خوشبختی برای یک مرد این بود که با دختری ازدواج کند که پیشترها و در ایام جوانی با نهایت هیجان همراه با او و برای درک آرمانی مشترک یک کتاب مشترک را خوانده باشد. روزی پدرم هنگامی که خوشبختی یکی از آشنایان را برای مادرم وصف می کرد، از این وضعیت گفته بود و کمابیش چنین جملهای را به کار برده بود…»
سطوری که خواندید بخشهایی از کتاب موقرمز است. کتابی که روایتگر زندگی پسر جوانی به نام اودیپ است که در کشمکش زندگی در دههی 80 میلادی ترکیه روایت می شود. پدر اودیپ به دلیل مسائل سیاسی راهی زندان شده است و او باید به تنهایی زندگی خود را سر کند. او دچار مشکلات مالی است از این رو تصمیم می گیرد تا به همراه پیرمرد چاهکن به اطراف استانبول برود تا به کار مشغول شود. در این حین او زنی که بازیگر تئاترهای سیار است آشنا می شود، زنی با موهای قرمز که آغاز گر داستان و اتفاقات بعدی است. اودیپ حتی در قسمتی از داستان به تهران سفر می کند و به کاخ گلستان میرود و از کتاب فروشیهای راسته انقلاب بازدید می کند.
پاموک در این رمان وامدار فردوسی و داستان رستم و سهراب و پسرکشی از یک سو، و سوفوکل (نمایشنامهنویس یونانی) و داستان ادیپ و پدرکشی اش از سوی دیگر است. این دو ارجاع و وامداری، در پس داستان این سوال را مطرح میکند که آیا سرنوشت انسان از پیش رقم خورده است؟ سوالی که از آغاز بشریت، در ذهن انسان بوده. منتقدی در مورد آشنایی پاموک با اساطیر ایران گفته است: «بعد از خواندن کتاب، وقتی تمام تکههای پازل را کنار هم میگذاریم، دیگر از تسلط او بر ایران و حکایتهایش در این کتاب غافلگیر نمیشویم. او پیشرو است و نقشه راهی را که می رود بلد است. با بازیای که بین دو کفه پسرکشی و پدرکشی در کتابش پیش میبرد، این را هم نباید فراموش کنیم که ترکیه جایی میان اروپا و آسیا و همیشه در حال تلاش برای یافتن شخصیت اصلی خود، فرای این دو قطب دنیاست. پسر جوان قصه هم این جنگ اروپایی و آسیایی بودن را پنهانی به دوش میکشد.»
خواندن این کتاب برای مخاطب ایرانی میتواند تجربهی جذابی باشد؛ از آن روی که هم ارجاعات ستقیمی به ایران و فرهنگ ایران دارد و هم این که این دو کشور رابطهی تاریخی چند هزار سالهای باهم دارند. این کتاب را دو نفر با دو نام متفاوت ترجمه کردهاند. «زنی با موهای قرمز» ترجمهی رویا پورمناف و چاپ انتشارات هونار و «موقرمز» ترجمهی عین له غریب و چپ نشر چشمه، دو نسخهای هستند که در بازار کتاب ایران توزیع شدهاند.
منبع: بنیتا